فقه ـ جلسه ۰۴۱ ـ ۱۴۰۱/۰۸/۲۲

خارج فقه                 جلسه 41                          تاریخ 22/8/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

مساله 11

سید فرمود: «الأحوط إجراء صيغة الوقف بقصد القربة في صيرورته مسجدا ‌بأن يقول وقفته قربة إلى الله تعالى، لكن الأقوى كفاية البناء بقصد كونه مسجدا مع صلاة شخص واحد فيه بإذن الباني فيجري عليه حينئذ حكم المسجدية و إن لم تجر الصيغة‌.»

بعضی از رفقا ادعا کردند که این لکن همان طور که جهت صیغه را میزند و میگوید صیغه معتبر نیست قصد قربت هم میگوید لازم نیست. بنا کافی است و لو این که قصد قربت نکند. شاهدش این است که مرحوم سید در کتاب وقف گفته است قصد قربت معتبر نیست.

و لکن در ذهن ما این است که نه، قصد قربت را حفظ کرده است. چون گفت «لكن الأقوى كفاية البناء بقصد كونه مسجدا مع صلاة شخص واحد فيه بإذن الباني فيجري عليه حينئذ حكم المسجدية و إن لم تجر الصيغة‌» پس عمود کلامش اجرای صیغه است و الا میفگت و ان لم تجر صیغه و لم یقصد القربه. اما این که در کتاب وقف گفته قصد قربت معتبر نیست، سید این اختلافات را زیاد دارد. در اینجا هم احتیاط کرده و فتوا که نداده است در خیلی از جاها یک جا احتیاط واجب و یک جا فتوا میدهد. قران که نیست لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا. این یک مساله.

مساله دیگر این است که بعضی از رفقا ادعا دارند که این عبارت مع صلاة شخص واحد ادامه همان وقف معاطاتی است. داستان قبض را نمیخواهد بگوید. «لكن الأقوى كفاية البناء بقصد كونه مسجدا مع صلاة شخص واحد» از باب این که با همین معاطات محقق میشود و به او بدهد و نماز بخواند.

و لکن این هم نادرست است. شما در کتاب وقف نگاه کنید. در وقف معاطاتی میگویند همین که بنا کند این مسجد باشد کافی است. بعد بحث میکنند قبض معتبر است یا نه، که مشهور میگویند قبض معتبر است و مثل مرحوم خویی میگویند قبض در جهات عامه معتبر نیست. وقف معاطاتی به همین مقدار است. فرش را به این اقا که متولی است بدهند کافی است و نمیخواهد پهنش بکنند. بنا کند علی انه مسجد این وقف معاطاتی است چه کسی نماز بخواند و چه کسی نخواند، «فيجري عليه حينئذ حكم المسجدية» این عبارت توطئه برای این است که قبض را شرط میداند میخواهد بگوید فیجری علیه مسجدیه قبض را هم اورده است. از باب توطئه فیجری حینئذ.

خوب است که دنبال کنید و حرف بزنید و این احتمالات زیاد بشود حالا گاهی اوقات تایید میشود و گاهی تخریب میشود. ولی اصلش خوب است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: در این جا این هم هست که در خصوص مسجد احتیاط کرده و در اونجا گفته قبض معتبر نیست.

مساله 12

«الظاهر أنه يجوز أن يجعل الأرض فقط مسجدا دون البناء و السطح‌ و كذا يجوز أن يجعل السطح فقط مسجدا و کذا یجوز ان یجعل أو يجعل بعض الغرفات أو القباب فالحكم تابع لجعل الواقف و الباني» گفتیم دلیلش الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلا.

