فقه ـ جلسه ۰۴۴ ـ ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

خارج فقه                 جلسه 44                          25/8/1401             احکام مسجد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در این بود که میشود کنیف را مسجد قرار داد ام لا؟ عرض کردیم گاهی اوقات با قطع نظر از روایات بحث میکنیم و اخری با توجه به روایات. این اشکال را به ما نکنید وقتی که روایات داریم دیگر چه نیازی است که با قطع نظر از روایات بحث کنیم، مقتضای قاعده را بحث کنیم، میگوییم نیاز هست. اگر اون روایات صاف بود حق با شما است. روایت داریم که گفته است کنیف را میتوان مسجد قرار داد، خلاص، ولی اون روایات مشکل دارند. محل کلام است. چون روایات مشکل دارد که سیاتی و گیر دارد و محل کلام است ما نیاز داریم که اولا بحث کنیم علی مستوی القواعد، میشود کنیف را مسجد قرار بدهیم یا نه؟ مثل مرحوم اقای بروجردی گیر دارد ظاهرا میگوید قاعده این است که نمیشود روایات را هم قبول ندارد. دلالت روایات را قبول ندارد. لذا احوط سید که احتیاط مستحب بود و سید گفت احتیاط مستحب این است که یا تطهیر بکند و بعد وقف کند و یا همان لایه رو را وقف کند. مرحوم اقای بروجردی و بعضی دیگر، چند نفر دیگر ظاهرا هستند، گفته اند این احتیاط لزومی است. احتیاط واجب این است که یا تطهیر کنند و یا لایه طاهر را وقف کند.مساله به اون سادگی نیست که بعضی خیال کرده اند روایت بخوانیم و تمام بشود. نه این طور نیست.

خب حالا مقتضای قاعده چیست اگر روایات نبود یا دلالت قاصر بود؟ بعضی گفته اند مقتضای قاعده عدم انعقاد وقف است. زمینی که باطنش نجس است وقف مسجد بکنی، مسجد نمیشود، چرا نمیشود؟ بعضی ها شاید نظرشان این باشد که مسجد با نجاست سازگاری ندارد. مسجد محل سجده، شما که این را وقف میکنید مسجد، اگر قرینه نیاورید یعنی من تخوم الارض الی عنان السماء یعنی باطنش هم مسجد است. شما میخواهید بگویید ظاهر و باطنش مسجد در حالی که باطنش صلاحیت مسجد ندارد پس وقف منعقد نمیشود. صلاحیت برای سجده ندارد. چیز نجس صلات مسجدیت را ندارد. بنا بر این گفته اند مقتضای قاعده عدم انعقاد وقف است.

ولی همان طوری که در ذهن بعضی از شما امده و میاید، مسجد نه این که الان بالفعل بتوان سجده کرد. همان گونه مسجد با نجاست از مسجدیت خارج نمیشود بلکه ازاله نجاست واجب است حالا حدوثش هم این گونه است. مسجد بر اثر نجس بودن، اصلا ظاهرش هم نجس است همه اش نجس است، اگر قابل تطهیر است، یک وقت قابل تطهیر نیست باید خرابش کنند، مثلا دیوار را میخواهد مسجد وقف کند و همه دیوارها نجس است و هیچ راهی جز خراب کردن ندارد، بله در اینجا میگوییم وقف مسجد منعقد نمیشود چون صلاحیت سجده ندارد. ولی اگر صلاحیت سجده با تطهیر دارد چه اشکالی دارد که این را وقف بکند مسجدا، وقتی مسجد شد خب امر به ازاله دارد و فرضا حالا امر به ازاله دارد میرود ازاله میکند. فرضا میرود باطنش را ازاله میکند. این یک بیان است که ناتمام است.

بیان دوم هم بعضی گفته اند اقا ما امر به ازاله نجس داریم از مسجد، جنبوا مساجدکم عن النجاسه، باید ما دور کنیم نجس را، ازاله کنیم، ادعا کرده اند متفاهم عرفی از ازل النجاسه عن المسجد این است که پس نجس مسجد منعقد نمیشود. تضاد دارد که میگوید ازاله کن. نجاست با مسجدیت تضاد دارد. میگوید أزل، پس نجس مسجد واقع نمیشود. از امر به ازاله گفته اند نه عنوان مسجدیت. بیان اول از عنوان مسجدیت میخواست استفاده کند. بیان دوم از امر به ازاله. ازل النجس عن المسجد معلوم میشود که این نجاست با مسجدیت در تضاد است. وقتی که در تضاد است پس منعقد نمیشود. شاید این بیان بهتر از اون بیان است.

