اصول ـ جلسه ۱۱۷ ـ ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

No Audio File Selected/Uploaded

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در این بود که صیغه امر دلالت ندارد لاعلی الفور و لاعلی التراخی.

البته محل بحث جایی ست که متعلق خودش اقتضاء فوریت نکند. فور و تراخی. دلالت بر فور و تراخی محل بحث ان جایی ست که خود متعلق فوریه را اقتضاء نکند.

ربما قوام متعلق به این است که فوری اورده شود. مثل رد التحیه. رد تحیه، رد سلام واجب است. این فوری هست. فوری نه از بابی که امرش دلالت بر فوریت می کند. نه. از این باب است که خب اگر فورا جواب نداد، فی اول ازمنه الامکان جواب نداد، بعد رد صدق نمی کند. این از این باب است که محقق عنوان متعلق، فوریت است. نه از بابی که اذا حییتم بتحیه فردوها نه این که چون وجوب رد فوری است. نه. از باب این که رد صدق نمی کند. خب این از محل بحث خارج است.

محل بحث ان جایی ست که عنوان متعلق، صدقش توقف بر فوریه نداشته باشد.

مثل همان مثال معروف قضاء فرائض. امر داریم به قضاء فرائض فائته. اقض ما فات کما فات. ایا این امرش دلالت بر فور دارد یا این که دلالت ندارد.

مرحوم اخوند فرمود خود امر دلالتی ندارد. لاعلی لزوم الفور و لاعلی جواز التراخی. ان طرفش جواز است. احدی نمی گوید امر دلالت دارد بر وجوب تراخی. یک طرفش لزوم فور است. طرف دیگر جواز تراخی. خود صیغه دلالتی ندارد.

بعضی ها گفته اند که درست است خود صیغه دلالت بر فور ندارد، و لکن ما دلیل خارجی داریم که همه اوامر مولی را باید فورا بیاوریم.

ان دلیل خارجی عبارت است از دو تا ایه شریفه. یکی سارعوا الی مغفره من ربکم. یکی هم فاستبقوا الخیرات.

سارعوا الی مغفره من ربکم گفته اند که سرعه به خود مغفره که معنی ندارد. مثل فاسئلوا القریه. سوال از قریه معنی ندارد. سارعوا الی مغفره من ربکم، سرعه به مغفره به این است که ما به اسباب مغفره سرعه بکنیم. اظهر مصادیق اسباب مغفره، واجبات اند. پس این ایه شریفه ناظر است به تکالیف شرعیه. و مقتضایش وجوب سرعه است. چون سارعوا امر است. امر هم که ظهور در وجوب دارد. واجب است سرعه به اسباب مغفره. که قدر متیقنش واجبات است. به مقتضای این ایه شریفه، همه اوامر می شود اصل در اوامر به این دلیل خارجی، می شود فوری.

و هکذا فاستبقوا الخیرات. فاستبقوا الخیرات امر کرده به استباق. امر به استباق ظهور در وجوب دارد. سبقت به خیرات واجب است. تعجیل در خیرات واجب است. و قدر متیقن خیرات هم واجبات اند. پس ما باید به واجبات استباق داشته باشیم. تعجیل داشته باشیم.

به برکت این دو ایه شریفه می گوییم که واجبات گرچه از ناحیه خود امر فوریه ندارند، ولی به دلیل خارجی، فوریت همه واجبات ثابت می شود.

چنان چه در باب حج در خصوص حج همه تقریبا قبول دارند، این اتفاق افتاده لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا. این امر ما هست. وجوب ما هست. روایاتی که فرموده سوف سوف نکن. نگو ان شاء الله سال دیگر. روایات تسویف. منع کرده است از تاخیر حج، از تسویف حج، مشهور این طور فهمیدند که امر به حج امر فوری هست. از قرینه خارجیه. ان جا قرینه خاصه است. این جا قرینه عامه است.

این تقریب استدلال.

و لکن این استدلال ناتمام است.

استدلال به این دو ایه شریفه موقوف بر دو تا مقدمه است.

مقدمه اولی که مرحوم اخوند بیشتر این مقدمه را تعقیب کرده است. مقدمه اولی این است که سارعوا، فاستبقوا، این ها امر لزومی باشند.

