فقه ـ جلسه ۰۵۸ـ ۱۴۰۱/۰۹/۱۵

خارج فقه             جلسه 58          15/9/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث ما در مانع بود. اگر قبول کردیم وجود مقتضی را برای روایاتی که استدلال شده بود بر وجوب اقامه ایا مانعی داریم یا نداریم؟ عرض کردیم که فرمودند که ما موانعی داریم. عمده موانع روایت صفوان بود که عرض کردیم مانعیت این را مرحوم اقای حکیم پذیرفته مرحوم همدانی مرحوم صاحب جواهر خیلیها مانعیت این را پذیرفته اند فقط اقای خویی اینجا اشکال کرد و گفت روایت صفوان دلالت ندارد. گذشت. مانع دوم روایت صحیحه حماد بود که دیروز خواندیم تقریب استدلال این است که حضرت نماز تامه، مورد روایت صلات تامه است صلات تامه را بیان کرد نه اذان و نه اقامه را اورد پس معلوم میشود که اذان و اقامه واجب نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: میگویند یکی از موارد اطلاق مقامی که حضرت در مقام این بود که همه را بگوید نه اینکه در مقام بیان همه ما له الدخل در غرض اعم از واجب و مستحب را بگوید همین صحیحه حماد است. مثال که برای اطلاق مقامی میزنند یک مثالش وضوئات بیانیه و یکی حج بیانی و یکی هم صحیحه حماد است. این صحیحه اگر جلسه استراحت را نگفت میگیم جزءنماز نیست اطلاق مقامی.

و لکن استدلال به این روایت و دعوای این که روایت مانع از ان روایات است درست نیست چون حضرت اصل نماز را میخواسته بیان بکنند. نماز را خوب بلدی حماد یا نه، اقامه اگر واجب نفسی باشد درست است جایش قبل از صلات است ولی واضح است جزء نماز نیست اگر هم اقامه واجب شرطی باشد شرط صحت نماز اقامه است باز هم جزء نماز نیست مثل وضو مثل بعضی ساتر، امثال ذلک اینها جزء نماز نیستند نماز اولش تکیبر و اخرش تسلیم است. حضرت اصل نماز را میخواستند بیان کنند و الا میفرمود اول وضو را بگیر مثلا وضو هم این طور باشد اینها مد نظر حضرت نبوده است اصل نماز که اولش تکبیر است مد نظرش هست این دلالت ندارد که دیگر هیچ مقدمه ای وضو هم واجب نیست این دلالت بر این ندارد اذان و اقامه هم واجب نیست. ما از صحیحه حماد عدم وجوب اذان و اقامه و عدم شرطیت اقامه را بگوییم چون حضرت در مقام بیان نفس صلات تامه بودند نه با مقدمات. خب بگذریم. این مانع دوم.

سوال:؟؟؟؟

جواب: ولی نماز واجب؛ این هم یک نکته است. اصلا حضرت خواسته نماز نافله را بیان کنند نه این نماز واجب را بیان کند. میخواستم این را بگوییم ولی بعید است این که حضرت میفرماید این که بر ادم 60 یا 70 سال بگذرد بد است یک نماز درست بلد نباشد اون نماز واجب را میخواسته بیان کند. نماز واجب را میخواهی بیان کنید یکی از شرایط صورت نماز واجب اقامه است.

سوال:؟؟؟

جواب: ما که همین طور میگوییم حالا اصلا معلوم هم نیست نماز حقیقی خوانده اند شاید صورت نماز بوده است ولی میخواستند نماز واجب را تعلیم کند. قائل این طور میگوید. ما میگوییم حضرت میخواسته نماز واجب را تعلیم کند ولی خود نماز واجب نه مقدماتش را.

مانع سوم خبر ابی بصیر عن ابی عبد الله علیه السلام قال سالته عن رجل نسی ان یقیم الصلاة حتی انصرف أ یعید صلاته، باب 28 حدیث 2 حضرت فرمود که نسی ان یقیم…. قال لا یعیدها نه نمازش صحیح است و لا یعود لمثلها دیگه این کارها را نکند. دوباره اقامه را بگوید.

