خارج فقه. جلسه 38 17/8/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
دو تا کلمه از بحث قبل باقی مانده است که تکمیلش بکنیم. مرحوم سید فرمود که نماز در مسجد الحرام الف الف صلات، بعد مسجد النبی را امد گفت که ده هزار، خب، اشکال به سید این است که اگر شما در مسجد النبی روایت ده هزار را میگیرید، پس اون روایاتی که فرمود مسجد الحرام هزار برابر مسجد النبی است باید هزار ده هزار بگید، سید، مسجد النبی به روایت عشره الاف عمل کرد، خب، ما که در مسجد الحرام روایت که عدد مشخص کند که نداشتیم، اونی که داشتیم مئه بود، اونی که به درد شما میخورد روایاتی بود که میفرمود مسجد من هزار و مسجد الحرام الف الف، خب شما که به روایت الف عمل نکردید، به روایت عشرة الاف عمل کردید، بهتر این بود که در مسجد الحرام هم بگوید الف عشرة الاف، نه الف الف، خب این یک نکته ای که یک نامرتبی دارد. اگر میفرمود مسجد النبی الف و مسجد الحرام الف الف، میگفتیم یک جایش طبق یک روایت و یک جایش طبق یک روایت عمل کرده است، این یک مساله.
نکته دومی که باقی مانده در رابطه با مسجد المراه بیتها است، بعضی ها مثلا این برایشان سنگین امده که زن در خانه نماز بخواهد افضل باشد از نماز در مسجد الحرام مثلا، یا مسجد النبی، زنهای ابرقو را که نمیگویند بلکه زنهای مکه و مدینه هم محل صحبت بوده و یک چیز بعیدی است. لذا گفته اند ما یک روایات دیگری داریم که مثلا ترغیب به نماز جماعت میکنند، این زن که بیتش افضل است، این افضلیت مکان را میگوید و افضلیت جماعت به حال خودش باقی است لذا این زن رفت در نماز جماعت مسجد شرکت کرد معلوم نیست نماز در بیتش افضل از نماز در مسجد باشد، بلکه شاید بگوییم روایاتی که این قدر ترغیب به نماز جماعت میکنند غلبه داشته باشند بر نماز در بیت افضل است، تایید هم اورده اند زنها در نماز جماعت پیامبر شرکت میکردند. احساس انها هم همین بوده که این نماز افضل از نماز در خانه است و الا شرکت نمیکردند.
سوال:؟؟؟
جواب: امامش و عددش فرق میکند. مزیتهایی میشود پیدا کرد که نقص را جبران کرد.
ولکن به نظر ما با فهم عرفی از این روایات سازگاری ندارد. ظاهر این روایاتی که خواندیم صحیحه هشام این است که زن و قرن فی بیوتکن باشد و خدا فضیلت نماز مسجد را به او میدهد. در نماز جمعه و عیدین که این همه جمعیت است روایت صحیحه داریم که نماز زن در انجا نقصت صلاته، در بعضی از روایات هم داریم که اگر نماز چهار رکعتی بغیر از جمعه بخواند نقصت صلاته. همان جا در نماز جماعت میگوید و بیتها افضل. اگر ما بودیم این روایت هم را میفهمیم حالا نماز در بیت را افضل از نماز جماعت شمرده که متعارف نماز جماعت همان نماز در مسجد است. این یک لطفی است که خدا به زن کرده است و زحمت نمیخواهد بکشی، تستر را مراعات کن و ثواب نماز را به شما میدهم. در جهاد هم این مطلب جاری است. زن میتواند بگوید چرا خداوند فضیلت جهاد را از ما گرفته است. سوال میشود که برای چه چیزی میخواهی جهاد کنی؟ برای خدا. خدا فرموده جهاد زن حسن التبعل است، خوب شوهرداری کنی همان ثواب را به تو میدهد. مگر نمیخواهی جانت را برای خدا بدهی، برای وطن که نیست بلکه ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، خداوند فرموده در خانه شوهر داری خوب بکن فضیلت جهاد را به تو میدهم. یک لطفی از جانب خداوند است. نه تنها برای زن کم نگذاشته بلکه بر عکس است، زن جانش را نمیدهد در خطر نمیاندازد، عضوش را نمیدهد ولی ثواب را هم میگیرد. اینها مقداری ازش عدم فهم شریعت بر میگردد که مخ شریعت چیست، ذوق شرع چیست؟ اون که از روایات و ایات ما میفهمیم اون تستر، نه واجب، خداوند میدانسته با این طایفه نمیشود خیلی درگیر شد، ولی خیلی ترغیب کرده است. از این بیشتر که فضیلت مسجد النبی را به انها میدهد. حسن التبعل، فضیلت جهاد را به او میدهد. فضل الله المجاهدین… ترغیب کرده که در خانه بماند ولی حرام هم نکرده است لذا این که استشهاد کرده اند به شرکت زنان در نماز جماعت پیامبر و این مسلم است که شرکت میکردند، در روایت هم هست که به زنها دستور داده شد انها دیرتر از مردها سربرداند چون مردها لنگشان کوتاه بوده، فقیر و بیچاره بوده اند و همه لباس نداشتند، اول انها جلوس کنند بعد زنها سر بردارند با این وضعیت این گونه باز پیامبر نهی تحریمی نداشت ولی این که امضا کرده است؟ نه، بلکه مثل دخترشان حضرت فاطمه شرکت نمیکند موهم این است که اون اهدی سبیلا است. نمیشده است. ببینید اصل عدم نقل را میگوییم نه در الفاظ در همه چیزها اصل عدم نقل است. طبیعت بشر یک جور است ممکن است شکلها عوض بشود. الان که ما نمیتوانیم ان زمان هم نمیتوانستند. یقین پیدا کنید که همین جور بوده است. امر الزامی هم که نبوده، چرا دعوا کنیم، جرا برای خودمان دردسر بوده است. وظیفه ما بیان وبلاغ بود که گفتیم حالا میخواهد برود نماز جماعت، اینها سختگیری نمیشود، اینها تشویق و ترغیب است، اینها را حکم الزامی ندانیم و شدت به خرج ندیهد خصوصا که عناوین ثانویه هست که باید انها را مد نظر دانست. دین متهم نشود و متدینین متهم نشوند. علما متهم به سخت گیری نشوند. ما سخت گیر نیستیم ما میگوییم این بهتر است باید که نیست. نمیخواهی به مسجد تشریف ببرید. الزام است که سختی میاورد. این گشایش میاورد. دو راه است.میگوید خداوند لطف کرده همین ثواب را اینجا میدهد و اونجا کمتر از این میدهد و انتخاب با شما است. جای درگیری ندارد این که گاهی اوقات میشنویم بعضی از رفقا به ظاهر همین و قرن فی بیوتکن، عمل میکنند، اخباری مسلک هستند، بعضا میشنویم که در را قفل میکنند که مبادا، اینها چیزهای جالبی نیست. جلوتر از شریعت نباید حرکت کرد. شریعت میگوید میتوانی چرا ما بگوییم نمیتوانی؟ نسبت به شریعت کاسه داغتر از اش نباشد شد، خصوصا دیروز هم گفتیم با طرو عناوینی که ما در موضع اتهام هستیم. کسانی که راه را پیدا کردند و فهمیدند راه چیست که قلیل من عبادی الشکور، خودشان عمل میکنند بقیه هم انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشا، بنا نیست که ما همه فضایل را برای همه انسانها اهل و عیال و ارحام و اقربا، برایشان حتمام مسجل کنیم. همین که زمینه فراهم شود کافی است، در الزامیات فضلا عن غیر الزامیات.
