فقه ـ جلسه ۰۶۱ـ ۱۴۰۱/۰۹/۲۱

خارج فقه             جلسه 61          21/9/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در یک مساله ی رجالیه بود. روایت ما در مورد تکرار از صلات ثلاث مرات در باب هفت وسائل الشیعه صلاة العیدین روایتی بود از شیخ صدوق بسنده عن اسماعیل بن جابر قال الی اخرش این اسماعیل بن جابر به همین عنوان توثیق صریحی ندارد از رجالیین مثل مرحوم اقای خویی که توثیق را بند میکند به اینکه باید رجالی بگوید ثقةٌ یا عینٌ و امثال ذلک این جا گیر میکند که اسماعیل بن جابر توثیقی عند الرجالیین ندارد. این است که یک بحثی باز کرده است میخواهد از یک جای دیگری برایش توثیق پیدا بکند. اما کسانی که میگویند کثرت روایت روایت اجلا در طریق مشیخه قرار گرفتن صاحب کتاب بودن، اینها را به هم ضمیمه بکنیم کفایت میکند این بحث ثمره عملی ندارد. ما میگوییم اسماعیل بن جابر هر کسی میخواهد باشد مهم نیست اسماعیل بن جابر صاحب کتاب است در طریق مشیخه است راویات زیادی دارد روایات زیادی دارد و روایت ان را در باب کر قمیین مقدم بر روایت دیگران کرده اند. قمیین به روایاتش عمل کرده اند کما در قاموس الرجال. اینها کفایت میکند برای جواز اعتماد، بحث برای ما از این جهت از جهت اسماعیل بن جابر ثمری ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: همین اسماعیل بن جابر در طریق مشیخه صدوق است همین صاحب کتاب است همین راویان زیادی دارد و همین روایات زیادی دارد و همین به روایاتش عمل کردند.

سوال:؟؟؟

جواب:

خب حالا این ثمره ای این بحث تا اینجا که برای ما ثمره وقتی دارد که مبنای اقای خویی را داشته باشیم که اسماعیل بن جابر به این عنوان در رجال توثیق ندارد بعد نیاز به این بحث پیدا میشود. مرحوم اقای خویی در این روایت که اسماعیل بن جابر است فرموده است ما میتوانیم سندش را درست کنیم دو مقدمه: این اسماعیل بن جابر عبارت است از اسماعیل بن جابر الجعفی، این یک ادعا. مقدمه دوم این است که شیخ طوسی که گفته است اسماعیل بن جابر الخثعمی، خثعمی یا اشتباه خود شیخ یا نساخ است همان جعفی است گفته است ثقه و ممدوح است. تمام دیگه. پس اسماعیل بن جابر ثقه و ممدوح است. ما میخواهیم این دو مقدمه را بحث کنیم. درست است یا نه.

اما مقدمه اول: اسماعیل بن جابر الجعفی، دیروز صحبت کردیم اما امروز مرتب تر صحبت میکنیم. اسماعیل بن جابر جعفی از کجا میگوید جعفی است؟

