خارج فقه جلسه 57 14/9/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث در این بود که ایا مقتضی برای وجوب اقامه تمام است یا مقتضی قاصر است؟ چند طایفه از روایات بود که ادعا شده بود مقتضی وجوب هستند که بحث کردیم. باقی ماند اونی که مرحوم اقای خویی اینجا متعرض شده اند و فرموده است که دو وجه برای تمامیت مقتضی داریم. وجه اول موثقه سماعه بود «عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ أَخِيهِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُصَلِّ الْغَدَاةَ وَ الْمَغْرِبَ إِلَّا بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ وَ رُخِّصَ فِي سَائِرِ الصَّلَوَاتِ بِالْإِقَامَةِ وَ الْأَذَانُ أَفْضَلُ.» یک روایت دیگری هم هست که دیروز جا گذاشتیم. مرحوم اقای خویی فرموده روایت دیگری هم داریم موثقه عمار است که فرمود باب 11 حدیث 4 اینجا این طور دارد:
«بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا قُمْتَ إِلَى صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ وَ افْصِلْ بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ بِقُعُودٍ أَوْ بِكَلَامٍ أَوْ بِتَسْبِيحٍ.» فرموده است این هم دلالتش تمام است بهتر هم هست از موثقه سماعه، موثقه سماعه در خصوص مغرب و مثلا غدات بود ولی این در مطلق صلوات است ایشان فرموده است. در مطلق صلوات ما را امر کرده به این که اذان و اقامه بگویید نسبت به اذان قرینه داریم رفع ید میکنیم نسبت به اقامه به وجوب خودش باقی است. که مرحوم اقای حکیم هم گویا بهترین روایت را در باب، همین روایت موثقه عمار قرار داده است و این را اورده است و فرموده موثقه عمار ظاهرش وجوب است منتها میگوید ظهورش قوی نیست سیاتی.
دو روایت این جا است و یک روایت هم روایت بعدی هم که صحیحه زراره بود که در مورد نماز قضا بود ایا اینها دلالت دارند یا ندارند مقتضی با این سه روایت درست میشود یا نه در ذهن ما خیلی صاف نیست. اولا که ایشان فرموده است موثقه سماعه این جور فرموده است احدهما ما ورد فی صلاتی المغرب و العشا ولی چون ذیلش دارد رخّص در همه نمازها وجوب اقامه استفاده میشود شاید مراد ایشان هم همین باشد نه این که ایشان بفرماید از موثقه سماعه خصوص مغرب و غدات و از موثقه موثقه عمار همه، نه از همون موثقه سماعه هم همه استفاده میشود در اذانش فقط مغرب و غدات بود در اقامه که گفت و رخص بالاقامه فی سائر الصلوات، یعنی اقامه همه جایی است.اذان است که ترکش جایز است ولی اقامه در همه به حال خودش باقی است.
سوال:؟؟؟
جواب: خب حالا، نه رخص ترک اذان، رخص ترک اذان، این که میگوید رخص فقط اقامه را بگویید یعنی اذان را ترک کنید و الاذان افضل.
این مهم نیست حالا موثقه سماعه اگر دلالتی داشته باشد در همه صلوات دلالت دارد که اقامه واجب است ولکن مشکل ما این است و لو ما سابقا گفتیم بهترین روایت برای دلالت بر وجوب اذان همین موثقه سماعه است که ایشان اونجا غفلت کرده بود و نیاورده بود ما گفتیم این بهترین روایت است لا تصل المغرب و الغداة الا باذان و اقامه، ولکن یک شبهه برای ما پیدا شده که گیر کردیم در دلالت این موثقه بر وجوب اذان یا اقامه فرقی نمیکند. و اون شبهه این است که در موثقه نماز را میگوید که میگوید نماز را نخوان. نمیگوید لا تترک الاذان و الاقامه میگوید نماز را بدون اذان و اقامه نخوان. نماز را بدون اذان و اقامه نخوان میسازد که اینها مستحب موکد باشند.
