خارج فقه جلسه 42 7/9/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
در بحث دیروز فی الفرائض الیومیه گفت:« لا اشکال فی تاکد رجحانهما فی الفرائض الیومیة» نه خوب بود میگفت لا اشکال فی رجحانهما، تاکدش همه جا نیست. میرسیم نسبت به سفر روایت داریم که اذان را هم نگفت مهم نیست همان طور که نماز قصر میشود اذان هم قصر میشود. تاکد ندارد. میرسیم در مورد زنها تاکد ندارد اصلا بعضی از روایات داریم که لا اذان و لااقامه علی النسا. خوب بود میگفت لا اشکال فی رجحانهما، تصریح میکند «لا اشکال فی تاکد رجحانهما فی الفرائض الیومیة اداء و قضاء جماعه و فرادی حضرا و سفرا للرجال و النسا، همه را میارود در حالی که سفرش تاکد ندارد نساء تاکد ندارد. شاید بشود در فرادی فی البیت معلوم نیست که تاکد داشته باشد. خب این یک نکته که باقی مانده است.
ذهب بعض علمائنا الی وجوبهما، این هم ما مراجعه کردیم و به کمک رفقا تتبع کردیم پیدا نشد که کسی قائل به وجوب اذان و اقامه بشود و این که مرحوم سید اشتباه فهمیده باشد کلام نجات العباد را این هم خیلی بعید است اصلا عبارات نجاة العباد با این جا خیلی فرق میکند منشا این کلام اشتباه صاحب عروه باشد یا همان نویسنده ها باشد النجاة العباد را بد فهمیدند اون هم خیلی بعید است. چون عبارت نجاة العباد با این جا خیلی فرق میکند اینجا اشتباه ندارد اونجا میگوید اما الاقامه، میگوید قال بعض العلما بوجوبها اما الاقامه، اصلا جدا میکند. این که اشتباه باشد خیلی بعید است. حالا گفته دیده اختلافات زیاد است گفته است حتما یکی داریم که هر دو واجب است این همه اختلافات،این هم یک نکته نتوانستیم درست کنیم.
و اما این که بعد چند تا قول اورده است مرحوم اقای حکیم بیشتر اورده است مرحوم اقای خویی بیشتر اورده است این اقوال مخالف واقعا مخالف هستند یا نه ما بعد از تتبع و شنیدن کلمات این مخالفین به این نتیجه رسیدیم نه اصلا اینها مخالف نیستند در مساله. ابن الجنید و ابن ابی عقیل خبر نداریم اونها مهم نیست. برای شهرت کافی است که غیر از این دو تا گفته باشند مستحب است مطلقا. ادعای ما این است که به شیخ طوسی که نسبت وجوب فی الجمله داده شده است. به شیخ مفید که نسبت وجوب فی الجمله داده شده است به سید مرتضی که نسبت وجوب فی الجمله داده شده است. به ابنی البراج و ابی الصلاح نسبت وجوب فی الجمله داده شده است به ذهن ما این است که این نسبت ها نادرست است نه همه انها قائل به استحباب هستند. ما در علما ابن جنید و اینها کلماتشان به دست ما نرسیده است ما در میان علما نمیتوانیم بگوییم که بعضی از فقهای ما قائل به وجوب اذان و اقامه فی الجمله شده اند نمیتوانیم بگوییم. تمام این ها که گفته اند چه شیخ مفید و چه شیخ طوسی چه سید مرتضی و چه اون بقیه اینها که تعبیر کرده اند به لا یجوز تعبیر به واجب کرد اند فی الجمله یکی در جماعت یکی در رجال همه اینها وقتی نگاه میکنیم در یک جای دیگری استحباب مفروغ عنه است. حالا شما ببینید. همه اینهایی که در یک جایی گفته اند واجب فی الجمله یا گفته اند لا یجوز اینها در یک جایی دیگری مفروغ عنه قرار داده اند که اذان و اقامه مستحب است لذا در یک جای دیگری که گفته اند واجبان یا لا یجوز اونها را ما حمل میکنیم بر تاکد. تبعا فی الجمله تبعا للرویات در روایت هم دارد یجوز حضرت گفته است لا یجوز ترکش. قطعا مراد از لا یجوز ترکش یعنی خیلی بد است نه حرمت. لا یجوز که در لسان فقها قدیم خیلی از موارد به تبع روایات میاوردند لا یجوز یعنی کراهت شدیده. به قرینه این که در جاهای دیگری و بعضی در چند جای دیگر گفته اند مستحب است مستحب موکد است حمل میکنیم اگر در مورد دیگری گفت لا یجوز یعنی خیلی مثلا فعلش خیلی مستحب اکید است که میشود گفت ترکش لا یجوز. این را شما دنبال کنید این جور است.