مویداتش: یک: حرف نجاشی، عمده ان این است. اسماعیل بن جابر را نجاشی گفته است جعفی در روایت اذان که دیروز نقل کردیم. دو: کشی گفته است اسماعیل بن جابر جعفی بعد یک روایت اورده است که در ان اسماعیل بن جابر است اون هم اسماعیل بن جابر را گفته است الجعفی. این هم دو. سه: اسماعیل بن جابر الجعفی در رجال برقی هم امده است. اسماعیل بن جابر جعفی و اسماعیل بن عبد الرحمان جعفی اونجا هم جعفی ضمیمه اش امده است. چهار: در کلام شیخ صدوق در یک روایتی در باب طلاق اونجا عن جمیل عن اسماعیل بن جابر الجعفی، باز امده است. این چهار. پنج: در کلام مرحوم علامه در خلاصه گفته است اسماعیل بن جابر جعفی ثقه و ممدوح است باز جعفی امده است پشت این اسماعیل بن جابر. شش: کلمات علما هم صاحب جواهر گفته است همین اسماعیل بن جابر تعبیر به اسماعیل جعفی کرده است. همدانی همین اسماعیل بن جابر را تعبیر به اسماعیل جعفی تعبیر کرده است. خیلی از کلمات را میتوانید پیدا کنید که این پسوند جعفی برای اسماعیل بن جابر هم هست. اون اسماعیل بن عبد الرحمان جعفی در اون شکی نیست که جعفی است. نجاشی گفت این ها جعفی هستند یک قومی هستند. کثیراما جعفی گفته شده است برای اسماعیل بن عبد الرحمان، جای بحث ندارد. اون مسلّم است. این اسماعیل بن جابر الجعفی، الجعفی هست این گیر دارد، که اقای خویی ادعا میکند این اسماعیل بن جابر الجعفی است، مقدمه ثانیه که عرض کردیم ضمیمه میکند توثیقش میکند، یک ثمره اش. و ثمره دوم یک مقدمه ای میگوید چون روایات اسماعیل بن جابر بیشتر از روایات اسماعیل بن عبد الرحمان است اسماعیل بن جابر حدود صد روایت دارد اون خیلی کمتر دارد. چون که این اسماعیل بن جابر اون جعفی است به همین قرائن و چون روایاتش زیادتر است پس یک نتیجه دیگری هم گرفته است پس عن اسماعیل الجعفی که در روایات کثیره هست منصرف به این اقا است. ما روایات زیادی داریم این جا کاری نداریم این جا اسماعیل بن جابر است ما روایات زیادی داریم از اسماعیل الجعفی بحث است که این کیست اقای خویی گفته است طبق این حرفهای ما که اولا اسماعیل بن جابر، جعفی است و ثانیا روایات زیادتری دارد اسماعیل بن جعفی پس اسماعیل جعفی منصرف به این اقا است این را در رجالش اضافه کرده است.

سوال:؟؟

جواب: بله قبول دارد اون را. ممدوح است. اسماعیل جعفی نه، تعیینش، ثمره عملی ندارد. پیش ایشان اسماعیل بن عبد الرحمان درست است. حالا ایشان ادعا دارد این همین اسماعیل بن جابری است که ما میگوییم این را هم که درست کردیم. خب این مقدمه اول مرحوم خویی که مرحوم تستری در قاموس الرجال مناقشه کرده است.

ما هم در ذهنمان همین است که این جعفی دنبال اسماعیل بن جابر نیست. ایشان ادعا کرده است که این جعفی ترواش ذهن مثل نجاشی است. چون یک جابر جعفی داریم معروف است جابر جعفی این هم که گفته اند اسماعیل بن جابر چون در ذهن جابر جعفی مشهور است یک الجعفی هم کنارش گذاشته اند. و الا ما اسماعیل بن جابر جعفی نداریم. ما هم در ذهنمان همین است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه. اینهایی که ما میگوییم ندارد. اون مال بحث مقدمه دومی است که خثعمی است یا نه. شیخ در هیچ جا پشت اسماعیل بن جابر، جعفی نیاورده است. این را اقای خویی هم ادعا کرده است راست هم میگوید. ماهم رجال شیخ را نگاه کردیم. فقط خثعمی را در رجالش اورده است که مقدمه دوم است بحث میکنیم.

این که جعفی هست اسماعیل بن جابر الجعفی ما داریم یانداریم ما هم در ذهنمان این است که این عنوان ثابت نیست. و فرمایش مرحوم نجاشی اون استنباط خودش است که اسماعیل را اسماعیل جعفی را گفته است اسماعیل بن جابر جعفی، یا کشی گفته است اسماعیل بن جابر را گفته است الجعفی، نه ما هیچ وجهی برای این پیدا نکردیم.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا اون هم یک احتمال است صحبتش میکنیم.

