اصول ـ جلسه ۱۲۴ ـ ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

No Audio File Selected/Uploaded

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث در روایاتی بود که مرحوم اخوند به ان روایات اشاره کرده بود و استدلال کرده بود به بعضی از ان روایات بر تبدیل الامتثال بالامتثال.

عرض کردیم این روایات سه طائفه اند.

یک طائفه اش روایاتی هست که امر به اعاده کرده است. بعد از اتیان فردی از مامور به، امر کرده است به اتیان فرد اخر. هم در باب نماز جماعه است، کسی که فرادی خوانده است، جماعه منعقد شده است، امر به اعاده داریم، هم در نماز ایات قبل از انجلاء و اتمام و انقضاء ایه امر به اعاده داریم. هم در نماز شب، صلاه اللیل که مقدم بر نصف شب داشته است، امر به اعاده داریم فی الثلث الاخیر من اللیل. و هم، این جا دیگر عنوان اعاده نیست، مشابه ان ها، امر به امامت داریم. شخصی فرادی نماز خوانده است، بعد عده ای جمع شدند، روایه داریم که امّهم، دوباره همان نماز را با عنوان امام با ان ها قرائه بکند.

این یک طائفه از روایات است که ادعاء این است که ظاهر این ها تبدیل الامتثال است به فرد اخری.

از این طائفه کسانی که منکر تبدیل الامتثال اند، جواب دادند. گفتند این ها ظهور در تبدیل الامتثال ندارد. این ها ظاهرشان امر به تکرار عمل است استحبابا. این جزء مصادیق مساله مره و تکرار است. نه مساله ما. فعل را در ضمن فردی اتیان کرده است، امر او ساقط شده است، بعد امر اخری، حالا امر اول وجوبی امر دومی مستحبی، مثل این نماز معاده، نماز ایات، امر اولش امر وجوبی هست، امر ثانی امر استحبابی، مثل حج، مستطیع است در سال اول امر وجوبی دارد، در سال دوم امر استحبابی دارد. این ها هم این طوری هست. در مثل نماز شب هم امر استحبابی داشته به نماز شب قبل انتصاف اللیل، بعد که مثلا بیدار شده، حرجی نبوده، تعبش مرتفع شده است، امر استحبابی دارد به تکرار. این ها امر ثانی دارند به فرد ثانی. فرد ثانی مامور به جدید باشد، جای بحث ندارد. همه قبول دارند. واقع شده در شریعه. بحث ما درتبدیل الامتثال است که یک امر بیشتر نیست. فعلی را انجام داده ایم، مصداق ان طبیعه مامور به. حالا می خواهیم دوباره فعل اخری را انجام بدهیم به جای او. این مسقط همان امر اول باشد. نه این که امتثال امر دوم. این روایات امتثال امر دوم را می گویند. این راجع به این طائفه.

و لکن در ذهن ما این است که نسبه به ان روایاتی که راجع به تکرار نماز ایات رسیده است، این حرف درست است. ظاهر ان روایات این است که هنوز ایه هست، خداوند می خواهد تکرار بکنی شما عباده را. اولی اش واجب. دومی اش مستحب. ظاهر ان روایاتش این است.

و اما نسبه به نماز معاده، نسبه به امام شدن، نسبه به اعاده نماز شب، در ذهن ما این است که این حمل خلاف ظاهر است. اعاده کن یعنی همان طور که ان را اوردی، بیار. و یؤید ذلک که در ارتکاز هم همین است که نماز ظهر را که ادم دوباره می خواند، واجب را دارد می خواند. نماز ظهر باشد مستحب، این خلاف ارتکاز است. این هم مؤید همین می شود که وقتی می گوید اعاده کن ان را، نماز شب را می گوید اعاده کن یعنی به جای او. نه این که عددش حالا اضافه شده در حق این اقا، عددش مثلا شده سی و چهار تا شده چهل و پنج تا. یازده تا را دوباره امر اخری دارد. به ذهن می زند که عددش اضافه نشده در حق این بیچاره. همان را که خوانده، تبدیلش می کند. بعید است اضافه شدن عدد نوافل در حق این شخص. این ها مؤید این است که اعاده از باب تبدیل امتثال باشد.