این که میگویند مشهور حدیثا و قدیما بلکه ادعای اجماع شده است که مستحب است اذان و اقامه این درست است. قول مخالفی که به شیخ طوسی نسبت میدهند در نهایه یا به سید مرتضی در جُمل یا به شیخ مفید درمقنعه و بقیه اونها مرادشان همان تاکد شدید است به قرینه این که در جاهای دیگری در کتابهای دیگری بعضی در چند کتاب دیگری تصریح میکنند مطلقا مستحب است اذان و اقامه. ما میتوانیم بگوییم قدیما و حدیثا ثابت نیست قائلی نداریم که بگوید هم اذان واجب است و هم اقامه. بله صاحب حدائق گفته است بعضی از متاخرین در خصوص اقامه حرفی دارند این دو تا را کسی گفته باشد واجب است ما نداریم و لو فی الجمله. تا الان میگفتیم قائل به نحو مطلق ندارد حالا میگوییم فی الجمله هم قائل ندارد. مشهور حدیثا و قدیما بلکه اجماع فقهای شیعه حدیثا و قدیما بر همین است که اذان و اقامه رجحان دارد تاکدش باز نما نمیگوییم رجحان دارد و تاکید میشود این رجحان مثلا در نماز مغرب و صبح. تاکید میشود بر رجال. اونها همه را بر تاکد حمل میکنیم که بحثش خواهد امد.
سوال:؟؟؟
جواب: بله این جور شهرتی باشد. سیره متشرعه همین است لو کان لبان. همان طور که سوره و حمد واجب است برای نماز اگر ااذان و اقامه واجب بود لبان. همین که لبان نیست معلوم میشود که وجوب ندارد. همین مقدار هم دیروز تامل داشتیم چون فکر میکردیم این واقعا بعضی مخالف هستند حالا که فهمیدیم نه بابا مخالف نیستند. شیخ طوسی مخالف نیست. شیخ مفید مخالف نیست مضاف به این که لو کان لبان میگوییم اذان و اقامه وجوب ندارد ما نیازی به روایات نداریم گر چه مقتضای روایات هم همین است که بحث خواهیم کرد.
سوال:؟؟؟
جواب: فرق نمیکند. حالا تاکیدش را هنوز حکم نمیکنم که کجا است این هم بحث خواهیم کرد. این هم یک نکته.
اما نکته اخیره در مورد اذان اعلام است. در ادان اعلام ما متوجه نبودیم نه این که غافل شدیم متوجه نبودیم که مرحوم سید در ادامه چند فرع دیگر گفته است یک اذان هم داریم اذان اعلام. گفته است اذان اعلام هم مستحب است. اونجا بحث از اذان اعلام شده است ما برای ان که دوباره تکرار نکنیم همین جا تکمیلش میکنیم.
اذان اعلام یعنی اعلامب به دخول وقتف نمیخواهند با این اذان نماز بخوانند میخواهند به این اذان اعلام بکنند که وقت داخل شده است بلند شوید نماز بخوایند. نمازشان با اذان و اقامه خودشان است و این ربطی به اذان نمازشان ندارد. اذان اعلام یعنی بلند شوید نمازهایتان را بخوانید و هر کس به تکلیف خودش دیگه. با اذان و اقامه خودش بخواند. عرض کردیم که مرحوم اقای بروجردی گیر داده است ولی در تعلیقه اش تعلیق نزده در عروه که رسیده است و اذان اعلام را که صاحب عروه گفته است مستحب است ایشان تعلیق نزده است احتمالا از بیان علمی عدول کرده است شاید غلفت کرده است. قبل از مرحوم بروجردی هم اون که ما پیدا کردیم و صاحب جواهر نقل میکند ظاهر حواشی شهید است اونجا مرحوم شهید در حاشیه یادم رفت حاشیه چه کتابی بود صاحب جواهر نقل میکند اونجا گفته است«يظهر من حواشي الشهيد من أنّه إنّما هو مشروع للصلاة خاصة.» اذان مشروع است برای نماز فقط. سابقه این قول در زمان مرحوم شهید اول بوده است که این را گفته است که اذان برای اعلام تشریع نشده است.
