فقه ـ جلسه ۰۱۴ ـ ۱۴۰۱/۰۷/۱۱

بسم الله الرحمن الرحیم
ادله برای تمام بودن بحث سند کراهت نماز در حمام
بحث در نهی از صلاة فی الحمام، از نظر سندی گفتیم وثوق به اینکه ما یک نهی از صلاة فی الحمام وجود دارد خلافا لمرحوم خوئی که فرموده چنین نهیی ثابت نیست. هنوز هم ما داریم دنبال می کنیم این بحث را چون بعضیها ممکن است خیلی کور باطن باشند بگویند نه ما وثوق پیدا نکردیم گذشته ازاون سه تا مرسله و گذشته از روایت عبید؛ گذشته از چیزهایی که گفتیم
مویّد اول
یک روایتی است از محاسن برقی نقل کرده است از نوفلی باسناده این را در همان باب یک وسائل الشیعه ذکر شده است در این جامع الاحادیث هم مفصل تر اینها را اورده است أَحْمَدُ بْنُ خالد الْبَرْقِيُّ نقل می کند عَنِ النَّوْفَلِيِّ بِإِسْنَادِه الی رَسُولُ اللَّهِ ص اسناد نوفلی که باز در خود همان محاسن پیدا شده وهست وشواهدی هم برش هست عبارت است از نوفلی عن السکونی عن ابی عبدالله تا برسد به پیغمبر اکرم(ص)یک بحثی است روایت زیادی داریم عن النوفلی عن السکونی عن ابی عبدالله چون که سکونی اهل سنت بوده غالبا امام صادق سند را می رساندند به جدشان امیرالمومنین یا به پیغمبر اکرم یک بحثی است که این سند تمام است یا نه کلمات مرحوم اقای خویی مضطرب است بعضی جاها گفته است که معتبره است بعضی جاها هم گفته که نوفلی حسین بن یزید توثیق ندارد،
ما توی ذهنمان این است که نه این سند معتبره است ؛چون نوفلی درست است که توثیقی در رجال برایش نقل نشده ولی شیخ طوسی فرموده که عملت الطائفه؛عملت الطائفه به روایات سکونی گفته عملت الطائفه به روایت غیر هم مسلک ما؛غیر مذهب ما ؛مثل سکونی چند نفر دیگر را هم اورده قیاس بن کروب و…یکیش هم سکونی است گفته عملت الطائفه به روایات سکونی وقتی نگاه می کنیم می بینیم که 90 درصد روایات سکونی توسط نوفلی نقل شده و این نشان می‌دهد که منظور از عملت الطائفه به روایت سکونی یعنی روایاتی است که نوفلی از سکونی نقل کرده است. همین کافی است برای ما
مویّد دوم
اگر کسی باز این را هم قبول نکرد می گوییم حالا ضمیمه؛ این روایت را هم ضمیمه بکنید به یک روایتی که یک خورده بهتر است ضمِّ بیشتری می اورد با این بصیرت ضمیمه اش بکنید به اون روایات سابقه ضمِّ بیشتری می اورد این هم یک روایت
یک روایتی هم از جعفریات است که جعفریات سندش را ما نتوانستیم درست کنیم ولی باز به عنوان ضمیمه ؛ روایات جعفریات نقل کرده: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ الْأَرْضُ كُلُّهَا مَسْجِدٌ إِلَّا حمام [حَمَّاماً أَوْ مَقْبَرَةً أَوْ بِئْرَ غَائِطٍ‌ و اون را هم ضمیمه اش بکنید
موید سوم
و باز مرحوم مجلسی از کتاب العلل محمد بن علی بن ابراهیم هاشم اون هم باز یک روایت مفصلی را نقل کرده در اون روایت هم باز هست که لا علی الماء و لا في الحمام یک روایت هم ایشون نقل کرده است اینها را سنداش را نمی شود درست کرد ولی برای ضمیمه خوب است سه تا مرسله اونجا بود روایت برقی بود روایت عبید بن زراره بود روایت جعفریات هست روایت کتاب العلل علی بن ابراهیم هاشم هست اینها همه را ضمیمه کنیم فکر کنم دیگه هر چی کور باطن باشید به این نتیجه می رسیم که ما داریم که لاتصل فی الحمام این مثالی را که در اصول می زنند درست است برای عبادات مکروهه شاه فرد مثالش همین نماز در حمام است سندش تمام است
