بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در مفهوم تقلید به حسب اصطلاح تمام شد.
و عرض کردیم و فرموده اند که این بحث ثمری ندارد. و لذا باید یک باب دیگری باز شود. بحث دیگری که مرحوم محقق اصفهانی هم این بحث را مطرح کرده است فی الجمله. ان بحث این است که باید دید که اثار و احکامی را که برای تقلید ذکر کرده اند، باید ادله ان اثار را ملاحظه کنیم که مقتضای ادله انها، ترتب اثار بر چه واقعیتی ست. مثلا فرموده اند تقلید جائز است یا واجب است. خب این در ایه و روایت که نیامده است. باید دید که این جواز یا وجوب را بر چه واقعیتی بار کرده اند. ان دلیل جواز یا وجوب می گوید که چه واجب است. باید ادله را نگاه کرد تا این موضوع را بفهمیم. وقتی تقلید در روایات نیامده است، لامحاله باید ادله اثار را دید که ادله اثار، اثار را بر چه واقعیتی مترتب کرده است. یا مثلا از اثار تقلید حی اذا مات، از اثارش، جواز بقاء است. این که جائز است بقاء بر تقلید یعنی چه. می گوید که ان دلیل را باید دید که دلیل چه می گوید، اون وقت این حقیقت تقلید این جا روشن می شود. یا عدول از مثلا مساوی به مساوی می گوید جایز نیست. عدول از تقلید، یعنی از چی. ان دلیل را ببینیم تا معلوم شود که عدول از چه حقیقتی را می گویند. چون کلمه تقلید، عنوان تقلید در ادله ما نیست، ادله اثار، باید ادله اثار را نگاه کنیم که ان اثار را بر چه واقعیتی بار کرده است. اگر ادله اثار گفته بود تقلید، واضح بود. خب می گفتیم که معنای تقلید را بحث کنیم. ولی تقلید در ان ادله نیامده است. لذا باید دید که ان ادله، اثار را بر چه واقعیتی بار کرده است.
مرحوم محقق اصفهانی ادله جواز تقلید را مطرح کرده است. ادله سائر اثار را چیزی نگفته است. اون بعدا می اید. ما هم اشاره کردیم، اون به جای خودش بحث خواهیم کرد. ادله جواز بقاء بر تقلید یعنی چه. گفتیم ان دو تا را بحث خواهیم کرد. در ضمن کلمات مرحوم اخوند که تقلید المیت را بحث کرده است، بحث خواهیم کرد. این جا فقط ادله جواز تقلید را بحث می کنیم، یا ادله وجوب تقلید. این هم محل بحث است. می اید. ادله مجوزه تقلید به معناه العام که با وجوب هم سازگاری دارد، این جواز را برای چه حقیقتی ثابت کرده است.
مرحوم حاج شیخ اصفهانی فرموده است که ادله را که نگاه بکنیم، ان که می شود از ادله استفاده شود، این است که جواز را برای عمل، عمل بر طبق فتوا مجتهد را اجازه می دهد. همان که مرحوم اخوند می فرمود. حالا اسمش تقلید نباشد. مهم نیست. ادله جواز تقلید، عمل طبق فتوای مجتهد را اجازه می دهد.
فرموده است که ادله جواز تقلید، دو قسم است. ادله عقلیه و ادله نقلیه.
ادله عقلیه عبارت است از فطرت که اخوند فرموده است که عمده دلیل در باب جواز تقلید ان فطرت است. سیره عقلاء. سیره متدینین، سیره متشرعه.
س: لبی بگویید نه عقلی.
ج: لبی حالا. عقلی در مقابل نقلی ست. خیلی مهم نیست.
