خارج فقه جلسه 42 23/8/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
یک کلمه ای از بحث قبل باقی مانده است، در مورد وقف قصد قربت شرط است یا نه، گفتیم خیلی میگویند شرط هست این کاری نداریم. این مربوط به کتاب وقف میشود. بعد در عباراتی هم مثل اقای خویی و دیگران میگویند نعم اگر میخواهد ثواب ببرد موقوف به قصد قربت است. یک کلام مشهوری است. که ثواب متوقف بر قصد قربت است. اگر نگوییم به خاطر تو اوردم معنا ندارد که به تو ثواب بدهند. غذا خورده است برای این که سیر بشود معنا ندارد که اطعام کرده که تعریفش کنند، نه، این که چون اطعام مومن را خدا دوست دارد، ثواب معنا ندارد. معروف این است که ثواب موقوف بر قصد قربت است و بر ارتباط دادن، قصد قربت یک معنای وسیعی است. به ربط دادن عمل به مولا. که به محرکیت حالا امر مولا یا غرض مولا یا محبوبیت مولا یا احتمال مطلوبیت، ارتباط به خدا باید پیدا کند تا ثواب بدهند. این معروف و مشهور است.
و لکن درذهن ما این است که در ثواب های امتثالی که به مجرد حکم عقل است، این کلام تمام است. ثوابی را که عقل حکم میکند وقتی است که شما امتثال بکنید و یا انقیاد. امتثالی که از ناحیه ثوابی که عقل حکم میکند اون موضوعش امتثال است موضوعش انقیاد است، مجرد این که فعل حسن را انجام بدهم ثواب داشته باشد، نه، یعنی طلب داشته باشیم از مولا، نه این را مثلا عقل نمیگوید. فرمایش مشهور اینجا تمام است.
اما در ثوابهای جعلی ما این گیر را داریم. من بنی مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنه، ما ثواب جعلی هم داریم. اصلا اصل ثواب مجعول است یا حکم عقل است محل بحث است اما اینکه ثواب جعلی فی الجمله داریم بلا اشکال است. روایات عدیده و ایات شریفه برای بعضی از اعمال ثواب خاصی جعل کرده است. من بنی مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنه، اطلاق دارد. حالا برای اسمت بماند یا برای خدا باشد. فرقی ندارد. ما در ذهنمان این است که ثوابهای جعلی نیاز به قصد قربت ندارد. این که ریا حرام است این ریا در عبادات حرام است. اما در توصلیات ریا حرام نیست که، هدیه میدهد که دلش را به دست بیاورد اشکالی ندارد که. ما در ذهنمان میگوییم اطلاقات بعید نیست که من بنی مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنه، اطلاق دارد و لو ساخته برای این که اسمش بماند نه این که برایش دعا کند که قربی بشود. نه اسمش بماند که مثلا تعریفیش کنند.
و اگر کسی گفت که بعید است این را برای خدا که انجام نداده است و اطلاقش نسبت به این شخص بعید است، میگوییم اگر هم اطلاق را مناقشه کنیم لا اقل در جایی که انسان فعلی را انجام میدهد از روی خیر خواهی، ریا نه، اطلاق اونجا را میگیرد. بیمارستان، یک روایتی داشتیم کسی که مستشفی درست کند این قدر ثواب دارد، مستشفی درست کردن از راه خیر خواهی که به مردم خیری برسد. چون کار کار خوبی است نه چون خدا دوست دارد. جود میکند چون جود کار خوبی است. ریا نه، به خاطر حسن فعل. به خاطر معروف بودن فعل ان را انجام میدهد، اونجا ما در اطلاقات شبهه نداریم. اگر گریه میکند برای امام حسین علیه السلام مثلا نه که خدا دوست دارد، الان روحش تلطف پیدا کرده رقت پیدا کرده از راه محبتی که به امام حسین دارد نه چون امام حسین امام و وصی است، برای بشریت خدمت کرده است. این جور میگوید. بعید نیست که اطلاقات شامل این افراد بشود، مویدش هم بعضی از روایاتی است که کافری که مثلا قضای حاجت مومنی کند به او اجر میدهد ولی در بعضی از روایات هست که در همین دنیا اجر میدهند تا در اخرت مثلا طلب کار نباشد ولی موید همین است که فرق میکند. کسی که کار خیر مثلا حاتم که جود کرده نقل میکند که جهنم نمیرود و لو برای خدا جود نکرده و طبعش این بوده و دوست داشته این کار را، خیریت کار باعث شده است. انسان دوستیش باعث شده، مرحوم سید احتمال داده است که