خارج فقه جلسه 43 24/8/1401 احکام مسجد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
یک قسمتی از مساله اول مانده بود دیروز غفلت شد. مرحوم سید فرمود «بل الاحوط ترک نقشه بالصور» که گفتیم مقصود صور ذات الارواح هستند. که مرحوم اقای خویی فرموده کدام یکی است، نه، همان ذات الارواح مرادش هست. این که احتیاط واجب کرده است وجهی ندارد شهرت کذایی نیست و روایت اونجوری نداریم. فقط روایت عمرو بن جمیع است در مقام، در روایت عمرو بن جمیع باب 15 احکام مساجد این جور امده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَلَوِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْمَسَاجِدِ الْمُصَوَّرَةِ فَقَالَ أَكْرَهُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ لَا يَضُرُّكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ لَوْ قَدْ قَامَ الْعَدْلُ لَرَأَيْتُمْ كَيْفَ يُصْنَعُ فِي ذَلِكَ.»
اقای خویی میگوید سند مشتمل بر مجاهیل است، درست میگوید. ما یک قاعده ادعا کردیم و تا حالا نقضش پیدا نشده است گفتیم اگر در یک سندی چند نفر است که هیچ کدام را نمیشناسیم حداقل یک نفر نادرست است. نمیشود همه درست باشند و در عین حال همه را نشناسیم. یک قاعده است که تا به حال نقض پیدا نکرده است. مثل این سند. این ها یک افراد خیلی بعید از ذهن هستند. این افراد را ما هیچ وقت در روایات ندیدیم. مجهول محض هستند در ذهن ما. نمیشود همه درست باشند. اقای خویی میگوید عده ای از مجاهیل ما میگوییم حداقل یک نفر نادرست است و سند ناتمام است.
امام میفرماید من خوشم نمیاید در این مساجد نماز بخوانم ولی فعلا مشکلی ندارد و بروید نماز را بخوانید.در اختیار شما نیست. این نقشها را اونها بستند و نمیشود کاری کرد. یکی عکس اورده و یکی تمثال اورده است. دست من نیست که مسجد را تعطیل کنم. این که نمیشود. تو مسجد رو برو و حالا اون هم یک کاری کرده است. لا یضرکم از اختیار شما خارج است.
خب، این روایت هست. تقریبش این است که گفت اکره ذلک، من کراهت دارم در این جا نماز بخوانم پس معلوم میشود که نقش بستن حرام است. این جور کسی ادعا کند.
ولی همانطور که سندش ناتمام است دلالتش هم ناتمام است. اقای خویی گفته است کراهت در روایات ظهور در حرمت ندارد. این خلاف ادعای هایی است که در جای دیگری دارد. میگوید کراهت منع از فعل است و تا ترخیصی در ترک نیاید حرام است. مختلف صحبت کرده است. ما همین طور گفتیم ما گفتیم کراهت در روایت ظهور در کراهت اصطلاحی ندارد ولی ظهور در حرمت هم ندارد. لذا این روایت به خاطر اکره ظهور در حرمت ندارد اولا.
ثانیا هم اصلا گفته است حرام است نماز خواندن، ببخشید مضافا این که ظهوردر حرمت ندارد حضرت خودش در ادامه فرموده لا یضرکم، خودش دوباره ترخیص داده است. این مناسبتش با همان کراهت است. یک امر مکروهی انجام شده و قدرت هم که ندارید. دیگر رهایش کنید. بعید است که حرام باشد و بعد تجویز کند چون قدرت ندارید. این بعید است. این لا یضرکم مناسبت با کراهت اس
اضف الی ذلک که نماز مکروه است و اصلا حرام است چه ربطی دارد به این که نقش حرام است؟ نه، ملازمه ندارد کراهت نماز با حرمت عمل. ما بحثمان در حرمت عمل است. منقش کردن مسجد ایا حرام است یا نه؟ یک نقش ذوات روح را در مسجد بکشیم بنا بر این که اصلش حرام نیست ایا در مسجد حرام است، دلالت بر حرمت ندارد نهایتش این است که نماز را منع کند.