ولی این هم ناتمام است. این بیان هم ناتمام است. اولا ما نسبت به باطن مسجد اصلا امر به ازاله نداریم. در کتاب طهارت بحث شده است. جدران مسجد نجس شده است که میخواهند مومنین تکیه کنند. یا سطح مسجد نجس شده و میخواهند در اونجا نماز بخوانند اونها امر به ازاله دارند، معلوم نیست، اجماعی ما نداریم که ازاله نجاست واجب است و لو عن باطن. شاید از همین روایاتی که میاید اگر این روایت مربوط به مسجد باشد، شاید از اونها بتوان استفاده کرد که ازاله نجاست از باطن واجب نیست. درست است که در اون روایات امده است خاک بریز یطهره، ولی معلوم نیست که مراد از یطهره بول ها را پاک میکند. بابا این که گفتنی نیست. یطهره یعنی همان موضع سجده را پاک میکند نه این که واقعا انها را پاک میکند. این که اقای خویی امده ادعا کرده است یطهره یعنی اونها را پاک میکند، اصلا باطن دیگر نجس نیست، ظاهر بدوی روایت همین است ولی خاک که بول را پاک نمیکند. خاک که عذره را پاک نمیکند. یطهره برای این است که میخواهد نماز بخواند خاک بریزد و نماز بخواند. یطهره یعنی موضع سجده را. باید توجیه کنیم. اقای خویی گفته است اصلا پاک میکند.

سوال:؟؟؟؟

جواب: اشکالی ندارد. اصلا یک تُن خاک بریزند. عذره که پاک نمیشود. یکی از مطهرات عذره، اخفا عذره به تراب است، این که گفتنی نیست. الان که پاک نمیشود حالا در دراز مدت یک چیزی.

حالا مهم نیست که از روایات استفاده بشود یا نه، ما دلیلی نداریم که روایاتی که در مورد جنبوا مساجد هست مال اونجایی  که میخواهی سجده کنی و محل ابتلا است، باطن را نمیگیرد. اجماع است دلیل حرمت تنجیس مسجد، اجماع این جاها را نمیگیرد. ما دلیلی نداریم از ازاله نجاست از باطن مسجد اولا.

ثانیا شما بگویید اجماع داریم که باید نجاست را از باطن ازاله کند و بین ظاهر و باطن فرقی ندارد میگوییم این چه دلالتی دارد که پس مسجدیت منعقد نمیشود. این اول ادعا است. این که عنوان منعقد میشود یا نه یک امر عرفی است. شریعت گفته است بابا باید نجاست از ظاهر و باطن مسجد دور کنید. خب اشکالی ندارد ما هم این را وقف میکنیم مسجد، تا الان که تکلیف نداشتیم. مسجدیت منعقد شد و بعد تطهیر میکنیم. ما میگوییم ظاهرش هم باشد اشکالی ندارد چه برسد به باطن. ما نتوانستیم بفهمیم چرا امر به ازاله مانع انعقاد وقف بشود. وقف یک چیز است یک امر عقلائی و عرفی است، اگر گفتند که این را وقف، مردم چه میفهمند. این گاوداری و گوسفنداری را برای حسینیه وقف کردم. حسینه با گاوداری و گوسفنداری با حسینیه که سازگاری ندارد. خب، وقف شد و بعد میگوید بچه ها بیایید گاوها و گوسفندها را خارج کنید میخواهیم عزاداری کنیم. این که چیزی مناسبت ندارد با موقوف بودن، این دلیل نمیشود مانع نمیشود که اون عنوان موقوف منعقد نشود. این که ادعا کرده اند ازاله نجاست از مسجد واجب است پس مسجدیت منعقد نمیشود نتوانستیم بفهمیم. مسجد یک عنوان است عرف بگوید منعقد میشود کافی است. در انعقاد عناوین ایه و روایت نداریم یک امر عرفی است.

حاصل الکلام این که بعضی گیر کرده اند که وقف مسجدیت با نجاست سازگاری ندارد، اولا با نجاست باطن سازگاری دارد چون نجاست باطن دلیل بر ازاله نداریم. ثانیا نجاست و لو ظاهر باشد یا باطن وجوب ازاله داشته باشد تنافی با انعقاد وقف ندارد. همین مثالی که عرض کردم تامل کنید. گاوداری است. به حساب آغل گوسفند است میگویند تو که چند روزی دیگر میمیری ان را وقف حسنیه کن، میگوید وقف کردم و ان را تمییز کنید و مردم میگویند وقف منعقد میشود.