مقدمه ثانیه هم این است که مغفره و خیرات هم مراد، لااقلش به اطلاقش واجبات را بگیرد.

هر دو مقدمه ناتمام است.

اما مقدمه اولی مرحوم اخوند فرموده، دیگران فرمودند که این سارعوا الی مغفره من ربکم، فاستبقوا الخیرات، این امر ظهور در وجوب ندارد. هم به قرینه داخلیه، و هم به قرینه خارجیه.

اما قرینه داخلیه: اگر فاستبقوا مراد وجوب بود، اگر سارعوا مراد وجوب بود، انسب این بود که خداوند تحذیر می کرد ما را از تاخیر. بیان می کرد استحقاق عقوبه را بر تراخی. انسب این بود بفرماید هر کسی تاخیر بیاندازد امتثال امر را، معاقب می شود. این طور باید بیان می کرد. نه به شکل سرعه بکنید. نه به شکل استباق پیدا بکنید. این است که سرعه کردن، استباق کردن، این مناسبتش با استحباب است. اگر وجوب مراد بود، انسب این بود که ان طور صحبت بکند.

س:

ج: قران هم برای مردم امده که طبق لسان مردم است…شاید هم این از همان خاص ها هست که استحباب را می گوید.

بر این بیان اشکال شده که این چه حرفی هست که شما می گویید. مجرد امر برای ایجاب کافی هست. تحذیر از مخالفت لازم نیست. لذا سائر اوامر را شما چه کار می کنید. شما در سائر اوامر می گویید ظاهر در وجوب است. با این که تحذیر بر مخالفت ندارد. چه طور شد که در خصوص امر به سرعه، امر به استباق، امدید ادعاء می کنید این ها ظهور در وجوب ندارد چون اگر وجوب مراد بود، لکان الانسب التحذیر بالمخالفه. نه. کسائر اوامر است. چه طور در سائر اوامر می گویید ظاهر در وجوب است. این اشکالی که بر بیان مرحوم اخوند شده است.

و لکن این اشکال مندفع است. فرق است بین این ماده، ماده سرعه، ماده استباق، و سائر مواد مثل نماز، مثل روزه. خب در مثل نماز، روزه، امر کرد مولی، ظاهر امر وجوب است. بحث نداریم. لازم نیست تحذیر بکند ما را بر مخالفتش. نه. این لزومی ندارد. ولی در مثل ماده استباق، ماده سرعه، که در ارتکاز مردم این است که مناسبت دارد با استحباب. سرعه خودش ملاک لزومی داشته باشد، بعید است. این مثل ماده احسان است. چه طور احسان مناسبتش با استحباب است، سرعه کردن بعد از امر. امر کرده، می گوید سرعه بکن به، بشتاب. چون شتاب به امتثال امر مولی، استباق به امر مولی در ارتکاز عرف مناسبت با اخلاق دارد، مناسبت با حسن دارد، مردم از امر به این ماده، لزوم نمی فهمند. خودشان که، همین طور است، وجدانش بکنید، خودشان که امر می کند به سرعه، سرعه کن در خیر، در انجام خیر عجله کن، خودشان که این الفاظ را می اورند، برای استحباب می اورند. برای مجرد محبوبیه به کار می برند.

چون در میان عرف این مواد، این عناوین برای استحباب به کار برده می شود، مناسبت با استحباب دارد، این است که مرحوم اخوند می گوید این جا اگر سرعه واجب بود، باید یک لسان دیگری را انتخاب می کرد. اگر استباق واجب بود، باید یک لسان دیگری را انتخاب می کرد. ان لسان چی هست. می گوید تحذیر بر مخالفت.

و به عباره اخری که بارها عرض کردیم ظهور امر در وجوب یک ظهور مستحکمی نیست. شارع مقدس همان طور که واجباتش را با امر بیان کرده است، مستحباتش را هم با امر بیان کرده است. ظهور قوی یی نیست. به اندک قرینه ای، یا ما یصلح للقرینه، این ظهور منتفی می شود. و مناسبت سرعه با استحباب، مناسبت استباق با استحباب، این اگر قرینه بر استحباب نباشد، ما یصلح للقرینه است. محفوف بالکلام است. مانع می شود از ظهور کلام در وجوب.

