بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در فرمایشات مرحوم اخوند تمام شد. عرض کردیم که ان بحث ثبوتی، نیازی بهش نیست. بهتر در تحریر محل نزاع این است که این طور بگوییم: محل بحث ما در امر اضطراری ان جایی ست که امر اضطراری، واقعی باشد. امر اضطراری ظاهری، این داخل مبحث آتی ست. بناء بر این اگر کسی عذر مستوعب را شرط دانست، عذر مستوعب در تمام وقت را شرط امر اضطراری دانست مثل مرحوم اقای خوئی، در نتیجه در اول وقت اگر کسی نماز بخواند به اعتقاد این که عذرش مستوعب است، اب تا اخر وقت پیدا نمی کند، یا نه شک دارد که عذرش مستوعب است یا نه، استصحاب بکند بقاء عذر را الی اخر الوقت و نماز با تیمم بخواند، این از محل بحث خارج است. چرا. چون در فرضی که اعتقاد دارد به عذر مستوعب، واقعا امر ندارد. امرش خیالی هست. خیال می کند که امر دارد به نماز مع التیمم. شرط امر نماز با تیمم، عذر مستوعب است. و چون این در اثناء عذرش مرتفع می شود، این امر ندارد از اول. امرش خیالی هست. در فرض شک که استصحاب می کند عذر را تا اخر وقت، امر ظاهری است. این از محل بحث خارج است. این است که بحث اعاده بناء بر قول کسانی که عذر را مستوعب می دانند، موضوع ندارد. چون در اول وقت، امری ندارد الا خیالی او ظاهری. اگر هم عذرش مستوعب شد، خب دیگر اعاده معنی ندارد. تا اخر وقت عذر داشته است. ان وقت باید از قضاء صحبت بکند که ان هم مفروغ عنه است. روی مبنای کسانی که عذر را می گویند باید مستوعب باشد، مثل مرحوم اقای خوئی در امر اضطراری راحت است، بحث ندارد. می گوید اما الاعاده فواجبه چون امر اضطراری نداریم. اولش بیاید تیمم بکند نماز بخواند، امر ندارد. و اما القضاء، قضاء هم که واضح است به امر جدید است، شک داریم قضاء واجب است یا نه. ان هم…اصلا بحث امر اضطراری روی مبنای عذر مستوعب، جا ندارد. این یک نکته ای است که لازم بود بیانش در تحریر محل نزاع. بحث اتیان بالمامور به اضطراری در جایی هست که این واقعا مامور به اضطراری باشد. و بناء بر مبنای عذر مستوعب، ما مامور به اضطراری نداریم در جایی که در وسط وقت عذر برطرف می شود. در جایی که بحث از اعاده است. ان جا اصلا ما امر اضطراری نداریم. نسبت به قضاء هم اگر عذر مستوعب شد که واضح است. این است که اقای خوئی راحت است. نمی خواهد بحث بکند. خب این است که مرحوم اقای خوئی در این جا، محاضرات را داریم صحبت می کنیم، که عذر را مستوعب می داند، می گوید شرط این است که عذر مستوعب باشد، اصلا بحث امر اضطراری دیگر مجال ندارد.
س:
ج: بدار می شود امر ظاهری همیشه. مجزی نیست….جواز بدار تکلیفا که گفتیم بحث ندارد. وضعا هم همین است که گفتیم. اگر مستوعب باشد، که دیگر خب عذر مستوعب است، محقق است، مشکل ندارد. نداشته باشد هم که از اول امر نداشته است.
خب این یک نکته.
