اصول ـ جلسه ۱۳۰ ـ ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

No Audio File Selected/Uploaded

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در اجزاء امر اضطراری بود از امر واقعی در جایی که عذر در اثناء وقت مرتفع شود. ایا اعاده ان عمل سابق لازم است یا لازم نیست.

برای قول به اجزاء وجوهی نقل شده است. بعضی از ان وجوه را بیان کردیم. فعلا کلام در وجهی هست که مرحوم اقای بروجردی استدلال کرده است. وجهی است بدیع. ظاهرا مختص به ایشان است. ایشان فرموده است که این راهی را که مرحوم استاد رفته است، صاحب کفایه، یا دیگران رفته اند در رابطه به اجزاء مامور به اضطراری از مامور به اختیاری، فرموده این راه نادرست است. این ها تصور کردند که مضطر یک امر دارد، مختار امر دیگری دارد. امر متعدد است، بعد امدند بحث کردند که ایا اتیان به ان مامور به از ان امر مجزی هست یا نه. مرحوم اخوند امده چهار صورت ثبوتی درست کرده و بعد رفته بحث اثباتی، گفته این راه نادرست است. ما اصلا دو تا امر نداریم. ما یک امر بیشتر نداریم. امر به طبیعه نماز مثلا مشروط به طهاره، یک امری داریم به طبیعه نماز بین الحدین مشروط به طهاره. مثل مثلا اقیموا الصلاه، طبیعی نماز را فرموده است من دلوک الشمس، وقت را بیان کرده، بین الحدین مع الطهاره هم بیان کرده که لاصلاه الا بطهور. یک امر بیشتر نداریم در حق همه مکلفین. امر به طبیعه با این شرائط لاینفک. بعد این مامور به در حق مکلفین، مصادیق مختلفه دارد. ان نمازی که بر همه واجب شده است، در حق مسافر مصداقش نماز دو رکعتی هست. در حق حاضر نماز چهار رکعتی هست. این طور نیست که مسافر یک امر داشته باشد، حاضر امر اخر. نه. همه یک امر دارند. اختلاف در مصادیق است. مختار و مضطر هم همین طور است. مختار و مضطر یک امر بیشتر ندارند منتهی مصداق ان نمازی که واجب شده است، در حق مضطر نماز مع التیمم است، ان مصداق نماز، نماز مع التیمم است. در حق مختار ان مصداق نماز مع الطهاره المائیه است. گفته ظاهر ایه شریفه هم همین است. اذا قمتم الی الصلاه، الصلاه، یعنی همان صلاتی که واجب است. وقتی می خواهی ان نماز واجب را بخوانی، اگر اب داری، مصداق ان نماز واجبت، نماز مع الطهاره المائیه است. اگر اب نداری، نماز مع الطهاره الترابیه است. الصلاه را اول واجب کرده است. می خواهی ان را امتثال بکنی، امتثال او در حق شما به این است، در حق او به این است. امر متعدد نیست. امر واحد است، اختلاف در محقق ان مامور به است. مصداق ان مامور به است. که مصداقش یختلف باختلاف حالات. باختلاف موارد. حالا ایشان بیان نکرده. مثل این که مثلا در حق خود مضطرها. مضطر گاهی مضطر است که رکوع را مثلا ایماءیی بیاورد، گاهی مضطر است سجود را ایماءیی بیاورد، این طور نیست که ان که مضطر است به سجود ایماءیی، یک امر دارد، آن که مضطر است به رکوع ایماءیی، یک امر دیگری. نه. همه شان یک امر بیشتر ندارند. چه طور در مضطرین همه یک امر بیشتر ندارند، اختلاف در مصادیق است، در محققات است، کذلک مختار و مضطر هم دو تا امر ندارند. ان ها هم یک امر دارند. نتیجه ان وقت اجزاء اصلا بحث اجزاء اصلا برچیده می شود. اجزاء یعنی چه. اجزاء وقتی هست که دو تا امر داشته باشیم. این از ان مجزی باشد. اصلا در باب اختیار و اضطرار، ما یک امر بیشتر نداریم. اصلا بحث اجزاء منتفی می شود. یک امر بیشتر نداریم. مصداق ان، محقق و امتثال امر هم در حق این اقا این بوده. خب وقتی این را اورد، امر ساقط است. بحث ندارد.

