اصول ـ جلسه ۱۳۰ ـ ۱۳۹۶/۰۱/۰۱

No Audio File Selected/Uploaded

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در تصویر جامع بود بناء بر صحیحی ها. جامعی را که صحیحی ها تصویر کرده اند، به دو نحوه است.

جامع بسیطی که مرحوم اخوند تصویر کرد و با برهان گفت باید چنین باشد.

جامع ترکیبی که دیگران تصویر کرده اند به دو نحو تصویر کرده اند.

نحو اول ان بود که از مرحوم حاج شیخ اصفهانی نقل کردیم. ایشان فرمود جامع ما، مرکب است لابسیط. و لکن مرکبش، مبین نیست. مرکب مبهمی هست که ما، با اثار، به ان مبهم، اشاره می کنیم. مثلا نماز، مسمی ان، ان صوره ترکیبیه مبهمه از نماز، که قابل انطباق است بر هر نمازی. وجه قابلیت انطباقش، ان ابهامش. شیخ انصاری می گفت نمی تواند جامع مرکب باشد، چون هر مرکبی را که شما حساب بکنید، بر همه قابل انطباق نیست. ایشان می گوید می تواند مرکب مبهم باشد تا قابل انطباق بر جمیع مصادیق باشد. فرمایش ایشان را بیان کردیم.

یک کلمه ای که باقی مانده است، در مناقشه بر کلام ایشان بود. بعضی ها مناقشه کرده بودند که این مرکب مبهم، این ماهیت مبهمه، این را شما نمی توانید با یک عنوان عرضی، بهش اشاره بکنید. مشکل در اشاره داشت. چون هر عنوانی را که شما فرض بکنید، هر عنوان عرضی را که مشیر فرض بکنید، یا همه افراد صحیح را نشان نمی دهد یا هم صحیح را نشان می دهد و هم فاسد را. یک عنوانی داشته باشید که فقط افراد صحیح را نشان بدهد، گفت نه. این طور عنوانی مثلا نداریم. مناقشه کرده بود گفته بود مثلا نهی عن الفحشاء. این انتهاء عن الفحشاء، یا در باب نماز یا انتهاء بالفعل است یا قابلیت است. اقتضاء است. گفت اگر بالفعل است، بالفعل بر همه افراد، همه افراد را نشان نمی دهد.

ما این طور دیروز بیان کردیم. اصلاحش می کنیم. انتهاء عن الفحشاء بالفعل، همه افراد صحیح را نشان نمی دهد. چرا؟ دیروز گفتیم چون خیلی از افراد صحیح هست که این ها صحیح اند، ولی انتهاء عن الفحشاء بالفعل هم ندارد. ممکن است شما اشکال بکنید که نه. این ها هم انتهاء عن الفحشاء بالفعل را دارد، لااقلش همان وقت که نماز می خواند. همان وقت که نماز می خواند، این نمازش سبب می شود که انتهاء عن الفحشاء نداشته باشد بالفعل. درست نیست. ان که می گوید نماز، انتهاء عن الفحشاء دارد، یعنی سبب می شود که فحشاء دیگر را ترک بکنی. ان مقصود است. نه این که انتهاء عن الفحشاء و لو حین اشتغال به خودش. حالا مهم نیست. ممکن است کسی اشکال بکند، اصلا بالاتر. ممکن است کسی اشکال بکند و بگوید هر نمازی، یک انتهاء عن الفحشاء بالفعلی می اورد. غیر از این. چون بالاخره او نماز خوان هم یک اثری دارد. با ان بی نماز فرق می کند. یک جایی بالاخره او ممکن است که ان بی نماز، لواط هم بکند، ولی این این کار را نمی کند. ولی ممکن است که یک حرام دیگری بکند. یک انتهاء عن الفحشاء بالفعلی فی الجمله دارد. لذا همه افراد صحیح، از این حیث، اثرشان انتهاء عن الفحشاء بالفعل است و لو بمرتبه. ممکن است کسی ان اشکال را جواب بدهد.