این یک طائفه از روایات.

س:

ج: ان جا مستحب است. در هر دویش…..این مثال خوبی هست پیدا کردیم، این را نیاز داریم. این را تکرار کردم امروز چون برای بحث آتی بهش نیاز داریم.

و اما طائفه ثانیه طائفه ای هست که امر به اعاده که دارد بماند، یک اضافه ای هم دارد. اضافه اش ان الله یختار احبهما. این طائفه تنها یک روایه دارد. روایه سهل بن زیاد که رجلی نمازش را در منزل خوانده است، بعد وارد مسجد می شود، ان ها، اهل سنت، نماز جماعه برقرار می کنند، حضرت فرمود که با ان ها جماعهً بخواند، ان الله یختار احبهما. ظاهر این روایه تبدیل امتثال است که این پیش مرحوم اخوند مهم بوده است. این را در کفایه اشاره کرده است. ان الله یختار احبهما یعنی احب در مقام امتثال. اختیار می کند احب را برای ان که برت واجب بود. ظاهر این حدیث شریف ظاهرش تبدیل امتثال است.

س:

ج: ما کار به او نداریم. مستحب و واجب کار نداریم. ان الله یختار احبهما یعنی در مقام امتثال ان تکلیفی که داشتی، ان را، احب را امتثال قرار می دهد…اگر یکی گفت من اب را اوردم، بعد می گوید یک شخص ثالثی می گوید حالا یک اب دیگر را هم ببر، مولی ان که احب این ها هست، اختیار می کند، احب این ها را اختیار می کند یعنی در مقام امتثال امر.

و لکن در مقابل گفته اند این استدلال ناتمام است.

یک اشکال سندی کرده اند. این روایه را کافی مسند نقل می کند. مشتمل بر سهل بن زیاد است. مثلا الامر فی سهل صعب. این طور گفتند. مرحوم اقای خوئی. مرحوم صدوق هم که این روایه را نقل می کند، مرسله نقل می کند. مرسله های صدوق هم قیمتی ندارد.

خب این علی المبنی هست. اگر کسی گفت الامر فی سهل سهل که در ذهن ما همین است، کثره روایه دارد، روایه اجلاء دارد، علی المبنی سند تمام است.

س:

ج: تقیه ندارد. می گوید نماز تقیه ای بخوان. نمازش تقیه ای هست. نه ان الله یختار احبهما. ان الله یختار احبها اصل جد است. یک قاعده را دارد بیان می کند….بروید تقیه بکنید، با ان ها نماز بخوانید، بعد خداوند در مقام امتثال، هر کدام از این دو نماز بهتر بود، او را امتثال قبول می کند….او مستحب است. ان ها را بحث کردیم در باب تقیه، ان ها مستحب است.

و اما جوابی که داده اند، جواب دلالی. دو تا جواب داده اند.

گفته اند که ان الله یختار احبهما یعنی در مقام اجر و ثواب. در مقام اجر و ثواب خداوند اختیار می کند ان که ثواب بیشتر دارد ثواب می دهد. امتثال به همان فعل اول محقق شد. امر ساقط شد. بعد خداوند نگاه می کند، می خواهد اجر بدهد، می بیند کدام یک از این ها اجرش بیشتر است، ان که اورده، مامور به بوده است. ان که می اورد، لامامور به است. فقط استحباب اعاده دارد. مشروع است. مصداق مامور به واجب نیست. ولی خداوند نگاه می کند کدام یکی بهتر است، می خواهد اجر بدهد، ان که اجرش بیشتر است. یک واجبی را انجام داده، یک مستحبی را، در مقام اجر، ان که اجرش بیشتر است، برایش می نویسند. این طور نیست که اختیار در مقام امتثال باشد. ان الله یختار احبهما فی مقام الاجر و الثواب لا فی مقام الاطاعه و الامتثال.