نکته دیگری که در محاضرات اشاره کرده و لابأس به، این است که محل نزاع ما در مجرد اتیان به مامور به ظاهری هست. ایا مجرد این که این امر اضطراری دارد، مامور به اضطراری بر او منطبق است، ایا مجزی هست یا نه. اما من جهات اخری، او محل بحث نیست. ما قاعده ای می خواهیم بحث بکنیم. کلی بحث بکنیم. ممکن است من جهه اخری یک مواردی امر اضطراری مجزی باشد. مثل باب تقیه. دلیل خاص داریم که نماز تقیه ای دیگر اعاده ندارد. قضاء ندارد. خب ان ها از محل بحث خارج است. بحث ما در یک ضابطه کلی هست. مامور به به امر اضطراری بما این که مامور به است برای امر اضطراری، جهه دیگری ضمیمه نشده است، ایا مجزی هست یا نه. و اما الاجزاء بجهه اخری، کتقیه مثلا، آن ها از محل بحث خارج است.
خب این تحریر محل نزاع.
ایا امر اضطراری مجزی هست در ان جایی که امر اضطراری داریم، مجزی هست یا نه، باید به خطاب امر اضطراری مراجعه بکنیم. دو وجه برای اجزاء امر اضطراری بیان شده است. بیانات زیادی. مهمش دو بیان است برای اجزاء امر اضطراری از امر واقعی.
یکی بیان مرحوم اخوند است. مرحوم اخوند فرموده است که مقتضای اطلاق ادله اضطرار، چه ان هایی که به صورت امر است، فتیمموا صعیدا طیبا، چه ان هایی که به صورت جمله خبریه است، التراب احد الطهورین. فرموده مقتضای اطلاق این ها اجزاء است. مقتضی اطلاق دلیله. کلمه دلیل را هم اورده است. مقتضای اطلاق دلیل امر اضطراری. یا جمله خبریه. مقتضای اطلاق دلیلش اجزاء است. چون گفته دلیل، ظاهرش اطلاق لفظی است نه اطلاق مقامی. که بعضی ها گفتند که مراد مرحوم اخوند اطلاق مقامی هست، این خلاف ظاهر عبارت اخوند است. ظاهر کلامش این است.
خب حالا چه طور مقتضای اطلاق لفظی فتیمموا اجزاء است، چه طور مقتضای اطلاق التراب احد الطهورین اجزاء است.
این مقتضای اطلاق لفظی را مرحوم حاج شیخ اصفهانی بیان کرده است و خوب بیان کرده است.
اما مقتضای اطلاق امر. فتیمموا صعیدا طیبا. این اطلاق دارد. اذا قمتم الی الصلاه قیام الی الصلاه موضوع است. فلم تجدوا ماء…وجدتم ماء، وضوء. لم تجدوا ماء، تیمم. منتهی اذا قمتم الی الصلاه. می خواهد بعدش عذرش باقی باشد یا مستوعب باشد. یا مرتفع بشود. اطلاق دارد. اذا قمتم الی الصلاه اطلاق دارد. وقتی قیام کردی به نماز فلم تجدوا ماء…فلم تجدوا در حقیقه. فلم تجدوا ماء وقت قیام به نماز، اطلاق دارد، بعدا اب پیدا بکنی یا نکنی. پس اول وقت، همان وقتی که قیام می کنی به نماز، فلم تجدوا شامل شما شد. در این ظرف فلم تجدوا فرموده که فتیمموا. مقتضای اطلاق فتیمموا، تعیینیه است. گذشت مقتضی اطلاق الامر التعیینیه. شما اگر اول وقت قیام به نماز کردی، ایه شریفه شما را شامل شد. فلم تجدوا ماء. محمول هم شما را شامل شد. فتیمموا تعیینا. پس عمل شما مجزی هست. اگر اول وقت من امر دارم به تیمم. امر من تعیینی هست. پس مجزی هست. چرا. چون اگر مجزی نبود از باب این که وافی نبود به تمام ملاک، برای من وجوب تخییری جعل می کرد شارع. می گفت اذا قمتم الی الصلاه فلم تجدوا ماء تیمم بکن. بعد هم قسم ثالث، بعد هم اعاده کن. تخییر و یا صبر کن تا اخر وقت. عدم اجزاء لازمه اش تخییر بود طبق ان فرمایشات سابقش. حالا که گفته متعینا شما تیمم کن، معلوم می شود مجزی هست. لوازم اصول لفظیه حجه است. لازمه امر به تیمم تعیینا، اجزاء است. چون اگر مجزی نبود، یا امر نمی کرد، یا اگر امر می کرد، تخییرا امر می کرد. اگر مجزی نبود، یا امر نمی کرد. می گفت همان اخر وقت. مثل مرحوم اقای خوئی. می گوید امر نمی کند. یا اگر امر می کرد، تخییرا. این که امر کرده است تعیینا، امر کرده است به اطلاق من جهه، تعیینا به اطلاق من جهه اخری، پس معلوم می شود این عمل مجزی هست.