لذا تقریب را عوض می کنیم. می گوییم انتهاء عن الفحشاء، مستشکل می گوید، انتهاء عن الفحشاء، این بر افراد صحیح، مترتب نمی شود. بر همه افراد صحیح مترتب نمی شود. این بر فردی از صحیح مترتب می شود که قصد قربت هم ضمیمه بشود. قصد قربت که جزء مسمی نیست. پس این که می گویید انتهاء عن الفحشاء، بالفعل، اثر افراد صحیح است، نه. اصلا اثر افراد صحیح نیست. اثر افراد صحیح به علاوه. به علاوه شرائط عقلی از جمله قصد القربه. بناء بر این که عقلی باشد. خب این است که انتهاء عن الفحشاء بالفعل، اشاره نمی توانیم بکنیم با انتهاء عن الفحشاء بالفعل، اشاره کنیم به ان جامع بین صحیحی ها. چون این، مترتب بر جامع نیست. مترتب بر حصه است.

و اگر که مراد از ان عنوان اقتضائی باشد. اقتضاء عن الفحشاء علی نحو الاقتضاء، علی نحو الاعداد نه فعلیت، مستشکل می گوید خب این در فاسدش هم هست. فاسدش هم این مقدار، بالاخره ذکر خدا هست. نمازی هم که شما فاسد می خوانی، مثلا مردم ان هایی که نماز فاسد می خوانند، نماز فاسد هم این قابلیت را دارد مثلا.

س:

ج: پس قابلیت دارد. درست است…چه بهتر. پس قابلیت دارد که این قابلیت، که این قابلیت در حق بعضی ها به فعلیت می رسد. این شاهد بر این است که قابلیت دارد.

این اشکال بر تقریب محقق اصفهانی که ما دیروز ناقص بیانش کردیم.

جواب این است که نه. ما می توانیم ادعاء کنیم که می شود اشاره کنیم به جامع، اختصاص هم پیدا کند به افراد صحیحه. چه ان اثر بالفعل باشد یا علی نحو الاقتضاء باشد. به هر دو تا، امکان دارد. درست کردن عنوان امر مشکلی نیست. می شود یک عنوانی درست بکنیم. جعلی ست. به دست ما هست.

مثلا ممکن است که ما بگوییم با انتهاء عن الفحشاء بالفعل، ما اشاره می کنیم. منتهی قید می زنیم. می گوییم همان اعمال، همان اجزاء و شرائطی که انتهاء عن الفحشاء بالفعل دارد در صورتی که شرائط عقلی، محقق است، در صورتی که قابلیت قابل محقق است. یک دو تا قید می زنیم. از ما سوال بکنید نماز برای چی وضع شده ست. ما که صحیحی هستیم. می گوییم همان مجموعه ای که اگر شرائط عقلی ضمیمه بشود مثل قصد قربت، اگر قابلیت داشته باشد قابل، انتهاء عن الفحشاء بالفعل دارد. درست است.

می توانیم اشاره کنیم به ان جامع با عنوان عرضی منتهی عنوان عرضی را می اوریم قید می زنیم.

و اما این که گفتید که اگر اقتضاء باشد، نحن نختار شق دوم را، بگوییم اقتضاء. که به ذهن این طور می اید. گفتیم ظاهر خطابات، می رسیم در یک جای کلام اخوند، ظاهر خطابات که اثری را بار کرده است، خاصیتی را بار کرده است، ظاهرش علی نحو الاقتضاء هست. این به واقعیت نزدیک تر است. عنوان انتزاعی علی سبیل الاقتضاء، به واقعیت نزدیک تر است.

می گوییم خب این راحت تر هستیم. دیروز گفتیم این را. ما می توانیم بگوییم ان که اقتضاء انتهاء عن الفحشاء را دارد. ان که اقتضاء دارد، نماز صحیح است که این اقتضاء را دارد که اگر سائر شرائط، به فعلیت برسد، انتهاء عن الفحشاء، فعلی می شود. نماز باطل، خاصیتی ندارد. این چنین اقتضائی را ندارد. اگر بدتر نکند، بهترش نمی کند.