« كما أنه كذلك بالنسبة إلى عموم المسلمين أو طائفة دون أخرى على الأقوى‌» بعضی از رفقا گفتند که اخرش معلوم نشد که چه شد. به نظرم خیلی در این مورد صحبت کردیم. که مسجد نمیشود مشکل از ناحیه واقف نیست از ناحیه موقوفه است. موقوفه یک شرایطی دارد. شما وقف کنید این را برای شرب خمر، منعقد نمیشود این وقف شما، چرا؟ الوقوف علی حسب….، بابا الوقوف ربطی به جهت موقوفه ندارد. اون مثل الناس مسلطون علی اموالهم است. هر چه را که در ان محدوده ولایت دارد. اما این میتواند مسجد را برای عده ای مسجد قرار بدهد، شرط است که قابلیت از این جهت داشته باشد و ما شک در قابلیت داریم اگر نگوییم که ارتکاز بر این است که قابلیت ندارد. الوقوف علی حسب یوقفها اهلها یعنی جایی که قابلیت وقف دارد نگاه میکنیم که چه قصدی دارد. اما در این جا شک داریم که قابلیت دارد یا نه. گفتیم نظیر تمسک به عام در شبهه مصداقه.

مساله 13

«يستحب تعمير المسجد إذا أشرف على الخراب» مستحب است. انما یعمر مساجد الله من امن بالله. تعمیر مسجد مثل بنا مسجد است احسان است. محبوب خدا است. بحث نداریم.‌ صاحب مدارک گفته است بعضی اوقات واجب است تعمیر زیرا اگر تعمیر نشود سقوط میکند و یکی میمیرد. ما میگوییم اگر در شرف خرابی است تعطیلش کنید. یک تابلو بزنند.  اعذر من حذّر. این که واجب باشد که ان را تعمیر کنند، نه، اقای خویی هم قبول کرده و گفته است بل یجب. فوقش خرابش کنند چرا تعمیرش کنند. همین یسحب کافی است. یک راهش هم خراب کردن است. اگر در شرف این است که سقوط کند خراب کردنش عقلائیت دارد.

« و إذا لم ينفع»‌ اگر تعمیر فایده ندارد. حالا برای چند روزی خوب است بعد دوباره فرو میریزد، يجوز تخريبه و تجديد بنائه، این هم دلیل نمیخواهد. مشرف بر خراب است میتوانید خرابش کنید اگر تعمیر کردن فایده ندارد میتوانید خرابش کنید احسان است، مصداق تعمیر مسجد است. بعدیش را بیان کنیم واضح تر میشود. این هم مانعی ندارد. احدی در این شک نکرده است. صاحب جواهر به ذهنم هست میگوید لا ینبغی و لا ریب در این که اگر تعمیرش فایده ندارد متن شرایع هم هست، یجوز تخریبش. این ها بحثی ندارند. از این جا بحث است« بل الأقوى جواز تخريبه مع استحكامه لإرادة توسيعه من جهة حاجة الناس‌.» یک مسجدی تازه ساز است و 50 سال دیگر هم محکم است. ایا جایز است خرابش کنیم مع استحکامه لاراده توسیعه من جهه حاجه الناس، این محل اختلاف است.

ظاهر شرایع این است که نمیشود. ایشان گفته فقط مشرف خراب، اما اگر اباد است و به غرض توسعه بخواهیم توسعه بدهیم نمیشود خراب کنیم. خراب خلاف ایه شریف است. و من اظلم من منع مساجد الله ان یذکر، منع این است که درش را ببندید و نگذارید کسی بیاید. و سعی فی خرابها، این هم سعی در خرابی وقف است. ظالم است و کارش حرام است. مضافا به این که خلاف جهت وقف است. واقف که وقف کرده است که بماند و اجر ببرد. شما الان دیگر خرابش میکنید و دیگر اجری نمیبرد. مثلا این قسمت از مسجد. خلاف جهت وقف است.

و لکن هر دو جهت مخدوش است. اما سعی فی خرابها، ظلم این از باب مصداق ظلم در ایه شریفه است. این شامل خرابی که به غرض توسعه است نمیشود. مردم این را ظلم نمیدانند. این عین عدالت است که شما مسجد را خراب کنید و توسعه بدهید. دوباره مسجد برقرار میشود با فضای بیشتر و مکان بیشتر. از خود خدا هم بپرسی میگوید دستتان درد نکند که خانه ما را توسعه بدهید. خانه کسی را توسعه بدهیم احسان است. این سعی فی خرابها قطعا شامل این نمیشود.