اشعار دارد. انصاف این است که اگر گفت نماز حرام است در انجا اشعار دارد منشا حرام بودن نماز باید یک فعل حرامی باشد. فعل مکروه منشا حرمت نماز مقداری بعید است. ولی جای مناقشه هم دارد یکی بگوید.
سوال:؟؟
جواب: مکروهات هم خراب میکند. خیلی از چیزها که مکروه است حضرت میفرماید اصلاح میکند. عدل محض که باشد همه حزازت ها را از بین میبرد. اون روایاتی که زمان حضور را مطرح میکند اعم است از چیزهایی که حرام است یا حزازت دارد.
سوال:؟؟؟
جواب: نه، واقف ممکن است نقاش بوده و نقاشی دوست داشته است. نقاشی یک مثلا شخص متشخصی را گفته چه اشکالی دارد و گفته نماز بخواند روبرو ان ثوابش بیشتر است. واقف ها مختلف هستند و احراز نمیشود کرد.
سوال:اگر نقاشی کند و نماز حرام باشد کسی نماز نمیخواند و مصداق منع از مساجد الله میشود
جواب: منع کرده از مساجد خدا؟ حرام اگر باشد صدق میکند منع از مساجد خدا کرده است؟
سوال:؟؟؟؟
جواب: نمیدانم. مقداری. بد حرفی نیست. ولی منع مساجد الله به ذهن میزند منع خارجی است. درش را ببندد کسی نگذارد بیاید. نه این برود اونجا و کشف عورت کند و کسی نرود.
مضافا به این که یک روایت هم معارض دارد. روایت عبد الله بن الحسن معارض است که در همین باب روایت سومی، «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَن عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَسْجِدِ يُكْتَبُ فِي الْقِبْلَةِ الْقُرْآنُ أَوِ الشَّيْءُ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ قَالَ لَا بَأْسَ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَسْجِدِ يُنْقَشُ فِي قِبْلَتِهِ بِجِصٍّ أَوْ أَصْبَاغٍ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.» اول از مختصر سوال کرد و گفت یک چیزهایی مینویسند. بعد شدت گرفت یک امر متعارفی است که به تدریج شدید میشود. اگر نقش ببند حالا با گچ یا رنگ، این چه جوری است؟ قال لا.
لا باس به اگر هم اون روایت تمام بود سندا و دلالتا به قرینه لا باس به رفع ید میکردیم و حمل بر کراهت میکردیم. اگر تمام بود حالا که تمام نیست دیگر کاری نداریم. وجهی برای احوط سید نیست. بل الاحوط ترک نقشه بالصور. لازم نیست که تغییرش بدهید. واجب نیست که انسان علمش را ابراز کند و بنویسد بل الاحوط الاولی. همین احوط، مسجد است و مناسبت با نماز گزاران ندارد. ممکن است همین که در ذهن اقا است که با جهات وقف مناسبت نداشته باشد. اولیش هم باید احوط کرد. اولیش نمیشد فتوا باشد. اولی هم مثل ثانی احتیاط واجب است.
«الثاني: لا يجوز بيعه و لا بيع آلاته و إن صار خرابا و لم يبق آثار مسجديته و لا إدخاله في الملك و لا في الطريق،و لا یخرج عن المسجدیة ابدا،» سید فرموده است چیزی که مسجد شد هیچ وقت از مسجدیت خارج نمیشود. حالا در اون ملحقات عروه باز خلافش را گفته است. مهم نیست این بحث طویل الذیلی دارد که مربوط به باب وقف میشود. که ایا زمین های مفتوح عنوه مثل اراضی عراق اگر مسجد درست کردند مسجد میشود یا نه؟ اگر مسجد شد با خراب کردن از مسجدیت خارج میشود یا نه؟ بعضی از رفقا گفتند که این بحث ها بحث های خوبی است ولی مربوط به بحث وقف است. اخر کلام سید مهم است که میگوید«و إن لم يمكن الانتفاع بها أصلا يجوز بيعها و صرف القيمة في تعميره أو تعمير مسجد آخر.»