شیخ طوسی هر جا اسماعیل بن جابر را ازش روایت دارد یا برایش شرح حال نوشته است جعفی را نیاورده است عن اسماعیل بن جابر یا اگر اورده است همین خثعمی است که در مقدمه دوم بحث خواهیم کرد دو جا اورده است. هیچ جا پسوند جعفی در کلام شیخ نبوده است. در فهرست میگوید اسماعیل بن جابر له کتابٌ سندش را نقل میکند. در رجال هم در اصحاب باقر علیه السلام میگوید اسماعیل بن جابر خثعمی در اصحاب صادق علیه السلام میگوید اسماعیل بن جابر خثعمی در اصحاب کاظم علیه السلام میگوید اسماعیل بن جابر، ظاهرا اعتماد کرده است دو بار گفته است دیگه و نیاز نبوده است که دوباره بگوید خثعمی. گفته است روی عنهما عن الصادق و الباقر. و هیچ جا روایتی از اسماعیل بن جابر الجعفی ما نداریم جز روایت شیخ صدوق،شیخ صدوق در کتاب طلاق گفته است عن جمیل عن اسماعیل بن جابر الجعفی، به ذهن میزند که این اشتباه است. چون همین روایت را دیگران که نقل میکنند هم شیخ طوسی و هم کلینی که نقل میکند عن اسماعیل الجعفی نقل میکند. اسماعیل الجعفی بحث خواهیم کرد لا اقلش در کلام صدوق اسماعیل الجعفی عبارت است از اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی، چون در مشیخه میگوید “و ما رویته عن اسماعیل الجعفی فقد رویتُه عن ….. عن صفوان عن اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی.” از کجا میگوییم اشتباه صدوق است؟ از این باب که جمیل روایات زیادی دارد از اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی. این روایت هم روایت جمیل است. چند روایت دارد جمیل عن اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی، این روایت را هم الان کلینی، شیخ طوسی از اسماعیل الجفعی نقل کرده اند که خواهم گفت اسماعیل الجعفی در کلمات منطبق با اسماعیل بن عبد الرحمان است در کلام صدوق که گفتیم در کلام کلینی در کلام شیخ طوسی حداقل دو مورد پیدا شده است که یک روایت را یک جا میگویند عن اسماعیل الجعفی یک جای دیگر در هر دو روایت هر د بزرگوار میگویند اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی. اسماعیل الجعفی هم در کلام صدوق و هم کلینی و هم شیخ طوسی اسماعیل بن عبد الرحمان است. این جا هم که گفته اند اسماعیل الجعفی مرادشان همین عبد الرحمان است این اشتباه شیخ صدوق است که گفته است عن اسماعیل بن جابر الجفعی این اشتباه اون است.

سوال:؟؟

جواب: شاید هم نساخ. اون ابن جابر را اضافه کردند.

تا به حال چی شد؟ این که اسماعیل بن جابر جعفی باشد اجتهاد نجاشی است دلیل ندارد استنباط کشی است دلیل ندارد اسماعیل بن جابر الجعفی دلیل بر خلاف دارد که هیچ جا در کلام شیخ طوسی و در روایات، هم در رجال و هم در روایات هیچ جا نیامده است اسماعیل بن جابر الجعفی.

سوال:؟؟؟

جواب: خب حالا بذار. شما چرا قاطی میکنید ما هنوز نرسیدیم. باب هنوز ثابت نیست. میرسم به خثعمی.

سوال:؟؟

جواب: اونی که ما در معجم دیدیم اونی که در رجال شیخ موجود دیدیم اینها بود.

سوال:؟؟؟

جواب: موید دارد. دیگران که دیدیم همین طور میگویند.

سوال:؟؟؟

جواب: علامه را هم که گفتم.