گفتند این هم دلالت دارد بر این که اقامه واجب نیست چرا؟ چون درست است که عن رجل نسی فراموش کرده است ولی نه مقصود از نسیان، نسیان واقعی نیست یعنی مثلا التفات کامل نکرده است تو ذهنش بوده است التفات کامل نکرده است نسیان مقصود اون نسیان غفلت محض مقصودش نبوده است. نه این همان متعمد است به چه قرینه ای؟ این خلاف ظاهر است نسی یعنی متلفت کامل نبوده ولی غافل هم نبوده است، گفته است به قرینه ای که میگوید و لا یعود دوباره این کار را نکنند. دوباره این کار را نکردن که با ناسی سازگاری ندارد ناسی دیگه هر وقت نسیان کرد عیبی ندارد این کار را بکند. این که دوباره این کار را نکنید معلوم میشود اون ناسی محض نبوده است و لا یعود لمثلها قرینه است مقصود از نسی، نسیان محض نیست و الا نهی از عود معنا نداشت. پس کسی با التفات اقامه نمیگوید نمازش صحیح است پس این دلیل بر این است که اقامه واجب نیست.

این استدلال هم ناتمام است اولا همان طور که مرحوم خویی فرموده است فوقش این روایت دلالت دارد که اقامه وجوب شرطی ندارد شرط صحت نماز نیست لذا گفت نمازش صحیح است اعاده نمیخواهد ولی دلالت ندارد که وجوب نفسی ندارد شبهه است که اقامه واجب است نفسا او غیرا او شرطا. خب این دلالت دارد که وجوب شرطی نیست اما وجوب نفسی را منع نمیکند اولا. ثانیا این که نسی  را شما حمل بر متذکر کنید این خیلی دور از ذهن است عن رجل نسی ان یقیم الصلاة ظاهر نسیان همان غفلت محض است فراموش کرده است امد فراموش کرد الله اکبر نماز را بست تمام کرد بعد یادش امد ای بابا چه نمازی بود نه اذانی و نه اقامه ای گفتیم فرمود لا یعید. خب اون قرینه چه میگوید فرمود یا لا یعود اشکالی ندارد در حق ناسی بگوید این کار را نکنید چون نسیان یک امر اختیاری است و میتواند تحفظ کند. من فراموش کردم، نماز را بستم بعد که تمام شد یادم امد که اقامه نگفتم حضرت فرمود اعاده نمیخواهد بکنی ولی دوباره این کار را هم نکنی این عرفیت دارد تحفظ کن فراموش نکنی فراموشی هم خیلی اوقات به دست ادم است. “تو باشی که دوباره فراموش کنی”. دوباره این را نکنی. بعضی اوقات میگوید تو باشی دوباره فراموش کنی. اشکالی ندارد نسی به معنای ظاهرش باشد لا یعود هم عرفیت داشته باشد پس لا یعود قرینه نمیشود که نسی مراد متذکر فی الجمله باشد. نه، نسی یعنی نسیان.

سوال:؟؟؟

جواب: بله حرف خوبی است. مضافا ممکن است بگوییم وجوب شرطی دارد منتها خب یک نکته ای هست وجوب شرطی دارد حدیث لا تعاد نسیان را میگوید جاهل را میگوید شما فرض کردید نسی بر متذکر حمل کردید اگر وجوب شرطی داشته باشد باید اعاده کند. نه این هم نمیشود.

خب بگذریم خبر ابی بصیر ناتمام است. مرحوم اقای خویی یک اشکال اضافه کرده است که سندش ضعیف است. خبر ابی بصیر در آن علی بن سندی هست باب 28 حدیث 2 این جور است: باسناده باسناد شیخ طوسی عن محمد بن علی بن محبوب عن علی بن سندی عن حماد بن عیسی عن شعیب بن یعقوب عن ابی بصیر یک بحثی در علی بن سندی هست که ایا اتحاد با شخصی به نام اسماعیل دبنالش یادم رفته است اون ثقه است ایا اتحاد دارد؟ بعضی ادعای اتحاد کرده اند به قرینه راوی و مروی عنه. اقای خویی اتحاد را قبول نکرده است بعضی ها گفته اند که علی بن سندی دو نفر هم باشند غیر از اسماعیل هم باشد این درست است ثقه در حقش نیامده است ولی روایت اجلا دارد کثرت روایت دارد از مستثیات ابن ولید هم نیست ابن ولید هم استثنایش نکرده است.

