فقه ـ جلسه ۰۵۹ـ ۱۴۰۱/۰۹/۱۶

خارج فقه         جلسه 59          16/9/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

مرحوم سید فرمود و الاحوط عدم ترک الاقامه که بحثش مفصل گذشت. منتها این احتیاط واجب را للرجال فرموده است قید اولش للرجال است. برای رجال احتیاط واجب است که اقامه را بگویند اما برای نسا این احتیاط وجوبی نیست. لعل مثلا انصراف اخبار درذهنش بوده که انصراف دارد این ترغیب ها به اقامه گفتن انصراف دارد که خصوصا مثلا این ها در بعضی از روایات صحبت مد صوت است اینها مال مردها است. و یا نه ممکن است گفته که مثل موثقه عمار لا صلاة الا باذان و اقامه اطلاق دارد زنها را میگیرد ولی صحیحه جمیل باب 14 حدیث 3 اونجا سوال میکند از حضرت: هل علی النسا اذان و اقامه فقال لا، صحیحه جمیل را قبلا خواندیم. صحیحه جمیل روایت سوم باب 14 باسناد شیخ طوسی عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن فضاله بن ایوب عن محمد بن ابی عمیر عن جمیل بن دراج قال سالت ابا عبد الله عن المراه أ علیها اذان و اقامه فقال لا.

ظاهر لا یعنی هر دو. لیس بر زنها. لذا گفتیم این لا یعنی استحباب موکد در انها نیست کسان یکه قائل به استحباب موکد هستند لوزم نیست مثل مرحوم سید که مثلا لزومی است و چند روایت هم بعدا دارند روایات متظافره ای هست که لیس علی المراه اذان و لا اقامه، این جا بهتر است مجموعی نیست. لیس علی المراه اذان و لا اقامه روایات متظافره داشتیم لذا این که فرموده للرجال حجت بر ان تمام است. خب بگذریم.

للرجال اما لقصور المقتضی اطلاق ندارد روایات مرغبه و یا اگر اطلاق دارد لوجود المانع صحیحه جمیل و روایات متظافره. همان باب 14 اورده است چند تا روایت.

فی غیرها موارد سقوط. ما یک مواردی داریم که اذان و اقامه ساقط هستند میرسیم موارد سقوط را چون دلیل خاص داریم ما اونجا میگوییم احتیاط وجوبی نیست استحباب هم در بعضی از انها نیست حتی اصل رجحان هم نیست که سیاتی. لذا فرموده احوط وجوبا عدم ترک اقامه است در غیر مواردی است که اقامه ساقط میشود که سیاتی اون موارد.

و فی غیر، سه تای دیگری اضافه کرده است. در موارد سقوط که واضح است دلیل بر سقوط داریم. سه مورد دیگر هم اضافه کرده است. گفته است و فی غیر مورد استعجال، در مورادی که عجله داری دیگه اقامه ساقط است و در حال سفر و در حال ضیق وقت. سه مورد دیگری در این جا اضافه کرده است برای عدم وجوب اقامه به نحو احتیاط واجب. اینها به چه بیانی، اینها را از کجا اورده است مرحوم سید؟ شاید در ذهنش نسبت به استعجال این بوده است احتیاط واجب است دیگه اگر هم وجوب داشته باشد اقامه چون خیلیها سقط سقط نسا، نمیدانم صدای جار را بشنوی و و… موارد زیادی میگوید سقط به ذهن میزند که این وجوبش یک وجوبش ضعیفی است یک وجوبی است که ملاک کمی دارد. شبیه وجوب سوره. بعضی ها گفته اند سوره در نماز واجب نیست بعضی گفته اند نه واجب هست ولی یک وجوبی است که به اندک مشکله ای ساقط میشود. عجله داری میخواهی بری درس زودتر برسی سوره نخوان. عجله داری تلفن زنگ میزند عجله است سوره را نخوان. بعضی تعبیر میکردند وجوب بند تمانی. شاید در ذهن سید این بوده است که وجوب اقامه بر فرضی هم که باشد از وجوبهایی است که به اندک جهتی این ساقط میشود. مثل وجوب سوره، در سوره منصوص است اگر عجله داری رهایش کن. گفته است این هم وجوبش وجوبش ضعیفی است مثل وجوب سوره این هم یسقط با عجله. ما در اذان و اقامه در خصوص عجله داشتن ما چیزی نداریم. فقط همین منسوجات است اگر به اطمینان برسید که وجوب اقامه وجوب ضعیفی است ملاکش قوی نیست و از طرفی هم وجوب ضعیف به اندک چیزی ساقط میشود شاهدش این همه موارد سقوط اقامه، شاهدش سقوط سوره به نص، لذا میگوید احتیاط است دیگه اگر احتیاط وجوبی میکنیم این احتیاط وجوبی در غیر استعجال است اگر عجله دارد نه.