جامع الاحادیث انصافا این بهتر است منتهی یک مشاکلی دارد که نگرفته حالا شاید هم در اینده بگیرد بیشتر روایات را نقل کرده از صاحب وسائل تقطیع هاش کمتر است بهتر است ولی به خاطر یک جهاتی یکیش همین پیچ دار بودن است تو پرانتز های می نویسد به نسخه بدل اشاره می کند به اختلاف راوی اشاره می کند که ای کاش اونها را مثلا داخل پا ورقی می اورد خواننده گیج می شود که این سندش چی شد مثل ذوق رشیخ حر نداشته که اینها مثلا صاف وسر راست نقل بکند که مشکلی نداشته باشد خوب دیگه سند را رهاش می کنیم لاتصل فی الحمام تمام است
فرمایش مرحوم خویی
مرحوم خوئی گفت ظاهر نهی حرمت است مگر دلیلی بر خلاف بیاید گفتیم دلیل شما بر خلاف این جا چی هست گفت دلیل ما بر خلاف اینجا صحیحه علی بن جعفر است که سوال کردن از بیت الحمام وحضرت فرمود اذا کان نظیفا فلاباس. این موجب می‌شود که حمل کنیم اون لاتصل را بر کراهت
نقد مرحوم همدانی توسط مرحوم خویی
بعد اشکال کرد برمرحوم همدانی ؛مرحوم همدانی گفت فن اصول می‌گوید در موضوع تصرف کنیم، اونها گفتند لاتصل فی الحمام این می گوید اذا کان نظیفا فلاباس، تقیید می خورد ؛ پس لا تصل فی الحمام به ظهور خود باقی ماند وحرام است الا اذا کان نظیفا که حرمت ندارد دوباره مشکل پیدا کرد اقای خویی بعد امد جواب داد مرحوم خوئی پاسخ داد که این جمع نادرست است چون اگر لاتصل فی الحمام را بر جایی حمل کنیم که نظیف نیست و نجس است،لاتصلِّ فی الحمام اذا کان نجسا این حمام از موضوعیت می افتد پس این آبی از تقیید است وقتی ابی از تقییدشد پس ما باید در محمول تصرف بکنیم این جور جواب داده از مرحوم همدانی ؛ فن اصول حالا همدانی بگوید یا نه یک مطلقی داریم لاتصلِّ فی الحمام یک مقیّدی داریم که صلِّ اذا کان نظیفا حمل مطلق بر مقید
نقد اول به مرحوم خویی توسط استاد
عرض ما این است که اولا اینکه حمام خصوصیت دارد، ما نمی توانیم قبول بکنیم واعتراف بکنیم یک ضابطه ای هست ؛اگر در جایی عناوین مختلفه شد و و عناوین مختلفه را اورده موضوع یک حکم قرار داد، به ذهن می زند که خصوصیت اینها دخالت ندارد یک جامع است واون جامع موضوع هست ، اگر یک روایت فرمود اذا نام عن صلاة الغداة فلیقضها، اینها واقعیت دارد همین جور است خوابید نماز صبح قضاء شد بیاوردش یک روایت فرمود اذا نسی الصلاة را فلیقضها، بعید است که هم خواب خصوصیت داشته باشد و هم نسیان خصوصیت داشته باشد متعارف همین است می گویند اینها از باب مصداق فوت است بعید است ؛در جایی که یک موضوع باشد، قریب است خصوصیت دخالت دارد قریب است وقتی که دو تا می شود سه تا می شود چهار تا می شود خصوصیت داشتن عرفیت ندارد اینها استظهارات عرف است حالا امده ده تا را گفته لاتصل در ده مورد می گوییم همه این ده تا هر کدام خصوصیت دارند خیلی بعید است یکیش ماء است یکیش طین است و یکیش ثلج است ما گفتیم اینها نکته اش عدم تمکین سجده است و بعید است که خصوص ثلج دخالت داشته باشد اب دخالت داشته باشد خصوص طین دخالت داشته باشد بعید است اگر گفت سبخه (شوره زار)و مزبله وحمام وفلان وفلان و چند تا را قرار داد به ذهن می زند که اینها خصوصیت نداشته باشند یک جامعی بین اینهاست جامعش ما لا یلیق ؛ما لا یناسب صلاة ؛اونهایی که با نماز یک خورده مناسبتی ندارند با توجه حالت صلاتی مثلا نمی سازد؛ شوره زار به تنهایی مناسبت ندارد در بعضیهاش هم دارد حالا یا کلمات فقهاست یا روایت است ؛ ظاهر هر عنوان این است که خصوصیت عنوان دخالت دارد علم اصول به ما همین را می گوید الا اون جاهایی که اون خصوصیت متعدد باشد حکم واحد اونجا یا این ظهور نیست بلکه بالاتر ما