خارج فقه جلسه 49 2/9/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث در مکروهات مساجد بود. یکی از مکروهات، نوم در مسجد است که دیروز عرض کردیم. دلیلی بر کراهت نوم در مسجد نداریم. بعضی ها تو ذهنشان امده بود که با توقیر مسجد و احترام مسجد سازگاری ندارد، گفتیم نه، این ها حرفهای نادرستی است اون لسان روایت حضرت فرمود که اگر بنا باشد مسجد نخوابند کجا بخوابند. لسان روایت، یا اون که حضرت در قسمت جدید مسجد الحرام گاهی میخوابید و فرزندشان هم میخوابیدند اینها با کراهت سازگاری ندارد.
ما تو ذهنمان این یک دغدغه بود که دوباره دنبال کردیم دیدیم که صاحب مدارک هم گفته است کراهت ثابت نیست بعضی هم تبعیت کرده اند مرحوم صاحب جواهر هم گفته است و هو جید، فقط در مسجدین اون هم مسجد الحرام قسمت قدیمش کراهت دارد اما سائر مساجد کراهت ندارد.
اصلا کراهت ندارد نه این که کراهت شدیده نداشته باشد. شدیده در وقتی است که بقیه کراهت دارند و در اونجا شدیده است. حالا شدیده عنوان صاحب وسائل بوده است. بله این که میگوید لا ینام فی مسجدی احد، به ذهن میزند که کراهت شدیده داشته باشد اما در سائر مساجد کراهت نداشته باشد، منتها صاحب جواهر گفته است الا این که اخبار من بلغ به کمک ما بیایند. خب اخبار من بلغ سید قبول داشته و اینجا گفته نوم هم کراهت دارد.
تصمیم ما این بود که امروز اینها را تمام کنیم و از شنبه اذان بگوییم. ولی خب ظاهرا نمیشود. راست میگوید ایشان. چند تای دیگر از مکروهات باقی مانده که بعضی هاش بحث های خوبی دارد. دیگه یا ادم نباید بخواند یا همه ان را بخواند. نصفه نیمه نمیشود. تا الف گفتی باید تا اخر بروی. حالا ما ممکن است نصیحت شما را گوش کنیم و دفعه دیگه اصلا شروع نکنیم مستحبات و مکروهات را و آن را تجربه بکنیم.
رسیده بودیم به این جا که و «رفع الصوت»، رفع صوت، بلند صحبت کردن، رفع صوت در مسجد مکروه است روایات رفع صوت در باب 27 چند روایت است سندا تمام است بعضی ها. روایات مستفیضه است اصلا کاری به سند هم نداریم که در انجا جنّبوا دارد.
باب 27 چندتا روایت است که فرموده است «جنبوا مساجدکم و رفع الصوت»، دوباره روایت سومی هم «لا ترفعوا الاصوات فیها»، روایت چهارمی هم «جنبوا و رفع الصوت»، روایت پنجمی هم «رفع الصوت فی المساجد یکره»،
همین که استفاضه دارد کافی است که رفع صوت در مسجد مکروه است ولی اطلاق ندارد و رفع صوت ما ها را نمیگیرد. رفع صوتی که در دنیا است در ردیف و مسائل دنیوی است بیع و شرائ اونی که مناسبت مسجد نیست. تعلیم دادن و درست گفتن اینها مناسب مسجد هست. صدایش را بلند میکند که همه بشنوند مساله دارد میگوید صدایش را بلند میکند همه بشنوند، نه این ها شاملش نمیشود. یا روضه میخوانند اینها شاملش نمیشود. این رفع الصوت که در این چند روایت است اون رفع صوتی است که یک جهت اخروی ندارد. با احترام سازگاری ندارد. با توقیر مسجد نمیسازد. اونا را. این روایات کلا ما را ترغیب میکند وقروا مساجدکم. در این جهت است. خب این هم هیچ.