اصلا نیاز به روایت نداریم. اگر معروفی را انجام میدهد چون معروف است احتمال ثواب هست. ما میگوییم حالا اگر از نظر عقلا هم گیر داشته باشیم و نتوانیم بگوییم ثواب دارد، اما به نظر به ثواب جعلی خداوند و ظاهر بعضی از روایات اطلاق بعضی از روایات بعید نیست. الوقف صدقه جاریه، وقف صدقه است یعنی ثواب صدقه را دارد و لو به خاطر همین که کار خوبی است. یک کاروانسرایی را وقف میکند، کار خوبی است اعانه انسان های ضعیف است. اگر نگوییم فرض ریا را هم میگرید یعنی به خاطر مردم و شهرت، اگر نگوییم اونجا را هم میگیرد لا اقلش اطلاق روایات شامل میشود اونجایی را که فعل را انجام داده لحسنه. قطعا فرق میکند کسی که فاعل حسن است با فاعل قبیح. بحث سر این است که فرقش این است که او را چوب میزنند این را نمیزنند یا نه بالاتر فاعل حسن را هم اجر میدهند. حالا ممکن است اجر کامل ندهند. چون اینها علی نحو الاقتضا است. شرایط اجر کامل را نداشته باشد ولی در ذهن ما این است که هر کس کار خیری به خاطر حسنش درعالم انجام دهد اون، همانطور که عقلا برای او احترامی قائل هستند و از نظر عرفی هم تحسین دارد در ذهن ما به برکت همین روایاتی نداره قربه الی الله و به نحو مطلق میگوید در ذهن ما این است که این ها اجری داشته باشد. من بکی او تباکی علی الحسین بعضی میگفتند این تباکی که برای خدا نمیشود. اگر برای خدا هم نشود روایت میگوید وجبت له الجنه و تباکی را هم گفته است، فضل خداوند زیاد است. چه اشکالی دارد. و لو در ذهنت این نباشد. اصلا محرکیت این همین غذا بود ولی در اونجا دلش رقت پیدا کرد و برای امام حسین گریه کند. صدق کرد بکی برای حسین. نه این که یادش امد برادرش و برای برادرش گریه کند. یا خانمی یادش امد از علی اکبر خودش و گریه کرد. صدق کند بکی علی الحسین بعید نیست که همان اجرها شاملش بشود و لو این که نگفته است قربه الی الله.
سوال:؟؟؟؟
جواب: بله، این را در دو مورد تصریح به این معنا کرده است. خوب شد تذکر دادید. یکی در ترک شرب خمر است و لو نه به خاطر خدا بلکه بخاطر این که مردم بد نگویند.یکی هم تسبیح از تربت امام حسین که بچرخانی ثواب دارد و لو اینکه ذکر نگویی و برای خدا هم نباشد. فضل خدا واسعه است. لذا این همه را باید یکی را بیاورید. لذا این که سنگینی بود برای بعضی از رفقا وقفها غالبا برای خدا نیست و نمیشود بگوییم اجر ندارد، درست است. سنگین است بگوییم اجر ندارد. ظاهر روایاتی که ترغیب به وقف میکند و وقف هم در معرض لغیر الله است منبه این است که مجرد وقف ثواب دارد و لو این که به قصد قربت نباشد. این که فرموده اند ان الثواب لمن وقف قربه الی الله، درست نیست. اینها فکر اصولی این گونه میگوید.
سوال:؟؟؟
جواب: اصلا ثواب تفضلی است. فرموده من بنی مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنه.
سوال:؟؟؟
جواب؟ نه، ثواب جعلی هم یقین نداریم که شرایطش. برای همین میگوییم مقدرای استبعاد دارد مثلا کافرو مومن در ثواب اندازه هم باشد. اصل ثواب در ذهن ما این است که میشود قائل شد و نیاز به قصد قربت ندارد.
و اما مساله ای که محل بحث بود این که مسجد را تزیین به ذهب کنند که مرحوم سید فرمود یحرم زخرفته، گفتیم اگر شهرت قدما باشد ما میپذیریم ولی رفقا اوردند و ما شهرت اونجور را احساس نکردیم. مساله برمیگردد به فرمایش شیخ در نهایه این که هر چه در نهایه فرمود حکم روایت را دارد اینها را ما باور نکردیم حکم روایت را دارد. شیخ طوسی هم خیلی جاها اشتباه کرده است فتوا در نهایه داده دلیلی ندارد یا دلیل بر خلافش هست. مرحوم شیخ مفید قبل از شیخ طوسی گفته است تزیین مساجد حرام است اون هم به نحو عام است. این که به تذهیب بکنند مسجد را حرام است از شیخ طوسی شروع شده است وبعضی گفته اند تا الان مشهور شده است. ما یک شهرتی که اطمینان بیاورد برای ما که این صدرا عن صدر علمای صدر اول رسیده است ما به این نرسیدیم.