و اما خلاف جهت وقف است، درست نیست. وقف کرده است این را مسجد دیگه.عبادت خدا. خب، مسجد برقرار است. بر قرارتر میشود. نکته ای که واقف کرده است للعباده است. بندگی خدا است. این که مانع از بندگی خدا نیست. این میخواهد بندگی خدا را توسعه بدهد. حاجه الناس، افراد بیشتر خدا را بندگی کند.

مگر خیلی ادم ضیقی باشد که بگوید دست نزنید همین جور. مردم هم نیاز دارند دست نزنید. این ها به مناسب حکم و موضوع میگوییم، اینها خیلی از ارتکاز واقفین بعید است. واقفین که وقف میکنند ارتکازشان این است که تا خداوند بهتر عبادت بشود. این تعبیر بهتر است. برای این که خداوند بهتر عبادت شود. خب، توسعه عبادت خدا است بهتر تر. این هم درست است دیگه. خلاف جهت وقف نیست. لذا نه سعی فی خرابها، بله اگر واقفی گفت من وقف کردم در این محدوده این بنا را و این زمین را، لعن خدا بر کسی که این را توسعه یا تضییق کند. میگوییم نمیشود دست زد. الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها.

هیچ وقت نباید از عبادت عابدین خالی نشود. اون که مد نظرش از این وقف است این است. حالا اگر در مسجد را ببندد خلاف نظر واقف هم هست. درست است که تحریر کرده است ولی الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها در جایی که به تشریع منتهی نشود ملاحظه بکنیم.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه نمیتواند. گفت بل الاقوی جواز تخریبها مع استحکامه لجهه توسیعه، صاحب جواهر این را مطرح کرده است میخواهد قیافه مسجد را عوض کند. هیچ دخلی در عبادت ندارد. حق ندارد. و لو سعی فی خرابها نگیردش با جهت وقف تنافی دارد. هیئت را نمیتواند دست بزند. ایا برای توسعه میتواند دست بزند؟ مضافا به این که علی القاعده است، مرحوم اقای خویی فرموده و دیگران، به این روایت تمسک کرده اند، در ذهنم صاحب جواهر هم تمسک کرده است. صحیحه عبد الله بن سنان، این صحیحه مفادش این است که اصحاب پیامبر به پیامبر عرض کردند: ظاهرا اولش که مسجد را درست کردند با یک خشت. دیوار ده سانتی هم شاید. نمیدانم خشت را چطوری گذاشتند. دیوار کلفت نبوده است.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ جَمِيعا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَنَى مَسْجِدَهُ بِالسَّمِيطِ ثُمَّ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ كَثُرُوا فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَ بِالْمَسْجِدِ فَزِيدَ فِيهِ فَقَالَ نَعَمْ فَزِيدَ فِيهِ وَ بَنَاهُ بِالسَّعِيدَةِ ثُمَّ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ كَثُرُوا فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَ بِالْمَسْجِدِ فَزِيدَ فِيهِ فَقَالَ نَعَمْ فَأَمَرَ بِهِ فَزِيدَ فِيهِ وَ بُنِيَ جِدَارُهُ بِالْأُنْثَى وَ الذَّكَرِ ثُمَّ اشْتَدَّ عَلَيْهِمُ الْحَرُّ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَ بِالْمَسْجِدِ فَظُلِّلَ فَقَالَ نَعَمْ فَأَمَرَ بِهِ فَأُقِيمَتْ فِيهِ سَوَارِي مِنْ جُذُوعِ النَّخْلِ ثُمَّ طُرِحَتْ عَلَيْهِ الْعَوَارِضُ وَ الْخَصَفُ وَ الْإِذْخِرُ فَعَاشُوا فِيهِ حَتَّى أَصَابَتْهُمُ الْأَمْطَارُ فَجَعَلَ الْمَسْجِدُ يَكِفُ عَلَيْهِمْ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَ بِالْمَسْجِدِ فَطُيِّنَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسَى ع فَلَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى قُبِضَ ص وَ كَانَ جِدَارُهُ قَبْلَ أَنْ يُظَلَّلَ قَامَةً وَ كَانَ إِذَا كَانَ الْفَيْ‏ءُ ذِرَاعاً وَ هُوَ قَدْرُ مَرْبِضِ عَنْزٍ صَلَّى الظُّهْرَ فَإِذَا كَانَ ضِعْفَ ذَلِكَ صَلَّى الْعَصْرَ وَ قَالَ وَ السَّمِيطُ لَبِنَةٌ لَبِنَةٌ وَ السَّعِيدَةُ لَبِنَةٌ وَ نِصْفٌ وَ الذَّكَرُ وَ الْأُنْثَى لَبِنَتَانِ مُخَالِفَتَانِ»

