بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در این فرع اخیر بود که سید فرمود در فرض حرج اگر مصلی متحمل حرج شد گفت هرچه بادا باد، نماز را خواند مرحوم سید فرمود صحت صلاته، عرض کردیم که این یک مسأله ساریه است سیاله ای است، در موارد عدیده ای محل ابتلا است، در مواردی که دلیل نفی حرج جاری میشود، و حکم مرتفع میگردد اگر شخص متحمل حرج شد و فعل را انجام داد، آیا آن فعل صحیح است یا نه؟ گفتیم: مشهور میگویند صحیح است به دو بیان که دیروز بیان کردیم.
ولکن خالف فی ذلک مرحوم آقای خویی که عرض کردم در ذهنم این است که در بعضی از جاها ذهن عرفی اش به ادعای ما درست عمل کرده است و گفته است فعل حرجی مجزی است، رفقا پیدا کردند: کتاب الحج، کسی که حجة الاسلام برایش حرجی است اگر آن حجة الاسلام را آورد، سختی را تحمل کرد گفت: یُجزی، به چه بیان؟ همین بیانی که دیگران گفته اند، گفته دلیل لا حرج این چنانی است اطلاق ندارد، این آقا را نمیگیرد، کسی که متحمل حرج هست را نمیگیرد، ادله اولیه شامل این میشود لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا شامل این میشود، ما جعل علیکم فی الدین من حرج انصراف دارد این شامل این نمیشود، در کتاب حج اینجور گفته است.
ما هم در ذهنمان همین است که فعل حرجی اگر ثوابش بیشتر نباشد، افضل الاعمال احمزها، صحتش جای اشکال ندارد، این کلمه را اضافه کنند اینکه بعضی رفقا – خود آقای خویی هم اینجا اشاره کرده است – نوشته اند که آقای خویی در وضوی حرجی گفته است صحیح است باز آن یک مبنای دیگری است، ایشان در افعال حرجیه لزومیه معتقد است به بطلان، الا آن فعل حرجی امر استحبابی داشته باشد، وضو بر این آقا واجب نیست چون حرجی است، غسل بر این آقا واجب نیست بیچاره میشود غسل بکند با این آب یخ ولی غسل کرد، ایشان میگوید غسلش صحیح است، چرا؟ درست است لاحرج وجوب غسل را از گردن این برداشته است، وجوب نماز مع الطهارة المائیة را از گردن این برداشته است لا حرج، ولی ادله ای که میگوید غسل مستحب است میگوید الغسل نورٌ طهارةٌ ان الله یحب المتطهرین، اوامر استحبابیه طهارات ثلاث برای ما کافی است، طهارات ثلاث امر استحبابی دارند، دلیل حرج حکم الزامی را بر میدارد نه حکم استحبابی را، لذا ایشان غسل حرجی، وضوی حرجی، تیمم حرجی را میگوید صحیح است درست است وجوبش رفته است ولی چون امر استحبابی دارد، امر استحبابی اش را لاحرج نمیبرد برای صحتش آن امر استحبابی کافی است، به خلاف محل کلام ما که یک امری داریم به سجده واجب، سجده نمازی نه مطلق السجدة سجده نمازی واجب بود، دلیل نفی حرج وجوبش را برد، دلیلی بر استحباب سجده نمازی نداریم.