الا فی الاذان و نحوه، نحو اذان همین است که گفتیم. در اذان منصوص است. خواهیم گفت که مستحب است اذان بلند گفته بشود.
سوال:؟؟؟
جواب: اونها هم همین است که دیگه. مجلس ختم یک چیز معنوی و الهی است.
سوال:؟؟؟
جواب: اون هم یکی است. نه، دو تا نکته دارد. اصلا گاهی امور دنیوی اونجوری نیست. میخواهد بگوید بیا.امر دنیوی اونجوری نیست، صحبت بیع و شراء نیست. از معامله صحبت نمیکنند. میگوید بیا. بلند نگو بیا. آرام بگو بیا.
یکی بعدی، انشاد الضاله، انشاد الضاله، باب 27 اینها همین باب 27 است همین بابی که الان خواندم. انشاد الضاله در باب 27 و 28 انشاد الضاله را اورده است و چند روایت است. حضرت فرمود همان باب 27 روایت اولی انشاد الضاله دارد. جنبوا عن الضاله، یعنی انشاد الضاله در اون هست. بعد هم باب 28 اصلا یک بابی است. جواز انشاد الضاله فی المسجد علی کراهیة، اما این که جایز است صحیحه علی بن جعفر «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْهَاشِمِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الضَّالَّةِ أَ يَصْلُحُ أَنْ تُنْشَدَ فِي الْمَسْجِدِ قَالَ لَا بَأْسَ.» حرام نیست ولی مکروه است. بیاد در مسجد بگوید ایها الناس من گوسفندم گم شده هر که سراغ دارد بگوید. حرام نیست، مکروه است.
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: سَمِعَ النَّبِيُّ ص رَجُلًا يُنْشِدُ ضَالَّةً فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ لَا رَدَّ اللَّهُ عَلَيْكَ فَإِنَّهَا لِغَيْرِ هَذَا بُنِيَتْ» به او بگویید خدا برنگرداند ضاله ات. حالا که احترام مسجد را… مساجد برای این جور چیزها درست نشده است که.
در روایت دیگر حضرت اشاره کرد: یا هذا لما کان المسجد لهذا، مسجد برای این جور چیزها نیست. حدیث مناهی هم دارد: نهی رسول الله عن ینشد الشعر او تنشد الضاله فی المسجد این هم روایت مستفیضه دارد کفایت است.
قرائة الاشعار، یکی از جاهایی که نکته دارد همین است. قرائت اشعار، شعر خواندن.
سوال: ؟؟؟؟؟
جواب: انشاد الضاله گذشت. درست است.
حذف الحصا، یا خذف الحصا، هر دو در عبارت امده است. باب 36 سنگ پراکنی. کراهة خذف بالحصا فی المسجد: معتبره سکونی است: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص أَبْصَرَ رَجُلًا يَخْذِفُ بِحَصَاةٍ فِي الْمَسْجِدِ، سنگها را میانداخته در مسجد. خذف را چند جور معنا کرده اند. یکی این جور انداختن. یکی مثل تیله انداختن و امثال ذلک. مهم این است که صورت بی احترامی در مسجد است. لعب در مسجد است. حضرت فرمود وقتی که سنگها را میزنید فَقَالَ مَا زَالَتْ تَلْعَنُ ریگ تو را لعن میکند تا وقتی که به زمین بیافتد. یعنی کار بدی است و مکروه است حَتَّى وَقَعَتْ ثُمَّ قَالَ الْخَذْفُ فِي النَّادِي مِنْ أَخْلَاقِ قَوْمِ لُوطٍ ثُمَّ تَلَا ع وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ قَالَ هُوَ الْخَذْفُ. این هم گیری ندارد و از نظر سندی ما مشکلی نداریم.
سوال:؟؟؟
جواب: نه این ها همیشه بد است. با سنگ بازی کردن در مسجد همیشه بد است.