این که اسماعیل بن جابر الجعفی باشد این ثابت نیست این یک مجرد ادعا است.استنباط است، اجتهاد است، هیج جایی ثابت نیست. این که علامه هم گفته است اسماعیل بن جابر الجعفی که گفتم یکی از شواهد اقای خویی است حرف علامه است اون هم اجتهاد خود علامه است که خثعمی را جعفی گفته و یا همین حرفهای نجاشی در ذهنش بوده و امثال ذلک و یا این که احتمال هست، احتمال این نسخه بوده است. ثابت نیست که یک نسخه بوده اسماعیل بن جابر جعفی. حرفهای علامه هم خیلی چی نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: باید احراز کنیم. قرینه بر خلاف دارد. شیخ صدوق اون جور کلینی اون جور شیخ طوسی در کتابش اون جور که اسماعیل را بر اسماعیل بن عبد الرحمان منطبق کرده اند. این شاهد این است که اسماعل الجعفی همان اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی است. یک جا میگویند اسماعیل الجعفی و یک جا میگویند اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی.

سوال:؟؟؟

جواب: خب این ها نسخه نیست. اینها ثابت است. میگویم دو روایت در کافی است میگویند اسماعیل الجعفی. مشیخه شیخ صدوق میگوید ما رویته عن اسماعیل الجعفی تطبیقش میکند همه این ها اون که پسوند جعفی داشتند تطبیق کردند بر ابن عبد الرحمان، در شرح حالش هم خود نجاشی گفته است که جعفی است. این است که ما بر این ادعا شاهدی نداریم، مثبتی نداریم که اسماعیل بن جابر پسوندش جعفی است.

بلکه بالاتر مقدمه دوم، ظاهر کلام شیخ طوسی، مقدمه ثانیه میگوید اسماعیل بن جابر، خثعمی است نه جعفی. در اصحاب باقر علیه السلام میگوید اسماعیل بن جابر خثعمی در اصحاب صادق علیه السلام میگوید اسماعیل بن جابر خثعمی، بعید است که در هر دو اشتباه رخ داده باشد. اقای خویی میگوید این اشتباه است چرا؟ مرحوم اقای خویی میگوید چطور؟ میگوید اشتباه رخ داده است. میگوید چطور است این خثعمی که هیچ جا شیخ طوسی از خثعمی روایت ندارد، جز در باب حج عن اسماعیل الخثعمی یا عن اسماعیل بن خثعمی، میگوید هیچ جا از خثعمی روایت نیاورده است چون هیچ جا از خثعمی روایت ندارد یکی از شواهد است که این خثعمی به اصطلاح اشتباه است.

میگوییم از اسماعیل بن جابر جعفی شیخ در هیچ جا روایت نیاورده است. شیخ طوسی از اسماعیل بن جابر جعفی هم هیچ جا روایت نیاورده است. اونی که در فهرست است گفته است عن اسماعیل بن جابر اونی که در رجال است عن اسماعیل بن جابر خثعمی. از جعفی هم روایت نیاورده است. تازه روایت از خثعمی یک روایت اورده است اسماعیل بن خثعمی. اون که هیچ جا روایت ندارد. این اشتباه است چه میگوید ایشان، و لذا شاهد میاورد نه این شاهد نیست.

ما در ذهنمان این است که اسماعیل بن جابر همان طور که شیخ طوسی گفته است خثعمی همان خثعمی درست است ما اسماعیل بن جابر جعفی مثبت نداریم. خثعمی درست است و این که ایشان میگوید نه این جعفی است نه اون خثعمی است ولکن ما برای توثیق اسماعیل بن جابر نیازی به اثبات جعفی بودن نداریم. برای اون ثمره دوم بحث خواهم کرد. برای ثمره اول ما نیازی نداریم که ثابت کنیم این اسماعیل بن جابر اسماعیل بن جابر جعفی است. نه ما میگوییم نیازی نیست همان نسخه شیخ درست است. اسماعیل بن جابر الخثعمی. همین برای ما کافی است چرا؟ این ادعا اقای خویی درست است فرموده است اسماعیل بن جابر الخثعمی که میگوید ثقة است و ممدوح است احتمال نیست که شخص اخری باشد غیر از اون اسماعیل بن جابر ولی ایشان میگوید شخص اخری باشد غیر از اسماعیل بن جابر جعفی، ما میگوییم جعفی را کنار بگذارید. اسماعیل بن جابر خثعمی که گفته است ثقة و ممدوح است این همان اسماعیل بن جابر است. از کجا میگوییم؟ به خاطر این که در فهرست که میگوید اسماعیل بن جابر کتابی دارد کتابش را میگوید رَوی صفوان. صفوان روایت کرده است از کتابش. در اسماعیل بن جابر الخثعمی هم که میرسد یک اضافه دارد خثعمی میگوید له اصول رواه صفوان. بعید است که اینها دو تا ادم بودند هر کدامشان صاحب کتاب و صاحب اصل، و هر کدام صفوان روایت کرده باشد و در فهرست شیخ یکی را جا گذاشته باشد و فقط اسماعیل بن جابر را گفته است و خثعمی را نگفته است، در رجالش باز امده است خثعمی را گفته است اون رو نگفته است اینها بعید است. انسان اطمینان پیدا میکند این خثعمی همان اسماعیل بن جابر است. اسماعیل بن جابر خثعمی است خثعمی هم که ثقة است ممدوح. این تلاش مرحوم اقای خویی که میخواهد بگوید اسماعیل بن جابر جعفی است این تلاشش نه به جایی میرسد و نه فایده ای دارد.