این است که باز ما می توانیم این عنوان را به عنوان اقتضاء قرار بدهیم و اشاره کنیم با این، مردم هم همین طور در ذهنشان هست. دقت های عقلی را رها کنید. ان که قابلیت دارد این اثر را داشته باشد، مردم می فهمند که تام الاجزاء و الشرائط، او قابلیت را دارد. ناقص می گویند قابلیت را ندارد. همین طور که در ذهن برخی از اهل عرف این جا هم رسید، همین طور است. قابلیت برای ان است که صحیح باشد.

این فرمایش مرحوم حاج شیخ اصفهانی. اشکال اولش که قابل جواب است.

مهم اشکال دوم بود.

این که بگوییم مراد از این ماهیت مبهمه است، مستشکل اول در مشیر اشکال کرد. گفتیم مشیر را می شود. مشیر به دست خودمان هست. ان مشکل ندارد. اشکال دوم در خود این ذات است. این که موضوع له این الفاظ، ماهیت مبهمه باشد، متغور در ابهام، به حیث که منطبق بشود بر ادنی المراتب و اکمل المراتب، گفتیم که این هم عرفی نیست. مردم از نماز معنای مبهم به ذات، متعین به اثار مثلا، نمی فهمند. نه مبهمش را می فهمند و نه متعین به اثار. هیچ کسی نمی فهمد از نماز یعنی ان ماهیت مبهمه که معراج مومن است. این خلاف ارتکاز است. ما قطع و یقین داریم این که خداوند فرموده است اقیموا الصلاه، این همه صلاه در خطابات امده است، یقین داریم مراد از صلاه، این مبهمی که ایشان می گوید نیست. افعال خاصه مراد است. شرائط خاصه مراد است. هیچ کسی از خطابات شارع، این معنی را نمی فهمد.

این است که این تصویر ایشان، و لو درست باشد از نظر عقلی، ولی واقعیت ندارد. ما باید یک جامعی را تصویر کنیم که گفتنی باشد موضوع له بودنش. احتمال بدهیم موضوع له است، مستعمل فیه است. این معنی چنین احتمالی درش نیست.

و لعل، بالاتر از لعل، مرحوم اسد محمد باقر، همین مشکل را دیده است، امده است یک راه دومی پیشنهاد کرده است.

در این راه دوم نه این ابهام را می گوید که گفتنی نیست و نه ان تفصیل را می گوید که اشکال دارد. تفصیل نه مفصل، ان اشکال داشت که مفصل را شما هر چه قرار بدهی، بر بعضی ها منطبق می شود و بر بعضی ها منطبق نمی شود. گفته است نه مفصل نه مبهم، یک چیزی بین این ها.

آن چی هست؟ خیلی فکر کرده است. الان می یابید که خیلی فکر کرده است و این ها را درست کرده است.

ان این است که فرموده است اجزاء و شرائط، پنج قسم اند.

یک قسم از اجزاء و شرائط است که اعتبار دارند علی نحو الاطلاق. بدل ندارد. تعیینا علی نحو الاطلاق. معتبر اند تعیینا علی نحو الاطلاق. مثل قصد القربه. بناء بر این که قصد القربه، جزء مسمی باشد. قصد القربه بدل ندارد. تعیین؟. جزئیتش، شرطیتش، تعیینی ست فی جمیع الاحوال. هیچ نمازی بدون قصد قربه صحه ندارد. فی جمیع الاحوال و تعیینا. یک قسم از شرائط یا اجزاء این است.