سوال:؟؟؟
جواب: اگر گفت لا تصل الغداة و المغرب الا باذان و اقامه نماز این امر و نهی مثل روایت بعدی نیست فأذّن به خود اذان تعلق نگرفته است به خود اقامه نگرفته است به نماز تعلق گرفته است میگوید نماز را بدون اذان و اقامه نیاور و لو از باب این که اذان و اقامه مستحب موکد است. باز اگر گفته بود لا صلاة الا باذان و اقامه یک چیزی، لا صلات عمودش به اذان و اقامه است. گفته است لا تصل المغرب و الغداة الا باذان و اقامه.
به قول مرحوم حکیم اگر دلالتی داشته باشد یک دلالت ضعیفی است که به اندک قرینه ای از بین میرود ما خواهیم گفت لا تصل الغداة و المغرب الا باذان و اقامه، ظهورش در وجوب اذان و است الا ان یقال که این زجر از نماز بدون اذان و اقامه است نه بعث به اذان و اقامه. این فرق میکند. خب حالا این شبهه است. که اخیرا در ذهن ما پیدا شده بود.
اما روایت ثانیه. روایت ثانیه که موثقه عمار است ما در ذهنمان این است که دلالتی ندارد. در موثقه عمار که فرمود باب 11 حدیث 4 فرمود «إِذَا قُمْتَ إِلَى صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ وَ افْصِلْ بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ بِقُعُودٍ أَوْ بِكَلَامٍ أَوْ بِتَسْبِيحٍ.» اگر این وافصِل نبود میگفتیم امر است اذا قمت مثل اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم دلالت بروجوب دارد ولی چون وافصل دارد امر به فصل کرده است تو ذهن ما این است که عمود کلام موثقه داستان فصل است فصل را میخواهد بیان کند. نه این که بخواهد امر کند به اذان و اقامه اذا قمت الی صلاة فریضه فاذن و اقم و افصل بین الاذان و الاقامه بین انها فاصله بیانداز. بقعود او بکلام او بتسبیح، عمار هم همین را فهمید که داستان فصل را میخواهد بیان کند. تتمه روایت در حدیث 11 است « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ كَمِ الَّذِي يُجْزِي بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ.» ذیلش هم که او سوال را تکرار میکند از مقدار فاصله است. عمود کلام در موثقه عمار داستان فاصله است اگر فرموده فاذّن و اقم از جهت مقدمه برای این که حکم فاصله را بیان کند. بلند شدی نماز خواندی اذان و اقامه بگو و بین انها فاصله قرار بده، نمیخواهد اذان و اقامه مفروغ عنه بوده است نمیخواهد حکم اذان و اقامه بیان کند. مثل این است که این جور گفته است وقتی بلند شدی اذان گفتی و اقامه گفتی بین انها فاصله قرار بده.
سوال:؟؟؟
جواب: بیش از این زور ندارد. چون اون را ادامه داده است. وافصل بینهما بقعود او بکلام او تسبیح باز دوباره سوال کرده که اقلش چیست الحمدلله به ذهن میزند که این روایت این را میخواهد بیان کند. خصوصا عمار که در نقلهایش خیلی دقت نداشته که الفاظ را درست به ما برساند میگوییم محتمل است قویا این روایت داستان فصل را میخواهد بیان کند، به منزله این است وقتی که بلند شدی اذان گفتی و اقامه گفتی فاصله بیانداز اما حکم اذان و اقامه چیست، روایت ساکت است. اینها لااقلش ظهور را ضعیف میکند برای مرتبه بعد مفید است.