س:

ج: حضرت فرمود همان نماز واجب را با این ها بخوان. نماز واجب را امده گفته با این ها بخوان. ان الله یختار احبهما…مثل اعد نیست هر دو را ثواب بدهد. ان جا دو تا ثواب است. ان الله یختار احبهما. یکی هست. در مقام ثواب. قائل این را می گوید….اگر دو تا امر هست، هر دو را اختیار می کند. لذا گفتم این بهتر از ان ها هست، ان جواب ان جا این جا نمی اید. یک امر است. ان الله یختار احبهما.

و لکن به ذهن ما این است که این خیلی خلاف ظاهر است. و لو خلاف ظاهر ان طائفه را تحمل کنیم، این را نمی توانیم. ان الله یختار احبهما، احب این ها را اختیار می کند، این در مقام امتثال ظاهرش هست. اگر بناء باشد ما دو امر داشته باشیم یک امر وجوبی یک امر استحبابی، نه. ان الله یختار احبهما معنی ندارد. باید هر دو را اختیار کند، هر دو را ثواب بدهد. این که می گوید ان الله یختار احبهما، کاشف از این است که یک امر بیشتر نیست. یک امتثال بیشتر نیست. امتثالش همان است که افضل است.

این که کسی بگوید، یک جواب اخری، کسی بگوید ان الله یختار احبهما کنایه است، کنایه از این است که خداوند اختیار می کند، کنایه است، اختیار می کند احبش را، می خواهد بگوید احبش همان اولی هست، ان را هم اختیار کرده، تمام شده. این دومی را همین طور سوری برو بخوان. تقیهً بخوان. ان الله یختار احبهما مراد اولی هست. کنایه از این است که این نماز نیست این که می خواهی با این ها بخوانی. کالجدر اند این ها. بیخود است این نماز با این ها. برو با این ها بخوان، ان الله یختار احبهما یعنی همان اولی را یختار.

می گوییم این خلاف ظاهر است. نه. ما روایه زیاد داریم که ما را ترغیب کرده، گفته نماز خلف ان ها، کالصلاه خلف رسول الله. عکسش شاید بچربد. کسی بگوید ان الله یختار احبهما یعنی این دومی را. ان وقت نص در تبدیل الامتثال است. یعنی از ان رفع ید می شود، دومی را به جایش می گذارد.

خب این یک جواب، خلاف ظاهر است.

جواب دومی که در کلمات مرحوم اسدمحمدباقر است، این را گفته است که ممکن است بگوییم ان الله یختار احبهما…هدر امتثال را ظاهرا در ان طائفه بعد گفته است. اشتباه شد.

ان الله یختار احبهما در مقام اجر باشد، خلاف ظاهر است. ظاهرش این است که در مقام امتثال است…..

جواب دوم این است که ان الله یختار احبهما از باب هدر امتثال باشد. به چه بیانی. به این بیان که نماز که واجب شده است، مشروط به این است که، مشروط به شرط متاخر، طبیعه نماز واجب است مشروط به شرط متاخری که افضل الافراد را نیاوری. اگر افضل الافراد را اوردی، ان افضل الافراد واجب است. ان الله یختار احبهما، اگر اولی را اختیار کرد احبهما، که خب تبدیل امتثال نیست. اولی انتخاب شده. تمام است. اگر دومی را انتخاب کرد یختار احبهما، این از باب هدر امتثال است. چون شما می گویید نماز مشروط است، طبیعه واجب است اگر افضل الافراد را نیاوری. و گرنه ان افضل واجب است. خب شما اگر دومی را بیاوری، افضل باشد، سبب می شود که اولی کشف می کند از اول وجوب نداشته است. ان که واجب است، این دومی هست. با این دومی، قیدی را محقق کردی افضل اوردن، که بر اولی دیگر منطبق نمی شود. به اوردن شرط متاخر، اولی را از صلاحیه امتثال خارج کردی. هدر الامتثال. دیگر اولی نمی تواند امتثال باشد. چون طبیعه نماز واجب شده بود اگر فرد افضل را نیاوری. خب این جا که فرد افضل را اوردی، طبیعه واجب نشده است. پس بر ان اولی انطباق پیدا نمی کند. وجه این که دومی می شود امتثال، این است که اولی از امتثال بودن، خارج می شود. هدر امتثال را که همه قبول دارند. مشکلی نداریم ما. مشکل ان جا بود که ان هم امتثال باشد، این جایگزین ان بشود. در حالی که این را که می اوری، مثل این که لگد، در عرفیات، مثل این که لگد زد اب را چپه کرد. تا اب را چپه کرد، او از امتثال بودن خارج شد. دومی می شود امتثال. تبدیل نیست. این جا هم این طوری هست. تا نماز افضل را اوردی، ان نماز قبلی از صلاحیه امتثال خارج می شود. چون ان که واجب شده بود، مطلق طبیعه نیست. اگر طبیعه صلاه واجب شده بود، بله. دومی را هم بیاوری، او مصداق است. اما طبیعه نماز واجب شده است مشروط به این که افضل را بعدش نیاوری. بعد از ان طبیعه. این جا افضل را اوردی، ان اولی از مصداقیه مامور به خارج شد. این طور بافیدند و گفتند که از باب تبدیل امتثال نباشد.[1]