قسم دیگری از اجزاء و شرائط این است که بدل ندارند، ولی در حالی، شرط اند دون حالی. در حالی جزء اند دون حالی. مثل شرائطی ذکری که می گویند. فاتحه جزء نماز است فی حال الالتفات و لیس بجزء، بدل ندارد، ولی شرطیتش جزئیتش، فی حال خاص است. بسم الله شرط است فی حال غیر التقیه. در حال تقیه، بسم الله شرط نیست و هکذا و هکذا. گفته است یک قسم از شرائط هم، یک قسم اجزاء هم، ان هایی هستند که جزئیت دارند شرطیت دارند فی حال دون حال بلابدل این دو قسم.

قسم سوم از شرائط شرائطی هست که بدل دارند. این ها که بدل دارند، دو قسم است.

بدل عرضی. بدل طولی.

بعضی اجزاء و شرائط، بدل عرضی دارند و بعضی ها بدل طولی دارند.

بدل عرضی ها هم دو قسم اند. بدلی تخییری. بدل تعیینی.

حالا کلمه بدل را ایشان اورده است. در الفاظ اشکال نکنید.

نتیجه بدل های ما، سه قسم اند.

برخی اجزاء و شرائط بدل دارند بدل عرضی و تخییری. مثل در رکعت سوم و چهارم واجب است تسبیحات. بدلش هم خواستی، فاتحه بخوان. بدلش عرضی ست. بدل عرضی تخییری. یا نماز در اماکن اربعه. مخیر هستی بین دو رکعت و چهار رکعت. بدل عرضی و تخییری. یک قسم گفته است این است از بدلیات.

یک بدل داریم، کلمه بدل را گفتم مناقشه نکنید، بدل تعیینی. مثل نماز تمام، بدلش قصر. منتهی تمامش معینا بر حاضر. قصرش معینا بر مسافر. اسمش را گذاشته است بدل تعیینی. دو تا نماز است. او واجب است بر یکی. این واجب است بر دیگری. این هم یک قسم از بدل عرضی. عرضی هست. مسافر و حاضر. اما شخص مسافر او حاضر. قصر بر او، تمام بر او.

قسم سوم هم که بدل طولی. بدل طولی قیام واجب است. نمی توانی جلوس. جلوس واجب است. نمی توانی، دراز کشیده. این ها بدل های طولی است.

فرموده است ما پنج نوع اجزاء و شرائط داریم. فی جمیع الحالات معتبر است بلابدل. فی بعض الحالات معتبر است بلابدل. معتبر است فی جمیع الحالات مع بدل. مع بدل هم سه قسم شد. مجموع می شود پنج قسم. گفته است ما اجزاء و شرائط را که در مرکب نگاه بکنیم، پنج قسم است.

فرموده است ما می توانیم یک جامعی درست بکنیم که شامل هر پنج قسم بشود. اسمش را گذاشته است جامع معقد. گره دار است.

س: این را بخواهید برای کسانی که درس خارج دارند، سخت است. حالا ایا عرف این را می فهمد. قطعا غلط است و هیچ عرفی هم نمی فهمد.

ج: حالا. ایشان ادعاء کرده است که همین هم که می گوییم، عرفی هست. الجامع المعقد. تعقید دارد.

