اصول ـ جلسه ۰۴۱ ـ ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

No Audio File Selected/Uploaded

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در تتمه امر اولی است که مرحوم اخوند منعقد کرده است.

در تتمه مرحوم اخوند فرموده است مشتق که ما گفتیم بسیط است، معنای بسیطی دارد، یعنی تصورا، ادراکا، لحاظا، معنای بسیطی دارد. گرچه تحلیلا، ان معنی، مرکب است.

مرحوم اخوند ادعاء دارد که از مشتق، یک معنای بسیطی به ذهن می اید. ضارب زننده، یک معنی به ذهن می اید.

مثل کلمه عبدالله نیست که دو معنی به ذهن بیاید. مثل غلام زید نیست که دو معنی به ذهن بیاید. یک معنی به ذهن می اید.

و لکن این معنی را وقتی تحلیل می کنیم، خب تحلیل می شود به ذات، شیء مثلا له المبدأ.

فرموده ان مرکب معنای تحلیلی هست. ولی معنای ادراکی و لحاظی اش، معنای واحد است.

نظیر حد و محدود هم همین طور است. از انسان یک معنای بسیطی، معنای واحدی به ذهن می اید. ولی وقتی این را تحلیلش می کنند، می گویند ان معنای واحد، عبارت است از حیوان ناطق.

در مرکبات اعتباریه هم این مطلب است. دار مثلا. دار خانه یک معنی به ذهن می اید. ولی وقتی بازش می کنند می گویند خانه چی هست، درست است یک معنی دارد ولی چی هست خانه، می بینید می گویند خانه عبارت است از ان که دیوار دارد اتاق دارد اشپزخانه…چند چیز را تعریف می کنند. ان ها معنای تحلیلی هست. معنای ادراکی خانه، یک معنی هست. یک معنی به ذهن می اید.

در مقابل ان جایی که دو تا لفظ داریم و از هر لفظی یک معنی به ذهن می اید.

این فرمایشی که مرحوم اخوند در ارشاد فرموده است.

مطلبی که در این جا هست و تذکرش لازم است این است که محل بحث ما در چیست. چی هست محل بحث ما.

ایا محل بحث، که بحث می کنیم مفهوم مشتق…مفهوم مشتق هم نه. مشتق، معنای مشتق بسیط است یا مرکب، ایا داریم ان معنای تحلیلی را بحث می کنیم

یا این که همین معنای ادراکی، مدلول، موضوع له را داریم بحث می کنیم.

ادعاء ما این است که ظاهر کلمات مثل مرحوم اخوند، صاحب فصول و دیگران، مرحوم نائینی، ظاهر کلماتشان این است که ما در مدلول داریم بحث می کنیم. معنای مشتق. موضوع له مشتق را داریم بحث می کنیم. اما حقیقه، واقعیه، تحلیل، ان ها بحث های فلسفی هست.

ممکن است بگوییم این حرف هایی که سید شریف اورده است و امثال ذلک، این ها مربوط به بحث ما نیست.

ولی بحث اصولیین در این است. در این است که متفاهم از مشتق چه معنایی هست. منسبق الیه مشتق، چه معنایی هست که مرحوم اخوند، استدلال می کرد می گفت که متفاهم، منسبق، معنای بسیط است. شاهدش این است که وقتی می گویند زید الکاتب، توصیف می اورند یا زید کاتب، دو تا معنی به ذهن نمی اید. استشهاد می کند به انسباق. به استظهار.

بحث یک بحث استظهاری هست. بحث بحث لغوی است. دلالی هست. که الان هم در این ارشاد همین را تاکید می کند.

در مقابل مثل حاج شیخ اصفهانی، و باز قبلش یا مقارنش مرحوم اغاضیاء عراقی، بعدش مرحوم اقای خوئی، این ها ادعاء می کنند که این از واضحات است. این بحث ندارد. معلوم است که یک لفظ یک معنی بیشتر ندارد. ما بحثمان در مدلول نیست. در مفهوم نیست که مفهومش چی هست. بحث ما در ان حقیقه و واقعیه است که چیست. ان معنای تحلیلی چی هست.

که مرحوم اغاضیاء می گوید ان معنای تحلیلی، مبدأ است و نسبه.

