اصول ـ جلسه ۰۶۵ ـ ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

No Audio File Selected/Uploaded

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در جمله خبریه بود. و مرحله اول بحث تمام شد. که مدلول جمله خبریه در مقام انشاء چیست.

مرحوم اخوند فرمود مدلول جمله خبریه در مقام انشاء، همان مدلول جمله خبریه است در مقام اخبار. مستعمل فیه واحد است. انما الاختلاف فی الداعی. در اخبار داعی حکایه است. در انشاء داعی ایجاد است.

در مقابل دو نظر مخالف بود. علی طرفی النقیض.

یک مذهب این بود که مستعمل فیه ها مباین هستند. مختلف هستند. مسلک مشهور به یک بیان. مسلک مرحوم اقای خوئی به بیان دیگر.

یک کلمه ای که اضافه کنیم در مسلک مرحوم اقای خوئی، تکمیل بشود فرمایش ایشان، و ان کلمه این است که ایشان قائل است که جمله خبریه، در مقام انشاء هم دلالت دارد بر ابراز امر اعتباری. اول فعل را بر عهده مکلف اعتبار می کند. اغتسال را بر عهده مکلف اعتبار می کند. بعد می گوید الجنب یغتسل. در مقابل مشهور که ان ها می گفتند الجنب یغتسل، طلب را انشاء می کند. ایشان می گوید نه. اعتبار را ابراز می کند. ایشان…کلمه ای که می خواهیم اضافه کنیم. ایشان مشکله ای در همه جمله خبریه ها، همه جمل اسمیه ها نیست. این که ایشان نقض کرد بر مرحوم اخوند و بر قائلین به وحده، در همه جمل اسمیه نقض نمی کند. نقضش و مشکله اش در جمل اسمیه ای ست که مفادش ابراز این اعتبار نیست. مثل علیه الغسل را ایشان مشکل ندارد. می گوید علیه الغسل جمله خبریه است. ابراز می کند فعل را بر عهده. ان جا مشکل ندارد. حتی در مثل المومنون عند شروطهم هم شاید همین را بگوید. می گوید المومنون عند شروطهم، می خواهد ابراز بکند که شرط بر عهده مومنین است. این ها را مشکلی ندارد. مشکل ایشان در جمله اسمیه، باز جمل اسمیه که می گوییم، نه اسمیه ادبیه. نه. زید یقوم هم مشکل ندارد چون ان یقوم فعل مضارع است در مقام انشاء مشکل ندارد. و لو اسمش جمله اسمیه است. جمله اسمیه مشتمل بر فعل مضارع هم مشکل ندارد. مشکلش جمل اسمیه ای هست که مفادش جعل فعل بر عهده نیست. مفادش مثلا حکم به هوهویه است. ثبوت یک صفتی هست. مثل زید قائم. مشکل ایشان در مثل زید قائم است که می گفت این را نمی شود در مقام انشاء استعمال بشود. این صلاحیه ندارد که ابراز بکند …همین نکته اش این جا هست. گیرش این است. می گوید صلاحیه ندارد اثبات این صفه برای موضوع، ابراز بکند ثبوت فعل را بر عهده مکلف. این جا را بود که نقض می کرد بر اخوند، می گفت اگر بگویی حقیقه است، باید جائز باشد. و خودش جائز نمی داند. در مثلی که صفتی را برای ذاتی اثبات می کنید، ان جا گیر دارد. اما فعلی را اگر شما در جمله اوردی، ان گیر ندارد. حتی مثلا المومن سهل الشراء. ان را هم می گوید عیب ندارد. سهل الشراء بودن را بر عهده اش گذاشته است. جاهایی که یک صفتی را برای موضوع اثبات می کنی. قدر متیقنش ان جایی که حکم به هوهویه می کنی. می گویی زید قائم. می گوید این را نمی شود به جای قم استعمال کرد. ان که از کلمات ایشان استفاده می شود، جمل اسمیه این چنینی هست. نه مطلق جمله اسمیه که حقش ضائع نشود.