همه اینها را اقای خویی اورده است ولی مرحوم خویی دنبال این است یک فکر ریاضی است که باید در حقش ثقه بگویند اتحاد هم محرز نیست پس این روایت سندش تمام نیست.

ما میگوییم اولا اتحاد لا یبعد خیلی راویشان یکی و مروی عنه هم یکی است بعید است دو نفر مشترک در راوی و مروی عنه کثیری باشد و ثانیا این کثرت روایت دارد، هشتاد و چند روایت دارد روایت اجلا دارد، ابن ولید هم این را استثنا نکرده است اینها کمتر از ثقه که مثلا نجاشی گفته نیست. خب علی المبنا که ایا سندش تمام است یا نه علی المبنا.

مانع چهارم صحیحه زراره است سألت ابا جعفر علیه السلام عن رجل نسی الاذان و الاقامه حتی دخل فی الصلاة قال فلمیض فی صلاته، فانما الاذان سنّة. تقریب استدلال به این روایت تعلیل است. فانما الاذان سنة اذان سنت است. مقصود از این اذانی که این جا فرموده یعنی اذان و اقامه، میرسیم روایاتی هست که گاهی از باب تغلیب اذان و اقامه را میگوید اذان، اذان را بر هر دو، اون اکبر و اول است به اذان و اقامه اذان میگویند. اینجا فانما الاذان سنة یعنی اذان واقامه، از کجا میگوییم؟ به قرینه سوال که هم اذان و هم اقامه را فراموش کرده است. حضرت فرمود اشکالی ندارد نماز صحیح است فانما الاذان سنة. اذان و اقامه سنت هستند. شاید بعد از اون مانع اولی صفّان، باز مانعی که سر و صورت دارد این مانع است صحیحه زراره. و لکن اشکال شده است بر این استدلال گفته اند که درست است فانما الاذان سنة یعنی اذان و اقامه این را قبول داریم اما این که سنت به معنای مستحب باشد، این معلوم نیست. فانما الاذان سنة شاید مقصود سنت در مقابل فریضه است. حضرت فرموده است اذان و اقامه سنت است و السنة لا تنقض الفریضه پس نمازت صحیح است خصوصا این روایت از زراره است در حدیث لا تعاد باز از زراره است که حضرت فرمود ان التشهد سنة، نسی تشهد را حضرت فرمود نمازش درست است فان التشهد سنة با این که واجب است، این سنت در مقابل ما فرض الله است فریضه است. گفته اند که این مجمل است معلوم نیست فانما الاذان سنة اگر میگفت ان الاذان افضل حق با شما بود ولی گفته است فانما الاذان سنة، سنت هم با واجب نبوی میسازد و هم با مستحب شریعت میسازد میشود مجمل نمیشود استدلال کرد.

ولکن در مقابل مثل مرحوم همدانی، اینها میگویند این خلاف ظاهر است ظاهر از تعلیل این است که تعلیل به یک امر واضحی بکنند اذان و اقامه را یادش رفته است نمازش صحیح است چون اذان و اقامه سنت است تعلیل باید به امر واضحی باشد اگر سنت را به معنای مستحب گرفتی تعلیل واضح است نمازت صحیح است چرا چون اذان و اقامه مستحب است مستحب را ترک کردی ضرر به نماز نمیزند اما اگر سنت معنایش این باشد که شما میگویید در مقابل فریضه، فانما الاذان سنة سنت پیامبر است گفته خدا نیست روشن نیست خب باشه سنت پیامبر، چرا باطل نکند؟ که در این صورت فان السنه لا تنقض الفریضه که در این صورت دقیق میشود و مردم اینها را نمیفهمند این که ترک مستحب نماز را باطل نکنند همه عوام این را میفهمند اما این که سنت باشد و ان السنه را تنقض الفریضه یک امر دقیقی است و مردم نمیفهمند.