سوال:؟؟؟
جواب: نه در مقابل اون است. حالا عبارتش را نگاه کنید صاحب جواهر بیان کرده است.
سوال:؟؟؟
جواب: حواشی شهید نگفته چه کتابی؟ پس ما تقصیری نداریم.
خب حالا این مقدار که ما پیدا کردیم حواشی شهید است از سابقین و از لاحقین مرحوم اقای بروجردی است با این توصیف که تعلیقه نزده و به احتمال زیاد عدول کرده است. ما روایت را خواندیم و گفتیم روایتی که اطلاق دارد. گفت اذان عند طلوع شمس بگوید اطلاق دارد برای اعلام یا برای غیر اعلام. بعضی به یک روایت دیگری هم تمسک کرده است مرحوم اقای حکیم و مرحوم اقای خویی دارد به این روایت تمسک کرده اند که باب 2 حدیث 1، در باب 2 حدیث 1 این جور گفته اند که روایت صحیحه ای هست در اونجا که فرمود باب 2 حدیث 1 صحیحه معاویه بن وهب است:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَذَّنَ فِي مِصْرٍ مِنْ أَمْصَارِ الْمُسْلِمِينَ سَنَةً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.»
گفته اند این که اذان میگوید در مصر یک سال اذان در مصر میگوید باید اذان اعلام باشد اذان نماز مثلا یک کسی است که شغلش این شده است یک سال. بله، در شهری اذان میگوید نه برای مسجدی. برای مسجدی اذان بگوید میگویند مثلا برای چی است ولی در شهر مثلا گفته اند برای شهر اذان میگویند اهالی شهر. «مَنْ أَذَّنَ فِي مِصْرٍ مِنْ أَمْصَارِ الْمُسْلِمِينَ سَنَةً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» ظاهرش این است که در شهری اذان میگوید یعنی برای اهل شهر، برای اهل شهر با اعلام سازگاری دارد برای نماز مثلا مناسبت ندارد. «مَنْ أَذَّنَ فِي مِصْرٍ مِنْ أَمْصَارِ الْمُسْلِمِينَ سَنَةً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» ایشان گفته است در شهر یعنی اهل شهر که مناسبتش با اذان اعلام است.
خب حالا این هم موید اشکالی ندارد ولی قابل مناقشه است. میگوید اگر کسی هم در یک مسجدی موذن بود اذان میگفت برای نماز اشکالی ندارد چی هم باشد اعلام هم همراهش باشد مهم این است که اذان نماز است. عقیب این نماز برگزار میشود و لو این که در روایت فضل هم هست بقیه هم خبردار میشوند اما برای خبرداری نیست برای نماز است گر چه اونها هم خبردار میشوند.
سوال: اطلاقش نمیگیرد؟
جواب: «مَنْ أَذَّنَ فِي مِصْرٍ مِنْ أَمْصَارِ الْمُسْلِمِينَ سَنَةً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» اون زمان ها خیلی بعید است که مثلا در مصر در یک شهری برای اهل شهر اذان میگفتند معمولا در هر مسجدی یک موذنی برای اون مسجد اذان میگفته است.
سوال:؟؟؟
جواب: همین از کجایش؟ «مَنْ أَذَّنَ فِي مِصْرٍ مِنْ أَمْصَارِ الْمُسْلِمِينَ سَنَةً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» کسی که میخواهد میخواهد ادامه اش را بگوید. در روایت دیگر دارد محتسبا یعنی ادامه داشته باشد. نکته این روایت ادامه است. عمود کلام این ادامه یک سال است. یک سال ادامه داشته باشد وجب له الجنه اما این برای اعلام است>>
سوال:؟؟؟
جواب: نه این وجبت بار نمیشود. اونها میگویند ثواب دارد وجبت که ندارد. وجبت یک بار سنگین تری است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه حد ترخص حیث است. مسافت است. ممکن است هیچ اذانی نگویند در اونجا. یعنی اذان بگویند اگر اذان گفتند نه این که فقط. اشکالی ندارد شایع بوده است اذان. همان اذانی میگفتند همیشه برا ینماز بوده است با این هم میسازد. نه این نکته مصر را عرض میکنم. مجرد مصر، این که ایشان میگوید اطلاق دارد بعید نیست که اطلاقش. ممکن است کسی به اطلاقش بگوید اطلاق هم دارد یک سال اطلاق دارد حالا برای نماز یا اعلام یا گاهی اعلام و گاهی نماز، اطلاق بعید نیست. ولی نکته مصر چون شهر است و مناسبتش اعلام است این را گیر داریم. اونها که استدالال کردند یک چیز اضافه تری است. ما که روایات دیگری هم داریم. خصوص این که این روایت را انتخاب کرده اند این نکته مصر است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه دیگه وجبت له الجنه معلوم میشود که مشروع هم هست. ولی اگر مناسبت مصر با اعلام باشد قدر متیقن همان اعلام است. نه اون بالاتر از اطلاق است. اگر تمام باشد بالاتر از اطلاق است. خب بگذریم.
