بسم الله الرحمن الرحیم
فرمایش مرحوم خویی در انکار نهی از صلوة فی الحمام
بحث در این بود که ما دلیلی داریم بر نهی از صلوة فی الحمام یا دلیلی نداریم؛ اصل نهی ثابت نیست،عرض کردیم مرحوم اقای خویی انکار کرده اصل نهی را گفته ما دلیل معتبری نداریم بر نهی عن الصلوة فی الحمام
ردِّ فرمایش مرحوم خویی در انکار نهی از صلوة فی الحمام
این را ما بحث کردیم گفتیم سه تا مر سله است،روایت فضیل است ،روایت نوفلی است، مشهور است،اجماعی است،توی ذهن ما فقه ضمیمه است دیگر ، ما این مبنا را قبول نداریم که مرحوم اقای میلانی می فرموده ضمٍّ الضعیف الی الضعیف لا ینتج الا الضعیف؛ نه ما این را قبول نداریم؛ بعضی وقتها چند تا ضعیف ینتج القوی
یکی از باب اینکه مرسله ابن ابی عمیر بود؛ یا اینکه نه چند تا روایت داریم که نهی کرده از صلوة فی الحمام وثوق پیدا می شود ولو سندای اینها ضعیف باشد این سه روایت را قبول نکردیم استفاضه ، ولی بعد اونها را ضمیمه کردیم روایت نوفلی را روایت عمیر را و… ، توی ذهن ما این است که اون اصل عدم زیاده را اگر قبول کنیم که …، واینها همه را به هم ضمیمه کنیم اصل نهی لا تصل فی الحمام توی ذهن ما این است که حجت برش تمام هست از نظر سندی بحث تمام است به نظر ما
دلالت نهی از صلوة در حمام بر کراهت طبق فرمایش مرحوم همدانی
واما از نظر دلالی نهی از صلوة فی الحمام نهی است ظاهرش حرمت است کراهت را چطور درست بکنیم عرض کردیم که مرحوم همدانی به فهم اصحاب که از این نهی کراهت فهمیدن به وحدت سیاق ابتداءا تشبث کرده است وگفته این نهی ؛ نهی کراهتی است که گفتیم این مقدار کافی نیست
بیان سومی را که در ذیل کلامش اشاره کرده عرض کردیم این کلام متینی است محل ابتلا است در کثیری از موارد؛ کثیرا ما امر امده ولی هیچ کس نگفته که واجب است کثیرا ما در شریعت نهی امده کسی نگفته یا اگر هم گفته اند خیلی کم گفته اند ، گفته اند مکروه است اینها را چه کار باید کرد؛ دأب شریعت ما بر همین بوده است که همان طور که واجباتش را؛ محرماتش را؛ با اوامر و نواهی بیان کرده است ؛مستحبات ومکروهات را هم به همین اوامر و نواهی بیان کرده است ،این روش فقها است که در مستحب می گویند یستحب در مکروه می گویند یکره، روایات این جور نیست همه مشتمل بر امر و نهی است این را چه کار باید بکنیم یک مشکله ای است یک معضله ای است منحصر به این جا هم نیست
ردّ ادعای مرحوم صدر
عرض کردیم مرحوم اقا سید محمد باقر ادعا کرده است که از همین که این علما این اوامر را حمل بر استحباب کرده اند نواهی را حمل بر کراهت کرده اند؛ اونها نزدیک تر بوده اند به مبدأ فیض یک قرائنی بوده که اون قرائن به دست ما نرسیده است ؛ایشون این جور بیان کرده است بعید است این همه علماء بدون هیچ قرینه ای بیایند امر را حمل بر استحباب کنند نهی را حمل بر کراهت بکنند
گفتنی نیست قرائنی بوده که به دست مانرسیده ما عرض کردیم که این هم بعید است همه موارد قرینه بوده به اونها رسیده و به ما نرسید حالا فی الجمله ممکن است یک چیزهایی به اونها رسیده ولی به ما نرسیده ولی این همه ، اون قدر اوامر استحبابی زیاد است اون قدر نواهی تنزیهی زیاد است که صاحب معالم از بیخ انکار کرده گفته اصلا امر در شریعت ظهور در وجوب ندارد لکثرة استعماله فی الاستحباب گفته همه اینها قرائن داشته به ما نرسیده این امر بعیدی است