ما همین مقدار ثابت کنیم اسماعیل بن جابر خثعمی همان اسماعیل بن جابر است برای ما کافی است که بگوییم ثقه است و ممدوح است. تکرارش میکنیم. اسماعیل بن جابر الخثعمی ثقه و ممدوح است که در رجال شیخ طوسی امده است ادعای ما این است که این همان اسماعیل بن جابر است و جعفی بودنش ثابت نیست و نیازی نداریم برای اثباتش. لذا ما میگوییم در این روایت باب هفت که شیخ صدوق گفته است عن اسماعیل بن جابر میگوییم اسماعیل بن جابر خثعمی است ثقه است و روی مبنای اقای خویی هم سند این روایت تمام است.

ولی ثمره دوم را ما نمیتوانیم بپذریم. ثمره دومی که مرحوم خویی اورده است این است: اسماعیل بن جابر جعفی ثابت کرده است که جعفی است. بعد میبینیم اسماعیل بن جابر روایت بیشتری دارد تا اسماعیل بن عبد الرحمان نتیجه گرفته است پس اگر گفتند اسماعیل الجعفی انصراف به اسماعیل بن جابر دارد.

ما میگوییم این را قبول نداریم، دو نکته. اولا ثابت نیست که اسماعیل بن جابر، جعفی است. فرمایشات شما استنباط است ما شاهد بر خلاف هم داریم. ما اسماعیل بن جابر را ثابت ندانستیم که جعفی است تا شما بگویید چون اسماعیل بن جابر کثرت روایت دراد پس اسماعیل الجعفی منصرف به اسماعیل بن جابر جعفی است اصلا جعفی بودن ثابت نیست. ثانیا اصلا ثابت شد که اسماعیل بن جابر الجعفی، حرف نجاشی و کشی را پذیرفتیم. ادعاهای انها درست شد. فرض این است که اسماعیل بن عبد الرحمان جعفی است. هر دو اسماعیل و هر دو جعفی. شما میگویید اسماعیل جعفی انصراف به اسماعیل بن جابر جعفی دارد چرا؟ چون اسماعیل بن جابر اکثر روایتا است اشکال ما این است اسماعیل بن جابر به عنوان اسماعیل بن جابر اکثر روایتا است چه ربطی به اسماعیل جعفی دارد. ما اگر در اسماعیل جعفی مواردی پیدا کردیم که اسماعیل جعفی میگویند یعنی اسماعیل بن عبد الرحمان. عکسش باید ادعا شود.

تکرارش میکنیم. کثرت روایت را قبول داریم ولی کثرت روایت به عنوان اسماعیل بن جابر است این کی سبب میشود که پس اسماعیل الجعفی هم انصراف به اسماعیل بن جابر داشته باشد اون یک عنوان دیگری است. باید ببینیم اسماعیل جعفی چطور است؟ اصطلاح راویان حدیث چگونه است؟ وقتی مراجعه میکنیم میبینیم اصطلاح راویان حدیث بشتر به این میخورد که به جای اسماعیل بن عبد الرحمان جعفی گفته اند اسماعیل الجعفی.

