بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در امر اولی بود که مرحوم اخوند منعقد کرده بود.
و ان امر اول این بود که ظاهر عنوان نزاع، این است که مختص است به قول به حقیقت شرعیه. چون در عنوان نزاع، گفتند هل اسامی العبادات و المعاملات موضوعه لخصوص الصحیح او للاعم یا گفتند اسام للصحیح او للاعم. هر کدام باشد، ظاهرش این است که یک وضعی، یک تسمیه ای، صورت گرفته است. نزاع در حدود مسمی ست که اعم است یا خصوص صحیح. عنوان نزاع این است.
بعضی ها توهم کردند که همین عنوان نزاع صحیح است و این بحث بر مبنای منکرین حقیقت شرعیه، مجال ندارد. چه ان ها که قائلین به مجازیت اند که یک عده از منکرین بودند. یا قائل به حقیقت اند، باقلانی که یک گروه دیگر بودند. علی ای حال این نزاع بر ان مبنی، مجال ندارد. چون ان ها که می گویند استعمال در معانی جدید مجاز است، دیگر مجاز است، هم در صحیح مجاز است و هم در اعم. وجهی ندارد که یکی اش ترجیح داشته باشد. یا ان که می گوید این الفاظ در معانی لغویه استعمال شده است، استعمال حقیقی ست، با دال اخری اضافات افاده شده ست، دیگر وجهی ندارد که بگوییم صحیح یا اعم. تصویر ندارد نزاع.
مرحوم شیخ انصاری نزاع را، در مقابل این توهم، نزاع را تصویر کرده است روی مبنای مجازیت و گیر کرده است روی مبنای حقیقت که قول باقلانی باشد.
مرحوم اخوند می خواهد بگوید که نه. تصویر نزاع، بر هر دو قول ممکن است. چه قول مجازیت و چه قول حقیقت لغویه. بر هر دو نظر، می گوید تصویر نزاع ممکن است ولی می گوید این طرفین نزاع، قابل اثبات نیست. در نهایت همان ظاهر عنوان را اخذ می کند. در نهایت می گوید که این بحث، منحصر است بر قول به حقیقت شرعیه. چون درست است تصویر نزاع ممکن است، ان حرف متوهم غلط است، ولی اثبات طرفین نزاع، ممکن نیست. لذا وجهی ندارد که ما این بحث را مطلق قرار بدهیم.
اما تصویر نزاع ممکن است، فرموده است که می شود ما روی مبنای مجازیت، اول مجازی ها را می گوید، روی مبنای مجازیت، ما این طور تصویر بکنیم نزاع. بگوییم اصل در کلام شارع این بوده است که این الفاظ را مثلا در صحیح استعمال کرده است. اصل این بوده است در محاوره اش. بناء داشته است که اگر می خواست اعم را، اگر اعم را می خواست اراده بکند، برای او یک قرینه اضافه ای می اورد. ابتداء، صحیحی ها این طور می گویند. ابتداء شارع مقدس، ملاحظه کرد علاقه را بین صحیح و معنای لغوی. و بعد بناء گذاشت که برای اراده صحیح، فقط همان قرینه صارفه را بیاورد. دیگر قرینه ای دیگر نیاورد. ولی برای معنای اعم، نه. بناء گذاشت که یک قرینه ای اضافه بیاورد. ایا اصل صحت است به این معنی یا نه. اصل اعم است. اول ملاحظه کرده است شارع مقدس علاقه بین اعم و معنای لغوی را، و بعد دوباره بناء گذاشته است. بناء بر مجازیت، تصویر نزاع، ممکن است به این بیان: اصل در کلام شارع، استعمال مجازی در صحیح بوده است یا در اعم بوده است.
و لکن فرموده است که این قابل اثبات نیست. ما از کجا می توانیم بفهمیم که شارع مقدس، اول ملاحظه کرده است علاقه بین صحیح را یا اعم را. از کجا می توانیم بفهمیم. قابل احراز نیست.