س:

ج: مصداق ها در طول اند. خب باشد. مضطر و مختار….امر ظاهری صحبت نیست. امر واقعی. این الان واقعا شارع مقدس این را مصداق ان طبیعه قرار داده. اگر یک فعلی را مصداق طبیعه مامور به قرار داد، انطباق قهری هست، اجزاء عقلی هست….واقعا مصداق است….اگر مولی طبیعه را از شما بخواهد، مصداق طبیعه را هم بیاوری، معنی دارد دوباره امر باقی بماند. هیچ معنایی ندارد. امر به طبیعی خورده. دو تا امر نیست. امر به طبیعی خورده. مصداق را هم که اوردی. انطباق قهری، اجزاء عقلی. بحث ندارد….طولیه در مصداق است نه در امر. طولیه، عرضیه، این ها الفاظ است. مصداق در حق واجد الماء، مصداق نماز این است. در حق فاقد الماء مصداق نماز ان هست….در ان ظرفی که فاقد الماء هست، شرع مقدس فرمود که این مصداق همان طبیعتی هست که ازت می خواهم، خب شما مصداق…الان مصداق هست یا نه. تا مصداق را اوردی، طبیعه انطباقش قهری است، اجزاء عقلی هست….یک امر بیشتر نداریم. ان امر هم به طبیعه خورده است. انطباق طبیعه هم بر مصداق قهری هست. اجزاء هم عقلی هست….فرض این است که امر اضطراری دارد. واقعا مصداق است. در ظرف اضطرار واقعا این مصداق ان طبیعه هست. ان حرف اقای خوئی خلف بود. واقعا این در این ظرف اضطرار مصداق است. اگر واقعا مصداق است، انطباق، در همین ظرف، انطباق ان امر، یک امر هم که بیشتر نداریم، انطباق ان مامور به که یک امر بیشتر ندارد، بر این قهری هست. وقتی انطباق قهری شد، یک امر هم که بیشتر نبود، سقط امر. تمام شد….طبیعه نماز مع الطهاره را از ما خواسته است. گفته وقتی اب داری، مصداق ان طبیعه مع الطهاره، نماز با وضوء است. وقتی اب نداری، مصداقش نماز مع التیمم است. وقتی اب ندارم، امدم تیمم کردم، این مصداق را اوردم، انطباق طبیعی، قهری هست، یک امر هم که بیشتر نیست، اجزاء عقلی هست. تمام شد و رفت….ان ها می گویند دو تا موضوع داریم. ایشان منکر دو موضوع است.

خب مثل مسافر و حاضر. چه طور طبیعی بر مسافر منطبق است، اجزاء عقلی هست، تمام است، مختار و مضطر هم مثل مسافر و حاضر است.

یک اشکال ممکن است کسی به ذهنش بیاید، بگوید خب اگر ما یک امر بیشتر نداریم، این ها مصادیق ان هستند، پس می تواند انسان مثل باب مسافر و حاضر، می تواند انسان خودش را از موضوع اختیاری خارج بکند به موضوع اضطراری. ان هم یک مصداق است. این هم یک مصداق است. کما این که در باب سفر و حضر هم همین طور است. می تواند انسان خودش را به اختیار خودش، از حاضر بودن به مسافر بودن منتقل بکند. نماز شکسته بخواند. این جا هم همین طور است. می تواند اب را بریزد، وقت داخل شده، می تواند اب را بریزد، بعد نماز مع التیمم بخواند. با این که می گویند نه. اراقه اب جائز نیست. یا فرد اضطراری دیگر. من ادرک رکعه می گویند فرد اضطراری هست من ادرک رکعه فقد ادرک الوقت جمیعا. می تواند انسان نماز را تاخیر بیاندازد تا یک رکعه به اخر وقت. بعد هم نماز را در وقت یک رکعه اش را در وقت بخواند. بگوید من خودم را اخراج کردم از موضوعی، داخل کردم در موضوع اخر. کسی ممکن است این توهم را بکند که لازمه یک امری، این است که ما بتوانیم خودمان را از مصداقی اخراج بکنیم و ادخال بکنیم در مصداق دیگر مثل مسافر و حاضر. ممکن است کسی این توهم را بکند.