از نظر روایت هم در جلسه قبل یک روایت نقل کردیم. یک روایت دیگری هم هست که جای استدلال دارد و ان روایت صحیحه حمران است در باب 41 ابواب امر به معروف و نهی از منکر امام صادق علیه السلام در اونجا که میگویند کلمات اونها دلیل بر حقانیت انها است ما دلیل دیگری نمیخواهیم خود فرمایشات انها و همان طور که قران خودش دلیل بر حقانیتش است کلمات ائمه هم این گونه است. روایت 6 باب 41 یک روایت مفصله ای امام صادق علیه السلام به حمران بن اعین فرمودند دیگه فکر نکنم چیزی را فروگذار کردند از کسانی که خوب است و بد میشود. خوبیهایی که در معرض بد شدن هستند. نماز میخوانند زمانی میاید نماز میخوانند ریایی. فقها تفقه میکنند طلبا للدنیا و ریاسته. در اونجا دارد فقیه یتفقه برای دنیا و ریاست. یک واقعیاتی را بیان کرده اند. اون که میفروشد نمیدونم چکار میکند. به ذهنم این است که هر چه فکر میکنی امام صادق در اونجا برایش شرح فرموده است. یکی هم تزیین و تزخرف مساجد است به ذهب. «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ رَأَيْتَ الْمَسَاجِدَ قَدْ زُخْرِفَتْ.» مساجد مزخرف شده اند. به طلا، طلا کاری شده اند. اشکالی ندارد مزخرف فارسی هم شده اند. مذمت کرده است حضرت که و رایت المساجد قد زخرفت و ….. خوب است که مطالعه بفرمایید. قران دارد که «و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایمانا»، این مخصوص قران نیست. روایات هم این گونه است. اگر روایات را ادم بررسی کند زادتهم ایمانا که در اینها درس نخوانده بودند و این جور صحبت میکردند. در سنین صغر به گونه ای صحبت میکردند که ابوحنیفه کذایی را مجاب میکردند که چندین سال درس رفته بود. این ها دلیل بر حقانیت ائمه است و برای انسان شک باقی نمیگذارد.
این صحیحه حمران جلیل عن جلیل دو سند دارد و سند حمران مشکلی ندارد فقط جای اشکال دلالی این است که مذمت اعم است. بعضی از همین چیزهایی که در این روایت اورده است قطعا از مکروهات است. حالا خود همین فقیه برای دنیا تفقه کند حرام نیست. خلاف شانش است. نباید اخلاقی. و بعضی دیگر که الان از ذهنم رفت. یک چیزهایی در روایت هست که قطعا حرام نیست. مذمت هایی را کرده است که اون مذمت ها خیلی ها ارتکاب محرمات است ولی بعضی هم فعل مکروهات است. ترک مستحباب است. لذا ما نمیتوانیم به این روایت استدلال بکنیم و رایت المساجد قد زخرفت کار بدی است و با روح عبادت سازگاری ندارد اما حرام نیست. نگاه کنید بعضی که در انجا امده این جوری است لذا به این روایت هم نمیتوانیم استدلال کنیم. همان فرمایش صاحب جواهر که ادعا کرده من دلیل واضحی برای حرمت این پیدا نکردم.
ولی چون شهرت بین متاخرین مضافا به همین روایتی که خواندیم، جای احتیاط واجب دارد که سید فرموده است حرام است زخرفته علی الاحوط، گیری ندارد.
سوال:؟؟
جواب: اشکالی ندارد احتیاط منشا میخواهد نه دلیل. شهرت متاخرین و این روایت هم که مذمت کرده است کافی است که ادم جرات نکند بگوید جایز است. یک کم در این ها را باز کردن درست نیست.
سید در اونجا فتوا داد. شاید همین صحیحه حمران یا شهرت بین علما فتوا داد. اما در «ترک نقشه بالصور» این جور روایتی نداریم. همین که روایت نبوده و اونجور شهرتی هم نبوده است در این جا میگوید الاحوط ترک نقشه بالصور، مراد از صور هم صور ذوی الارواح است. در یک مساله دیگری مطرح کرده است.
باز این که مثلا در مکاسب محرمه گفته است اون بحث علمی است. در مکاسب محرمه گفته است نقش، تصوری ذوی الارواح مطلقا حرام است ولی در مقام فتوا میگوید احوط. اشکالی ندارد این ها بحث های علمی است. در این جا هم میگوید از جهت مسجدیت احوط است. دو تا منشا دارد. اصل نقش صور خلاف احتیاط است. در مسجد هم خلاف احتیاط است از جهت مسجدیت.این هم شاید منشاش فتوای علما باشد احوط دستش نمیزنیم. همین طور باشد.