تایید استاد ذیل کلام مرحوم همدانی را
عرض کردیم که ما یک راه دیگری را ادعا کردیم واون عبارت است از مناسبت حکم و موضوع که این را مرحوم همدانی در ذیل عبارتش در اینجا اورده است مناسبت حکم ومو ضوع؛ اگر امر داریم که ایستاده در روز اب بخور؛ نمی شود این امر وجوبی باشد ،خیلی بعید است ایستاده اب خوردن ملاک الزامی داشته باشد این با استحباب سازگاری دارد ؛اگر گفته اند به سمت راست بخواب بگوییم این از واجبات است امر ظاهر در وجوب است نه ، این به یک علمی نیاز دارد همون قوه قدسیه که شهید می گفت اجتهاد نیاز دارد به قوه قدسیه ، همین جوری است
راه مرحوم خویی برای حمل بر کراهت
حالا اقای خویی یک راه دیگری را رفته که اون راه همه جایی نیست ؛یک جاهایی گیر می کنیم بد نیست این را هم به عنوان یک راه سومی بیان بکنیم؛ مرحوم اقای خویی یک راه دیگری رفته گفته که کی گفته ادله اربعه است بلکه ادله خمسه است یکی از ادله ما لو کان لبان خیلی جاها اینها را با لو کان لبان امده حل کرده؛گفته اگر واجب بود مثلا این جور خوابیدن لبان واجبات علی القاعده باید بیان می شد ، یک جاهایی گیر می کند مثل همین جا اختلاف است ابی الصلاح حلبی امده گفته که حرام است بقیه علما هم خیلی فتاواشان به دست ما نرسیده(این هم فی الجمله درست است واجبات بهش اهتمام بیشتری است محرمات اهتمام بیشتری است این که یک امری داریم یک نهیی داریم هیچ کس نگفته واجب است نگفته حرام است این ادم اطمینان پیدا می کند امرش استحبابی است لو کان لبان ؛ اون را هم گفتیم همه جایی نیست گیر دارد
نظر استاد
اونی که همه جایی ادعا می کنیم به عنوان یک راه که مرحوم همدانی این جا امده گفته که این نهی کراهت دارد چون مناسب نماز در مسجد فساد نیست حرمت نیست؛حالا که حمام شده نماز حرام باشد نماز فاسد باشد ملاک شدیدی داشته باشد مفسده داشته باشد مناسبت ندارد که نماز توی حمام بخوانید مفسده ای داشته باشد که نماز را باطل کند ،این بدتر نیست این هم یک جاهایی گیر می کنیم ولی غالب موارد اگر ذوق سلیمی باشد طبع مستقیمی باشد همین جور است؛ شما اگر روایات مکارم الاخلاق را بخوانید همین اوامر همین نواهی را همین جور که می خوانید می گویید اینها معلوم است که استحباب است ؛ اگر بگوییم چرا از کجا می گویید این را که استحبابی است ؛می گوید نمی شود وجوب معنا ندارد که سمت راست خوابیدن ملاک لزومی داشته باشد خیلی بعید است
به عبارت اخری فرمایشی که مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی دارد ما در امر و نهی گفتیم که فرمایش صاحب معالم درست نیست که گفته امر اوامر ونواهی در خطابات ظهور در وجوب ندارند ظهور در حرمت ندارند ؛ نه ؛ این گفتنی نیست ،و لکن چون کثیرا ما اوامر ونواهی در غیر مورد وجوب در شریعت استعمال شده است ظهور امر در وجوب ظهور ضعیفی است ؛ ظهور نهی در حرمت این حرفی است که بعدها دیدیم که شیخ الشریعه اصفهانی هم در قاعده لا ضرر اگر اشتباه نکنم ادعا کرده است ظهور ضعیفی است که به اندک قرینه ای این ظهور سقوط می کند به مناسبت حکم وموضوع