بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در حقیقت شرعیه بود که ایا در معانی مخترعه، وضع جدیدی صورت گرفته است ام لا. مرحوم اخوند فرمود که ما حقیقت شرعیه داریم. استدلال کرد به تبادر و تایید کرد این را به عدم علاقه بین معنای لغوی و معنای جدید. تا این جا گفته بودیم.
در ادامه مرحوم اخوند فرموده است که این حرف ها بناء بر این است که این معانی مخترعه باشد. اختراع شارع مقدس باشد. نماز را پیامبر اکرم اختراع کرده باشند. صوم را، حج را و هکذا. اگر گفتیم که این ها معانی مخترعه است، این تبادر مثلا تمام است. این تایید تمام است.
و اما اگر گفتیم که این ها مخترعه شارع نیستند. این ها در ادیان سابقه اختراع شدند. چنان چه ظاهر بعضی از ایات و روایات است. کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم. اوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیا. اذن فی الناس بالحج. این ها راجع به پیامبران سابق است. این عناوین امده است، این الفاظ استعمال شده است در معنای مخترعشان. فرموده است که اگر بگوییم این معانی مخترعه نیست، البته طبق ان چه از روایات استفاده می شود و تقریبا قطعی هست، این است که یک تغییراتی حاصل شده است. بالاخره نماز در شریعت ما با شریعت عیسی فرق می کند. قطعا تغییراتی حاصل شده است. فرموده ان تغییرات، تغییرات جزئی هست. ماهیت نماز را تغییر نداده است. مثل تغییراتی که در نماز های خودمان هست. مسافر یک نماز است. حاضر یک نماز است. قاعد یک نماز است. قائم یک نماز است. چه طور ماهیت نماز به اختلاف حالات فرق نمی کند، به اختلاف شرائع هم این ماهیت فرق نکرده است. لذا همان صلاتی را که اوصانی، این ها منبه دارد، کتب علیکم الصیام کما کتاب علی الذین، ظاهرش این است که ماهیتشان فرق نکرده است و الا کما معنی نداشت. و لو تغییرات جزئی رخ داده است، ان تغییرات جزئی را پیامبر اکرم به دوال اخر بیان کرده است. پیامبر اکرم هم به افراد فرموده است که نماز بخوانید. همان نمازی که معلوم بوده است. معروف بوده است. بعد فرموده است که یک چیزهایی هم اضافه البته دارد. صلوا کما رایتمونی اصلی. اضافه اش را من دارم. شکلش یک مقدار فرق کرده است ولی ماهیتش همان ماهیت نماز است. فرموده است که اگر بگوییم ماهیت ان ها فرق نکرده است، این معانی مخترع شرع ما نیست، نتیجه گرفته است پس این الفاظ حقائق لغویه اند نه شرعیه. لغویه یعنی مقصود قبل از شرع ما. توسط شرع ما، وضعی صورت نگرفته است. حقائق لغویه اند.
ما این طور معنی می کنیم برای این که کلام مرحوم اخوند تناقض پیدا نکند و بعضی از اشکالات مندفع بشود، این طور معنی می کنیم: پس این الفاظ حقائق لغویه اند یعنی در لسان ان هایی که در زمان شارع بودند. در لسان متدینین به ان ادیان سابقه. ان متدینین ادامه پیدا کردند در زمان پیامبر اکرم. فرموده است حقائق لغویه در ان ابتداء شریعت قبل از شریعت، این ها حقائق لغویه بودند. بعد از شریعت هم در لسان متدینین به همان ادیان. حقائق لغویه اند نه شرعیه.
خب این اگر بود. اگر این طور و اگر بگوییم این ها مخترعه اند، حقائق شرعیه که گذشت.