این است که جواب اول مرحوم اخوند جواب تمامی هست و اشکال بر او مندفع است.

ثانیا. قرینه خارجیه.

فرموده اگر هم بگوییم فاستبقوا ظاهرش وجوب است کسائر الاوامر، سارعوا ظاهرش وجوب است کسائر الاوامر. قرینه داخلیه را قبول نکنیم. ثانیا ما قرینه خارجیه داریم. قرینه خارجیه ای که کثیراما در فقه محل ابتلاء است. فقهاء استدلال می کنند و ان قرینه خارجیه این است که اگر بناء باشد این دو تا امر را حمل بر وجوب بکنیم، لازم می اید تخصیص اکثر چون اکثر واجبات موسعات اند. یا کالموسعات اند. فوری نیستند. مستحبات که الی ما شاء الله.

این است که ما بیاییم این سارعوا را حمل بر وجوب بکنیم، بعد بیاییم تخصیص بزنیم به این همه واجبات، این همه مستحبات، این تخصیص مستهجن است.

از این که اگر این را اراده کرده باشد، تخصیص مستهجن لازم می اید، این قرینه است که پس این را اراده نکرده است.

تخصیص مستهجن، قرینه است که مرادش این نبوده است. مرادش لزوم سرعه نبوده است. مرادش لزوم استباق نبوده است.

این است که ما اگر هم تنزل بکنیم، قرینه داخلیه را نپذیریم، به مقتضای قرینه خارجیه، حمل می کنیم این دو تا امر را بر استحباب.

البته، این را در مره و تکرار هم گفتیم، در یکی از بحث های سابق گفتیم، این که تخصیص اکثر لازم می اید، این بر مبنای این است که وجوب مدلول امر باشد. حالا یا وضعی یا اطلاقی. اما اگر وجوب را گفتیم به حکم عقل است، مسلک مرحوم نائینی، نه. این قرینیه این جا معنی ندارد. اصلا سارعوا وجوب را نگفته تا تخصیص لازم بیاید. سارعوا اصل طلب را بیان کرده است. خب هر جا ترخیص در ترک داده، و لو اکثر، عقل حکم به وجوب نمی کند. مشکل نداریم. بناء بر این که وجوب به حکم عقل باشد، تخصیص اکثر لازم نمی اید.

این که در محاضرات قرینه تخصیص اکثر را پذیرفته است، این با مبنایش که وجوب را عقلی می داند، سازگاری ندارد.

این هم جواب ثانی.

ثالثا گفتند این ایه شریفه و سارعوا الی مغفره من ربکم، فاستبقوا الخیرات، این ها ارشاد به حکم عقل است. عقل می گوید که خوب است. این ها اوامر ارشادیه اند اصلا. اوامر مولویه نیستند. چه طور در امر به اطاعه بگوییم ارشادی هست، اطیعوا الله را می گوییم ارشادی هست، امر به کیفیه…این هم کیفیه اطاعه است. می گوید سریع اطاعه کنید. امر به کیفیه اطاعه هم امر ارشادی هست. عقل این را درک می کند که اقا سرعه کردن به امتثال امر مولی، احترام بیشتر مولی است، اهتمام بیشتر به حق مولی ست. خوب است. اخلاق است. پسندیده است. ممدوح است. زودتر امر مولی را امتثلا کن. سارعوا الی مغفره هم ارشاد به همین حکم عقل است.

بیان ثالث این است که سارعوا امر ارشادی هست. امر مولوی نیست اصلا. ارشاد به حسن عقلی، حسن عقلائی است.

کسی بگوید که نه. عقل هم لازم می داند، حرف بیخودی گفته است. عقل اصل امتثال را لازم می داند. اما فوریه را احترام می داند.

این هم یک بیان ثالث.

خب این بیان ثالث مبتنی است بر مبانی سابقه.

مثل مرحوم اقای خوئی می فرماید هر خطابی در زمینه حکم عقل، حکم عقلاء وارد شود، فهو ارشاد. خب روی ان حرف درست است.