بنا بر این،علی مستوی القواعد ما میگوییم راحت هستیم و وقف منعقد میشود. روایات اگر دلالت داشتند موید همین قاعده است. و اما کسانی که میگویند مقتضی القواعد عدم انعقاد است اونها میگویند پس باید به روایات مراجعه کنیم و ادعا کرده اند مقتضی قاعده عدم انعقاد ولی مقتضای روایات تعبدا انعقاد است. ما همین تعبدا منعقد شود را بعید میدانیم. یک امر عرفی، بر خلاف عرف تعبد کرده باشند خود این یک امر بعیدی است. حالا این روایات چیست؟ روایات باب 11 چند روایت است بعضی ها صحیح السند هستند. انما الکلام در دلالت انها است. روایت اول صحیحه حلبی است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَيَصْلُحُ الْمَكَانُ الَّذِي كَانَ حَشّاً زَمَاناً أَنْ يُنَظَّفَ وَ يُتَّخَذَ مَسْجِداً فَقَالَ نَعَمْ إِذَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ مِنَ التُّرَابِ مَا يُوَارِيهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُنَظِّفُهُ وَ يُطَهِّرُهُ.» بله میشود ان را مسجد قرار داد. وقتی که خاک بریزند به مقداری که ان حش پنهان بشود. همین که خاک بریزند ان را نظیف و پاک میکند. اقای خویی معنا میکند یطهره یعنی تطهیر نجاسات، ما میگوییم همان مکان را نظیف میکند. اقای خویی میگوید پاک میشود و میگوید تعبد است.

روایت دومی هم که مرسله است. روایت سوم هم روایت ابی الجارود است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَكَانِ يَكُونُ خَبِيثاً ثُمَّ يُنَظَّفُ وَ يُجْعَلُ مَسْجِداً قَالَ يُطْرَحُ عَلَيْهِ مِنَ التُّرَابِ حَتَّى يُوَارِيَهُ فَهُوَ أَطْهَرُ.» میگوید خاک بریزید بهتر است. تایید کرده است که اگر خاک بریزند مسجد میشود. و روایت چهارمی تا اخرش بخوانید.

استدلال به این روایات شده است که میگوید همین که سید فتوا داده است طم بکنید مشکل حل است. ولی در ذهن ما این است که همان طور که بعضی فرموده اند فکر کنم مرحوم اقای داماد هم این ادعا را دارد این روایات مربوط به مسجد متعارف نیست. این ها این مسجدی را میگویند که در خانه درست میکنند و اسمش مصلی است. راوی به ان مسجد هم میگوید. از کجا میگوییم این را ؟ صدر روایت حلبی حدیث 1 باب 10 سوال از مسجد در خانه است. این مسجدهای تحریری را که نمیگویند. شاهدش این است: فیبدو فی اهله، برای اهلش این طور پیدا شد. نظرش مثلا این شد که توسعه بدهند یا جایش را عوض کنند. او یحولوه من مکانه، پس معلوم میشود که مسجد تحریری نیست که میخواهند جابجا کنند. قال لا باس. عیبی ندارد که توسعه یا جابجا کنند. دنبال این سوال اون سوال بعدی است. حالا که میخواهند جایش را عوض کنند جای دیگری که دارند اونجا حُشّ است. میگوید اشکالی ندارد. فیصلح سوال دوم است. حالا که میخواهند جایش را عوض کنند میتوانند بروند یک جایی که تقوط میکردند میشود مسجد قرار بدهند یا نه؟ حضرت میفرماید اشکالی ندارد.

سوال:؟؟؟
جواب: چون میخواستند نماز بخوانند شبهه داشتند. همین مقدار برای شبهه کافی است.

اصلا یک چیز دیگری، روایات همه اش در مورد بیت است. اونی که در بیت است مناسبش با مصلی است و اصلا از اون طرف اونی که حش است میخواهند مسجد درست کنند مناسبتش با خانه است. بابا بیرون اگر باشند که نمیایند محل غائط را مسجد عمومی درست کنند این که میگویند حش است میخواهند مسجد درست کنند مناسبتش در خانه است. متعارف نیست که محل غائط بیرون را مسجد درست کنند. در خانه جا کم داشتند و کوچک بودند منحصر به همان حُشّ بوده گفتند این را مصلی درست کنند. کسی در این روایات تامل کند فضا را به دست بیاورد قرائن را مد نظر قرار بدهد داستان بیت است. داستان مکان بول و غائط را مسجد قرار دادن است که با بیرون سازگاری ندارد. در ذهن ما این است که اگر اطمینان پیدا نکند که این روایات مربوط به مصلی است، لا اقلش نمیتواند از این روایات استظهار بکند مسجد متعارف را. ما یک روایت تام السند و تام الدلاله نداریم در این که یک جایی که کنیف است و شارع مقدس فرموده باشد که این کنیف را میتوانید مسجد قرار بدهید. یک روایت تام السند و تام الدلاله نداریم. شما هم دوباره در این باب که هفت تا روایت است نگاه کنید مثلا هفتیم میگوید سالته عن بیت کان حشا زمانا.