بعد در ادامه کلام فرموده است خب حالا این احتمال هست. همین سوال پیش می اید. شما می گویید اگر مخترعه باشند، حقائق شرعیه. مخترعه نباشند، حقائق لغویه اند. خب ما احتمال می دهیم که مخترعه نباشند، فرموده مع هذا الاحتمال، اگر این احتمال را دادی، دیگر ان وجوه غلط اند. تبادر را نمی توانی تشبث بکنی. نمی توانی به ان تاییدات تشبث بکنی. و این ادعاء دیگر غلط است که بگویید این ها حقائق شرعیه اند به خاطر این که تبادر می کند. خب ماهیت صلاه، تبادر می کرده است از قبل هم وضع شده است. حقیقت شرعیه ثابت نیست. فرموده مع هذا الاحتمال، ان ادله ساقط است، آن دعوی نادرست است که کسی بگوید حقیقت شرعیه داریم. از کجا معلوم. شاید شارع مقدس هم به تبع ان متدینین به ان ادیان، این ها را در همان ماهیت استعمال می کرده است. همان معنای سابق هم تبادر می کرده است. دیگر ما نمی توانیم بگوییم که معنای جدید تبادر می کرده است. شاید همان معنای قدیم تبادر می کرده است. فرموده هم ان وجوه غلط است و هم این ادعاء مجال ندارد.
بعد فرموده است که و مع الغمض از این احتمال، اگر این احتمال نباشد، بگوییم این ها مخترعات هستند، باز امده فرموده است مع الغمض از این احتمال هم، حقیقت شرعیه به این معنی که شارع وضع کرده باشد، وضع تعیینی، یا شارع مقدس ان قدر استعمال کرده باشد که وضع تعیینی پیدا کرده باشد، مع الغمض از این احتمال هم، ادعاءش سخت است. قابل اثبات نیست. درست است که این ها معانی مخترعه اند. از ان احتمال غمض عین کردیم. و لکن شاید شارع مقدس در این معانی استعمال نکرده است، با تعدد دال و مدلول فهمانده است. گفته صلوا کما رایتمونی اصلی. نمی توانیم وضع را، نه وضع تعیینی را که شارع یک استعمالی کرده است به داعی وضع، از کجا این را ثابت کنیم، یا ان قدر شارع استعمال کرده است خودش تنهایی که شده است حقیقت شرعیه، گفته است نه. با غمض عین از این احتمال هم ما نمی توانیم این را ادعاء بکنیم.
غایتش گفته است که می توانیم حقیقت متشرعیه را ادعاء بکنیم. غایتش این است که بگوییم در زمانی که، ان اواخر رسالت، دیگر این الفاظ بس استعمال شده بود در لسان خود پیامبر و تابعین، این مقدار را می توانیم بگوییم. زیاد می شود استعمال. این مقدار را می توانیم بگوییم استعمال این الفاظ در این معانی چون زیاد شده بود هم در لسان پیامبر، هم در لسان تابعین، پس دیگر حقیقت متشرعیه شده است در معنای جدید. اما این که خود پیامبر وضع کرده باشد یا این که در لسان خود پیامبر کثره استعمال پیدا کرده باشد، وضع تعینی، می گوید که این را نمی توانی احراز بکنی. غایتش این است که کثره در لسان کل. در لسان ان جامعه، این لفظ، کثیرا استعمال شده است در این معانی جدیده.
بعد وارد ثمره بحث شده است. همین را ما تکمیلش می کنیم از فرمایشاتی که در تقریراتش فرموده است.
تا به این جا معلوم شد که مرحوم اخوند می گوید حقیقت شرعیه را نمی توانیم ثابت بکنیم چون احتمال این هست که این معانی، مخترعه نباشد. گفت مع الغمض از این احتمال. تا الان ظاهر کلام مرحوم اخوند این است که حقیقت شرعیه را می گوید قابل اثبات نیست. حقیقت متشرعیه، در زمان پیامبر اکرم، ان هم مع الغمض از این احتمال. خب با وجود این احتمال چی هست؟ احتمال هست که این ها مخترعه نباشد که این احتمال را هم تایید کرد. گفت کما یظهر من الایات. این را دیگر ادامه نداده است. ظاهر کلام مرحوم اخوند با توجه به این که احتمال را تایید کرده است، گفته است یظهر از بعضی از ایات، ظاهرش این است که حقیقت شرعیه را که منکر است بماند، حقیقت متشرعیه را هم منکر است. این ظاهر کفایه است.