س:

ج: ماضی هم هست. بله ماضی و. حالا ما در ماضی که گفتیم دیگر. در ماضی گفتیم ان نقض نداشت. نقض در این جمله اسمیه بود که خواستیم تکمیلش کنیم….ان هم معلوم است ان هم خودش. محمولش خود انشائی باشد، ان را بحث نداریم.

خب فرمایش ایشان با مشهور این طرف بود. گفتند مستعمل فیه های این جمله اخباریه و انشائیه دو چیز است. طرف دیگر اخوند، ان طرف نقیض، گفتند که مستعمل فیه جمل اخباریه و انشائیه یکی هست که بماند. داعی اش هم گفت یکی هست. بعد گیر کردند خب اگر داعی یکی هست، داعی اش گفت همان حکایه است. همان اشکال کفایه. اگر داعی حکایه است، پس لازمه اش کذب است. که اخوند کذب را همین طور حل کرد. اخوند گفت کذب نیست چون داعی اش حکایه نیست. ولی شما که می گویی داعی اش حکایه است، لازمه اش کذب است. بعد امدند این را حلش کردند. نمی دانم به تقیید به منقادین و به مقتضِی و مقتضَی که بیان کردیم. و این مرحله تمام شد.

مرحله دوم بحث، این تمییز بین مبانی، چه می گویند، این ها خیلی مهم است که فرق بین این مبانی را انسان دریابد، موارد اشتراکشان را پیدا بکند. این ها برای فهم مطالب خیلی دخیل است.

مرحله ثانیه این است که خب حالا هر چی می خواهد باشد. مدلول جمله خبریه را ما فارغ شدیم چیست. ما گفتیم فرمایش مرحوم اخوند بعید نیست. خب اصل بحث این است که جمله خبریه ایا دلالت بر طلب دارد یا ندارد. اولا. ثانیا اگر دلالت بر طلب دارد، بر طلب ایجابی دلالت دارد یا ندارد. ثالثا اگر دلالت بر طلب ایجابی دارد، بر آکدیه دلالت دارد یا ندارد. بعد از تعیین مدلول جمله خبریه در مقام انشاء، در مقام انشاء را تاکید می کنم. چون بحث این جا هست. جمله خبریه در مقام اخبار را که بحث نداریم. استعمال شده است در ثبوت النسبه به داعی حکایه. بعد از فراغ از تعیین مدلول جمله خبریه در مقام انشاء، این سه جهه را باید بحث بکنیم. او در حقیقه مقدمه این بحث است. این جهه را باید بحث بکنیم ایا دلالت دارد بر طلب یا نه. ظاهرا خلافی در این نیست که جمله خبریه در مقام انشاء، صادر از مولی، می خواهد انشاء بکند، می خواهد اعمال مولویه بکند، ظاهرش این است که می خواهد ان را طلب کند. ظاهر جمله خبریه این است که ان متعلق، مطلوب مولی هست. به چه بیان. اصل ظاهر این است، ظاهر است. روی بیان مشهور و مرحوم اقای خوئی که پرواضح است. روی ان دو تا مبنی پرواضح است. اصلا ان ها گفتند معنای الجنب یغتسل، یعنی، مشهور گفتند یعنی جنب باید غسل بکند. خب معنایش اصلا همین است. روی تفسیر مرحوم اقای خوئی گفت الجنب یغتسل یعنی این را بر عهده ات گذاشتم. ابراز این معنی هست. خب این را بر عهده ات گذاشتم، می شود مطلوب. روی این دو تا فرمایش پرواضح است. روی فرمایش وحدتی ها ان ها هم این طور تحلیل کردند مرحوم اخوند فرموده است این که ابراز می کند جنب یغتسل، مفروغ عنه قرار می دهد که جنب غسل می کند یا روی مبنایی که می گفتند به منقادین می گوید غسل می کند، مفروغیه در همه هست، این که ابراز می کند تحقق فعل را در خارج بما هو مولی، معلوم می شود این را می خواهد. بما هو مولی. این را وجدانش بکنید. حسّش بکنید. این امر عقلائی هست که موالی، حتی موالی عرفیه در مقام ابراز مطلوباتشان، دو نوع خطاب دارند. ان که تاره خطاب می کند به صوره امر، به صوره نهی. و احیانا هم نه. پدر، شوهر، می گوید که شما هم که دیگر غذا درست می کنی. شما هم که درس می خوانی. بما هو مولی، در مقام مولویه، این اخبارات را می کند، مفروغ عنه این را انجام می دهد، چون یک امر متعارفی هست در حق موالی، تعارف سبب می شود که عبید از این جمل، مطلوبیه را بفهمند. مولایی که بگوید درس بخوان، مطلوبیه فهمیده می شود. بگوید شما هم که درستان را می خوانید. این هم مطلوبیه استفاده می شود. ابراز تحقق فعل از ناحیه مولی، این دیگر ادنی مراتبش این است که مطلوبیه ازش استفاده می شود. به مدلول التزامی روی این مبانی، به مدلول مطابقی روی مبنای مشهور و مبنای مرحوم اقای خوئی. لذا جهه اولی بحثی ندارد.