اما روایت بعدی که ایشان میفرماید لم أر من استدل به این روایت صحیحه زراره در باب 37 حدیث 1 دیروز خواندیم صحیحه زراره بود «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ از اول شروع به قضا کن فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ» مشکل صحیحه زراره که شاید به خاطر این جهت است کسی استدلال نکرده است این است که این صحیحه زراره همش دارد مستحبات را بیان میکند. شروع از اول نماز قضا از مستحباب است بلااشکال. اذان هم این چنین است. بعدی ها را بعدش بخوان. همه این ها امور مستحبه است خیلی بعید است که وسطش که میگوید فأقم وجوب باشد. ما درست است که وحدت سیاق را در همه جا به طور کلی قبول نداریم، ولی وقتی که چند چیز مستحب است در ضمنش یک امر مشتبه میاید لا اقلش این است که اون مشتبه نمیشود به ان استدلال کرد. ما میگوییم هر چند درست است امر ظهور در وجوب دارد ولی ظهورش یک ظهور قوی نیست به اندک مناسبتی مردم میگویند این شریعت همان طور که واجبات را با اوامر بیان کرده است محرمات را با نواهی بیان کرده است مستحبات را با همین اوامر بیان کرده است. طبیعتی است که ما مستحبات را به عیالمان با انت مرخص بیان نمیکنیم. یک جور امر میکنیم. وحدت سیاق باعث میشود که ما نتوانیم بگوییم امر ظهور در وجوب دارد. خصوصا نماز قضا، اضافه کنید نماز قضا اقامه اش واجب باشد این هم کسی نگفته است در قضا اقامه واجب است. این هم خیلی بعید است که نماز قضا اقامه واجب باشد نهایتش این است که در نماز ادا کسی قائل به وجوب اذان و اقامه بشود اما در نماز قضایی واجب باشد این هم خیلی بعید است شاید کسانی که استدلال نکرده اند نکته اش این بوده است.
اگر کسی این حرفها را قبول کرد مقتضی قاصر، فبها. اما اگر کسی گفت امر ظاهرش در وجوب است همین حرفهای اقای خویی، لا تصل ظاهرش ارشاد به بطلان است و مقتضی تمام است ایا مانعی داریم یا نه؟ مقام ثانی، مانع داریم از این مقتضی یا نه؟ گفته اند ما موانعی داریم نه مانع. موانعی داریم برای مقتضی.
المانع الاول روایاتی که در ملائکه صف میبندند. روایات متواتره بود اونجا یقین داریم بعضی از اون روایات از امام صادر شده است متواتر که در فقه میگویند غیر از متواتر منطق است یعنی یقین به صدور بعضی داریم تواتر اجمالی دارد نمیشود همه اون روایات دروغ باشد ادمهای جلیل القدری روایت کرده اند. اونجا مضمونش این بود اذان و اقامه بگویی دو صف تشکیل میشود پشت سر اقامه تنها یک صف تشکیل میشود. تقریب استدلال این است: این که خاصیت اقامه یک صف از ملائکه است این با استحباب اقامه سازگاری دارد صف بستن که لازم نیست، این که میفرماید اقامه بگویی اقامه تنها بگویی یک صف میایند ملائکه، این به ذهن میزند که اگر اقامه نگویی نمازت درست است ولی فرادی است، مویدش هم این است که در اینها را اقای حکیم این مانع را قبول کرده است موید هم اورده است اقای حکیم از قول عامه که در روایات عامه همین روایت هم هست برای پیامبر هست اونها هم اوردن در بعضی از روایات انها این جور است، اگر اقامه نگویی خلفت کسی نماز نمیخواند لم یصل خلفک احد، ادعا این است که وقتی که میگوید اقامه بگویی یک صف تشکیل میشود متفاهم عرفی این است که اگر نگویی فقط صف ملائکه از دست داده میشود. ببینید همین استظهار را قبول میکنید یا نه.