یکی بعدی قرائة الاشعار، شعر خواندن در مسجد مکروه است. اما اصل کراهت شعر خواندن در مجسد باب 14 یک بابی است که صاحب وسائل منعقد کرده است. باب کراهة انشاد الشعر فی المسجد، روایت اولی صحیحه است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَمِعْتُمُوهُ يُنْشِدُ شِعْراً فِي الْمَسَاجِدِ فَقُولُوا فَضَّ اللَّهُ فَاكَ إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآنِ. وقتی که شنیدید بگویید خداون دهنت را بشکند، سرویس کند.(خنده) مسجد را برای قران درست کردند. برای ذکر خدا درست کردند. نه اینکه اینجا شعر خوانی کنید.
و روایات دیگری که در باب صوم امده است و صاحب جواهر انها را اورده است و نهی کرده است ما را از خواندن شعر در مسجد، این نهی هم یک نهی تنزیهی است. یک صحیحه دیگری هم داریم که شعر بخوانیم حضرت فرمود لا باس، جمع بین فض الله فاک و لا باس یعنی کراهت شدیده دارد. چون کراهت شدیده داشته است حضرت فرموده است به او بگویید فضّ الله فاک.
خب حالا گیر دو تا نکته دارد شعر، یکی این که خب شعر اطلاق دارد چه مضمونش خوب باشد و بد باشد که ظاهر روایت است. شعر در مقابل قران. مسجد برای قران است. شعر جایگاهش مسجد نیست و لو حق باشد. و یویّد ذلک روایت معتبره ای که در کتاب صوم اورده است صاحب وسائل. ادرسش را ننوشتم. صاحب جواهر اورده است قدیما دنبال میکردم. اونجا سوال میکند و لو شعر در مورد شما ائمه؟ میگوید نعم.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُنْشَدَ الشِّعْرُ فِي الْمَسْجِدِ.»
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْت أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ تُكْرَهُ رِوَايَةُ الشِّعْرِ لِلصَّائِمِ وَ الْمُحْرِمِ وَ فِي الْحَرَمِ وَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ أَنْ يُرْوَى بِاللَّيْلِ قَالَ قُلْتُ: وَ إِنْ كَانَ شِعْرَ حَقٍّ قَالَ وَ إِنْ كَانَ شِعْرَ حَقٍّ.
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يُنْشَدُ الشِّعْرُ بِلَيْلٍ وَ لَا يُنْشَدُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِلَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِيلُ يَا أَبَتَاهْ فَإِنَّهُ فِينَا قَالَ وَ إِنْ كَانَ فِينَا.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا، اونهایی که این طرفی است صحبت کنیم.
اطلاق این روایت نص اون روایت اینها مفهم این است که شعر حق باشد باطل باشد جایش مسجد نیست. خب این یک مشکله ای است دیگه، از اون طرف هم نمیشود گفت این مرثیه هایی که برای ائمه خوانده میشود یا تعزیه هایی که بنحو شعر، سیره مومنین بر خلاف این است نمیشود گفت که مکروه است، این را باید چکارش بکنیم؟ یک مشکله این است روایات اطلاق دارد نص دارد از اون طرف هم سیره بر خواندن این اشعار است.
سوال:؟؟؟
جواب: نمیشود بگوییم یعنی مثلا این اشعار مدایحی که در مورد ائمه است میشود بگوییم این ها مکروه است؟!
خب این ها یک مشکله است که صاحب جواهر هم این مشکله را مطرح کرده است ولی گفته است اینها گفتنی نیست تعظیم شعائر، این روایت مگه نگفت مسجد برای قران است، خب این مدح خواندن هم جزئی از قران است دیگه. اینها هم در راستای خط قران است.عبادت است. تعظیم شعائر است. قران که خصوصیت ندارد. مقصود این است که برای ذکر الله است. اصل مسجد یذکر فیها اسم الله. این است که قران خصوصیت ندارد مهم ذکر خدا است عبادت خدا است. و این اشعار چون تعظیم شعائر است. چون عبادت است اطلاق روایت شامل این ها نمیشود. اون روایت هم که میگوید فی حق الائمه اون را هم این گونه میگوییم، میگوییم دو جور است شعر در حق ائمه خواندن.