و اما جهه ثانیه. ایا بر مطلوبیه لزومیه دلالت دارد یا نه، این محل اختلاف است.

مرحوم اخوند فرموده است که دلالت بر مطلوبیه لزومیه دارد. بالاتر. می گوید لزومیه اکیده. حالا لزومیه اش درست بکنیم، اکیده اش پیش کش ما. دلالت دارد بر مطلوبیه لزومیه.

خب این که دلالت دارد بر مطلوبیه لزومیه در مقابل ما نسب الی المشهور، در مقابل ان که گاه گاهی ما در فقه می بینیم فقهاء می گویند جمله خبریه اجمال دارد، اصل طلب را می رساند، وجوب را نمی رساند، در ذهن ما این است که این دعوای مرحوم اخوند و من تبعش، اقرب به ذهن است. جمله خبریه هم دلالت بر لزوم دارد. خب دلالت بر لزوم دارد، ایا وجوبی هست، باید به مبانی سابقه هم برگردیم که وجوب چی هست اصلا. روی مبنای مدرسه نائینی که پرواضح است. مدرسه نائینی می گفت هرگاه طلبی امد، ترخیصی نیامد، فواجب عقلا. جمله خبریه طلب هست، الان بحث کردیم، ترخیص در ترک ندارد، الجنب یغتسل، پس عقلا لزوم اتباع دارد. راحت ترین مسلک برای اثبات وجوب، مسلک نائینی است که از راه عقل می اید. او دیگر یک میزان کلی دارد. صدر طلب و لم یقم دلیل علی الترخیص. راحت. اما روی مبنای کسانی که می گویند وجوب منتسب به شارع است، مجعول شارع است، نه مدرک عقل، …

س:

ج: نه. ان ها وحده…این جا اصلا وحده و تعدد اثر ندارد…ان ها تعددی هستند. مرحوم نائینی ان ها تعددی هستند. ان ها مثل مشهور. ان ها می گویند…

یادم رفت بگویم که اقای خوئی هم مجاز قائل است در ان جایی که می گوید معنای دوم، ان هم مجاز است. مرحوم نائینی و این ها می گویند وضع شده است برای حکایه، در انشاء مجاز است.