این است که مرحوم اخوند، این تقریب حاج شیخ اصفهانی هست، به اطلاق امر نه فقط امر، موضوعش هم هست، دلیل، نکته دارد، مقتضای اطلاق دلیلش، که هم موضوع اطلاق دارد شما را شامل می شود، شما که بعدا اب پیدا می کنید، و هم محمول ظهور در تعین دارد، مقتضی اطلاق دلیله هو الاجزاء. اصل این است که مولی در مقام بیان است.
س:
ج: بناء بر این شد که اگر اجزاء نباشد، باید تخییر جعل بکند. صورت رابعه یتعین بود. صورت ثالثه یتخیر بود.
و اما التراب احد الطهورین ان هم گفته دلالت دارد بر اجزاء. تراب را هر جا که استعمال کردی، احد الطهورین است. اطلاق دارد. احد الطهورین است. همان طور که اگر با وضوء شما نماز می خواندید، مجزی بود، اجزاء اثرش بود، التراب احد الطهورین این هم تنزیل کرده تراب را به منزله ماء، چه بعدش عذرت مرتفع بشود چه نشود، التراب احد الطهورین. تمام اثار ان را دارد. اگر وضوء می گرفتی، وضوءت واجب تعیینی بود و مجزی بود، تراب هم احد الطهورین. اگر هم تیمم بکنی، این مصداق واجب تعیینی هست و وقتی که مصداق واجب تعیینی شد، فیجزی.
این فرمایشات مرحوم اخوند در مقام اثبات مقتضای دلیلش در وقتی که عذر در وسط وقت برود. ان وقت اگر در وسط وقت عذر بود، دلیل بگوید واجب تعیینی هست، مجزی هست، دیگر خارج وقتش به طریق اولی. این فرمایش مرحوم اخوند.
بر فرمایش مرحوم اخوند ایراداتی شده است.
یک ایراد این است که اصلا این که شما، تقریب حاج شیخ اصفهانی، این که شما می گویید فتیمموا صعیدا طیبا وجوب تعیینی دارد فیجزی، یا التراب احد الطهورین، تنزیل کرده این را به منزله واجب تعیینی، پس این هم واجب تعیینی هست فیجزی، می گوید این خلاف کلا القولین است. وجوب تعیینی معنی ندارد که عمل متیمما داشته باشد. بلااشکال شخص می تواند این نماز را الان نخواند، صبر کند اخر وقت نماز با وضوء بخواند. اصلا نماز مع التیمم وجوب تعیینی نمی تواند داشته باشد. چه اجزائی ها، چه عدم اجزائی ها، تخییر را قبول دارند. این است که مرحوم اخوند فرموده مقتضای دلیل امر اضطراری وجوب تعیینی هست، این خلاف متسالم علیه است. قطعا وجوب تیمم وجوب نماز مع التیمم، تخییری هست. قطع داریم اطلاق ایه شریفه مراد نیست. اذا قمتم الی الصلاه و لم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا، در جایی که اخر وقت اب دارم، در داخل عذرم مرتفع می شود، محل بحث ان جا ست، قطعا تیمم وجوب تعیینی ندارد. این اشکالی که بر مرحوم اخوند کردند. وقتی که وجوب تعیینی نداشت، پس شما نمی توانی اجزاء را اثبات بکنی.