و لکن در تقریرات ادامه داده است. گفته است حتی این احتمال را هم بدهیم که می دهیم که این ها حقائق، این ها امور مخترعه نباشند، فرموده است باز هم حقیقت متشرعیه، صحیح است. منتهی این جا اضافه کرده است الی زمان الصادقین. دوباره امده است اضافه کرده است. بر ان استعمالات اضافه کرده است. گفته است درست است که این ها مخترعه نیستند، ولی یک چیز هایی را هم که اضافه کرده است پیامبر اکرم. گفته است به طور طبیعی، ان اضافه ها اول با قرینه ابلاغ می شود. ولی ارام ارام دیگر…مجاز مشهور و نقل، همین طور اتفاق می افتد. شارع مقدس این الفاظ را در معانی مخترعه قدیم استعمال کرد. اضافات را با دوال اخر. ارام ارام دیگر نیازی به ان دوال نشد. دیگر مومنین و مومنات، ان دوال را الغاء کردند چون انس زیادی پیدا شد بین کلمه صلاه به این معنای جدید، و لو به دوال اخری، ارام ارام ان دوال را حذف کردند، در زمان قبل از صادقین، دیگر صلاه که می گفتند، بدون هیچ دال اخری، همین معنی به ذهن می امد. حقیقت متشرعیه را به کثره استعمال پیامبر، تابعین، اصحاب، تابعین الی زمان الصادقین، درست کرده است و گفته است که بعید نیست که، نه این که گفته است بعید نیست، گفته است که این حقیقت متشرعیه قابل اثبات است. ان وقت در ان ثمره گفته است که این چه ثمره ای دارد. گفته است که ثمره دارد. سیاتی.
س:
ج: می گوییم ما الان بحث را باید با توجه به ثمره دنبال بکنیم.
پس این طور شد. در مقام چند احتمال شد.
یک احتمال این است که این الفاظ، معانی شان مخترعه نباشند و زیادی هم بهشان هیچ اضافه نشده باشد. کتب علیکم الصیام کما کتب، کسی بگوید که همان است. اضافه، کم نشده است. خب بنابراین احتمال، واضح است که حقیقت شرعیه اصلا معنی ندارد. چون تغییری رخ نداده است که وضع جدیدی باشد. منتهی احتمالش باطل است. این مدفوع است به این که قطعا بر معانی قدیمه، چیزهایی اضافه شده است. حالا کمش را نمی دانیم. شاید کم هم شده است. قطعا تغییر پیدا کرده است معانی قدیمه. این یک احتمال است. احتمال غلط. نتیجه اش انکار حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعیه. چون اصلا تغییر حاصل نشده است که ما بحث بکنیم. همان معنای لغوی.
در مقابل یک احتمال است که بگوییم این ها اصلا مخترعه نبودند. اصلا ماهیت نماز عیسوی با نماز مسلمانی، ماهیتشان دو تا بوده است اصلا. درست است که ان هم یک اسمی شبیه این داشته است، ولی اصلا او یک ماهیت بوده است و این یک ماهیت. احتمالش هست. ماهیت روزه ان ها با روزه ما فرق کرده باشد. ماهیت زکات ان ها با زکات ما فرق کرده باشد.
این که در ایه شریفه می فرماید کتب علیکم الصیام کما کتب، در اصلش نوشتند یکی بوده است ولی حقائقشان بالکل با هم فرق داشته است.
اگر گفتیم که این ها حقائقشان بالکل فرق داشته است، یعنی قائل شده ایم که این معانی کلا، مخترع شارع مقدس اند. مرحوم اخوند ادعاء کرد اگر کلا بگوییم مخترع شارع مقدس است، روی این مبنی، حقیقت شرعیه تمام است. منتهی این احتمال، این محتمل قابل اثبات نیست. این که ماهیت اعمال ما با ماهیت اعمال ان ها دو تا بوده است، این را نمی توانیم اثبات کنیم. اخوند هم همین است. می گوید که نمی توانیم این را ثابت کنیم. احتمال است مخترعه باشد. احتمال است مخترعه نباشد. دو احتمال در مقام هست. بر یکی حقائق لغویه می شود. بر یکی می شود حقائق شرعیه.