خب این روی مبنای کسانی که می گویند وجوب و استحباب مجعول شارع است. شارع این ها را جعل کرده است. به چه بیان جمله خبریه ازش وجوب می فهمیم، خب مرحوم اخوند فرمود که وقتی که ابراز می کند تحقق فعل را، این دلالت دارد، دلاله انصرافی، اخوند قائل به انصراف است. به این قرینه جمله خبریه که دلالت بر طلب دارد، انصراف دارد به طلب لزومی. وقوع، اخبار از وقوع می گوید با این مناسبه دارد. با این مناسبه دارد که من راضی به ترکش نیستم دیگر. همین راضی به ترکش نیستم، پس معلوم می شود طلبش ایجابی هست. معلوم می شود طلبش اکید است. اخبار از تحقق شیء، معنایش این است. یک لازمه ای دارد. اخبار می کند از وقوع شیء، مثل کنایه. این بالالتزام، لازمه اش این است که انا غیر راض بترکه. شما هم درس می خوانید می گوید این ظهور دارد در این که راضی به ترکش نیستم. این نکته سبب انصراف می شود. اسمش را می گذاریم…وضع نیست. در صیغه می گفت وضع شده است برای وجوب. ولی در جمله خبریه وضع را ادعاء نمی کند. این نکته را می گوید سبب انصراف می شود. الجنب یغتسل اخبار می کند از تحقق شیء اخبار از تحقق شیء، بالالتزام دلاله دارد که انا غیر راض بترکه. ظهور انصرافی. در ادامه اش گفته است اگر این را قبول نکنی، لااقلش ظهور اطلاقی دارد. ظهور اطلاقی به این بیان. مقام مولی مقام بلند مولی، اقتضاء می کند که شیئی را بر گردن انسان ها بگذارد. تکلیف بکند. شأن مولی، دهانش را باز می کند، ظاهر حالش این است که می خواهد اعمال مولویه تامه بکند. و تکلیف بکند عباد را. می خواهد تضییق برای عباد بیاورد. چون این مقام شامخ چنین اقتضائی را دارد، عبد هم همین را درک می کند که هر چی مولی می گوید، گوش کن. الزام عقلی، ادراک عقلی در ذهن عبید در ارتکاز عبید هست که من عبد مملوک لایقدر علی شیء. هر چی او می گوید انجام بده. ما نمی گوییم وجوب عقلی هست ولی قضاءً لحق العبودیه را ما قبول کردیم. گفتیم حرف نائینی درست است. عقل این را می گوید. اما شارع واجب می کند. ما اختلافمان این بود. ما می گوییم این ارتکازات سبب می شود که اراده وجوب نیاز به قرینه نداشته باشد. درست است طلب ایجابی اطلاق نیست. این هم یک تقیید است. یک حصه است. طلب ندبی هم یک حصه است. ولی چون او مولی هست، لازم نیست برای وجوبش بگوید واجب هم کردم. همین مولی هست یعنی واجب است. اما اگر خواست بگوید مستحب است، باید یک قیدی بیاورد. مناسب شأن مولی همین است. ببینید اصل در امر مولی، خواسته مولی، اصل این است که باید ان را بیاوری. طلب کرده، طلب مولی مناسب شأنش الزام است. اگر خواست بگوید این طلب من وجوبی هست، نیاز به قرینه ندارد. حسش بکنید. همین طور هست. پدر با فرزند، اصل در امرش، در خواسته اش، این الزام است. اگر خواسته باشد بگوید می توانی ترک کنی، باید بگوید. بیان ندب نیاز به قرینه دارد. بیان وجوب نیاز به قرینه ندارد. این است که مقتضی الاطلاق، یعنی همین که قید ترخیص را نیاورد، مقتضای عدم قید این است که اراده کرده طلب لزومی را. ما در ذهنمان این است که فرمایش مرحوم اخوند، انصراف، ان را نمی توانیم بپذیریم انصراف دارد طلبش به طلب لزومی، نه. ولی اطلاقی را که فرموده در اخر کلامش، ان اطلاق لابأس به. و سیاتی در این بحث آتی، بحث گفتیم سیاتی، بحث آتی دوباره بحث خواهیم کرد ظهور وضعی را، ظهور انصرافی را، ظهور اطلاقی را. تتمه اش ان جا می اید. ما از این دو تا کلام مرحوم اخوند که فرموده، ان ذیلش را می توانیم قبول بکنیم که ظهور اطلاقی باشد. پس عقلی ها، خیلی راحت. می گویند بلغ طلب و لم یبلغ ترخیص فیجب عقلا. راحت هستند. غیر عقلی ها باید یک نکته ای بیاورند. این نکته مرحوم اخوند نکته مقبولی هست. منتهی این نکته ای که فرموده، انصراف را نه، اطلاق را ما قبول داریم. اجازه بدهید این را در جهه تالیه مفصل…ثمره هم دارد. ظهور وضعیه ثمره دارد انصرافی هست. این را در جهه آتیه بحث می کنیم. این هم پس تمامش بکنم. پس دلاله جمله خبریه بر وجوب، جمله خبریه اگر داشتیم، طلب ثابت شد، ایا واجب است یا نه، عقلی ها می گویند واجب است ان بیان. جعلی ها می گویند واجب است به این بیان.

