فقه ـ جلسه ۰۴۰ ـ ۱۴۰۱/۰۸/۲۱

خارج فقه                                   جلسه 40                          21/8/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

مساله 11

بحث در مساله 11 بود که سید فرمود «الاحوط اجرائ صیغه الوقف بقصد القربه فی صیرورته مسجدا بان یقول وقفته قربه الی الله. لکن الاقوی کفایه البنا بقصد کونه مسجدا مع صلاة شخص واحد فیه باذن البانی فیجری حینئذ حکم المسجدیه و ان لم تجر الصیغه،»

عرض کردیم که سه نکته در این جا وجود دارد. این که مرحوم سید فرمود احوط اجرای صیغه وقف است به قصد قربت، صیغه لازم است یا نه، یک مساله است برای تحقق وقف، صیغه لازم است یا معاطات کافی است؟ همین که اینجا را به نیت مسجد میسازد مسجد است و لو اینکه صیغه هم نخواند. مرحوم سید اون احوط را استحبابی کرد. گفت که لکن الاقوی کفایه البنا، همین بنا بقصد کونه مسجدا، این بنا را درست میکند به قصد این مسجد باشد مسجد میشود. این که لفظ معتبر نیست واضح است. وقف فوقش مثل صدقه است در روایت هم به اوقاف صدقه هم اطلاق شده است. صدقه لفظ نداره پول را به فقیر میدهیم و صدقه میشود. این پر واضح است که برای مسجد شدن صیغه وقف لازم نیست.

نکته دوم این است که ایا قصد قربت لازم است یا نه؟ ظاهر سید این است که قصد قربت لازم است، لازم احتیاطی. چون در لکن از صیغه رفع ید کرد و از قصد قربت رفع ید نکرد. این هم محل بحث است که ایا در وقف قصد قربت لازم است یا لازم نیست؟ عمده دلیل کسانی که میگویند قصد قربت لازم است عمده ان این است که میگویند و ادعا میکنند که وقف یک صدقه است و صدقه هم معلوم است. لا صدقة الا لله. صدقه باید قصد قربت باشد. پس وقف هم که صدقه است باید به قصد قربت باشد.

و لکن این دلیل ناتمام است. درست است که به وقف صدقه اطلاق شده در روایات اما این که همه اثار صدقه را داشته باشد، نه، اینها تنزیل به لحاظ اظهر اثارش هست. وقف صدقه جاریه است یعنی همانی که صدقه ثواب دارد. این هم ثواب دارد. صدقه جاریه، صدقه خودش منقطع است و پول را میدهی تمام میشود ولی این موقوفه همین طور باقی میماند. صدقه جاریه است از جهت ترتب ثواب. ترغیب میخواهد بکند میگوید وقف صدقه جاریه است نه این که همه احکام صدقه را دارد. صدقه به لحاظ ثواب است. تصدق کردن صدقه دادن. وقف صدقه جاریه است و قبول داریم که باید قصد قربت بکند تا ثواب به او بدهد ولی حالا قصد قربت نکرد وقفش محقق نشود، از این در نمیاید. وقف صدقه جاریه است یعنی مثل خود صدقه است. میگفت صدقه تدفع البلیه، صدقه از اثارش این است که دفع بلیه میکند یعنی با شرایطش. در خود صدقه هم شرعیت فرموده لا صدقه… معلوم نیست که قوام صدقه قصد قربه باشد.

به هر حال دلیل کسانی که میگوید قصد قربت لازم است همین است که وقف صدقه است منتها جاریه و صدقه هم قصد قربت لازم است پس بدون قصد قربت نمیشود میگوییم نه این گونه نیست یعنی این هم ثواب دارد و جریان دارد بشرطها و شروطها.

این که مرحوم سید پذیرفته است ظاهرش احتیاط وجوبی است که احوط اجرا صیغه وقف بقصد القربه ظاهرش احتیاط وجوبی است و از لکن از صیغه دست برداشته و به حال خودش باقی است. خب حالا شک داریم در وقف قصد قربت معتبر است یا نه، کسانی که میگویند اخذ قصد قربت در متعلق محال است و لو به بیان ثانی، اونها نمیتوانند به اطلاقات تمسک کنند. مثل مرحوم اخوند. و اما کسانی که میگویند قصد قربت اخذش در متعلق ممکن است، یا نه، این رو تکمیل میکنیم یا میگویند محال است ولی اطلاق و تقیید سلب و ایجاب است، اذا استحال التقیید فالاطلاق ضروری، این دو گروه به اطلاقات تمسک میکنند. اطلاقاتی که به وقف ترغیب میکنند اطلاق دارد چه قصد قربت کنید و چه نکنید. تمسک به اطلاقات برای کسانی که قصد قربت را ممکن میدانند اخذش را در متعلق یا این که محال میدانند ولی میگویند اذا استحال التقیید فالاطلاق ضروری، به این اطلاق تمسک میکنند.