فرموده است که این ها را اگر نگاه کنیم، این ها فوقش اجازه می دهد که عمل طبق قول غیر را. التزام و استناد در این ها نیافتاده. اشکال می کند در بعضی از این ها نسبت به عمل هم. فعلا ان ها را ما کار نداریم. ما اصل فرمایش ایشان را گرفتیم، ضمائم را خودمان ضمیمه می کنیم. دلیل فطرت را نگاه کنید، غایتش این است که فطری انسان ها این است که چیزی را که نمی دانند، تخصص ندارند، به مختصص مراجعه می کنند و طبق حرف متخصص عمل می کنند. اگر دلیل فطرت تمام باشد، اجازه می دهد تبعیت، عمل به قول متخصص را. التزامی در کار نیست. تعلم، فطرت بر تعلم نیست. تعلم که مهم نیست. درست که گاهی مقدمه تقلید است، ولی فطرت بر تعلم نیست. فطرت بر عمل است. همچنین سیره عقلاء، همچنین سیره متدینین. اصلا سیره که واضح تر است چون خودش جری عملی ست. سیره عقلاء بر این است، جری عملی عقلاء بر این است که در مقامی که تخصص ندارند و امر از اموری ست که تخصص نیاز دارد، غیر متخصص، رجوع می کند به متخصص. نه برای این که بدانند. برای این که ممکن است از اولش سراغ بفهمد برود، ولی ان مقدمه است. اصلش برای عمل است. به قول متخصص عمل می کنند.
این است که ادله غیر لفظیه جواز تقلید، ادله عقلیه اش، ادله لبیه اش، ان ها اجازه می دهند تبعیت را نه تقلید را به عنوان تقلید. و لو اسم این تقلید نباشد. نباشد. ما دنبال تقلید نیستیم. ما دنبال عنوان تقلید نیستیم. تبعیت از متخصص، این دلیل دارد که جائز است. مجاز است. همین کافی ست.
س: منظور از فطرت چیست.
ج: حالا می رسیم. فعلا اشاره ای هست. حالا فعلا به ان جهتش کار نداریم. می گوییم اگر. اصلا لازم نیست که بفهمیم. می گوییم که اگر این ادله تمام باشد، مفادش تبعیت است. حالا تمام است یا نه. چه طور تمام است..
س: اصلا چه می گوید.
ج: گفتیم اون مقدار را. فطری انسان ها این است که جاهل از عالم تبعیت می کند. حالا شما قبول نداری، می گویم که اگر درست باشد این مساله. اگر این دلیل درست باشد، عمل را ثابت می کند.
و اما ادله نقلیه:
ادله نقلیه عبارت است از ایات شریفه و روایات ماثوره که خواهد امد که مفصل خواهد امد. ان جا بحث خواهیم کرد.
ایات یکی ایه نفر است که گفتند ذیل ایه نفر، دلالت دارد بر وجوب تقلید یا جواز تقلید. چون فرمود لعلهم یحذرون یعنی باید تحذر کنند یا باید هم نباشد، یعنی جای تحذر دارد. پس معلوم می شود که تبعیت عیب ندارد. لعلهم یحذرون، تحذر عملی ست. ربطی به استناد و التزام ندارد. اگر ایه شریفه دلالت کند که قول منذر حجت است و شخصی که منذر است، انذار شده است، می تواند به قول او عمل شود، فقط می تواند عمل کند هست، تحذر است. انذار او حجت است برای تحذر این. از این بیش از عمل استفاده نمی شود. تحذر عملی استفاده می شود. تحذر عملی شخص انذار شونده که مطلوب است یا واجب است عند انذار او. پس تقلید واجب است. پس تقلید جائز است. تحذر عملی ازش استفاده می شود.