س:

ج: انصراف یک خورده مؤونه می خواهد.

یک چیز باقی ماند. روی مسلک عقلی ها تمام. روی مسلک جعلی ها، این که ابلاغ کرده رضایتش را، این می شود…نکته خوبی هست. باید اضافه می کردیم. روی مبنای مرحوم اخوند. و اما روی مبنای مشهور که جعلی می دانند، ولی معنای جمله خبریه را می گویند در طلب انشائی هست. جعلی می دانند، حرف نائینی را نمی گویند. و می گویند معنایش طلب انشائی هست، فقط ان اطلاق است که درستش می کند. می گوییم با الجنب یغتسل، انشاء کرده طلب غسل را. طلب غسل که انشاء شد، طلب ایجابی نیاز به مؤونه ندارد. طلب ندبی نیاز به مؤونه دارد. ان نکته انصراف روی مسلک مشهور اصلا جا ندارد. ان نکته انصراف فقط روی مبنای وحدتی ها هست که مرحوم اخوند از ان ها بود. پس روی مبنای اقای خوئی، مبنای عقلی ها، گیر نداریم. مبنای جعلی ها، روی مبنای باز مشهور در مدلول جمله خبریه، با اطلاق درست می کنیم. روی مبنای مرحوم اخوند که جعلی هست یک، و مدلول جمله را هم واحد می داند، دو تا بیان است. یک بیان انصراف. یک بیان اطلاق. در طلب استعمال شده است، هیچ وجهی برای انصرافش نیست.

س:

ج: او می گفت خبر می دهد، خبر دادن، مفروغیه وقوع، انصراف دارد به وجوبی. این ها که نمی گویند خبر می دهد. این ها می گویند انشاء می کند طلب را. مثل صیغه امر است که انشاء می کند طلب را. منتهی چون طلب انشائی وجوبی نیاز به مؤونه ندارد، مقتضای اطلاق وجوب است. …گفتم حالا این را در جهه تالیه ایا اطلاقی هست یا انصرافی هست، مفصل بحث خواهیم کرد. حالا فعلا این مقدار را قبول بکنید.

فتحصل که روی مبنای مرحوم اخوند، دلاله بر وجوب را می شود دو جور تقریب کرد. روی مبنای مشهور یک طور تقریب دارد. ان یک طور تقریب تمام است. چون ان یک طور تقریب تمام است، فلامجال لما نسب الی المشهور این که جمله خبریه مجمل است. نه. وجهی برای اجمال نیست. نه. جمله خبریه در ان مبنای مشهور، به معنای طلب الفعل است. طلب الفعل لزومی نیاز به مؤونه ندارد. طلب فعل ندبی نیاز به مؤونه دارد. مقتضای اطلاق این است که این طلب، وجوبی هست. پس چه مبنای مشهور را اخذ بکنیم، چه مبنای غیر مشهور را، جمله خبریه ظهور در وجوب دارد.