جوابش این است که نه. ما یک ایه ای نداریم، یک روایتی نداریم که انسان می تواند خودش را از هر مصداقی خارج بکند در مصداق اخر. نه. در مثل مسافر و حاضر چون عرضی هستند، چون که بحث اضطرار نیست، ان جا عیب ندارد. شارع مقدس فرموده اگر مسافری دو رکعه مصداق است، اگر حاضری چهار رکعه مصداق است. شما می توانی خودت را از موضوعی اخراج کنی، داخل موضوع دیگر. عیبی ندارد. اما در مصداق مختار و مضطر، چون در ذهن عرفی این است که مصداق مضطر ملاک کمتری را دارد، مضطر یک مرتبه پایین تری را مصداق پایین تری را امتثال می کند، کسی بگوید نه. در مثل مصداق هایی که یکی مختار است یکی مضطر، متفاهم عرفی این است که چون مضطر و ملاکش کمتر به ذهن می اید، عقل می گوید که لایجوز اخراج نفس از مصداق مختار به مصداق مضطر. نه. ان قابل جواب است. می تواند ایشان جواب بدهد. این است که نمی توانیم…

س:

ج: عنوان مهم است. متفاهم عرفی. متفاهم عرفی می گوید مصداق مضطر این است، به ذهن می اید مصداق مضطر، درست است مصداق واقعی است، درست است مسقط است، ولی کمبودی دارد. وفاء اش نسبت به مصداق مختار، وفاءش به ملاک کمتر است. این است که نمی تواند…در میان موالی و عبید همین است. اگر مولایی دو تا مصداق قرار داده برای امرش، یک مصداق در حال اضطرار، یک مصداق در حال اختیار، بین موالی و عبید عرفی هم همین طوری هست که معذور نمی بینند عبد را که خودش را از مصداق مختار خارج بکند به مصداق مضطر. عقل قبیح می داند ان کار را. نکته اش این است. ولی در مسافر و حاضر چون عنوان سفر و حضر هیچ فرقی ندارد، مشعر به کمبود هیچ کدام نیست، نه. در ان جا این قبح عقلی وجود ندارد.

این است که ایشان فرموده اصلا طرح بحث در باب اضطرار به این کیفیت، ایا اتیان مامور به اضطراری مجزی هست از امر اختیاری یا نه، می گوید این طرح بحث غلط است. اصلا ما دو تا امر نداریم که این طور بحث بکنیم. ما یک امر داریم، مصادیق مختلفه. خب وقتی مصداق شد، مصداق هم که مسقط است، جای بحث ندارد. اضافه کرده بر مطلب، فرموده و اگر کسی دو امری شد، وجهی ان وقت برای اجزاء نیست. اگر بناء باشد ما دو تا امر داریم، وجهی ندارد که یک امر را امتثال بکنی، یک امر دیگر ساقط بشود. گفته لاوجه بناء بر تعدد امر لاوجه برای….کأن ایشان می فرماید در باب اضطرار، اگر می گویید امر یکی هست، کما هو الحق، اجزاء بحث ندارد. اگر هم می گویید امر دو تا هست، حرف نادرستی، باز اجزاء بحث ندارد. چون وجهی ندارد. شما یک مامور به یک امر را بیاوری، بعد ان مسقط یک امر دیگر بشود. گفته اصلا وجهی ندارد این. و به این مطلب فرمایش خودش را تمام کرده است. و در ذهن ما این است که یک فرمایش بدیعی است.

س:

ج: اوامر ثانویه ما نداریم. یک امر بیشتر نداریم، مصادیق مختلف اند….ایشان می گوید استظهار از ادله. گفتیم اذا قمتم الی الصلاه می گوید همین طور است….الصلاه. صلاه را واجب کرده، دارد تعیین مصداق می کند…فاغسوا وجوهکم که اقای خوئی هم می گوید که دارد بیان شرطیه می کند. دو تا امری در کار نیست. دو تا امر داریم به وضوء و غسل، ولی این ها ارشاد به شرطیه اند. می گوید اب داری، مصداق ان مامور به اش ان است که با طهاره مائیه. ارشاد به این است….قابل جعل استقلالی نیستند. اخوند هم محال می داند. تبعا می گفت….

حالا ببینید این فرمایش ایشان که دو تا مرحله دارد.