و لکن قبلا عرض کردیم ان فیتعین، این مؤیدش کلام اخوند است در این جا. قبلا عرض کردیم که وجوب تعیینی دارد. در جایی که عمل اضطراری وافی به تمام ملاک است، یا وافی به معظم ملاک است، بقیه ملاک مستحب التدارک است، یا نه، بقیه ملاک لازم التدارک است ولی امکان تدارکش نیست، مولی اگر امر کرد به عمل اضطراری، ان امرش واجب تعیینی هست. بله. می تواند مکلف صبر کند خودش را از این موضوع اخراج بکند در یک موضوع اخری. مثل باب مسافر و حاضر. ولی وجوب وجوب تخییری نیست. وجوب تخییری اگر باشد، ان هم ما اشکال کردیم در کلام اخوند، اگر وجوب تخییری باشد، این وجوب تخییری در فرض عدم اجزاء است. اما در فرض اجزاء، وجوب این عمل وجوب تعیینی هست. و این که ایشان فرموده در منتقی الاصول، فرموده وجوب تعیینی قطعی البطلان است، نه. چرا قطعی البطلان. اصلا همه اجزائی ها همین طور می گویند. همه اجزائی ها می گویند، آن هایی که عذر مستوعب را شرط نمی دانند، مجرد عذر را کافی می دانند، می گویند الان واجب تعیینی هست نماز با تیمم. منتهی اگر این کار را انجام ندادی، گذاشتی از این موضوع رفتی به یک موضوع اخری، می توانی تدارکش بکنی، یک فعل اخری بیاوری.
س:
ج: کلمه بدار را نیاورید، اشتباه انداز است….مادامی که اضطرار هست، نماز وجوب تعیینی دارد….یک نماز بین الحدین داریم، دو قسمش کرده شارع مقدس. فرموده در وقتی که مضطر هستی، نمازت این است. در وقتی غیر مضطر هستی، نمازت ان است. در مسافر و حاضر هم ما یک نماز بیشتر نداریم. یک وجوب بیشتر نداریم. مادامی که حاضر هستی، این، مادامی که مسافر هستی، ان…ما باید نماز بین الحدین را بیاوریم منتهی این نماز بین الحدین تا ان موضوع است، ان. ما همان بین الحدین را بیاوریم، کافی هست. دو نماز بالضروره واجب نیست. بین الحدین یک نماز را بیاوری کافی هست. طبیعی صلاه واجب است. منتهی شارع مقدس فرموده تا وقتی این موضوع هست، مصداق واجب تو این است. و وقتی که ان موضوع محقق شد، مصداق ان است. چه طور در حاضر و مسافر نمی گویید وجوب تخییری….ان هم طولی هست. در یک آن که نمی شود هم مسافر باشد و هم حاضر…..این ها بدل، این ها الفاظی هست که ما درست کردیم.
این است که وجوب تعیینی در حق مضطر، نه که واضح البطلان، بلکه نه. گفته اند. کسانی که عذر مستوعب را شرط نمی دانند، همین طور می گویند. خب این یک اشکالی هست که مهم نیست.