سوال:؟؟؟
جواب: نه، در مسجد است ولی.
سوال:؟؟
جواب: بله درست است. دو جا مکروه است. راست میگویید
سوال:؟؟؟؟
جواب: بله، اطلاق دارد. بله درست است. خب حالا. حالا اون در خصوص ماه رمضان است یا مثلا شب های جمعه است. ایام خاص است.
سوال:؟؟؟
جواب: بله محل بحث این جا است. اون شعری که میگوید مکروه است میشود اطلاقش را منع کنیم ذیل دارد انما نصبت المساجد للقران، پس اون شعری را منع میکند که در راستای خواندن قران نباشد. این هم مثل قران خواندن است اگر افضل از قران خواندن نباشد این هم مثل قران خواندن است. این اطلاق ندارد. اینها را نمیگیرد. اون هم که در باب صائم رسیده است که صائم شعر نخواند شعر را نگوید حتی شعر حق حتی کان فینا، در باره ما باشد اونها هم میگوییم مواردی است که مصداق تعظیم شعائر نیست. همین طوری میخوانند بعید است که مصداق تعظیم شعائر باشد و باز مکروه باشد.
سوال:؟؟؟
جواب: بابا ماه رمضان شعر میخواند تعظیم شعائر و مردم گریه کنند خودش گریه کنند چه حزازتی دارد.
سوال: ؟؟؟؟
جواب: نه همیشه نیست. بله. خودش میخواند یا نشستن مشاعره میکنند میخواهد اینها را بیان کنند اما اگر عنوان ثانوی…
سوال:؟؟؟
جواب: نه این ها سندهایش معتبر است و نمیشود کاریش کرد. در هر حال باید یک معالجه ای کرد. در ذهن ما این است که نمیشود روضه خواندن در مسجد به صورت شعر و مدیحه خواندن در حق ائمه به صورت شعر در مسجد حزازت داشته باشد.
سوال:؟؟؟
جواب: بابا ما اصلا میگوییم اونها قدر متیقن است. مشکل ما این است که اطلاق دارد یا نه، اونهایی که مشکل دارد شعرهای فرزدق و امرء القیس و کی و کی … شعر همان که میگویند شعر داری میگویی، اینها مکروه است قدر متیقن است. گیر ما این است که این روایت اطلاق دارد و لو فینا، این ها را گیر و مشکل داریم. حل ما این است که اونها فی حد نفسه است و با قطع نظر از عنوان ثانوی است و الان اشعاری که در روضه خوانده میشود یک عنوان ثانوی پیدا کرده است. که در تعظیم شعائر است چه بهتر ما شعائر را در مسجد تعظیم کنیم. مسجد بُنیت برای احیای ولایت کی میگوید فقط برای قران است؟
سوال:؟؟؟
جواب: نه، شعر را میخواندند اون زمان از خواندن شعر ها کیف میکردند.
سوال:؟؟؟
جواب: نه، شعر خواندن ما همیشه ترویج ولایت ندارد. شعر قشنگ است. حالا اون را میگویم.
یکی این جهت است که باید بگوییم منع اطلاق، باید بگوییم شامل نمیشود به عنوان ثانوی و یک جهت ثانیه است، روایت اطلاق دارد؟ و شامل جایی که مثلا تمسک به یک شعر شاعری کردیم. داریم موعظه میکنیم یک شعر شاعری را هم بیان میکنیم که مولا امیر المومنین انجام داده است. این هم باز اطلاق ندارد. این که میگوید شعر مکروه است یعنی شعر غرض اصلی مساله باشد اما این که به عنوان شاهد مثال برای موعظه بیاورید اطلاق ندارد لذا کسانی که در سخنرانی هایشان گاهی تمسک میکنند به شعر شاعری میگوییم اون کراهت ندارد. اون شعر نمیخواند. موعظه میکند. اون را شاهد مثال اورده است یک شعر را. اینها اطلاق ندارد.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نکته مثبت، نه کم باشد فقط. زیاد باشد مقداری، بله اصلا شعر خوانی رفته دفترش را باز کرده است دو صفحه شعر میخواند.
