فقه ـ جلسه ۰۵۶ـ ۱۴۰۱/۰۹/۱۳

خارج فقه         جلسه 56          13/9/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در این بود که مقتضی برای وجوب اقامه تمام است یا نه، عرض کردیم مقتضی عبارت است از طوائفی از روایات که استدلال به ان طوائف بعضا صورت دارد و بعضا خیلی ضعیف است یک طائفه از اون روایات را مطرح کردیم. لا صلاة الا باذان و اقامه، و گفتیم نه این دلالت ندارد مقتضی قاصر است.

یک طایفه از روایات روایاتی است که مفادشان اجزا است. اجزا اذان از اقامه، روایات متواتره ای داریم که فیجزی اقامه واحده، که در باب فکر کنم باب 6 بود. روایت اجزا، باب 5 چند روایت است فیجزی فی السفر اقامة بغیر اذان اذا کان القوم لا ینتظرون احدا اکتفوا باقامة واحدة و امثال این عناوینی که کما تقصّر الصلاة تجزی اقامه واحده و هکذا باب 5 روایات متواتره داریم در اجزای اقامه. کسی بگوید که این طایفه ای است که استدلال به ان ضعیف است، کسی بگوید که اجزا مفادش این است که ان امر لزومی است. دلالت دارد بر این که یک امر لزومی است. اقامه خودش یک امر لزومی است مجزی است اذان در یک مواردی.

و لکن این استدلال ضعیف است دیگه، اجزا دلالت بر لزوم ندارد نه دلالت دارد خودش امر لازمی است نه دلالت دارد اون که از اون اجزا است اون امر لزومی است. در باب اذان از این جهت بحث میکردیم، هیچ کدام دلالت ندارد با استحباب هم میسازد. عرض کردیم اجزا در باب مستحبات الی ما شاء الله، این که میگوید مجزی است، این موهم این نیست که بایدی است، نه مستحب هم هست مجزی هم هست از یک مستحب دیگری این استدلال ضعیف است.

طایفه ثالثه که یک صورتی دارد روایاتی است که نفی میکند اذان و اقامه را از نساء، «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ هل عَلَيْهَا أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ فَقَالَ لَا.» باب 14 حدیث 1 و چند روایت در باب 14 هست که مضمونشان همین است که لیس علی النسا اذان و لا اقامه، این جور فرمودند.

صحیحه جمیل روایت سوم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ أَ عَلَيْهَا أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ فَقَالَ لَا.» سند شیخ طوسی تمام است. جلیل عن جلیل. چند روایت دیگری هم عقیب این اورده است که بعضی هم در کلام امام علیه السلام است که حضرت در انجا فرمود لیس علی النسا اذان و لا اقامه و لا جمعة و لا جماعة،

تقریب استدلال این است که این که فرموده لیس علی النسا اذان و لا اقامه، یعنی واجب نیست، نه این که مستحب نیست، چرا؟ چون ما نص داریم که در حق زنها هم اذان و اقامه مستحب است، وقتی که نص داریم روایت اولی همین باب 14 صحیحه عبد الله بن سنان،«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ وَ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تُؤَذِّنُ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ حَسَنٌ إِنْ فَعَلَتْ فرمود اون اشکالی ندارد. بلا اشکال اذان و اقامه در حق زنها حسن دارد، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ أَجْزَأَهَا أَنْ تُكَبِّرَ وَ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ.» پس این که میگوید لیس علی النساء اذان و لا اقامه نمیتواند رجحان باشد باید لزوم باشد، لیس علی النسا، لیس علیهن اذان و لا اقامه یعنی لازم نیست بر انها، وقتی که بر نسا لازم نیست مدلولش این است که بر رجال لازم است ولی در اذانش ما دلیل داریم و رفع ید میکنیم ولی در اقامه همان حرف صاحب حدائق، در اقامه ما دلیل نداریم به ظهور روایات در وجوب تمسک میکنیم. لیس علیهن اذان و لا اقامه یعنی لا یلزم علیهن به اون قرینه ای که گفتیم.