اشکال مهم اشکالی هست که در محاضرات کرده است. اشکال دوم بر مرحوم اشکال محاضرات است. در محاضرات اطلاق موضوع را منکر شده است. فتیمموا گفته ظهور در وجوب تعیینی دارد. بحث نداریم. اطلاق امر تعیین است. راست می گوید. و لکن این که موضوع ما شامل بشود غیر عذر مستوعب را، که محل بحث ما این است، محل بحث در اعاده است، اول وقت نماز خوانده است، اخر وقت عذر مرتفع شده است، هل تجب الاعاده ام لا، ایشان می گوید اصلا این عمل شما، امر ندارد. موضوع دلیل اضطرار شامل این نمی شود. ان اطلاق اولی را منکر است. این که اذا قمتم الی الصلاه و لم تجدوا ماء اطلاق داشته باشد چه عذرت باقی باشد تا اخر وقت یا باقی نباشد، گفته نه. اطلاق ندارد. چرا. فرموده اذا قمتم الی الصلاه یعنی اذا قمتم به صلاتی که در حقتان تکلیف است. واجب است. اذا قمتم الی الصلاه همان نمازی که مامور به است، می خواهی ان را بیاوری، اگر اب داری، وضوء بگیر. غسل بکن. اذا قمتم الی الصلاه موضوع ما قیام به نمازی هست که واجب است. چه نمازی واجب است. طبیعی نماز واجب است بر مکلف. طبیعی نماز بین الحدین واجب است. اذا زالت الشمس وجبت الصلاه، طبیعی صلاه، حتی تغیب الشمس. طبیعی نماز واجب است. وقتی که در اذا قمتم الی الصلاه گفتید اطلاق نیست، همین موضوع فلم تجدوا هست. اذا قمتم الی الصلاه موضوع است برای دو قسم. تقسیم کرده است خداوند تبارک و تعالی. اذا وجدتم الماء، توضؤوا و اغتسلوا و اذا لم تجدوا تیمموا. ان مقسم این دو قسم است. نتیجه این است که شخصی که اول وقت معذور است، و در اخر وقت عذرش مرتفع می شود، مشمول این ایه شریفه نیست. ما باید فاقد الماء باشیم به طبیعی نماز. این شخصی که اخر وقت اب پیدا می کند، این فاقد الماء به طبیعی نیست. این فاقد الماء است نسبه به بعضی از افراد، افراد اول وقت. نسبه به طبیعی، طبیعی نماز، فاقد الماء نیست. القدره الی الطبیعی بالقدره علی فرد ما. همین که یک فرد را می تواند بیاورد با وضوء، این….این کلمه را هم اضافه کنیم برای این که واضح تر بشود. ایشان می گوید و لم تجدوا این ها کنایه است یعنی و لم تتمکنوا. نتیجه این می شود اذا قمتم الی الصلاه تمکن داری از طهاره مائیه برای طبیعی صلاه، وضوء بگیر، غسل بکن. همین منطبق بر محل کلام ما هست. این کسی که اخر وقت عذرش مرتفع می شود، این شخصی هست، تمکن دارد از نماز مع الطهاره المائیه. ایه قران به این می گوید وضوء بگیر، غسل بکن. اصلا و لم تجدوا شامل این نمی شود. قسم اول شامل این است. قسم دوم شامل این نمی شود. این است که به مرحوم اخوند می گوید اقای اخوند اطلاق ندارد این دلیل امر اضطراری. عذر غیر مستوعب را نمی گیرد. بلکه بالاتر. این مقتضای این ایه شریفه این است که تیمم امر ندارد. وضوء امر دارد.
س:
ج: همه اش بند به همین مساله است. اذا قمتم الی الصلاه، این صلاه کدام صلاه است.
خب این فرمایشی هست که در محاضرات فرموده است و اشکال کرده.
س:
ج: اخوند گفت دلیل ما اطلاق دارد. ایشان گفت اطلاق ندارد…اطلاقی را که او توهم کرده، دارد رفع می کند. می گوید اشتباه می کنید….
این فرمایشی هست که مرحوم اقای خوئی در رد اخوند فرموده است.
خب این یک بحث مفصلی در فقه دارد. خودش هم این جا ارجاع داده به فقه. گفته در ابحاث فقهیه بحث کردیم. یک بحثی هست در فقه. اختلاف در استظهار از مثل این ایه شریفه هست. اذا قمتم الی الصلاه مراد چیست. اذا قمتم الی الصلاه یعنی ان صلاتی که واجب است، طبیعی صلاه، یا اذا قمتم الی الصلاه. وقتی قیام می کنی که نماز را بخوانی. بلند می شوی نماز. همان طبیعی نماز را بخوانی. فارسی اش این است که وقتی پا می شوی نمازت را بخوانی. طبیعی نماز. وقتی پا شدی ان طبیعی نماز را بخوانی، دو تا حالت دارد. اب داری، وضوء بگیر. اب نداری، تیمم کن.