و ثانیا از کجا باز بفهمیم، قابل اثبات نیست که بناءش هم بر این شد که برای اراده ان اولی، فقط قرینه صارفه بیاورد. ولی برای اراده دومی، یک قرینه دوم بیاورد. یک مازاد بیاورد.
این ها هیچ کدامش قابل اثبات نیست.
تصویر نزاع ممکن است ولی اثبات طرفی النزاع، امکان پذیر نیست. می شود تصویر بکنیم که اصل در شارع کدام یک از این ها بوده است ولی خب از کجا می گویی اصل این بوده است. این را نمی توانیم ثابتش بکنیم. این است که فرموده است امکان اثبات طرفی النزاع وجود ندارد.
فرموده و هکذا خلافا لشیخ انصاری، و هکذا بر مسلک باقلانی هم می توانیم تصویر نزاع بکنیم. بگوییم شارع مقدس این لفظ ها را استعمال کرده است در معنای حقیقی. برای زیادی ها، دوال اخر اورد. تصویر نزاع این طوری هست که ان دوال اخری را که اورده است، ایا ان دوال برای تمام اجزاء و شرائط است تا منطبق بر صحیح بشود. یا ان دوالی را که می اورده است، آن برای اعم بوده است. و باز اضافه: و بناءش بر این بوده است که اگر مثلا صحیح را اراده کرد، همیشه ان دوال را بیاورد. اگر خواست فاسد را اراده کند، آن جا اضافه بیاورد. فرموده است که روی مسلک باقلانی هم تصویر نزاع ممکن است به همین بیان. صحیحی ها می گویند دوالی را که شارع اورده است، دوال بر تمام اجزاء بوده است. می شود صحیح. اعمی ها بگویند دوالی را که می اورده است، بر مجرد سائر اجزاء و شرائط بوده است. اعم از صحیح و فاسد. خب تا این جا تمام نمی شود. و بناء هم داشته است که، صحیحی ها باز بگویند، و بناء داشته است اگر خواست فاسد را اراده بکند، علاوه از این دوال، یک دال دیگری بیاورد. نتیجه می شود ان وقت که هر وقت شارع، کلامی ازش صادر شد، اصل دوال بود، دال اضافه نبود، حمل بر صحیحش بکنیم.
فرموده تصویر نزاع ممکن است ولی خب این هم باز اثبات احد طرفی النزاع، امکان ندارد. از کجا می توانیم ما کشف بکنیم که شارع، دوالی را که اورده است برای زیادات، ان دوال را برای همه زیادات اورده است تا بشود صحیحی. یا از کجا می توانیم کشف بکنیم که ان دوالی را که اورده است، برای فی الجمله اجزاء و شرائط اورده است تا بشود اعمی. از کجا ما می توانیم این ها را کشف بکنیم؟ تازه اگر باز کشف کردی، از کجا می توانی کشف بکنی که بناءش هم بر این بوده است. صحیحی ها بگویند بناء شارع بر این بوده است که فاسد را می خواهد اراده کند، یک دال اضافه می اورد. اعمی ها بگویند اگر شارع می خواست صحیح را اراده کند، باید یک دال اضافه می اورد. این ها را از کجا بناء شارع این طور بوده است. این ها قابل اثبات نیست. تصویر نزاع فقط در ذهن ممکن است. این ها خارجیت ندارد که ما بیاییم در خارج بحث بکنیم بگوییم شارع مقدس این الفاظ را مجازا استعمال کرده است یا در معنای حقیقی استعمال کرده است، ایا در اولین مجازش، صحیح بوده است، صحیحی ها بگویند، اولین مجازش اعم بوده است، اعمی ها بگویند، این ها قابل اثبات نیست.
این است که مرحوم اخوند، همان که ظاهر عنوان است، هل اسامی العبادات و المعملات موضوعه لخصوص الصحیح او الاعم، گفته است همان درست است. این بحث مبتنی بر بحث قبل است که ایا اگر حقیقت شرعیه داشتیم، بحث بکنیم که ایا خصوص صحیح یا اعم. اما اگر منکر حقیقت شرعیه شدیم، چه مجازی بشویم، چه حقیقت لغوی بشویم، باقلانی، ان جای جای نزاع نیست.