و هکذا ایه شریفه فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون. این را هم بعضی ها استدلال کردند بر جواز تقلید یا بفرما بر وجوب تقلید. به این تقریب که گفتند که وقتی می گوید سوال کن اهل ذکر را، اهل ذکر یعنی اهل علم، روی این مبنی، سوال کن اهل علم ذکر را اهل علم را متخصص را، این سوال کن، بالاتزام دلالت دارد که قولش حجت است. سوال کن انصراف دارد برای این که سوال کنی که عمل کنی. سوال از اهل علم برای عمل است. اگر گفتی سوال کن برای این که بدانی، این باز از ادله جواز تقلید نمی شود. اگر خواسته باشد فاسئلوا اهل الذکر از ادله جواز تقلید باشد، تقریبش این است که سوال کن تا عمل کنی. پس ان را که ایه اجازه می دهد ایه سوال، عمل طبق جواب مسئول عنه است. مجاز ما، عمل طبق جواب مسئول عنه است. این است که اگر ایه شریفه، فاسئوا اهل الذکر دلالت داشته باشد بر جواز تقلید، دلالت داشته باشد بر حجیت قول فقیه، اهل الذکر، باز نهایتش جواز العمل، جواز تبعیت مسئول عنه است. باز ربطی به استناد ندارد. ربطی به التزام ندارد. اگر ادله شما این است، در رساله که می نویسید که انسان باید یا مجتهد باشد یا مقلد، یعنی، باید این طور بگویید، یعنی تبعیت کند از شخص خبره. مقلد یعنی این. چون دلیل ما این است.
من الروایات هم روایات عدیده ای داریم.
س:
ج: ادله تقلید را داریم بحث می کنیم. انها معارض اند. در بحث اتی باید ان ها را حل و فصل بکنیم. می گوییم اگر.
اما روایات، روایات امر به تعلم داریم که ما را امر به تعلم کرده است که انها هم انصراف به این دارد که تعلم کنید برای عمل کردن. به عوام الناس که می گویند تعلم کنید، یعنی برای عمل کردن. از انها هم غایتش این استفاده می شود که عمل، طبق ان چه را که تعلم کرده ای، مجاز است. بیش از این استفاده نمی شود. در همان روایت هم دارد که کسی که خلاف کرده، عمل نکرده است، سوال می کنند در قیامت که چرا مخالفت کردی، می گوید که نمی دانستم، بعد بهش می گویند که هلا تعلمت. یعنی هلا تعلمت که عمل بکنی. تعلم خودش در احکام شرعیه مطلوبیت نفسیه ندارد. مقدمه است برای عمل کردن.
این است که روایاتی که امر می کند به تعلم. روایاتی که امر می کند به تفقه. تفقه در اصطلاح روایات، یکی از ؟ تفقه، عبارت است از درک خوب. فهم دقیق. فهم با بصیرت از دین، از احکام شرعیه. فرق فهم با تفقه این است که تفقه، یک فهم همراه با ظرافت و دقت و تدقیق است. منتهی اعلی مراتبش، فقیه اصطلاحی است. اما در اصطلاح روایات که گفت شیعه من را بزنند برای تفقه دین، لا باس به، ان تفقه ان جا یعنی تفهم احکام، بفهمند احکام را. نه بفهمند یعنی این که اجتهاد بکنند. ان ها اجتهاد مراد نیست. ولو از زراره بپرسند. ان را هم می گیرد. تفقه در ایه شریفه، تفقه فعلی را میگیرد. یکی از مصادیق تفقه هم همین است. در ان امراه حلبی هست که رحمها الله انها کانت فقیهه. که هنوز در عمره تقصیر نکرده بود. می خواست که شوهرش با او مقاربت بکند. همان زمان با دندانش، یک مقدار از موهایش را کند. که تا از احرام خارج شود. بعد قضیه را که به حضرت نقل کردند، حضرت فرمود که خدا رحمتش کند. انها کانت فقیه. یعنی مساله دون بود. نه این که از فقهاء عظام بودند. روایاتی که ما را امر می کند به تفقه، این ها هم تقلید را می گیرد. و لو علی نحو التقلید. امر تفقه اعم است از اجتهاد و تقلید. خب امر للتفقه هم ظاهرش للعمل است باز. نه برای اعتقادیات نیست که علم به انها نیاز باشد.