سوال:
به حکم عقل است، وجوب میگوید به حکم عقل است، اصل طلب اینجا هست دیگر…
سوال:
اصل طلب اصل مشروعیت به حال خودش باقی است در طهارات ثلاث، اصل طلب نه طلب لم یرخّص، نه طلب الزامی ولو حکم عقل، مهم نیست…
سوال:
استحباب نفسی، اصل طلب، آقای خویی الزام را میگوید به حکم عقل است، اصل طلب که به حکم شرع است…
سوال:
نشد دیگر، آن را جواب دادیم، لاحرج بر میدارد طلبی را که لم یعقّب الترخیص، آن را برمیدارد، لا حرج ترخیص را ضمیمه میکند به طلب آنوقت وجوب دیگر نمی آید. چه فرمودید؟
سوال:
روزه حرجی میگویند باطل است، یعنی آقای خویی میفرماید باطل است، آن ضرر و مریض را میگویند، نه دیگر، آن محل کلام است. ما دیروز مثال زدیم دوتا زن حامله هر دوتایشان قوی، هیچ مرضی هم ندارند ضرر هم روزه برایش ندارد، یکی سخت است دیگر میافتد، یکی هم بخور بخور میکند، بگوییم حال آن بهتر از این است، اینکه گفتنی نیست که. سخت است، همین سختی را خیلی زنهای حامله تحمل میکنند روزه را میگیرند، آقای خویی میگوید روزه شان باطل است، چرا؟ میگوید که: ادله لاحرج امر صوم رمضان را برداشت، کتب علیکم الصیام را امرش را برداشت، خب، وقتی امر ندارد کاشف از ملاک هم امر است معلوم نیست که ملاک داشته باشد، احراز نکردی ملاک را. این است که فرموده که: نه امر دارد، نه ملاک دارد. در مقابل مشهور میگویند ما ممکن است بگوییم هم امر دارد به همان بیان امتنان که دیروز گفتیم و ممکن هست بگوییم ملاک دارد، به چه بیان ملاک دارد؟ همانکه مرحوم آخوند هم دارد در کفایه، بعید است که اینکه برای تو سخت باشد، آن را از ملاک بیاندازد، روزه ملاک دارد خب تو نمیتوانی آن را استیفا بکنی، نه اینکه حالا که برای من سخت است دیگر روزه ملاک نداشته باشد – این بند به اطمینان شما است – آقای خویی میگوید من اطمینان ندارم، شاید چون سخت است در حق من ملاک نداشته باشد مثل نماز حائض، نماز است قربان کل تقی است ولی چون مثلا حیض دارد در حقش مفسده دارد، حرام است، آقای خویی میفرمایند ما چه میدانیم؟ لیس الکاشف عن الملاک الا الخطاب، خطاب هم که اینجا ساقط است، این بند به احساس مستنبط و فقیه است که به این باور – آقای حکیم میگوید من به این باور رسیده ام که نه، این ملاک دارد -.
البته اگر یادتان باشد برای کشف ملاک راه های گفته اند، اطلاق ماده، تفکیک دلالت التزامیه و مطابقیة، داستان های مفصلی است، اگر شما به این باور رسیدی که این عمل حرجی ملاک دارد میگویی این صحیح است.
سوال:
آره، ما هم همینطور در ذهنمان است، حرج این را از ملاک بیاندازد خیلی بعید است، لذا ما میگوییم این نماز صحیح است همانطور که غالب محشّین گفته اند، شاید غیر از آقای خویی کسی نگفته است، همه قبول کرده اند که و مع تحمل الحرج صحّ. اضف الی ذلک که یک روایتی هم هست که رفقا پیدا کردند در باب مریض، آن روایت هم شاید بشود از آن استظهار کرد که نماز با سجده حرجی همانکه ما میگوییم احب است، نه اینکه صحیح است احب است…
سوال:
نه، حرج، نه نه مریض…
سوال:
روایت است صحیحه حلبی است، در صحیحه حلبی اینجور است، سوال میکند عن المریض، لا یستطیع ان یسجد، لا یستطیع یعنی سختش است، نه اینکه قدرت عقلی ندارد، لا یستطیع عرفی صحبت کرده اند بابا مریض خیلی نادر است که قدرت عقلی نداشته باشد که نتواند سرش را روی مهر بگذارد…
سوال:
نه، ما رفع ید میکنیم، مریض ها دو جور هستند آنکه ضرر داشته باشد از آن رفع ید میکنیم. ما این روایت را نگاه میکنیم، بخوانید متن و سند روایت را: عن علی بن ابراهیم عن ابیه ابراهیم بن هاشم عن ابن ابی عمیر، که این سند خیلی تکرار شده است خصوصا در کافی عن حماد عن حلبی که حماد هم شاگرد حلبی است، همه جلیل عن جلیل… (صوت خواندن روایت توسط شاگردان تایپ نشده است) خوب است آنجا هم نگاه میکردید آقای خویی را شما روایتش را پیدا کردید در مواجهه با این روایت آقای خویی چه میفرماید؟ اگر آنجا هم قبول کرده باشد که دیگر سر راست است دیگر، سجود حرجی را حضرت در حق مریض میگویند احب، همینکه عقل ناقص ما بدون روایت میگفت، میگفت افضل است این بهتر است، این روایت هم دارد دیگر… اللهم مگر کسی بگوید که این که فرموده است ان یضع جبهته علی الارض نه اینکه معنایش این است که سجده بکند، ان یضع جبهته علی الارض یعنی آن مهر را بیاورد پیشانی اش را روی آن بگذارد این بهتر از ایماء خالی است، اول گفت ایماء کند همینطور سرش را اینجور کند ولی بهتر این است که مهر را بیاورد، جبهه اش را روی مهر بگذارد…پ
سوال:
این هم علی الارض است دیگر، نگفت که ان یسجد علی الارض احبٌ، گفت ان یضع جبهته علی الارض احب.
سوال:
در سجده میگفت نه در اصل وضع، نه سجده نمیگوید، اگر میگفت و ان یسجد علی الارض احب که صاف بود، میگوید و ان یضع جبهته علی الارض، انصافش این است که این شبهه را دارد ما نمیتوانیم این روایت را خلاف آقای خویی قرار بدهیم…
حالا ایشان ادعا دارد که در باب حج هم روایت داریم.
سوال:
خب حالا بیاورید ببینیم اگر آن هم باشد باز چه بهتر. خب بگذریم ما نیاز به این روایت نداریم علی القاعده صحبت میکنیم فن همین را میگوید، میگوید: اگر فعل حرجی را در مقام بندگی خدا آورد، عبادت آورد این کافی است، عرفی اش هم اینجوری است، گفتیم یک امر عرفی است اگر به بچه اش میگوید: حالا سخت است نمیخواهد هوا خیلی سرد است به تو گفته ام برو هر روز صبح نون کنجدی بگیر بیار برای ما، امروز سخت است پسرم نه، دراز بکش بخواب نمیخواهد بروی، ولی او بلند شد رفت نان سنگک آورد، میگوید دستت درد نکند. امر عقلایی است ما ادله نفی حرج را ضمیمه بکنیم به ادله اولیه نتیجه اش این است که ما در ترک آن معذور هستیم، ما یک منتی گذاشته اند حالا اگر دوست نداشتیم، مثل رفع ما لا یعلمون یک منتی گذاشته است ولی اگر هم احتیاط کردیم مشکل نداریم، اینجا هم همینجور است اگر فعل حرجی را آوردی در ذهن ما این مسأله صاف است اصلا که فعل حرجی با تحمل حرج اگر افضل نباشد، لا اقلش مجزی است، خب بگذریم.
مرحوم سید فرموده است که – مسأله 26 – السجود علی الارض افضل من النبات و القرطاس، خب ما سه عدلی شدیم دیگر، یکی ارض شد، یکی نبات الارض شد، یکی قرطاس شد، حالا کلامٍ فی القرطاس آیا اینها از نظر رتبه ای در یک رتبه اند یا نه؟ سید فرموده السجود علی الارض، اگر اینجا زمین است سنگ است خاک است، آنطرفش هم علفزار است، چمن است میتوانی روی چمن هم نماز بخوانی سجده کنی، میتوانی یک کم آنورتر بروی که یک جایش خالی است خاک است یا سنگ است مثلا سجده کنی، سید فرموده السجود علی الارض افضل من النبات و القرطاس، میگوید افضل است هر سه تا مجاز بود ولی این افضل است، دیگر در ارض هم فرق باز نگذاشته که ترابش با حجرش، ارض تراب است و حجر، آیا اینها هم رتبه دارد یا نه؟ بعضی ها گفته اند باز تراب افضل من الحجر است…
سوال:
بله دیگر الان ما رفتیم شرایط عادی شده است الان دیگر، از اضطرار و اینها خارج شدیم.