سوال:؟؟؟؟

جواب: اون هم دوباره چی دارد. فی حدیث، روایت سومی برگردید به دومی باب 10. واضح است ولی حالا شما. روایتش همین روایت ابی الجارود است: «قال سالت ابا جعفر عن المسجد یکون فی البیت، فیرید اهل البیت ان یتوسعوا او یحولوه الی غیر مکانه» جابجا کنند. این جا مصلی بود و حالا اونجا مصلی قرار بدهند. لذا میگوییم این مصلی است. صدر روایت سوم هم باز هم مصلی و در بیت سوال میکند. هم مناسبات حکم و موضوع هم خود سوال ها که در بیت است، ما که اطمینان داریم برای کور باطن ها میگوییم، ما که اطمینان داریم این ها ربطی به مسجد متعارف که احکام خاصه ای دارد ربطی به اون ندارد ولی اگر کسی خواست اشکال کند میگوییم لا اقلش این است که اینها شبهه دارد و مناسبت حکم و موضوع سوال از مسجدی است که در خانه میخواستند درست کنند. لذا اگر قاعده را درست کردید که کردید. و الا مثل مرحوم اقای بروجردی به احتمال قوی قاعده را درست نکرده و گفته روایت هم دلالت ندارد بعد امده احوط سید که گفته است «لکن الاحوط ازاله النجاسه اولا» گفته است احتیاط لزومی است. این تمام شد.

اما مطالبی که در مورد این فرع است. کلمات اقای خویی. مرحوم اقای خویی در این لکن الاحوطش، در اون «و ان کان لا یجوز تنجیسه فی سائر المقامات» گفته است نه، در سائر مقامات ما میگوییم تنجیس باطن حرام نیست ازاله نجاست اگر مثلا فرض بفرمایید زیر مسجد چاه بالوعه زدند. مصلین میروند اون صحن مسجد تقوُّد میکنند و اونها هدایت میشوند به زیر مسجد میاید گفته است اشکالی ندارد. ازاله نجاست واجب نیست تنجیس حرام نیست خصوصا اگر خیلی عمیق باشد. هر چه عمیق تر و دور تر از مصلین باشد احتمال وجوب ضعیف تر است. درست میگوید ما دلیلی بر حرمت تنجیس باطن نداریم. حالا ممکن است یک جایی مثلا شما بگویید با یک آمپولی سوارخ کند مسجد را و خون ها را بریزد، ممکن است بگویید این بی احترامی به مسجد است و این جا واجب است، یا بول کرده است مثلا این بولها از این سوراخ ها به پایین رفته است. ما رویش را برداریم و خاک بریزیم. نه، اینجا را میگوییم واجب است. اما این که یک متر پایین است یا چند متر پایین است بگوییم نجس شده است و ازاله واجب است ما دلیل نداریم. این حق با مرحوم خویی است و فرموده است دلیل نداریم. هر چند در مقام فتوا باز هم احتیاط کرده است.

سوال:؟؟؟

جواب: هم تنجیس جایز است. بابا مثال برای تنجیس زدم گفتم بول میکند و اونها هدایت میشوند به زیر مسجد، زیر مسجد نجس میشود. اونها اشکالی ندارد.

اینها محل ابتلا است. ما دلیل نداریم. ما یک روایت معتبره داشته باشیم اطلاق داشته باشد و بگویید حرام است تنجیس مسجد بظاهره و باطنه، مفادش این باشد این گونه دلیلی ندرایم. ما هم قبول داریم که مسجد است. روایاتی که میگوید دیوار مسجد را نجس کردند چکار کنیم. یا عمده دلیلش که اجماع است. همین که اقای خویی گفته است درست است. دلیل ما بر حرمت تنجیس و وجوب ازاله نجاست اطلاق ندارد و باطن را نمیگیرد. خصوصا اگر باطن عمیق باشد. بی احترامی هم نیست. 5 یا 6 متر با مردم که نماز میخوانند فاصله دارد. کجایش بی احترامی است. منافات با احترام مسجد ندارد. مثل این که در خانه ادم تقوُّد کنند بی احترامی است ولی بروند اون زیر تقود کنند بی احترامی نیست. نه، یا لااقل محرز نیست و باید محرز بشود.