می گوییم ان جامع ما عبارت است از ان اعمالی که به غیر اختیار و نسیان و در حال غیر اختیار و نسیان معتبر اند، خارج کردید ان ذکری ها را، تخصیص زدید فاتحه را به حالت ذکر، ان اعمالی که من دون تقیه، من دون نسیان، من دون غفله، اعمالی که بدون این عوارض، به قصد قربه. قصد قربه اش را اول بیاوریم. اعمالی که عبارت اند از قصد قربه، معتبر اند در غیر حال تقیه و غفلت و نسیان، و جامع اند بین ان ابدال عرضی و طولی، آن سه قسم، الجامع بین ان ابدال عرضی و طولی، اشاره می کنید ان بدل ها و مبدل منه ها را، الجامع بین الابدال العرضی، فاتحه الکتاب و تسبیحات اربعه، الجامع بین این ها، الجامع بین الصلاه القصر و التمام، الجامع بین چهار رکعت و دو رکعت، الجامع بین صلاه قیامی و قعودی و استجاعی، همان بدل ها را بیار به ذهنت، جامع ان ها را بیاور در مسمی. جامع بین ان ابدال، به علاوه قصد قربه که به نحو مطلق است، به علاوه ان چیزهایی که بدل ندارند ولی ذکری هستند، ان را با این برسان: فی غیر حال الغفله و النسیان، ان وقت می شود جامع بین افراد صحیحه. جامع بین افراد صحیحه، عبارت است از این طور چیزی. قصد القربه مع الفاتحه و البسمله و الاذکار فی غیر حال النسیان و الغفله الواجد للجامع بین الرکوع، رکوع به عرض عریضش، الجامع بین سجود به عرض عریضش، الجامع بین القیام به عرض عریضش، الجامع بین الفاتحه الکتاب و التسبیحات، و الجامع بین بین بین، تا اخرش، گفته است همان جامعی ست که بین همه افراد صحیحه است.

ایشان فرموده است نه مبهم. مبهم نیست. نه مفصل که خود رکوع را بیاوریم. خود سجود را بیاوریم. شیخ و اخوند خود رکوع و سجود را می اورند، می گفتند گاهی نماز رکوع ندارد خب تطبیق نمی کند. می گوید نه. نه مفصل تا بر بعضی منطبق و بر بعضی لامنطبق. نه مبهم که حاج شیخ اصفهانی می گوید. ان مبهم هم خلاف ارتکاز است. یک بین بینی بین مفصل و مبهم که منطبق بر جمیع مصادیق نماز است.

بعد ادعاء کرده است که عرف هم از نماز همین را می فهمد. وقتی نماز را می شنود، یک مجموعه ای مبهم نمی فهمد، یک مجموعه ای از مرکبات می فهمد ولی ان مجموعه ای که از مرکبات می فهمد، خصوص سجود نیست. همان جامع است. خصوص رکوع نیست. همان جامع است. خصوص فاتحه الکتاب نیست جامع است. خصوص نماز حاضر نیست. جامع است. و هکذا و هکذا. گفته است که فقط قصد قربتش جامع نیست. ان شرائط ذکری اش هم جامع نیست. می فهمد فاتحه الکتاب در حال غیر نسیان را. می فهمد بسم الله در حال غیر تقیه را. ان ها را هم در غیر ان حال می فهمد. جامع هم بین این ها می فهمد.

گفته است که تصویر جامع بناء بر صحیحی ها، این طور هست که ما درست کردیم. الجامع المعقد. گفته است معجون های دیگر هم همین طوری هستند. مردم هم، در معاجین هم همین طور است. معجونی را که می شنوند، این طور نیست که به نحو مفصل، همه ان ها…توش حالا یک چیزی شیرینی هست، به ذهنشان می زند. حالا ان شیرین را با عسل ایجاد کرده است. ان شیرین را با شکر ایجاد کرده است. جامع به ذهنشان می رسد مثلا. فرض بفرمایید به ذهن معجون هندی مثلا اگر می شنوند، یک پسته به ذهنشان می زند. بعضی ها مفصل به ذهنشان می زند. ولی بعضی ها که بدل دارد، ان جامعش به ذهنشان می اید. فرقی بین مرکبات شرعیه و مرکبات عرفیه نیست. این ادعائی که ایشان فرموده است.

و لکن در ذهن ما، چون ایشان زحمت کشیده است، این ها را درست کرده است، گفتیم حیف است نگوییم بله جفا هست. این که ایشان زحمت کشیده است، تلاش کرده است، بالاخره به مشکل رسیده است و درصدد چاره اندیشی برآمده است و یک چاره ای را ابداع کرده است. این تلاش است.