و لکن به ذهن می اید که این ها قطعی البطلان است. این که نماز واجب شده باشد مشروط به این که افضلش را بعد نیاوری، این ها گفتنی نیست. مقتضای خطابات شریعه این است که طبیعه نماز واجب شده است. واجب شده است نماز طبیعه اش اگر افضل را نیاوری. بعد از طبیعه، افضل از طبیعه را نیاوری. یعنی اگر یک نمازی خواندیم، بعد یک افضلی اوردیم، این معلوم می شود که ان اولی مامور به نبوده است. باز دوباره اگر افضل از این افضل را اوردی، معلوم می شود که ان دومی…این ها گفتنی نیست. این است که مشروط بودن مامور به به شرط ان هم متاخر، عدم اتیان افضل، قطعی البطلان است. جای گفتن ندارد.

اگر ما محال دانستیم تبدیل الامتثال را، باید همان توجیه اول متعین است. این توجیه ناتمام است.

این هم طائفه ثانیه.

س:

ج: بالاخره نمازی را که می خوانیم، خوب است. نمازی را که می خوانیم، هم مصلحه نماز را دارد، هم یک زیادی دارد. مداراه دارد….فرض این است که اگر نخوانده بود، این نماز صحیح است. باطل نیست. پس هم مصلحه نمازی را دارد، هم….اما نماز را. نه صورت نماز را. حقیقه نماز.

و اما طائفه ثالثه.

طائفه ثالثه روایاتی هست که غیر از امر به اعاده، مشتمل بر این جمله است. و یجعلها الفریضه. ان جا یختار است، این جا یجعلها هست. در صحیحه هشام است که نماز فرادی خوانده است، جماعه برقرار شده، حضرت فرمود که اعاده کند و یجعلها الفریضه. ظاهر یجعلها الفریضه این است که الفریضه، یعنی این را همان نماز واجبش قرار بدهد. اگر این را می تواند ان نماز واجبش قرار بدهد، این لایمکن الا بتبدیل الامتثال. ظاهر این روایه تبدیل الامتثال است.

و لکن جواب دادند از این ظاهر روایه.

مرحوم شیخ طوسی جواب داده است که اصلا این روایه اثناء نماز را می گوید. یک کسی دارد نماز فرادی می خواند، در اثناء نماز امام رسید، خیلی اتفاق می افتد امام تاخیر کرده، این شروع کرد به نماز فرادی، وسط نماز امام رسید، جماعه منعقد شد، این روایه می گوید قطع کنی ان نمازت را، حالا قطع کن یا نیه فرادی کن بعد قطع کن،[2] محل بحث است، یا سر دو رکعتی نیه نافله کن سلام بده، بالاخره تمام نمی کنی این نماز را. بعد می ایی جماعه اقتداء می کنی. یجعلها فریضه چون شما اصلا نماز واجب را نیاوردی. حملش کرده این را بر اثناء که ربطی به تبدیل امتثال ندارد. امتثال ابتدائی هست.