و همچنین روایاتی که اجازه می دهد افتاء را. اجلس فی المسجد و افت بین الناس. من افتی بغیر علم لعنه الملائکه یعنی اگر مع العلم بود، عیب ندارد. روایات مجوزه افتاء، مجوز تقلید هم هست. بالاتزام دلالت دارد که تقلید هم جائز است. معنی ندارد که به این بگوید که تو فتوی بده ولی ان ها تقلیدشان حرام است. درست نیست. بالاتزام دلالت دارد ادله جواز افتاء، ادله ارجاع به رواه، این ها دلالت دارند بر این که تقلید جائز است. ان روایات هم ظاهرش همین است. معنای انصرافی اش همین است که فتوای او را بگیر برای عمل کردن. انها بیش از تجویز عمل را نمی گیرد.
س:
ج: بگیر را ما می گوییم. این ها بیان ما هست. در روایت که نیست. می گوید فتوی بده. غایتش این است که عمل طبق فتوی را اجازه می دهد.
فقط این امر به اخذ در بعضی از روایات امده است ایونس بن عبد الرحمن ثقه اخذ عنه معالم دینی این مثلا دلالت دارد بر این که تقلید اخذ باشد. ان واقعیتی که بین متشرعه بوده، و اسمش را الان می گویند تقلید، این عبارت بوده است از اخذ. که گفتیم شاید مرحوم اخوند هم که تقلید را معنی می کند اخذ به قول غیر، این گونه روایات را دیده است.
و لکن به ذهن می رسد که از اینگونه روایات هم که اخذ را تجویز می کنند، از این ها هم استفاده نمی شود که ان چه مجاز است، اخذ است تا شما بگویید که همان تقلید است پس تقلید اخذ است. عمن اخذ معالم دینی، اخذ از باب مقدمه عمل است. این عبارت اخری از این است که قول کی حجت است که من از او تبعیت کنم. ما نمی توانیم از اینگونه روایات استفاده کنیم که موضوع ادله جواز، اخذ است. اخذ یک معنای اوسع از عمل است. تا بعد بیاییم معنا بکنیم تقلید را در رساله عملیه به اخذ قول غیر. نه. این ها هم متفاهم عرفی اش همین است. متفاهم عرفی از این گونه روایات این است که اخذ، از باب مقدمه عمل است. این کنایه از این است که می توانی به قولش عمل بکنی. می توانی تبعیت کنی. بیش از تجویز عمل بر طبق قول عالم به معالم دین، بیش از این استفاده نمی شود. این که اخذ در این جا را قیاس بکنیم به بایهما اخذت من باب التسلیم وسعک، نه. این قیاس درست نیست. ان جا درست است. باید اخذ بکند. اخذ را ان جا معنا کردیم. به اخذ، حجت می شد. ولی این جا که می گوید. در سوال سائل هم هست نه در جواب امام. ایونس بن عبد الرحمن ثقه اخذ، در کلام سائل است باز. این معنایش این است که قال نعم. بله یونس بن عبد الرحمن ثقه است. می توانی ازش اخذ بکنی. اخذ بکنی، سوال از اخذ است برای عمل. جواب هم می دهد که می توانی اخذ بکنی، یعنی می توانی عمل بکنی. خیلی زور می طلبد که بگوییم که شارع مقدس این روایت را، به این روایت که اخذ در سوال سائل امده است، اخذ به طور طبیعی مقدمه عمل است، به این روایت یا بعضی از روایات که مشابه این هست، بیاییم حکم بکنیم، بگوییم ان اثری را که شارع بار کرده است به نام جواز تقلید، موضوعش اخذ است. این خیلی سنگین است.
س: معالم دین فروعات دین است. اعتقادی ها هم هست. خیلی چیز های دیگر هم هست.
ج: اون معارف دین است. اون ها باز از اخذش..اونها اخذی نیست. باید برهان بیاورد. حالا اون ها که جای تقلید دارد برای عمل است. یا بگو برای اعتقاد. برای اعتقاد. عمل جوانحی. اخوند هم گفت. عمل جوارحی یا جوانحی. ولی مقدمه برای عمل است.