مرحله ثانیه ای که ایشان فرموده که اگر دو امری شدیم، وجهی ندارد که مامور به امری را بیاوریم، مجزی باشد از یک امر دیگری. وجهی می گوید ندارد. می گوییم نه. این بی انصافی هست. چرا وجهی ندارد. مرحوم نائینی می گفت وجه دارد. مامور به به این امر را اوردی، مسقط ان امر است، از باب این که ما دو تا امر نداریم. دو تا نماز در یک روز واجب نیست. این ها وجه دارد. مرحوم اخوند وجه برایش اورد. گفت مامور به به این امر را اوردی، مسقط ان امر است، به چه بیان، می گفت ظاهر این امر، امر تعیینی هست، و می گفت امر تعیینی این، ملازمه دارد با سقوط ان امر. اگر این امرش تعیینی بود، لازمه اش سقوط ان امر است. چرا. چون گفت اگر ان امر باشد، باید وجوب تخییری جعل بکند. از راه دلالت التزامی می امد. وجه دارد. این که ایشان صاف گرفته که اگر دو تا امر داشتیم، باید این ها را جواب می داد. اگر دو تا امر داشتیم فلاوجه….بله. صورت دارد حرف. مامور به یک امر را بیاوری، یک امر دیگری ساقط بشود، لاوجه. صورت دارد. ولی نه. این ها حقیقت ندارد. ربما مامور به به یک امر را می اوریم، یک امر دیگر ساقط می شود از باب این که ملاک ان را اوردی. چه عیبی دارد.

س:

ج: می گوید امر اختیاری ساقط است. از باب این که دو تا امر نمی توانیم داشته باشیم…..می توانی نماز اختیاری بیاوری، می توانی نماز اضطراری بیاوری. ولی وقت نماز اضطراری را اوردی، دیگر امر به نماز اختیاری به شما متوجه نمی شود. چون اگر ان هم متوجه بشود، لازمه اش این است که دو تا امر بیاور.

خب این فرمایش اخیرش، بیان تندی هست. که قابل قبول نیست.

و اما فرمایش اولش که یک مبنی هست. یک اساس است. این را باید بحث بکنیم ببینیم که چه طور است. ارتکاز، این ها ایه و روایت ندارد، استظهار است. ارتکاز موافق کدام یک از این دو نظریه هست. عرف موافق کدام یک از این دو نظریه هست. ایا عرف در این گونه موارد، امر را واحد احساس می کند، اختلاف را در محققات و مصادیق می بیند. مثل باب معاملات. احل الله البیع. اوفوا بالعقود. یک مواردی شارع مقدس می گوید این بیع نیست. می اید نفی بیعیه می کند. می گوید این عقد نیست. ایا این طوری هست. یا نه. در باب مسافر و حاضر، دو تا خطاب را که کنار هم می گذاریم، استظهار می کنیم دو تا امر را. اگر شارع مقدس در یک جا فرمود نماز بخوانید، در یک جای دیگر فرمود اگر مسافر بودی دو رکعه بخوان، ایا این ظاهرش بیان مصداق است یا نه، امر جدید است، اگر ان امر اول اطلاق داشته باشد، تخصیص ان امر اول است. کدام یک از این ها استظهار می شود. شارع مقدس اگر فرمود ایها الناس نماز بخوانید، بعد در مسافر که رسید فرمود المسافر یقصر، ایا ما احساس می کنیم یک امر جدیدی به مسافر امده است، یا نه. المسافر یقصر که روایت هست، ظاهرش این است که یک امر جدیدی هست در حق مسافر. این چه طور است. دو تا موضوع اند برای دو امر، یا دو تا موضوع اند برای دو مصداق یک امر. این استظهار است. ریشه این استظهار هم ارتکاز انسان است. اگر شارع مقدس فرمود کسانی که عذر دارند، نماز مع التیمم بخوانند، ایا ارشاد به این است که مامور به این ها، مرحوم اقای خوئی این طور می گوید، می گوید این ارشاد است که مامور به شما در این جا نماز مع التیمم است. اگر اب داری وضوء بگیر، اذا قمتم الی الصلاه اب داری وضوء بگیر، ارشاد به این است که مامور به شما در این حال نماز مع الطهاره المائیه است. ایا این طور استظهار می شود. یا نه. فقط می خواهد بیان مصداق بکند. اگر شارع مقدس، این ها منبهات است، شارع مقدس امده بود به مضطر فرموده بود نماز تو این است، به مختار فرموده بود نماز تو این است، گفتیم این مصداق ها را برایشان بیان کرده است. مثل این که کلی نماز را بیان کرده که نماز چیست. اما اگر نه، امر وارد شد، به او یک طور امر کرد به او یک طور، بیان مصداق در ذهن ما این است، بیان مصداق عرفیه ندارد. در جایی که دو حالت پیدا می شود برای مکلف، به ذهن می زند که وظیفه هایشان تغییر می کند. وظیفه های شرعی. نه مصداق ان وظیفه کلی. در ارتکاز این است که ما مسافر با ان که حاضر است، مامور به هایمان فرق می کند. نه این که مامور به ما یک طبیعه نماز است. طبیعه نماز. یک مصداقش دو رکعتی هست. برای این مصداق قرار دادند. چهار رکعتی را برای او. این خلاف ارتکاز است.