ما عرض کردیم مرحوم اخوند که محال میدانند میتواند این جا عوض کند و به سیره تمسک کند. وقف یک امر عقلائی است و در سیره قصد قربت اعتباری ندارد. وقف هم مثل خیرات است. خیرات دو قسم است بعضی دلشان میسوزد میدهند بعضی برای تعریفشان بکنند میدهند و عده قلیلی هم برای خدا میدهند. صدقه هم در میان عقلا همین جور است. اون شرعیت فرموده که بدون قصد قربت صدقه نیست هدیه است. و گر نه در سیره عقلا صدقه هم درش قصد قربت معتبر نیست. صدقه یک نوع تبرعی است که از انسان ها صادر میشود اعم از این که قصد قربت کنند یا نه، سیره عقلا بر این است که از این سیره ردع نشده است لذا ذین که در وقف معتبر نیست قصد قربت در ذهن ما یعنی اخیریها ظاهرا همه این را میگویند که در وقف قصد قربت معتبر نیست. اینها منبه است اگر بنا باشد در وقف قصد قربت معتبر باشد لازمه اش این است که در خیلی وقفها باطل باشد چون خدا نیست. در خیلی از صدقه ها هم خدا نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: ملاک عبادی بودن اشتراط قصد قربت بودن است.

نکته سوم این است که ایا قبض معتبر است یا نه، مشهور بین علما این بوده شاید بعضی ادعا اجماع هم کردنند نگاهش بکنید، لا وقف الا مقبوضا، وقف مثل هبه است یک بخششی است. ما اگر گفتیم قصد قربت معتبر نیست، وقف را به هبه تشبیه مکنیم. که هبه قصد قربت شرط نیست. فرق بین هبه و صدقه همین است. لا وقف الا مقبوضا، وقف یک نوع هبه است و در هبه هم قبض شرط است بنا بر این بدون قبض وقف تمام نمیشود.

خب حالا به چه کسی باید قبض کنیم؟ بعضی به حاکم گفته اند در جهات عامه، درجهت خاصه به کسانی که جهت خاصه است. وقف برای اولاد به همان طبقه اول قبض بدهد. یا اگر اولاد صغار هستند خودش از طرف انهاقبض میکند. اما در جهات عامه مثل مسجد چطور قبض بدهند؟ میگویند قبضش به این است که خودش یک نمازی بخواند، به خودش قبض داده خودش یکی از مصلین است. یا شخص دیگری با اجازه او در ان جا نماز بخواند که قبض او حساب میشود. این هم که در جهات عامه قبض معتبر است یا نه، مورد بحث واقع شده است. در جهات خاصه بحث نداریم اما در جهات عامه قبض معتبر است یا نه، این هم دلیل ندارد. این که وقف مثل هبه است، درست است ولی همه احکام هبه را کی گفته است داشته باشد. از یک جهت مثل هبه است. یک نوع بخشش است. اما یک عنوان دیگری است. وقف یک عنوان دیگری است. غیر از هبه. هبه یک عنوان است و وقف هم یک عنوان است. همین که شروع کرد به بنا، بنا میکند علی ان یکون مسجدا، وقف تمام شد کسی نماز بخواند در ان جا یا نه، در ذهن ما هم همین است. همین که بنا میکند بما هو مسجد، سنگ اول را به عنوان انه مسجد میگذارد همه انها مسجد میشود چه کسی نماز بخواند یا نخواند.

