خارج فقه جلسه 47 30/8/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
رسیده بودیم «و ان یستقبل» اینها نکات مهمی ندارد ولی خب مسائل خوبی هم هست. «و ان یستقبل القبله»، وقتی که وارد مسجد میشود رو به قبله جلوس کند. و یحمد الله، اونجا نشست دعا کند و حمد خدا بخواند. و یصلی علی النبی صلی الله علیه و اله وسلم، صلوات بفرستد.
در باب 39 حدیث دومی این گونه امده است: شیخ طوسی باسناده، سند شیخ طوسی به محمد بن علی بن محبوب تمام است: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصُّهْبَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَمَّنْ رَوَاهُ، مرسله فضیل است که اشکالش ارسال است و باید اخبار من بلغ را ضمیمه کنیم، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
«إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ وَ أَنْتَ تُرِيدُ أَنْ تَجْلِسَ فَلَا تَدْخُلْهُ إِلَّا طَاهِراً وَ إِذَا دَخَلْتَهُ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ ثُمَّ ادْعُ اللَّهَ وَ سَلْهُ وَ سَمِّ حِينَ تَدْخُلُهُ وَ احْمَدِ اللَّهَ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص.» بسم الله هم بگو وقتی که داخل شدی. همه این فروع در این روایت هست و فقط مشکلش مرسله بودن است.
روایت موثقه سومی، سند شیخ طوسی به حسین به سعید اهوازی چند سند دارد، سندهای پاک و پاکیزه: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص.» فقط استقبال را ندارد. ظاهرا استقبال فقط در روایت مرسله است. ولی چون ما مطلقاتی داریم که وقتی دعا میکنی رو به قبله باش همین مطلقات برای ما کافی است.
در پاسخ سوال: حالا نمیخواهد دعا کند، معلوم نیست. در اونجا هم داشت که استقبال و دعا کند. معلوم نیست که بتوانیم از مرسله استفاده کنیم. باز مثل این که روایاتی داریم که مجرد رو به قبله نشستن افضل المجالس است. در مسجد هم قدر متیقن است. اشکالی ندارد که سید این جا اورده است از باب مطلق باشد.
الثامن: يستحب صلاة التحية بعد الدخول و هي ركعتان و يجزي عنها الصلوات الواجبة أو المستحبة.» نمازی که ما تارکش هستیم و اعتراف به تقصیرمان داریم نه قصورمان. یکی از نمازهای مستحب صلات تحیت است. تحیت المسجد. این نماز دو رکعت است. البته اگر نماز واجب هم خواندی، یعنی یک نوع احترامی به مسجد است. وقتی که وارد مسجد شدی یک نمازی بخوان. کسی اگر تعدی کند به مباحثه کردن فقه مقداری از نظر وجدان بعید میشود. مهم این است که همین جوری نیاید جلوس کند و مشغول صحبت بشود. دو رکعت نمازی بخواند.
باب 42 حدیث 1. در باب 42 این جور است: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ، روایت برای شیخ صدوق است، وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَسْوَارِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ السِّجريِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ حَفْصٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَسَدٍ عَن الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ جَرِيحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ جَالِسٌ فَقَالَ لِي يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ لِلْمَسْجِدِ تَحِيَّةً قُلْتُ وَ مَا تَحِيَّتُهُ قَالَ رَكْعَتَانِ تَرْكَعُهُمَا.» این سند داخل در قاعده کلی ما ا ست که هر سندی اگر چند تا خیلی دور از ذهن بود نمیشود درست باشد. ما هم قاعده را عمل میکنیم و معمولا مراجعه به رجال نمیکنیم.
در پاسخ سوال: نمیشود همه این ها ادم هایی باشند که درست بودنشان ثابت باشد.
ای اباذر تحیت مسجد، حداقل یک خوش و بشی با مسجد بکن. عرض کرد تحیت چیست؟ فرمود دو رکعت نماز بخواند. رکعتان اطلاق دارد. حالا و لو نماز نافله مبتدئه باشد. نافله صبح باشد. یا فریضه صبح باشد. مهم این است که آدم دست خالی نرود. مسجد تحیتی دارد. تحیت دو رکعت نماز است و حالا چه نمازی؟ اطلاق دارد. حداقل دو رکعت است. این روایت که از نظر سندی اشکال دارد باید به ضمیمه اخبار من بلغ درستش کنیم.