خب حالا اگر گیر کردیم چه طور؟ که همین طور هم هست. واقعیتش همین است که تردید داریم. نمی دانیم. اگر نمی دانیم، مرحوم اخوند از مجموع کلماتش پیدا ست که سه مرحله کرده است. حقیقت شدن در لسان خود پیامبر. حالا یا وضع کرده است یا خودش ان قدر استعمال کرده است که حقیقت شده است. حقیقت شرعیه. در لسان خود پیامبر اکرم بالوضع او بکثره الاستعمال. حقیقت متشرعیه در همان صدر اول، زمان پیامبر و اصحاب اسمش را می گذاریم. ان هم حقیقت تعینیه بر اثر کثره استعمال فی لسانه و لسانهم. سوم هم این که بگوییم نه. این ها حقیقت متشرعیه شده اند، به ضم استعمالات در طول تاریخ. تاریخ تا زمان صادقین. نه دیگر بعد از صادقین، خاصیتی ندارد. این هم یک ادعاء است.
مرحوم اخوند در کفایه ان وسطی را گفته است بعید نیست. حقیقت متشرعیه در زمان خود پیامبر. حقیقت شرعیه نه ولی حقیقت متشرعیه، گفته است که بعید نیست. منتهی گفتند مع غمض العین از ان احتمال.
در تقریرات گفته است نه. حتی مع توجه این احتمال، ما حقیقت شرعیه را هم نمی توانیم بگوییم. حقیقت متشرعیه در زمان پیامبر را هم نمی توانیم بگوییم، ولی بعید نیست حقیقت متشرعیه در قبل از زمان صادقین، در طول ان زمانی که خود پیامبر استعمال کرد، اصحاب استعمال کرد، تابعین استعمال کرد، خلاصه به زمان امام صادق رسیده بود، ان جا گفته است حقیقت شده است این الفاظ در ان معانی.
ما در بحث حقیقت شرعیه، دنبال الفاظ نیستیم که اسمش حقیقت شرعیه است یا متشرعیه. ان مهم نیست. مهم ثمره است. ایا حقیقت در معنای جدید شده است تا الفاظ را حمل کنیم بر معنای جدید. یا حقیقت نشده است. یا شک داری که مجمل باشد. حالا اسمش حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعیه، ان ها برایش مهم نیست.
هذا تمام الکلام در فرمایش مرحوم اخوند در بحث اثبات حقیقت شرعیه. برداشتیم. اثبات حقیقت در معنای جدید. این مهم است برای ما. حالا اسمش شرعیه یا متشرعیه، مهم نیست.
بعد وارد ثمره شده است. ما فعلا ثمره بحث را می گذاریم کنار. بعد دوباره باید این ها را تکرار بکنیم، همین جا بحث حقیقت شرعیه را تمامش می کنیم.
این فرمایش مرحوم اخوند بود. در این فرمایش مرحوم اخوند جهاتی از بحث است. به بعضی از ان ها اشاره می کنیم.
جهه اولی این است که مرحوم اخوند در مقدمه بحثش فرمود که وضع به دو نحو ممکن است. یکی جعل علقه وضعیه. جعل اختصاص. هر چه معنی بکنید. دوم هم بالاستعمال. و عرض کردیم این که می خواهد بگوید وضع دو قسم است، کما یتحقق بالچعل، یتحقق بالاستعمال، برای این که این جا استبعاد را رفع بکند. کسی بگوید که معلوم است که شارع وضع نکرده است. وضع می کرد، تاریخ برای ما ثبت کرده بود. معلوم است. می گوید نه. ما وضعی که این جا محل بحث ما هست، وضع بالاستعمال است که در حق شارع، محمتل است.
ایا وضع بالاستعمال ممکن است یا نه، یک بحث طویلی را این جا اوردند. مرحوم نائینی یک حرف دارد. مرحوم محقق اصفهانی یک حرف دارد. مرحوم محقق عراقی یک حرف دارد. که ما هم بناء داریم تطویل نکنیم. خیلی مهم نیست این ها. فقط فرمایش مرحوم نائینی را، خیلی وقت هست دلتنگ فرمایشاتش شدیم، ان را بحث می کنیم.