این که مرحوم سید فرموده «لکن الاقوی کفایه البنا بقصد کونه مسجدا» درست است اما مع صلاة شخص واحد فیه، نماز نمیخواهد کسی بخواند. در اونجا هنوز اشغال زیاد دارد. اون شخص مُرد، ورثه نمیتوانند بگویند ارث ما است و مجسد نشده است. نه، تمام شد. ارتکاز هم بر این است. همین که بنا را به عنوان مسجد شروع کرده است و لو نیمه کاره است و کسی نماز نخوانده، در ارتکاز همین است که هذا وقف  هذا مسجد. مسجد نه که یعنی محل سجده بالفعل، مسجد یعنی لان یسجد فیه. مسجد بالفعل لازم نیست باشد. این فرمایش مرحوم سید که فرموده مع صلاة شخص واحد فیه باذن البانی لازم نیست. ما میگوییم لکن الاقوی کفایه البینا به قصد کونه مسجدا فیجزی حینئذ حکم المسجدیه و ان لم تجر الصیغه و ان لم یقصد القربه. هر سه تا لازم نیست. صیغه و قصد قربت و نماز خواندن لازم نیست. وقف یک امر عقلائی است. امر عقلائی نیازی به قبض ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: مسجد تحریر ملک است. کی گفته بدون قصد تحریر شد. اگر سیره ضمیمه نشود شک داریم. تحریر ملک است برای همان جهت نماز خواندن مصلی ها. برای عزاداری عزاداها.

مساله 12

«الظاهر أنه يجوز أن يجعل الأرض فقط مسجدا دون البناء و السطح‌ و كذا يجوز أن يجعل السطح فقط مسجدا »

این مساله مهم است. میتواند بگوید زمین مسجد ولی بناها برای خودم باشد. هر وقت بخواهم جابجا کنم مشکلی نداشته باشم. فقط همین زمین مسجد باشد. بناها لا مسجد. بنا بکند علی انه باق علی ملکه، میگوید اشکالی ندارد. اطلاقات وقوف است. در وقف ما دلیل نداریم که باید حتما باید وقف بنا و زمین باشد. حتی میگوید سطحش و پشت بامش مسجد نباشد تا بتوانیم اونجا کتابخانه یا خانه عالم درست کنیم. فقط همین زمین مسجد باشد. الناس مسلطون علی اموالهم، الوقوف علی حسب یوقفها اهلها، سلطه که دارم و هر جایش که باشد اشکالی ندارد. الوقوف میگوید هر جوری که تو وقف کنی همان طور واقع میشود. زمین را وقف کنی زمین را همینطور. «و کذا یجوز ان یجعل» همین فضا و سطح فقط مسجد است. پایین مغازه است و اشکالی ندارد. پایین را اجاره میدهد و بالا را برای عبادت عابدین.

«أو يجعل بعض الغرفات» همه سطح هم نه، طبقه پنجم چند اتاقش را مسجد قرار بدهیم. اشکالی ندارد.  أو القباب، بعضی از قُبه ها را، خانه ها قبلا قبه ای بوده است. طاق های گردی داشته است. بعضی از اونها را گفته اشکالی ندارد. أو نحو ذلك خارجا، اونها را بگوید پشت بام من باشد ولی اون اتاق و اون اتاق وقف نباشد. میتواند. الوقوف و الناس مسلطون علی اموالهم تمام است. «فالحكم تابع لجعل الواقف و الباني»، کسی که وقف میکند و کسی که بنا میکند معاطاتی، الان مثلا یک واحد اپارتمان دارد همان را میگوید مسجد. فضا با خود سطحش مسجد میشود. بالا و پایین برای مردم است. اشکالی ندارد. حین الوقف دست واقف بسته است یا نه؟ میگوید نه. فالحکم اشاره به همان دلیلش میکند. الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها. بنا هم به عنوان وقف است. بانی نه که بانی شده، اون که بنا میکند. به بنّا که کاری نداریم. به بنّا امر میکند به عنوان مسجد بساز همین کافی است. في التعميم و التخصيص تا این جا گیری ندارد.

«كما أنه كذلك بالنسبة إلى عموم المسلمين أو طائفة دون أخرى على الأقوى‌.» از این جا به بعد گیر دارد و لذا ان را جدا کرده است که ایا میتواند مسجد را برای طایفه ای وقف کند یا نه، مشهور میگویند نمیشود ولی سید میگوید میشود. علی الاقوی میگوید یعنی محل اختلاف است. میشود بگوید این را وقف کردم برای همشهری های خودم. بحث در مسجد است. سید میگوید میشود. الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها.