این که بگوییم شارع موضوع جواز تقلید را، اخذ قرار داده است، بعد بگوییم اخذ هم که همان تقلید است پس تقلید همان اخذ، خیلی زور می طلبد.
غایت ان چه از ادله لفظیه استفاده می شود، مثل ان چه از ادله عقلیه استفاده می شود، غایتش این است که قول متخصص حجت است، عمل بر طبق قول عالم متخصص فی الجمله، با شرائطی که می اید، عمل بر طبق قول متخصص، عذر است. مجاز است. بیش از این را از ادله ما نمی توانیم استفاده کنیم.
لذا می توانیم بگویید که مراد از تقلید در باب تقلید، نه بقاء بر تقلید، نه عدول از تقلید، مراد از تقلید در باب اصل تقلید، مراد، عمل بر طبق قول متخصص است.
این بابی را که باز کرده است. مطلب خوبی را متذکر شده است. منتهی ما یک چیز هایی را اضافه کردیم.
این که مرحوم اقای خوئی اصرار دارد که تقلید استناد است، تقلید را استناد معنی می کند، عمل مستند معنی می کند یا شیخ انصاری التزام معنی می کند، یا مرحوم اخوند اخذ معنی می کند، می گوییم این ها به درد مفهوم تقلید می خورد. ولی عنوان تقلید که در روایات که نیامده است. در اثاری که ما داریم، می خواهیم بحث بکنیم، در محمولاتی که می خواهیم بحث بکنیم در اینده، ان محمولات روی اخذ و التزام و استناد نیامده است. روی عمل امده است. لذا می گوییم تقلید و لو مفهوما عبارت است از التزام، ولی اثار شرعیه بار شده است بر عمل.
و لعل ان هایی که تقلید را معنا کردند به عمل، یعنی همین موضوع اثار شرعیه است. ان را معنا کردند که مهم است. نه عنوان تقلید. ان ها که گفتند تقلید عمل است، همین جا را نگاه کردند. گفتند که اثار را شارع روی عمل اورده است پس اگر ما رساله می نویسیم تقلید، یعنی عمل.
س: یکی عمل بکند، از هیچ کسی هم تقلید نکرده است.
ج: می گوییم. یکی از اثار اجزاء است. موضوع اجزاء، عنوان تقلید نیست. فعلا ایات و روایات می گوید که مجاز هستید که عمل بکنید به…فعلا جواز تقلید را بحث کردیم. اجزاء داستان دیگری دارد. یکی از احکام هم اجزاء است که بحث خواهیم کرد. اصلا بعضی ها می گویند عمل، مستند هم بکند، مجزی نیست. اقای خوئی می فرماید مجزی نیست. حالا ان یک بحثی هست. ان ها فعلا رهایش می کنیم.
فعلا یک قسم از اثار را ما بحث کردیم که عمده اش همین است. ادله جواز تقلید…شما تقلید را که می خواهید تفسیر بکند برای این که بعد بگویید فیجوز التقلید یا یجب. ان که می گوید یجوز یا یجب، مجرد تبعیت را می گوید. تبعیت از مجتهد را می گوید.
س:
ج: فعلا این مقدار را قبول کنید. ما سوال می کنیم از متخصص. متخصص جواب می دهد. ما اگر این را تبعیت کردیم، بدون دلیل تبعیتش کردیم، به این روایت عمل کردیم. تقلید کردیم. تقلید کردیم یعنی تبعیت کردیم از مجتهد بلادلیل. تبعیت از مجتهد.
س: توش استناد هست.
ج: حالا استناد را می خواهیم یا نمی خواهیم، فعلا…عیبی ندارد. شما بگو تبعیت می کنیم چون او گفته است. عیب ندارد. توش افتاده. در تبعیت بلا دلیل،…استناد خوابیده یا نخوابیده، این را نفرمایید. هنوز صاف نیست. میرسیم. ما ادعاءمان این است که استناد باز نیافتاده است. مجتهد گفت که حلق لحیه جائز است. من از اون تبعیت می کنم. ولی این که حلق لحیه که می کنم، نه این که چون او گفته است. نمی گفت هم من حلق لحیه می کردم. استناد دخالتی ندارد. تبعیتی که این جا می گوییم، برای همین. یعنی قول او را حجت قرار می دهیم برای خودمان. استناد لازم نیست. این بحث را نخواستیم واردش بشویم.