سوال:؟؟؟

جواب؟ روایت داریم؟ اشتباه نمیکنید؟ استعجال داریم صحبت میکنیم.

و لکن همان طور که مرحوم اقای خویی و دیگران گفته است نمیشود. اگر اطلاقی داریم که مفروض این است که ما اطلاق داریم ساقط نمیشود اقامه. امر داریم به اقامه. امر به اقامه اطلاق دارد عجله داری یا عجله نداری. تا به حد حرج نرسیده است. گفته اذّن و اقم. اذّن استحبابی شد اقمش وجوبی است و اطلاق دارد عجله داری یا نداری. عجله داری کجا میخواهی بروی؟ این که در سوره دلیل داریم شاید سوره در واقع واجب نیست در نماز. گفته است اگر عجله داری رهایش کن. شاید هم لسان عدم وجوب است اصلا، میخواهد به ما برساند واجب نیست ولی فرض این است که ما خطاب را در اقامه تمام کردیم که ظاهر در وجوب است. لا صلاة الا باقامه. نه با استعجال رفع ید کردن از خطاب اقامه حتی مستحب موکد هم باشد این طور است. مستحب موکد اگر هست که ما همین را میگوییم، اکیدا به ما میگوید أقم، این عجله هم داری اطلاق دارد. مگر تزاحم بشود با یک مستحب دیگری اون داستان تزاحم است.

سوال:؟؟؟

جواب: بله، درست میگوید ایشان. در روایت گفت خوف داری اقامه را ترک نکن. حالا اون خوف بود فرقی بین استعجال و خوف نیست. خب این فرض اول، استعجال که مرحوم سید گفته است در غیر موارد استعجال نه این وجهی ندارد.

دوم فرموده است در غیر سفر احتیاط وجوبی میکنیم در سفر همان رجحان موکد. این هم وجهی ندارد مضافا که اطلاقات اذّن و اقم، اطلاق دارد میگوید چه در سفر و چه در حضر، در خصوص سفر ما روایت داریم میگوید ترکش نکن. چطور سفر را مرحوم سید مبرر سقوط اقامه دانسته است. در باب 5 حدیث 2 این جور است: یک بابی دارد مرحوم صاحب وسائل باب جواز الاقتصار علی الاقامه للمسافر، یجزی فی السفر اقامه بغیر اذان، در روایت سوم دارد که یک روایتی هست در خصوص سفر که امر میکرد. یجزی که چند روایت داریم. هل یجزی فی السفر اقامة، قال نعم، اقامه را تثبیت کرده است. یک جا داریم ترغیب به اقامه است نه که مجزی است ترغیب کرده است به اقامه در حال سفر.

حدیث 2 باب 6 اون بابش غلط بود همان روایت علل است صحیحه صفوان که خواندیم قبلا خواندیم حضرت فرموده و لابد فی الفجر و المغرب من أذان و اقامه فی الحضر و السفر بعد هم تعلیل اورد در سفر چرا؟ لانه لا یقصر فیه ما فی حضر و لا سفر تاکید کرد.

سوال:؟؟

جواب: نه احتیاط وجوبی را. اگر این ها ادله بر وجوب باشد که همین ها ادله بر وجوب بود. بابا ما دلیل عمده بر وجوب امر به اقامه بود این امر اطلاق دارد در سفر و حضر.