مرحوم اقای حکیم به این طایفه از روایات استدلال کرده است که از این روایات استفاده میشود اقامه مستحب است ظهور این روایات در استحباب اقامه اقوی است از ظهور اون روایاتی که میگفت واجب است اگر اونها ظهور داشته باشند این ظهورش اقوی است. یک روایت میگوید که لا تصل الا باقامه یک روایت میگوید اقامه گفتی یک صف از ملائکه پشت سرت میایند. ذهن عرفی ما هم همین را میگویند. اقامه گفتی یک صف از ملائکه پشت سرت میایند یعنی نمازت کامل میشود که اگر نگفتی نمازت صحیح است جماعتِ معنوی نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا دیگه میگم این ها استظهارات عرفی است از قدیم گفته اند استظهار پدر و مادر ندارد، ادعا است. نماز نخوان الا با اقامه، اقامه گفتی یک صف از ملائکه پشت سرت میایند پس معلوم میشود الا باقامه یعنی به خاطر کمال پیدا کنند نمازم جماعت بشود نمازم همراه ملائک بشود ملائک طول صفشان من الغرب الی الشرق من الارض الی السما این ها در روایت داریم این ترغیب ها به ذهن میزند که میخواهد استحباب را بیان کند. لا اقلش مردم به عرف اگر این خطابات را بدهیم مردم از اون امر وجوب نمیفهمند.
مرحوم اقای خویی فرموده است نه ظاهر این روایت گفته است این نیست. گفته است واضح نیست که ظاهرش این است که اگر اقامه را ترک کردی نمازت صحیح است کسی پشت سرت نمیاید گفته است نه ظاهرش این نیست این میسازد که اگر اقامه نگفتی نمازت باطل است. مرحوم اقای خویی به همین روایات در باب اذان استدلال کرد میگوید باب اذان با این جا تفاوت دارد باب اذان گفت اگر اذان را نگویی یک صف تشکیل میشود پس معلوم میشود که اذان واجب نیست پس معلوم میشود نمازت صحیح است این جا اگر اقامه نگویی دلالت ندارد که نمازت صحیح است اونجا دلالت تمام است گفت اگر اذان نگویی یک صف تشکیل میشود پس معلوم میشود صحیح است یک صف هست پس اذان واجب نیست این جا میگوید نه میگوید اگر اقامه بگویی بدون اذان یک صف تشکیل میشود. اگر اقامه نگویی ساکت است شاید نماز باطل باشد شاید نمازت صحیح باشد بی صف. همین، بحث سر همین است. که این استظهار عرفی است یا نه ایشان انکار میکند. پشتش گرم است به اون قاعده لو کان لبان و الا این را هم درست میکرد اگر آن قاعده نبود، ما اطمینان داریم.
بعد جواب داده است از اقای حکیم. فرموده این که در روایات عامه امده که سند ندارد روایات عامه است که اگر اقامه نگویی لم یصل خلفک احد، گفته این که دلیل ندارد. بلکه اضافه کرده است گفته است بلکه در ذیل روایات ما یک چیز دیگری امده است در ذیل روایات ملائکه صف میبندند. در بعضی از روایات امده اغتنم الصفین، صفها را غنیمت بشمار. گفته است هم اذان و هم اقامه بگو، اغتنم الصفین، تا دو صف تشکیل بشود. فرموده است ظاهرش این است که یک صف مفروغ عنه است باید تشکیل بشود یک صف مفروغ عنه است که باید تشکیل بشود چون اقامه واجب است میگوید اذان هم بگو دوتا صف تشکیل بشود. این برای اذان است برای دو تا صف اما یک صفش مفروغ عنه بوده که باید اقامه واجب باشد یک صف مفروغ عنه بوده است دو تا صف را غنمیت بشمار یعنی صف دوم را غنیمت بشمار نه هم صف اول هم صف دوم. میگوید اذان و اقامه بگو دو تا را بگو. اون روایت اغتنم الصفین حدیث 4 این جور داشت «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ عَن أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَنْ أَذَّنَ وَ أَقَامَ صَلَّى خَلْفَهُ صَفَّانِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ إِنْ أَقَامَ بِغَيْرِ أَذَانٍ صَلَّى عَنْ يَمِينِهِ وَاحِدٌ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَاحِدٌ ثُمَّ قَالَ اغْتَنِمِ الصَّفَّيْنِ» دو تا صف تشکیل نمیشود دو نفر میایند یک صف میشود. اذان را بگو تا دو صف تشکیل بشود. مال صف دوم است.