حالا این جور ادعا شده است، و لکن این فرمایش هم درست نیست، اولا اگر ما فقط یک مستحب داشتیم و یک لازم، خب جا داشت بگوییم مستحب که در حق این ها هست پس لیس لزوم را برداشت، اگر ما دو فرد داشتیم این استدلال صورت داشت، و لکن ما سه فرد داریم. یک فرد مطلق رجحان حسنٌ خوب است این در حق زنها هست. یک فردش رجحان اکید است که تا میتوانید ترکش نکن، این همه ترغیب دارد، یک فردش وجوب است. خب لیس علی النسا اذان و لا اقامه، معلوم نیست لیس علیهن اذان و لا اقامه لزوم باشد، نه چرا لزوم، مستحب اکید هم با ان سازگاری دارد. همین که بر زنها مستحب اکید هم نباشد صحیح است بگوییم لیس علیهن اذان و لا اقامه، یعنی همان اذانی که در حق مردها مستحب اکید بود همان را برداریم. انحصار نیست که اگر مستحب یک طرفش استحباب ثابت بود طرف دیگر لزوم است یک حد وسطی دارد شاید این حد وسط به لحاظ اون باشد. این روایت دلالتی ندارد اولا.

ثانیا این جمله در صحیحه جمیل در روایت صحیحه امده است ولی در لسان راوی است اگر هم بگوییم وصف مفهوم دارد لیس علی النسا یک نوع وصف است دیگر، اذان و لا اقامه، این در وقتی است که در لسان امام باشد. بله در لسان امام باشد اگر فرمود لیس علی النسا اذان و لا اقامه میگوییم خصوص نسا را اورده است یک نکته ای دارد، این در کلام سائل است نه در کلام امام.

ان قلت که نه این را اقای خویی جواب داده است در روایات دیگر در کلام امام امده مرحوم اقای خویی فرموده است ان روایات همه انها ضعیف السند هستند. اونی که سند دارد دلالت ندارد اونی که دلالت دارد سند ندارد.

و لکن در ذهن ما این است که لیس علی المراه اذان و لا اقامه در چند روایت است اینها وثوق کامل به صدور این هست. یک مبنا است دیگه، مرحوم اقای خویی تک تک روایات را نگاه میکند و میگوید سند ضعیف است. ما میگوییم اگرچند روایت بود نمیشود، یک امر سیاسی نبوده که احتمال کذبش خیلی بعید است، ما میگوییم نه در چند روایت است در کلام امام هم هست که لیس علیهن اذان و لا اقامه لذا ما جواب دوم را نمیتوانیم بپذریم. همان جواب اول را.

ثالثا وحدث سیاق هم مانع است که ما لزوم بفهمیم. در همه این ها اذان هم هست لیس علیهن اذان و لا اقامه اذانش مستحب موکد است وجوب نیست، بعید است که اقامه وجوب باشد و اون استحباب موکد باشد. این عرفی نیست.در بعضی از این روایات جمعه و جماعت را اورده است اونها که لزومی نیست نفی لزوم نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: گفت لیس علی النسا اذان و لا اقامه و لا جمعه و لا جماعه، ما همین روایاتی که اذان و اقامه دارد میگوییم چند تا است.

این است که وحدت سیاق هم مانع میشود که بگوییم منفی لزوم است نه استحباب موکد. استفاده این که منفی در این جا ها لزوم است تا نتیجه بگیریم پس بر رجال لازم است نه ما نمیتوانیم این را نتیجه بگیریم.

در ذهن ما اون جواب اقای خویی اصلا جا نگرفته است. ما میگوییم کار به مفهوم لقب و وصف و اینها ندارد که در اصول میگوییم. اصلا میگوییم وقتی که میگوید لیس علیهن اذان و لا اقامه، متفاهم عرفی این است که بر رجال هست، اینها در مقام تحدید هستند. وقتی که زنها را از مردها جدا میکند و میگوید لیس علیهن اذان و لا اقامه یعنی علی الرجال هست. ما ذهن عرفیمان این را میگوید. کار به اصول نداریم که میگوید وصف مفهوم دارد یا ندارد، این جا لقب است یا وصف است، معتمد بر موصوف است، ظاهر این خطابات میگوید لیس علیهن برای چی میگوید برای اینها نیست؟ یعنی بر رجال هست. اگر بر رجال هم نیست لیس علی النسا گفتن نداشت. ما جواب دوم مرحوم اقای خویی را نمیپذریم. مهم جواب اول است که لیس نفی لزوم نیست، و موید ان جواب سوم است که بحث سیاق بود. بحث سیاق موید همین است که نفی لزوم نیست لذا این طایفه ی ثالثه هم که استدلال کرده اند برای وجوب اقامه این هم ناتمام است.