سوال:؟؟؟
جواب: ولی ظاهر، گفت فان کان حق، و لو کان فینا، این را باید حلش بکنیم.
سوال:؟؟؟
جواب: این شعر، بخوانید سندش را.
شاگردان:؟؟؟
استاد: خب رهایش کن. همین مقدار کفایت میکند.
و البیع و الشراء، بعدی بیع و شراء است. همین باب 27 که خواندم چند روایت است. روایات مستفیضه است که ما را منع کرده است از بیع و شراء که این منع هم گفتیم منع تنزیهی است.
و التکلم فی امور الدنیا، اصلا مسجد برای صحبت دنیایی قرار داده نشده است. تکلم در امور دنیا خلاف وضع مسجد است. وضع مسجد برای این است که نماز بخوانند. برای این است که ذکر خدا بگویند. برای این است که قران بخوانند. اینها همه از باب مصداق این که گفت بیع و شراء روایت گفت بیع وشرا نکنید چون که مصداق دنیا است. این که گفت انشاد الضاله نکنید از باب این که مصداق دنیا هستند. یک روایت داریم مرسله است ولی چیز بدی نیست. روایت چهارم باب 14 روایت «وَرَّامُ بْنُ أَبِي فِرَاسٍ فِي كِتَابِهِ قَالَ: قَالَ ع يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ يَأْتُونَ الْمَسَاجِدَ فَيَقْعُدُونَ حَلَقاً یک حلقه ای درست میشود ذِكْرُهُمُ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الدُّنْيَا مسجد برای ذکر خدا است. این جا که این ها امده اند، ماشین کجا میفروشند زمین کجا میفروشند. فلان چیز کوپنی کجا میفروشند. اینها مکروه است.لَا تُجَالِسُوهُمْ فَلَيْسَ لِلَّهِ فِيهِمْ حَاجَةٌ.»
مرحوم سید که فرموده و التکلم فی امور الدنیا دلیلش همین ها است. این مواردی که منع کرده است خصوصیت ندارد.
قتل القمّل، اگر قملی در مسجد دیدی قتلش مکروه است. چرا مکروه است؟ یک روایت داریم. یک روایت است که نص خاصی در قتل قمل نداریم. فقط یک روایت است که مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدٍ قَالَ: كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا وَجَدَ قَمْلَةً فِي الْمَسْجِدِ دَفَنَهَا فِي الْحَصَى. یک ریگی رویش میذاشت که مثلا از دید دیگران مخفی بماند. پس یعنی مثلا کشتنش مکروه است. نه این هم دلالت ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: نه، قمل خیلی جون دارد و به این راحتی کشته نمیشود. نه دلالت بر کراهت قتل ندارد.
حتی بر استحباب هم دلالت ندارد که این کار مستحب است. بله به رجای استحبابش اشکالی ندارد که کسی این کار را بکند تا حواس دیگران پرت نشود.
سوال:؟؟
جواب: نه، چون متعارف همین است. این که بکشند ان را دستش خونی بشود این ها عرفیت ندارد. قمل را بکشند، حالا یک مرد بزرگی یک چیزی بردارد دستش کند. ولی عقلائیت ندارد. أمر اجتماعی بدی است
بعدیش اقامة الحدود، اقامة حدود ادعای شهرت شده است. ادعای اجماع شده است. حدود مکروه است در مساجد. مهم هم روایت مستفیضه، چند روایت خواندم باب 27 که گفت جنّبوا عن اقامة الحدود، مسجد جای عبادت خدا است اقامه حدود میکنید خون میریزید گاهی اوقات یک چیزهای دیگری ازش در میاید. اگر بزنیش ممکن است یک چیزهای دیگری ازش خارج بشود، متلوث میشود. مسجد جای این گونه چیزها نیست. صاحب جواهر گفته است شکی نکن اجماع هم داریم که اقامه حدود مکروه است. حد را میخواهی اجرا کنید بیارید بیرون حدش بزن. مسجد جای رافت است، مسجد جای این کار ها نیست. این هم درست است. چند روایت مستفیضه.