ولی یک روایت دیگری هم هست باب 67 حدیث 1، حدیث مناهی است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَجْعَلُوا الْمَسَاجِدَ طُرُقاً حَتَّى تُصَلُّوا فِيهَا رَكْعَتَيْنِ.» طریق قرار ندهید، از مسجد به خانه بروی و هیچ کاری نکنی. به ذهن میزند که دو رکعت نماز خواندن همین تحیت مسجد است.
در پاسخ سوال: اینها عرفی نیست. به ذهن میزند که تحیت مسجد است نه این که راه قرار دادن مشروط به این است که دو رکعت نماز بخوانی. از وسط مسجد برو خانه اشکالی ندارد. ولی خب بی اعتنا به مسجد نباش. به ذهن همین میاید.
یک روایت دیگری هم وجود دارد در باب اذان است، باب 25 من الاذان یک روایت دارد:«عَنْهُ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ إِذَا دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى أَهْلُهُ فَلَا يُؤَذِّنَنَّ وَ لَا يُقِيمَنَّ وَ لَا يَتَطَوَّعْ حَتَّى يَبْدَأَ بِصَلَاةِ الْفَرِيضَةِ وَ لَا يَخْرُجْ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ حَتَّى يُصَلِّيَ فِيهِ.»
وقتی که وارد مسجد شدی و نماز تمام شده است و مجالی برای نماز نیست نماز جماعت تمام شده است حضرت فرمود اذان ندارد و اقامه ندارد که ظاهرش این است که مساجد اهل سنت است. وارد این مساجد شدی و نماز تمام شده است باز اذان و اقامه ساقط است. نماز را شروع کن و فرمود از مسجد خارج نشو بدون نماز. از مسجد به غیر از مسجد نرو تا نماز بخوانی در اینجا. مهم نیست دیگه، مهم این است که یک نمازی باشد. امدی مسجد بی نماز بیرون نرو. باز به ذهن میزند که میخواهد نماز تحیت را بگوید مضافا به این که نماز تحیت اگر نگوییم از ضروریات است از مسائل محل تسالم و اجماع است که لکل شیئ تحیه، تحیه المسجد الصلاة فیه، سه تا روایت است.
بعضی اشکالات میشود کرد ولی از مجموع اینها به ضمیمه این که مورد تسالم هم هست ما به این نتیجه میرسیم که نماز تحیت مستحب است. ایشان اشکال میکند و بعضی از شما ممکن است اشکال کنید، حالا اشکالی ندارد اگر گیر بدهید مقداری وجدانتان راحت میشود که اگر در مسجد نماز تحیت نمیخوانید میگویید سندش ضعیف است مثلا یا مثلا دلالتش قاصر است.
در پاسخ سوال: ما روایت سکونی را نسبت به سندش اشکالی نداریم میگوییم دلالتش قاصر است.
«التاسع: يستحب التطيّب و لبس الثياب الفاخرة عند التوجه إلى المسجد.» میخواهی مسجد بروی عطر بزن میخواهی مسجد بروی لباس های خوبت را بپوش. داری میری مسجد و خانه خدا لباس های خوبت را بپوش. مهمانی خدا داری میروی، آدم میرود میهمانی باید به خودش برسد. باب 23 یک بابی است که مرحوم صاحب وسائل منعقد کرده است. باب الاستحباب التطیب و لبس الثیاب الفاخره عند التوجه الی المسجد و عند اراده الدعا، این که از مستحبات مسجد باشد دلیلش این روایتی است که:
روایت امام سجاد علیه السلام اولیش مرسله است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع اسْتَقْبَلَهُ مَوْلًى لَهُ فِي لَيْلَةٍ بَارِدَةٍ وَ عَلَيْهِ جُبَّةُ خَزٍّ وَ مِطْرَفُ خَزٍّ وَ عِمَامَةُ خَزٍّ، چیزهای گرم کننده پوشیده بود. وَ هُوَ مُتَغَلِّفٌ بِالْغَالِيَةِ، غالیه یک نوع عطر است، فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ، این وقت شب و این قیافه و این هیئت؟ کجا دارید میروید؟ عَلَى هَذِهِ الْهَيْئَةِ إِلَى أَيْنَ قَالَ فَقَالَ إِلَى مَسْجِدِ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ ص أَخْطُبُ الْحُورَ الْعِينَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» اینها معلوم نیست راست باشد ولی اگر راست بوده حضرت خیلی خوب و لطیف جواب داده است. میخواهم بروم خواستگاری حور العین. ادم وقتی که خواستگاری میرود باید لباس شیک بپوشد. طرف خِطبه هم خدا است. با خِطبه طرفش خدا و مورد خِطبه هم که حور العین است، ادم باید به خودش برسد. جواب لطیف است ولی خب این روایت سند ندارد.