این اندک قرینه اگر نگوییم قرینه مهمه اندک قرینه ای است که مانع از ظهور اوامر در وجوب ونواهی در حرمت می شود؛ اینکه روایت داریم لا تصل فی الحمام هیچ کسی توی ذهنش نمی اید لا تصل فی الحمام یعنی حرام است می گوییم یک چیزی باید قابل تصدیق باشد حمام چه تقصیری دارد جای خوبی است برای تنظیف است بگوییم مفسده دارد نه، بله چون حمام است لختی پختی اونجا هست همه جور ادم هست همه جور حرف صحبت می کنند در معرض احیانا نجاست است بله بهتر این است که در حمام نماز نخواند مناسب است که نمازرا در یک جای عرفانی بیاورید ؛بروید مسجد اون خیلی عالی است یا لااقل بروید خانه اما توی فضای حمام یکی یک دفعه لنگش می افتد همه چیزش دیده می شود مثلا یکی با پای کثیفش می اید راه می رود شبهه نجاست دارد بله مناسبت حکم وموضوع می گوید لاتصل تنزیهی است مناسبت حکم وموضوع اگر نگوییم ظهور درست می کند برای لا تصل
حاصل الکلام
حاصل الکلام روی همین فکر بکنید مناسبت حکم وموضوع اگر نگوییم ظهور ثانوی درست می کند برای نهی در کراهت لا اقلش مانع از ظهور نهی می شود در حرمت ؛ اینکه مرحوم خوئی قبول کرده گفته اینجا ما نهی داریم و ظاهر نهی حرمت است ،این حرف نادرستی است
اگر کسی این راهها را قبول کرد فبها
سقوط حرمت نهی در این موارد به روایت دیگر توسط مرحوم خویی
اما اگر کسی مثل مرحوم خوئی این بیانات را قبول نکرد و گفت نه ،ظاهر نهی حرمت است و حرمت هم اقتضاء فساد را دارد، آیا راه دیگری برای سقوط نهی از حرمت وجود دارد یا نه؟
مرحوم خوئی فرموده بله ما راه دیگری داریم واون راهش این است که بگوییم صحیحه علی بن جعفر نص در جواز است در صحیحه علی بن جعفر سوال می کند از اخاهش موسی بن جعفر علیهم السلام سوال می کند از صلوة در حمام فرمود که لا بأس
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ شیخ صدوق بِإِسْنَادِهِ سندش در مشیخه فقیه است سندش تمام است عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ
أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي بَيْتِ الْحَمَّامِ فَقَالَ إِذَا كَانَ الْمَوْضِعُ نَظِيفاً اگر پاک است چه عیبی دارد فَلَا بَأْسَ این فلاباس نص در جواز است اون نهی ظاهر در حرمت است ما به این نص رفع ید می کنیم از اون ظاهر. مرحوم اقای خویی مقتضی را تمام می دانست ما تا به حال مقتضی را خراب می کردیم گفتیم اصلا ظهور ندارد این نهی در حرمت ؛ حالا لو سلمنا ظهور این نهی را در حرمت ؛ ایا این ظهور مانع دارد یا نه ایشون فرموده بله مانع دارد مانعش صحیحه علی بن جعفر که می گوید فلا باس مانعش یؤیّده روایت دومی
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ شیخ طوسی بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ سند شیخ طوسی به محمدبن علی بن محبوب تمام است باز در مشیخه تهذیب مراجعه کنید عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ اینها فضال هستند فطهیون هستند عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ صاحب جواهر گفته موثقه عمار قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي بَيْتِ الْحَمَّامِ قَالَ إِذَا كَانَ مَوْضِعاً نَظِيفاً فَلَا بَأْسَ.