سوال:؟؟؟

جواب: بابا زراره میفهمید باز زراره برای بقیه نگفتن که خب سنت است چرا باطل نکند. بقیه هم همین را میفهمیدند زراره که برای انها توضیح نداده است. این روایت را همین قدر برای ما نقل کرده اند.

سوال:؟؟؟

جواب: بله اصلا ما خواندیم سنت دو اصطلاح دارد در روایات، سنت به معنای مستحب، سنت گفت این است که اذان را مقارن طلوع فجر بخواند سنةٌ قطعا در مستحبات استعمال شده است در مقابل واجب ولی اقای خویی میگوید در مقابل ما فرض الله هم استعمال شده است این هم زراره است و حدیث لا تعاد هم مال زراره است پس این سنتی که این جا میگوید مردد است. این دیگه استظهار است ما در ذهنمان همان فرمایش همدانی است تعلیل باید به یک امر واضحی باشد ما اگر حرفهای اقای خویی را نشنیده بودیم از روایت مستحبی که ضرر به واجب نمیزند میفهمیدیم. این هم مانع چهارم.

مانع پنجم اجماع مرکب است که صاحب حدائق جواب داده است این که هر کسی گفته است اذان مستحب است اقامه را هم گفته است مستحب است و مفصلِّی نداریم همانطوری که مرحوم خویی و قبلش صاحب حدائق گفته است این حرفها ناتمام است. اصل اجماعش که محرز نیست ما ادعا کردیم اجماع است، اصل اجماع جای گیر دارد، لذا اصلا اجماع هم باشد قیمتی ندارد چون اینها مدرکش مثلا همین روایات است دیگه.

سوال:؟؟؟

جواب: همین جا هم همین ها را گفته است. ندارد؟ پس اتصال روحی است. به نظرم گفته است. مهم نیست بگوید یا نه. پیاز داغش را ما اضافه میکنیم.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا اینم نه، اینها برای عموم مردم گفته شده است. حالا یک مساله دیگری که جای دنبال کردن دارد، این که ایا اقامه سنت است یا فریضه است این هم خودش محل کلام است. مرحوم اقای بروجردی و بعضی ادعا میکنند ما فرض الله به معنای اعمش یعنی خدا این را فرموده است، اذان و اقامه خدا فرموده است نه ما اتاکم الرسول نیست که سنت باشد، خدا فرموده است این صاف نیست. این ثابت نیست. به جایی هم نمیرسد. اصلا چه چیزی سنت است یعنی اتاکم الرسول است چه چیزی فریضه است ما امر الله در اصل مصادیقش گیر داریم کجاها فرض الله است. مثلا رکوع ما فرض الله است یا نه. این که میگوید وارکعوا مع الراکعین یک جوری است بگوییم این را گفته است سجود هم فرقی بین رکوع و سجود نیست این ها ما فرض الله! بابا سجود نمازی را که نمیگوید. لذا دنبال نمیکنیم اون حرفها را. به جایی هم نمیرسد، اگر خود صاحب مساله گفته است تشهد سنت است میفهمیم. به جایی نمیرسد. یکی از اشکالات ما بر قاعده السنه لا تنقض الفریضه که مرحوم خویی در کتاب حج متنبه شده است که این یک قاعده است السنه لا تنقض الفریضه مختص به نماز نیست ما گفتیم ظاهرش یک قاعده است ولی یک قاعده ای است که کارایی ندارد. ما نمیتوانیم بفهمیم. خودش گفته است سنت و خودش هم گفته است لا تنقض. اما این که یک جایی صاف باشد بدون گفتن صاحب مساله، ما عملا میگوییم این قاعده کارایی ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: خب اونجا معنایش همین است. الرمی سنة یعنی سنت فریضه را نقض نمیکند. شبیه ما احل حراما در حدیث المومنون عند شروطهم است که قاعده بودنش گیر دارد، کجا است حرم حلالا قاعده بودنش گیر دارد. این هم السنه لا تنقض الفریضه به عنوان یک قاعده یک جایی خودمان عمل کنیم و خودمان به صغری عمل کنیم گیر داریم.