و لکن در ذهن ما این است که این هم بعید است که مقصود از این الفاظ، جامع این چنینی باشد. خصوصا که باز اضافه باید بکنیم. همین ها بس است برای این که غیر عرفی باشد. همین تعقیدش، به همین مقدار بس است. خصوصا که اضافه بکنیم، بعضی از نماز های ما پنج تا تکبیر دارد، بعضی یک تکبیر دارد. بعضی نماز های ما، شرطش جماعت است صلاه الجمعه قوامش به جماعت است. بعضی از نماز های ما شرطش جماعت نیست. فرادی بودن کفایت می کند. بعضی از نماز های ما تشریع شده است برای ان ها ایات خاصه ای مثل نماز غفیله، می گوید واجب است که این ایات را بخوانیم یعنی وجوب شرطی. بعضی ها نه. مطلق سوره. بعضی از نماز های خاصی که داریم، نماز جعفر طیار، قوامش به تکرار ان لا اله الا الله ها است. بعضی ها این تکرار ها را ندارد. نمازی که صد مرتبه ایاک نعبد و ایاک نستعین تکرار دارد. ان که ندارد. اگر همه این ها را هم اضافه بکنیم، برای همه این ها جامع درست کنیم، به ذهن می زند که قطع به خلاف پیدا می شود. که همه این ها را…از تعقید هم بالاتر. ما می گوییم ایشان همه را استقصاء نکرده است. این نماز واجب را دیده است که پنج تا هست. نه. هنوز خصوصیات دیگر هم اضافه کنید.

س: با همین روش ان ها را هم می اوریم.

ج: می گوییم تعقید هر چه بیشتر بشود، به بطلانش نزدیک تر می شویم.

این که بیاییم…این ها را باید دوباره جامع درست بکنیم. جامع بین نماز یک تکبیری و پنج تکبیری. دوباره جامع بین نمازی که صد بار ایاک نعبد دارد و ندارد. ان وقت به این نتیجه می رسیم یقین پیدا می کنیم که ان وقت که خواست این لفظ صلاه را بگوید، در جامع به این عرض و عریضی که تصورش مشکل است، یقین پیدا می کنیم که نماز برای این وضع نشده است.

حاصل الکلام: ما همان اشکالی که به حاج شیخ اصفهانی داشتیم، ما نمی خواهیم یک جامعی را فقط درست بکنیم، عقل را به کار بیاندازیم و درست بکنیم. می خواهیم یک جامعی درست بکنیم که صلاحیت موضوع له بودن را داشته باشد. صلاحیت مسمی شدن را داشته باشد. و ما اگر نگوییم بالقطع و الیقین، لااقلش اطمینان است که مردم از نماز، چنین جامعی نمی فهمند. مردم کلمه نماز را می شنوند، معنایش را هم می گویند فهمیدم. معنای نماز روشن است. در هر حال هیچ خبر از این جوامع ندارند. از افراد ندارند. خبر ندارند نماز قصر و تمام دارد. خبر ندارند نماز تخییر بین تسبیحات و فاتحه تشریع شده است. خبر ندارند که شرط ذکری داریم. این ها برای علماء است.

س:

ج: اعمی ها درست می کنند.

پس نمی تواند دخیل در موضوع له باشد. مهم این است. قابل انطباق است. نماز بر این ها منطبق می شود. اعمی ها همین را می گویند. اعمی ها می گویند لجمله من الاجزاء وضع شده است. جمله کم و زیاد دارد. صحیحی ها را داریم صحبت می کنیم که این ها جزء موضوع له باشد.

این که از نماز، یک معنای معقد این چنینی بفهمیم، چنان خلاف واقع است که از نماز معنای مبهم بفهمیم. نه مبهمی که ایشان ادعاء کرده است و نه باز ان که ایشان به هم پیوند داده است و یک معنای گنده این طوری. نه. هیچ کدام از این ها، مطابق ارتکاز نیست.