و اما این که به این روایت نمیشود یک روایت دومی هست که همین جا دارد این را اقای خویی هم اورده است در ذهنم هست که پیامبر اکرم دو موذن داشته اند. روایت مرسله صدوق است. در مرسله صدوق کدام روایت بود؟ باب 8 حدیث 2 در اونجا مرحوم اقای خویی و بعضی دیگر به این روایات هم استدلال کرده اند. مرسله شیخ صدوق است.
«قَالَ: وَ كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص مُؤَذِّنَانِ أَحَدُهُمَا بِلَالٌ وَ الْآخَرُ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ وَ كَانَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ أَعْمَى وقت را تشخیص نمیداده است وَ كَانَ يُؤَذِّنُ قَبْلَ الصُّبْحِ قبل از صبح اذان میگفته است. وَ كَانَ بِلَالٌ يُؤَذِّنُ بَعْدَ الصُّبْحِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ اون شب اذان میگوید فَإِذَا سَمِعْتُمْ أَذَانَهُ فَكُلُوا وَ اشْرَبُوا نگران نباشد. بخورید هنوز. حَتَّى تَسْمَعُوا أَذَانَ بِلَالٍ اذان بلال سر وقت است وقتی که اذان بلال را شندید دیگه امساک کنید فَغَيَّرَتِ الْعَامَّةُ هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ جِهَتِهِ وَ قَالُوا إِنَّهُ ع قَالَ إِنَّ بِلَالًا يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ فَإِذَا سَمِعْتُمْ أَذَانَهُ فَكُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى تَسْمَعُوا أَذَانَ ابْنِ أُمِّ مَكْتُومٍ.» ما در ذهنمان این است که این اجتهاد شیخ صدوق است. پیامبر دو تا موذن داشته است این را ما نتوانستیم به دست بیاوریم. اون اعمی بوده است اذان میگفته است موذن پیامبر نبوده است دوست داشته اذان بگوید و موذن پیامبر نبوده است میامده اذان میگفته و کاری به کارش نداشته تا دلش نشکند مثلا.
سوال:؟؟؟
جواب: اشکالی ندارد. نه این که درست دوتا بوده اون زمان. پیامبر میگفته این سر وقت اذان نمیگوید بی خیال بشوید اما این که موذن پیامبر بوده بابا موذن پیامبر که اذانش سر وقت نیست مناسبت ندارد. این که دو تا موذن باشد ما این را دنبالش بودیم که اینها.
سوال:؟؟
جواب: بله همین را میگوییم. بلان موذن پیامبر بوده روایت داریم حضرت فرمود وقتی که طلوع فجر شد برو بالای دیوار اذان بگو. موذن پیامبر بوده است نصبش کرده است اصلا یک مقامی بوده برای خودش موذن بودن. اما این ام مکتوم هم موذن پیامبر بوده این که در این کلمات بوده مستند به این مرسل ما این را گیر داریم.
سوال:؟؟؟؟؟
جواب: بله در اهل تسنن هم این هست موذنان، اینها نه
خب و اما اونی که حالا محل بحث است این را میخواستم این نکته را دنبال کنیم که دنبال بکنید واقعا ام مکتوم موذن پیامبر بوده است. ابن مکتوم. بله به درد نمیخورد.
سوال:؟؟؟
جواب: نه ما برای اون جهتش صحبت نداریم الان همین نکته ابن مکتوم موذن پیامبر بوده این را.