و مرحوم اقای خوئی، قبلش هم مرحوم حاج شیخ اصفهانی می گویند نه. ان معنای تحلیلی همان ذات معنون….همان ذاتی که ان عنوان را می تواند داشته باشد. به علاوه دارا بودن ان عنوان.

مثلا ثالثی امده گفته نه. ان واقعیه عبارت است از مبدأ لابشرط.

این ها ادعاءشان این است که معنای مشتق بسیط است یا مرکب، جای بحث ندارد. مشتق یک لفظ است. معنایش هم بسیط است و پرواضح. بحث در ان واقعیه است.

لذا مرحوم اقای خوئی می گوید اخوند در حقیقه از قائلین به ترکب است چون واقعیه را می گوید مرکب است. تحلیل به مرکب است. این که می گوید ادراکا بسیط است، ان که جای اختلاف ندارد.

در مقابل این ظاهر، که ما ادعاء داریم ظاهر کلمات باحثین، و مناسب با بحث اصول، این است که ما در مفهوم مشتق بحث بکنیم. در مدلول مشتق بحث بکنیم نه ان واقعیتش. نه ان تحلیلش. ظاهر این است. در مقابل این ها می گویند نه. این از واضحات است. جای بحث ندارد. کأن مرحوم اخوند هم بیراهه رفته است.

این فرمایشی که در مقابل مشی مرحوم اخوند گفته شده است.

و لکن در ذهن ما این است که نه. این ادعاء ما که واضح است معنای مشتق بسیط است، معنای واحد است، نه. واضح نیست.

از ان قدیم به ما معنایش را می گفتند می گفتند مشتق ذات ثبت له المبدأ. اصلا معنایش را مرکب معنی می کردند.

اصلا شبهه دارد. ممکن است کسی بگوید مشتق معنایش مرکب است. چون مشتق یک هیئه دارد یک ماده دارد. خب هر کدام یک مدلولی باید داشته باشند. این با جوامد فرق می کند. جامد خب هیئه و ماده اش، یک وضع دارد. یک معنی دارد. با مبدأ هم که واضح است فرق می کند. مبدأ قابل حمل نیست. ان هم یک هیئه…هیئه واحده و ماده واحده اش، یکی اند. دو تا نیستند. اما مشتقات، مشتمل بر دو جهه اند. یک هیئه، یک مبدأ. جای توهم دارد.

و اصلا مرحوم حاج شیخ عبدالکریم می گوید مشهور است که معنایش مرکب است. تفسیر می کنند که ذات ثبت له المبدأ.

جای توهم هست. صاف نیست.

این که فرمودند جای بحث ندارد، چون یک لفظ معلوم است یک معنی بیشتر ندارد، می گوییم نه. این یک لفظ نیست در حقیقه. دو تا لفظ است. یک هیئه است یک ماده است. جای توهم دارد.

این که حاج شیخ اصفهانی می فرماید محال است یک لفظ دو تا معنی داشته باشد، چون لفظ وجود لفظی معنی هست. وقتی یک وجود معنی هست، یک وجود لفظ است، باید یک وجود معنی هم باشد، می گوییم نه. جای توهم دارد که مشتق، دو حیث لفظی داشته باشد. دو حیثی دلالت داشته باشد. به ماده اش دلالت بکند بر مبدأ. به هیئتش دلالت بکند بر یک شیء اخری که محل بحث بود ان چی هست.

س:

ج: دو تا وجود مندک اند. مهم این است که دو تا دال داشته باشد. چه عیبی دارد که هیئه یک دال باشد. ماده هم یک دال.

این که ادعاء می کنند، شما هم نگاه بکنید، باز ما نگاه کردیم، ظاهر کلمات قبل از اغاضیاء…مرحوم نائینی می گفت اقا نمی شود معنایش نسبه باشد چون لازمه اش این است که مشتق مبنی بشود. اصلا بحث در معنی هست. مفهوم است. مدلول است. نه واقعیه.

س: این ها می گویند چون که واضح است پس باید در ان بحث بکنیم.

ج: خب می گوییم واضح نیست.

س: خب تحلیلش هم همیشه مرکب است. یا مرکب است یا مقید. اغاضیاء می گوید نسبه هست و مبدأ. این که شد دو تا. ان دو تا دیگر هم مقید است.