«الثاني: لا يجوز بيعه و لا بيع آلاته و إن صار خرابا و لم يبق آثار مسجديته و لا إدخاله في الملك و لا في الطريق،» میگوید نمیشود کسی مسجد را مالک بشود. نمیشود مسجد را راه کنند. مسجد را خراب کنند برای توسعه طریق. معمولا ازما سوال میکنند که مسجد را میخواهند خراب کنند. ما میگوییم شما کمک نکنید ولی قدرتتان که نمیرسد، فلا يخرج عن المسجدية أبدا، از مسجدیت خارج نمیشود. یعنی این گونه نیست اگر کسی ظلما راهش کرد دیگر از وقف مسجدا خارج بشود. نمیخواهد بگوید یعنی احکام مسجد بار میشود. یعینی عنوان مسجدیت از بین نمیرود و مثل مباحات نمیشود. اما این که احکام مسجد را دارد، ایا جنب میتواند داخل این قسمت بشود یا نه، این یک داستان دیگری دارد که در یک جای دیگری بحث میشود که ان را تابع مسجد است. الان عنوان راه است.الان جنب اینجا جلوس کند اشکالی ندارد. در طریق نشسته، در مسجد که جلوس نکرده است.
این که مرحوم سید فرمود «لا يجوز بيعه و لا بيع آلاته و إن صار خرابا و لم يبق آثار مسجديته و لا إدخاله في الملك و لا في الطريق» الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها این ها را وقف کرده است که بماند و این که بفروشند خلاف نظر واقف است. اولا، ثانیا بیع باید یا مالکش باشد یا ولایت داشته باشد. این که در مسجد است، مسجد زمینش مالک ندارد ولیّ ندارد الات مسجد هم مالک و ولی ندارد. مال خدا است. لذا بعضی میگویند که اگر مثلا زد با چوبش شیشه مسجد را شکست ضامن هم نیست. من اتلف مال الغیر، مال غیر که نیست ضامن باشد. این هم که ملک خدا است نه این که ملک اعتباری خدا است. ملک اعتباری صحبت نیست. میگویند خانه خدا است اضافه تشرفی است. ملکیت اعتباریه در حق خدا نیست که مثل بقیه وقفها که خداوند موقوف علیه باشد، نه، بعضی این جور میگویند، اگر فرش مسجد را سوزاند و تفریط و افراط کرد، دزدید، ضامن نیست، گناه کرده است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: ما در اونجا گیر داریم.ما میگوییم مسجد ملک کسی نیست، ملک اعتباری کسی نیست، حتی ملک خدا نیست، اینها درست است، ملک احدی نیست، ولی ضمان امر عقلائی است. کی گفته است ضمان منحصر به ملک غیر. من اتلف مال الغیر که نبوی است تازه خب مال غیر را اتلاف کند معنایش این نیست که مال غیر نبود ضامن نیست. نفی که نمیکند. عمده دلیل ضمان سیره عقلا است. سیره عقلا کسی که بر مثل معابد و مساجد خسارت وارد کند، اون را عهده اش را مشغول میبینند. این که شیشه مسجد را شکست ضامن است یا نه، انها میگویند نیست چون موضوع ضمان اتلاف مال غیر است. یا تلف مال غیر تحت یدش، ید غیر امانی، ما گفتیم ضمان یک امر عقلائی است. عقلا بر عهده این میبینند کارش را که ظلم میبینند بماند برعهده اش میبینند که جبران کند.
مرحوم سید فرموده «الثاني: لا يجوز بيعه و لا بيع آلاته و إن صار خرابا و لم يبق آثار مسجديته و لا إدخاله في الملك و لا في الطريق و يبقى الأحكام من حرمة تنجيسه و وجوب احترامه.»
اگر مسجد را از ریشه خراب کردند و الان جاده شده است باز هم جنب نمیتواند راه برود، احترامش لازم است. ارتکاز نمیپسندد. این را هم توجیه میکنیم و يبقى الأحكام من حرمة تنجيسه و وجوب احترامه، میگوییم در وقتی که عنوان مسجد، حالا مسجد خراب میگویند، مسجد خرابه است. ولی باز هم عنوان مسجد دارد. خود مرحوم خویی قبول ندارد و میگوید اشکالی ندارد تعلیلی که میاورد «لوضوح بقاء الاحکام بتبع بقاء موضوعه» این هم مسجد است منتها مسجد خراب. این باشد یک وقت دیگری و در جای دیگری بحث میکنیم.در عروه هست و مرحوم خویی هم تفصیل داده است.