سوال:؟؟؟

جواب: بله، نه، به غرض اثبات بر رجال است دیگه. ما اصلا میگوییم این جملات به غرض اثبات بر رجال است بر انها نیست یعنی بر انها هست. ظاهرش این است. بله دو غرض است.

و اما طایفه چهارم روایاتی است در ادامه بحث میخوانیم روایاتی داریم که میگوید در اقامه طهارت شرط است. در اقامه قیام شرط است. در اقامه باید تکلم نکرد. یک چیزهایی را بیان میکند که با وجوب اقامه سازگاری دارد اگر اقامه مستحب است مثلا باید طهارت داشته باشد مثلا بعید است. باید روبه قبله باشی این بعید است. این شرایطی که در مورد اقامه در روایات ذکر کرده اند ادعا این است اینها مناسب با وجوب اقامه است. امر مستحب که این قدر بند و بیل ندارد دیگه مستحب است دیگه.

سوال:؟؟؟

جواب: بله همین الان.

در خصوص اقامه اینها هست و از طرفی در اذان هم نیست این مرحوم صاحب حدائق میگوید این معلوم میشود که فرق است بین اذان و اقامه اذان مستحب اکید است پس اقامه وجوب دارد. این جور استدال شده است به این طایفه ای از روایات که سیاتی.

اصل اون مساله طهارت شرط است یا نیست استقبال شرط هست یا نیست فیه کلام سیاتی. ما در این جا سلمنا قبول کردیم اقامه این شرایط را دارد. اما این که کسی استدلال بکند تمسک بکند چون این شرایط را دارد پس واجب است نه، شرایط برای مستحبات هم هست. نماز مستحبی باید طهارت داشته باشی. نماز مستحبی در حال سکون باید رو به قبله باشی. وجوب شرطی با استحباب هم سازگاری دارد. در نماز غفیله میگوید باید ایه و  واجب است ایه ذاالنون را بخوانی. اشکالی ندارد وجوب شرطی با استحباب نفسی هم سازگاری دارد این اعم است اینها اعم هستند العام لا یثبت الخاص اینها هم میسازند با وجوب هم با استحباب میسازند.

سوال:؟؟؟

جواب: مناسبت نه، نه مستحبات هم شرط دارند. همین نماز مستحب الان مثال زدم. نه استقبال که شرط حقیقت نماز نیست. ستر شرط حقیقت نماز نیست که. ولی در نماز مستحبی، بابا مگه مستحبات نمیتوانند یک سری شرایط داشته باشند که اگر انها مراعات نشوند مستحب امتثال نشده باشد. نه این طرف دلیل محکمی، چون ما نمونه های زیادی داریم در مستحبات واجبات شرطی زیادند پس مجرد وجوب شرطی دلالت بر نفی استحباب ندارد. حرف متینی است.

سوال:؟؟؟

جواب: بله استحباب اکید هم هست. استحباب اکید دارد این شرایط را گفته اند و چون که نزدیک به نماز بوده است مبررش این است چرا در اذان نگته اند. اذان جهت اعلامی در او هست و مقداری فاصله دارد. ولی چون وصل به نماز است گفته اند که حالات نمازی را مراعات بکنید.  این هم مبررش، که فرق بین اذان و اقامه گذاشته اند. این ها هم دلالتی ندارد.

طایفه دیگری از روایت عرضم به خدمت شما سیاتی باز ما روایاتی داریم نصوصی داریم اگر کسی اقامه را فراموش کند قبل از این که رکوع بکند میتواند نمازش را بشکند و اقامه را بگوید. خب قطع صلات حرام است وقتی حرام است چطور برای اقامه گفتن مجاز شده است این باید اقامه واجب باشد تزاحم کند وجوب او اقوی از حرمت این باشد تا جایز باشد قطع صلات للاقامه. فی الجمله این منصوص است روایت معتبره داریم فی الجمله جایز است قطع صلات برای اقامه منسی. اقامه ای که یادمان رفته است. میگوید این دلیل بر وجوب اقامه است. و الا چطور قطع صلات که حرام است چطور مجوز داریم. خب این تقریب استدلال.