ج: نه. ان می گوید مبدأ لابشرط، حیثیه مبدأ. ….ان جای توهم دارد که چی هست. جای بحث دارد که بحث بکنیم واقعیت مشتق عبارت است از ذات ثبت له المبدأ. مبدأ مع النسبه. ذات خارج است به قول مرحوم اغاضیاء. یا نه. شیء ثالثی هست مبدأ لابشرط. مرحوم نائینی و فلاسفه می گویند. ان جای بحث دارد.

س: در بساطه هم اگر بسیط بود، باید بحث کنیم که این حقیقه بسیط، چی هست. این ربطی ندارد به ان بحث.

ج: همین داریم بحث می کنیم که بسیط است یا مرکب است، … ان مبدأ لابشرط است. یک معنای بسیطی هست. می رسیم. الان در امر ثانی همین داستان مطرح است.

خب حاصل الکلام. حرف اول این است. حاصل الکلام تحریر محل نزاع. ایا نزاع علماء در مفهوم مشتق است، مدلول مشتق است. موضوع له مشتق است. که ایا بسیط است یا مرکب. ظاهر کلمات، ظاهر کلمات اصولیین یک، مناسب بحث اصولی دو، تصریح خیلی از اصولیین، بعضی از اصولیین سه، می گوید بحث در مفهوم است نه واقع.

دلیل ان هایی که می گویند بحث در واقع است نه مفهوم، دلیل ان ها می گویند مفهوم پرواضح است.

می گوییم نه. مفهوم هم پرواضح نیست.

لذا ما همان راهی را که اخوند رفته است، می گوییم درست است. بحث باید در مفهوم بکنیم. منتهی خب حالا مرحوم اخوند این جا نرفته است سراغ علامات وضع، شاید دیده است خب ادعاء است بگوید از مشتق یک معنی به ذهن می اید بگوید به چه دلیل.

ما دلیل اورده است گفته است دلیلی که یک معنی به ذهن می اید، این است که اگر دو تا معنی به ذهن می امد، تکرار لازم می امد و چون ما تکرار را احساس نمی کنیم…همین ها علامه وضع اند. امارات خاصه اند برای وضع. خب این یک مطلب.

مطلب دومی که در این جا هست…

س: مرحوم اخوند حتی نسبه به سید شریف هم می گوید که او هم در مفهوم… در تقریرات هم ایشان می گوید که سید شریف هم همین را می گوید.

ج: حالا دیگر ان را گفتیم ولش کنیم. …عیب ندارد. ان ها دیگر بحث های دیگری هست.

و اما این که مفهوم مشتق کدام یک از این سه تا هست، ما بحث را در مفهوم گفتیم مطرح کردند علماء.

مفهوم مشتق عبارت است از ان معنای بسیطی که مرحوم اخوند فرموده است. معنای بسیط را معنی کرده است یک معنای انتزاعی از ذات به لحاظ تلبسش به مبدأ. که اگر خواسته باشیم ان معنای بسیط را تحلیلش بکنیم، تحلیلش معنایش نیست، که اگر خواسته باشیم تحلیلش بکنیم، تحلیش ذات له المبدأ است. مرحوم اخوند ان معنای…معنی حالا دیگر می گوییم. واقعیه بحث نمی کنیم. ان معنای بسیط را این طور ادعاء دارد.

الضارب یک معنای بسیطی، یک معنای بسیط انتزاعی. این ما بازاء ندارد در خارج. در خارج ما یک زیدی داریم یک غذایی داریم یک فعلی داریم اکل. اکل مبدأ است. وقتی که این شخص ان اکل ازش صادر شد، ان که ازش صادر شده است، عرض، اکل است. ان که جوهر است، خودش هست. ولی از این حیث که این ازش صادر شد، انتزاع می کنیم برایش خورنده را. خورنده از این انتزاع می شود که همین خورنده را خواسته باشید تحلیل…اگر از ما بپرسید خورنده یعنی چی. تحلیلش بکنیم، بازش بکنیم، یعنی ذاتی که خوردن از او سر زده است.

این حرف مرحوم اخوند است. مرحوم اخوند، نگاه کنید این ها تصریح نکرده است ولی از کلماتش همین حرف ها به دست می اید.