مهم این است که ادله اثار را نگاه بکنیم چون کلمه تقلید در ادله اثار نیامده است. ادله اثار را نگاه بکنیم و ببنیم که موضوع اثر را چه قرار داده است. فعلا ان مقدار را که نگاه کردیم فی الجمله از ادله اثار، عبارت است از ادله ای که راجع به جواز یا وجوب تقلید امده است. ان را عمل به قول غیر قرار داده است. حالا استناد لازم است یا خیر، بحث خواهیم کرد. التزام نیست. استناد نیست. عمل باید باشد. تبعیت باشد.
این فرمایش حاج شیخ است که در ذهن ما این است که فرمایش متینی ست با این تتمه هایی که اضافه کردیم. و خوب بود مرحوم اقای خوئی این جهت را بحث می کردند. مفهوم را بحث کرده است. مستفاد از روایات را بحث کرده است. ولی سراغ ادله اثار، نرفته است که مهم انها ست که باید ان ها را نگاه کرد که موضوع را چه قرار داده است.
بعد ذلک مرحوم اخوند وارد این بحث شده است بعد از تعریف تقلید وارد شده است به عوارض و خصوصیاتش. از جمله جواز تقلید. تقلید جائز است ام لا.
فرموده است که تقلید از متخصص جائز است به عده من الادله. تقلید جائز است، اصل جواز را این جا اورده، بعد ادله معارض را بعدا اورده است. ما به تبع ایشان، ادله معارض را بعد می اوریم. فعلا ادله جواز تقلید خلافا للاخباریین که ان ها می گویند تقلید جائز نیست. حتی مرحوم شیخ حر به این روایت رسیده است که فللعوام ان یقلدوه، گفته است که یعنی تقلید کنند به شنیدن روایت از ان عالم. این طور گفته است. تقلید را مجاز نمی دانند. اصولیون می گویند که تقلید جائز است.
برخی تعبیر دارند که تقلید واجب است.
بلااشکال تقلید از واجبات نفسی نیست. یعنی اگر کسی تقلید نکند و به خلاف واقع بیافتد، دو تا چوبش بزنند، یکی به خاطر خلاف واقع و یکی به خاطر ترک تقلید، نه. قطعا دو تا عقاب ندارد. در همان روایت هم عقاب، برای مخالفت واقع است. بعد می گوید که من نمی دانستم. خطاب می رسد که چرا نرفتی که یاد بگیری تا عمل کنی. مخالفت نکنی. نه. قطعا تقلید وجوب نفسی ندارد.
اما وجوب مقدمی تقلید باشد مقدمه:
فی الجمله تقلید وجوب غیری دارد، وجوب مقدمی دارد. ولی به نحو مطلق تقلید وجوب مقدمی ندارد. چه بسا مواردی که شما می توانی واجب را بیاوری، می توانی حرام را ترک کنی، تقلید هم نکنی. امتثال تکالیف، توقف بر تقلید ندارد. شاید شرب تتن حرام باشد. ما احتیاط می کنیم و سیگار نمی کشیم توقف بر تقلید ندارد. اکثر موارد امکان احتیاط است. امتثال تکالیف با احتیاط ممکن است. امتثال تکالیف توقف بر تقلید ندارد. احیانا بله. نماز چیست. حج چیست. اجزاء و شرائطش چیست. ان جا می خواهیم امتثال کنیم تکلیف را، ان هم نه همیشه، حالا بعضی اوقات توقف دارد امتثال حج و نماز بر تقلید. توقف دارد بر تقلید. تقلید نکنی، قدرت بر امتثال نداریم. ان جا هم همه جا نه. ممکن است که تقلید نکند. انسان اخذ به قدر متیقن می کند. می گوید من تقلید نمی کنم. حج هم انجام می دهم. همین که همه مردم انجام می دهند. احتیاط می کند. می بیند که همه مسلمان ها می گویند که طواف هفت شوط است. چرا تقلید کند. واضح است. حج، نماز ضروریات است. ان هایی هم که ضروریات نیست، می رود احتیاط می کند. جلسه استراحت واجب است یا نه، از ضروریات نیست. جلسه استراحت را انجام میدهیم احتیاطا. تقلید نمی کنیم. می شود انسان یک مقدار اگاهی داشته باشد، اصلا تقلید نکند. یقین هم پیدا کند به امتثال تکالیف شرعیه. نمی شود پس تقلید مقدمه وجودیه واجبات و محرمات شرعیه نیست غالبا. غالبا مقدمیه ندارد. این است که تقلید نمی توانی بگویی واجب است به وجوب غیری. وجوب مقدمی هم ندارد تقلید.