سوال:؟؟؟

جواب: نه در مغرب و فجر اذان و اقامه در همه صلوات اقامه است. اقامه رفع ید نکرده است. اذان و اقامه را در غیر مغرب و غدات و سفر رفع ید کرده است.

سوال: ؟؟؟

جواب: ما یک چیز دیگری میگوییم. ما میگوییم دلیلمان بر وجوب اقامه اگر تمام باشد امر به اقم است که اطلاق دارد مضافا به این که اطلاق دارد تنصیص هم شده در بعضی روایات که رها نکن اقامه را در سفر. اذان را کمش کن. و الا اقامه در همه نمازها فی السفر و الحضر بیاور.

سوال:؟؟؟

جواب: احتیاط وجوبی را که ما ضیقش میکنیم باید یک بیانی داشته باشد. چرا قدر متیقن؟ اطلاق دارد. خب احتیاط وجوبی منشاش ظهور خطاب است اون ظهور خطاب اطلاق دارد وجهی ندارد اگر ما گفتیم واجب است باید مطلق بگوییم حالا اجازه بدهید الان میگویم. این فرمایش شما را اقای داماد هم دارد الان میگویم.

«و فی ضیق الوقت» سومی ضیق وقت. ضیق وقت اگر شد دوران امر است بین این که من اقامه بگوییم که احتیاط واجب است یا وقت را درک کنیم خب معلوم است وقت واجب است این احتیاط واجب است این واضح است که وقت باید درک شود. ضیق وقت، اقامه شبهه دارد ولی خود وقت نه که شبهه ندارد اصلا واجبهای قطعی هم مغلوب وقت هستند. وقت اهمیتش خیلی زیاد است نزد شارع. اصلا دوران امر است که من اقامه بگویم همه نمازم در وقت نباشد یک مقداری خارج وقت باشد، یا اقامه نگوییم تمام نمازم در وقت باشد ما همین طور از روایات فهمیدیم مصلحت وقت خیلی مهم است اون عند اضطرار بود من ادرک رکعة ادرک الوقت جمیعا.

ولی نکته ای که معلِّق اقای خویی اشاره کرده است بد حرفی نیست. مرحوم اقای خویی نیز نسبت به ضیق وقت هم داخل باب تزاحم میشود علی القاعده باید مقصودش این باشد که داخل باب تزاحم میشود خب وقت مقدم میشود نگفته است ولی باید مقصودش این باشد وقت مقدم بر اقامه مشتبه است. یکی از مرجحات باب تزاحم همین قطعی بودن و قطعی نبودن است. اگر دو غریق غرق میشوند یکی یقینا مومن است یکی شک داریم که مومن است، یکی محتمل الوجوب است یکی قطعی الوجوب است عقل یکی از مرجحات را همین میداند. احراز اهتمام در یکی دون دیگری. محتمل الاهمیة مقدم است مال احتمال است دیگه. باید مقصودش این باشد داخل باب تزاحم است و وقت مقدم است چون وقت قطعی است و این محتمل است یک. وقت مهم است و این غیر مهم است اقامه دو. به دو جهت.

اون نکته ای که دارد این است که این که ایشان میفرماید داخل در باب تزاحم است از این باب است که اقامه وجوب نفسی داشته باشد اما اگر وجوب اقامه شرطی باشد مرحوم اخوند در اجزا و شرایط تزاحم را قبول نداشت. میگفت تعارض است. این نکته ای اقای معلِّق اشاره کرده است نکته خوبی است. فرمایش مرحوم خویی گفته داخل در باب تزاحم است بنا بر وجوب نفسی است اقامه وجوب نفسی دارد یک وجوب نماز در وقت هم یک وجوب با هم تزاحم میکنند، اما اگر گفتیم اقامه وجوبش شرطی است از شرایط است شرایط صحت نماز است مرحوم خویی میگوید وقت یک شرط است و اقامه یک شرط است داخل در باب تعارض میشوند. در اجزا و شرایط مرحوم اقای خویی تعارضی است نه تزاحمی. نکته ای که معلِّق اشاره کرده است حالا اقای خویی خیلی برایش مهم نبوده و توضیح نداده. توضیح خوبی است.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا بذار این را عرض کنم.