اون روایت دیگری هم این گونه است. خرج علی بن الحسین لیله، اون هم عن مولا لبنی هاشم، همان روایت است. یک روایت بیشتر نیست. سند ناتمام است اولا، ثانیا یک مشکل دیگری هم دارد.این که مستحب است ادم مسجد برود عطر بزند نمیدانم لباس زیبا و فاخر بپوشد موضوعش ذهاب الی المسجد از این روایت استفاده نمیشود. شاید این که حضرت، هر چند حضرت فرموده میروم مسجد، ولی از این استفاده نمیشود که این کار ها برای رفتن مسجد است ممکن است بگوییم این کارها برای خواستگاری کردن در مسجد است، برای اون دعایی که میخواهد بکند. چون میخواهد دعا کند در حال دعا این گونه باشد. اگر صحبت دعا نبود معلوم نبود که، میرود مسجد نماز بخواند.
در پاسخ سوال: حالا خذوا زینتکم، دیر گفتید و جایش گذشت.
ببینید ما برای مسجد نماز بخوانیم، بله دارد که سیر خورده نرود در مکروهات میرسیم. اما میخواهیم برویم مسجد، رفتن به مسجد موضوع باشد. برای استحباب تطیّب یا استحباب تزیّن به باس کذا از این روایت استفاده نمیشود. لذا هم ضعف دلالت و هم ضعف سند دارد. سید که میگوید یستحب به کمک اخبار من بلغ است که هم ضعف دلالت و هم ضعف سند را درست میکند.
در پاسخ سوال: اطلب دعا است. بله، اصلا لبّش روشن نیست. حالا اون یک چیزی گفت ما هم یک چیزی بگیم. اما نکته ان چیست. نکته ظریفش چیست؟ یعنی مسجد رفتن طلب میکند که لباس ادم فاخر باشد؟ شاید دعا کردن باشد. مناسب نصف شب رفتن برای دعا است. مسجد رفتن در نصف شب برای دعا است. نافله که مستحب است در خانه باشد. اون هم دعای خاص. خواستگاری حور العین. باید مناسبت داشته باشد.
“خذوا زینتکم عند کل مسجد” که اقا میگوید، روشن نیست که خذوا زینتکم عند کل مسجد، میگوید اخذ کنید نه اینکه با زینت وارد مسجد بشوید لذا در روایت تطبیق شده است ته عصا را نگاه کنید کثیف است داخل در مسجد نبرید. اون زینت است دیگر. زینت داستان لباس نیست.
در پاسخ سوال: بگیریدش نه بپوشید. بگیرید زینت را با بپوشید متفاوت است. ما اینطور معنایی به ذهنمان نمیاید. زینت را بگیر. گرفتن با پوشیدن متفاوت است. لباس را بگیرد یعنی بپوش؟ اتخاذ زینت اگر نگوییم معنایش اینست که رهایش کن و نبر، بگیر بذار کنار، لا اقلش مجمل است. اثبات استحباب سخت است.
«العاشر: يستحب جعل المَطهَرة على باب المسجد.» در شرایع مطهره نیامده است. ایشان گفته است مستحب است مبیضا، که ان را معنا کرده اند به چیزی که وسیله تطهیر است. در عبارت فقها مبیضا امده است. مرحوم صاحب جواهر مطهره گفته است. همان روایت مطهره اورده است برای یستحب جعل المبیضا،
شاگردان: میضاء.