یکی بعدیش این است باز، از جاهایی که نکته دارد. اتخاذها محلا للقضا، یکی از جاهایی که نکته دارد این است. سید گفته است اتخاذها محلا للقضا، اونجا را محکمه قرار دادن مکروه است. نه این که حالا علی سبیل الاتفاق اونجا متنازعین را اوردند گفتند اقا حکم کن.اشکالی ندارد. اینی که سید این عنوان را اورده است نکته ان این است.
روایات مستفیضه ای داریم در همان باب 7 و الأحکام، ظاهرش أحکام است. جنبوا عن الاحکام، نه به معنای بیان احکام شریعت، کار پیامبر بوده کار واعظین هست. کار مبلغین است که در مساجد احکام را یاد بدهند احکام در اصطلاح روایات احکام قضائیه مراد است. میتوانید این را بیاورید. الان ذهنم یاری نمیکند. هست بعضی از روایات واضح است که فی القضایا و الاحکام. احکام یعنی احکام قضائیه، در چند روایت همان باب 27 باب 28 اونها جنبوا عن الاحکام دارد، همان طور که از اقامه حدود جنبوا دارد عن الاحکام هم هست. و از طرفی دیده که بابا پیامبر اکرم در مسجد خودشان قضاوت میکردند. مولانا امیر المومنین در مسجد کوفه قضاوت میکردند دکه ای بود به نام دکّة القضا، روایات از طرفی میگوید مکروه است از طرفی فعل ائمه را نگاه میکنیم. جمع کرده است گفته است روایات که میگویند جنبوا عن الاحکام یعنی انجا را محکمه قرار بدهید مکروه است. اما مولا نا امیر المومنین انجا را محکمه قرار نداده بود که، علی سبیل الاتفاق اونجا، اون محکمه نبود. دکه القضا علی سبیل الاتقاق بوده است. نه این که اونجا محکمه بوده است و مولانا امیر المومنین همیشه اونجا میامده است و متنازعین هر روز اونجا میامدند.
سوال:؟؟؟
جواب: محکمه قرار دادن غیر از این است که قضاوت کردن، اون قضاوت کردن از پیامبر صادر شده است از مولانا امیر المومنین صادر شده است ولی محکمه یک جای دیگری بوده است.
سوال:؟؟
جواب: مثل بقیه که میگویند مثلا میگویند مقام امام صادق نه این که همیشه اونجا نماز میخواندند. یک بار دو بار، اصلا در موردش هست که یک بار قضاوت عجیب و غریبی کردن که به خاطر ان اسمش را دکه القضا گذاشتند. این تسمیه به خاطر یک قضاوت عجیب و غریب بوده است نه این که اونجا دکان قضا بوده است. دکان قضا نبوده است. محکمه قضاوت نبوده است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: بله دیگه، ما همین را میگوییم. محکمه.
سوال:؟؟؟
جواب: اون قضاوت در دکه القضا رخ نداده است؟ چرا. قضاوت که زیاد داشت. یک قضاوت غریبه ای در اونجا انجام داد. الان من به نظرم صاحب جواهر اشاره به این نکته کرده است. حالا مهم نیست.
ثابت نیست که محکمه بوده است در مسجد کوفه یا در مسجد النبی محکمه بوده است، این ثابت نیست. پس ما نمیتوانیم رفع ید کنیم از ظاهر روایات، غایتش این است که رفع ید کنیم از ظاهر این روایات که میگوید مطلق قضا مکروه است رفع ید کنیم جمعاً بین این روایات و فعل معصوم جمع کنیم به این جور که اینها که میگویند مکروه است یعنی به عنوان محکمه مکروه است. اتخاذها محلا للقضا مکروه است. نه مجرد قضاوت کردن.