این فرمایشاتی که مرحوم اخوند فرموده است.
یک کلمه ای هم در کلمات شیخ هست. این هم بد نیست توضیح بدهیم.
مرحوم شیخ انصاری که تصویر کرده است نزاع را بنابر مجازیت، این طور فرموده است: فرموده است شارع مقدس، ملاحظه کرده است علاقه را بین مثلا صحیح و معنای لغوی. بعد که استعمال کرده است این لفظ را در فاسد، از باب تنزیل فاسد بمنزله صحیح بوده است. از باب تنزیل ناقص به منزله کامل. لامن باب سبک المجاز عن المجاز تا شما بگویی سبک المجاز عن المجاز عرفیت ندارد. هیچ جا واقع نشده است. نه.
سبک المجاز عن المجاز معنایش این است: اول یک معنی را علاقه اش را با معنای حقیقی ملاحظه می کنید. استعمال می کنید لفظ را در ان معنای جدید بالمجاز. بعد دوباره یک معنای دیگر را علاقه اش را با این معنای مجازی، ملاحظه می کنید. بعد به خاطر این علاقه ای که بین این دو تا معنی هست، دوباره این لفظ را استعمال می کنی در مجاز دوم، سبک المجاز عن المجاز. از مجاز به مجاز می رسید. این را می گویند سبک المجاز عن المجاز.
شیخ گفته است که ما این طور تصویر نمی کنیم نزاع را تا شما بگویید سبک المجاز نادر است. هیچ جا اتفاق نیافتاده است. نه. ما این طور تصویر می کنیم نزاع را: می گوییم شارع مقدس، ملاحظه کرد یکی از این دو معنی را. صحیحی ها می گویند صحیح. اعمی ها می گویند اعم. ملاحظه کرد علاقه بیان این را و معنای حقیقی را. استعمال کرد لفظ را در صحیح، صحیحی ها می گویند. در اعم، اعمی ها می گویند. مجازا. بعد تنزیل کرد. تنزیل مجاز سکاکی. دیگر مجاز دوباره ای نیست. تنزیل کرد ان معنای دوم را به منزله معنای اول. گفته است تنزیل معنای دوم است به معنای اول. که خودش حقیقت است. منتهی حقیقت ادعائیه. نه دوباره یک مجاز اخری باشد تا بشود سبک المجاز عن المجاز. بعد شما بگویی که این بعید است. این این جا اتفاق نیافتاده است. می گوید ما سبک المجاز معنی نمی کنیم. ما تنزیل معنی می کنیم تا یک مجاز بیشتر رخ نداده باشد.
این را مرحوم شیخ انصاری در تصویر قول مجازیت ذکر کرده است.
س:
ج: ان که خیلی دور است، می گوید سبک المجاز است.
این فرمایشاتی که درست کردند.
ما در ذهنمان همین است که این ها خلاف واقع است. خلاف واقع است که شارع مقدس، ملاحظه کرده باشد اول یک معنی را. بعد معنای دوم را تنزیل کرده باشد به منزله معنای اول. این ها کار هایی ست که به شارع مقدس سازگاری ندارد. ما در ذهنمان همین است. این ها بعید است. این تصویری را که شیخ انصاری تصویر کرده است، یا مرحوم اخوند تصویر کرده است، این ها را ما اطمینان به خلافش داریم. این ها کارهایی نیست که از شارع مقدس، سر زده باشد.
ان کسی که انکار می کند تصویر نزاع را، نمی خواهد بگوید عقلا تصویر نزاع ممکن نیست. عقلی که نیست بحث. ان هم به طور عادی، عقلائی صحبت می کند تصویر نزاع ممکن نیست.