مشتق یک معنای بسیط انتزاعی دارد. او را احساسش می کنیم. می خواهیم ان را بیانش بکنیم، این طور بیان می کنیم. می گوییم تحلیلش خواسته باشی بکنی این است ولی نمی توانیم بیانش کنیم.

راننده یک صفتی هست برای این. یک صفتی برای این، ما درست کردیم. تا ننشسته بود و حرکه نکرده بود، این نمی توانستیم بگوییم راننده. وقتی نشست…نشستن فعل است. ان حرکاتش همه فعل اند. خودش هم یک ذات است. ولی به لحاظ این که این ازش دارد صادر می شود، بهش می گوییم راننده. از راننده یک معنی به ذهن می اید. مثل دار است. یک معنی به ذهن می اید. مثل انسان است. یک معنی به ذهن می اید. ولی اگر می خواهیم ان معنی چی هست، در مقام توضیح، می گوییم همان که بازش بکنی…ببینید ارتکازتان همین است یا نه.

ادعاء ما این است که این موافق ارتکاز است. حرف اخوند درست است. از مشتق یک معنای بسیطی، یک دانه معنی به ذهن می اید.

ان یک دانه معنی امر انتزاعی است. خودش ما بازاء ندارد. ما در خارج سه چیز نداریم یکی شخص. یکی رانندگی کردن یکی یک چیز دیگری به نام راننده. واقعیه ندارد. انتزاع است. این صفه را برایش می گذاریم. در فارسی می گویند حالا دیگر این صفه هم برات ثابت کن برات گذاشتند. این ها گذاشتنی هست. انتزاع کردنی هست. این صفت را پیدا کردی دیگر.

س: دارد این صفت را.

ج: این را در ادامه بحث می کنیم. دارد اعتبار معتبر نیست. فرض فارض نیست. اخوند می گوید در ادامه. نفس الامریه دارد. و لکن بازاء ندارد….شما خوردنش را که می بینی. خوردن مبدأ است. خودش را هم که می بینی. یک خوردن است. یک خودش. بعدش بهش می گویی خورد. چون این از ان دارد سر می زند، یک صفتی برایش می تراشی.

س: چرا می تراشیم. هست.

ج: امر ثالثی در خارج نیست. ما بازاء ندارد. در خارج غیر از شخص و فعل چیزی نیست.

س: الان دارد می دود. ان هم که دارد می دود را هم می بینیم.

ج: ان دویدن است. دونده را، شما صفت را بگویید. دویدن فعل است. خودش هم شخص است. شیء ثالث ندارد. اما صفت دونده، برایش یک صفتی می تراشند، یک صفتی می تراشند. … البته این که ایشان می گوید، چی هم نیست. این ها را در کفایه خوان ها در وقتی که کفایه ادم بحث می کند، خیلی سخت است جا انداختنش که ما بازاء ندارد. می گوید نمی شود. عالم ما بازاء ندارد، نمی شود. یک خورده سخت است.

ان جهه صفتیه، ان صفت، تراشیدنی هست. یک صفت برایش می تراشند. اسم برایش می گذارند. یک عنوان برایش می گذارند. ان ها گذاشتنی هست. تراشیدنی هست. ما بازاء ندارد. ولی اگر خواسته باشیم باز بشود، راننده یعنی چی. باز کنید برای من. راننده را برای من توضیح بده. یعنی ان که رانندگی از او سر می زند.

س:

ج: الان داریم بیانش می کنیم ان معنای بسیط چی هست. الان ما به ادله ای که در مقام اورده شده است، به این نتیجه رسیدیم که معنایش بسیط است. ان معنای بسیط را چی هست، ان را داریم بحث می کنیم.

مرحوم اخوند می گوید ان معنای بسیط عبارت است از یک معنای انتزاعی. انتزاع کردیم از ذات به لحاظ تلبسش به مبدأ که هیچ ما بازاءیی در خارج ندارد جزء منشأ انتزاعش. اگر خواسته باشیم ان را برای شما بازش بکنیم، بازش ذات له المبدأ است. بازش این است نه خودش. تحلیلش این است.