باز هم تکرار میکنم مبادا خدایی نکرده این امور غیر الزامی و تشویقی اینها سبب بشود که بین زن و شوهر و بین پدر و دختر و پدر و پسر، منازعه صورت بگیرد و ارکان زندگی سست بشود. کدورتی پیدا بشود. اصلا اهل کدورت نباشید. من گاهی فکر میکردم حضرت نوح پسرش لیس من اهلک، این جور نبود که نداند، پیامبر است یک ادم عادی میفهمد این بچه اش ناخلف است ولی در عین حال با او زندگی میکرد وقتی که میخواست غرق بشود گفت خدایا این بچه ما هم غرق نشود. سخت نگیرید. گاهی اوقات پیش ما میایند پدر و دختر، پدر و پسر، شکایت میکنند، ما دفاع اونجوری نداریم البته یک جوری صحبت نمیکنیم که حق را به دختر بدهیم. همش از این زوایه صحبت میکنیم که اطاعت پدر و مادر، ولی بعدا به پدر میگوییم این سختی ها امروزه لااقل، نه که امروزه بلکه همیشه ولی الان به نحو قطع جواب نمیدهد. سخت نگیرید و شریعت سهله و سمحه است وظیفه ما گفتن است و وظیفه نداریم که به مراتب عالیه بهشت برسانیم، پیامبر فرمود سه سال اخیر هم نصیحت کن بچه را اگر اثر کرد فبها و اگر نکرد پشتش بزن و بگو انت حطب جنهم، تمام شد رفت. خیلی اخلاقتان را خراب نکنید به خاطر این مسائل دینی، اخلاقتان و زندیگیتان را، درستان و دعایتان را بخوانید، خود عمل هم گاهی اوقات از قول بیشتر تاثیر دارد. عمل خودتان را داشته باشید کافی است. یک قاعده کلیه است این سخت نگرفتن و تسهیل، اصلا بعضا ممکن است عناوین ثانویه پیدا بشود که فضیلت را به این طرف بیاورد. اینها موردی است. ما فی حد نفسه بحث میکنیم اولا و حکم الزامی نیست ثانیا. میگویم در حکم الزامی خیلی حساسیت نشان ندهید چه برسد به غیر الزامی.
مرحوم سید فرموده« مسألة: يستحب الصلاة في مشاهد الأئمة علیهم السلام و هي البيوت التي أمر الله تعالى أن ترفع و يذكر فيها اسمه بل هي أفضل من المساجد بل قد ورد في الخبر: أن الصلاة عند علي ع بمائتي ألف صلاة و كذا يستحب في روضات الأنبياء و مقام الأولياء و الصلحاء و العلماء و العباد بل الأحياء منهم أيضا»
«یستحب صلاة فی مشاهد الائمه علیهم السلام و هی البیوت التی امر الله عالی ان ترفع و یذکر فیها اسمه،» که این فی بیوت ایه شریفه است و تطبیق شده در زیارت جامعه و غیر جامعه هست که تطبیق شده، این تطبیق را در روایت معتبره غیر از زیارت پیدا نکردم. اگر شما در دستگاه پیدا کردید خبر بدهید. مهم نیست. این که نماز در مشاهد مشرفه، مشرفه به شخصی که در اون جا مدفون است یا خونش ریخته شده است در انجا میشود از روایاتی استفاده کرد. ما مثل مساجد در این جا روایت نداریم که یستحب صلاة یا صلوا فی المشاهد، اصلا اون زمانهایی که این روایات گفته میشده اون جور مرسوم نبوده که الان مرسوم است. ولی میشود از جمله روایاتی این را اقتناص کرد. از جلمه انها،
حتی مسجد اهل سنت هم نماز در ان فضیلت دارد. این را یادمان رفت. ان روایاتی که مسجد سوق و غیره را بیان میکرد اطلاق دارد و شامل حتی مسجد اهل سنت را شامل میشود. و همان زمان هم یک عده ای بوده اند که دلشان نمیامده در مسجد اهل سنت نماز بخوانند. حضرت فرموده اونجا نماز بخوانید، باب 1 روایت اولی مرسل است ولی به سند تمام هم در این باب هست. چون چند روایت است سند را نمیخوانم چون میخواهم امروز تمام کنیم مستحبات.