و اما جهه اخیره که تمامش بکنیم. آکدیه. که این ثمره دارد آکدیه. اگر جمله خبریه دلالت بکند بر وجوب اکید، ثمره اش عند التزاحم است. مرحوم اغاضیاء اشاره کرده است. تزاحم بکند واجبی که به جمله خبریه امده است، با واجبی که به صیغه امر امده است. تزاحم بکند. عند التزاحم اهم و آکد مقدم است. بگوییم اگر مستفاد از جمله خبریه طلب اکید باشد، لازمه اش، ثمره اش این است که طلبی که از جمله خبریه استفاده می شود، مقدم باشد عند التزاحم، بر طلبی که از صیغه امر استفاده می شود. خب همین که می گوییم ثمره اش این است، در فقه چنین کاری نمی شود. در فقه هیچ وقت نمی روند بگویند که جمله خبریه دلاله اش آکد است، وجوب اکیدی دارد. این مقدم بر او هست. معلوم می شود اصل این اکید بودن، حرف بی ربطی هست. خب ایا دلالت بر وجوب اکید دارد یا نه، باز مرحوم اخوند گفت بله. دلاله بر وجوب اکید دارد جمله خبریه. به چه بیان. فرموده است که در صیغه امر، فرض کرده او را معدوم. می گوید بیارش. غسل را فرض کرده معدوم. می گوید ایها الجنب اغتسل. خب این فقط دلالت دارد بر طلب لزومی غسل کردن. اما در جمله خبریه الجنب یغتسل می گوید، روی مبنای خودش، مرحوم اخوند روی مبنای خودش می گوید که این در همان معنای اخباری استعمال شده است. معنای اخباری دارد خبر می دهد از تحقق این فی ما بعد. می گوید این خبر از تحققش، دلالت دارد که من به هیچ وجه راضی نیستم ترکش بکنی. اکید است. می گوید ان قدر من این را بهش شوق دارم، ان قدر محبوب من هست، که حاضر نیستم فرضش بکنم معدوم و امرت بکنم. امر فرض عدم است. بلکه می گویم که این دیگر قطعا محقق می شود. الجنب یغتسل. شما هم که جنب هستی که دیگر غسل می کنی دیگر، می گوید این دلالتش بر باید غسل بکنی، آکد است. الجنب یغتسل بس محبوبش بوده است، اکید بوده است طلبش. دیگر مفروغ عنه گرفته که دیگر این حتما انجام می شود. الجنب یغتسل.

س:

ج: خب نا امید باشد می گوید غسل کنید. امر می کند.

الجنب یغتسل شما هم که دیگر…خب این فرمایشی که دیگر مرحوم اخوند ادعاء کرده است. می گوید که اخبار از وقوع، فرض وقوع، این دلالت دارد که رضایت به ترکش اصلا ندارد. این را می گوید انجام بده به نحو قطع انجام بده. دلاله دارد بر طلب اکیدش.

خب معلوم شد این تقریر طلب اکید، فقط روی مبنای وحدتی ها هست که اخبار از وقوع است. اکید روی مبنای مشهور در معنای جمله خبریه، یا مبنای مرحوم اقای خوئی، ان جا تقریب ندارد. تقریبش فقط روی مبنای وحدتی ها هست که می گویند معنای جمله خبریه در مقام انشاء، معنایش، مدلولش، اخبار از تحقق است. اخبار از تحقق، بالالتزام دلالت دارد که خیلی این را علاقه دارد بهش.

س:

ج: او می گوید اطلب منک. لسان دیگر ندارد. او می گوید الجنب یغتسل معنایش اغتسل. تاکید ندارد. مفادش مفاد صیغه امر است. تفنن در عبارت است روی مبنای مشهور. اصلا معنایش این شد. مشهور گفتند الجنب یغتسل در طلب به کار برده شده است. طلب غسل. مجازا به جای این که بگوید اغتسل، گفته الجنب یغتسل.

خب این که فرمایش مرحمو اخوند روی مبنای وحدتی ها تقریب دارد. و لکن به ذهن می اید که…

س:

ج: شما هم که انجام می دهی. دیگر یعنی مثلا تمام است دیگر.

خب این فرمایش مرحوم اخوند همین طور گفته است. از قبیل کنایه قرار داده است. می گوید اخبار از وقوع شیء، این بالالتزام دلالت دارد از مطلوبیه ان شیء علی نحو الاکید. عن عدم رضایه ترک ان شیء. ادعاء مرحوم اخوند است.