این سه موردی که بیان کرده است مرحوم سید دو تا وجه ندارد اللهم الا ان یقال: مرحوم اقای داماد این نکته را دارد این احتیاط وجوبی که سید میگوید نه به خاطر این که خطابات اطلاق دارند و الا میگفت واجب است اصلا مثل صاحب حدائق میگفت. احتیاط واجب منشاش گیر است، شبهه است، روشن نبودن مساله است. سید میگوید مقداری که برای من روشن نیست نمیخواهم فتوا بدهم میگویم الاحوط وجوبا، جایی است که این نکات نباشند، ممکن است یک نکته ای دیگری پیدا کنی ولی سه مورد را گفته است در جایی که این نکته ها نباشد، برای من گیر  است و الا استعجال داری معلوم است اونجا همان رجحان دارد و وجوب ندارد. منشا احتیاط وجوبی سید اطلاقات نیست تا ما اشکال کنیم بگوییم اطلاقات فرض استعجال و سفر را شامل میشود. اون هم گیر داشته است. اون هم مثل مجلسی گیر داشته است. این که میگفتم واقعا هم گیر دارد این که میگفتم صاحب حدائق به اون نکته ای که مجلسی رسیده، نرسیده است واقعا با این روایت معارض گیر دارد، لاقلش اشکال است. این که صاحب حدائق صاف گرفته است و ظاهر امر وجوب است و فتوا به وجوب داده است از قصور فکرش است. اشکال دارد این همه موانع میاورند لا اقلش مشکل است نه این که صاف باشد. گمان ندارم در میان شما بعد از دیدن این مطالب یکی برایش صاف باشد اقامه واجب است، بالاخره این موانع لااقلش برای شما اگر اون طرف را صاف نکند لا اقلش شبهه ایجاد میکند.

تسرّع در فتوا داشته است مرحوم صاحب حدائق و قلمش تند است اگر نگاه کرده باشید تند است، هیچکی این را نفهمیده تا به حال مثلا ما متنبه شدیم، نه این جالب نیست اون سبب میشود طرف مقابل جبهه بگیرد و حرفهای درستش هم مناقشه کند و فحش هم بدهد. فحش علمی. صاحب جواهر همین جور است به صاحب حدائق تند میشود.

سوال:؟؟؟

جواب: استعجال و سفر با ترخیص مناسبت دارند اونجاها دیگه ما شبهه نداریم. نکته بدی نیست. این محل ابتلا است خیلی از موارد هست که یک نفر فتوا میدهد و بعدی احوط وجوبی میگوید. ازش میپرسیم که احوط وجوبی میگویی فرق میکند؟ میگوید بله اینجا فرق نمیکند ولی در مواردی از اون فتوا جدا میشویم. احتیاط وجوبی دنباله اش ضعیف میشود مثل خود فتوا نیست. به اقا میگوییم چرا در این جا فتوا به جواز دادی میگوید من اونجا گفتیم احوط وجوبا همان جا هم جای فتوا بود حالا من فتوا ندادم. این امر متعارفی است که وجوب را به احتیاط وجوبی تبدیل میکنند تا دنباله اش نیاید. یکی از اثار تبدیل فتوا به احتیاط وجوبی این است.