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي لَأَكْرَهُ الصَّلَاةَ فِي مَسَاجِدِهِمْ، این چیزی است که الان در ذهن بعضی از ما هم هست، فَقَالَ لَا تَكْرَهْ فَمَا مِنْ مَسْجِدٍ بُنِيَ إِلَّا عَلَى قَبْرِ نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ قُتِلَ فَأَصَابَ تِلْكَ الْبُقْعَةَ رَشَّةٌ مِنْ دَمِهِ فَأَحَبَّ اللَّهُ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا فَأَدِّ فِيهَا الْفَرِيضَةَ وَ النَّوَافِلَ وَ اقْضِ مَا فَاتَكَ. نماز قضا هم داری در انجا بخوان. نماز یا فریضه وقت است یا نافله و یا قضا که میگوید همه را در انجا بخوان فضیلت دارد. مسجد بیت الله است حالا سازنده ان مهم نیست چه کسی باشد. اون وقت در بعضی از این روایات داریم که میفرماید نماز بخوانید در ان مساجد چون خون نبی در انجا ریخته شده است. باب 32 از مزار و در این جا باب 21 بعد تعلیل میکند فما من مسجد نبی، ما مسجد بنی الا علی قبر نبی او وصی نبی قتل فاصاب تلک البقعه من دمه، این که وصی یا نبی در ان مکان بوده ان مکان شرف پیدا کرده است. شرف المکان بالمکین همین است. نماز در مکانی که شرف پیدا کند فضیلتش زیاد است. کبری معلوم است و صغری را بیان کرده است. در روایت مزار است: البقاع افضل من حرم الله و رسوله قال الکوفه؟ گفت کوفه هم یکی از بقاع است. یا مثلا اون روایاتی که وارد شده است صلات فی کربلا فی نجف اشرف فی طوف مقدس فی مدینه طیبه، که از همه این ها این مطلب به ذهن میاید اون مکانی که این بزرگان دفن شده اند اون مکان فضیلت پیدا کرده است بعد شده فی بیوت اذن الله ان ترفع … وقتی فضیلت دارد تطبیق میشود.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَيُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ بَعْدَ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ قَالَ الْكُوفَةُ يَا أَبَا بَكْرٍ هِيَ الزَّكِيَّةُ الطَّاهِرَةُ فِيهَا قُبُورُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ غَيْرِ الْمُرْسَلِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ الصَّادِقِينَ وَ فِيهَا مَسْجِدُ سُهَيْلٍ- الَّذِي لَمْ يَبْعَثِ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ قَدْ صَلَّى فِيهِ وَ فِيهَا يَظْهَرُ عَدْلُ اللَّهِ وَ فِيهَا يَكُونُ قَائِمُهُ وَ الْقُوَّامُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هِيَ مَنَازِلُ النَّبِيِّينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الصَّالِحِينَ.
عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الصَّلَاةُ فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ ع- مِثْلُ الصَّلَاةِ فِي الرَّوْضَةِ قَالَ وَ أَفْضَلُ.
باب 57 و 59 روایاتی به این مضامین و روایات مزار باب 32 مجموعه روایاتی است که اهنگشان این است که این امکنه ای که اجساد مطهره در اونجا دفن شده اند یا وجود دارد حی یا میتشان، فرقی ندارد، وجود این اشخاص حیا یا میتا به اون مکان فضیلت بخشیده است و این فضیلت باعث شده است که نماز در انجا فضیلت زیادی داشته باشد بلکه طبق بعضی از روایات افضل باشد و شاید سید به همین روایات اشاره دارد که میگوید يستحب الصلاة في مشاهد الأئمة علیهم السلام و هي البيوت التي أمر الله تعالى أن ترفع و يذكر فيها اسمه بل هي أفضل من المساجد، حالا نمیگوییم مساجد حتی مسجد الحرام، حتی مثلا مسجد النبی، مساجد به نحو فی نفسه، ذات مسجد، انها افضل هستند.
سید فرمود: «بل قد ورد في الخبر: أن الصلاة عند علي ع بمائتي ألف صلاة» این کجاست؟ ما روایت هم پیدا نکردیم. میگویند کتاب مدینه العلم، صاحب جواهر در نجات العباد اورده و سید هم به تبع اورده و دست نزده. سند معتبر ندارد. میگوید قد ورد، درست میگوید.