و لکن به ذهن می اید که نه. این طور نیست. ما این همه جمل خبریه ای هم که داریم، بلااشکال در خطابات ما جمل خبریه ای داریم که در مقام انشاء است. اصلا بحث به خاطر این ها هست. ما هیچ احساس آکدیتی نمی کنیم. بلکه همیشه یک هن و هونی هم داریم. که ایا این دلالت دارد ندارد بر وجوب. ما در عمل در فقه این طوری هست این طور نیست که به جمله خبریه برسیم، دیگر واضح است که این وجوب اکید را بیان می کند. اصل وجوب…این مشهور اهل لسان بودند. عرب بودند. این ها اصلا اصل وجوب را …چه طور این دلالتش آکد است، ان ها نفهمیدند. اصلا گفتند مجمل است. حالا مجمل نه. ولی این که ما در مواردی که طلبمان را…این ها امور وجدانیه است. ما خودمان هم اعمال همین ها هستیم. در ان جایی که ما طلبمان را خواسته مان را اراده مان را، با جمله خبریه ابلاغ می کنیم، واقعا مخاطب ما می فهمد که خواسته اکید تری داریم. یا نه. بر عکس. بر عکس که چون صیغه امر جزم دارد، سکون دارد، با شده مناسبه دارد. اضرب. این با شده مناسبه دارد، او آکدیتش بیشتر است. این ها منبهات است. تحلیل ارتکازات است. واقعا وقتی ما به پسرمان به عیالمان، می گوید شما هم که امروز ابگوشت درست می کنی، می خواهد….اصلا جمله خبریه آهنگش شل است. در مقابل امر که اصلا ان که وجه جزمش به خاطر…اصلا جمله طلبیه ها که جزم شده است، لمّش همین است. با یک تندی است. طلب است. تندی است به خاطر همان نمی گوید اضربُ. اضربُ بگوید شل می شود. اضرب. ما تناسب الفاظ و معانی را فی الجمله قبول کردیم. گفتیم نه. یک چیز بعیدی نیست. این است که ما نتوانستیم این را در ارتکازمان باور بکنیم. گاه گاهی به خاطر جمله خبریه می اوریم، به خاطر احترامی که مثلا….فرض این است عالی هستیم. فرض این است که می خواهیم طلب مولوی بکنیم که اگر بگوید آبگوشت چی هست بگوید چه می گویی. بگوییم به تو مربوط نیست. فرض این است که اعمال مولویه. خواهش صحبت نیست. باید است. فرض این است. در مقام مولویه به جای این که بگوییم ابگوشت درست کن، می گوییم شما هم که ابگوشت درست می کنی. به ذهن می زند که می خواهیم احترام مثلا قائل بشویم. لذا جدیدی ها، این طور صحبت می کنند. پدران قدیمی، ان هایی که هستند، این طوری صحبت می کنند. ان ها بله هنوز ان ؟سطوه؟ و ان جلالتشان را حفظ کردند. ان ها کم این طور کلماتی را به کار می برند. می کنی و این ها صحبت نیست. بیار و برو و بخور. بله این ها را خوب تحلیل بکنید دقت بکنید…ما این ها را تجربه کردیم در افرادی که مسن هستند، این طوری هست. این ها جمله خبریه نادرا به کار می برند. خواهشا که اصلا معنی ندارد. خواهش می کنم، که اصلا معنی ندارد. نه. گاه گاهی می خواهند شلش بکنند، از ان شده امر می ایند به این. نه. ما فرمایش مرحوم اخوند را نتوانستیم بپذیریم. دیگر گفت یعرف ما هنالک بما هیهنا. این است که این ها…

س:

ج: بیان فرق می کند. خطابات ما هم فرق می کند. بعضی خطابات شده دارد. بعضی شده ندارد. فرق می کند….این ها تفنن در عبارت است. ما این ها را گفتیم گه گاهی هست. دائمی نیست. ما حرف مرحوم اخوند را داریم می شکنیم که ایشان می گوید شده طلب مناسبه دارد. می گوییم نه. با یک چیز دیگر هم مناسبه دارد. بلکه خیلی اوقات هم ما احساسمان این است که این طور نیست.

فرمایش مرحوم اخوند که فرموده دلالت جمله خبریه بر وجوب آکد است، گمان ندارم کسی قبول کرده باشد، آکد است از دلالت صیغه امر بر وجوب، این را ما نتوانستیم…گرچه اصل دلالتش بر وجوب را قبول داریم. اما این که این دلالات اطلاقی هست، انصرافی اند، ثمره بحث چیست، ان شاء الله فردا بحث خواهیم کرد.