بالاترش توی ذهنمان هست ظهور بر خلاف است یک جامعی دخیل است بعید است ده تا عنوان هر کدام یک خصوصیتی داشته باشد این اولا که ایشون می گوید خصوصیت حمام دخیل است عرفی نیست که در حمام نماز نخوان چون در معرض نجاست است همون وقت هم بگوید در مزبله هم نماز نخوان چون جای نجاست است از اون ئطرف هم بگوید در مزابح نماز نخوان چون معرض نجاست است بیان مصادیق را بیان می کند که عرفیت دارد ؛این اولا ما در جایی که موضوعات متعدد باشند اینها مسألة سیاله منحصر به بحث ما نیست اونجا خصوصیت هر کدام دخیل باشد ما این را نمی توانیم باور بکنیم اگر خلافش را باور نکنیم اولا
نقد دوم به مرحوم خویی توسط استاد
ثانیا ما فرمایش ایشان را واقعش نتوانستسم بفهمیم ؛نتوانستیم جمع وجور بکنیم ؛ ایشان گفته ما به قرینه روایت علی بن جعفر، نهی را بر کراهت حمل می‌کنیم. اگر موضوعات واحد بودند یک روایت می‌گفت لاتصل فی الحمام، دیگر گفت لاباس بالصلاة فی الحمام می گفتیم کراهت دارد . اما در محل کلام، قرینه منفصله ما قید دارد ؛صلِّ اذا کان نظیفا است که شما این قید را نیز پذیرفته اید تصریح می کند می گوید که مکروه است نماز در حمام چه در موارد نظیفه چه نجسه در نجسه اش مکروه معنا ندارد چون حمام است نجاست سرایت می کند. ایشان تقیید به نظیف را قبول کرده است خودش این جور نتیجه گرفته است مکروه است نماز در حمام فی الموارد نظیفه تقیید را قبول کردید ؛ حال اگر تقیید را قبول کردید، چطور از اون طرف به همدانی اشکال می‌کنید می گویید که اگر تقیید به نظیف بزنیم حمام از خصوصیت می افتد ؛شما هم همین کار را کردید نهی ظهور در حرمت دارد حرام است گفته لاتصلِّ یعنی حرام است ؛ حرام است الا زمانی که نظیف باشد بعد نتیجه گرفته گیر همین است تقیید زده به نظیفه بعد نتیجه گرفته کراهت را ؛ اون بیان سابق است اون تعلیقه را هم که می گوید ما نمی فهمیم جمع کرده بین دو چیز همین توی ذهنش بوده هم جمع موضوعی هم جمع محمولی ؛شما حتما نظیف را قید قرار دادید باید هم قید قرار بدهید حالا اگر قید قرار دادید تقیدش می کنیم نسبت به نظیف تقیید می خورد جمع موضوعی نسبت به غیر نظیف به ظاهرش باقی می ماند هم تقیید می زنید بعد هم می گویید نهیش را در غیر مقید حمل برکراهت می کنیم این به چه بیان همین را رویش فکر بکنید تقیید می زنید می گویید لا تصلِّ فی الحمام اذا لم یکن نظیفا بعد می گوییم لاتصلِّاین کراهتی است به چه بیان انکا تقیید که مرحوم همدانی فرمود نادرست است شما هم اعتراف تقیید دارید و وقتی که اعتراف به تقیید دارید ؛ نهی حمل بر کراهت هیچ وجهی فنی ندارد.این است که اگر خواسته باشیم این نهی را حمل بر کراهت بکنیم باید از همون راه قصور مقتضی پیش بیاییم که از بگوییم لا تصلِّ فی الحمام مناسبت حکم وموضوع این است که مکروه است باید قصور مقتضی را پیش بکشیم اگر قصور مقتضی را نگوییم وظهور نهی را در حرمت بپذیریم لا محاله باید حرف همدانی را بپذیریم که این اذا کان نظیفا مقید می‌شود و حرمت در نجس به حال خود باقی می‌ماند. وجهی برای حمل بر کراهت ندارد همین را می گوییم نمی فهمیم تقیید را می پذیرد نتیجه می گیرد حمل بر کراهت را این چه جور می شود ما اگر تقیید را پذیرفتیم لا محاله باید ظهور نهی در حرمت را نسبت به ما بقی قید بپذیریم وجهی برای حمل نهی بر کراهت نداریم هذا تمام الکلام در فرع اول که مکروه است نماز در حمام مقتضی برای کراهت تمام است مانعی هم که نداریم کراهت ثابت است اما فرع دوم .