استاد: حالا گفته است باالقصر یا بالمد. در لغت به همین مطهره امده است. حالا اصل موضوع چیست، در روایت هم امده است. روایت را بخوانیم. در باب 25 این جور است که روایت سومی روایت ضعیف السندی است ولی خب «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَدِيثٍ وَ اجْعَلُوا مَطَاهِرَكُمْ عَلَى أَبْوَابِ مَسَاجِدِكُمْ.» یک روایت هم در مستدرک امده است “و ضعوا المطاهر علی ابوابها”، که استحبابش را نمیتوانیم ثابت کنیم چون روایت ضعیف السند است. اما مقصود چیست از این که مطهره را در باب مسجد بگذاریم، این هم معنایش روشن نیست.
یک احتمالش این است که مطهره اونجایی است که محل تطهیر خبث است. همین به اصطلاح بیت الخلاء، مستحب است که این را داخل مسجد نبرند. و اجعلوا مطاهرکم علی ابواب المساجد، داخل مسجد نبرید که بویش مردم را اذیت کند. یا مثلا قسمتی از مسجد را بیت الخلا قرار بدهید نه، بیرون مسجد یا نزدیک در مسجد قرار بدهید تا مانع از انتشار بوی بد یا تنجیس مسجد باشد. این یک احتمال است.
در پاسخ سوال: نه دیگر قبل از ورود در مسجد است دیگر در مقابل داخل مسجد. دستشویی در مسجد باشد نه داخل مسجد.
یک احتمال این است. در این صورت همان عنوانی که در شرایع امده (میضاء) در لغت به همین معنا اوردند و صاحب جواهر هم به همین روایت تمسک میکند و فقها هم همین را فهمیدند. این اقرب به ذهن است. اما یک احتمال دیگری هم هست: و اجعلوا مطاهرکم علی ابواب مساجدکم، محل تطهیر از حدث باشد. یعنی در مسجد وضو نگیرند. اون آب و چیزهایی که لازم است برای تطهیر از حدث، آفتابه و امثال ذلک، نمیگم مطاهر به معنای آفتابه است ها، یعنی ترغیب به این است که قبل از ورود در مسجد وضو بگیرند نه داخل مسجد. این هم یک احتمال است که و اجعلوا مطاهرکم عند ابواب مساجدکم یعنی اون آلات و ابزاری که مال وضو گرفتن است اونها را داخل مسجد نگذارید، دم در مسجد بگذارید. که داخل مسجد مثلا خیس نشود. اونجا وضو نگیرند.
در پاسخ سوال: حالا اشکالی ندارد. ولی مقداری غیر عرفی است. استعمال لفظ در اکثر از یک معنا محال نیست ولی مقداری غیر عرفی است، اینکه مطاهر هم مزیل حدث باشد هم میزل خبث باشد به غرض این که اونجا تقوّد نکنند و اونجا وضو نگیرند عرفیت ندارد.
در پاسخ سوال: اشکالی ندارد. تخلی، ولی هر دو با هم مقداری سخت است.
در پاسخ سوال: مَطهره یا مِطهره؟ به فتح محل تطهیر است.اگر به کسر بخوانیم، در ذهن من این بود ولی مثل این که لغت مساعد نیست. مِطهره یعنی ظرفی که با ان طهارت انجام میدهند. آفتابه را دم در مسجد قرار بدهند… ولی مهم نیست چون سند ندارد و دلالت هم اجمال دارد با اخبار من بلغ که علما فرمودند درست میشود.
هذا تمام الکلام در مستحبات.
مرحوم سید در این یازدهمی وارد بحث مکروهات شده است. مکروهات مربوط به مسجد و مکروهات مربوط به انسان ها. مساله 11 مکروهات مربوط به مسجد است. چند مکروه آورده است:
«الحادي عشر: يكره تعلية جدران المساجد» مکروه است که دیوار مسجد را بلند قرار بدهند. بر عکس الان که خیلی بلند قرار میدهند از ساختمانهای معمولی بلندتر قرار میدهند و میگویند جای ذکر خدا است وباید سقفش بلند باشد که مثلا صدا برسد خب این که مکروه است به چه دلیلی است؟ یک دلیل معتبری نداریم که مکروه است. بله، این ها را صاحب جواهر هم آورده است. در زمان پیامبر اکرم دیوار مسجد ایشان علی قامة الانسان بود. خب حالا عرض میکنم. اون زمان بوده درست است. علی قامه الانسان. در بعضی از روایات هم به نحو مطلق داریم. چه دیوار مسجد و چه دیوار خانه بیش از شش ذراع یا هفت ذراع نباشد.