در رابطه با بیع آلات مسجد، وسائلی که نمیشود در ان مسجد به کار برد و نمیشود در مسجد دیگری به کار برد و حتی در مشهد دیگری نمیشود به کار برد، مسجد خصوصیت ندارد اگر امامزاده ای هست اولویت بر بیع دارد، سید فرموده میتواند میتواند بفروشند. یک اشکالی است که لا بیع الا فی ملک، بیع توقف بر ملک دارد، ملک اعم از همان ملک اصطلاحی یا سلطه باشد. یک معنای جامعی است. ولیّ اگر مال فرزندش را میفروشد مالک نیست ولی بیعش صحیح است. منافاتی با لا بیع الا فی ملک ندارد چون این مالک بیع است. سلطه بر بیع را دارد. ولیّش هست.
اشکال این است که نسبت به مبیع بایع باید سلطه داشته باشد و وقف مسجد سلطه بردار نیست. تحریری است. ملک احدی نیست حتی ملک اعتبار خدا هم نیست که بگوییم ملک خدا است و ما لله فلرسوله و مثلا لولیّ فقیه، نه، تحریر است. ازاد، ملک کسی نیست. بعضی گفته اند اگر تلف کنید اصلا ضامین نیستید. که ما گفتیم مناقشه داریم.
حالا کسی سلطه ندارد و مسجد متولی بردار نیست، اموالش چرا، ولی خودش متولی ندارد. این که بعضی مسجد را وقف میکنند و پسر ارشد را متولی قرار میدهند شرط باطل است. مسجد ارتباط با کسی ندارد. متولی میخواهد مثلا چه کار کند. وقتی تحریر است و فک است و به کسی ارتباط ندارد متولی معنا ندارد. متولی در جایی که است که در این کسی حق دارد و ارتباطی دارد و متولی ملاحظه میکند مصحلت ان شخص را و تصرف میکند. مسجد متولی ندارد. بچه ام را متولی قرار دادم امام جماعتش باید پسرم باشد، نه اینها، اگر گفتی مسجد دیگر تمام شد و فک ملک است. اگر تحریر است و هیچ کس ولایت ندارد به چه مجوزی ان را بفروشیم در جایی که لا یمکن الانتفاع. همین اهن شکسته هایی که دیگر ضایعات اسمش رو میگویند، این ضایعات را نمیشود جایی مصرف کرد. نه مسجد دیگری و نه مشهدی و نه حتی قربات دیگری مثلا غسال خانه ای، لا یمکن الانتفاع به. این را به چه مجوزی بفروشیم؟
بعضی گفته اند که اصلا نمیشود فروخت. نمیشود فروخت و مثلا رهایش کنیم. تلف شد یا یکی برداشت برای خودش برد مثلا. بعضی این جور گفته اند. بیعش جایز نیست. این بیع باطل است و مالک اون پول نمیشویم. نص روایت بود الوقف لایباع و لا یوهب و لا یورث. قابل بیع نیست. چگونه ما این را بفروشیم.
در مقابل بعضی گفته اند نه، میتوانیم. لا بیع الا فی ملک درست است. باید مالک باشد. یعنی سلطه داشته باشد ولی ما از مذاق شریعت کشف کردیم در این گونه موارد شارع مقدس امام را، نائب امام را، عدول مومنین را، به نحو طولی، متولی این قرار داده است. مذاق شریعت این نیست که این را همین طور رها کنیم تا تلف شود یا یکی دیگری ببرد. این دیگه برهان بردار نیست. مذاق شریعت رها کردن این ضایعات نیست. مال مسجد است. حصای مسجد را نمیشود برد حالا بگوییم ضایعاتش را ببرند. میرسیم یک مساله ای هست خودش. گفته اند در این جا کشف میکنیم مثل امور حسبیه مثل امور غیب و قصر شارع مقدس در اینجا برای حاکم شرع اگر نبود عدول مومنین ولایت قرار داده برای بیع، منتها قدر متیقن. همیشه در حاکم قدر متیقن است چون لفظ که ندارد بلکه مذاقی است. قدر متیقن این است که این را به قیمت مناست، ارزان نه، به قیمت روز بفرشد و اون قیمتش را بیاید اون مقداری که ولایت دارد در مشابه اون در این مسجد صرف کند. اگر صرف نکرد و جای صرف نداشت در مسجد دیگر.