ادامه کراهت نماز فی الحمام
اما فرع دوم این است که آیا این کراهت اطلاق دارد یا نه و آیا رخت کن را می گیرد یا نه مسلخ را شامل می‌شود یا نه؟ محل اختلاف است بعضی از فقها فرموده ان که اعم است کراهت دارد نماز در حمام اطلاق دارد غحمام صادق است هم بر اونجای مغتسل وهم بر مسلخ این را هم می گویند حمام میگویند توی حمام است ا الان توی رخت کن هم باشد صحیح است که بگوید من توی حمام هستم ؛اطلاقات همان روایاتی را که اوردیم و گفت ولا فی الحمام اطلاق دارد مسلخ را هم می گیرد
اشکال ودفع
کسی نگوید حمام از حمم به معنای گرمی است و گرمی برای داخل است و مسلخ که گرم نیست که مسلخ را هم بهش بگویند حمام کسی این را نگوید در ادبیات هم گفته اند وجه تسمیه لازم نیست عام باشد همین که یک قسمتش گرم کننده است گرم است به همه اش گفته اند حمام توی فارسی هم می گوییم گر ما به این هم تفسیر همان حمام است اصل حمم همان گرم است حمیم نار حمیم گرم است حُمّام که تب دار را می گویند به لحاظ همین گرما هست حالا شما فکر کنید که چرا به کبوتر می گویند حمام این همان گرم است همان نکته اش هست یا غیر از او نمی دانیم ؛ حالا مهم نیست اطلاقات روایات حمام مسلخ را هم می گیرد این که شیخ صدوق فرموده انّ المسلخ لیس بحمّام نه کی گفته لیس بحمام این هم حمام است دیگه مردم نمی گویند من توی رختکن حمام هستم می گویند من توی حمام هستم الان می ایم بیرون
حمام منصرف می شود به داخل حمام
در مقابل بعضیها گفتند که حمام یا منصرف است به داخل یا اگر هم منصرف نیست ما قید داریم مقید داریم قرینه داخلیه قرینه خارجیه
قرینه داخلیه برای عدم شمول حمام مسلخ را
حمام مکروه است این نکته اش این است که توی حمام معرض تنجس است معرض کثافت است موهایشان ریخته اونجا وامثال ذلک چرکهاشان ریخته خصوصا که قدیمها شما درک نکردید حمام های قدیم را حمامهای قدیم خیلی کثیف بود وهیچ بهداشت مراعات نمی‌شد.این نکته سبب می شود که لا تصلِّ فی الحمام اطلاق نداشته باشد چون مسلخ جایی است که نظیف است.نظیفها وارد می شوند اونجا یی که دیگه لباسها را بپوشند اونجا که معرضیت نجاست نیست یکی ادعای انصراف قرینه داخلی که از اول اطلاق ندارد
نقد استاد قرینه داخلی را
ولکن به ذهن می اید که نه ما از کجا بفهمیم ؛ اونها حکمت است از کجا معلوم که کراهت در حمام منشأش معرضیّت للنجاسة یا للکثلفة باشد چه می دانیم ما ممکن است یکی از حکمتهاش اون باشد یکی از حکمتهاش هم ممکن است همین جهت باشد مسلخ لباسهاشان را می کَنَند حواس پرتی پیدا می شود لخت است ادم حواسش پرت می شود به اون نگاه می کند اگر حمام عرفا بر اینها صدق بکند اون نکته مانع اطلاق نمی شود؛ موجب انصراف نمی شود ؛حکم احکام در دست ما نیست ؛ما نمی دانیم نکاتش چی هست ؛ مهم این است که حمام برش صدق می کند یا نمی کند اون نکته اش سبب انصراف نمی شود
قرینه خارجی برای عدم شمول حمام مسلخ را