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَنَى مَسْجِدَهُ بِالسَّمِيطِ ثُمَّ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ كَثُرُوا فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَ بِالْمَسْجِدِ فَزِيدَ فِيهِ، اگر امر کنید که مسجد را زیاد کنند کار خوبی است، فَقَالَ نَعَمْ، بله کار خوبی است، فَزِيدَ فِيهِ وَ بَنَاهُ بِالسَّعِيدَةِ، دوم این را اضافه کردند. این را خراب کردند و توسعه دادند باین دفعه یک و نصفی. الان متعارف ما دیوار سی سانتی میشود. یک اجر و نصفی. بعد دوباره بار سوم عرض کردند یا رسول الله توسعه ندارد؟ اونجا دو تا اجر گذاشتند. مثل این که هر چه دیوار طولانی تر میشود باید دیوار قطور تر بشود. یا وسطش جرز بذارند یا دیوار را سی سانتی و چهل سانتی درست کنند. این یک امر عقلائی است. بعد از پیامبر هم خلفا این گونه بوده است. در مسجد الحرام مثلا گفته شده است این توسعه فلانی است. ائمه هم اعتراض نکردند. این امر واضحی است که مسجد برای بندگی خدا است. هر چه که در بندگی خدا تاثیر داشته باشد، این که گفته شد هئیت یعنی شکل را عوض کند. اما اگر در بعضی مساجد بخواهد قبله نامیزان است و میگوید دیوار را برداریم تا قبله صاف بشود، اشکالی ندارد. این هم دخیل است. قبله کج برای عبادت، قبله راست برای عبادت روان تر است.

سوال: الان غالب مساجد قبله کج دارند.

جواب: حالا در قم این گونه شده است. ولی اگر مسجد را بد ساخته اند و قبله ان کج درامده است و همش اشتباه میکنند مردم. یکی میگوید این قدر کج شو و دیگر میگوید این قدر کج شو. همش اختلاف در مقدار کج شدن است، این با عبادت جور در نمیاید. خب بیایند دیوار را درست کنند تا قبله صاف شود. قبله راست باشد تا برای همیشه این صحبت ها قطع بشود. این هم خوب است.

سوال:؟؟؟

جواب: نما اشکالی ندارد و تغییر نیست. بعضی از موارد در واقع گیر دارد. مسجد را مثلا برای نقاشی میبندند یک وقت مقداری باقی است این هم اشکالی ندارد. ولی میخواهد این را.

سوال:؟؟؟؟

جواب: اشکالی ندارد. بعدا جبران میشود.

خب، ما دو عنوان داریم که نباید بر ما منطبق بشود. سعی فی خرابها، الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، این دو تا را همیشه مد نظر داشته باشید. بعضی اوقات هم گیر داریم که داخل در ان هست یا نه، در این صورت جایز نیست.

فصل فی احکام المسجد

اینها چیزی ندارد. زودتر خلاص بشویم و به اذان و اقامه برسیم.«الأول: يحرم زخرفته ‌أي تزيينه بالذهب بل الأحوط ترك نقشه بالصور.» حرام است که ما مسجد را با طلا تزیین بکنیم. مرحوم سید قبول کرده است یحرم، بلکه صورت های بیایند حضرت عباس عکسش را بکشند یا گل و گیاه بکشند فرموده احتیاط واجب ترکش هست. دیگه حالا عکس بگذارند نه،

سوال:؟؟؟

جواب: بعید نیست اگر اونها هم صور را نشان بدهند اشکالی ندارد. عکس ملائکه کشیده مثلا.