این کلمه هم یادمان رفته بود بگوییم. ما معمولا میگوییم وقتی سید میگوید احوط وجوبا جای تعلیقه ندارد که شما تعلیقه بزنی احوط الاولی. یا بگوی لا باس بترکه. غالبا همین جوری است موارد احتیاط جای تعلیقه ندارد. اگر سید احتیاط کرده است احوط وجوبا موی گربه کمش هم در لباس نباشد، مطابق احتیاط است دیگر، نه این جا گفتنی نیست کج سلیقه ای است بنویسید لا باس به. غالبا همین جوری است ولی در محل کلام نه، چون این محل ابتلا است اگر قبول نداری اقامه واجب است باید مومنین را راحت کنید. بگویید لا باس بترکه. ما که میگوییم احتیاط وجوبی در فتاوی جای تعلیقه ندارد در این جا میگوییم جای تعلیق دارد. مشکل ساز است احتیاط وجوبی اقامه، هر نمازی خواسته باشند اقامه بگویند خصوصا نمازهای قضا این جا میگوییم لا باس بترکه در این جا عقلائیت دارد تعلیقه. لذا میبینید خیلی ها تعلیقه زدند. همین کسانی که احتیاط وجوبی را در خیلی از موارد تعلیقه نمیزدند در این جا تعلیقه زدند. لذا میبینید در خیلی از موارد مرحوم اقای خویی نسبت به احوط وجوبی تعلیقه نزده است ولی در منهاج فرموده الاحوط الاولی، اونجا که خودش مینویسد این تعبیر را دارد ولی در جایی که سید فرموده الاحوط تعلیقه نزده و گفته نمیخواهم علمم را ابراز کنم.

سوال:؟؟؟

جواب: اشکالی ندارد. فتوا دادن که واجب نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: اون میشود اولی. اون وقت اونجا میگوییم خودش نوشته مفسر است میگوییم اونجا نمیخواسته دست بزند نه این که قبول داشته. قطعا الاحوط الاولی مقدم است این جا بیان است اون سکوت است.

نکته اقای داماد نکته خوبی است که قدر متیقنش جایی است که مبرری نباشد من گیر دارم و فتوا نمیدهم اما جایی که مبرری دارد مثل فرض استعجال مثل فرض سفر و ضیق وقت و امثال اینها میگوییم اونجا احتیاط وجوبی نداریم، این هم توجیهی است که بد نیست که به ذهن بعضی از رفقا هم رسید. تمام شد.

اقامه احتیاط واجب است یا واجب است یا مستحب موکد است. ما گفتیم مستحب موکد فی الجمله است. میآید در کجاها، یکی همین نسا است که الان بحث کردیم بر نسا استحباب موکد ندارد. لیس علیهن اذان و لا اقامه. در روایت دیگری هم داشت اگر بگوید حسن. خوب است. حسن است حسن مقداری ضعیفش کرد. بایدی نیست به حد باید نرسیده است باید مستحب موکد نیست.در حق نسا استحبابش موکد نیست. سائر موارد را ارام ارام بحث میکنیم کجاها استحباب موکد ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: اصلش ناتمام بود. بله ظاهرش شرطی است.

مرحوم سید فرموده است: و هما اذان و اقامه مختصان، دیگه از اقامه گذشتیم دیگه واجب است یا نه گذشتیم حالا باز اذان و اقامه هر دو، و هما مختصان بالفرائض، دو تا حکم را بیان کرده مرحوم سید بلکه سه تا حکم را.

سوال:؟؟؟

جواب: ندیدم. بذار یک جای دیگری بحث کنیم.

سوال:؟؟؟

جواب: بله شرط کمال.

مختص هستند به فریضه، نوافل اذان و اقامه ندارد. این یک فرع. فرائض هم یومیه اش اذان و اقامه ندارد بقیه اذان و اقامه ندارد. این دو فرع. در نمازی که با جماعت برگزار میشود غیر از اینهایی که گفتیم نمازهایی که به جماعت برگزار میشود غیر از اینها مثل نماز استثغا و عیدین اذان و اقامه ندارد به جایش سه بار بگوید الصلاة، مرحوم سید میفرماید و هما مختصان بالفرائض یومیه، حالا اعم از ادائیه و قضائیه. و اما فی سائر الصلوات الواجبه، نوافل را واضح دانسته که اذان و اقامه نیست. شبهه در سائر فرائض است اما فی سائر الصلوات الواجبه مثل نماز ایات فیقال الصلاة ثلاثه مرات. خب اینها را باید مورد به مورد بحث کنیم تا به جاهای دیگری از اذان واقامه بحث کنیم.