مهم این قرینه خارجیه هست کسی بگوید که لا تصلِّ فی الحمام شامل مسلخ نمی‌شود به قرینه صحیحه علی بن جعفر و قرینه روایت عمار که روایت عمار را مرحوم خوئی می گوید این که بعضیها گفته ان موثقه نادرست است ولی در ادامه عبارت خودش تعبیر کرده به موثقه عمار و خالی از این قید است ؛ در صحیحه علی بن جعفر دارد که لاباس حتی باس کراهتی، اذا کان نظیفا یعنی المسلخ. در مسلخ هیچ باسی نیست(این را استاد در جواب سوال یکی از شاگردان که سوال کردند در روایت به همین مضمون در کتاب علی بن جعفر استاد فرمود: کتاب علی بن جعفر اونها سندش نا تمام است در روایت علی بن جعفر ربطی به این ندارد دو بار سوال کرده یک بار از مسلخ سوال کرده گفته لاباس یک بار هم سوال کرده از حمام من غیر ضروره حالا اون یک مویدی هست که این اضافه از صدوق باشد ) یعنی المسلخ، این قید می زند اون روایتی را که می فرمود لاتصلِّ فی الحمام می گفت در صلاة فی الحمام بأس الا المسلخ
نقد استاد قرینه خارجی را
لکن این هم بحثش گذشت که نه یعنی المسلخ ثابت نیست که از علی بن جعفر باشد خصوصا که این روایت را عمار روایت کرده و یعنی در آن نیست و خصوصا که صدوق هم شأنش اضافه کردن است تفسیر کردن است نمی گوییم اضافه کردن می گوید ما اشنای به لسان ایمه هستیم زبان ایمه را ما می فهمیم چی می گوید حق دارد کسی که بگوید زبان ایمه را می فهمد حق هم دارد بگوید یعنی پس این المسلخ ثابت نیست لذا ما نمی‌توانیم با روایت یعنی از اطلاق لاتصل فی الحمام رفع ید کنیم
نقد سید توسط استاد
اینکه مرحوم سید در فرع دوم گیر داشته گفته حتی فی المسلخ عند بعضهم،خودش گیر دارد معلوم می شود خودش براش روشن نیست نه مسلخ را هم اطلاق روایات شامل می شود وجای گیر ندارد
تکرار بحث قبل
واما این هم چیزی ندارد این مهمش است قبلا هم بحث کردیم این کلمه را هم باز تکرارش بکنم اون سائل وقتی سوالش را تفسیر بکند عند العرف مقبول است ولی اگر واسطه بخورد اون بعدیها بیاین تفسیر بکنند مقبول نیست ؛جواب را تفسیر کرده به لحاظ سوالش یعنی حضرت می خواسته بگوید عیب ندارد یعنی می خواسته سوال من را یعنی در مسلخ فرموده عیب ندارد؛ اصلا سوال کرده از خود حمام ولی حضرت فرموده لاباس وگفته اینکه حضرت فرموده لاباس رختکن بوده است من از حمام سوال کردم ولی مقصود حضرت مقصودش رختکن بوده است ؛این است دیگه سائل و مسئول عنه می گوییم اینها امور عرفی است همیشه قرائن کالحس است بین سائل و مسئول بحیث اگر سائل می گوید مقصود گوینده این بود یکی بگوید از کجا می گویید می گوید تو کجا بودی اونجا من بودم می فهمیدم ؛ مردم فهم جواب را برای سائل به نحوی که او می گوید می پذیرند چون اون دیده چجوری صحبت می کند قرائنی که اونجا بوده موجود بوده کالحس است این اخبارش کالحس است نکته اش این است که چون کالحس است مردم نمی پذیرند ؛ کسی اگر اشکال بکند به سائل بگوید از کجا می گویید می گوید تو کجا بودی من سوال کردم این را اقای خویی هم پذیرفته که سائل چه خصوصیات سوال را برای ما بگوید یا خصوصیات جواب را به ما بگوید از نظر عرف