سند شیخ به محمد بن علی بن محبوب تمام است. سند مشتمل بر فطحیون است.
مرحوم خوئی فرموده این روایت ولو موثقه نیست چون مشتمل بر علی بن خالد است علی بن خالد در معجم نگاه کنید بهترین رجال که سهل تناول است راحت است ادم گیج نمی شود پیچ ندارد معجم مرحوم اقای خویی است انصافا همان طوری که در فقهش شفاف صحبت کرده در اصولش سر راست صحبت کرده در رجالش هم نگاه کنیدجامع روات را هم ببینید اصلا نمی شود ادم بفهمد چی می گوید ولی همو کار جامع روات را کردی ولی ذوق به خرج داده امده اونها را مرتب کرده شفاف کرده علی بن خالد را اورده گفته که توثیقی ندارد نه شیخ نه نجاشی هیچ توثیقی ندارد خوب این علی المبنا است .
اما به نظر ما توثیقات رجالیون خوب است و مهم هم هست در مرتبه خودش ولی منحصر نیست یک مبنا است که اگر اجلا از یکی نقل بکنند زیاد نقل بکنند اون هم در الزامیات به ذهن می زند این ادم خوبی است کثرت روایت اجلا در الزامیات چرا دو سه نفر محمد بن علی بن محبوب از اجلای اصحاب است در کامل ابن قولویه یکی از اجلا است که اقای خویی امده با ابن قولوی می خواهد درستش بکند بعد عدول کرده است علی المبنا اگر کسی گفت علی بن خالد حدود سی تا روایت دارد و اجلا هم ازش روایت کرده اند همین مقدار کافی است انسانهای بزرگ از انسانهای دون وفاسق نقل قول نمی کند شما اگر هم خواستید نقل قول بکنید از یک نفر نادرستی اسمش را نمی برید اگر بگویند کی بود می گویی حالا یکی بود دیگه ، یک نوع خلل در شخصیت پیدا می شود که ادم بیاید از ادمهای نادرست حرف نقل بکند این هم حرف شد که تو گفتید از کی دارید می گویید ؛خوب اون علی المبنا یا کامل الزیارت را قبول بکنیم که قدیما ایشان کامل الزیاره را قبول داشته است علی بن خالد مروی عنه ابن قولویه است امده گفته که اشکال ندارد یا نه در دلیل قبلی بود ابن قولویه اینجا مثل اینکه نیست الان شک کردم بله اون در اون روایت بود راست می گوید اینجا ابن قولویه نیست همین حدود بیست وهفت تا تا سی تا روایت دارد که بعضیشان اجلا هستند علی المبنا ابن قولویه نیست تصحیحش بکنیم ؛حالا سندش تمام باشد یا نه حسبنا صحیحه علی بن جعفر اون صحیحه است دیگه مشکل ندارد اقای خویی فرموده این فلا بأس نص در جواز است
خوب بود که ایشان ادامه میداد حلش می کرد
دفع اشکال به مرحوم خویی
لایقال کسی نگوید که این روایت مربوط به حمام نیست بلکه مربوط به سر حمام است چون داشت یعنی المسلخ ،مسلخ رختکن است؛ سر حمام را می گوید ما نماز در حمام را بحث داریم این را در بحث اتی امده گفته است گفته این یعنی المسلخ این یعنی را مرحوم صدوق امده از خودش اضافه کرده یعنی مال علی بن جعفر نیست که این مال امام نیست که این را اضافه کرده ؛به قرینه این که در روایت عمار عین همین سوال است عین همین جواب است یعنی المسلخ هم ندارد
