خارج فقه جلسه 54 9/9/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث به این جا منتهی شد مرحله مانع، مقصودمان از مانع این است که ما اطلاقاتی داشتیم که میگفت وجوب ندارد مقتضی عدم وجوب، استحباب دارد. نفی میکرد وجوب را مطلقا. ایا این اطلاقات که میگوید وجوب ندارد مانعی دارد یا نه؟ بعضی میگفتند بله در نماز جماعت مانع دارد یعنی توهم مانع شده بود و به سه روایت استشهاد کرده بودند. دو تا روایت را خواندیم. کلام رسید به روایت سوم. موثقه عمار باب 27 حدیث 1 این جور فرمود که «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ لِيُصَلِّيَ وَحْدَهُ فَيَجِيءُ رَجُلٌ آخَرُ فَيَقُولُ لَهُ نُصَلِّي جَمَاعَةً هَلْ يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَا بِذَلِكَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ.»
اذان اقامه گفته است بعد رفیقش امد و گفت نماز جماعت بخوانیم. ظاهرش فیجیئ رجل اخر یکی که وارد شد. فیقول همین رجل اخر له برای کسی که اذان گفته بود. یصلی جماعه، متعارف صحبت کنیم. اون که میخواهد امام بشود بگوید جماعت بخوانیم بهش نمیاید. ولی متعارف این است که کسی ماموم میشود بهش میاید که بگوید نماز بخوانید. تازه از مجمل و مبین فارغ شدیم و این ارتکازات عرفی را فراموش نکنید. این که گفتیم در روایات لا یجوز هم امده است در این جا هم لا یجوز امده است. جایز نیست با همان اذان و اقامه نماز بخوانند و دوباره اذان و اقامه بگویند. مثلا استدلال شده به این روایت که در نماز جماعت اذان واجب است. اونقدر هم تاکید دارد که قبلی هم به درد نمیخورد. دیگه با وجوب مثلا انسب است.
ولکن این استدلال ناتمام است اولا این مضمون معرض عنه است. که اذان و اقامه ای را که یکی از خود مصلین گفته است فایده نداشته باشد از سر نو، تازه اذان و اقامه دیگری مجزی است همسایه یا رفیق مجزی است میرسیم از موارد سقوط اذان است. این که اذان خودش مجزی نباشد برای خودش و رفیقش این مفتی به نیست. حالا میگوییم کار به این نداریم اون روایت این جور میگوید که انها مجزی نیست و دوباره اذان و اقامه بگوید ولی میگوییم این که با استحباب هم سازگاری دارد. این از کجایش درمیاید. همان اذان واقامه ای که گفته است اگر واجب بوده واجب و اگر مستحب بوده مستحب، به همان میتوانند اکتفا کنند؟ میسازد استحباب باشد و به ان اکتفا نکنند. کار ندارد حکمش چیست سوال از اجتزا است مثل این که یک نماز مستحبی خوانده است میگوید اقا ما نماز غفیله خواندیم مجزی هست از نماز نافله مغرب گفت لا یجوز اجتزا بکند در مستحبات هم درست است. جایز نیست اجتزا غیر از واجب است. اجتزا در مستحبات هم مجال دارد. سوال میکند یجوز ان یصلیا بذلک، این اجتزای به حمل شایع است. میتوانند با همان اذان و اقامه نماز بخوانند یعنی به همان اذان واقامه اجتزا کنند؟ حضرت فرمود نه به اون اذان و اقامه نمیتوانند نماز بخوانند یعنی ان اذان و اقامه به درد این نماز نمیخورد. اما این که اذان و اقامه حکمش چیست ربطی ندارد.
سوال:؟؟؟؟
جواب: بابا میگوید هل یجوز ان یصلیا بذلک یعنی هل یجوز اجتزاء بذلک، قال لا.
سوال:؟؟
جواب: نه هل یجوز ان یصلیا بذلک، یعنی نمازشان را با همان اذان و اقامه بخوانند یعنی همان اذان و اقامه کافی است. نه این که نماز صحیح نیست بذلک یعنی میتوانند با ان وارد نماز بشوند.
خب این روایت هم دلالتی ندارد لذا ما میگوییم در نماز جماعت اصلا دلیل مخالفی نداریم که بگوید در جماعت اذان واجب است.