مرحوم نائینی فرموده است وضع بالاستعمال معقول نیست. چون که در باب استعمال سیاتی، حقیقت استعمال می گویند افناء اللفظ فی المعنی. می گویند در وقتی که شما استعمال می کنید، لفظ شما ما به ینظر است. نظر به لفظ آلی ست. مهم ان معنی را دارید می بینید. چه بسا تکلم می کنید به الفاظ، معنی را به طرف رساندی، ولی بعدش خودتان نمی دانید چگونه گفتید. لفظی که گفتی، درست گفتی نگفتی، چه لفظی را انتخاب کردی. ولی می دانی که ان معنی را می خواستی برسانی. ولی ان لفظ ها را غفلت می کنید. اگر او بگوید که غلط خواندی، می گوییم که من متوجه نبودم. مهم چون نظر به لفظ آلی هست، اهتمام به لفظ نیست. لفظ ما به ینظر است. نظر به او آلی هست. مرحوم نائینی فرموده است در باب استعمال، لحاظ لفظ آلی ست، نظر به او آلی هست. در حالی که در باب وضع، نظر به لفظ که موضوع است، استقلالی هست. شما لفظ را مستقلا تصورش بکنی، ببینی به درد این معنی می خورد یا نه، لفظ قشنگی هست. لفظ ناقشنگی هست. شما خودتان اعلام را، اسم بچه هایتان را که وضع می کنید، راجع به لفظش هم، مشورت می کنید. حرف می زنید. در باب وضع، نظر به لفظ، به اسقلال است. فرموده نمی شود در آن واحد، شما یک لفظ را بگویید، جئنی بمحمد به عنوان این که اسمش را می خواهی محمد بگذاری، جئنی بمحمد، نظر شما به کلمه محمد، هم آلی باشد، هم استقلالی. محال است. جئنی بمحمد، می خواهد استعمالش بکند، نظر به این لفظ آلی ست. می خواهد وضعش بکند، نظرش استقلالی هست. گفته است اجتماع لحاظین الی و استقلالی، محال است. لذا وضع بالاستعمال، به اخوند جواب داده است، گفته است وضع بالاستعمال معنی ندارد. اگر وضعی باشد در باب الفاظ ما تعیینی، باید همین طور باشد. اسم این را گذاشتم نماز. اگر وضع تعیینی می خواهد صورت بگیرد، باید همین طور باشد. بالاستعمال امکان ندارد. این فرمایش ایشان.
جواب دادند از این فرمایش. ما یک کلمه می گوییم و می گذریم. این که مرحوم نائینی فرموده است محال است، این خلاف وجدان ما هست. بالوجدان می شود که ما بگوییم محمد را بیار ببینمش، ببوسشم، قصد ما این باشد که اعلام کنیم اسمش محمد باشد. چه عیبی دارد. این فرمایش ایشان، خلاف وجدان است. تحلیلش هم این است که این که ایشان می فرماید نظر به لفظ، همیشه آلی هست، نه. این طور نیست. خیلی اوقات، بعضی از سخنران ها، شما هم که اهلش هستید، شخص که سخنرانی می کند، راجع به الفاظش فکر می کند. الفاظ هم مهم است. این طور نیست که همیشه مغفول عنه باشد الفاظ. نه. خیلی خطبه ها را که می خوانند، سخرانی ها، به ان لفظ هم اهتمام شدید دارند چه لفظی به کار ببرند. اصلا لفظ را چه طور اداء بکنند. اگر می خواهد بگوید بزرگ، یک جور اداء می کند. می خواهد بگوید کوچک، یک طور صحبت بکند. نحوه اداءش چه طو باشد. عیبی ندارد ادم هم استعمال بکند، استعمال یعنی این را معبر او قرار دادن، این منافات ندارد در همان حال هم او را ببیند. با هم منافات ندارد. جواب های زیادی داده شده است، رهایش می کنیم.