سوال:؟؟؟
جواب: بله ظاهر روایت این است که پیامبر یک موذن بیشتر نداشته است که بلال است این اجتهاد شیخ صدوق است یا اهل سنت گفته است ایشان هم امده گفته است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: حالا فقط ندارد ولی اونی که در روایت هست همین است که پیامبر، بله قال ان بلان یوذن للنبی و ام مکتوم و کان اعمی یوذن بلیل ندارد که ام مکتوم موذن پیامبر نبوده است. برای پیامبر میگفته است منافاتی ندارد. این ها را کار نداریم. فقط یک نکته کوچیک بود که میتوان دنبال کرد.
اما اصل مطلب این است که میشود بلال حین وقت اذان میگوید هم در این روایت است و هم در روایت بعدی است در همین باب 8 چند روایت است که بلال حین وقت حین طلوع فجر اذان میگوید میتوانیم بگوییم که این اذان بلال برای اعلام وقت بوده است. میشود این را استنباط کرد؟ استظهار کرد؟ چون حضرت فرمود وقتی که بلال اذان گفت دیگه قطع بکنید. به ذهن میزند مثلا اذان بلال برای همین اعلام بوده است. اعلام وقت حالا برای صلات یا برای صوم فرقی ندارد مهم اعلام است برای نماز خواندن نبوده است. میشود این را؟ این هم اشعار دارد ولکن دلالت داشته باشد این اذان بلال برای اعلام بوده نه، اذان بلال برای نماز پیامبر بوده است که بعضی از روایات هم این جور دارد برای نماز پیامبر بوده است ضمنا همین که در روایت فضل هم هست حضرت فرموده است باب اذان بلال سر وقت است اما اذان بلال که برای نماز میگوید سر وقت میگوید به ان اعتنا کنید از خوردن و اشامیدن امتناع کنید با این هم میسازد.
سوال:؟؟؟
جواب: اشکالی ندارد. اذان بلال میگفته مقداری فاصله میشده نماز نافله میخواندند این هم هست. اون زمان ها مثل پردیسان نسبت به مسجد اعظم نبوده است. چند تا خانه بوده است اطراف هذا مسجد و هذا حمام بوده است. نزدیک هم بوده است. تا دو رکعت نماز نافله میخواندند میامدند و بعد پیامبر اقامه میگفته است و نماز را شروع میکردند. از بعضی روایات این داستانی که عرض میکنم استفاده میشود. مجرد داستان نیست. بلال اذان میگفته و حضرت دو رکعت نماز نافله میخوانده است که مستحب هم هست که بین اذان و اقامه در نماز صبح دو رکعت نماز نافله صحب خوانده شود بعدا حضرت اقامه را میگفتند و نماز را شروع میکردند. میگویم این از خود همین 7 همین باب. صحیحه عبد الله بن سنان که دیروز هم هشتمی را خواندیم. ان لنا موذنا یوذن باللیل قال اما ان ذلک، اشکالی ندارد بذارد اذان بگوید ینفع الجیران دیگه. از خواب بیدار میشوند نماز شب میخوانند و برای نماز اماده میشوند. و اما السنه فانه ینادی عند طلوع الفجر و لا یکون بین الاذان یعنی بین همین اذانی که عند طلوع فجر گفته میشود. و لا یکون بین الاذان و الاقامه الا رکعتان. خب بگذریم دیگه ما اونجا که رسیدیم کلام مرحوم سید که فرمود اذان اعلام هم مشروع است میگوییم اطلاقات بعید نیست که اذان اعلام را بگیرد. این که فقط برای اعلام ما گیرمان فقط برای اعلام است اذان برای نماز باشد ولی مردم خبر دار بشوند این مشکلی ندارد. نه اذان نماز نمیشود. اذان اعلام یعنی اذان نماز نمیشود. برای نماز اذان و اقامه دیگری میگویند. ایا اذان اعلام مشروع هست یا نه بعید نیست که اطلاقات شامل ان بشود و همین که علمای سابق هم گیر نکردند موید فهم اطلاق از این روایات دیگه بحث اونجا هم به همین مقدار کفایت میکند.