و اما در صلات صبح و مغرب که بعضی مثلا توهم کرده بودند که مقتضای روایات تفصیل بین نماز صبح و مغرب است. اونجا روایت صحیحه زراره باب 6
سوال:؟؟؟
جواب: میریسیم اون مرحله اخر است. حالا قصور مقتضی را بحث میکنیم بعد عرض میکنیم. فعلا ما بحثمان این است که اصلا دلالتی داریم یا نه. وقتی که دلالت نداریم. اونها را میگویم.
و اما باب 6 حدیث 1 صحیحه زراره در مورد نماز اذان و اقامه برای مغرب و صبح یک بابی است صاحب وسائل هم تاکد فهمیده است باب تاکد الاستحباب اذان و الاقامه للمغرب و الصبح. سند شیخ صدوق به زراره تمام است همه قبول دارند. به محمد بن مسلم گیر دارد و بعضی قبول ندارند. ولی به زراره تمام است به مشیخه نگاه کنید.
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: أَدْنَى مَا يُجْزِي مِنَ الْأَذَانِ کمترین چیزی که مجزی از اذان است این است که شب و صبح اذان بگویید. این ادنی ما یجزی است، أَنْ تَفْتَتِحَ اللَّيْلَ برای مغرب بگویید. شب را به اذان شروع کنید برای مغرب بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ وَ تَفْتَتِحَ النَّهَارَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ وَ يُجْزِيكَ فِي سَائِرِ الصَّلَوَاتِ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ.» صبح را شروع بکن به اذان برای نماز صبح. معلوم میشود که نهار از طلوع فجر است. مرحوم خویی میگفت نهار از طلوع شمس است این روایت خلاف فرمایش ایشان است. اذان بلا اقامه مجزی است. گفته اند مجزی دلالت بر این دارد که لازم است اگر نیاورید مغرب و صبح نادرست است. ادنی مراتبش اعلی مرابتش این است که در همه بگویید ادنی مراتب این است که در همین دو تا بگویید. خب این روایت صحیحه ولکن دلالتش ناتمام است دیروز مشابه اش را گفتیم این که دارد ادنی ما یجزی من الاذان نه من الصلاة مجزی از نماز نمیگوید از اذان میگوید. و اجزا در مستحبات الی ما شا الله در روایات ما اجزا مستحبی از مستحب دیگر زیاد است که دیروز دو سه مورد را خواندیم. یجزی من الاذان متسحب اکید است ولی ادناش این است که در مغرب و عشا این مستحب اکید را مراعات کنید این که مرحوم خویی در صحیحه زراره اجزای از اذان دلالت بر وجوبش ندارد حرف متینی است.
سوال:؟؟؟
جواب: الان ان را میگوییم.
و اما روایت دوم روایت 4 همین باب است روایت 4 این جور دارد دوباره «عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تُجْزِئُكَ فِي الصَّلَاةِ إِقَامَةٌ وَاحِدَةٌ إِلَّا الْغَدَاةَ وَ الْمَغْرِبَ.» این مقداری از اون بهتر است است. تجزئک به ذهن میزند یعنی اگر اذان در مغرب و فجر نگویید این نمازت مجزی نیست. ظاهر اقای خویی این است که این جا این دلالت را قبول کرده است و گفته است این جا اجزای از صلات است منتها میگوید ما دلیل بر خلاف داریم. رفته سراغ مرحله بعد.