و لکن این استدلال هم علیل است. یک مبنا این است که اصلا قطع صلات حرمت ندارد اصلا کی گفته است حرام است. ما دلیلی بر حرمت قطع صلات نداریم و ان کان مشهورا. ولی ما دلیل نداریم. مرحوم اقای خویی از کسانی بود که میگفت ما دلیلی بر حرمت قطع نداریم همین جوری میتوانی قطع کنی. این روایات میگویند که همین جوری میتوانی قطع کنی خب برای اقامه هم میتوانیم قطع کنیم. مبرر هم دارد. خیلی هم چیز مستبعدی نیست. اما اگر گفتیم نه قطع صلات حرام است میگوییم باز این روایات دلالت ندارند که اقامه واجب باشد. قطع صلات حرام است شما میتوانید این جا برای اقامه نمازت را قطع کنی. پس اقامه واجب است؟ نه، شارع مقدس حرمت قطع را تخصیص زده است از اول. قطع صلات حرام است مگر به خاطر (همین جور هم هست در اون روایاتش هست) مگر به خاطر درک یک فضیلتی. و حالا اون فضیلت در این روایات شده است ثواب اقامه. شارع مقدس حرمت قطع را این جا تخصیص زده است. باب، باب تزاحم نیست تا شما بگویید من کشف میکنم وجوب اقامه را. نه، از اول حرمت قطع ضیق است. حرام است قطع صلات الا لدرک فضیلت. حالا فضیلت قضای حاجت مومن و یا گفتن اقامه. یا گفتن اذان.

سوال:؟؟؟

جواب: همین را چی جواب بدهیم. این ها را از کجا میگوییم میگویید شاید از اول حرمت قطع ضیق بوده است و وقتی ضیق بوده است دیگه این جا که اجازه میدهد قطع را کاشف نیست اقامه. از اول. یک احتمال است. یک احتمالی که دلیل دارد سیاتی. که حرام است قطع صلات ارتجالا. بلا جهة، اگر یک جهتی در میان امد از اول حرمت نیست مفسده ای در کار نیست. پس این که فرمودند حاصل الکلام میتوانی نماز را قطع کنی و اقامه را بگویی این دلیل بر وجوب اقامه نمیشود شاید از این باب است که از اول در اینجا حرمت نبوده است. این که فرموده است میتوانی نماز را برای تدارک اقامه قطع کنید این دلیل نمیشود که اقامه واجب است نه، با این هم میسازد از اول حرمت قطع ضیق بوده است و اینجا را اصلا نگرفته است لذا گفته است قطع کن و این دلالت بر وجوب اقامه ندارد این هم صورت خیلی فنی ندارد این ادله. دیگه حالا صاحب حدائق خیلی ها را اورده است صاحب جواهر خیلی از این ها را اورده است.

اخرین طایفه هم روایاتی است که میگوید الاقامه من الصلاة، در باب عرضم به خدمت شما، روایاتی که اقامه را ادعا کرده است نماز است خب نماز واجب است این هم که نماز است پس این هم واجب است. باب 10 تکلم هم همان بود که گفتیم. این که اقامه را تنزیل کرده است به جزئی از صلات حدیث 12  «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْمَكْفُوفِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا هَارُونَ الْإِقَامَةُ مِنَ الصَّلَاةِ فَإِذَا أَقَمْتَ فَلَا تَتَكَلَّمْ وَ لَا تُؤْمِ بِيَدِكَ.»