در اون بحث اتی در اون فرع دوم اونها را اونجا گفته اینجا هم باید می گفت اونها را که با این روایات حمل بکند روایات سابقه را بر تنزیه به ضمیمه این که این یعنی مال صدوق است ولا اعتبار به ، این کلامش در اینجا یک خورده ناقص است باید این را تتمیم می کرد روایت علی بن جعفر قرینه است که اون نهی اونجا نهیش تنزیهی است با این اضافه که این یعنی مال صدوق باشد ؛اعتباری نداشته باشد؛خوب این کلمه را باز توضیح بدهیم بارها عرض کردیم که اصول در فقه پخته می شود مباحث اصولی در فقه ملموس می شود پخته می شود ؛این یعنی اگر از صدوق باشد اعتباری ندارد ولی اگر از علی بن جعفر باشد معتبر است. اینکه خود امام فرموده باشد یعنی، بعید است و چنین چیزی رسم نیست، چه فرق می کند یعنی از امام که خیلی بعید است حالا می گفت اعنی مثلا رسم نیست که امام خودش بیان بکند بعد بگوید یعنی این یعنی خیلی بعید است از امام باشد،یا از راوی است راویِ از امام؛ یعنی علی بن جعفر است یا از صدوق است. اگر از علی بن جعفر باشد، ما می گوییم اعتبار دارد و مرحوم خوئی نیز قبول کرده؛ درست هم هست . اگر یک راوی بگوید سوال کردم و حضرت این جور جواب داد ومقصود مسلخ بود، می گوییم حرفش معتبر است چون بین سائل و مسئول عنه، قرائن موجب حس هست ؛من خودم سوال کردم . اگرالان یک سائلی بیاید بگوید من از مرجع تقلید سوال کردم مقصودش این بود حول این بود می گوییم راست می گوید خودت ازش سوال کردید با او صحبت کردید او درست می فهمد دیگه ؛اگر سائل خبر می دهد که اونی که مورد سوال بود این است ؛اون اعرف به سوالش است ؛الان عرف چجور است سائل می اید می گوید من از اقای مجتهدم سوال کردم البته مورد بحث این بود ها ؛ مورد سوال این بود هیچ وقت تخطئه اش نمی کنیم می گوییم خودت سوال کردید خودت هم می گویید سوال این بوده ؛ ولی اگر نه یکی می اید نقل می کند از او و می گوید یعنی می گوییم این اجتهاد است به درد نمی خورد سائل که سوال می کند می گوییم خودش سائل بوده اون می فهمیده چی می گوید چون اینها واسطه خورده ؛مشکل ما در این واسطه ها است ،ولی اون اولی مشکل ندارد؛اگر کسی یک کتابی بنویسد وبگوید مقصود من این است که حتما قبول می کنیم، می گوید نه من از اون اقا سوال کردم اون اقا اون جور جواب داد ومقصودش هم این بوده می گوید من سوال کردم از برادرم سوال کردم از نماز در حمام فرمود اگر نظیف باشد عیب ندارد البته مورد سوال سر حمام بود؛ حرفش تمام است البته را می اورد برای اینکه ما به اشتباه نیفتیم ؛ تفسیر سائل عند العرف مقبول است ولی اونهایی که از اون نقل می کنند مقبول نیست، می گویند تو که حاضر نبودی از کجا می گویید تو که سائل نبودی تو دل او را از کجا خبر داشتی، ولی اگر خود سائل بگوید که مورد سوال این بوده شما بگویید از کجا می گویید می گوید من سوال کردم شما اشکال می کنید؛مردم این جور سوال می کنند عرفی صحبت بکنید ؛بله همین طور است؛ این که فرموده اقای خویی اگر مفسر اگر این یعنی مال علی بن جعفر باشد قبول می کنیم ولی از صدوق قبول نمی کنیم صدوق فاصله دارد با سوال ؛ اجتهاد است خصوصا که صدوق اجتهاداتی را یک نوع ولایتی را بر روایات قائل بوده ومثلا می گفته ما مخّ روایت را می فهمیم ادعاش این بوده خیلی جاها دارد یعنی ؛ یعنی بر خلاف ظاهر؛ در هر حال نه ما چون دأبش اجتهاد است یک و فاصله دارد با سوال دو ؛می گوییم این یعنی را ما نمی توانیم بپذیریم