ولکن در ذهن ما این است که این هم دلالت بر عدم اجزای نماز ندارد. تجزیک فی الصلاة، وقتی که میخواهی نماز بخوانی اقامه واحده از اذان مجزی است. اون مجزی عنه اون اذان است نماز نیست منتها محذوف است وقتی که میخواهی نماز بخوانی در نماز یک اقامه مجزی است از چی مجزی است؟ از اذان الا در مغرب که اونجا مجزی نیست. این هم داستان اجزا است اجزای از اذان است. مثل صحیحه زراره دلالتی در وجوب ندارد. بهتر این بود که مرحوم خویی شاید مقرر اشتباه کرده است این روایت 5 را میاورد. شاید مقررله روایت پنجمی را اورده است ولی مقرر توجه نکرده است که با هم تفاوت وجود دارد. روایت 5 موثقه سماعه است «عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ أَخِيهِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُصَلِّ الْغَدَاةَ وَ الْمَغْرِبَ إِلَّا بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ وَ رُخِّصَ فِي سَائِرِ الصَّلَوَاتِ بِالْإِقَامَةِ وَ الْأَذَانُ أَفْضَلُ» لا تصل این ارشاد به شرطیت است یعنی اذان واجب است. در ذهن ما بهترین روایت برای توهم وجوب در مغرب و صبح این موثقه سماعه است. ادامه ان بهتر است. و رخص معلوم میشود که اونجا ترخیص نیست. نمیگوید مثل صحیحه صفوان که دیروز خواندیم نیست گفت و الاذان فی جمیع الصوات افضل، این در سائر صلوات است. این را با اون قیاس نکنید. بهترین روایت که ظهور دارد و جای توهمش هست کسی بگوید دلالت بر لزوم دارد موثقه سماعه است. لا تصل الغداه و المغرب الا باذان و اقامه و رخص این است که ما در ناحیه اصل دالی داریم یک روایت صحیح السند و دلالت داریم که دلالت کند بر وجوب در نماز جماعت نداریم. در نماز مغرب و عشا داریم میگوییم بله این داریم.
ما یک روایت تام السند و الدلاله در نماز مغرب و صبح داریم که لا تصل الغداة و المغرب الا باذان و اقامه و رخص فی سائر الصلوات اقامه واحده و الاذان افضل. خب حالا که دلالت فی الجمله تمام شد این دلالت باید ببنیم مانع دارد یا نه؟ ادعای ما این است که همین که تام الدلاله است مانع دارد و نمیتوان به ان اخذ کرد.
مانعش روایت ششم این باب است. «بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِقَامَةِ بِغَيْرِ أَذَانٍ فِي الْمَغْرِبِ فَقَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ مَا أُحِبُّ أَنْ يُعْتَادَ.» این روایت در خصوص مغرب است. اذان هم نگفتی اشکالی ندارد. ولی دوست نداریم که این همیشه عادت نشود از فیض کامل بمانی. این نص در این است که واجب نیست ما به این نص رفع ید میکنیم از موثقه سماعه که ظاهرش وجوب بود. میگوییم اون لا تصل میخواهد بگوید خیلی اونقدر فضیلت دارد اذان و اقامه که میتوانم بگوییم لا تصل. انت لیس بمرخص. شبیه روایتی از عمار است که میگوید لا صلاة الا باذان و اقامة، اون هم معنایش همین است. اون به نحو عمومی است لا صلاة الا باذان واقامه این مثل لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد میخواهد تاکد مطلب را برساند. همین جور است ما در چیزهای مستحب هم این ها عرفی است. در چیزهایی که اکید است مقوم نیست ولی اکید است نماز بدون خضوع قلب نماز نیست این دیگه. با این که از ما بپرسند باطل است میگوییم صحیح است. هم صحیح است و هم میگوییم نماز نیست. همین اغذیه ای که برای ما درست میکنند گاهی اوقات میگوییم غذا نیست همه شرایط مقومه هست ولی چون اون صفت کمال مهم را ندارد این غذا نیست که درست کردی.
سوال:؟؟؟؟
جواب:نشد. ما داشتیم نماز مغرب را میخواندیم. نماز جماعت. ما فکر کردیم شما مغرب را گفتید. جماعت هم این جور است الان میگویم.
ما دلیلی تام باشد سندا و دلالتا در جماعت نداشتیم در مغرب وعشا داشتیم فی الجمله منتها اون فی الجمله معارض دارد معارض اقوی دارد.
حالا تنزل میکنیم سلمنا که نه اصلا دلالت روایات در جماعت هم صحیح است.
سوال:؟؟؟
جواب: اره خوب بود این رو هم بگویم یادشت کرده بودم ایشان که تذکر دادند یادم امد.
