فقه ـ جلسه ۰۱۵ ـ ۱۴۰۱/۰۷/۱۲

بسم الله الرحمن الرحیم

مکروه دوم مزبله
بحث در مکروه دومی است که مرحوم سید اورده از حمام خارج شدیم مکروه دومی را که اورده فرموده است مکروه است نماز در مزبله اونجایی که محل زباله است کثیف است فرموده الثاني المزبلة در مزبله مکروه است یک بیانی مرحوم صاحب جواهر دارد که ما هم توی ذهنمان بود حرف بعیدی نیست که از مجموع روایات از این مواردی که در روایات امده است به دست می اید که نماز خواندن در جایی که اون خصوصیت تناسبی با نماز ندارد؛ درجه نماز را می اورد پایین ؛کراهت دارد ؛کراهت در اینجا به معنی اقل ثواب است ؛نماز کراهت به معنی حزازت که اگر داشته باشد که باطل است ؛از این موارد عدیده یک کلی را می شود اقتناص کرد حرف بدی نیست؛ اونها خصوصیت ندارند اینهایی که در روایات امده است در کنیف نماز نخوانید اصلا مناسبت با نماز ندارد؛ در جایی که بیت نار است نماز نخوانید؛ در بیت مجوس نماز نخوانید و و… اونهایی که توی روایات امده است به ذهن می زند که نماز که عماد دین است باید در جایی برگزار بشود که اون مکان با نماز تناسب داشته باشد؛هر چه نا متناسب تر باشد نماز را درجه اش را می اورد پایین ؛که اگر رسید به غصب دیگه باطل می شود اصل نماز ؛یک قاعده ای را می شود از این روایات به دست اورد این قاعده تنها در اینجا نیست؛ در قواعد مستاده لیس علی المین الا الیمین ما این جور روایتی که نداریم می گویند این قاعده استادیه است؛ در امانت رسیده فرموده :که لیس علیه شیء در ؛عاریه رسیده ؛در اجاره رسیده؛ و و و وشده لیس علیه شیء؛ از همه اینها اقتناس کرده اند لیس علی الامین الا الیمین ؛ این قاعده استیادیه چیز جدیدی نیست ؛بعید نیست که بشود ما از مجموع روایاتی که در مکان مصلی امده این قاعده را استیاد بکنیم وطبق این قاعده بگوییم مزبله هم نماز درش مکروه است
مضافا که در خصوص مزبله از طریق عامه ما روایت داریم روایت کنزل العمال که مستدرک نقل کرده است صاحب جواهر اورده است که نهی النبی عن الصلاة فی المزبله مضافا به بعضی از روایاتی که در مکان الکثیف می اید از بعض روایات استفاده می شود که مکان نماز گزار نباید کثیف باشد باید تمییز باشد نظیف باشد از اون هم به دست می اید چون مزبله هم کثیف است دیگه؛یکی از مصادیق اون است ما اگر قاعده را هم قبول نکنیم نبوی را هم قبول نکنیم سنقرأ سیأتی الان اون روایاتی که می گوید مکان مصلی باید تمییز باشد کفایت می کند اونها بعضیهاشان روایات معتبره است خواهیم خواند لذا در مزبله مکروه است حجت برش تمام است
مکروه سوم

الثالث المكان المتخذ للكنيف می گوید اونجایی که می روند کار خودشان را می کنند پاک هم هست افتاب خورده یا اب ریخته پاک است شلنگ گرفتیم ؛توالت مثلا اونجا بخواهیم ایست کنیم نماز بخوانیم این هم مکروه است مضافا به اون قاعده استیادیه در کنیف روایت هم داریم ؛ روایت باب 18 و باب 23؛ باب 29 را بخوانیم بهتر است باب 29 از ابواب نجاسات
السطح شاید هم در عجما هم بوده در عربها هم که متعارف بود که روی پشت بام همانجا ادرارشان را می کردند بعضی از ناودانها این جوری بوده که می گوید سطح یبال فیه ؛ اگر مبال باشد حتی افتاب هم خورده باشد باز هم نمی شود مرحوم سید می گوید المکان متّخذ للکنیف این داخل در اون « الا» است مکان متخذ یعنی اونجایی که برای این کار است صحیحه زراره باب 29 از ابواب نجاسات حدیث دوم این هم حجت برش تمام است مشکلی نداریم
اون روایات باب هیجده هم می شود این مطلب را ازش استفاده کرد در روایات باب هیجده روبروی ادم دیوار رطوبت بالوعه را گرفته است روایت باب 18 این جوری است مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: إِذَا ظَهَرَ النَّزُّ مِنْ خَلْفِ الْكَنِيفِ- وَ هُوَ فِي الْقِبْلَةِ يَسْتُرُهُ بِشَيْ‌ءٍ می گوید بپوشاندش به شیئ که نبیندش اونوقت دیوار که رطوبت کنیف را دارد نشود اون روش هم فهم عرفی این است که نمی شود نماز خواند روایت بعدی عَنِ الْمَسْجِدِ- يَنِزُّ حَائِطُ قِبْلَتِهِ مِنْ بَالُوعَةٍ يُبَالُ فِيهَا- فَقَالَ إِنْ كَانَ نَزُّهُ مِنَ الْبَالُوعَةِ می گوید همین که رطوبش از اونها پاک هست نجس نیست اون رطوبتش نجس نیست ولی همین که جلوی شما رطوبت اون هست رطوبت بالوعه است می گوید نماز نخوان حالا در یک جایی که مبال است می خواهیم نماز بخوانیم بعید است این فرق بکند حالا ما صحیحه زراره داریم که کفایت می کند ما را صحیحه زراره به علاوه قاعده استیادیه.