لذا مرحوم خوئی می گوید این روایت صحیحه علی بن جعفر قرینه است که اون لاتصل، نهی تنزیهی است
نقد جواب مرحوم خویی توسط مرحوم حکیم
عرض ما به فرمایش ایشون این است که یعنی المسلخ اصلا احراز کنیم که یعنی المسلخ برای صدوق است فائده ای ندارد
ولی این روایت یک مشکل دیگری هم دارد ، واون مشکل این است که می گوید سوال کردن از بیت حمام است؛نکته ای که اقای حکیم ملتفت بوده و بیت الحمام غیر از حمام است. نه سوال کرده عن بیت حمام در واقع مفروغ عنه بوده که نماز در حمام نمی شود و امده سوال کرده از بیت الحمام سألته عن بیت حمام نه عن الحمام لا اقلش شبهه داره اصلا شاید صدوق هم که می گوید یعنی المسلخ همین بیت را دیده ؛ در یک جایی دیگر هم مرحوم همدانی اورده که گفته المسلخ لیس من الحمام این هم بیت است گفته عن بیت الحمام گیر داشته سوال از بیت حمام نه خود هم واین شبهه هست که بیت حمام شاید به همون رختکنش بگویند این غیر از حمام است لااقلش اجمال دارد نمی توانید
دفاع مرحوم خویی از نقد اقای حکیم
مرحوم خوئی در پاسخ به این نکته فرموده که نه ما قرینه داریم که این سوال از خود حمام است جواب داده این نکته را سوال از خود حمام است ؛ چرا چون که بیت الحمام که معلوم است نظیف است جای بیان نداشته ؛ اذا کان نظیفا نمی خواهد این که می گوید اینکه امام فرموده اذا کان نظیفا، اذا کان طاهرا پس معلوم می شود که سوال از خود حمام است نه از بیت الحمام؛ این جور ادعا کرده گفته بیت الحمام خود حمام مقصود است وگرنه اگر رختکن بود دیگه اذا نمی خواست
نقد مرحوم خویی توسط استاد
ولکن این هم جوابش واضح است اصلا اذا کان نظیفا شرط نیست وقتی که نظیف است عیبی ندارد دیگه ؛ وقتی که نظیف است لا بأس گیری ندارد بیت حمام وقتی نظیف است اذا کان نظیفا که عیبی ندارد نگفته إن کان لا أقلش بلکه منظور این است که نماز در بیت الحمام که نظیف باشد، مشکلی ندارد. لااقلش اینها محتمل است. اصلا نه اینکه مرحوم خوئی ادعا کرده رخت کن همیشه نظیف بوده، این را از کجا می گویید قدیمها کجا اینها را مراعات می کردند یک حوض کوچولو جلو هست ولی خیلی ها پاشان را توی اون حوض نمی گذاشتند خیلی وقتها اب نداشته داخل اون حوض خیلی وقتها اون اب هم نجس بوده اصلا وصل به کر نبوده که نه بیت الحمام هم نیاز به إن دارد این است که ما می گوییم مجمل است بیت الحمام محتمل است هم خود حمام را بگویند بیت الحمام چون حمام هم من البیوت است محتمل است هم که بیت منتسب به حمام باشد که رخت کن باشد ما می گوییم این روایت اجمال دارد اقای خویی با این روایت مجمل شما نمی توانید اگر اون نهی را از اول خنثاش کردید فبها ولی اگر قبول کردید که اون نهی ظاهر در حرمت است ظاهر در فساد است با روایت علی بن جعفر نمی توانی مشکله را حل بکنید؛مجمل که نمی تواند بیان باشد منفصل است باید بیان باشد یا گفته رختکن لا بأس یا حمام گپفته لابأس این چطور قرینه باشد بر اونجا که گفته لا تصل فی الحمام یعنی کراهت باید در اونجا صحبت بکند نه ما این راهی را که مرحوم اقای خویی رفته این راه به نتیجه نمی رسد واین جمعی را که کرده است نا تمام است