جهه اولی الوضع بالاستعمال ممکن ام لا، می گوییم حق با مرحوم اخوند است. الوضع بالاستعمال ممکن لشهاده الوجدان. هر کسی هم هر چه بگوید، شبهه است. واضح است که می شود انسان با استعمال، دستش بسته نیست. نتوانیم با استعمال، یک جعلی بکنیم، انسان چنین قدرتی نداشته باشد، این ها گفتنی نیست. این حرف اول. جهه اولی را بگذاریم کنار.
س: در ذهنش قبل از تکلم، وضع را انجام داده است.
ج: نه. همین الان. …امر اعتباری، قوامش به ابراز است. هر چه در ذهنش بگوید اسمش محمد، اسمش محمد نمی شود. تا این لفظ را ابراز نکند، اسم این نمی شود. ان که در ذهن می اورد، او، می خواهم هست. وقتی شد که بگوید…یا الفاظ یا اعمال. بالاخره مبرز لازم است.
این مطلب مهم نیست. فقط برای خالی نبودن از عریضه، دیگران مفصل بحث کردند، می خواهیم اشاره بکنیم.
جهه ثانیه این که مرحوم اخوند فرمود وضع بالاستعمال، گیر کرد مرحوم اخوند این وضع بالاستعمال، نه حقیقت است نه مجاز است، پس بایستی غلط باشد، بعد امد جواب داد، که گذشت جواب ها را بیان کردیم، این هم مشکلی ندارد همان طور که مرحوم محقق اصفهانی فرموده است. نه. استعمال به غرض وضع، استعمال در معنای حقیقی هست. چرا می گویی لاحقیقی و لامجازی. نه. حقیقی هست. استعمال حقیقی استعمال لفظ است در موضوع له. این ندارد که باید قبل از استعمال، موضوع له شده باشد. این ها خیلی جاها این حرف را می زنند. استعمال حقیقی استعمال لفظ است در موضوع له و لو موضوع له ان، به همان استعمال باشد. در یک زمان که می گوید ائتنی بمحمد، در همین زمان، محمد می شود موضوع، ان جسم می شود موضوع له، شما هم استعمال کردی در موضوع له. لازم نیست قبلش موضوع له شده باشد. الحقیقه استعمال اللفظ فی الموضوع له. نه موضوع له قبل از استعمال. در موضوع له و لو بالاستعمال. این است که این که مرحوم اخوند خودش را گرفتار کرده است، بعد جواب داده است چه کسی گفته است که یا باید حقیقت باشد و یا مجاز، نه. استعمال یا حقیقی ست یا مجازی یا هیچ کدام. فقط طبع بپسندد. نه. نیاز به این حرف ها نیست. این استعمال حقیقی هست. مشکلی ندارد. این هم جهه ثانیه. این هم مهم نیست.
جهه ثالثه در اصل مطلب است که مرحوم اخوند در ابتداء کلامش گفت حق این است که حقیقت شرعیه داریم. به ضمیمه ذیل کلامش که گفت احتمال ندهیم، به ضمیمه ذیلش، مقید می کنیم صدر کلام مرحوم اخوند را که گفت حقیقت شرعیه داریم به حکم تبادر به حکم عدم علاقه، مقیدش می کنیم به ان جایی که احتمال اختراع سابق را ندهیم. اگر احتمال اختراع را بدهیم، خود مرحوم اخوند گفت که این وجوه، باطل است. ظاهر کلام مرحوم اخوند این است که به قرینه ذیلش، تبادر حق است، تاییدش حق است، در جایی که احتمال اختراع این معانی را در شرائع سابقه ندهیم.