ان که از شارع سر زده است، استعمالات است. حالا یک عده می گویند، منکرین، یک عده می گویند استعمالات مجازی، یک عده می گویند استعمالات حقیقی. این که بیاییم این طور تصویر بکنیم که شارع مقدس اول علاقه بین ان و این را دیده است، بعد ان را تنزیل کرده است، یا یک دوال منضبطی داشته است، ان دوال را همیشه برای صحیح می اورده است. برای اعم اضافه می اورده است. به ذهن ما این ها منسوجات خیال است. این ها خیال بافی هست. امکان عقلی دارد. ولی این ها قطعا اتفاق نیافتاده است. ما در ذهنمان این است که تصویر نزاع، به این نحوه غلط است.
و لکن می گوییم یک راه دیگری تصویر نزاع ممکن است و ان اتفاق هم افتاده است. بلکه دو تا راه.
یک راه که مرحوم نائینی ادعاء کرده است. مرحوم نائینی تصویر کرده است نزاع را به یک راه عقلائی. به یک راهی که بافیدنی نیست. هم گفتنی ست، هم قابل اثبات است.
ان راه این است که مرحوم نائینی فرموده است ما به وضع چه کار داریم. ان که مهم است برای استنباط، ان که لازم است برای فقیه، ظهورات است. حالا وضع باشد یا نباشد. مهم ظهورات است. ما می توانیم نزاع کنیم بنابر انکار حقیقت شرعیه. بگوییم ایا این الفاظی که داریم، اسامی نه، الفاظ عبادات، الفاظ معاملات، ایا این ها ظهور در خصوص صحیح دارند یا در اعم. چه کار داریم ببینیم وضع شده اند، نشده اند. مجاز است. حقیقت است. لغویه است. چه کار به این ها داریم. این ها خاصیتی ندارد. بحث بکنیم از ظهورات. ظاهر این الفاظ، ایا خصوص صحیحه است یا اعم است. همین کافی ست برای ما.
شما ممکن است بگویید ظهوری را که شما ادعاء می کنید، به ظهور زمان نزول که دسترسی ندارید. به ظهور بالفعل دسترسی دارید. الان پیش متشرعه از این الفاظ، صحیح را می فهمند، یا اعم را می فهمند. غایت ظهوری که شما دسترسی دارید، ظهور بالفعل است و ان که ما برای خطابات نیاز داریم، ظهور ان زمان است. وضع باشد، خب وضع شده است. وضع، این زمان و ان زمان ندارد. اما ظهور، ظهور ان زمان را چه طوری احراز بکنیم؟
فرموده است که ان هم مشکلی ندارد. الان ما بحث می کنیم ایا این الفاظ ظهور دارند در خصوص صحیح یا اعم. اگر الان توانستیم ثابت کنیم، الان مثلا ظهور دارند در صحیح. قابل اثبات است. ظهور در چی دارند، قابل اثبات است. خب بر می گردیم به قهقری. می رویم به زمانی که این خطابات، صادر شده است. چه طور در وضع می گفتیم اصل عدم نقل است. اصل ثبات است. اصل عدم تغیر است. ظهورات هم همین طور است. اگر الان لفظی ظهور دارد در یک معنایی، قبلا هم همین ظهور بوده است بوده است بوده است، تا زمانی که این خطابات صادر شده اند. ظهور عند المتشرعه، فعلا، طریق به ظهور عند المتشرعه ان زمان. و کفایت می کند ما را برای اثبات مطلوب.
این است که مرحوم نائینی فرموده است هم تصویر نزاع ممکن است و هم اثبات احد طرفی النزاع ممکن است. منتهی خودش را از حقیقت و مجاز و لغت، این ها کشیده است بیرون. ان ها دست و پا گیر است. ان ها را ریخته است بیرون. گفته است بیاییم بحث کنیم ظهورات. الفاظ الان ظهور در چی دارند، تمام.
حرف متینی فرموده است. تصویر نزاع بنابر انکار حقیقت شرعیه.