اما روی مبنای کسانی که می گویند الاصل فی الامر هی المولویه مهما امکن، روی مبنای کسانی که می گویند مجرد ادارک عقل کافی نیست. امر را ارشادی نمی کند. می تواند مولی را در زمینه حکم عقل هم اعمال مولویه بکند. روی این مبنی که ما گفتیم همین درست است، وجهی ندارد ما از مولویه سارعوا، از مولویه استبقوا رفع ید بکنیم. خصوصا که مشابه هم دارد. استحباب دارد تعجیل در نماز. نماز اول وقت. خودش مصداق سارعوا است. مستحب است بلااشکال. مستحب مولوی است. ارشاد نیست ان جا. ما در شریعه داریم…خیر الخیر عاجله. به ما ترغیب کردند زودتر بیاورید. استحباب تعجیل در مثل نماز بلااشکال مولوی است. افضل است. خود صاحب مساله هم قبول دارد در مثل نماز.

س:

ج: ان ها نقض به ایشان است.

یک موارد دیگری هم داریم در شریعه که استحباب تعجیل در ان ها مفروغ عنه است. و تعجیل در ان ها مستحب است بلااشکال. مستحب مولوی.

این است که ما وجهی ندارد از ظهور سارعوا، از ظهور استبقوا در مولویه رفع ید بکنیم.

س:

ج: شاید ان هم همین باشد. تسریع در نکاح. زود دختر را زود به شوهر دادن. تسریع در تزویج او که مستحب است. یک نوع فوریه است. تسریع تعجیل.

خب حالا هست. در شریعه مواردی هست که الان فکرم نمی رسد. که امر به تعجیل داریم امرا مولویا. در یک مواردی.

س:

ج: استحبابی. لزومی اش که حج را ایشان قبول دارد. می گوید در حج…

تعجیل در دفن…تجهیز میت تعجیلش مستحب است ان هم از این موارد است. هست. موارد زیادی هست. خب بگذریم.

این ما یتعلق به مقدمه اولی.

عرض کردیم استدلال ان ها به دو مقدمه توقف دارد. اولا این امر وجوبی باشد و مولوی. وجوبی و مولوی. بعضی مولویه را انکار کردند، بعضی وجوب را.

ثانیا این مغفره من ربکم، خیرا، این ها واجبات را شامل بشود. ممکن است ما بگوییم نه. اصلا این ربطی به واجبات شریعه ندارد. به اوامر شریعه ندارد.

اما سارعوا الی مغفره من ربکم، امر کرده ما را به سرعه به مغفره. سرعت به مغفره لزومی ندارد بگوییم مراد اسباب مغفره است. نه. همان ظاهرش را اخذ می کنیم. سرعت به مغفره. سرعت کنید به مغفره خدا. شما گفتید قدرت نداریم. چرا. قدرت مع الواسطه. به انابه. به توبه. سرعت به مغفره خدا به توبه است. چون توبه است که موضوع غفران است. روی این معنی اصلا ما می گوییم سارعوا الی مغفره من ربکم، شما بگو سرعت واجب است اصلا. واجب مولوی. واجب است توبه کردن واجب است.

س:

ج: این عیبی ندارد. شاه فردش را بیان کرده. اصلا یک چیزهای دیگری هم هست که گناهان ادم را می ریزد. ولی شاه فرد…ان که در شریعه اظهر…

ان که مصداق مغفره خدا است، همه اش توبوا الی الله است لیغفر الله لکم. غفران متفرع بر توبه شده در شریعه. غفران متفرع بر انابه شده است. ان که شاه فرد مغفره خدا است که به او می شود سرعه کرد، سارعوا الی مغفره من ربکم، عبارت است از توبه. ممکن است یک کارهای دیگری هم باشد که غفران بیاورد. ولی ان شاه فردش که جا دارد بگوید سرعت بکنید، می شود…روایات توبه را هم نگاه کنید، ایات توبه را هم نگاه کنید، همین طوری است. نسبه به توبه، امر به تعجیل داریم. این هم یک مؤیدی هست. عجلوا بالتوبه داریم. تعجیل به توبه داریم. سارعوا الی مغفره من ربکم، فهم عرفی را ببینید، به مغفره خدا سرعه بکنید، همین الان، توبه کن…مقدمات ندارد. همین الان سرعه کن به مغفره خدا، به این است که توبه کنید.

س:

ج: عقلا و شرعا واجب است.