این که تزیین حرام است فتوای مشهوری است. بعضی ادعای اجماع کردند که تزیین مسجد حرام است. ولی تتبع کنید ببینید که در صدر اول اگر صدر اول به نحو مسلم گرفته اند یحرم زخرفته، اصلا اطمینان پیدا میکنیم که این همه علمای صدر اول یحرم میگویند بعید است که از خودشان گفته باشند. اون هم طلا فقط باشد. نکته ان مثلا اسراف بوده و یا اشتباه کرده اند. خب در نقره هم این هست. واقعا اگر در صدر اول تتبع کند هیچ کسی تزیین مسجد را به ذهب اجازه نداده است و پیشش مفروغ عنه بوده است که یحرم زخرفته، ما اطمینان پیدا میکنیم که این از اصحاب ائمه گرفته شده است صدرا عن صدر. خیلی از قوانین هست نانوشته است ابتدایش، بعدها نوشته میشود. بعید است این همه اصحاب ائمه و این همه علمای صدر اول که نزدیک به اصحاب ائمه بودند اشتباه کرده باشند. ما میگوییم شهرت قدمائیه حجت است.

ولی اگر ما در اونجا بعضی کلمات را پیدا کردیم یا مخالف پیدا کردیم نوبت به ادله ای میرسد که اقامه کردند. ادله ای که اقامه کرده اند حرام است زخرفه مسجد یکی مساله اسراف است. گفتیند طلا را در اینجا طلا کاری کنید اسراف است. حالا مشاهد مشرفه طلا کاری بشود اشکالی ندارد عظمت است. جایی که عبادت است و بنا بر این است که حواس جمع باشد و بنا بر این است که سکوت باشد و بعد طلا کاری کنند گفته اند اسراف است و اسراف هم که از کبائر است.

اسرافی نیست. اسراف یعنی مصرف کنید شیئ را در جایی که حاجتی به ان نیست. نیازی به ان نیست. غرض عقلائی ندارد. غرض عقلائی اگر نداشت مردم میگویند اسرف کرده است. مثل این که برنجها را در خیابان ریخته است. غرض عقلائی ندارد. ولی اگر کنار دیوار ریخته که کبوترها بخورند اسراف نیست. تابع غرض عقلائی است. اگر هیچ غرضی نیست اسراف و تبذیر است. اما اگر یک غرضی در کار هست اسراف بر ان صدق نمیکند. در مسجد هم غرض عقلائی متصور است. این شکوه و جلال مسجد است. همان گونه که گنبد درست میکنید و اون قدر خرج میکنید خب داخلش را هم طلا کاری کنید. مسجد ام القرای اسلام و شیعه است. چطور اگر نقره کاری کنید اسراف نیست و کسی نگفته است نقره کاری حرام است. خب طلا کاری هم. حالا خیلی از طلاها از دسترس دور شده است و یک چیز گران قیمتی شده است که چه کسی طلا را در مسجد به کار میبرد ولی قدیم الایام فاصله طلا و نقره زیاد نبوده است. ده برابر بوده است. الان از صد برابر نه، شاید سیصد برابر شده است.

طلا کاری مسجد مثل نقره کاری مسجد است. غرض عقلائی دارد که بیایند طلا کاری کند. اسم مسجد را به نام حضرت ابالفضل با طلا بنویسند. مسجد حضرت ابالفضل. غرض عقلائی دارد تعظیم حضرت است. بله این که اسراف است نه، ربما غرض عقلائی بر ان مترتب میشود و اسراف بر ان صدق نمیکند. چه بسا شک داریم اسراف است یا نه، شبهه موضوعیه است یا حکمیه است و برائت جاری میکنیم. اقای خویی هم گفته است تظعیم مشاهد همان گونه که اشکال ندارد تعظیم مساجد هم اشکالی ندارد. درست گفته است.

وجه دوم که اضعف از این است کسی بگوید بدعت است. البدعه کل امر محدث، این در زمان پیامبر نبوده است. لو کان لبان. الان بیایی مسجد را طلا کاری کنی یک امر محدثی است و کل محدث بدعه.