تقسیم کردند وجوب را وجوب نفسی. وجوب غیری. وجوب طریقی. وجوب عقلی.
وجوب طریقی که واجب کرده باشد شارع تقلید را برای این که منجز کرده باشد احکامی را که مجتهد می گوید. احکامی را که مجتهد می گوید، منجز بکند. وجوبا طریقیا. به داعی تنجیز واقع. وجوب طریقی مثل صدق العادل. صدق العادل می گویند که وجوبش طریقی ست. می خواهد منجز بکند مودیات خبر عادل را. خبر ثقه را. وجوب طریقی عبارت است از وجوب به داعی منجزیت واقع.
کسی بگوید از روایات استفاده می شود وجوب تقلید وجوبا طریقیا.
و لکن این حرف هم درست نیست. وجوب تقلید به غایت تنجیز واقع نیست. چون واقع با قطع نظر از تقلید، منجز شده است. وقتی انسان دینی را اختیار می کند، مذهبی را اختیار می کند، علم پیدا می کند که خب این دین یک احکامی دارد. الزامیاتی دارد. احکام الزامیه. این علم اجمالی، منجز این احکام است بر عهده این. تنجز با ان علم اجمالی حاصل شده است. احکام را بر این مکلف علم اجمالی منجز کرده است و می گویند المتنجز لا یتنجز ثانیا. متنجز دوباره قابل تنجز نیست. یک بار استحقاق عقوبت بر مخالفت ان ها، ثابت شده است. دیگر بار دوم باز استحقاق عقوبت معنی ندارد. وجوب تقلید، وجوب طریقی نیست. به داعی تنجیز واقع نیست چون واقع با قطع نظر…اصلا می خواهیم تقلید بکنی. می خواهی از احکامی که به عهده ات امده است، می خواهی خلاص بشوی با تقلید. نه این که وجوب تقلید احکام را به گردنت اورده است. به گردنت ثابت کرد. نه. وجوب تقلید احکام را به گردنت نیاورده است. وجوب تقلید می خواهد…وجوب تقلید تعسیر نمی کند. اشکال ایجاد نمی کند. عسر نمی اورد. وجوب تقلید، می خواهد بگوید احتیاط لازم نیست.
این است که در ناحیه تقلید صحیحش این است که بگوییم تقلید وجوب ندارد. تقلید جائز است. یعنی می توانی شما به جای احتیاط، می توانی به بعضی از موارد به قول این مجتهد عمل کنی، عذر است برای تو. همین کافی ست. جواز دارد تقلید یعنی تقلید معذر است برای ان احکام واقعیه که منجز شده است. شاید احکام واقعیه را از دست بدهی به خاطر این تقلید، ولی شارع مقدس گفته است که عیب ندارد. بیا به همین قول این عمل کنی، کفایت است. تقلید مجاز است نه واجب است. تقلید نکن و برو احتیاط بکن. این است که ان چه در باب تقلید است، جواز است به معنای معذریت. وجوبی در کار نیست. ملاحظه بفرمایید کلام تتمه ای دارد.