این که میشود بگوید برای همشریهای خودم وقف کردم و حرام نیست بحث سر این است که این وقف منعقد میشود یا نه؟ سید میگوید میشود. در مقابل مشهور میگویند نه. گفته اند وقف دو قسم است یک وقف تحریری فکی داریم که در مثل وقف مسجد و معبد است. اینها ایه و روایت ندارد ارتکاز است. ارتکاز بر این است که کسی وقف میکند مسجد را از ملکیت خارج میشود تحریری است و ملک کسی نیست لذا دیگر به مالک اولی که مالک اصلی خداست و این امانت چند روزی دست ما است میشود خانه خدا. ارتکاز همین را میگوید که وقف مسجد وقف تحریر فکی است. نه تملیکی که میگوید من این خانه را این مزرعه را وقف بر اولادم کردم. نه وقف بر امام حسین علیه السلام کردم. ملک امام حسین کرده است. مالکش امام حسین است خدا نیست، یعنی الان بی مالک نیست و الا مالک اصلی خدا است. در طول خدا یک مالک دیگری دارد به نام اولادش و امام حسین. اسمش وقف تملیکی است. وقف تملیکی و تحریری. اصلا وقف یکی از مخرجات عن الملک است منتها به انحا مختلفه. اینها اقسام مختلفی دارد. کتاب وقف را نگاه کنید. مهم این است که در مساجد و معابد ارتکاز این است که این تحریر است و ملک کسی نیست. و اگر کسی خواسته باشد، باید به این اذعان کنیم تا جلوی الوقوف علی حسب اهلها را بگیریم. سید میگوید الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، واقف میخواهد بر همشهری ها خودش وقف کند. مخالفین و مشهور میگویند مسجد را نمیشود طایفه ای کرد. تو میتوانی این طور بگویی ولی این گفتند فوقش مصلی میشود ولی مسجد نمیشود. اگر بگوید مسجد باشد برای همشهری ها خود، بحث این است که مسجد نمیشود ولی مصلی میشود فوقش. ملک انها هم کرده و دیگران حق ندارند. بحث در این است که اگر گفت مسجد برای همشهری ها خود ایا عنوان مسجد محقق میشود که دخول جنب حرام باشد یا این که عنوان مسجد یک عنوانی است که تضیق بردار نیست. اگر مضیق بشود منعقد نمیشود. وقف باطل است اصلا. مسجد نمیشود. مشهور همین را میگویند. میگویند عنوان مسجد یک عنوانی است که با تضیق سازگاری ندارد. مضیقش کنید محقق نمیشود. دلیلشان ارتکاز، نه ارتکاز متشرعه، ارتکاز همه. با دین و بی دین، ارتکازشان این است که مسجد تضیق بردار نیست. هیچ تو ذهنشان، تو ذهن هیچ کس نمیاید که ما یمخواهیم برویم این مسجد ایا واقفش راضی است یانه. وقفش شامل ما میشود یانه. مسجد درش باشد با دین و بی دین احساس اذن گرفتن، احساس این که این مجاز برای بعضی باشد ندارند، و اگر بهش بگویید اینها منبه است، این مسجد مال مثلا خراسانی ها است میگوید مگر مسجد برای کسی است؟ ارتکاز تخصیص را نمیپذیرد. کسی احساس تخصیص کند مقبول واقع نمیشو. مثل این که مسجد موضوع احکامی قرار گفته است، حقیقتش یعنی اونی که خانه خداست و برای همه است. هیچ کس احساس نمیکند که ملک ساجدین است. ارتکاز میگوید وقف مسجد وقف تحریری است. مسجد به هیچ کسی خاص اختصاص ندارد و میگویند خانه خدا است. این تعبیرات منبه است. خانه خدا است ملک کسی نیست هیچ کس حق منع ندارد. ایه شریفه هم مذمت میکند کسانی که منعن میکنند از مساجد خدا همین امر سیره را بیان میکند. تعبد خاصی نیست. چون مسجد ملک احدی نیست، هیچ کسی حق منع احدی را ندارد.

بله؛ کسی مشرک است و ان را تنجیس میکند مومنین باید مانع از دخول ان بشوند به خاطر انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام، این یک تکلیف است برای این که از کثافات دور باشد و الا ملک کسی باشد باید اذن از مالکین داشته باشیم از متولی اذن داشته باشیم، اصلا متولی داشت هباشد. یکی ادعا کند متولی مسجد من هستم میگوییم متولی خدا است مسجد برای خدا است. متولی اموال مسجد اشکالی ندارد. اموال مسجد انها تملیک به مسجد شده اند. خانه خدا مالک است. بله؛ اگر واقف یک متولی قرار داده باید به اذن ناو باشد. قرار نداده حاکم شرع. اموال مسجد متولی بردار هست ولی خود مسجد، اگر کسی وارد مسجد شد و کسی گفت فرش وقف برای مومنین است فوقش این است که فرش را کنار میگذارند و در خانه خدا، به ذهن میزند که مسجدیت عنوانی است که تضیق بردار نیست. مشکل در ناحیه این موقوفه است که محقق نمیشود. مشکل از ناحیه واقف نیست. الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، ما گیری در واقف نداریم. ما حدیث را نمیخواهیم تخصیص بزنیم. ولی این اقای واقف که این گونه وقف کرد ایا این عنوان به این وقف منعقد میشود یا نه. مشکل در عنوان است. ارتکاز بر این است که عنوان مسجد برای اشخاص خاصی منعقد نمیشود.