لکن الاحوط، اقای خویی گفته است احتیاط مستحبی هم جا ندارد. «لکن الاحوط ازاله النجاسه اولا» اقای خویی میگوید خاک را ریخت اصلا نجاستی وجود ندارد که احتیاط مستحب، با همین خاک ریختن پاک میشود. گفته است: سالبه به انتفا موضوع است. ما حاجتی به تطهیر ندرایم «لصراحة النصوص متقدمه فی حصول الطهارة هنا» همه جا نه. در اینجا. میگوید صریح است نصوص همین که طم کردید طهارت میاید.

ما از این روایات سختمان است که همان ذهنیت عرفی ما اجازه نمیدهد. گاهی اوقات ذهنیت عرفی سبب میشود که استظهار نشود. در اصول بحث کردیم که استظهار به مرتکزات انسان مربوط است. یکی ارتکازش یک جور است میگوید این ظهور دارد. یکی ارتکازش یک جور دیگری است میگوید ظهور ندارد. بعید است که خاک ریختن مطهر باشد این ارتکاز سبب میشود که ما از این روایات ظاهر بدویش را نفهمیم. دارد که «فان ذلک یطهره» یک خاک بریزی یطهره. ما میگوییم معنایش این نیست که که نجاست را پاک میکند. معنایش این است که همان جا که میخواهند نماز بخوانند پاکش میکنند. ما جرأت نداریم که از این روایات استظهار کنیم که یکی از مطهرات طم التراب است علی نجس المسجد. این خیلی بعید است. لذا این فرمایش ایشان که میگوید سالبه به انتفا موضوع است نادرست است. لذا «لکن الاحوط ازاله النجاسه اولا»، میگوییم سید درست میگوید احتیاط مستحب هست چون شبهه که داریم. «او جعل المسجد  خصوص المقدار الطاهر من الظاهر» این احتیاطی که مرحوم سید کرده، تازه بعضی گفته اند احتیاط لزومی است. حالا احتیاط لزومی نباشد، احتیاطی که هست. شبهه که دارد. شاید وقف منعقد نشود. صاف نیست. حتما این احتیاط مستحب باید باشد. نه این که مجال ندارد. عکسش، له مجال واسع. مساله گیر دارد.

اخراج حصا

«الرابع لا يجوز إخراج الحصى منه‌ و إن فعل رده إلى ذلك المسجد أو مسجد آخر نعم لا بأس بإخراج التراب الزائد‌ المجتمع بالكنس أو نحوه.» ریگ مسجد را میگوید نمیتوانید، مقصود از ریگ مسجد این نرمه ریگهایی که گاهی به کف پا میچسبد یا حتی به بدن یا لباس ادم میچسبد نیست اینها سیره است. ریگهای مسجد همان هایی که برای اصلاح مسجد به کار گرفته شده است یا میشود. قدیمها که مثل حالا نبوده است که چی باشد. همان جا نشسته، فرش اونجور هم که نبوده است. به بدن میچسبیده ریگهایی که از دیوار استفاده میکردند و کنده میشدند. از کف کنده میشوند، اینها مراد است و نباید برد. بنا باشد هر کس یک ریگ ببرد که مسجد تمام میشود. جایز نیست. بردن اونها، این ریزه ها که به طور متعارف به بدن و لباس و کف پا میچسبد سیره قطیعه داریم که اشکالی ندارد. این که مرحوم خویی این را نقض قرار داده است و گفته اگر بنا باشد اخراج حصا جایز نباشد این ها هم جایز نیست، این نقض درست نیست. مرحوم خویی نقاض بوده است. اون سیره قطعیه دارد. ما میگوییم در اونجا جایز هست به خاطر سیره قطعیه و ملازمه ندارد که در اینج ا بگوییم اخراج حصا جایز است. این با ان متفاوت سات.

خب حالا لا یجوز، دلیل این لا یجوز چیست؟ ظاهرا مشهور هم هست. حالا این را ما فرصت نکردیم. پنجشنبه و جمعه نگاه کنیم ببینیم از نظر اقوالی مشهور هم هست یانه، الان نمیدانم.اقای خویی هم هیچی نگفته که مشهور هست یا نه،

اقای خویی گفته است علی المشهور، حالا نگاه میکنم. خب حالا مشهور اگر باشد باز مقداری مشکل. دلیل بر لا یجوز چه چیزی هست مضافا که مشهور است یک روایت صحیحه است، انشا الله تتمه کلام روز شنبه بحث میکنیم.