سید میفرماید:«و كذا يستحب في روضات الأنبياء و مقام الأولياء و الصلحاء و العلماء و العباد بل الأحياء منهم أيضا» تعدی میکند به همان ملاک شرف المکان بالمکین، تعدی میکند و میگوید بیوت العلما این گونه است. عالم دفن شده یا زندگی میکند. با کمک اخبار من بلغ درست میشود. وقتی نکته شرف مکان است فرقی بین حی و میت نیست. تلاش ما همین است که بیت فاطمه خصوصیت ندارد. بیت علی خصوصیت ندارد. نبی او وصی خصوصیت ندارد. یک چیزی را ادعا میکنیم استظهار نمیکنیم بلکه استیناس است که مجرد فضیلت مکان است که به مکین است ثواب نماز را اضافه میکند. اون وفت میگوییم فلا فرق بین انبیا و صلحا ….. کسانی که اهل چی بوده اند دیگه.
«يستحب تفريق الصلاة في أماكن متعددة» خوب است که انسان در یک مسجد و در یک جای مسجد نماز نخواند. در چند مسجد و چند جای مسجد نماز بخواند، در باب 42 ابواب مکان مصلی، یک بابی است باب تفریق صلات فی اماکن متعدده، روایت سوم، چند روایت است و سندها را رها کردیم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع يَقُولُ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يَصْعَدُ أَعْمَالُهُ فِيهَا.» هر جا که بندگی خدا کرده است در هر بقعه ای، اون بقعه گریه میکند. ابواب سماء، هر بابی از سماء که الیه یصعد کلم الطیب که عملش به ان رفته است، گریه میکنند یعنی موثر است برای ادم.
روایت هفتم که بهتر است اونجا دارد که «وَ فِي الْمَجَالِسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ عَنِ الصَّادِقِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ: صَلُّوا مِنَ الْمَسَاجِدِ فِي بِقَاعٍ مُخْتَلِفَةٍ فَإِنَّ كُلَّ بُقْعَةٍ تَشْهَدُ لِلْمُصَلِّي عَلَيْهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ.» عالَم پیچیده است. من خودم را میگویم که عالم پیچیده است عالم همین که ما میبینیم نیست، یه اقایی نقل میکرد از شخصی که اهل دل بود میگفت اون میرفت خارج از شهر در بیابان مشغول دعا میشد ذکر میشد، ادم ثقه ای بود. من اعتماد داشتم. گفت به من گفت اونجا که من ذکر میگم همه اطرافیان من با من ذکر میگویند. اینکه حصا در دست پیامبر، واقع شده قبلا. منتها ما غافل هستیم و نمیشنویم. در روایت هم هست که همه ذکر خدایند. ذکر برای حیوانات نقل کرده اند. ایه شریفه قران هم استفاده میشود. لذا نماز بخوان در چند بقعه که او در روز قیامت شهادت بدهد. اینها هیچ بُعدی ندارد. این که بیت در اجازه بدهید این را مطرح میکن در بحث رفتن به مساجد.
سید هم فرموده«…. ففي الخبر: سأل الراوي أبا عبد الله ع يصلي الرجل نوافله في موضع أو يفرقها قال ع لا بل هاهنا و هاهنا فإنها تشهد له يوم القيامة. و عنه ع: صلوا من المساجد في بقاع مختلفة فإن كل بقعة تشهد للمصلي عليها يوم القيامة.» اون روایت کجاست ادرسش؟ باب 42 روایت عبد الله بن علی. عین همین روایت را این جا اورده است.