راه دوم این است که نه. ما بیاییم همان الفاظی را که در کلمات شیخ و قبل از شیخ و بعد از شیخ و همین داستان مجاز و این ها را بیاییم تحفظ کنیم. راه دوم که لعل مرحوم اقای خوئی هم همین ها در ذهنش بوده است. عباراتش قاصر است ولی لعل همین ها در ذهنش بوده است که ما می توانیم تصویر بکنیم نزاع را بنابر انکار.
بگوییم ایا اصل در استعمال مجازی، یا استعمال با دوال اخری، اصل ایا صحیح بوده است یا اعم بوده است. می توانیم این را هم تحفظ بکنیم. اصل در استعمال مجازی، صحیح بوده است یا اعم. اصل به دوال اخری، تام الاجزاء و الشرائط بوده است یا اعم فی الجمله. می توانیم همین طور مطرحش بکنیم. همین ها ظواهر را حفظ بکنیم و بگوییم قابل اثبات هست. به این بیان که ان اصلی که در کلام اخوند امده است، به ان طوری که او معنی کرده است، نه. اصل به معنای اخوند نه که ابتداء کدام را ملاحظه کرده است ثم کدام را. نه. ان ها خیالات است. اصل به معنای غالب. غالب در استعمالات. ایا غالب در استعمالات شارع این الفاظ را، ایا غالب استعمال در صحیح بوده است، آیا استعمال در صحیح اطراد داشته است یا استعمال در اعم اطراد داشته است. ان اصل را اطراد معنی بکنیم نه این طور که اخوند معنی کرد. در لسان شارع، کدام یک از این ها شائع بوده است. فرض هم مجاز است. کدام یک از این ها شائع بوده است. ایا ان که مطرد بوده است، این بوده است که الفاظ را در صحیح استعمال می کرده است که اصل، صحه است. اصل استعمال در صحیح است. ما گفتیم اطراد اماره است. به وضع نه. وضع را چه کار داریم. اطراد اماره است برای تعیین ظهور. می گوییم مطرد کدام یک از این ها بوده است. تا این که هر کجا شک کردیم، چون او مطرد بوده است، حملش بکنیم بر ان که مطرد بوده است. همان راهی که در فقه می روند. یک روایتی پیدا می کنند، شک دارند معنایش چی هست، می روند سراغ سائر روایات، ایات که این لفظ، امده است. ان جا در چی استعمال کرده است. معنای اصل صحیح است، اصل اعم است، یعنی الشائع هو الاستعمال فی الصحیح. الشائع هو الاستعمال فی الاعم. معنایش این است. معنای خیالی نیست. ایا ان که شایع بوده است در زمان شارع، این الفاظ را در صحیح استعمال می کرده است یا در اعم. قابل اثبات هم هست. اثباتش به چی هست. خب می رویم نگاه می کنیم کلمات شارع را. اگر نود در صد، پیدا کردیم کلمات شارع را که مثلا این الفاظ را در صحیح استعمال کرده است، می گوییم اصل بناء بر انکار حقیقت شرعیه، اصل صحت است. یعنی کلام شارع ظاهر فی العمل الصحیح. اگر هم یک جایی شک کردی، به قرینه ان اطراد، ان را حمل بر صحیح کن. اگر دیدیم نه. گاهی در صحیح، گاهی در اعم، نتیجه می گیریم که اصل در کلام شارع این است که این الفاظ را در اعم استعمال بکند. هم خیالی نیست. منسوج خیال نیست. بافیدنی نیست. و هم قابل اثبات است.
این است که فی اخر الامر الاول نتیجه می گیریم هل یمکن تصویر النزاع، نوشتیم که به ارتکاز ادم و ذهن ادم هم این می اید که نزاع اعم باشد. مخصوص حقیقت شرعیه که یک عده کمی بودند، نباشد. بحث عامی باشد. ارتکاز هم همین را می گوید.