سوال:؟؟؟

جواب: اینجا هم مصداقش واضح نیست. همین اذان الان سنت است یا ما فرض الله؟ یکی میگوید سنت و یکی. خودش میگوید التشهد سنة ان السنه لا تنقض الفریضه. خودش هم تطبیق کرده است. رمی را گفته است سنت است و ترکش گفته است باطل کننده نیست. ما این قاعده را قبول کردیم ولی عملا مثل کسانی است که نه. مثلا یمین و یسار در وضو یمین اول باشد بعد یسار باشد این سنت است ترتیب یا فریضه است؟ نتوانستیم یک بیان واضحی پیدا کنیم. ممکن است در ذهن شما بیاید که در قران نیست سنت است. با این که در روایات امده است یکی اشتباها اول یسار بعد یمین را شست باطل است به ذهن میزند که سنت است ولی میگوید باطل است. مهم نیست این در ذهنتان باشد. مرحوم اقای خویی در ج 5 و بعضی از اهل عصر هم این را خیلی تعقیب کردند این یک قاعده است و قاعده مستحدثه است در کلمات قدیمی ها نیست السنه لا تنقض الفریضه ما در مصادیقش خیلی اشکال داریم به نحوی که از خاصیت کبروی بودن افتاده، حالا مهم نیست.

مانع ششمی که در این جا مرحوم اقای خویی اعتماد کرده است و پشتش گرم است. اقای خویی فرموده است مانع مهم از اخذ به ظهور اون طوایفی که ظهور در وجوب اقامه داشتند مهمش همان دلیلی است که اسمش را گذاشته دلیل پنجم. اقای خویی میگوید ادله اربعه یکی اضافه کرده است ادله خمسه. حالا این جا نگفته است جاهای دیگری گفته است اشکال نکنید این جا نیست این حرفها. در جاهای دیگری گفته است ادله خمسه. ان پنجمی چیست؟ لو کان لبان.

هر چه در شریعت میبینید محل ابتلا است کثیرا و میبینید که اصلا حکمی برایش بیان نشده است یا اگر حکمی که بیان شده است میبینید یک طرفش مثلا بیشتر واضح است یک طرفش خفا دارد، گفته است لو کان لبان. اون طرفی که خفا دارد اون غلط است. حکمی برایش بیان نشده است میگوییم همین که حکم بیان نشده است حکم و محل ابتلا است، حکمی به ما نرسیده است بهتر این است: حکمی به ما نرسیده است، جلسه استراحت برایش چیزی نگفته اند با این که محل ابتلا ما است و هر روز نماز میخوانیم میگوییم این واجب نیست چون اگر واجب بود لو کان لبان. نمیشود مساله ای محل ابتلا باشد و مجهول بماند لو کان لبان. در اقامه همین حرف را زده است در اذان هم همین حرف را زده است. گفته است اذان واجب باشد اذان و اقامه محل ابتلا مومنین است اگر این ها واجب بودند مثل سائر واجبات نماز چطور اونها بیّن شده اند، این هم اگر واجب بود لبان وجوبشان. نماز محل ابتلا است. کثیرما، نمیشود واجبی برای نماز باشد مجهول باشد این نمیشود. لو کان لبان.

نگویید که بعضی ها که گفته اند ایشان هم قبول دارند بعضی که گفته اند اقامه واجب است میگوید گفتنِ چند نفر بیّنش نمیکند، لو کان لبان. حالا ایشان قبول کرده است که نمیدانم ابن ابی عقیل ابن جنید گفته اند اقامه واجب است این را قبول کرده است ما قبول نکردیم ولی میگوید این از بیّن بودن خارجش نمیکند. عقلائیت ندارد که یک امری واجب باشد محل ابتلای عموم بعد به دو نفر یا سه نفر برسد. این همه علما در طول تاریخ این همه علما در طول تاریخ با این که روایات صحیح السند (این را هم اضافه کنید)، روایات صحیح السند میدیدند تام الدلاله بر وجوب دلالت دارد، باز هم گفته اند واجب نیست معلوم میشود که حکم شریعت همان عدم وجوب بوده است.