این است که سارعوا الی مغفره من ربکم، لزومی ندارد ما رفع ید کنیم از ظاهرش بگوییم مراد از مغفره اسباب مغفره است. نه. ما سرعه می کنیم به مغفره، سرعت به مغفره به توبه کردن است. توبه کردن، سرعت…اصلا توبه می کنیم یعنی چی. یعنی می گوییم خدایا…اصلا حقیقه توبه این است. خدایا ببخش. اصلا حقیقه توبه این است. سرعه به مغفره کن….سرعه به مغفره به سرعت به توبه است.

این است که اصل این که سارعوا الی مغفره من ربکم، مردم از این بفهمند یعنی بروید سراغ واجبات زود انجام بدهید، مستحبات را زود انجام بدهید، این خلاف ظاهر است. سارعوا الی مغفره من ربکم در ارتکاز این است که توبه است که مغفره آور است. برای مغفره است. اساسش برای غفران است. سارعوا الی مغفره من ربکم یعنی توبه کنید.

و اما فاستبقوا الخیرات. این واضح تر از ان است. خیرات یعنی یک چیزی که خیر است. خیرات…نماز خیرات نیست. خیرات در لسان شریعه، ان ترک خیر، در ان روایه هم دارد ان ترک مالا.

س:

ج: وضع شده است. از خیرات نیست. خیر موضوع است. از خیرات نیست….یعنی صدقه بدهید برایش.

خیرات یعنی ان که فعل خیر است. انصراف دارد خیرات…یکی می گوید خیرات به جا بیار یعنی نماز بخوان. این ها عرفی نیست. این است که فاستبقوا الخیرات…

س:

ج: او می گوید حالا پول ندرای عیب ندارد…ثواب خودش یکی از خیرات است. نه نماز از جانب. ثواب را اهداء کند یکی از خیرات است.

فاستبقوا الخیرات خیرات در ایات شریفه هم که نگاه بکنید، و من یعمل مثقال ذره خیرا یره، خیرا یره خیر ان که فعل خیر است او را می بیند….خیلی ایات داریم که…خیرات بدهید یعنی تصدق بدهید. یک چیزهایی بدهید که….ذکر کردیم بعضی از ایات شریفه را هم که خیرات در ان جا امده است.

س:

ج: دعوه می کنند مردم را به کار نیک و به نماز خواندن و به ایتاء زکاه. در مقابل ان ها اورده. مقابله دلیل بر تعدد است….فعل خیر است. خیرات نمی گویند به این ها.

فاستبقوا الخیرات انصراف دارد به کارهایی که کارهای…این ها ظهور عرفی، فهم عرفی را داریم عرض می کنیم. فاستبقوا الخیرات اصلا خیرات، نکته خوبی را فرموده در محاضرات. فاستبقوا الخیرات استباق دارد می گوید. یک نوع مسارعه است. در نماز خواندن که مسارعه معنی ندارد. این بایستی کمک به یک شخصی باشد، به یک زلزله زده ای، به یک سیل زده ای، به یک چیزی، می گوید شما سبقت کند. فاستبقوا الخیرات. فاستبقوا الخیرات استباق به خیرات یعنی فعل خیر هست، جا دارد هر کسی ان را انجام دهد، می گوید تو او را انجام بده. همان نماز خودت را خودت باید بخوانی. روزه خودت…فاستبقوا الخیرات یعنی چی.

این است که راست می گوید. فاستبقوا الخیرات به ماده استباق هم التفات پیدا بکنید، مقدمه ثانیه که مراد از این فاستبقوا الخیرات، سارعوا الی مغفره من ربکم واجبات نیست. این دو تا ایه انصراف دارد از واجبات، فرمایش متینی هست.

این است که ما همان طور که دلیل نداریم از ناحیه خود امر بر فوریت، کذلک دلیل نداریم بر فوریت از ناحیه قرینه خارجیه که این دو تا ایه شریفه بود.

فلادلیل علی الفوریه لامن قبل الامر و لامن قبل غیره.

اصل عملی اش هم خب وقتی دلیل نداریم، شک کردی فوریه، یا تراخی، فوریه چون کلفه زائده است، رفع ما لایعلمون، فوریه را بر می دارد.