و لکن همان طور که فرمودند این حمل خیلی خلاف ظاهر است. ظاهر این روایه این است که اگر نگوییم نص است، اطلاقش می گیرد جایی را که از ان نماز فارغ شده است. رجل صلی وحده، یصلی وحده، ثم یجد بخوانید عبارتش را. شیخ طوسی به همین یصلی چسبیده است.[3] یعنی در حال نماز است. در ارتکاز شیخ طوسی، و لو نگفته است، در ارتکاز شیخ طوسی همین است. رجل یصلی وحده. نمازش را وحده می خواند. ثم یجد جماعه. قال یصلی معهم و یجعلها الفریضه. اگر مراد از اثناء صلاه بود، این تذکر لازم بود. می گفت مثلا قطع بکند نمازش را. می فرمود عدول به نافله بکند. این که می گوید یصلی وحده، حکایه است، یک شخصی نمازش را می خواند وحده، ثم، بعد یجد، ظاهرش اگر نگوییم قدر متیقن است که می گوید ثم، بعد یجد جماعه، نگوییم بعد الفراغ است، اطلاقش می گیرد اثناء و بعد الفراغ. همین اطلاقش برای ما کافی هست که یجعلها الفریضه.

جواب دومی که از این داده اند، گفته اند که یجعلها الفریضه مقصود همان فریضه نیست. همان فریضه ای که صلی. یجعلها الفریضه یعنی فریضه اخری. فریضه قضائیه. در روایتی هم هست، روایه اسحاق است که شخصی نمازش را خواند، بعدا جماعه منعقد شد، حضرت فرمود که نماز را اعاده کند و ینوی قضاء. نیه قضاء بکند. حملش کردند یجعلها فریضه را بر این که فریضه لما فات است.

این است که حملش بر این نماز دیگر، نماز قضاء، این هم بعید است. حالا در روایه اسحاق این طور امده است. ان هم یک راه را بیان کرده است. خصوصا ما در روایه معاده داریم که اعاده کند همان نماز را. در روایات معاده، طائفه اولی که گفتیم، اعاده همان نماز است. ان هم در ان جا داریم. خب ما بر عکسش می کنیم. می گوییم روایه اسحاق می گوید قضاء یک راه را بیان کرده است. ان روایات طائفه اولی که می گوید اعاده کن، یک راه دیگر را بیان کرده است. این یجعلها فریضه را اخذ می کنیم. یجعلها فریضه یعنی همان فریضه ای که به عهده ات هست. نه فریضه اخری.

ان که شاید گفتنی تر باشد، جواب سوم است. ثم یجعلها الفریضه، این الفریضه عنوان مشیر است. نه بما هی فریضه. یعنی همان نمازی را که خوانده نماز ظهر، ثم یجعلها فریضه، این هم همان ظهر قرار بدهد. قضاء قرار ندهد. ضد قبلی. مستحب است. این که امرش استحبابی هست. ثم یجعلها الفریضه، ان فریضه، یعنی ان را نماز ظهر قرار بدهد، نماز دیگر قرار ندهد. نه بما هی فریضه. الفریضه عنوان مشیر است به ان نماز ظهر. ثم یجعلها همان ظهری که خوانده. ان وقت یجعلها مستحب است. می شود جزء طائفه اولی. مستحب است این را ظهر قرار بدهد. قضاء قرار ندهد مثلا. یک نماز دیگری…نماز ظهر را فرادی خوانده است، جماعه برقرار شد، این را می خواهد عصر قرار بدهد، نه. مستحب است این را الفریضه، همان نمازی را که خوانده. یعنی ان را تکرارش بکند مستحبا. مثل طائفه اولی که می گفت اعاده بکند، این هم همان است. یک امر استحبابی دارد به اعاده نماز ظهر.