این فرمایش مرحوم اخوند هم قابل مناقشه است. این که مرحوم اخوند فرموده است اگر این ها مخترعه باشند، قطعا مخترعه باشند، پس این الفاظ برای این معانی وضع شده است به حکم تبادر، میگوییم از کجا این تبادر را اوردید. از کجا گفتید زمانی که پیامبر اکرم صحبت می کردند، از مردم برایشان تبادر می کرد این معنی. ما چه می دانیم که ان زمان چه طور بوده است. ایشان ادعاء فرموده است که اگر این معانی مخترعه باشند، قید دارد، همه را خود پیامبر…ماهیت ها ماهیت های اختراعی هست که در فقه هم می گویند ماهیت مخترعه فی شریعتنا. اگر همه این ها مخترعه باشند، اختلاف ماهیت داشته باشند با شرائع سابقه، مرحوم اخوند فرموده است که این الفاظ وضع شده اند برای این معنای به حکم تبادر. کدام تبادر را می گویید؟ تبادر الان که به درد ان زمان نمی خورد. الان درست است که تبادر می کند. تبادر الان با حقیقت متشرعیه هم سازگار است. تبادر ان زمان که پیامبر وضع کرده باشد، به چه دلیل می گویید. مثبت ندارد. این که مرحوم اخوند فرموده است اگر این احتمال نبود، ان وجه درست است، این احتمال بود، ان وجه غلط است، می گوییم علی ای حال، ان وجه غلط است. چه این احتمال باشد و چه نباشد. یقین هم داریم که پیامبر اکرم این ها را اختراع کرده است، باز هم شما نمی توانید به تبادر….شاید پیامبر اکرم این ها را اختراع کرد، بعد این لفظ را، لفظ قبلا معنایش دعا بود، معنای اختراعی نداشت، لفظ را در این معانی، بالمجاز، بالقرائن الحالیه، بالقرائن المقالیه، استعمال کرد استعمال کرد، ارام ارام شد حقیقه متشرعیه. ما می گوییم حقیقت است. حقیقت شرعیه را داریم صحبت می کنیم. این که ایشان تمسک کرده است به تبادر، این ناتمام است.
چنان چه این که تایید کرده است به این که علاقه ای نیست، این هم ناتمام است. این را خودش در تقریرات گفته است. علاقه ای بین این ها نیست. اشکال کرده است. گفته است که از کجا ما می دانیم که علاقه ای نیست. علاقه باید پیش مستعمل باشد. ان ها که استعمال می کردند. از کجا بفهمیم ان هایی که این الفاظ را استعمال می کردند، پیامبر اکرم، ان ها علاقه ای احساس نمی کردند. شاید ان وقت علاقه ای بوده است. چه می دانیم. بعید هم نیست که بناء بر اختراعیت هم بگوییم که علاقه ای بوده است. در باب صوم، خب صوم امساک است. کسی بگوید که پیامبر اکرم یک ماهیت جدیدی اختراع کرده است. امساک من الطلوع الی الغروب به قصد القربه فی شهر رمضان، قیودی اورده است، ماهیتش فرق کرده است. ولی باز هم چه عیبی دارد که استعمال کرده است صوم را در این ماهیت جدید. چرا یک موضوع له دیگر. می شود استعمال کرده است در این ماهیت جدید مجازا و به قرینه. یک مناسبتی دارد صوم به معنای امساک با امساک این طوری. این هم مناسبت با هم دارند. مرحوم اخوند این تایید را قبول نکرده است. خصوصا روی مبنای خودش که ما دنبال علاقه نیستیم. طبع بپسندد، قبول می کنیم. لذا این تاییدی را که مرحوم اخوند ذکر کرده است، ناتمام است.
مرحوم اقاضیاء دیده است که این ادله ناتمام است، یک دلیل سومی اورده است. گفته است بنابراین که این حقائق، مخترعه باشد، وضع ثابت است. سیره عقلاء همین است که اگر یک معنایی را، یک حقیقتی را اختراع می کنند، سیره عقلاء برای این که ان حقیقت را به مردم بفهمانند، یک لفظی را هم برایش انتخاب می کنند. اگر هلیکوپتر را امده ابداع کرده است، همین اسم را هم برای ان گذاشته است. می خواهد به مردم بفهماند من چه کار کردم. به طور طبیعی، گفته است که یک لفظی هم برایش انتخاب می کند. دأب مخترعین، این است که وقتی یک چیزی را اختراع می کنند، یک لفظی را هم برایش اگر نگوییم اختراع می کنند، انتخاب می کنند. انتخاب می کنند یعنی وضع می کنند. اسمش را این را می گذارد. گفته است شارع مقدس اگر این ها را اختراع کرده باشد، به طور طبیعی یک اسمی هم برای او گذاشته است. دفاع کرده است از مدعای مرحوم اخوند. نگاهش بکنید ببینید که این دفاع تمام است یا نه.