نقد مرحوم خویی توسط مرحوم همدانی
جمع دیگری نیز در اینجا هست از مرحوم همدانی ؛ مرحوم همدانی که می گوید نهی اصلا ظهور در حرمت ندارد اول خنثاش کرده است ولی اگر ظهور در حرمت داشته باشد گفته مقتضای فن این است که ما جمع موضوعی انجام دهیم. اونها می گویدلاتصل فی الحمام اطلاق دارد سواء کان نظیفا او نجسا،ام لا اما در این روایت قید اورده گفته که اگر حمام پاک است صل، نتیجه این است که لاتصل فی الحمام الا اذا کان نظیفا؛ اصول همین را می گوید اصول می گوید اگر دو تا خطاب دارید یکی موضوعش مطلق است یکی موضوعش مقید است حمل کن ممطلق را بر مقید اون می گوید لا تصل فی الحمام مطلق است این می گوید صل اذا کان نظیفا مقید است حمل مطلق بر مقید این را نتیجه می دهد ایا این جمع درست است یا درست نیست تنزلی گفته همدانی ؛ این جمع درست است یا نه
ردّنقد مرحوم همدانی توسط مرحوم خویی
مرحوم خوئی فرموده چنین جمعی نادرست است؛ این که ما بیاییم جمع موضوعی بکنیم نادرست است؛جمع موضوعی بر جمع محمولی مقدم است. مثلا اعتق رقبة، لاتعتق رقبة کافرة، جمع موضوعیش این است که ما قید بزنیم رقبه را به مؤمنه این مقدم است از جمع محمولی در کفایه وکتابهای پایین ترش هم هست ؛ این مقدم است بر اینکه ما بیاییم لاتعتق را بر کراهت حمل کنیم و اطلاق اعتق بر جای خود باقی باشدلا تعتق یعنی مکروه است ؛محمول را تصرف بکنیم عرفی نیست این درست است؛
ولی این در جایی است که مطلق قابل تقیید باشد ؛این را هم دراصول گفته اند هرگاه مطلقی داریم موضوعا و مقیدی داریم موضوعا، ولی اون مطلق آبی از تقیید باشد، جمع موضوعی مجال ندارد و نوبت به جمع محمولی میرسد که این را اقای خویی باید حلش بکند اقای خویی جمع محمولی می کند باید حرف همدانی را جواب بدهد ؛ جواب داده است گفته اون لاتصل فی الحمام، آبی از تقیید است و نمیتوان گفت لاتصل فی الحمام الا اذا کان نجسا چرا؟ چون حمام ازموضوعیت می افتد ذکر حمام لغو میشود اذا کان طاهرا دیگه حمام وغیر حمام ندارد لاتصل فی الحمام اذا کان نجسا این گفتنی نیست که در همه چیزهایی که نجس است نمی توانیم نماز بخوانیم چرا حمام را أخذ کردید گفته اگر نظیفا را قید بزنیم به لا تصل معناش این می شود لا تصل فی الحمام اذا کان نجسا این عنوان حمام لغو می شود چون عنوان حمام لغو می شود پس این ابی از تخصیص است شاهد هم اورده است گفته اگر بنا بود لا تصل فی الحمام اذا کان نجسا مقصودش فرض نجاست بود بهتر این بود که مذابح را بیاید بیان کند مذابح اغنام و ابل را بیان کند چون اونه بیشتر در معرض نجاست هستند تا حمام؛حمام باز اب می ریزند می رود ولی مذابح اغنام وابل اینها اونها معرضیتشان برای نجاست بیشتر است این جور فرموده واز مرحوم همدانی جواب داده گفته این جمع درست نیست نوبت می رسد به جمع محمولی که ما اون نهی را حمل بر کراهت بکنیم ایا این فرمایش ایشان درست است در رد فرمایش مرحوم همدانی یا این فرمایش نادرست است تأمّل بفرمایید برای جلسه بعد