س:

ج: این که من مثال می زنم چون در مسافر و حاضر واضح تر است….به طهور می رسم.

در مسافر و حاضر ارتکاز این است که یک امر امده به همه انسان ها، بعد گفته مصداق نماز تو دو رکعتی هست، مصداق نماز تو چهار رکعتی هست. یا نه. تصورش بکنید. یا نه. به حاضرین امر کرده چهار رکعه نماز بخوانید، به مسافرین امر کرده دو رکعه نماز بخوانید. ظاهر خطابات المسافر یقصر، و در غیر مسافر سوال می کند گاهی می گوید یتم، ظاهرش تغایر امرشان هست. این که یقصر معنایش این باشد مصداق نماز در حق تو دو رکعه است، ولی امر تو یک امر بیشتر نیست، تصورش اگر بکنید، حالا تا برسید به تصدیقش یا انکارش، طبیعه نماز، درست است ما اعمی هستیم، ولی اگر یادتان باشد اعمی ها هم می گفتند متعلق امر نماز صحیح است. الان نماز صحیح در حق این اقا نماز دو رکعتی هست. در حق ان اقا چهار رکعتی هست. باز ایشان می گوید یک امر بیشتر به طبیعه نداریم. کدام طبیعه. طبیعه صلاه را امر کرده، جامع بین، ایشان این طور می گوید، این ها را تصور بکنید، طبیعه نماز را امر کرده به همه انسان ها، ان که یصدق علیه الصلاه، مسمی نماز است، به او امر کرده، که ان مسمی نماز در حق این صحیح نیست، دو رکعتی اش صحیح است. بعد امده گفته مصداق ان طبیعه عبارت است از نماز دو رکعتی. ایا این طور است. یا نه. از اول امر خورده است به ان که صحیح است. طبیعه دو رکعتی امر خورده است. به طبیعه چهار رکعتی امر خورده است. متعلق امر، این که بیاییم امر را واحد قرار بدهیم، این خودش یک دقتی نیاز دارد، یک طبیعه جامعه بین همه، اعم از صحیح و فاسد، یک جامعی را قرار بدهیم، بعد ان جامع را بیاییم مصداق هایش را با هم….نه. ما در ذهنمان این است که ارتکاز بر این است که اوامر مختلف اند، اوامر به صحیح تعلق گرفته. ان جامعی که ایشان تصویر می کند، ان جامع در حق هیچ کسی صحیح نیست. ان می اید مصداق ها صحیح می شوند. جامع صحیح نیست. مصداق ها. بیاید به یک جامعی که صحیح نیست، امر بکند، بعد بیاید مصادیق صحیحه را برای ما بیان بکند، در ذهن ما این است که عرفی نیست. همان طور که سابقین فهمیده اند، ما در حق مسافر و حاضر، دو تا امر داریم. یک امر به چهار رکعه داریم، یک امر به دو رکعه داریم.