خب این مشکله ای است که مرحوم سید این جور حل کرده است. و لکن صاحب جواهر گفته است که اگر ما هم بتوانیم این قضیه را در دکه القضا حلش کنیم و قبول کنیم که بله در مسجد کوفه محکمه نبوده است و این را قبول کنیم، ولی در مورد پیامبر نمیشود قبول کرد. پیامبر یک جایگاه دیگری نداشته است. همون مسجد، محل همه چیز بوده است. هم محل تصمیم گیریها بوده است. هم محل بیان احکام بوده و هم محل قضاوت بوده. این است که صاحب جواهر گیر میکند که این روایات را چکار بکنیم.
یک احتمال داده است که این روایات درست است منتها استثنا است پیامبر اکرم. الا دیگران فرق میکنند دیگران وقتی که متنازعه میکنند میایند صدایشان را بلند میکنند فحش به هم میدهند. ممکن است با هم درگیر بشوند. اونها مکروه است. محکمه قرار دادن. نه، اصلا قضاوت کردن مکروه است. صاحب جواهر میگوید قضاوت کردن مکروه است چون همراه این جور چیزها است. ولی در حق اون دو بزرگوار این ها نبوده است. احترام پیامبر را نگه میداشتند. میامدند و پیامبر اکرم ایه شریفه دارد حتی یحکّموک پیامبر حکم میکرده و انها هم زود قبول میکردند و اون مشاجرات نبوده است. حضرت امیر هم شمشیرش دم دست بوده است کسی جرات نداشته که خلافش را صحبت کند اونها هم گوش میکردند.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه، خواسته مسجد را بیان کند. یک چیز دیگر و یک احتمال دیگر هم صاحب جواهر هم داشته است این مثلا احتمال است که بعید است که در رد عامه باشد که انها امدند انجا را محل قضاوت قرار دادند الوده کرده اند به قضاوت های باطل. ولی این هم بعید است. به ذهن میزند که این چند روایت که میگوید و جنبوا عن الاحکام و بعضی از انها هم از پیامبر است و سند انها، حالا مستفیضه هستند و سندش را کاری نداریم. بعید است که ناظر به مساجد عامه باشد. یا به قاضی عامه باشد. نه دیگه نهایتش این است که ما نمیتوانیم از این روایات دست برداریم. از طرفی هم فعل پیامبر اکرم و مولانا امیر المومنین را میپذریم و میگوییم نمیدانیم علتش چیست.
سوال:؟؟
جواب: نه. میگوید در مسجد بیع و شرا نکن. اینها جهت مسجد است. در مسجد بیع و شرا نکن. در مسجد اقامه حدود نکن. حد درست است اقامه اش نکن. میگوییم اینها قضاوتهای باطل را گفته است. نه اینها عرفی نیست. اینها از اعلی مراتب افراد جمع تبرعی است. ظاهرش این است که مسجد چون تناسب ندارد حالا میخواهد حق باشد یا باطل باشد.
خب، این مقداری که سید گفته است قدر متیقن است. اتخاذ غیر پیامبر و غیر مولانا امیر المومنین اتخاذ مسجد را محکمه. به قول صاحب جواهر مناسب اعتبار هم هست که همین سر و صدا میکنند و منازعه میکنند ممکن است خون ریزی راه بندازند. در دادگاه ها دیدید که چه قدر شلوغ است. صداهایشان را بلند میکنند.
سوال:؟؟
جواب: طبیعیش همین است که احترام، الان هم پیش یک جوان قاضی میروند فرق میکنند تا پیش یک آیت الله بروند.
سوال: ؟؟؟؟
جواب: همین دیگه اونا گفتن و گوش کردند دیگه. خوبه دیگه.
بعدیش تعلیق السیف…