سوال: از تحریر خارج میشود.
جواب: ملک کسی نیست ولی شارع مقدس اینها امور ااعتباریه است همین که ملک کسی نیست من تو را ولیّ این قرار دادم. اشکالی ندارد.
سوال:؟؟
جواب: خودش مسجد شده است. ما در اموال صحبت نمیکنیم. کسی خودش مسجد را درست کرد و بعد وقف کرد. در و پنجره هم وقف شده است. ما در مورد فرش صحبت نمیکنیم. ظاهر فرش این است که تملیکی است و اشکالی ندارد که ولایتش با حاکم است. مسجد مالک فرشها شده است این مشکلی ندارد. این تحریری ها مشکل دارند که هیچ کس مالکش نیست و در عین حال بیعش جایز است. این را چگونه درست کنیم؟
مرحوم سید همین راه را رفته است و بعید نیست که سیره متشرعه هم این است. و مما یوید ذلک سیره متشرعه. متشرعه در این جور امور ضایعات مسجد این ها را رها نمیکنند. رها کردن را در ارتکازشان ظلم میدانند. به کسی هم نمیبخشند و میفروشند. این سیره متشرعه هم همین است منتها ما میگوییم که مثلا این را از حاکم احتیاطا اجازه بگیرند. به اذن حاکم باشد. این ها واضح نیست. مرحوم حاج شیخ اصفهانی میگوید فقیه با مومنین فرقی ندارد نسبت به غُیّب و قُصّر طولی نیست. هر کدام زودتر اقدام کنند نافذ است. اصلا برای حاکم ولایت خاصه ای نمیبیند و میگوید در عرض بقیه است. ولی مشهور میگویند در طول است. در این اموری که مالک خاصی ندارد امور حسبیه این است. کننده خاصی ندارد، شارع مقدس راضی نیست این رها شود، میگوید پس ولایت قرار داده است برای حاکم شرع و اگر حاک شرع نبود عدول مومنین و اگر عدول مومنین نبود فساق مومنین. این جور است دیگه. مرحوم سید بر همین حساب، نمیدانم در کتاب وقفش گفته است یا نه، ولی دیگران مثل مرحوم خویی در کتاب وقف دارد که اینها را بفروشند به اذن حاکم و اذن حاکم را در فتوا اورده است. نمیدانم سید هم، این عبارت که اذن حاکم را شرط نمیداند ولی شاید چون در مقام اجمال بوده، یباع یعنی با شرایطش یباع. نمیدانیم سید اذن حاکم را شرط میداند یا نه، ولی احتیاطش این است که با اذن حاکم باشد و ان لم یکن معمر تصرف، جای تعمیر ندارد در مسجد دیگر صرف شود، و ان لم یمکن الانتفاع به اصلا، در مشاهد دیگر و غسال خانه هم نمیشود اصلا، تعمیرش باز قدر متیقن است. این مقدار ولایت برای تعمیر است.
سوال: چرا حتما تعمیرش کند؟
جواب: چون جزء مسجد بوده اقرب به غرض واقف این بوده است.
سوال:؟؟؟
جواب: بخرد چکار کند؟ چون حزء مسجد بوده به مسجد برگرداند. یک چیزی بخرد که اقرب به ان باشد. اقرب فالاقرب چون اینها قدر متیقنی است و دلیلش لبی است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: یک مسجد دیگری. خودش هم گفت مسجد دیگری. اگر اون هم نشد باز میگوییم مثلا یک چیزی، مرتبطات به این مسجد دوباره.