خب حالا اصل بحث ما این جا بود که مشهور قائلند به استحباب اذان و اقامه مطلقا. مطلقا اذان واقامه مستحب است ما در دو مقام بحث میکنیم. یکی اذان مقام اول اذان و مقام ثانی در اقامه. در اذان ما در ابتدا بحث میکنیم دلیل میاوریم بر استحباب مطلقش. بعد میرویم ببینیم که ایا مقتضی که تمام شد ایا این مقید دارد مقیدش میشود تفصیلات. روایاتی که ان تفصیلات را دارد. در دو مرحله بحث میکنیم یک مرحله مقتضی و یک مرحله مانع. مقتضی داریم برای استحباب مطلق یا نه میگوییم بله در روایات مقتضی برای استحباب مطلق تمام است. روایاتی که باب 4 حدیث 1 صحیحه حلبی. باب 4 حدیث 1.
سوال:؟؟؟
جواب: مقید باشد مقید میگوید مستحب نیست واجب است.
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَذَّنْتَ فِي أَرْضِ فَلَاةٍ وَ أَقَمْتَ صَلَّى خَلْفَكَ صَفَّانِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ إِنْ أَقَمْتَ وَ لَمْ تُؤَذِّنْ صَلَّى خَلْفَكَ صَفٌّ وَاحِدٌ.» سند شیخ طوسی است. چند تا است. حلبیون کلهم ثقات. خب در اذان داریم صحبت میکنیم. اطلاق دارد که در فلاتی هستی مغرب باشد عشا باشد صبح باشد ظهر باشد عصر باشد فرقی ندارد مطلقا میگوید بدون اذان نماز خواندی همین که اقامه داشت یک صف پشت سر میاید. خب این که اذان وجوب شرطی ندارد قطعی است. وجوب شرطی برای نماز که لو لا الاذان نماز باطل باشد این که خلاف نص این روایت است یا روایت میگوید نمازت صحیحه بماند یک صف از ملائکه به تو اقتدار میکند. وجوب شرطی قطعی البطلان است اما وجوب نفس اون هم محتمل نیست. اذان وجوب نفسی داشته باشد من یک واجبی را ترک کنیم باز ملائکه بیایند پشت سر من نماز بخوانند هر چند نماز من صحیح است ولی بعید است که من واجبی را ترک کرده ام که اذان باشد مع ذلک ظاهرش این است که این نماز من هیچ مشکلی ندارد همین اقامه گفتی نه که مشکلی ندارد یک مرتبه ای از کمال را هم دارد و شما تخلفی نکردید فقط اذان را ترک کردی یک کمال بیشتری را از دست دادی. صف دوم. یک کمال بیشتری را از دست دادی چون هر چه مامومین بشتر بشود ثواب بیشتر میشود. ظاهر این روایت این است که اگر اذان نگفتی یک کمال بیشتری از دست دادی نه این که خلاف کردی خیلی بعید است.
سوال:؟؟؟
جواب: نه درست است که وجوب نماز وجوب نفسی داریم صحبت میکنیم ولی باز مرتبط به نماز است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: گمان ندارم اونجا ملائکه بیایند پشت سر این اقا نماز بخوانند.
سوال:؟؟؟
جواب: نه این ها اطلاق ندارند.
خب ظاهر این روایت که میگوید همین که اگر اذان را ترک کردی محروم از صف دوم میشوی یعنی از ثواب بیشتر میشوی نه این که مرتکب عقوبت بشوی. این لسان این را میگوید. بابا اذان بگو که دو صف بیایند. معنایش چیست؟ یعنی واجب نیست برای امدن صف دوم اذان را بگو نه این که به خاطر وجوبش باشد. این لسان لسانی است که با استحباب اذان سازگاری دارد نه وجوب ان. باب 5 باز یک روایات این جوری داریم حدیث 4: صحیحه عبد الله بن سنان«عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُجْزِيكَ منتها در فرادی است فقط، إِذَا خَلَوْتَ فِي بَيْتِكَ إِقَامَةٌ وَاحِدَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ.» این به نحو اطلاق نیست در خصوص منفرد است. روایت مطلقی که فعلا ما داریم مقتضی تمام است همین روایت صف واحدو ؟؟
سوال:؟؟؟
جواب: نه دیگه مقتضی برای استحبابش مطلقا لا وجوبش وجوب ندارد رجحان دارد علی نحو الاطلاق این روایت ثابت میکند باید ببینیم که ایا مانع دارد یا نه، مثلا کسانی که میگویند خصوص صبح و مغرب باید اونها مانع برای این اطلاق بیاورند ایا مانع میاورند یا نه، این را ملاحظه بفرمایید ببینیم چطور است تتمه کلام برای فردا.