خب، وجه این افضلیت چیست؟ به ذهن که همین میزند جُعلت لی الارض مسجداً و طهوراً همین به ذهن میزند که ارض مهم است، قبل از اینکه ما وارد این بحث افضلیت بشویم یک مسأله دیگری را منتظر بودیم یک جایی پیدا بشود صحبت کنیم، بگذارید آن را صحبت کنیم بهتر است: اینکه در نماز ما نمیتوانیم بر هر چیزی سجده کنیم که از ما تفرد به امامیه است، البته بعضی اهل سنت هم همینطور گفته اند ولی آنها غالبشان میگویند فاسجد، بر هر چیزی میخواهی سجده کنی فرقی بین فرش و ارض و مأکول و ملبوس و هیچ… بر هرچیزی سجده کردی عیب ندارد، این شیعه است که امامیه است که میگوید: نه، مسجَد خصوصیت دارد، آنچه را که امامیه میگوید طبق روایات اهل البیت صاف است مشکل نداریم، ولی حالا برای آنکه با آنها معاشرت داریم، با آنها برخورد داریم بد نیست که بحث را عریض تر مطالعه بکنید دنبال بکنید، محل ابتلای است که چجور است که نماز که یک امر واضحی بوده است، صلوا کما رأیتمونی اصلی، چطور شد یکهو اختلاف شده است، شیعه میگوید سجده بر ارض و نبات و الارض و قرطاس لاغیر، آنها میگویند بر همه چیز؟ چطور شد؟ خوب است که حرفهای آنها را هم نگاه بکنید، مدارک و ادله ای را هم که آنها آورده اند ملاحظه بفرمایید. من سابقاً یک نوشته ای را از مرحوم علامه امینی دیدم که طلبه ای بحث کرده است، فنی بحث کرده است، روایت آنها را هم آورده است چیز خوبی است اگر پیدا بکنید مطالعه کنید راجع به سجده علی ما یصح و لایصح، عنوانش نمیدانم چیست…
سوال:
خب، به مناسبت السجود علی التربة الحسینیة آمده است اصل سجده بر مایصح و ما لایصح را بررسی کرده است، روایات آنها را آورده است و بحث کرده است.
ما در مقابل آنها چه میتوانیم بگوییم؟ ما در مقابل آنها میگوییم ببین قرآن که مقبول کل است را نگاه کنید ظاهر آیه شریفه این است که مسجَد یک چیز خاصی است که در جبهه اثر میگذارد، آیه شریفه که و فی سیماهم من اثر السجود، این فرشها که اثر نمیگذارد، برای اینکه نماز خوان از غیر نماز خوان متمایز باشد، آیه شریفه میگوید در سیمایشان اثر سجود است، پس اینها که اثر سجود نمی آورد که
سوال:
برای آنها این استدلال خیلی زیاد هم هست، اینها طلبه های درس خوان نیستند آنها که، این است که: قرآن اگر میگویید که اینجور میگوید باید اثر باشد در سیما، بنا باشد ما یک عمر روی این فرش های نرم و لطیف [سجده] بکنیم که جبهه مان نرم تر هم میشود و سخت تر نمیشود اینجوری. این از نظر قرآنی، از نظر روایات، روایات متواتره است که بین الفریقین، قطعی الصدور است که جعلت لی الارض مسجداً و طهورا این اساس کار باید باشد، جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً، خود همان هم معنا کرده اند که ارض مسجد است یعنی بر ارض سجده جایز است، در مقابل بعضی پیغمبران سابق که آنها در کنائس و مهاریب میخواست نماز بخوانند، بروند آنجا سجده کنند، نه، جعلت لی الارض مسجداً و طهورا، هر اهل لسانی میفهمد که ارض بر این فرض صد نمیکند دیگر، ما، جعلت لی الارض مسجداً و طهورا را حساب بکنیم بر این فُرُش بر این سجادات صدق نمیکند، اگر که بقیه روایات را نگاه بکنیم روایاتی که بیان کرده است سیره پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم را، آن روایاتی که سیره را بیان کرده است چه در لسان صحابه، چه تابعین، چه ائمه ما این است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کان یسجد علی الخمرة، در بعضی نقل ها و علی الحصیر، اینها هم تام السند هستند، اینها از نظر سندی به نظر آنها تام هستند، اینکه گفتم مرحوم آقای امینی اینها را با سندهای متعددی نقل کرده است، خمره هم که وقتی به لغت نگاه میکنیم حصیرٌ قصیر یک حصیر کوچکی بوده است که از (کلمه نامفهوم) خرما دست میکردند.