سائل را اعرف می دانند مثل اهل البیت است اعرف می دانند هم به سوالش وهم به جوابش چون واقعا قرائن حالیه ای که بین سائل و مسئول عنه است زیاد است یک قرائنی هست که اونها قابل انتقال نیست ولی قابل احساس برای سائل هست همین را ببینید عرف چه جوری است دیگه کسی که نقل می کند جواب سوالش را و توضیح می دهد که سوال من از این بود جواب حضرت هم این بود مردم قبول می کنند و هر که بگوید از کجا می گویید جوابش همین است می گوید من اینجا بودم تو چه می گویید
عدم کراهت نماز در سطح حمام
واما فرع سوم هم که واضح است جای بحث ندارد در فرع سوم مرحوم سید فرموده : که سطح حمام کراهتی ندارد. کراهت نیاز به دلیل دارد ولی روایت فرمود لاتصل فی بیت الحمام سطح الحمام را که نمی گیرد یا فرمود لاتصل فی الحمام نه بیت الحمام که نه بیت الحمام سطح را می گیرد واین پر واضح است ونه فی الحمام این علی الحمام است علی سطح حمام است دلیل ما از اول ضیق است وقتی ضیق بود فلا کراهه کراهت ندارد حالا کراهت ندارد کراهت جعل نشده استصحاب یا نه دیگه وقتی که خصوص بیت را فرمودند و خصوص فی الحمام را فهمیدند،‌ ما می فهمیم که مختص است این کراهت به داخل وشامل سطح نمی‌شود می توانیم بگوییم که صلات علی سطح الحمام لیس بمکروه این مکروه اولی که مرحوم سید اورده است
مرحوم سید نسبت به روایت علی بن جعفرگیر داشته لذا گفته المسلخ عند بعضهم. سوال این است که چرا در حمام قید نمی اورد مرحوم سید چون مقید ندارد برای سید مقید ثابت نیست و برای ما نیز مقید ثابت نیست چون می گوییم «یعنی المسلخ»مال صدوق است ما می گوییم اطلاق دارد نجس باشد این توی ذهنم بود غفلت کردم ما می گوییم در حمام نماز جایز است مگر اینکه نجاست مسریه داشته باشد حتی اگر هم نجس باشد ولی خشک باشد اون قسمتی که نماز می خوانند می گوییم عیب ندارد محل سجده اش پاک باشد کافی است
تتمه کلام
آیا این حکم شامل حمام‌های خصوصی هم می شود یا نه می گوییم اینها را هم می گیرد لاتصل فی الحمام اطلاق دارد اصلا قدیمها هم بعضا توی خانه هاشان حمام بوده نه به این شکلی که الان روستاهای قدیم هم بعضیهاشان توی خانه هاشان اب گرم می کنند همان جا استحمام می کنند لا تصل فی الحمام اطلاق دارد حمام خصوصی باشد یا عمومی باشد تازه اگر هم نباشد باز هم ما جرأت داریم بگوییم ؛ اون زمانها همه حمامها عمومی بوده اصلا خصوصی نبوده این یک کلی را بیان کرده گفته لا تصلِّ فی الحمام اطلاق دارد اینکه بگوییم خطاب به افراد شایع منصرف شده، درست نیست. اینها جا تا جا دارد اینها قاعده کلی فرموده ولاتصل فی المقبرة چه خصوصی چه عمومی و فرقی ندارد. لاتصلِّ فی الحمام چه عمومی چه خصوصی فرقی نمی کند مناسب اعتبار نیز همین است که میان خصوصی و عمومی فرقی نباشد همان مشکلاتی که در عمومی هست در خصوصی هم یکم پایین ترش هست
هذا تمام الکلام در فرع اولی که اما فرع اول دوم سوم بعدش سید مکروهات دیگری را بیان کرده فردا انشالله ادامه مکروهاتی که سید بیان کرده است