سوال:؟؟؟
جواب: این که میگوید غنیمت بشمار صف دوم را پس معلوم است که صف اول لازم است این را غنیمت بشمار. گفت اذان باشد دو صف است معنایش این است که اذان بگو تا صف دوم تشکیل بشود.
مرحوم اقای خویی فرموده است ذیل روایات ما یک چیزی امده است که با وجوب اقامه سازگاری دارد نه با عدم وجوب اقامه. ولکن انصاف این است که این هم دلالت ندارد. ما این را هم قبول داریم اغتنم الصفین این مال اذان است و مال صف دوم دارد ترغیب میکند روایت من اذن و اقام صلی خلفه اون مهمش اذان است بعد میگوید اذان نگویی فقط این طرف و ان طرف دو نفر میایند. فاغنتم الصفین این ترغیب به اذان است ترغیب به صف دوم است این را ما قبول داریم اما این که ثابت میکند این صف اولش مفروغ بوده که باید محقق باشد نتوانستیم بفهمیم. نه مفروغ عنه این بوده است، با این هم میسازد بدون اذان واقامه هیچ صفی تشکیل نمیشود، این مفروغ عنه بوده است. حضرت فرمود سعی کن اذان را بگویی که دو تا صف تشکیل بشود. ترغیب به اذان است درست است ولی منافات ندارد که بی صف هم صحیح باشد. این از کجا استفاده میشود که بی صف باطل است. با این هم میسازد که یک صف هم لازم نیست. بدون صف هم نماز صحیح است ولی حضرت فرموده است اذان را رها نکن دو صف تشکیل بشود. دلالتی ندارد که مفروغ عنه بوده است یک صف لازم است که بشود اغتنم الصفین دلیل بر وجوب اقامه. ما از این وجوب اقامه را نمیتوانیم بفهمیم. اغتنم الصفین صف دوم را غنیمت بشمار از دست نده حالا از باب این است که بدون صف اصلا صحیح است. گفته صف دوم را از دست نده. تاکید بر صف دوم است از باب این که بی صف هم صحیح است یا با این هم میسازد بی صف باطل است با یک صف صحیح است و صف دوم را از دست نده. از دست ندادن با هر دو سازگاری دارد که مفروغ عنه بوده بی صف باطل است میگوید صف دوم را، نه، صف دوم را از دست نده دلالت نمیکند که یک صف مفروغ عنه است فرمایش ایشان درست نیست در ذهن ما این است که این مانع اول عرفی است. ذهن عرفی ما میگوید که اقامه بگو تا یک صفی از ملائکه پشت سرت باشند این میسازد با استحباب، میخواهد بگوید مستحب است اقامه.اثرش یک صف از ملائکه تشکیل میشود خب این مانع اول.