سید فرموده است: «يكره لجار المسجد أن يصلي في غيره لغير علة كالمطر.» این دیگر از ضروریات دین است. همه مسلمین میگویند فضیلت دارد رفتن به مسجد نمازهای واجب را خیلی اصرار دارند که در مسجد خوانده بشود. این که انسان اهل مسجد باشد. با خانه خدا مرتبط باشد این مضمون روایات کثیره است. از ضروریات دین هم هست. حالا اهل سنت که خیلی در این مساله شید غلاظ هستند شیعه هم روایاتش الزام اور نیست ولی شدت دارد.غیر الزامی شدید. که ما در مسجد برویم با اهل مسجد باشیم. بدون علت مسجد را ترک نکنیم. در باب 3 همین احکام مساجد امده باب استحباب اختلاف الی المسجد و قصده و الجلوس فیه سیما انتظار مسجد، یک روایتی هست که من غیر عله هم از ان بدست میاید. یک روایت گویاتر از بقیه است. باب 2 حدیث 3 صحیحه عبد الله بن سنان است « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ أُنَاساً كَانُوا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبْطَئُوا عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَيُوشِكُ قَوْمٌ يَدَعُونَ الصَّلَاةَ فِي الْمَسْجِدِ أَنْ نَأْمُرَ بِحَطَبٍ فَيُوضَعَ عَلَى أَبْوَابِهِمْ فَتُوقَدَ عَلَيْهِمْ نَارٌ فَتُحْرَقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتُهُمْ.» جا دارد که اتش روشن بکنم و خانه انها را اتش بزنم. یکی بعدی که روایت 5 روایت قرب الاسناد است:
«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ
لَيْسَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ صَلَاةٌ إِذَا لَمْ يَشْهَدِ الْمَكْتُوبَةَ فِي الْمَسْجِدِ إِذَا كَانَ فَارِغاً صَحِيحاً.» اصرار در مکتوبه است که در مسجد بخوانند. نافله را به خاطر این که در معرض ریا است اون را بهتر است در منزل بخواند. اینجا فرمود که لیس لجار المسجد صلاة اذا لم یشهد المکتوبه فی المسجد اذا کان فارغا صحیحا، مشکلی ندارد. مرضی ندارد. لا صلاة لجار المسجد. اولا اونها اطلاق ندارند. لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد همان مثال معروف که در این باب امده است. که ما حملش میکنیم بر لا صلاة کامله، ولی اونقدر فضیلت مسجد زیاد است و در نتیجه فضیلت ان نماز در بیت کم است، همان صلات وحده، یک نماز است. این 25 نماز است قبیله اش، سوقش 12 نماز است. 25 خیلی فاصله دارد پس جا دارد که بگوید لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد. اینها بیان اهمیت است. در رساله ها مینویسند چیزی که حرام است اعراض از نماز جماعت است. مجرد ترک حرام نیست از نظر شیعه. نماز در مسجد همین جور است. نماز در مسجد حتی لجار المسجد استحباب اکید دارد. اونقدر استحباب دارد که فرمودند لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد، همین باب 2 روایات لا صلاة لجار المسجد اورده است. این که مرحوم سید فرموده یکره لجار المسجد ان یصلی فی غیره نمازش خیلی کم ثواب است. لغیر علة کالمطر او المرض
قال النبي ص: لا صلاة لجار المسجد إلا في مسجده» روایت اولی همین باب. کراهت که اینجا میگوید یعنی نمازش خیلی کم ثواب است.
سید میفرماید: « و يستحب ترك مؤاكلة من لا يحضر المسجد» روایت مواکله در روایت همان باب 2 حدیث 9 بود. ان امیر المومنین علیه السلام بلغنا ان قوما لا یحضرون الصلاة فی المسجد فخطب، رفتند سخنرانی کردند، فقال ان قوما لا یحضرون الصلاة معنا فی مساجدنا، در مسجد نمیاید با ما نماز بخوانند، فلا یواکلون، حق ندارند با ما هم غذا بشوند. و لا یشاربوننا و لا یشاورننا و لا یناکحوننا و لا یاخذ من فیئنا شیئا، تا حاضر نشدند نباید اینها با ما ارتباط این جوری داشته باشد. و انی لاوشک ان آمر لهم بنار تشمل فی دورهم فاحرق»
همین که گفته است و یستحب ترک مواکلتهم، طلب کرده است حضرت امیر، با ما هم غذا نشوند و با ما مشورت نکنند. اونها خودشان را از ما جدا کردند و نباید این کارها را بکنند مگر این که حاضر شوند. حضور در مساجد و نماز فریضه خواندن، امری است که شدیدا محل اهتمام شریعت است. بعضی از روایات جماعت دارد ولی فرقی ندارد. مهم نیست. مهم این است که شما به خانه خدا بیاییید و با مسلمان ها ارتباط بگیرید و الا مثلا از ما نیستید. ملاحظه بکنید. میخواستیم تمام کنیم مثل این که میگویند وقت تمام شد.