س:
ج: یک مواردی انصراف دارد….پا شدم نماز بخوانم، ده دقیقه دیگر اب می اید، حالا از ان جا انصراف دارد….نگفته وقت نماز…
فارسی اش این است پا شدی نماز بخوانی، قمتم، پا شدی نماز بخوانی، اب داشتی، وضوء بگیر. کی خبر دارد که زنده می مانی چند ساعت دیگر چه می شود. بندگی خدا را تاخیر نیانداز. پا شدی نماز بخوانی اب داشتی وضوء بگیر غسل کن. نداشتی هم…ما این استظهار را در فقه گفتیم اقوی هست و استشهاد کردیم به یک مواردی که موارد خاصه که مرحوم اقای خوئی می گوید ان موارد خاصه، ان ها استثناء است. گفتیم نه. مؤیدش همان موارد خاصه است. حالا دیگر تمام الکلام در فقه. بحث این که این ایه شریفه اطلاق دارد، نکته اش، استظهار از این موضوع است. اخوند، سید یزدی، این ها استظهار می کنند مجرد زمان قیام را، ایشان، به نظرم غیر عرفی می گوید، قیام به ان نماز واجب. نه نمازی را که می خواهی بخوانی نه. اذا قمتم الی الصلاه، طبیعی نماز. یا به عباره اخری ما هم می گوییم طبیعی نماز. ولی پا شدی طبیعی نماز را بیاوری و لم تجدوا. در همان وقتی که پا شدی. مهم این است. همان وقتی که پا شدی طبیعی را امتثال بکنی، اب داری وضوء و غسل، نداری، تیمم. بحث بند به این استظهار است که ان طور استظهار بکنیم یا ان طور.
ما حالا کار به ان جهت نداریم. این ها بحث صغروی هست. کبروی اش حرف اخوند درست است. اگر در یک جایی دلیل امر اضطراری اطلاق داشت، عذر غیر مستوعب را شامل شد، و امر کرد به عمل اضطراری، مقتضای دلیل اجزاء است. حرف مرحوم اخوند درست است. قاعده ای که می دهد درست است. منتهی مرحوم اقای خوئی می گوید این مثال نماز، خارج از بحث است. عیب ندارد. ان بحث استظهاری است. اصل حرف درست است. مقتضای دلیل امر اضطراری، فرض این است که امر اضطراری داریم. شما امدید می گویید امر اضطراری نداریم. خب ان در یک جایی نداریم. اگر امر اضطراری شاملش شد، ظهور محمول در وجوب تعیینی هست فیجزی. همین دو کلمه. اگر در یک جایی موضوع امر اضطراری شامل شد، لازمه امر اضطراری که تعین است، لازمه امر اضطراری که ظهور در تعین دارد، لازمه اش اجزاء است. حرف مرحوم اخوند متین است.
س:
ج: حالا اعاده نه، تکرار. این ها الفاظ است…ممکن است لسانش یک لسانی باشد بگوید همان وقتی که….اصلا ممکن است از اول لسان خطاب این طور باشد که وقتی که پا شدی، همان فرد….