چند روایت است که اقای خویی هم به نظرم اشاره کرده است میگوید همه روایات ضعیف السند است. حالا مهم نیست، نکته مهمه ای ندارد این روایاتی که میگوید اقامه من الصلاة است حقیقتا که جزء نماز نیست روایات کثیره ای است که صلات اولها التکبیر و اخرها التسلیم حقیقتا که اقامه جز نماز نیست. بعضی از روایات داریم که در اقامه تکلم کردن به جهاتی که مربوط به نماز است اشکالی ندارد. تقدیم امام نمیدانم مرتب کردن صفوف که حقیقتا گفتنی نیست کسی بگوید اقامه جزء نماز است، نیت نماز از تکبیر شروع میشود نماز از تکبیر شروع میشود. نماز بدون اقامه صلاةٌ قطعا. هیچ جزئی ترک نشده است پس این که فرموده است اقامه جزء نماز است یک نوع ادعا است یک نوع تنزیل است حالا باید ببینیم به چه لحاظ است. اقامه الاقامه من الصلاة جزئی از صلات است این به چه لحاظ است که میگوید جزئی از صلات است. ایا جزئی از صلات است یعنی به لحاظ تمام اثار حتی وجوبش؟ یا نه این ها اطلاق ندارد. اقامه جزئی از نماز است تنزیل است این تنزیل اطلاق ندارد. جزئی از نماز است همان اثاری که در خود روایت اورده است فلا تتکلم دیگه صحبت نکن. تازه صحبت نکردن باز استثنا دارد. اشاره نکن. حالت نمازی به خودت بگیر. اقامه جزئی از نماز است، مثل این که تعقیبات هم جزء نماز است جزء نماز است یعنی حالت صلاتی هنوز هست مشغول ذکر باش حرف نزن ادامه به تعقیبات بده، اقامه جزء نماز است اگر هم سند روایات تمام باشد استفاضه داشته باشد روایات دلالتی برمطلوب ندارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه، نمیخواهد بگوید جزء نماز است حتی از حیث واجب بودن یعنی از حیث تکلم، تکلم نکن، تازه اون هم گفتیم بعضی از اثار را بر ان مترتب کرده است.

خب اینها مهم نیست مرحوم اقای خویی فرموده است این روایات هیچ کدام دلالتی بر مطلب ندارد و ما یمکن ان یستدل به علی وجود المقتضی دو روایت است. که یک روایت اگر یادتان باشد ما در باب اذان گفتیم. گفتیم ایشان یا مقررش غفلت کرده است اون بهترین روایت بود ایشان هم امده است گفته است در باب اقامه بهترین روایت است. «روایت عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ أَخِيهِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُصَلِّ الْغَدَاةَ وَ الْمَغْرِبَ إِلَّا بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ وَ رُخِّصَ فِي سَائِرِ الصَّلَوَاتِ بِالْإِقَامَةِ وَ الْأَذَانُ أَفْضَلُ.» حدیث 5 باب 6 موثقه سماعه قبلا خوانده ایم. گفته این بهترین روایتی است بر مدعای صاحب حدائق، منتها در نماز غدات و مغرب فقط. به چه تقریبی؟

فرموده است لا تصل ظاهر لاتصل ارشاد به این است که نماز فاسد است بدون اذان و اقامه، وجوب شرطی دارد اقامه. لا تصل الغداة و المغرب الا باذان و اقامه، ما در اذانش رفع ید کردیم. این مثل لا صلاة نیست این مثل اغتسل للجمعه و الجنابه، لا تصل نسبت به اذانش رفع ید کردیم و گفتیم لا تصل یعنی خیلی بد است. اما نسبت به اقامه ما دلیل بر خلاف نداریم لا تصل الغداة و المغرب الا باقامه یعنی بدون اقامه باطل است. بهترین روایت موثقه سماعه است که دلالت دارد بر این که اقامه شرط صحت صلات است. ادامه ان هم موید است مثلا و رخص فی سائر الصلوات یعنی در مغرب و غدات مرخص نیستی، ممنوع است باید بیاورید. فی سائر الصلوات رخص، بالاقامه ظاهر این است که دو نکته استفاده میشود رخص تاکید همین که در صبح و مغرب نمیتوانید این دو تا را ترک کنید، نکته دوم این است که در سائر صلوات هم فقط در اذان مرخص هستی یعنی باز اقامه مرخص نیستی. اقامه را باید باز بیاوری. ترک اذان را مرخصی. و الاذان افضل. اذان افضل است اذان را از اقامه جدا میکند پس اقامه واجب است دیگر. در ترک اقامه ما مرخص نیستیم.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نائب فاعلش بشریت است. و رخص. اون فعل است. مرخص هستند همه انسان ها در سائر صلات به چه چیزی. اقامه را بگویند مجاز هستند. یعنی ترک اذان اشکالی ندارد. خوش گفته است اذان افضل است. از این بهتر چی.