ان که جواب گفتنی هست، ان دو تا جواب اول ناگفتنی هست، ان ها خیلی خلاف ظاهر است. و یجعلها الفریضه یعنی همان ظهر قرار بدهد در مقابل نماز دیگر قرار ندهد. اگر دوست دارد. واجب نیست. اگر می خواهد. می خواهد هم قضاء قرار بدهد. می خواهد یک نماز دیگری قرار بدهد. اصلا هیچ کاری نکند.

یجعلها الفریضه اگر کسی گفت تبدیل امتثال محال است، این توجیه و این حمل، اقرب محامل است.

و لکن اگر کسی گفت نه. تبدیل الامتثال بمکان من الامکان، نه. یجعلها الفریضه می گوید عنوان مشیر خلاف ظاهر است. در علم اصول هم گذشت، در مقدمات گذشت ظاهر هر عنوانی این است که دخالت دارد. مشیر بودن، خلاف ظاهر است. ثم یجعلها الفریضه یعنی اگر می خواهد، همین را قرارش بدهد فریضه. قرار دادن فریضه به نیه است. یعنی این را نیه کند فریضه. ظاهرش این است. اگر کسی تبدیل امتثال را قبول کرد، ظاهر این خبر هم تبدیل الامتثال است. وجهی برای رفع ید از این ظاهر نیست.

حاصل الکلام. دعوای این که این سه طائفه از روایات ظهور ندارد در تبدیل امتثال، در ذهن ما این است که خلاف انصاف است. سه طائفه روایات هیچ کدام ظهور در تبدیل ندارد، خلاف انصاف است. ما می گوییم هر سه طائفه، خصوصا یختار احبهما، خصوصا یجعلها الفریضه، ظهور در تبدیل الامتثال دارد. و اما اگر کسی قبول کرد ظاهر این ها هست، مثل مرحوم اقای خوئی فی الجمله قبول کرده، ولی چون محال است عقلا، باید از این ظهور دست برداریم، اگر کسی ظهور را قبول کرد، ولی به خاطر استحاله گفت باید حمل بکنیم، در ذهن ما این است که اقرب المحامل در طائفه اولی، استحباب الاعاده به امر استحبابی. در طائفه ثانیه احبیه اجر. در طائفه ثالثه عنوان مشیر. ان محامل دیگر خیلی بعید است.

هذا تمام الکلام در روایات باب.

ثم یقع الکلام اگر کسی تبدیل الامتثال را ممکن دانست، ایا باید اقتصار بکند به همین موردی که روایات امده، همین چند مورد، در ذهنم هست هنوز موارد دیگر هم پیدا می شود. بالاخره اقتصار بکند بر جایی که نص داریم، یا نه. تعدی می شود کرد از این موارد به سائر موارد.

شبهه این است ما تبدیل الامتثال را که درست کردیم، گفتیم نه. اختیار مولی هم دخیل است در سقوط امر. انتخاب مولی هم اثر دارد. خب اختیار مولی دست ما نیست. اگر یک جایی خودش گفت افضل را انتخاب می کنم، فبها. جاهای دیگر از کجا می دانیم که اختیار کرده. شاید همان اول اوردیم، اختیار کرد. تمام شد رفت. جا برای تبدیل الامتثال نمی ماند. شبهه این است.

و لکن در ذهن ما این است که از این روایات، چون مواردش زیاد است، به ذهن می زند که می شود تعدی کرد فی الجمله. ببینید روایه در مورد نماز فرادی هست، بعدش جماعه بخوان. ان الله یختار احبهما. در ذهن ما این است که این به منزله تعلیل است. متفاهم عرفی این است که هرگاه واجب من را در ضمن فردی اوردی، بعد فرد افضلی در بین بود، ان فرد افضل را می توانی بیاوری، ان الله یختار احبهما. نماز را در منزل خوانده ای. بعد از چند دقیقه امدی مسجد الحرام. نماز در مسجد الحرام خیلی افضل است. فرادی. جماعه بحث نداریم. مورد نص نیست. بعید نیست مردم از این عبارات این طور بفهمند ان الله یختار احبهما، خصوصیه ندارد تکرار نماز فرادی به جماعه. بلکه می توانی شما تکرار بکنی ان مامور به را به هر فردی که در معرض افضلیه است. این ها سوال شده حضرت جواب دادند. بقیه ها سوال نشده است.