همین جا هم صحبت بکنیم پس مرحوم اقای خویی به این روایت در باب اذان استدلال کرد منافاتی ندارد که این جا قبول ندارد این دو تا با هم منافات ندارد. اونجا قبول کرد بر نفی اذان بر نفی وجوب اذان اینجا قبول ندارد بر نفی وجوب اقامه، واضح است. کما این که ایشان باز به روایت صفوان اونجا استدلال کرد روایت صفوان میگفت که دلالت دارد بر این که اذان واجب نیست به ان استدلال کرد. باب 6 حدیث 2، «فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْأَذَانُ مَثْنَى مَثْنَى وَ الْإِقَامَةُ مَثْنَى مَثْنَى وَ لَا بُدَّ فِي الْفَجْرِ وَ الْمَغْرِبِ مِنْ أَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ فِي الْحَضَرِ وَ السَّفَرِ لِأَنَّهُ لَا يُقَصَّرُ فِيهِمَا فِي حَضَرٍ وَ لَا سَفَرٍ وَ تُجْزِئُكَ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ فِي الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ فِي جَمِيعِ الصَّلَوَاتِ أَفْضَلُ.» وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ فِي جَمِيعِ الصَّلَوَاتِ أَفْضَلُ، مرحوم اقای خویی فرمود این دلیل است بر این که اذان واجب نیست خودش میگوید وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ فِي جَمِيعِ الصَّلَوَاتِ أَفْضَلُ اما این جا برای عدم وجوب اقامه استدلال نمیکند چرا؟ نکته اش این است اونجا که فرمود اذان و اقامه یعنی معاً فی جمیع صلوات افضل، شاهدش این است : این هایی که الان گفته اقامه که داشت دوباره معنا ندارد که بگوید اقامه افضل است در نماز فجر و مغرب گفت اذان و اقامه و تجزیک اقامه بغیر اذان در ظهر و عصر سه تای دیگری هم گفت اقامه دارند اقامه را نفی نکرد گفت اقامه دارند بعد اخرش که گفت وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ فِي جَمِيعِ الصَّلَوَاتِ أَفْضَلُ یعنی مجموعش افضل است.
سوال:؟؟؟
جواب: اون را که خودش گفت. بابا این افضل را اورد برای مواردی که جا مانده اند میخواهد بگوید واجب نیست ولی افضل است اونهایی که جا مانده است. گفت مغرب و صبح را اذان بگو ظهر و عصر و عشا را اقامه بگو وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ فِي جَمِيعِ الصَّلَوَاتِ أَفْضَلُ میگوید از اذانش غافل نشو. وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ فِي جَمِيعِ الصَّلَوَاتِ أَفْضَلُ میگوید درست است که من گفتم ظهر و عصر و عشا اقامه کافی است اذان ندارد ولی بدان اذان و اقامه در همه نماز ها افضل است این مجموعش است نه جمیعش این که مرحوم اقای خویی به صحیحه صفوان در اونجا استدلال کرد بر عدم وجوب اذان و اینجا استدلال نمیکند درست است. بنا نیست که ما هر حرفی که زده چون حرف مرحوم خویی است رد کنیم، نه حرف حساب را باید قبول کرد. بله هم به روایات صفّان اونجا استدلال کرده اینجا استدلال نکرده و به هم به روایات صفوان که اونجا استدلال کرده و اینجا استدلال نکرده نکته دارد در ذهنش یک نکته ای بوده است منتها ما نکته اش را در روایت صفوان قبول داریم ولی در روایت صفّان قبول نداریم.
سوال؟؟؟
جواب: بله جمعش، نمیکند درست است.
مانع دومی که اوردند. مهمش همین مانع بود. سائر موانع، صحیحه حماد، گفته اند از صحیحه حماد استفاده میشود که اقامه واجب نیست. صحیحه حماد داستانی دارد خوب است حتما مطالعه بفرمایید برای ما هم خوب است.