فرموده تنها روایتی که میتواند مقتضی را، تنها نه، دو تا روایت داریم که مقتضی را تمام میکند میگوید اقامه واجب است یکی این موثقه است منتها در خصوص نماز غدات و مغرب. کسی هم نگوید، لا یقال اذان که شرط نیست وحدت سیاق اقامه هم شرط نیست، نه این وحدت سیاق در جایی که به قرینه خارجیه استفاده بشود، ما مجبوری دست برداشتیم از اذان به قرینه خارجیه است. اون دلیل نمیشود که از دیگری هم باید دست برداریم. از اذان دست برمیداریم نسبت به اذان از لا تصل دست بر میداریم. کلمه دست برمیداریم هم بر مبنای ایشان درست نیست میگوید لا تصل در اذانش ترخیص در ترک دارد میگوییم لا تصل کراهت، در اقامه ترخیص ندارد میگوییم لا تصل وجوب. یعنی منع. وجوب شرطی. منع. این جور فرموده است و مطلب را تمام کرده است.

یکی این روایت و روایت دوم که میگوید من کسی را ندیدم به این روایت تمسک کند راست میگوید ما هر چه گشتیم نه در جواهر و نه در حدائق و نه در مستمسک، این روایتی که الان خواندم صاحب حدائق تمسک کرده است و این هم جزء روایات وجوب اقامه اورده است ولی این روایت دومی صحیحه زراره است در صحیحه زراره باب 37 این جور دارد که یک روایت طویله ای هست مقداریش هم مرحوم صاحب وسائل این جا اورده است:« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ.» اون جا در باب 63 اوقات مفصل اورده است. اگر میخواهی نمازهای قضا را بیاور اما اولش همین که صبح فوت شده است اول ان را بیاور. بعد اذان بگو و اقم ثم صلها تا این جا کاری نداریم، ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ اونهای دیگری که قضا میکنی هر کدام برایش یک اقامه بگو. در نماز قضا فرموده است اذان یک مجلس کافی است ولی برای هر نمازی که در اون مجلس میخواهی یک اقامه بگو. وقتی که نماز قضا که امرش اخف است اقامه در ان لازم باشد در ادا دیگه به طریق اولی.

سوال:؟؟؟

جواب: نه، اره دیگه همان داخل وقت هست ملاک بیشتری دارد دیگه حرمت بیشتری دارد مواظبت بیشتری را اقتضا میکند. قضا تابع ادا است. اصل ادا است این به تبع او است. تابع اگر داشته باشد متبوع به طریق اولی دارد دیگه. این بدیهیات را اشکال نکنید. قضا تبع است.

فرموده لم ار من استدل بها، این بهتر از قبلی است چون قبلی در خصوص نماز مغرب و صبح است ولی این همه نماز ها را میگوید. در هر نمازی اقامه لازم است.

سوال:؟؟
جواب: صل، دیگه از این بهتر؟ فاذن که دلیل داریم از ان رفع ید میکنیم. و اقم، اقم امر است ظهور در وجوب دارد. ثم صلها ما بعدها باقامه اقامه، هم اقامه نماز اولی و هم اقامه نماز های بعد را امر داریم.

سوال:؟؟؟

جواب: نه دیگه. نه این که قبول نکرده است. نه ما در ناحیه مقتضی صحبت میکنیم.ما دلیلی اونجا پیدا نکردیم. ما میاییم سراغ قضا که میگوید اقامه واجب است پس معلوم میشود که ادا هم واجب است.

این جور گفته است و مقتضی تمام است و ما باید برویم سراغ مانع. ایا این مقتضی مانع دارد یا نه. مقام ثانی. بعد امده ثابت کرده است که مانع داریم. حالا کلام در این است که ایا استدلال ایشان به این دو روایت تمام است یانه، در ذهن ما این است که روایت دوم که خیلی گیر دارد و روایت اولی هم خالی از اشکال نیست.