س:

ج: حالا ان را در امور اتیه بحث می کنیم. نفس الامری در مقابل فرض و خیال است. این مثل این نیست که یک ادم دو سری درست کنیم در ذهنمان. نه. یک واقعیتی هست که می گوییم راننده. همین که در ذهن ایشان هست نمی تواند بپذیرد. این خلط واقعیه است با خارج. خلط نفس الامریه است با خارج. در خارج ما بازاء مشت پر کنی نداریم ولی یک واقعیتی هست. شما نمی توانید برای یکی که حرکه می کند، قائم را انتزاع کنید. پس یک نفس الامریتی دارد که هر چیزی را نمی توانید برایش بتراشیم. یک چیزی هست. اما نه به این معنی که ان چیز، ما بازاء این وصف است.

وصف انتزاعی هست. فارسی اش تراشیدنی هست. گذاشتنی هست. انتزاع.

ما ادعاء مان این است که ارتکاز، موافق اخوند است.

اما این که بگوییم معنای مشتق، مفهوم مشتق، مبدأ لابشرط از حمل که در امر ثانی خواهد امد، ان ها خلاف ارتکاز است. از مشتقات، مبدأ لابشرط…می رسیم مرحوم نائینی معنی می کند. یعنی ما از مشتق بفهمیم حدثی را که وجوده لنفسه، وجوده لغیره. از مشتق، از ضارب، ضربی را بفهمیم که وجود للغیر پیدا کرده است. این خلاف ارتکاز است.

مرحوم نائینی می گوید معنای مشتق، مبدأ لابشرط است. در مقابل معنای مبدأ. در مبدأ شما قصر کردی نظرت را به خود ان وجود فی نفسه عرض. زدن را می بینی. زدن را. ازدواج کردن را می بینی. حدث را می بینی. ان اتصالش، ان وجودش للغیر را نمی بینی. اما در ضارب، ضربی که وجود ذات است می بینی. ضرب را نمی بینی، ضاربیه را می بینی. ضاربیه یعنی ضربی که وجودش شده، مندک شده است در وجود زید. از اطوار وجود او شده است. وجوده فی نفسه عین وجوده فی غیره. الان وجود فی الغیر پیدا کرده است. در امر ثانی، فرق بین مبدأ و مشتق داستانش خواهد امد.

حرف ما این است که مردم از ضارب، الان بحث لغوی هست، از ضارب که معنای بسیطی را می فهمند، این معنای دقی که مرحوم نائینی…چه طور شده مرحوم نائینی عرفی، این جا شده است دقی. این معنای دقیق را نمی فهمند. ازش بفهمند ضرب قائم به غیر. نه ضرب فی ذاته نه. ضربی که قیام کرده است به غیر، نمی فهمند. که تحلیلش بشود مبدأ لابشرط. مبدأیی که قابل حمل است بر ذو المبدأ. نه. این امر دقی هست. فلاسفه همین طور گفتند.

و ثالث معنای سوم بگوییم که بیاییم… مرحوم اغاضیاء و لو معنای تحلیلی گفته است، کار به معنای تحلیلش نداریم. کسی بیاید بگوید معنای مشتق، عبارت است از مبدأ مع النسبه. مبدأیی که همراه نسبه ناقصه است. از باب این که مشتق مرکب است، از یک ماده و یک هیئه. ماده اش همان مبدأ. هیئه هم گفته است هیئه معنای حرفی هست. معنای حرفی هم که می شود نسبه. معنای ضارب، عبارت است از مبدأ مع نسبه. نسبه ناقصه. لایصح السکوت.

گفته است این که ذات هم به ذهن می اید، این مدلول التزامی هست. از بابی که نسبه بدون طرف نمی شود. ما باشیم و خود مشتق، معنای مشتق، مبدأ …

همان حرف نائینی هست منتهی به یک لسان اخری. مبدأ مع النسبه. مبدأیی که اضافه پیدا کرده است. ذات توش نیست. طرف اضافه توش نیست. منتهی چون که نسبه بدون طرف نمی شود، شما از ضارب می فهمید ذات ثبت له الضرب. این ذات را به دلاله التزامی فهمیدید. جزء معنای ضارب نیست. معنای ضارب، همان ثبت ضرب. ثبوت ضرب. نسبه. اما ذات له الضرب، گفته است این ذات را به دلاله التزامی به ذهن می اید. از ضارب، ذات به ذهن نمی اید. از خود ضارب. لازمه مدلول ضارب است. مدلول ضارب، مبدأ مع النسبه ناقصه. لازمه اش دلاله بر ذات است. مثل فرمایش نائینی ست فرمایش اغاضیاء.