حاصل الکلام فی الامر الاول:
و لو ظاهر عنوان، اختصاص بحث است به قول به حقیقت شرعیه، ولکن واقع مطلب این است که این بحث اعم است. هم بناء بر قول به حقیقت شرعیه جاری ست به یک صیاغت، و هم بنابر انکار حقیقت شرعیه جاری ست به دو صیاغت. اما صیاغت ثالث که صیاغت شیخ انصاری بود، صیاغت مرحوم اخوند بود، درست گفت اخوند که این ها قابل اثبات نیستند ولی بدتر، این ها ثبوتا هم محتمل نیستند. تصویرش تصویر عقلائی نیست. تصویر نزاع به دو طریق ممکن است، به هر دو طریق هم قابل اثبات است. حق با مرحوم نائینی و من تبعه هست در این امر اول.
س: معنای اقای خوئی چه فرقی با معنای مرحوم نائینی داشت. فقط او راهش را گفت. راهش همیشه غلبه است.
ج: مرحوم نائینی ظهور این جا. نائینی از ظهور این جا، می رسد به ظهور ان جا. ما می گوییم نه. ممکن است شما بگویید که چه می دانیم. ظواهر دست خوش تغییرات ممکن باشد. ظهورات فرق می کند با وضع ها. وضع محکم تر که هست. دومی می رود سراغ همان که این را استعمال می شدند. همان زمان ظهورات اند. ولی این مقدمه را…تحفظ بر این عناوین مجازی و این ها گفتیم. در کدام استعمال مجازی استعمال داشته است. ظهور است ولی با همین الفاظ. حالا کار به ان نداریم. راه نائینی می رود سراغ ظهور الان، به ضم طریق الی ظهور ان زمان، ان زمان را درست می کند. راه دوم از اول می رود ظهورات همان زمان. ظهورات همان زمان را برای ما درست می کند. اطراد. ما از کلمات ان زمان، قرائن می اوریم که ان زمان…مثلا اخوند دارد الفاظی را شارع مقدس ان جا گفته است، آثار را بار کرده است. چون اثار را بار کرده است، اثر لایترتب الا علی الصحیح، پس معلوم می شود این الفاظ را در صحیح استعمال کردند. به الانش کار نداریم.
امر ثانی در معنای صحیح و فاسد است. معنای صحیح و فاسد چیست.
این بحث تفسیر صحه و فساد، در دو جای اصول امده است. یکی در همین بحث صحیح و اعم، یکی هم در باب النهی یقتضی الفساد، ان جا هم بالمناسبه اخوند تکرار کرده است.
مرحوم اخوند فرموده است که صحه و فساد به معنای تمامیه اجزاء و شرائط و عدم تمامیه است. صحیح یعنی تام. فاسد یعنی غیر تام. نقص دارد. گفته است که این، معنای لغوی اش است. صحیح در این جا، فاسد در این جا، همان معنای لغوی عرفی مراد است.
بعید است که، همین طور هم هست درست می گوید، بعید است که علماء، خواص، الفاظی را که در علمشان می اورند، از معنای عرفی، از معنای لغوی، خلع کرده باشند، اورده باشند در یک معنای جدیدی. ظاهر این که صاحب فنون، الفاظی را استعمال می کنند، ظاهرش این است که در همان معنای لغوی عرفی استعمال می کنند. یک مصداقی برای ان درست کردند. ان لفظ را در همان معنی استعمال کردند. صحیح معنای لغوی اش است. تام. در مقابل معیب. در فقه هم همین الفاظ می اید برای معنای ناقص. یک نقصی دارد. العیب معنی می کنند هو النقص فی جسمه او عقله. صحیح یعنی تام. فاسد یعنی ناقص. صحیح است یعنی تام الاجزاء و الشرائط. صحه دارد یعنی نقص ندارد. تام است. اصلا معنای لغوی غیر از این، چه می تواند باشد؟ صحیح است یعنی کامل است یعنی تام الاجزاء و الشرائط است. صحیح لغوی یعنی این. صحیح عرفی یعنی این. فاسد یعنی این.