اما این که اذان و اقامه در نوافل نیست این ادعای اجماع شده است ادعای تسالم شده است اتفاق علمای اسلام شده است که در نافله اذان و اقامه نیست. خب بعید نیست همین طور باشد. الان هم کسی نگفته است لو کان لبان. کسی اذان واقامه را در نافله نگفته است نافله هم محل ابتلا بوده است دیگر. همین مقدار کافی است اما نسبت به روایات، روایات چطور است؟ از روایات میشود اختصاص یا عدم اختصاص را ادعا کرد یا نه؟

بعضی گفته اند ظاهر روایات این است که اختصاص به فرائض ندارد. موثقه عمار گفت لا صلاة الا باذان و اقامه، چه اون صلات فریضه باشد یا نافله باشد. لا صلاة الا باذان و اقامه،

سوال:؟؟؟

جواب: حالا این روایت اطلاق دارد.

این را چکار کنیم لا صلاة الا باذان و اقامه دوباره روایت عمار مشکل ساز شد و از طرفی تسالم است. یک حرف این است که ما به تسالم مخصص لبی است از لا صلاة الا باذان و اقامه رفع ید میکنیم. یعنی مانع دارد.

مرحوم اقای خویی فرموده اصلا قصور مقتضی دارد اصلا دلالت ندارد در هر نمازی باید اقامه و اذان گفت. به چه بیان؟ میدانید مرحوم اقای خویی بیشتر به الفاظ، از ناچارای به سیره و اینها رجوع میکند. تا بتواند از روایت و لفظ میخواهد مطلب را تمام بکند. گفته است این مقضتی ناتمام است دلالت ندارد. لا صلاة الا باذان و اقامه، میخواهد بگوید اون نمازی که اذان واقامه دارد اون خیلی مهم است اذان و اقامه اش، اذان واقامه نگویی اون نماز نماز نیست. گفته است این لا صلاة اونجایی که اذان و اقامه مشروع شده است را میگوید لا صلاة، اما کجاها مشروع است کجاها مشروع نیست در این صدد نیست. ما از لا صلاة الا باذان واقامه نمیتوانیم بفهمیم در چه مواردی مشروع است و در چه مواردی مشروع نیست. نه، میگوید در مواردی که مشروع است ازش جدا نمیشود. میخواهد عدم انفکاک را بیان کند. عدم انفکاک بعد از فراغ از مشروعیت را بیان کند نه این که میخواهد اصل مشروعیت را بیان کند که در نماز اذان و اقامه تشریع شده است لا صلاة الا باذان و اقامه. گفته است این بیان تشریع نیست. این بیان عدم انفکاک است بعد از فراغ از مشروعیت. اما کجاها مشروع هست یا نه ساکت است.

بله دیگه گاهی اوقات این جور میشود که در صدد حل مساله یک فکرهایی میکنند که با جاهای دیگری سازگاری ندارد.

لکن در ذهن ما این است که ما از لا صلاة الا بطهور میفهمیم اینجا تشریع میکند، تشریع خاص منتها. تشریع خاص. نه فقط میخواهد خصوصیت بیان کند. لا صلاة الا بطهور میگوید شرط نماز خود ایشان جاهای دیگری فرموده است لا صلاة الا بطهور میخواهد بگوید شرط نماز طهارت است طهارتی که لا ینفکّ است نه این که اونجایی که نماز مشروط به طهارت است طهارتش لا ینفک است. عمود کلام اون لا است. اون لا را میخواهد بگوید. اون عدم انفکاک را میخواهد بگوید، اینها عرفیت ندارند.

سوال:؟؟؟

جواب: بالاخره یک جمله است. تطبیق کرده است بر مریض. صغری است تطبیق کرده است این کبری است. صلاحیت تشریع را دارد یا ندارد؟ تا به حال ما همین طور میگفتیم برای تشریع است ولی ایشان میگوید بیان تشریع نیست بیان کیفیت تشریع است. نه این خلاف ظاهر است.

لذا ما غیر از اون جوابی که گفتیم تسالم و ضرورت فقه مخصص است اگر خواسته باشیم که بگوییم نه قصور مقتضی هم هست باید یک بیان دیگری بیاوریم. ایا بیان دیگری هم هست برای این که این روایات عمار را جواب بدهیم یا نه، للکلام تتمه ان شاء الله روز یکشنبه.