کسی نگوید که این در خصوص مغرب است. میگوییم نه دیگه اون لا تصل ظاهر روایاتی که برای لزوم و تاکید امده است فجر و مغرب را کنار هم گذاشت است اون وقت بعید است که مغرب که افتتاح شب است واجب باشد و صبح که افتتاح صبح است مستحب است این اولا و ثانیا ما دیروز خواندیم ما در جواب عمومی خواهیم گفت که اگر هم دلالت این روایات بر جماعت تمام بود دلالت این روایات بر فجر و مغرب تمام بود باز اون روایات که دیروز خواندیم که ظاهر اون روایات نه مطلقات اون روایات مقیده که در هر مورد موردی که ما روایت داریم در مغرب و صبح روایت داریم در جماعت روایت داریم که نصش استحباب است مثل نص است اظهر است. ما به روایاتی که در مرحله ثانیه که دیروز عرض کردیم که در کل مورد مورد روایت امده است و توهم وجوب شده است ما در همان مورد روایت داریم روایت میگوید استحباب است به قرینه همان روایت خاصه رفع ید میکنیم از روایاتی که ادعا کرده اند ظهور دارد در وجوب فی الجماعه، ادعا شده است که ظهور دارد در فجر و مغرب. اون روایاتی که دیروز خواندم در خصوص جماعت خواندم که میگفت مستحب است اظهر بود نص بود بعضی ها که وجوب ندارد. ما به اون روایات خاصه ای که در همین موارد خاصه امده است و میگویند وجوب ندارد ظهورشان اظهر است رفع ید میکنیم از ظهور این هایی که در موارد خاصه میگوید واجب است. ما اولا میگوییم این روایات خاصه اینجوری موهمه است. روایات خاصه موهمه دلالت ندارد اولا الا یک روایت در فجر و مغرب. ثانیا میگوییم اگر هم دلالت داشته باشد دلالت روایات خاصه در استحباب اظهر است. ما به ظهور اونها به اظهریت انها در استحباب رفع ید میکنیم از ظهور این ها در وجوب. اخرش نتیجه میگریم که اذان مستحب است مطلقا. اصلش مستحب است بلا اشکال به اجماع همه علمای شیعه، تفصیلاتش اون هم به ادله ای که داریم استحباب دارد و وجهی برای این تفصیلات نیست.
دو نکته کوچک در کلام سید باقی مانده در مورد اذان این را پنجشبه و جمعه تتبع بکنید و ما هم تتبع میکنیم. کسانی که جمعه را اورده اند به چه نکته ای اوردند ما الان مغرب و صبح را صحبت کردیم. جماعت را صحبت کنیم. خصوص جمعه را بعضی اورده بودند. مغرب و صبح و جمعه. و یکی هم این که بعضی ها گفته اند که اذان واقامه دخیل در ثواب جماعت است این هم یک حرفی برای خودش بود میگفتند واجب نیست ولی اگر اذان و اقامه نگویید ثواب ندارد. این را در تتمه بعد از بحث از اقامه ان شا الله بحث خواهیم کرد که این هم هیچ وجهی ندارد نهایتش اقلیت ثواب است نه این که جماعت هیچ وجهی ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: از همین هایی که میگوید لا تصل.
سوال:؟؟؟؟
جواب: موارد زیادی است. خوب گفتید. میرسیم این که فی الجمله نه بالجمله این که فی الجمله تاکد دارد اذان و اقامه این است که ایشان گفت قبل از رکوع انصرف. همین لسان بعضی از این ها الان گفتیم لا صلاة الا باذان موثقه عمار است معلوم میشود که تاکد دارد ولی ما اطلاقش را گیر داریم. بحث میکنیم.
سوال:؟؟؟
جواب: زنها هم یک بحثی دارد. این هم یادم رفت. ما تفصیل نداشتیم للرجال و النسا. بعضی گفته بودند مغرب و صبح للرجال. باز این مغرب و صبح از کجا امده است این هم یک نکته سومی است که بحث خواهیم کرد که از کجا امده است. در اقامه بحث خواهیم کرد چون در اقامه بحث رجال و نسا پر رنگ تر است.