س:

ج: بعضی اش قابل تکرار نیست.

ما نماز را فرادی خواندیم، جماعه پیدا کردیم. حضرت فرمود بخوان. ان الله یختار احبهما. حالا فرادی خواندیم، وارد مسجد الحرام شدیم، نمی توانیم بخوانیم این جا، تکرارش نمی توانیم بکنیم، بعید نیست ان الله یختار…زمینه احبیه هست، ان الله یختار احبهما. اگر کسی جرأت بکند بگوید در تمام ان هایی که می شود…بندگی خدا هست. راه بندگی را سد نکنید. توسعه در بندگی. امر عقلائی است این که اگر من مامور به، خصوصا گفتیم امر عقلائی هست، من مامور به خداوند تبارک و تعالی را در فردی اوردم، فرد دیگری پیدا شد که او محتمل است افضل است، دوباره بیاورم، در ذهن ما این است که بعید نیست که تعدی بکنیم از روایات.

س:

ج: یکی با حال توجه نبود. به دلش نچسبید. ارتکاز هم همین است. می گوید از سر نو یک نماز دیگر بخوانیم.

حالا ملاحظه بفرمایید یک تتمه ای دارد ان شاء الله تتمه اش فردا بحث می کنیم.

 

[1]. بحوث فی علم الاصول.ج2.ص131:

الطائفة الثالثة- ما ورد بلسان ان اللَّه يختار أحبهما إليه و هذا يدل على إمكان تبديل الامتثال لأن ظاهره انه يختار أحبهما في مقام الامتثال و أداء الوظيفة.

و الجواب- مع غض النّظر عن ضعف سند هذه الطائفة- سنخ ما ذكرناه في الإجابة على الطائفة السابقة من احتمال ان يكون الواجب مشروطا بعدم الإتيان بفرد أفضل أو أحب إلى اللَّه سبحانه و تعالى و هذا الجواب أفضل مما قيل بأنه لعل المقصود اختيار اللَّه أفضل الفردين في مقام الثواب لا في الجانب الوظيفي. لأن هذا خلاف ظاهر السياق في ان الاختيار بلحاظ الجانب الوظيفي لا الثواب. على ان النّظر لو كان إلى الثواب فلما ذا يفترض الاختيار و الانتخاب لأحد الفردين، بل كلاهما انقياد بحكم‏ العقل و له ثواب بل النص يشير إلى محبوبية كل منهما في نفسه. اللهم إلّا ان يراد الاختيار بلحاظ ثواب مخصوص و هو ثواب الفريضة إلّا ان هذا تمحل في تمحل لأن فرض كون النّظر إلى الثواب ثم إلى ثواب مخصوص كله خلاف الظاهر.

[2]. خب از اول نیه اش فرادی بوده است. شاید مراد استاد نیه نماز قضاء باشد.

[3]. در مصابیح الظلام درباره این روایه امده است:

في «المدارك»: أنّ الظاهر أنّ معنى قوله: «و يجعلها الفريضة» أنّه يجعلها الصلاة التي صلّاها أوّلا لا غيرها «3».

و في «التهذيب» قال: إنّ المعنى أنّ من صلّى و لم يفرغ بعد من صلاته و وجد جماعة فليجعلها نافلة، ثمّ يصلّي الفريضة في جماعة «4».

و ربّما يقرّبه أنّ هشام بن سالم روى عن سليمان بن خالد عن الصادق عليه السّلام ما ذكر بعينه «5».

و ربّما يقرّبه أيضا لفظ يصلّي في قوله: «يصلّي الصلاة وحده» حيث عبّر بصيغة المضارع دون الماضي، و الأقرب أنّ المراد أنّه يصلّيها ثانية، طالبا من اللّه تعالى أن يكتب الثانية فريضة؛ لما ورد في الأخبار من أنّ اللّه تعالى يختار أفضلهما و أتمّهما