مکروه چهارم
الرابع المكان الكثيف الذي يتنفر منه الطبع اونجایی که طبع ادم ازش نفرت دارد کثیفی است که نفرت دارد مکانی که کثیف است و نفرت دارد این هم مناسبتی با نماز ندارد اون قاعده استیادیه می اید این جور مکانی می خواهید درش عبادت بکنید در یک جایی تمیزی نظیفی که مناسبت داشته باشد انسانها همین جور هستند برای عبادت نمی روند حالا یک عده ای ممکن است عوضی باشند ولی وقتی می خواهند عبادت بکنند طبیعیش این است که همانطوری که لباس نظیف را اختیار می کنند مکان هم یک مکان نظیفی را اختیار می کنند حالا روایت هم داریم روایات باب 22 اینجور دارد روایت اولی محمد بن علی بن الحسین شیخ صدوق باسناده عن الحلبی سند شیخ صدوق به حلبی تمام است اینها را می توانید در مشیخه من لا یحضر اونجا ببینید می گوید وما رویت عن الحلبی فقد روایته عن فلان عن فلان تا برسد به حلبی اشخاصش همه ثقات هستندعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ رَأَيْتُهُ فِي الْمَنَازِلِ الَّتِي فِي طَرِيقِ مَكَّةَ الان هم هست هنوز منازلی که اون وقتها با چیز می رفتند طول می کشید منزل به منزل می رفتند اُطراق می کردند استراحت می کردند حالا فِي الْمَنَازِلِ الَّتِي فِي طَرِيقِ مَكَّة کان يَرُشُّ أَحْيَاناً گاهی یرُشُّ اب می پاشید مَوْضِعَ جَبْهَتِهِ- ثُمَّ يَسْجُدُ عَلَيْهِ رَطْباً كَمَا هُوَ- وَ رُبَّمَا لَمْ يَرُشَّ الْمَكَانَ الَّذِي يَرَى أَنَّهُ نَظِيفٌ اگر می گویید نظیف است اب نمی پاشید معلوم می شود اون کثیف بودن با نماز سازگاری ندارد که اگر می دیدند نظیف است اب نمی ریختند کثیف است اب می ریختند یا روایت دوم سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هَذِهِ الْمَنَازِلِ الَّتِي يَنْزِلُهَا النَّاسُ- فِيهَا أَبْوَالُ الدَّوَابِّ اون زمانها دابه هم همراهشان بوده است وَ السِّرْجِينُ- وَ يَدْخُلُهَا الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى كَيْفَ يُصْنَعُ می خواهیم نماز بخوانیم کثیف است دیگه کیف یصنع بِالصَّلَاةِ فِيهَا – قَالَ صَلِّ عَلَى ثَوْبِكَ فرمود لباست را پهن کن این هم معلوم می شود که نماز در مکان کثیف مناسبت با نماز ندارد ثوابش کمتر است دومیش دیگر سجده ندارد اولیش سجده داشت دومیش نداشت سوال کرده که چه کار بکند نسبت به نمازش قال صلِّ علی ثوبک ؛ ثوبت را پهن کن نماز بخوان این هم حجت برش تمام است مکان نماز گزار باید یعنی مستحب است نظیف باشد این اقا که گفت مستحب است نظیف باشد ما دنبال کراهت حزازتی نیستیم ما دنبال کراهت اقل ثوابا هستیم وقتی که می گوید باید نظیف باشد پس معلوم می شود که نماز اگر در مکان کثیف خواندی ثوابش کمتر است همین مقدار کافی است برای ما اون کراهت اصطلاحی را که نمی خواهیم درست بکنیم مزبله هم به همین بیان مکروه است که در این روایات امده است
مکروه پنجم
پنجمی الخامس المكان الذي يذبح فيه الحيوانات أو ينحر این هم باز همان قاعده وباز در روایت کنز العمال مجزر هم هست مزبلة و مجزرة محل جذب شتر اونجا را هم در اون روایت کنز العمال هست وباز اینجا نظافت ندارد می توانیم با روایات نظافت هم اینجا را درست بکنیم دیگه؛اون وقت اونجایی که يذبح فيه الحيوانات أو ينحر کثیف هم هست دیگه معمولا این هم درست است قاعده استیادیه روایات نظافت روایت کنزالعمال
مکروه ششم