لذا نتیجه گرفته ایم که بناء بر صحیحی، تصویر جامع امکان ندارد. این است که قول به اعمی از الان ثابت است. وقتی جامع نداشت صحیحی، پس حق قول اعمی هست. نمی شود. یا صحیح یا اعم. قول اعمی ثابت می شود. و لکن برای توضیح بیشتر مرحوم اخوند…ما طبع مرحوم اخوند هستیم، وارد می شویم در تصویر جامع بناء بر اعمی.

ایا تصویر جامع بناء بر اعمی ممکن است یا نیست، مرحوم اخوند چون خودش صحیحی هست، در اعمی که رسیده است، گفته است که و اما تصویر جامع بناء بر اعمی، فی غایه الاشکال. گفته است نه. نمی شود.

این که مرحوم اخوند این را می گوید فی غایه الاشکال، ان را درست می کند، وجهش همان است که در عبارتش اورد. قاعده سنخیه، قاعده الواحد لایصدر الا من الواحد، ان جا هست. در صحیحی ها هست. این جا ان قاعده پیاده نمی شود. ان جا جا دارد که بگوییم که یک واحدی داریم، با اثر واحد، به ان جامع اشاره می کنیم. اما در اعمی که اثر ندارد. جامع اعمی اثر ندارد. این است که فرموده است تصویر جامع بناء بر اعمی فی غایه الاشکال. یا گفته است…. ان را گفته است تصویر دارد، این را گفته است تصویرش اشکال دارد. بعد وارد وجوهی شده است که برای تصویر اورده اند.

این که مرحوم اخوند اورده است تصویر جامع بناء بر اعمی اشکال دارد، بناء بر صحیحی ممکن است، خب وجهش ان قاعده سنخیه بود که حرف غلطی بود. با قطع نظر از ان اشکال، می گوییم چه فرق است بین صحیحی ها و اعمی ها. اگر افراد صحیحه جامع داشته باشند، افراد صحیح و اعم هم جامع دارند. فرقی بین این ها نیست. چون شما هر فاسدی را در ناحیه اعم حساب بکنید، او صحیح است در حق یک کسی. افراد فرق نمی کنند. اگر ما صد تا فرد نماز داریم، این صد تا، هر صد تا، متصف به صحت است. درست است که بعضی از این ها گاهی صحیح است و گاهی فاسد اند. ولی کل این ها الا ما شذ و ندر، صفه صحه را هم دارند.

س:

ج: با اخوند داریم صحبت می کنیم. مرحوم اخوند قصد قربت را خارج از مسمی می داند. ان را بگذارید کنار.

شما نمازی را که می خوانید، هر نمازی را که می خوانید که باطل است، نمازی می خوانید که رکوع ندارد باطل است. همان نماز در حق یکی صحیح است. سجود ندارد. باز در حق یکی صحیح است. افراد فرق نمی کند. اگر بناء باشد این افراد، یک جامعی داشته باشند، افراد صحیح و فاسد یکی هستند. فرقی نمی کنند. باید همه شان جامع داشته باشد. این که مرحوم اخوند جامع را منحصر به صحیحی بودن کرده است، نه. اگر جامعی بین این ها که صحیحی هستند، وجود دارد، همین صحیحی ها هست که در حق ان ها فاسد است. خب مجموعه واحد است. خب اگر بناء باشد که این مجموعه واحد، هم صحیح باشد و هم فاسد، جامعشان فرقی نمی کند.

س:

ج: بسیط را داریم صحبت می کنیم. اخوند گفت جامع بسیط. …ان کاشف است. می خواهیم بگوییم اگر بناء شد که افراد صحیحه بینشان یک جامعی باشد، اثر کاشف است. با اثر به ان اشاره می کنیم. به خاطر اثر. اصلا به دلیل اثر واحد، این ها جامع واحد دارند. خب فاسد ها همین ها هستند. …نه. اثر ندارد. ولی حقیقتش همان حقیقت است….او، جامع مقولی دارد صحبت می کند. حقیقتشان که فرقی نمی کند.