ولی این ها هم حرفهای بی اساسی است. قوام تشریع و بدعت به این است که ما یک چیزی را به صاحب شریعت نسبت بدهیم. ادخال ما لیس من الدین فی الدین. یا ادخال ما لا علم لک، نمیدانی جزء دین است یا نه بگوییم جزء دین است. این هم اشکالی ندارد و بگوییم تشریع و بدعت است. باید به دین ربط بدهیم. ما که تزیین مسجد را به دین ربط نمیدهیم. طلا کاری مسجد و اسم صاحب زمان را با طلا بنویسیم برای تجلیل از اون حضرت است و تعظیم اون حضرت است. این بدعت نیست. ما چیزی را جزء دین قرار ندادیم. بابا اگر الان امدند موبایل استفاده میکنند نمیشود گفت بدعت است چون محدث است. هر محدثی بدعت است اینها بعضی از اهل عامه ادعا کرده اند و گر نه باید انتساب بدهیم تا بدعت بشود. ماشین سوار شدن و هواپیما سوار شدن اینها همه محدث هستند و نمیتوان گفت که بدعت است.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا بعضی ممکن است. حالا جرئت نیست و بعضا خلاف مشهور است بلکه بعضا خلاف اجماع است. بعضا به عناوین ثانویه بعضی از مثالها اشکالی ندارد و رجحان هم دارد. اون سر مناره را از طلا بگذاریم همه میگویند اشکالی ندارد. حالا بیاییم مناره کوچولویی در کنار محراب این کار را بکنیم و طلا بگذاریم

خب حالا بگذریم، بل الاحوط ترک نقشه بالصور، احتیاط را واجب کرده است که ترک نقشه بالصور، میدانید در صور، صور ذوی الارواح و صور غیر ذوی الارواح، مرحوم اقای خویی از کسانی بود که تصویر صور ذوی الارواح را حرام میدانست. غیر از مجسمه. همین نقاشی ها رمیگفت حرام است. یک مشکله ای بود برای کسانی که کلاس نقاشی داشتند و میرفتند. میگفت روایتی است صحیحه محمد بن مسلم اطلاق دارد و نقاشی هم را میگیرد و لازم نیست که مجسمه باشد.

این فرمایش ناتمام است و ما دلیلی بر حرمت مطلق نقاشی ندرایم. مجسمه هم خصوصیت دارد. لذا لا فرق بین نقش صور، فرقی نیست در نقش صور بین این که ذوی الارواح باشد یا غیر ذوی الارواح باشد. مرحوم سید احتیاط واجب کرده است. الاحوط ترک نقشه بالصور.

خب وجه این احتیاط واجب چیست؟ حالا مثل مرحوم خویی میگوید صورت اشجار هم احوط ترکش است. دیگران میگویند همه احوط هستند. چرا احوط است یک روایتی داریم روایت عمر بن جمیل قال سالت ابا عبد الله علیه السلام عن الصلاة فی المساجد المصوره، همان زمان ها هم بوده است که مثلا صورت میکشیدند. گفتیم اصل عدم نقل در همه چیزها هست. همان زمان ها هم در مسجدها عکس میکشیدند و داعی بوده است. فقال اکره ذلک، من خوشم نمیاید. نماز در اینجا نخوانید مثلا. به ضم این که مثلا کراهت نیتجه ان حرمت است مگر این که ترخیص در ترک بیاید. حالا اگر این را قبول نکردیم لا اقلش احتیاط واجب است. از اکره برسیم به حرمت فتوا است. نرسیم میشود احتیاط واجب. بعد حضرت فرمود: لا یضرکم ذلک، الان مشکلی ندارید. چون قدرت ندارید. کاری نمیتوانید بکنید. بعد فرمود: و لو قد قام رأیتم، عدالت قیام بکند خواهید دید چه خواهند کرد بر این صور. ظاهرش این است که مثلا صور را محو میکنند یا اصلا کل اون را محو میکنند. در هر حال دلالت دارد بر این که کار بدی است. این هم عرضم به خدمت شما وجه الاحوط ترک نقشه بالصور، ملاحظه بکنید ببینید میشود این وجه را پذیرفت یا نه.