سوال:؟؟؟

جواب: بله. حالا اون یک نکته دیگری گفته است چرا به حساب جعفی پشتش میاورند؟ حالا اشکالی ندارد این نکته، میگویند اسماعیل بن عبد الرحمان چند تای دیگری هم داشته ایم نمیدانم اسماعیل بن عبد الرحمان سدی، چند تای دیگری هم دارد. نکته اضافه ای این که پشت جعفی را پسوند عبد الرحمان میاورند برای احتراز از عبد الرحمان های دیگه، این هم یک نکته دیگری اضافه کرده اند که پس اسماعیل الجعفی منصرف الی اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی.

سوال:؟؟

جواب: بله ابن جابر مشترک ندارد ولی عبد الرحمان مشترک دارد.

تحصل، اقای خویی شما میگویید اسماعیل بن جابر یعنی اسماعیل بن جابر جعفی، میگوییم مثبت نداریم اولا، ثانیا این اثری ندارد جعفی بودن اثری ندارد نه برای توسعه، برای این که توثیق شیخ را در این جا بیاوریم، اسماعیل بن جابر، جعفی هم نباشد توثیق خثعمی را میتوانیم برایش بیاوریم و نه برای انصراف کلمه اسماعیل جعفی اثری ندارد. هر کدام ملاک خودش را دارد. نه برای او و نه برای این اثر دارد ما میگوییم اسماعیل بن جابر ثقه است چون شیخ طوسی اون را به عنوان خثعمی توثیق کرده است. ما میگوییم اسماعیل جعفی منصرف به اسماعیل بن عبد الرحمان جعفی است و اونی که ایشان تلاش کرده است زحمت کشیده است.

خوب بحث کرده است در معجم انصاف این است که کتاب رجالی که شفاف صحبت کرده است، نگاه کنید اردبیلی را جامع الرواة، این همان حرف اردبیلی است. همان روی رواها در اردبیلی هم هست ولی مندمج است ادم نمیفهمد. ولی معجم خیلی شفاف واقعا خیلی تلاش خوبی کرده است رجال در دسترسی است. ولی خب کار جدیدی بوده است ایشان هم اونجور که تخصص در فقه داشته است در رجال نداشته است یک واقعیتی است. ولی باز هم خوب صحبت کرده است. خوب تحقیق کرده است. مثل همان فقه و اصولش. یکی از صفات اقای خویی این بوده است که شفاف سازی مطالب. این که میبینید خویی هنوز هم بر حوزه های نجف و قم اصفهان همه جا هنوز هم حکمرانی میکند نکته ان این است که صاف صحبت میکرده است و افراد را راه میاندازد. خودش میگفته است من سه تا مطالعه دارم. این خوب است شما هم درس میگویید همین طور مطالعه کنید. میگفته است مطالعه میکنم چه میگوید بفهمید چه میگوید. بعد چه باید گفت. نظر خودم. مهمش چگونه باید گفت. احساس کردید که امروز منقح تر است نسبت به دیروز. این را لمسش کنید منقح کردن خیلی موثر در فهم است حتما تدریس میکنید این نکته را همیشه در ذهن داشته باشید که چگونه باید گفت. صافترین راه بی پیچترین راه را باید انتخاب کرد که طرف که از سر بحث بلند میشود گیج نباشد. چه شد چه گفت؟ نمیگویم همش. ولی همه، همه مطالب را دریافت نمیکنند. تا حدودی  از اون اندماج و ابهام مثلا خارج بشود. حدیث باب هفت صلاة العیدین شیخ صدوق گفته است باسناده عن اسماعیل بن جابر به دو طریق درست است هم بر مبنای مرحوم خویی درست است اما نه به طریق ایشان و هم بر مبنای کسانی که ضمیمه ای هستند. اون روایت صحیحه است و ما از سند فارق شدیم ثم یقع الکلام در دلالت. که ایا دلالتش در غیر عیدین تمام است یا نه، انشا الله فردا.