و اما در مثل موارد اضطرار، ان هم همین طور است. مضطر یک امر دارد، مختار یک امر دارد. مختار امر دارد به جمیع اجزاء و شرائط. مضطر امر دارد به ان ناقصش. به ان مقداری که قدرت دارد. قادر است. فقط یک چیز هست که…یک نکته که در این جا هست در خصوص باب طهاره، ان که عاجز از رکوع است، او یک امر دارد، او که قدرت بر رکوع دارد، یک امر اخری دارد. به عنوان عام. این ها عنوان خاص لازم نیست اوامر عدیده که به ذهن….نه. گفته مختار. گفته ان که قادر است بر همه، همه واجب است. ان که قادر نیست، همان مقداری که قدرت دارد، واجب است. دو تا امر بیشتر نمی کند. انحلال پیدا می کند. ان وقت عاجز از رکوع امرش می شود ان، عاجز از سجود امرش می شود ان. به عنوان کلی امر می کند. اوامر عدیده نیست. دو تا عنوان ما بیشتر نداریم. جامعش این است که قادر بر همه اجزاء، همه واجب است. ان که قادر نیست، ما هو المقدور واجب است. ما هو المقدور یکی اش می شود رکوعش ندارد، یکی سجودش ندارد. در مضطر ما قبول داریم مصداق ها مختلف می شوند. بحث نداریم. بحث در عنوان مضطر و مختار اند که این ها دو امر دارند یا یک امر دارند. اما مضطر، مصادیقش مختلف می شود، بحث نداریم. در باب طهاره، یک نکته ای هست که شاید ان منشأ شده که مرحوم اقای بروجردی همه جا را به یک چوب رانده باشد و ان این است که بله در باب طهاره جا دارد کسی بگوید ان که واجب شده است، نه طبیعه نماز، طبیعه نماز گفتنی نیست واجب شده باشد، ان که واجب شده است، نماز مع الطهاره است. بعد شارع مقدس امده چه کار کرده، مصداق طهاره، محصل طهاره را دو چیز قرار داده. این جا دارد. این حرفش…به همین هم استدلال کرده. منتهی از این به همه جا رفته است، نه. ما می گوییم ان تعلق تکلیف به جامع، نه جامع مسمی نماز، نه، نماز صحیح مع الطهاره، این متعلق امر است. منتهی شارع مقدس امده برای این متعلق امر، دو تا مصداق بیان کرده است. گفته لاصلاه الا بطهور. اذا زالت الشمس وجب الطهور. طهور را مطلق گفته واجب است. نماز مع الطهاره مطلق واجب است. بعد امده فرموده که محصل طهاره، این اختلاف در مصداق است، محصل طهاره در واجد الماء، وضوء و غسل است. در فاقد الماء، تیمم است. این حرف درست است. ما هم می گوییم این حرف، استظهارش از ادله بعید نیست. ان که متعلق امر است، لاصلاه الا بطهور. ان جامع واجب شده. این درست است. لاصلاه الا بطهور. اذا زالت الشمس وجبت الصلاه و الطهور. ان طهور، جامع، واجب شده است. بعد شارع مقدس فرموده است حالا که می خواهی ان طهاره را تحصیل بکنی، محصل و متحصل ما گفتیم، اذا قمتم الی الصلاه، همان نماز مع الطهاره را واجب کردم، قیام کردی به نماز، محصل طهارتت اگر واجد اب بودی، غسل و وضوء هست، اگر فاقد ماء بودی، عبارت است از تیمم کردن.

ما فرمایش ایشان را در باب تیمم، در باب طهاره ترابیه و مائیه قبول داریم. استشهاد کرده به همین ایه شریفه. تمام است. ولی کلیهً که ادعاء کرده است همه مضطرین و مختارین یک امر دارند. همه مسافرین و حاضرین یک امر به جامع دارند، ما ان را می گوییم خلاف ظاهر است. ایشان قائل به اجزاء امر اضطراری هست همه جا چون، یک کلمه، می گوید ما یک امر بیشتر نداریم، اختلاف در مصادیق است. می گوییم نه اقا. این را حالا در باب طهاره مائیه و ترابیه قبول کردیم، ولی در…

س:

ج: دیگر این ها استظهار است….این جا امده توزیع کرده. راست می گوید. اذا قمتم الی الصلاه یعنی همان نمازی که واجب شده. نماز واجب چی هست، نماز مع الطهاره است….اذا زالت الشمس وجبت الصلاه و الطهور. واضحات است. گفتن ندارد. اذا قمتم الی الصلاه، همان صلاه واجب هم نمی گوییم. اذا قمتم الی الصلاه همان صلاتی که تشریع شده، چون این ایه نماز مستحب را هم می گیرد. اذا قمتم الی الصلاه همان صلاتی که تشریع شده، صلاتی که تشریع شده چی هست. این جا درست است بگویی جامع. نماز مع الطهاره. درست است. بعد بیان می کند ایه قران ان نماز مع الطهاره به این است. به این است که اب داری، وضوء و غسل، اب نداری تیمم.

بیان ایشان در خصوص طهاره مائیه و ترابیه را قبول داریم. و لکن در بحث کلی، نمی توانیم بپذیریم که همه این ها یک امر دارند. نه. این ها موضوعات مختلفه اند. ایشان می گوید ما یک موضوع بیشتر نداریم. المکلف. ما می گوییم نه. مشهور می گوید دو موضوع داریم. المسافر. الحاضر. بحث در این است که دو تا موضوع داریم یا یک موضوع.

ملاحظه بفرمایید فردا راهی که مرحوم اقای خوئی اورده است تا این بحث را تمامش بکنیم.