روایت صحیح السند تام الدلاله ولی ابن ابی عقیل فقط میگوید واجب است، این همه علما صدر اول، اولین و اخرین میگویند اذان واقامه مستحب است اقامه مستحب است معلوم میشود که حکم شریعت که صدرا عن صدر به ما رسیده است همین استحباب بوده است. اگر واجب بود لو کان لبان. برای چند نفر لبان صدق نمیکند. اون هم مثل ابی عقیل ابن جنید اون هم با اختلاف در اقوالشان. یک جا گفته اند واجب است یک جا گفته اند سنت است اینها “بان” نمیکند. برای بان نیاز داریم که اکثریت علما بگویند. لو کان لبان. دلیل ششم مانع ششمی که ایشان اورده است و گفته است همین یکی مانعی میشود ما از ظهور روایات رفع ید کنیم ما هم این حرف را قبول داریم

منتها ما میگوییم به این حد هم نرسد ظهور اون روایات را قبول کنیم، دو حرف بر فرمایش ایشان اضافه میکنیم. ما میگوییم اگر این را هم قبول نکنیم لو کان لبان را اینجا بگوییم مصداق ندارد چون بعضی از علما گفته اند لو کان لبان مال جایی است که هیچ کسی بر خلاف نگفته باشد، درست نیست ها، نه حرف ایشان را انصاف این است که قبول داریم حرف متینی است. اگر هم این را قبول نکنیم ما ادعایمان این است اون روایاتی که ظاهرش وجوب بود معرض عنه اصحاب است. ایشان اعراض را قبول ندارد ما میگوییم معرض عنه است یک مانع، اعراض یک مانع دیگری به نام اعراض. اگر کسی باز امد گفت اعراض هم محرز نیست بالاخره عده ای باز گفته اند واجب است خصوصا اقامه میگوییم انصاف این است که اگر ما دلالت اون روایات را قبول کنیم اعراض هم مسقط نباشد مانعی از این جهت نداشته باشیم فرمایش مرحوم اقای حکیم که فرموده است با وجود روایت صفان، ظهور اون روایات موهون میشود میگوییم حرف متینی است.

ما میگوییم که اگر هم قبول نکنید روایت صفان مانع است اگر هم قبول نکنید لا اقلش این است که اگر روایات صفان را کنار اون روایات بگذاریم اون روایات به حجت باقی نمیمانند. همین که حجت نداشتیم برائت میگوید اقامه واجب نیست. این یک بیان دیگری است. ما که گفتیم روایت صفان مانع است ما گفتیم صحیحه زراره انما الاذان سنه مانع است، اینها را همه کنار بگذاریم، لو کان لبان را هم کنار بگذاریم. میگوییم روایاتی که ظاهرش وجوب بود کنار روایت صفان قرار دهیم و روایت صفان قرینیت هم نداشته باشد لا اقلش این است که مانعیت از عمل به روایاتی که میگفت ظاهرش وجوب است، میشود. اگر این روایات را به دست عرف بدهیم، اگر روایت صفان قرینه نده که اون اقم یعنی مستحب موکد اگر قرار ندهد، لااقلش این است که به ظهور اون عمل نمیکنند. ما نیاز نداریم که مانع پیدا کنیم ما یصلح للمانعیه کافی است. اگر یک چیزی پیدا کنیم که کنار اون بگذاریم و عرف بگوید معلوم نیست منظور از اقم وجوب است. همین که بگوید معلوم نیست برای ما کافی است و ادعا ما این است که روایت صفان اگر قرینه نباشد لا اقل به قول مرحوم اقای حکیم ظهور انها را موهون میکند و از حجیت میاندازد. لذا با قلبی مطئمن ادعا میکنیم اقامه واجب نیست به بیانات مختلفه ای که اخرش همین است دیگه اونها حجتی عند العقلا ندارند برائت میگوید اقامه واجب نیست بعد ادامه کلام که ببینیم که این اقامه مستحب است یا واجب است یا احتیاط واجب است ایا مختص به فرائض یومیه است؟ ادامه دارد ملاحظه بفرمایید تتمه کلام فردا.