خب هذا تمام الکلام در اذان و اما اقامه مرحوم سید فرموده است: احوط وجوبا که اقامه را بگوید. قبل از مرحوم سید صاحب حدائق فتوا داده است که اقامه واجب است در نماز. و قبل از صاحب مدارک باز مرحوم مجلسی در بحار گفته است که خب اذان مستحب است اون همه جا تفصیلات را قبول نکرده است ولی در اقامه گفته است امر مشکل است. احتیاط وجوبی است. مجلسی در بحار گفته است امر در اقامه مشکل است. چون دیگه اونی که صاحب این قول است تطویل کرده و صاحب حدائق است ما هم میرویم سراغ صاحب حدائق ببینیم ایشان به چه دلیلی میگوید اقامه واجب است؟
دلیلش همان دلیلی است که مرحوم مجلسی فرموده است با یک تتمیمی. مرحوم مجلسی گفته است ظاهر خطابات این است که هم اذان و هم اقامه واجب است لا صلاة الا باذان و اقامه گفته است ظاهرش این است. و لکن در اذان ما دلیل بر خلاف است همین ادله ای که اوردیم گفت در مغرب به اقامه واحده اشکالی ندارد در صبح اشکالی ندارد در جماعت اشکالی ندارد همین روایات مختلفه حالا قبل از این که روایات مختلفه بشویم یک کلامی میخواستیم این جا اضافه کنیم. داخل پرانتز بنویسید بعد وارد متنش کنید. ما روایات را حل و فصل کردیم گفتیم اون روایات لا تصل میخواهد تاکد را بیان کند به قرینه روایاتی که میگوید لا باس بترکه. ما در روایات گیر نکردیم. روایات مختلف هستند ولی اختلفشان بدوی است ما میگوییم عرفا این روایات با هم درگیری ندارند. جمع عرفی دارند اصلا. ما تضادی بین این روایات احساس نمیکنیم. این ها جمع عرفی دارند. این که میگوید لا صلاة الا باذان و اقامه این هم عرفی است. لا تصل الا باذان این هم عرفی است. در وقتی که قبلش گفته است اذان و اقامه مستحب است جمع عرفی دارند اینها با هم تضارب ندارند. این که بعضی ها در ذهن مبارکشان این است که این روایات با هم تضارب دارند تنافی دارند بعد مفصل وارد این بحث شدند منشا تنافی چیست چرا روایات ما با هم تنافی پیدا کردند داستان تقیه را اوردند داستانهایی را نقل کرده اند این جا صغری ندارد. ما ادعایمان این است که روایات باب اذان جمع عرفی دارند. نوبت به بحث تقیه و اختلاف پراکنی و خلاف واقع گفتن و این ها حمل بر جد میکنیم منتها توجیه میکنیم توجیهی که عرف پسند است. ما نیازی به اون بحثها نداریم که نگاه کنیم چرا روایات با هم تضارب دارند. به جای خودش جا دارد بحث کنیم که چرا روایات با هم تضارب دارند باب تعادل و تراجیح اما در این جا ما نیازی نداریم این بحث را مطرح کنیم. این را میخواستم در نهایت بحث عرض کنم که ما گفتیم مطلقاتی داریم خصوصاتی داریم خصوصاتی داریم. خصوصات دوم را بر خصوصات اول حمل کردیم و مطلقات را به حال خودش گذاشتیم. خصوصات دوم را یا منکر شدیم و یا به وسیله خصوصات اول حل است مطلقات اول هم به حال خودش باقی است ما اصلا مشکل دلالی نداریم در این روایات تضارب ندارند. ادعای ما یان سات کسی روایات باب اذان و اقامه را چند باب نگاه کند اصلا احساس نمیکند که این ها تعارض دارند. ذهن عرفی این را میگوید. وقتی مستحب خیلی اکید است از روزنه های زیادی برایش بیان میاید با السنه مختلف و ادبیاتی مختلفی در مورد صحبت میکنند که به زمین نماند خود حکمش زور ندارد برای ان که به زمین نماند گاهی صف ملائکه را برای ما بیان میکنند. گاهی اوقات داستان افتتاح شب و روز را با خیر و خوبی بیان میکنند گاهی بحث اجزا را بیان میکنند. صاف صحبت نمیکنند به ذهن میزند که همین اختلاف السنه خودش شاهد بر این است که وجوب نداشته است و الا صاف میگفت وجوب دارد مثلا در مورد نماز این گونه صحبت نمیکنند میایند در مورد اذان و اقامه این صحبت ها میکنند معلوم میشود که واجب نیست نفس روایات همین را میرساند که واجب نیستند. این را به عنوان یک موید بنویسید شاید در اینده قبول کنید.