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى سند صحیحه است أَنَّهُ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً یک روزی نشسته بودیم حضرت فرمود تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ خوب بلدی نماز بخوانی. يَا حَمَّادُ؟ قَالَ قُلْتُ اقا من کتاب حریز که در مورد نماز است ان را حفظ هستم چطور بلد نیستم. يَا سَيِّدِي أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِي الصَّلَاةِ قَالَ حضرت به تعبیر ما فرمود بین علم و عمل خیلی فاصله است، حفظی، عمل چی است؟ فَقَالَ ع لَا عَلَيْكَ قُمْ صَلِّ اشکال نداره حفظی بلند شو یک نماز بخوان. قَالَ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ وَ رَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ همه کارها را انجام دادم فَقَالَ ع يَا حَمَّادُ لَا تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ این خطاب به ما هم هست. این که نماز حماد نشد. بعد حضرت فرمود بد است که بر انسان 60 یا 70 سال بگذرد، معلوم نیست که حماد 60 یا 70 سال داشته است نه یک قاعده کلی است، از این روایت استفاده نمیشود که حماد اون موقع 60 یا 70 سال داشته باشد مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَمَا يُقِيمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ فَأَصَابَنِي فِي نَفْسِيَ الذُّلُّ خجالت کشیدم که این جور نمازی تحویل دادم. تو دلم مذلتی افتاد. فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِّمْنِي الصَّلَاةَ شما به من نماز را یاد بدهید فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نماز این است نماز طلبه باید این باشد مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً صاف فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيْهِ دستش را قشنگ نه این که مثل حالت ایست بایستد. دستشان روی زانویشان متذللا. برای ذلت در مقابل رب بیان کنند. قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَيْنَ قَدَمَيْهِ گشاد نایستید. نزدیک باشد قدمیش حَتَّى كَانَ بَيْنَهُمَا ثَلَاثَةُ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيْهِ جَمِيعاً یک پا این جوری نباشد یک پا اونجوری. هر دو رو به قبله. میخواهیم یک نماز تامه بخوانیم. یک نماز از مبلغ دین نماینده دین. حماد از اینها بوده است. لَمْ يُحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ این طور ایستاد بِخُشُوعٍ وَ اسْتِكَانَةٍ در حالت خشوع و استکانه که در مقابل خدا ایستاده و میخواهد با خدا صحبت کند نه که پایش را جابجا کند نه این که این طرف و اون طرف را نگاه کند و خودش را بخاراند، نه حالت تضرع دارد حالت خشوع دارد. فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ نه این که عجله کند. کجا میخواهی بروی. رتل القران ترتیلا. ارام ارام. شاید الفاظ در معنایش استعمال بکنی. تندی که فقط لقلقه زبان است ارام ارام به امید این که به معنا هم التفاتی داشته باشی. وَ قُلْ هُوَ اللَّه أَحَدٌ ثُمَّ صَبَرَ هُنَيْئَةً وقتی که قل هو الله تمام شد فورا به رکوع نرود مقداری صبر کرد. بِقَدْرِ مَا تَنَفَّسَ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ از حالتی به حالت دیگر میخواهد برود الله اکبر.وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَكَعَ وَ مَلَأَ كَفَّيْهِ دو دستش را پر کرد از زانویش چسباند به زانویش. مِنْ رُكْبَتَيْهِ مُفَرَّجَاتٍ وَ رَدَّ رُكْبَتَيْهِ إِلَى خَلْفِهِ حَتَّى اسْتَوَى ظَهْرُهُ حَتَّى لَوْ صُبَّ عَلَيْهِ قَطْرَةُ مَاءٍ أَوْ دُهْنٍ لَمْ تَزُلْ لِاسْتِوَاءِ ظَهْرِهِ»
اون قدر خم شد که اگر اب را پشتشان میریختند این اب تکان نمیخورد. کم خم نشود. اشکال ندارد رکوع واجب انجام دادی. نه، درست خم بشو. اون متکبرها بودند که میگفتند نماز بی رکوع را قبول داریم. اون مال ادم های متکبر است. درست خم بشو. خاضعا. گردنت اماده زدن باشد که صاف صاف. خوب است مطالعه بفرماید خطاب یا حماد بد است که ادم 60 سال یا 70 یا شیخنا بد است که مبلغ دین و نماینده دین هستیم ولی میخواهیم نماز را از سرمان باز کنیم عجله داریم کجا میخواهیم برویم اخرش نماز است مقصد نماز است مقصد خدا است. الان در مقصد قرار گرفتیم. همین هدف است مقدمه چیزی نیست. اگر این طرف و اون طرف میروی برای همین است. این مقصد است. اینجا باید تأنی داشته باشی. خداوند همه ما را اهل نماز قرار بده جزء مصلین قرار بدهد که سخت است.