سوال:؟؟
جواب: دیگه این اقرب به مسجدیت است. در غسال خانه هم غسل میدهند عبادت میشود. غسل هم عبادت است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: در تعمیر این صرف نمیشود و نمیتوانیم تعمیر کنیم.
سوال: خرج مسجد مقدم است.
جواب: خرج مسجد یعنی تعمیرش یا کولر بخریم؟
سوال: کولر بخریم.
جواب: نه، قدر متیقن شکل بنایی است. ممکن است یک جاهایی این خیلی علاقه به این مسجد داشته است. نه، ممکن است خصوصیات مورد یک جایی قدر متیقن قرار بدهد. اصلا عنوان این مسجد عنوانی است که هیچ نظرش این نیست که یک چیزی به جای دیگری ببرند باید در همان مسجد باشد.
سوال:؟؟؟
جواب: خودش، پولش نیست. انتفاع به خود ان ضایعات است.
مساله حرمت تنجیس مسجد در کتاب طهارت گذشته و مرحوم خویی هم بحث نکرده و ما هم بحث نمیکنیم. برویم سراغ مساله اول.
«مسألة: يجوز أن يتخذ الكنيف و نحوه من الأمكنة التي عليها البول و العذرة و نحوهما مسجدا بأن يطم و يلقى عليها التراب النظيف و لا تضر نجاسة الباطن في هذه الصورة و إن كان لا يجوز تنجيسه في سائر المقامات لكن الأحوط إزالة النجاسة أولا أو جعل المسجد خصوص المقدار الطاهر من الظاهر.»
ببینید از این عبارت چه چیزی میفهمید. این عبارت به تبع روایت امده است. در روایت هم امده است. یک چیزی که متنجس است میتوانیم ان را مسجد قرار بدهیم یا نه؟ متنجس را میتوان مسجد قرار داد یا نه، سید میگوید «یجوز ان یتخذ کنیف، همان جایی که توالت است و قضای حاجت دارند. يجوز أن يتخذ الكنيف و نحوه من الأمكنة التي عليها البول و العذرة و نحوهما مسجدا، به این کیفیت، بأن يطم» ظاهرش این است که اول بر ان خاک بریزیم مثلا تطهیر بشود یا پنهان بشود. عذره ها و بولها دیده نشود. ظاهرش این است. «و يلقى عليها التراب النظيف» خاک نظیف بریزیم بعدا وقف کنیم یا این که جایز است اول وقف بشود و بعدا این کارها را بکنیم. تا حالا این جور معنا میکردیم که اول تطهیر کنند بعد وقف کند. در این صورت باطن مسجد نسج است و میگوید: «و لا تضر نجاسة الباطن في هذه الصورة» این جا اشکالی ندارد. روایت است تعبد است. و إن كان لا يجوز تنجيسه، هر چند تنجیس مسجد در موارد دیگری جایز نیست، في سائر المقامات، شما نمیتوانید یک لوله سیمانی که مثلا رطوبت را رد میکند بکشی از زیر مسجد رد کنید و داخل توالت کنید، باطن مسجد را نمیتوان تنجیس کرد. باید لوله پلاستکی گذاشته شود تا تنجیس نشود. یا یک جویی درست کنند در زیر تا این ابهای متنجس از این طرف مسجد به ان طرف مسجد، این را ایشان میگوید تنجیس باطن مسجد است. اینجا اشکالی ندارد. تا این جا تمام.
«لكن الأحوط، احتیاط مستحب، إزالة النجاسة أولا» به جای خاک ریختن نجاست را ازاله کنیم. ازاله نجاست از باطن، الان که هنوز ظاهر است و هنوز خاک نریختیم. گفت خاک میریزیم گفت نه احتیاط مستحب این است که اونهایی که عین است اول جارو کنیم بعد یک ابی بریزیم تا زمین پاک بشود بعد وقف کنیم. ظاهر این عبارت این است. اولا یعنی قبل از وقف. اولا و لو باطنی. اگر نجاست باطنی است باطن را هم ازاله کنیم. «أو جعل المسجد خصوص المقدار الطاهر من الظاهر» وقف را میگوید. یا از اول نه، همون رویش که پاک است وقف کن زیرش را وقف نکن.