مرحوم اخوند فرموده است که همین معنای لغوی هم این جا مراد است. اگر می گویند الفاظ موضوعه للصحیح، یعنی للتام الاجزاء و الشرائط. اگر می گویند للاعم، یعنی واجد الاجزاء و الشرائط فی الجمله سواء کان تاما او ناقصا. موید خوبی می اورد مرحوم اخوند. می گوید ان معنای لغوی بعید است اختراع یک وضعی از صاحب فنون، صاحب علوم. همان لفظ را می اورد، این جا هم به کار می برد.
فرموده است این که فقهاء می بینید گاهی می گویند صحیح عبارت است از ان که اعاده و قضاءش واجب نیست، فاسد ان است که اعاده و قضاءش واجب است، می گوید این تفسیر به لازم است. لازمه صحیح این است که خب وقتی تام الاجزاء و الشرائط را اوردی، لازمه اش این است که امرش ساقط بشود. فلااعاده و لاقضاء. اگر ناقص اوردی، خب امرش باقی هست، فوت شده است، فلتجب الاعاده و القضاء. این ها لازمه صحه و فساد است نه معنای صحه و فساد.
چنان باز این که متکلمین می گویند صحیح ان است که موافق شریعت باشد، موافقه الماتی به للمامور به. فاسد می گویند ان که موافق نباشد. گفته است که این هم تفسیر به لازم است. چون وقتی تام الاجزاء و الشرائط بود عمل شما، خب مطابقت دارد با مامور به. مامور همان تام الاجزاء و الشرائط است. و وقتی عمل شما ناقص بود، لازمه اش این است که موافقت نداشته باشد.
می گوید این ها همه تفسیر به لازم است. تفسیر به لازم هم می گوید امر متعارفی ست. الی ما شاء الله. شما در لغه نگاه بکنید، چندین معنی را ذکر می کند غالبا برای یک لفظ. دقت که می کنید می بینید که یکی از این معانی، معنایش هست و بقیه هم لوازمش هستند. امر متعارفی هست تفسیر به لازم.
خب چه طور شده ست که این لازم را فقیه ان طور لازم را معنی کرده است، متکلم این طور معنی کرده است؟
گفته است تفسیر به لوازم، این، منشأش، منشأ اختلاف در تفسیر به لوازم، منشأش اختلاف اغراض است. لازمه ها را هر کسی می گوید، با توجه به غرضی که دارد، می گوید.
غرض فقیه این است که افعال مکلفین را می خواهد بیان کند. عوارض فعل مکلف. اعاده واجب است. قضاء واجب است. این ها غرض های فقیه است. گفته است صحیح ان است که یوجب سقوط الاعاده و القضاء.
ولی متکلم می خواهد چی ثواب دارد، چی عقاب دارد، چی بهشت دارد، چی جهنم دارد، او وقتی رسید به صحیح و اعم، طبق غرض خودش می گوید ان صحیح یعنی ان که موافق شریعت است، فیثاب. ثواب دارد. ان طبق غرض خودش.
همین طور است. راست می گوید مرحوم اخوند. اگر بناء باشد تفسیر به لوازم بشود، تفسیر به لوازم، مقهور اغراض است. اگر به یک جوان بگویی زن را تعریف کن، یک طور تعریف می کند. به یک پیر بگویی زن را تعریف کن، یک طور تعریف می کند. هر کدامشان به همان لازمه ای که در ذهنشان دارند، همان لازمه را می اورند. از یک متدین متشرع بپرس مال یعنی چی. مال را تعریف کن. می گوید مال عبارت است از ان پولی که در راه خدا خرج کند. ثواب دارد. یک کسی دیگر می گویی مال یعنی چی. می گوید مال یعنی ان که ادم با ان ماشین بخرد. برود اروپا. هر کسی به اغراض خود. به ان مقامی که صحبت می شود. المال و البنون زینه الحیاه الدنیا. در ان مقام، همان است. زینه. دوباره بگوید مال فتنه هست، ان هم درست ست. تا ان غرضش چی هست. ان لازمی که او را ….این ها همین طور است. صحیح یعنی چه، دارد معنای حقیقی را بیان می کند. الدنیا مزرعه الاخره. هر کسی از یک دیدی، از یک نظری، تفسیر می کند.