نه. این هم اگر کسی ادعاء بکند کسی ادعاء بکند که مشتق یک هیئه دارد، یک مبدأ دارد، مبدأش بر حدث، هیئه اش بر نسبه، می گوییم نه. این هم خلاف ارتکاز است.

این که اصرار دارند هیئات معنایش نسبه است، می گوییم اول کلام است. ایه و روایتی ندارد که هیئه باید معنایش نسبه باشد. مختلف است.

ادعاء ما این است که این که اغاضیاء می گوید هیئه معنایش حرفی هست. ان معنای حرفی نسبه است. مثل همه معانی حرفیه، می گوییم این دلیل ندارد. نه. ممکن است یک هیئتی وضع شده باشد نه برای نسبه. برای همین معنای انتزاعی را فهماند. معنای حرفی است. هیئه معنای حرفی است. ان مبدأ را او می رساند. ان جهه قیام به ان ذات را این می رساند. واضع امده گفته است من هیئه مشتق را وضع کردم هیئه مشتق را برای فهماندن ان معنای انتزاعی. تلبس ذات به مبدأ. باز هم معنی معنای حرفی هست. هیئه معنایش اسمی نیست. و لکن این که می گوید نسبه ناقصه، ذات را اورده است، نه. برای …هیئه مشتق وضع شده است برای معنای بسیط اصلا ما می گوییم. منتهی برای معنای بسیطی ست که تحلیلش به این است. یک معنی….می خواستیم بگوییم یک معنی بیشتر ندارد. اشتباه شد.

اصلا ما می گوییم مشتق خلاف ارتکاز است دو معنی ازش به ذهن می اید. که یکی عبارت باشد از مبدأ و نسبه. نه. اصلا یک معنی بیشتر به ذهن نمی اید. ان معنایش، معنایی هست که تحلیلش…ان وقت در مقام تحلیل عیب ندارد که ذات را اخذ بکنیم.

حاصل الکلام در این که ان معنای مشتق چیست، سه تا نظر است الی الان. سه تا نظر عمده را می شود مطرح کرد.

یکی معنای مشتق عبارت است از ان معنای انتزاعی. معنای انتزاعی که انتزاع می کنیم از تلبس ذات به مبدأ. فرمایش مرحوم اخوند است.

دومی عبارت است از نسبه ناقصه مبدأ. نسبه ناقصه. اصلا نسبه ناقصه. که ابداع مرحوم اغاضیاء است.

سوم هم که مبدأ لابشرط که فرمایش مرحوم نائینی هست.

از این سه معنی، ما در ذهنمان این است که این دو تا معنی خلاف ارتکاز است. و از مشتق، همان معنای انتزاعی واحد به ذهن می زند و ما هیچ دلیلی نداریم که هیئه معنایش باید نسبه باشد. ما هیچ دلیلی بر این نداریم.

س: ان معنای بسیط از هیئه است یا از ماده.

ج: معنای بسیط از هیئه است. هیئه وضع شده است برای تفهیم ان معنای بسیطی که امر انتزاعی است. ان معنای بسیط است هم، شما در ادراک ان معنی اسمی نیست. صفت رانندگی است. حالت رانندگی کردن است. متقوم به غیر است ان حاله. مستقل نیست ان معنی. معنی معنای حرفی است.

س: معنای حرفی است ولی اسم است.

ج: هیئه اصلا هیئات معانی شان معانی حرفیه است. اغاضیاء می گوید این معنی، نسبه است.

س: ضارب که بر ذات حمل می شود، با چه معنایی به ذات حمل می شود.

ج: حالا ان، مرحله بعد است. ان به لحاظ تحلیلش هست.

این فرمایشی که در مرحله اول است.

مرحله دوم در معنای تحلیلی است. ان معنای تحلیلی چیست.