س:

ج: دوارن امر بین تعیین و تخییر….همان جا گفتند در دوران امر بین تعیین و تخییر در مساله فقهی، برائه از تعیین است. چون تعیین کلفه زائده است. مجری برائه است. تخییر توسعه است، مجری برائه نیست. پس برائه جاری می شود در ناحیه تعیین بلامعارض.

مرحوم اخوند بالمناسبه وارد بحث اخری شده است.

و ان بحث اخر این است که بناء بر این که امر اقتضاء فوریه داشته باشد، یا در جایی که امر فوریه اش ثابت شد، مثل باب حج. فوریه اش ثابت شد. اگر مکلف فورا نیاورد، عصی، ایا باید ان عمل را فورا بیاورد دوباره، الواجب هو الاتیان بالعمل فورا ففورا. این طور است. یا نه. اگر فورا واجب شد و نیاورد، دیگر می تواند هر وقت بیاورد. و یا نه. اگر فورا نیاورد، اصلا ساقط می شود.

ما هر سه نوع را در شریعه داریم.

در شریعه اوامر فوری داریم که اگر عصیان کرد، ففورا است. مثل باب حج. در باب حج مشهور می گویند سال اول واجب است فورا. فان عصیت ففی السنه الثانیه فورا ففورا. این یک قسم از واجبات فوریه است.

قسم دوم در زکاه فطره بعضی این طور می گویند که واجب است ان را بیاوری. حالا یک کلمه فورا…خیلی هم بندش نیستیم. می گویند قبل از ظهر، زکاه بده قبل از ظهر. اگر قبل از ظهر ندادی، عصیان کردی، فوری ندادی این را، بعدش دیگر هر وقت دادی عیبی ندارد.

شق سوم هم مثل صلاه الزلزله که بعضی ها گفتند. در صلاه زلزله دو تا نظر است. بعضی ها می گویند صلاه زلزله واجب است فورا. متصل. فی اول ازمنه الامکان. اگر این جا زلزله ای امد، نرو خانه نماز بخوان. همین جا باید بخوانی. فورا واجب است. خب حالا که فورا عصیان کرد چی. دو تا نظر است. بعضی ها می گویند که به گردنت می ماند هر وقت اوردی.

س:

ج: اداء و قضاء ندارد.

یک عده هم می گویند نه. اگر فورا نیاوردی، دیگر ساقط است. قسم سوم. فلو عصی، سقط. ان که واجب است، فورا اوردن است فقط. طبیعه فوریه. فان عصیت، دیگر قدرت نداری، سقط الامر. بعضی ها هم این طور در صلاه زلزله فرمودند.

هر سه نوع واجب فوری ما در شریعه داریم.

حالا مقتضای اصل چیست. اگر شک کردیم در یک موردی که از ان قسم است، از این قسم است، مقتضای قاعده چیست.

مرحوم اخوند بحث را برده به تعدد مطلوب و وحده مطلوب.

که ایا مطلوب مولی در این گونه اوامر مطلوب واحد است. مطلوبش طبیعه فوریه. یک مطلوب بیشتر ندارد. فیسقط. لو عصیت سقط. چون یک مطلوب بیشتر نداشت. ان مطلوب هم که عصیان شد. امکانش نیست امتثال بکند.

این ها ثبوتی است. بحث ثبوتی اش این است. تا برسیم به بحث اثباتی اش.

که اگر وحده مطلوب باشد، ساقط است.

و اگر تعدد مطلوب بود، نه. در تعدد مطلوب امر ساقط نمی شود. همیشه این طور است. در تعدد مطلوب، مولی دو تا مطلوب دارد. یکی اصل فعل، یکی فورا بیار. خب شما یک مطلوب را نیاوردی. مطلوب دوم به حال خودش باقی هست.

حالا باز این مطلوب دوم که باقی است، ففورا. در آن ثانی که عصیان کرده ای، باز مقید به فوریه است. فورا باید بیاوری. یا نه دیگر مطلوب دومش ذات طبیعه است.

فرموده این بحث دائر مدار وحده مطلوب است و تعدد مطلوب ثبوتا.

و اما اثباتا، ایا از امر می شود یکی از این ها را کشف بکنیم یا نه، ملاحظه بفرمایید اثباتا هم گفته امکان ندارد. تتمه کلام فردا ان شاء الله.