فقط استثناء است، گفتم الا نادرا. مثل صلاه بلاطهور. صلاه بلاطهور گفتند که او در حق هیچ کسی، صحیح نیست. خب کسی بگوید صلاه بلاطهور را هم ما می گوییم صلاه است. نیست صلاه. صلاه نیست. خود روایت هم گفته است لاصلاه الا بطهور. نماز نیست اصلا. ما طهارت را جزء نماز می اوریم. جزء مقدمات می اوریم. می گوییم این نماز هایی که، می خواهد فقط با طهارت باشند، صحیح باشد یا فاسد باشد. تازه حالا نه. صلاه بلاطهاره را هم اعمی ها می گویند نماز. این احتمالش هست که این همه نماز ها، جامع داشته باشند، فقط ان جامع، بین نماز بلاطهاره نباشد؟ احتماش هست؟ ان نماز ها با ان تفاوت های شدیدی که دارند، ان نماز ها، یک نمازی هست که فاتحه ندارد. سوره ندارد. ذکر ندارد. رکوع این طوری ندارد. سجود این طوری ندارد. می گویید جامع نماز ان جا هست. اما یک نمازی هست فاتحه دارد، همه چیز دارد، فقط طهاره ندارد، بگوییم ان جامع، ان جا نیست. این ها…

س:

ج: شارع صحبت نیست. مسمی را داریم صحبت می کنیم.

این است که …همان امر بسیط. ان امر بسیط در نماز مع الطهاره که به مراتب از این پایین تر هست، وجود دارد، در نماز بلاطهاره که رکوع دارد سجود دارد، وجود ندارد. این ها بعید نیست؟ یعنی طهاره ان قدر مقوم هست که جامع نماز، این جا نباشد؟ خب حالا مهم نیست.

س:

ج: الصلاه ثلاثه اثلاث رکوع سجود طهور. رکوع و سجودی در کار نیست، باز هم می گویید صلاه هست. اشاره هم نباشد، می گوید دارد.

پس این طور شد. مرحوم اخوند ادعاء دارد بین افراد صحیحه جامع هست به حکم برهان. بعد می اید می گوید بین صحیحه و فاسده، جامع نیست با این که فاسده اش هم همین مصادیق اند. همین ها باز فاسد هست منتهی در حق شخص اخری. فقط یک نماز بلاطهاره است که اضافه می شود. به اضافه شدن نماز بلاطهاره بگوییم جامع منتفی هست، این ها ارتکاز نمی پسندد. این همه نماز های با این همه تفاوت ها، جامع دارد. ان جامع در نماز بلاطهاره نیست، این ها بعید است.

در هر حال این نکته را می خواستم عرض بکنم این که مرحوم اخوند تفریق انداخته است بین صحیح ها و فاسد ها. در صحیح ها می گوید برهان می گوید جامع است. می گوییم خیلی خب. برهان می گوید جامع است. بعد می اید می گوید که این جامع، بین صحیح و فاسد نیست. در حالی که فاسد ها باز همین ها هستند. برهان گفت که بین این ها یک جامعی هست. چون اثر دارند. حالا همین ها اثر ندارند، جامع مقولی، همین ها هیچ عوض نشدند، فرض بکنید صد تا هستند، هیچ عوض نشدند، ان صلاه بلاطهاره را بگذارید کنار. همین صد تا می گوید یک جامعی دارد. می گوییم به چه دلیل. می گوید چون اثر واحد دارد. می گوییم این صد تا جامع مقولی دارد. همین صد تا به همین شکل، اگر متصف به فساد شدند به خاطر حاله اخری، بگوییم جامع ندارد، جامع مقولی پرید، این ها گفتنی نیست. خب این فرمایش مرحوم اخوند فی غایه الاشکال است.

بعد می رسیم به وجوهی که برای تصویر جامع بناء بر اعم ذکر کرده اند. ان شاء الله اگر عمری بود و توفیقی، شنبه و یکشنبه را خواهیم خواند. خواهیم خواند که لااقل همین تصویر جامع را، وسط است، این را تمامش بکنیم ان شاء الله.