این است که حرف مرحوم اخوند درست است. خوب بود مرحوم اقای خوئی این طور می فرمود. بیان مرحوم اخوند درست است. ضابطه ای را که به ما داده است، درست است. منتهی این تطبیقی که کرده ایه قران را، تطبیقش را بگوید نادرست. ولی اصل ضابطه درست است. هرگاه، ببینید شما قاعده، هرگاه شخصی داخل موضوع امر اضطراری شد، فرض کلام این است، تحریر محل نزاع گفتیم، داخل موضوع امر اضطراری شد، امر اضطراری به او متوجه شد، لازمه توجه امر اضطراری اجزاء است. چون ظاهر امر اضطراری تعیینیه است و لازمه تعیینیه اجزاء است. خب این است که حرف مرحوم اخوند، ضابطه ای که داده، تمام است. اشکال مرحوم اقای خوئی این است که شما چرا از ایه این طور استظهار می کنید. اخوند می گوید خب حالا این ایه را قبول ندارید. خب حالا یک دلیل دیگری اگر امد. شامل شد. دلیل امر اضطراری شامل شد این شخص را و امر در حقش امد، می گوید وقتی شامل شد، امر امد، چون امر ظهور در تعیین دارد، فیجزی. حرف متینی هست. بعد می اییم در صغری. حالا در این صغری، محل کلام است. اخوند می گوید اگر ان طور استظهار کردید، داخل ان قاعده است. اگر ان طور استظهار کردید، داخل ان قاعده است. این هم اشکال دوم.
و اما اشکال سوم اشکال مرحوم اغاضیاء است. مرحوم اغاضیاء ان حرف های اخوند را قبول دارد. می گوید راست می گویید. اصلا فرض کلام این است که موضوع امر اضطراری این اقا هست. امر اضطراری هم شاملش شده است. فرض کلام است. حرف اقای خوئی خروج از محل بحث است. فرض کلام این است که موضوع امر اضطراری هست. امر اضطراری هم هست. اخوند می گوید ان امر ظهور در تعیین دارد، فیجزی. مرحوم اغاضیاء گفته این امر درست است ظهور در تعیین دارد فیجزی، ولی یک معارضی دارد. به نظر، او فنی تر اشکال کرده بر مرحوم اخوند. می گوید درست است حرف های شما و لکن این امر اضطراری یک معارض دارد. معارضش کدام است. معارضش امر اختیاری هست. امر اختیاری به ما می گوید لایجزی. به ما گفتند که نماز را با طهاره مائیه بخوان وقتی قدرت داشته باشی، چه اول وقت عذر داشتی و نماز اضطراری خواندی یا نخواندی. دلیل امر اختیاری اطلاق دارد. دلیل امر اختیاری می گوید نماز را با طهاره مائیه بخوان. در وقت. بین الحدین. وجبت الصلاه مع الطهاره المائیه. اطلاق دارد. چه قبلا عذر داشتی و نماز را مع الطهاره الترابیه خواندی یا نخواندی. اطلاق دارد. اطلاق امر اضطراری می گوید یجزی. اطلاق امر اختیاری می گوید لایجزی. بعد ترقی کرده. گفته بلکه در ناحیه امر اختیاری، دلالت وضعیه است. در ناحیه امر اضطراری، دلالت اطلاقیه هست. در این تعارض، چون دلالت امر اختیاری وضعی هست، مقدم است بر دلالت امر اضطراری که اطلاقی هست.
س:
ج: از محل بحث خارج نشده و لکن شما بگو حرفش ناتمام است. ولی از محل بحث خارج نشده است. فنی از این جهه. اقای خوئی امده یک بحث صغروی کرده، گفته این محل بحث نیست. خب نباشد. ما بحث کبروی داریم. حالا در یک مثالی شما با اخوند در استظهار مخالف هستید. ان بحث فنی نیست. ان اشکال فنی نیست. اما این اشکال فنی است. می گوید درست است این موضوع است. فتیمموا هم ظهور در تعیین دارد. لازمه تعیین اجزاء است. ولی این معارض دارد. معارضش امر اختیاری هست. معارضش می گوید اقوی هم هست.
ملاحظه بفرمایید کلام ایشان را. ان شاء الله در پس فردا بیان می کنیم کلام ایشان را. ببینیم می شود قبول کرد یا نمی شود.