خب، حالا این که خراب شده است، ما نمیتوانیم الات را بفروشیم، چکار کنیم این ها را؟ میگوید و تصرف آلاته فی تعمیره، چون واقف گفته است اینها بماند به عنوان مسجد. ماندنش به این است که دوباره برگردانند. «الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها.»
خب حالا اگر بخواهیم تعمیر کنیم با اجرهای کذایی است و این خشت بوده است یا این که اجرهایش شکسته یا نیمه شکسته و حالا با بلوک است. جا ندارد استفاده کنیم. اهنی دارد حالا سقفش سقف اهنی نیست. حالا مثلا تیرچه بلوک است. این اهن ها را چکار کنیم؟
در ابتدا این ها همه ارتکاز واقف است. «و تصرف آلاته في تعميره و إن لم يكن معمرا تصرف في مسجد آخر» الاقرب فالاقرب، این گفته به عنوان مسجد، حالا اگر اینجا شد چه بهتر، نشد در مسجد دیگری، الان همین جور صحبت میکنیم. مسجدی را خراب کرده اند یا فرشها و وسایل مسجد، میگوییم بدهید یک مسجد دیگری، حالا اگر یک جوری است که مسجد دیگری نیست، میگوید« و إن لم يمكن الانتفاع بها أصلا يجوز بيعها و صرف القيمة في تعميره أو تعمير مسجد آخر.» زمین را هیچ وقت نمیتوان فروخت. فعلا آلات صحبت است. این که ما زمین مسجد را با شهرداری مبادله کنیم با زمین دیگری نمیشود. زمین وقف بر مسجد شده است و وقفیت همچنان باقی است.
سوال: ؟؟؟؟؟
جواب: نه، اینها ولایت بردار نیست. فرض این است که مسجد شده است.
«و إن لم يمكن الانتفاع بها أصلا يجوز بيعها و صرف القيمة في تعميره أو تعمير مسجد آخر.» اگر هیچ انتفاعی نیست اینها اهن پاره هایی است که هیچ کس در مسجدی با کار نمیبرد و به خرجش فایده ندارد. در این جا فروخته میشود. یکی از مسوغات بیع وقف است. یک بحثی در مکاسب هست که مسوغات بیع وقف است. یکی عدم انتفاع به موقوفه به ای نحو من الانتفاع. ما گاهی میگوییم با انها انباری درست کنند. میگوید نه دیگه اصلا نمیتوان استفاده کرد. اهن پاره است. اینجا است که میگوییم یجوز بیعها، خب فروختیم پولش را چکار کنیم؟ دوباره الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها و یصرف القیمه فی تعمیره، معمولا ما این گونه میگوییم: اهن پاره ها را بفروشند و همان تیرچه بلوکی که میخواستند مصرف کنند بخرند. نروند فورا کولر بخرند مثلا. الاقرب فالاقرب. مقداری که ما خلاف الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، خلاف ان نباشد و بتوانند اون را حکم کنیم این مقدار است که مجاز است بفروشند، این که در روایت است که موقوفه فروخته نمیشود اطلاق ندارد. منصوص است که وقف، اصلا وقتی که وقف میکردند این وقف باشد لا یباع و لایوهب، این را دنبال وقف میاوردند، میگویند انصراف دارند. الان چکار کنند این را؟ دور بندازند؟ اقرب به نظر واقف همین است. هیچ راهی ندارند.
سوال:؟؟؟
جواب: دیگه اصلا مالیت ندارد. هیچی. مالیت ندارد دیگه.هیچ قابل استفاده نیست و هیچ کسی هم نمیخرد. ملک لمن حازه. هر کسی برداشت مالک میشود.
سیره عقلا بر همین است. در این امور خواسته باشیم برهانی کنیم و مستدل کنیم چون در معاملات عمده دلیل سیره است. اساس معاملات با سیره درست میشود. سیره هم در معابد همین جور است با این که تحریری میدانند ولی در نهایت اگر بنا باشد یک چیزی باشد وقفی باشد که راه استفاده بسته شده است. لا یمکن الانتفاع به، اون را فورا ازش رفع ید نمیکنند. این را در مسوغات وقف در ذهنم هست یا روایت است یا استیناس از یک روایتی هست این برای فردا که از اون روایت استفاده میشود اگر وقف قابل انتفاع نبود موقوفه یباع و یصرف ثمنش در همان جهتی که قریب به نظر واقف است. کلام تتمه دارد. مثل این که وقت تمام شده است.