صحابه هم که نقل میکنند سیره را تابعین نقل میکنند تا اینجایش پیغمبر اکرم سجده میکرده است بر خمره، سجده میکرده بر حصیر خب اینها را هم که شیعه هم قبول دارد دیگر، ما انبتته الارض است دیگر، تا اینجا سند معتبر، تمام. دوتا عنوان دیگر هست در مقام که ممکن است آنها به این دوتا عنوان نه که ممکن است بعضی هایشان تمسک کرده اند، یک عنوان، عنوان بساط – همین بساطش را پهن کرده – که در بعض روایات نقل شده است که پیغمبر اکرم سجده کرده است بر بساط، بساطش را پهن کرد سجده کرد، نماز خواند و سجده کرد بر بساط، یکی هم عنوان آخری است که آن عنوان منطبق بر ثیاب و فرش و اینها هم ادعا شده است که میشود حالا شاید…
سوال:
بوریا نه.
خب یک عنوان عرضم به خدمت شما علی البساط، روایاتی که دارد پیغمبر اکرم بر بساط سجده کرد، آنها که ایشان بررسی کرده است از دیدگاه خود آنها ضعف سند دارد، اگر هم کسی بگوید که: خب، مستفیضه هستند مشکل سندی ندارند آن هم دلالتش قاصر است، حکایت میکند از یک فعل شخصی پیغمبر اکرم، کان یصلی علی البساط، اما بساطش چه چیزی بوده است که اطلاق ندارد که، حتی بعضی ها گفته اند بساط پیغمبر حصیر بوده است، اصلا بعضی ها هم از خود اهل سنت و جماعت بساط پیغمبر را گفته اند حصیری بوده است، آن هم که اطلاق ندارد که ولو لم یکن من الارض، نه بساط یک قضیه شخصیه ای بوده است، اطلاق ندارد محتمل است که آن هم ما انبتته الارض باشد کما اینکه بعضی ها هم اصلا این را ادعا کرده اند که آن بساط پیغمبر یک حصیری بوده است که پهن میکرده، بساط هم به عنوان بسطه، به این عنوان میگوید، سجاده ای که الان هست منتهی به یک شکل آخری.