سوال:؟؟؟

جواب: اها خوب شد این را گفتید میخواستم این را بگویم. مطلق واقع نمیشود چون مطلق را واقف قصد نکرده است. الوقوف علی حسب… مطلق واقع نمیشود. ما الوقوف را قبول داریم و میگوییم منطبق است. این که عنوان به صورت ضیق منعقد بشود گیر داریم. عنوان مسجد عنوانی است که در خاص منعقد نمیشود. این که سید در اینجا هم میفرماید الوقوف علی حسب یوقفها اهلها میگوییم این ربطی به الوقوف ندارد مشکل در عنوان است و عنوان از عنوانی است که تضیق بردار نیست. میخواهیم ببینیم اگر واقف گفت این مسجد را برای خراسانی ها وقف کردم منعقد میشود یا نه؟

این که مصلی بشود، گفتیم غایتش این است، اون هم الوقوف علی حسب… مصلی واقع نمیشود. نه مصلی و نه مسجد واقع میشود. در ملک خودش باقی است و وقتی که مرد به ورثه میرسد. در مصلی واقع نمیشود الوقوف… مسجد برای همه منقعد نمیشود الوقوف، دو تا را با الوقوف میگوییم منعقد نمیشود. حالا برای طایفه ای منعقد میشود، این را انکار میکنیم. تبعا للمشهور میگوییم نه، این مسجد تضیق بردار نیست و همین که شک کنیم کافی است. شک کنیم کافی است که ایا این مسجد شده یا نشده، میگوییم قبل از این که این حرف را بزند مسجد نشده بود الان هم شک داریم در تحقق ان عنوان، استصحاب میگوید مسجدیت محقق نشده است و استصحاب میگوید ان احکام بار نمیشود. اصاله الصحه برای شبهه موضوعیه است و الان شبهه حکمیه است شبهه حکمیه باید اطلاقات درست کند و در این جا ما گیر از ناحیه واقف نداریم لذا اطلاقات درستش نمیکنند بلکه گیر از ناحیه موقوفه داریم. یا ارتکازا قبول میکنیم که این محقق نمیشود یا لا اقل شک داریم اصل میگوید محقق نشد.

علی ای حال این که مرحوم سید فرموده «و کذا انه کذلک» ظاهرش این است که به الوقوف تمسک میکند، «انه بالنسبه الی عموم المسلمین او طایفه دون اخری علی الاقوی، ما این را نمیتوانیم بپذیریم»

سوال:؟؟؟؟

جواب: مثل این که یک چیزی ظلمه گذاشته باشند و نمیذارن مردم بروند. میگوید این را مسجد وقف کردم ولی اجازه نمیدهم اینجا وارد بشوید باید یک پولی به او بدهیم ولی احکام مسجد بار میشود.

اشکالی ندارد یک مسجدی در یک جای دوری وسیله نیاز دارد. وسیله برای همیشهری ها فقط بگذارد اشکالی ندارد. این نکته مهم است و اصرار من از این جهت است الوقوف علی حسب… چرا نشود به یک طایفه ای وقف شود؟ نکته چیست؟ نکته به این عنوان ارجاع داده میشود. اشکال از ناحیه واقف نیست. ایا این عنوان منعقد میشود یا نه، این گیر دارد. یا محرز است که این عنوان منعقد نمیشود یا لا اقل مشکوک است. لذا این فرمایش سید را. گیرمان در ناحیه خطاب نیست. ما میگوییم الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، ولی این الوقوف وقف بر شراب خوارها را که درست نمیکند. باید موقوفه قابلیت وقف را داشته باشد. تمام حرف سر همین است. موقوفه باید قابلیت وقف را داشته باشد. گیر در خطاب نیست تا شما بگویید این قرینه ارتکازی مانع از تمسک به خطاب است.