السادس بيت المسكر خانه مسکر لازم نیست الان مسکر در او باشد خانه مسکر بهش می گویند بیت الخمر معنای بیت را اضافه می کنند ؛ بیت الخلاء یعنی اونجا این کارها را می کنند نه این که همیشه باید الان کسی هم باشد نه؛ گفتن بیت الجماع نه اینکه یعنی همیشه این عمل را انجام می دهند یعنی معدِّ برای این است ؛بیت المسکر هم یعنی این؛ نه این که الان مسکر داخلش هست روی این حساب است که مرحوم اقای خویی فرموده است عنوانی را که در اینجا اورده است با عنوان روایت فرق می کند روایتی که در اینجا هست روایت موثقه عمار است باب 21 حدیث 1 محمدبن یعقوب شیخ کلینی عن محمدبن یحیی عن احمدبن محمد حالا هر کی هست ابن عیسی باشد ابن خالد باشد عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَن مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ فطهیون هستند اینها عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ خَمْرٌ وَ لَا مُسْكِرٌ اونی که سید فرموده با اونی که در عنوان روایت است فرق می کند عنوان روایت می گوید خمر باید موجود باشد وَ لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ خَمْرٌ ظاهر جمله فعلیت است فیه خمر او مسکر در حالی که سید گفته بیت المسکر ؛اون عنوان همیشه ملازمه ندارد عموم وخصوص من وجه استممکن است بیتی باشد فیه خمر ولی بهش بیت الخمر نگویند خانه مهمانیش هست اون جا معدِّ برای خمر نیست اتفاقا خمر را اورده اند این جا بیت فیه خمر ولی بیت الخمر نیست بیت الخمر بهش می گویند معدّ است ولی الان خمر نیست همه خمرها را بردند ولی الان بیت الخمر است باز هم ؛ مجمعشان هم هم بیت الخمر است الان هم خمر هم موجود است ؛ درست فرموده مرحوم اقای خویی که نسبت بین ان چه که سید فرموده بیت المسکر با ان چه در روایت است عموم وخصوص من وجه است دلیل اگر عموم وخصوص من وجه شد می شود اخص از مدعا همه فروض را نمی گیرد
ولکن جواب داده مرحوم اقای خویی جوابی است که لا تصلِّ را هم حلّ می کند اقای خویی می گوید لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ خَمْرٌ وَ لَا مُسْكِرٌ ظاهر نهی حرمت است پس چطور حمل بر کراهت بکنیم ما باز همان حرفها را تکرار می کنیم لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ بابا این خمر بودن موجب بطلان نماز بشود خیلی بعید است لاتصلِّ خوب خمر خوردنش حرام است نماز را باطل کند وجهی ندارد عرفیت ندارد ما حمل بر کراهت می کنیم
مرحوم اقای خویی که اون حرفها را قبول ندارد می گوید ظاهر نهی حرمت است لاتصلِّ ولی ما اینجا حمل بر کراهت می کنیم چون یک تعلیلی دارد تعلیلش دلیل بر این است که این نهی کراهتی است تعلیلش این است که اینجا تعلیلش را مرحوم صاحب وسائل نیاورده است؛اگر از خود همون کافی یا..بخوانید بله لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا تَدْخُلُهُ ملایکه که داخل این نمی شوند ربطی به صحت نماز ندارد نماز ما ثواب ندارد نمی برند بالا گفته است که اصل تعلیل خود تعلیل کردن علت اوردن این مناسبتش با حکم غیر الزامی است الزامی که علت نمی خواهد باید بیاوریم دیگه این درست است نگاهش بکنید غالبا علل الشرایع را نگاه بکنید علتی که ائمه می اوردند برای امور غیر الزامی است الزامی را باید بیاورید علت می خواهید چه کار بکنید بایدی است؛ اصل تعلیل بعضی ها این جور ادعا دارند می گویند اصل این که حمکی را معلل می کنند این معلوم می شود که این الزامی نیست والا نیازی به بیان علت نبود