یک عنوان دیگری است که عنوان سجده بر عمامه و قلنسوة بعضی روایت را آنها از پیغمبر اکرم نقل کرده اند، کمترین روایت است که حالا یا خود پیغمبر یا بعضی از صحابه که اینها سجده میکردند بر عمامه، بر قلنسوة که به مبانی خود اهل سنت آن روایات ضعف سند دارد زیاد هم نیست، مستفیضه هم نیست، به یک نفر یا دو نفر بر میگردد و شاید به قول ایشان معارض هم داشته باشد حجیت ندارد قطعاً. و هکذا آن عنوانی که من یادم رفته است…
سوال:
آن هم همینجور است حالا دیگر این را فقط من اجمالش را عرض میکنم برای اینکه خودتان مراجعه بکنید به بحث تفصیلی اش، آن روایاتی هم که آن عنوان آخر را دارد، آنها هم مستفیضه نیستند و حتی به نظر اهل سنت ضعف سند دارند و از نظر دلالی هم ممکن است آن عنوان بعضی ها اصلا آن عنوان را به حصیر معنی کرده اند، بعضی به ثیاب بعضی به حصیر و البته از آن طرف باز و کان رسول الله یسجد بر غیر حصاء بر غیر ارض للشدة الحر، این در روایات آنها هم هست که ما قبول داریم، اینکه در وقت اضطرار بر ارض سجده نمیکردند هم در فعل پیغمبر و هم در فعل صحابه و تابعین این هم ثابت است، منتهی آن فرض ضرورت است آن را ما هم قبول داریم.
مجموع این روایات کسی از اینها خواسته باشد استفاده کند که سجده جایز است علی کلّ شیءٍ حتی بر مبانی خودشان ناتمام است، و اصلا حالا ما میگوییم تمام، اصلا آنها روایت پیدا کنند که ادعا کنند این روایات مستفیضه است، سجده بر ثیاب را اختیاراً تجوز میکند… اصلا اگر ما در نهایت هم بپذیریم میگوییم بابا ما این روایات شما از طریق ائمه ما که از راوی های شما کمتر نیستند که، روایت معارض دارد، خب عقل سلیم چه میگوید اینجا؟ مرحوم شیخ طوسی در کثیری از مسائل در کتاب خلاف میگوید که این مقتضی احتیاط است، بعضی ها اشکال کرده اند آقا مقتضی احتیاط چیه، با وجود دلیل اجتهادی، درست نفهمیده اند حرف آن را، این مقتضی احتیاط است یک جواب قاطعی است بر رد آنها، میگوییم آقا مگر ما بر چه چیزی میگوییم سجده جایز است؟ بر ارض میگوییم، ما انبتته الارض، الا القطن و الکتان، خب شما هم که این را جایز میدانید که، شما هم این را قدر متیقن میدانید علی الارض را، پس آنی که ما انجام میدهیم مطابق احتیاط است، مطابق احتیاط که کفر نیست، مطابق احتیاط که خلاف نیست همه عقلای عالم میگویند کاری که مطابق احتیاط است حسنٌ، اینها – یعنی بعضی از اینها – بر اثر تبلیغاتی که شده است یا نرسیدن به مطلب در ذهنشان این مذمّت بر مهر سجده کردن است، این مهر را ما مسجَد قرار بدهیم در ذهن بعضی ها آمده است – خصوصا این مهر را ما احترام هم بگذاریم و ببوسیم و در جیبمان در یک ظرف تمیزی، پارچه تمیزی بگذاریم – آنها گفته اند این شرک است، آن دیدی که بعضی هایشان دارند از تندرو هایشان این است که میگویند این شرک است. خب، این هم دیگر بله، زمان زمانی است که جهالت ها الحمدلله آرام آرام مرتفع میشود، حقیقت منکشف میشود، سجده بر مهر غیر از سجده للمهر، غیر از تربت کربلا کثیف میشود می اندازیمش دور، اصلا همینها غیر از تربت کربلا در میان شیعه مهر نماز میخواند پرتش میکند آن طرف، کجا اینها مهر را…
بله، شیعه ها یکی از گروه های ضد شرک… اشد مراتب ضد شرک شیعه هستند آنها با شرک از همه بیشتر مبارزه میکنند، منتهی باید بفهمند که بابا این عمل شرک نیست، آنها خیلی شیعه ها دنبال خلوص هستند، مبادا عملشان لغیر الله باشد، خیلی هایشان سعی میکنند در پنهانی کارشان را انجام بدهند، سری انجام بدهند، دیگران نفهمند، اعتقاداتشان را خیلی ها هستند ابراز میکنند بر دیگران چگونه است، شبهه شرک نداشته باشد از شرک خودشان را دور میکنند، اصلا این گفتنی است؟ کجای دنیا این را قبول دارد که بر مهر سجده کنی شرک است، همینها بر زنانشان سجده میکنند شرک نیست بر این مهر شرک است، بوسیدن نمیدانم و امثال ذلک اینها شبهه شرک هم ندارد و اینکه اینها اینها را شرک قرار داده اند یا ادعا میکنند، به ذهن می آید که آن بغضی است که دلشان هست که نمیخواهند بفهمند، و اگرنه این واضحات است که سجده کردن بر خاک… بابا سنگ است آنجا هست سجده کنم مشکلی ندارد، برش دارم تمیزش کنم اینجا سجده کنم شرک است! بابا اینها گفتنی نیست.