مرحوم حاج شیخ اصفهانی و بعدش هم مرحوم اقای خوئی به تبع ایشان، می گوید در ان معنای تحلیلی، اخذ شده است ذات ثبت له المبدأ.

ما تا الان این را بحث می کردیم که مفهوم چی هست. مفهوم یکی از این سه تا که مرحوم اخوند گفت. حالا این را می خواهیم تحلیلش چی هست.

مرحوم اخوند ادعاء کرد تحلیلش ذات له المبدأ است.

ایا واقعا تحلیلش همین است. معنای تحلیلی ان مشتق که معنای واحد دارد، ایا تحلیلش ذات له المشتق است یا نه، ذات در معنای تحلیلی نخوابیده است.

اقای خوئی ادعاء دارد که در معنای تحلیلی، ذات خوابیده است. حاج شیخ اصفهانی ادعاء دارد که در معنای تحلیلی، ذات خوابیده است.

اصلا ان ها می گویند نزاع از اول در همین است. ما گفتیم نه. نزاع در مفهوم است. الان از مفهوم خلاص شدیم. حالا می رویم در معنای تحلیلی. ان معنای تحلیلی چیست.

س: معنای تحلیلی یعنی واقعی. خارج یعنی.

ج: اره. همان که تحلیلش می کنید. به ما می خواهید بفهمانید. دار یک معنی دارد. این را توضیح بدهید این دار یعنی چه. واقعیتش چی هست این دار.

مرحوم حاج شیخ اصفهانی، مرحوم اقای خوئی، مرحوم اغاضیاء، این ها اصلا بحث را از اول گفتند در همین معنای تحلیلی هست. ما گفتیم در معنای مفهومی هست، حالا خلاص کردیم. حالا که بحث در معنای تحلیلی هست، یا نه. بحث در معنای مفهومی است. حالا تحلیل ان مفهوم چی هست.

مرحوم اخوند تحلیل کرد ان مفهوم را به ذات له الکتابه.

مرحوم اقای خوئی برهان اورده است. گفته باید…مرحوم حاج شیخ اصفهانی ادعاء دارند باید ان معنای تحلیلی ما، ذات له المبدأ باشد. دلیل اوردند.

دلیلشان صحه حمل.

گفتند مشتقات حمل می شود بر موضوعاتشان بلااشکال. زید کاتب.

می گوید اگر ذات در معنای تحلیلش نخوابیده است، در معنای واقعی اش نخوابیده باشد، نتیجه اش این می شود پس معنای تحلیلی باید مبدأ باشد. پس معنای تحلیلی باید مبدأ و نسبه باشد. چه مبدأ بگویی معنی است چه مبدأ و نسبه است، قابل حمل نیست. نه مبدأ قابل حمل بر موضوع است. زید کتابه، غلط است. نه مبدأ مع النسبه. زید کتابه و نسبه است. باز هم غلط است.

نتیجه گرفته است که پس ان معنای تحلیلی که می گوید ما همان را داریم بحث می کنیم، ان معنای تحلیلی عبارت است از ذات له الکتابه.

بحث در این است که ان معنای تحلیلی مشتق چیست. مرحوم حاج شیخ اصفهانی استدلال می کند بر مدعی مرحوم اخوند، حالا اخوند شاید هم اصرار نداشته، حالا ادعاء کرده، برهان نیاورده است. ادعاء کرده معنای مشتق بسیط است. تحلیلش ذات له المبدأ. این به چه دلیل. این ها برهان اوردند که ذات له المبدأ. چون اگر این نباشد، قابل حمل نیست. در مقابل

س:

ج: مرکب، معنای تحلیلی. ذات له المبدأ. اصلا مرکب و …ان هایی که مثل اقای خوئی می گویند، همین را هم باید بحث کنیم بسیط است یا مرکب. الان ما اصلا ان ها را گذشتیم. ما اصلا فرض کردیم معنای مشتق بسیط است. یک معنای تحلیلی دارد. ان معنای تحلیلی اش چی هست.

معنای تحلیلش ذات له المبدأ که اخوند فرموده است. برهانش هم برهان مرحوم محقق اصفهانی مرحوم اقای خوئی.