این عبارت اخیری به ذهن میزند که اون قبلی هم همین را میخواهد بگوید. طم بکند، طم کرد وقتی که طم کرد باطن نجس شد، میگوید حالا وقف کن یعنی عیبی ندارد ولی بهتر این است که باطن نجس نباشد. یا اگر باطن نجس است نمیتواند همین ظاهری که پاک است وقف کند.
سوال: ؟؟؟؟
جواب: بله، سطحش دیگه. سطحش منظور است.
خودش گفته است: أو جعل المسجد خصوص المقدار الطاهر من الظاهر.
سوال:؟؟؟
جواب: بابا خودش گفت الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، در این جا طبقه بالایش وقف کرده است. این به دست ما است میتوانیم کل زمین را وقف کنیم و میتوانیم بعضی از ان را.
سوال:؟؟؟
جواب: اون فضا هم وقف است. در کلمات تفصیلی گفته است که زیرش به ارث میرسد. اون زیرش وقف نیست. میتواند بگوید فضا تا سه متر وقف باشد و بعد از سه متر را بسازند اشکالی که ندارد. میتواند جلوی عنان السماء را بگیرد و بگوید تا سه متر. مسجد لازم نیست که سقف داشته باشد.
سوال:؟؟؟
جواب: سطح باید داشته باشد ولی لازم نیست که زیرش مسجد باشد. مثلا میگوید طبقه ششم سطحش و فضایش وقف است. سطح را اگر وقف کند فضایش الی عنان السماء وقف است.
حالا باید ببینم مشکله چیست که مساله را گیر دار کردند؟ مشکل چیست؟ بعضی توهم کرده اند که اصلا ما باشیم و روایات نباشد و با قطع نظر از روایات، اصلا زمینی که باطنش نجس است و خاک هم روی ان بریزی نمیشود وقف مسجد کرد. شبهه این است.توهم این است. باطن اگر نجس است، این نجاست با مسجدیت میگوید جور در نمیاید. چطور اگر مسجد نجس شد میگویید ازاله کند نجاست را، معنایش این است که اگر باید ازاله کند این با مسجدیت نمیسازد پس اگر هم باطنش نجس است وقف مسجدیت محقق نمیشود. زمینی که باطنش نجس است امر به ازاله دارید. امر به ازاله داشتی این مسجد نمیشود اصلا. ما باشیم و روایات نباشند علی القاعده مسجد یعنی اونی که میشود سجده کرد بر نجس که نمیشود سجده کرد مثلا. مسجدیت با نجاست سازگاری ندارد. حالا چه ظاهرش و چه باطنش. فرقی ندارد.
سوال: ؟؟؟؟
جواب: نشد دیگه. بنا است که همه را میخواهد وقف کند. اون یک راه بود که میخواهد سطح طاهرش را وقف کند که بحثی نداریم. همان سطح طاهر مسجد و مشکلی نیست. بحث جایی است که سطحش طاهر و باطنش نجس همه ان را میخواهد وقف کند. بعضی گفته اند مقتضی قاعده این است که وقف درست نیست. لو لا روایت و تعبد عنوان مسجد منعقد نمیشود. حرف سنگینی است ولی ادعا شده است. بعد به روایت رسیده اند و مناقشه کرده اند و در نهایت گفته اند اشکال دارد. وقف چیزی که باطنش نجس است اشکال دارد. این احوطی که سید گفته است میگویند احوط لزومی. احوط لزوما، یا باطن را پاک کند و یا ظاهر را وقف کند. معلقین بعضی تعلیقه زدند این احوط لزوما. اون یجوز را گیر دار کردند اونها رو همین حساب است. میگویند مسجدیت سازگاری با نجاست و لو در باطن ندارد. ببینیم این حرف تمام است یا نه، بحث خوبی است. بحث دقیقی است. ملاحظه بفرمایید تتمه کلام.