و یک جهت هم اینکه ما باز تربت مولانا امام حسین علیه الصلاة و السلام را در اختیار داریم با این هم زاویه دارند، در حالیکه ما که این تربت را در اختیار داریم برای تعظیم نوه پیغمبر است که همه مان قبولش داریم، مگر ما مهر کربلا را احترام میگذاریم، به یک نکته غیر دینی است؟ به یک نکته ای است که به شریعت برخورد ندارد؟ یا خدای ناکرده ضد شریعت است؟ بابا بما اینکه فرزند پیغمبر است، شما هم برایش احترام قائل هستید، حالا ما احترام بیشتری… کدام مذهب، کدام دین، کدام آیین اینجور میگوید که اگر آمدید فرزند پیغمبر را احترام بیشتری کردی این جرم است؟ بابا همه کار ما در راستای احترام پیغمبر است که مقبول عند الکل است، اگر ما میگوییم که به تربتی که از کربلا است سجده کن، برای این است که ارتباطش با امام حسین بیشتر بشود، ارتباط با امام حسین که به شخصه نیست، از باب اینکه او مبین شریعت است از باب اینکه او فرزند پیغمبر است، اینها همه در راستای تقویت شریعت است، اگر ما میگوییم یک مهری از کربلا تهیه کن و بر او همیشه نماز بخوان برای این است که دینش محکم بشود شما هم که ادعایتان این است که ما باید برای تحکیم دین قدم برداریم، این هم در همان راستای تقویت دین است، تعظیم شعائر است.
به نظرم اگر آرام آرام این مطالب بیان بشود برای عموم مردم عالم واضح میشود که امامیه شیعه، حرفهایش کلا در راستای تقویت بندگی خدا در صراط تعظیم شعائر دین نبوی و جر مردم از عبادت شیطان به عبادت رحمان است، دونه دونه اینها را اگر بررسی بکنید، مُخّش همین است.
این است که ما آنها را دعوت میکنیم که بیایند بحث بکنیم، حالا هم در منطقه اعتقادیات و هم در مرحله مسائل فقهیه، همین را بیاورید مسئله سجده را که الان یک میز کلی شده است بین شیعه و سنی میخواهی بفهمی شیعه است ببین چجور نماز میخواند این حساسیت ایجاد شده است بیاییم روی همین مسئله ای که حساسیت ایجاد شده است بحث بکنیم ببینیم چقدر مسئله روان است، اصلا جای منازعه ندارد، جای بحث ندارد، بیاییم یکدیگر را تکفیر بکنیم یکدیگر را قدح بکنیم یکدیگر را مذمت بکنیم، نه جای اینها نیست. در ذهن من این است که حتی بر مسلک اهل سنت هم باید گفته بشود که سجده بر هر چیزی جایز نیست چنانچه بعضی هایشان گفته اند، آنها هم باید رای شیعه را عمل بکنند بر طبق مبانی خودشان.
خداوند ان شاء الله به همه توفیق بدهد.