اما در مورد اقامه فرمایش صاحب حدائق این است مرحوم صاحب حدائق همان حرف مجلسی را میگوید گفته است ظاهر اولیه ادله مورد به مورد حساب کرده است. گفته است لا صلاة الا … ظاهر لا نفی جنس است مقتضای نفی جنس شرطیت است. یعنی نماز بدون اذان و اقامه باطل است. مثل لا صلاة الا بفاتحه الکتاب. و لکن نسبت به اذان ما دلیل بر خلاف داریم و از این ظهور دست برمیداریم ولی نسبت به اقامه دغدغه ذهنی داشته مرحوم مجلسی نسبت به اقامه این جور دلیلی واضحی نداریم که رفع ید از ظهور کنیم نسبت به اقامه فالامر فی الاقامه مشکل. صاحب حدائق امده میگوید چه دغدغه ای دارید؟ ظاهر امر وجوب است. نسبت به اذان دلیل بر خلاف داریم، در اقامه دلیل بر خلاف نداریم پس اخذ به ظهورش کن دیگه. اون یک چیزهایی میبیند که ایشان نمیبیند. اون که میگوید مشکل وجود دارد یک چیزهایی میبیند که نمیشود این جور گفت اقامه واجب است ولی صاحب حدائق انها را ندیده است میگوید نه ظاهر اولیه وجوب کلیهما است و از این ظاهر اولیه دست برداشتیم نسبت به اذان نسبت به اقامه ما دلیلی بر خلاف نداریم. وقتی که دلیل بر خلاف نداریم میگوییم لا صلاة الا باقامه. این جور فرموده است.
البته در اون دغدغه ها مساله اجماع عدم قول به فصل هم مطرح کرده است ولی اون نکته اساسی را که خواهیم گفت به ان نرسیده است. گفته است این که خرق اجماع است بگوییم اذان واجب نیست اقامه واجب است گفتن این غلط است بین اذان و اقامه خیلی اختلاف است رفته است رفته چند اختلاف پیدا کرده است. دراذان طهارت شرط نیست در اقامه شرط است. در اذان استقبال شرط نیست در اقامه استقبال شرط است. چند تای دیگر هم هست. نگاهش کنید. فروق اذان و اقامه را اورده است. گفته است پس اجماع و عدم قول به فصل مجال ندارد بگویید اقا چون لا فرق بین اذان و اقامه و اذان مستحب است پس اقامه مستحب است گفته است بینهما فروق کثیره. خب یکی هم این باشد. اذان مستحب و اقامه واجب.
سوال:؟؟؟
جواب: خب حالا اونها اشکالات کلام ایشان است.
این فرمایشی که ایشان فرموده است. حالا بحث در این واقع شده است واقعا لا صلاة الا باذان و اقامه، روایت عمار است ظاهرا در باب 30 در مورد مریض است که تاکید میکند. عمار هم میدانید این روایت هایش درد سر ساز است اون اقا گفت که یک چیزی در گلویم گیر کرده است نه میتوانم خارج و نه میتوانم فرو ببرم. داستان روایت عمار هم این گونه است صد در صد نمیشود قبولش کنیم اون یک مشکلاتی دارد نمیشود صد در صد حالا در همین باب 35 حدیث 2 این جوری دارد که «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ َلا بُدَّ لِلْمَرِيضِ أَنْ يُؤَذِّنَ وَ يُقِيمَ إِذَا أَرَادَ الصَّلَاةَ وَ لَوْ فِي نَفْسِهِ إِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ بِهِ سُئِلَ فَإِنْ كَانَ شَدِيدَ الْوَجَعِ قَالَ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ يُؤَذِّنَ وَ يُقِيمَ لِأَنَّهُ لَا صَلَاةَ إِلَّا بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ.» خب مریضی نمیتوانی سر پا بایستی اذان و اقامه را بگو. و لو فی نفسه نمازش دلی است خب اذان و اقامه ات هم دلی باشد. اگر هم قدرت ندارد باز هم با همان دلش بگوید. اگر خیلی درد داشته باشد زودتر به دردش برسد حالت نمازی خب تحمل درد است دیگه، باشه شدید الوجع هم باشد لا بد …. ببینید این ها را نمیشود یعنی ارتکاز متشرعه ما این ها را نمیتواند بپذیرد خب دیگه حالا عمار روایت کرده است ثقه هم هست تامل بکنید ببینید دلالتش چگونه است.