در مقابل بعضی گفتند که ذات له المبدأ ان معنای تحلیلی نیست. مرحوم نائینی مرحوم اغاضیاء، معنای تحلیلی را یک چیز دیگر قرار دادند. حمل را هم درست کردند. تامل بفرمایید.

بعد از درس:

س:

ج: حمل به لحاظ معنای تحلیلی هست. تحلیل امر واضحی هست. اصلا در مقام بیان است. ان معنای تحلیلی امر واضحی است.

س: یعنی به ذهن می اید و متبادر به ذهن است.

ج: بله.

س: پس همان را بگوییم معنای تصوری هست.

ج: منبهات خلاف داشت. ابتداء از مشتق یک معنای بسیط می فهمیم.

س: ان معنای بسیط قابل حمل است.

ج: به چه لحاظی ان را حمل می کنیم. صحبت سر این است که شما که حملش می کنید زید راننده است، به لحاظی که ان تحلیلش بر می گردد به ذات له الکتابه.

س: معنای موضوع له ماده را چه طور می فهمیم.

ج: مندمج در ان معنای بسیط. معنای هیئه یک معنای بسیطی هست. الان صحبت سر این است که این معنای بسیط را که شما حمل می کنید بر…

س: قبل از تحلیل، از هیئه به ذهن ما معنی امد. از ماده ایا معنی به ذهن می اید یا نه.

ج: بله. از عالم یک معنی به ذهن می اید. از راکب یک معنای دیگر. از هیئه هم، ان صفه رانندگی خورندگی، ان معنای صفه در همه جا یکی هست. منتهی رانندگی، خواسته باشد این صفه را پیدا کند، بتوانییم بگوییم رانندگی، باید راء و کاف و باء را استخدام کرده باشیم.

س: چرا ان معنای بسیط را به هیئه منتسب می کنید. چرا به ماده نسبه نمی دهید.

ج: چون از ماده این معنی استفاده نمی شود. معنی ندارد که ان جهه صفتیه را از ماده بفهمیم.

س: از این طرف هم جهه رانندگی و مبدأ را معنی ندارد از هیئه بفهمیم.

ج: چرا. فاعلیتی که می اید در این مرکب، یک فاعلیه خاصی هست. در وقت تصور که می گوییم راننده، یک معنی به ذهن می اید یا دو معنی. منتهی یک معنایی که مندمج است در یک معنی.

س: ان معنی را از هیئه فهمیدیم یا از ماده یا از هردو.

ج: حتما از هر دو فهمیدیم. چون ان یک معنایی که می اید…مثلا راننده، رانندگی از رکب امد. اما ان حیث رانندگی از هیئه فهمیده شد.

س: اخوند که گفت هیئه یک وضع دارد ماده هم یک وضع دارد، در بحث ترکیب و تامل عقلی ست که گفته است یک وضع دارد.

ج: نه. همه ان ها در یک معنی این جا مندمج شده اند. هر دو مندمج شده است در یک معنی. رانندگی، مبدأ را معنی کردید در راننده. وقتی می گویید زننده، ضرب را معنی کردید. … زندده گی، ان گی اش که حاله صفتی هست، از هیئه فهمیدیم. اما ان زدنش از ماده است. ماده لون هیئه را عوض کرده است. …ماده را مندمج دیده است نه این که مستقل دیده است. مرکبی ها می گویند معنای مستقل دیده است. ذات ثبت له الضرب. ضرب را از ماده. نسبه به ذات را هیئه. اخوند می گوید نه. اصلا این ذات له المبدأ به ذهن نمی اید. یک حالتی به ذهن می اید. یک صفتی به ذهن می اید. اوصاف است. صفه رانندگی. منتهی در این صفه رانندگی، معنای مبدأ مندمج است.

س: پس یک وضع مندمج داشته است. معنای مندمج هم دارد.

ج: بله. معنایش هم مندمج است که وقتی بازش می کنیم … اصلا هیئه وضع شده اند برای یک معنای صفتی را که در ان مندمج. هیئه ما.

س: پس هیئه هم مندمج است. ماده هم مندمج است. پس چرا ان معنای واحدی که می فهمیم، به هیئه نسبه می دهیم.

ج: ماده که تغییر نکرده است. هیئه تغییر کرده است. در هیئه دیگری این معنی را نمی فهمیم.