در پاسخ سوال: بله “اجنّه” اونجا دارد. سقف تابع دیوار است. باید دیوار هفت یا هشت متر باشد. بحث حیاط نیست. خود مسجد بحث است. خود مسجد پیامبر حیاط نبود. اونجا که مینشستند اصحاب گفتند آفتاب است و بعد سقف درست کردند.
نکته دیگری که به ذهن میرسد اون که دیوار مسجد النبی علی قامة الانسان بود و کوتاه بود به ذهن میزند که مختص به آن زمان است.
نکته سوم این است که خب بالای دیوار موذّن اذان میگفته و دیوار خانه های دیگر هم کوتاه بوده و این شخص مشرف به خانه ها دیگران میشده و لذا دیوار مسجد را اندازه قامت قرار داده تا اشراف حاصل نشود و از این باب گفتند که دیوار از هفت و هشت ذراع بیشتر نباشد و اگر سقف بزنند بالای آن سقف اجنه میروند، اینها نکاتی است که مقام اثبات است. لبّش همین اشرافی است که حاصل میشده است.
در پاسخ سوال: ما که میگوییم دلیل بر این کراهت ندارد. خب دیوار پیامبر بالاخره یک دیواری گذاشته اند و یک جایی رها میکردند حالا قامت انسان رهایش کرده اند. حالا دار بست نزدند به اندازه که دستشان میرسده چیده اند و باقی را رها کردند، دلیل نمیشود که مکروه است. اگر دو تا دیگر قرار میدادند مکروه باشد که دلالت ندارد.
یا این که فرمودند هفت ذراع شاید نکته اش همین است که در ان زمان این جور بوده است که خیلی از خانه ها دیوار ها کوتاه بوده است. بیت نه، الان هم در خانه روستایی خیلی ها دیوار کوتاه است و اشراف حاصل میشده است. ولی الان که همه دیوار ها بلند است اشراف نیست و مشکلی نداشته باشد.
خود مسجد کوفه ظاهرش همین است که از همان اول دیوارهایش بلند بوده است صاحب جواهر میگوید ما دلیلی نداریم که حجت خدا اون دیوار را گذاشته است یا تحت اشراف او بوده است اون هم که دلیل نمیشود. میگوییم اون مشکله نبوده در اونجا دیوار را بلند قرار دادند و اونجا مشکله بوده دیوار را کوتاه قرار داده اند.
ما یک دلیل معتبری بر کراهتِ بلند کردن جدران مسجد نداریم آنچه هست فعل است و فعل ساکت است. نکته اش هم اگر قبول کنیم نکته اش خاص است. نه لسانش عام است و نه ملاکش عام است، لذا وجهی برای قول به کراهت نیست مگر باز با اخبار من بلغ کسی بگوید همین ها دلالت ضعیفی دارد. علما فتوا به کراهت داده اند به ضمیمه اخبار من بلغ بگوییم یکره، با این مقدمه که اخبار من بلغ مکروهات را میگیرد.
در پاسخ سوال: اینها به دست ما است که تعظیم شعائر باشد. بفرمایید غرض عقلائی باشد دیگه قطعا کراهت ندارد. الان غرض عقلائی دارد که دیوار ها را بلند میکنند میخواهند یک سقف دیگری بزنند برای استفاده بیشتر. نمیدانم برای این که هوا رد و بدل شود، هر چه سقف پایین تر باشد هوا خفه است. سقف بلند باشد برای عبادت بهتر است. خصوصا این نکات باشد حالا نمیگوییم مستحب است ولی اطمینان داریم که کراهت نیست. نه این که شک داریم. اطمینان داریم که کراهت وجود ندارد. این فرمایش سید، دومی هم« و رفع المنارة عن السطح…»