حالا اگر قبول نکنید بگویید نه در الزامیات هم بیان علت شده نماز واجب است لانها تنهی عن الفحشی والمنکر اینها هم تعلیل دارند می گوییم باز نوع تعلیل کیفیت تعلیل یک کیفیتی است که با الزامی تناسب ندارد ملائک داخل نمی شوند این مربوط به رحمت کم می شود نه اینکه غضب می اید نماز را باطل می کند این تناسب ندارد با بطلان نماز در خیلی از مکروهات هست که ملائک در اون حال حاضر نمی شوند عیب ندارد ملائک حاضر نمی شوند اتفاقا در حرامها ملائک حاضر می شوند می نویسند
این است که مناسبت حضور ملائک با ؛ این است که وقتی مسئله بند به ثواب می شود وکمالات می شود ونماز اول وقت بخوان عمرت بر کت پیدا می کند اینها دیگه معلوم می شود خود حکم زور ندارد الزامی نیست ترغیب با حکم است ؛ همین جور هم هست ؛ مرحوم اقای خویی فرموده که ما می گوییم لا تصلِّ با تعلیل دو مشکله را حل کرده است لا تصلِّ گرچه ظهور اولیه اش در حرمت است ولی چون این علت مناسبت دارد با کراهت حمل می کنیم لا تصلِّ را بر کراهت ؛ما علت که می گوییم نه علتی که در فلسفه می گویند همین حکمت ،حمکتی را بیان می کند که با استحباب تناسب دارد ؛ امدن ملائکه وقهر کردن ملائکه اینها با لزوم تناسبی ندارد یکی این مشکله را حل کرده است
ویکی هم کلام سید را حل کرده گفته بیت المسکر چه در اون الان مسکر باشد چه نباشد به حکم این تعلیل وقتی که ملائک داخل نمی شوند در خانه ای که فیه خمر او مسکر به طریق اولی داخل نمی شوند در بیت المسکر ؛بقیت المسکر معدّ است دیگه ؛این بالاترین مرتبه است ،ایشون آمده مشکله عبارت سید را حل کرده است سید گفت بیت المسکر ولی در روایت گفته بیت فیه خمر أو مسکر می گوید به اون تعلیلش
نقد استاد به کلام سید
حرف ما این است که درست است تعلیل بیت المسکر را درست می کند ولی نقص در کلان سید باقی هست کلام سید یک نقصی دارد دیگه ؛همان مورد روایت را نیاورده است؛ درست است بیت المسکر هم ملائکه لاتدخلوها؛ ولی خوب ممکن است بیت المسکر هم نباشد ظاهر این عبارت تخصیص به بیت المسکر است خوب بود می گفت مکروه است نماز فی بیت فیه خمر أو مسکر بل ولو لم یکن فیه خمرا أو مسکرا وکان بیت الخمر أو المسکر ؛ بهتر این است که نصِّ روایت را فتوا بدهد بگوید یکی از مکروهات صلاة فی بیت فیه مسکر أو خمر همان مسکر کافی است خمر را نمی خواهد بیاورد نصِّ روایت را بیاورد بعد تعدّی کند به خاطر اون تعلیل بل ولو لم یکن فیه خمر او مسکرا وکان معدّا لذلک این جور فنی تر است به روایت فرمایش ایشان که امده کلام سید را درست کرده خوب است مسکر را مدرکش را اورده برای ما ولکن یک نقصی باز در کلام مرحوم سید هست خوب بود عبارت را این جور نمی اورد
اقای خویی در مستحبات ومکروهات بنایش بر این است که بحث نکند مگر اینکه در اونجا شبهه وجوب یا حرمت باشد ودر اینجا هم این شبهه هست بعضیها گفته اند جایز نیست وعن بعضهم عدم الجواز علت اینکه بحث کرده است این است این است که گفتیم در بعضی از اینها که الان خواندم قول به عدم جواز هم داریم که خوب بود اقای خویی اونهایی را هم که خواندیم هیچ کدامش را مطرح نکرده است مطرح می کرد
مکروه هفتم
السابع المطبخ و بيت النار در مطبخ مکروه است باز طبق اون قاعده استادیه مطبخ جای نماز خواندن نیست ؛ مطبخ جای طبخ غذا است می گویند جا کم بود که امده اینجا نماز می خواند ؛ نماز باید یک جای مناسب خودش باشد مطبخ هم اون نظافت کامل را ندارد هم موجب حواس پرتی هست که باز خواهیم گفت؛ المطبخ و بيت النار در شرایع هم بیت النیران هست اون را هم براش در باب 30 این جور است که ؛ در خصوص مطبخ ما روایت نداریم اون روایتی که داریم می گوید جلویش اتش باشد صحیحه علی بن جعفر باب 30 حدیث اول سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي- وَ السِّرَاجُ مَوْضُوعٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فِي الْقِبْلَةِ- قَالَ لَا يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَسْتَقْبِلَ النَّار اتش جلوش هست خوب نیست نماز بخواند این ممکن است مطبخی باشد که اتش پشت سرش باشد رو به قبله که وایستاده منقل واونجایی که غذا درست می کنند ممکن است پشتش باشد اونجا را نمی گیرد مطبخ روایت دیگری ظاهرا، در اینکه فی قبلته نار باشد حجت تمام است؛قُلْتُ أَ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ مِجْمَرَةُ شَبَهٍ – قَالَ نَعَمْ فَإِنْ كَانَ فِيهَا نَارٌ- فَلَا يُصَلِّي حَتَّى يُنَحِّيَهَا عَنْ قِبْلَتِهِ-دو باره دارد بین یدیه؛وَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِنْدِيلٌ مُعَلَّقٌ وَ فِيهِ نَارٌإِلَّا أَنَّهُ بِحِيَالِهِ قَالَ- إِذَا ارْتَفَعَ كَانَ أَشَرَّ لَا يُصَلِّي بِحِيَالِهِ باز اذا ارتفع قندیلی که به حیالش هست باز اون هم اتش نیست نمی شود مطبخ باید از اون قاعده استیادیه دلیل باشد در خصوص مطبخ اون طوری که من نوشتم روایتی پیدا نکردیم ؛ یا همین روایت نار که این هم اخص از مدعا هست یا همان قاعده استیادیه مطبخ روایت خاصی ندارد
مکروه هشتم
الثامن دور المجوس توی خانه های مجوسی نماز خواندن مکروه است دور المجوس باب 13 در باب 13 حدیث 2مکان مصلی اینجور دارد که وَ عَنْهُ حسین بن سعید سند تمام است عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْبِيَعِ وَ الْكَنَائِسِ- وَ بُيُوتِ الْمَجُوسِ فَقَالَ رُشَّ اب بپاش وَ صَلِّ از این استفاده کرده اند که اگر اب نپاشیم حزازت دارد ثوابش کم می شود رُشَّ و صَلِّ یعنی همین جوری پس نماز نخوان دیگه منتهی اینجا باید یک قیدی بزنیم مرحوم صدوق که گفته دور المجوس خودش گفته إلا إذا رشها ثمَّ صلى فيها بعد الجفاف. این بعد الجفافش توی ذهنش این بوده که مجوس نجس است خانه اش نجس است اب که می پاشیم برای این است که تطهیر بشود باید این اب مثلا خشک بشود نه این درست نیست رُشَّ وَ صَلِّ فهمیده برای تطهیر است توی ذهن سید این بوده ولی در روایت ندارد ثُمَّ اصلا به ذهن می زند که رُشَّ وَ صَلِّ نمی گوید وایستا خشک بشود یعنی همین که رشّ کردی کافی است همین که اب ریختی کافی است بعد جفاف خلاف ظاهر روایت است رُشَّ وَ صَلِّ درست است واو تقییدیت را نمی فهماند ولی فهم عرفی این است که اب پاشی کن ونماز بخوان نیاز نیست صبر کنید تا خشک شود و نماز بخواند اینکه مرحوم سید فرموده إلا إذا رشها ثمَّ صلى فيها بعد الجفاف نه بعد از جفافش لزومی ندارد قبل از رشّ ثوابش کم است رشّ کردید تمام است مناسبت حکم وموضوع این است که همانجایی را که نماز خواندی باید رشّ کنید یکی بعدیش هم، در باب 16 لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ مَجُوسِيٌّ- وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ تُصَلِّيَ وَ فِيهِ يَهُودِيٌّ أَوْ نَصْرَانِيٌّ
اینی را که سید گفته حجت تمام است اینکه گفته بعد از جفاف این وجهی ندارد
مکروه نهم
التاسع الأرض السبخة که این یک نکته علمی دارد مکروه است نماز در نمک زار سبخه یا سبَخه هر چی دوست داشتی بخوان مکروه است نماز روایات در باب اراضی سبخه مختلف لست دو تا طایفه است اونها بحث فنی دارد ملاحظه بفرمایید انشالله شب بحث خواهیم کرد که ببینیم کراهت است یا باطل است نماز در یک صورتش باطل است در یک صورتش صحیح است