فقه ـ جلسه ۰۶۵ـ ۱۴۰۱/۰۹/۲۹

خارج فقه         جلسه65           29/9/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در این است که اذان و اقامه ایا مستحبان تعبدیان هستند تعبدی را تعریف کردند فعلی که امرش ساقط نمیشود الا به قصد قربت، تعاریف زیادی کردند یکیش معروفش این است. توصلی ان است که امرش ساقط میشود و لو بدون قصد قربت. میتوانی هم به قصد قربت بیاوری ولی سقوط امرش منوط به قصد قربت نیست. ترتب ثواب مربوط به قصد قربت است. این که در روایات روایات اذان داشت موذن اگر اذان بگوید احتسابا به قصد قربت بگوید محتسبا به قصد قربت بگوید کان له کذا و کذا این دلالت ندارد که اذان قربی است این فقط دلالت دارد که با قصد قربت ثواب میدهند اما اذان امرش قربی است یا نه ساکت است. توصلیات را هم میشود به قصد قربت بیاوریم ثواب  داشته باشد شاید اذان توصلی است حضرت فرموده به قصد قربت بیاوری بهشت بهت میدهند. با این هم میسازد.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا میرسیم.

عرض کردیم یک بحث اصولی دارد که مقتضای اصل تعبدیت است یا توصلیت. مرحوم اقای خویی میگوید مقتضای اصل توصلیت است مرحوم اخوند و به تبعش مرحوم اقای حکیم فرموده است مقتضای اصل تعبدیت است. مرحوم اقای حکیم مثل مرحوم اخوند اطلاق ادله اولیه را میگوید ممنوع است چون تقییدشان تقیید ادله اوله به قصد قربت محال است. و وقتی محال شد تقیید اطلاق مجال ندارد. اطلاقات را کنار گذاشته است. در اصول عملی هم فرموده است این جا جای اصل عملی شرعی نیست چرا چون اخذ قربت شرعی نیست که عقلی است. در امور عقلیه حدیث رفع مجال ندارد همان فرمایش اقای اخوند است. میماند اصل عقلی گفته است اصل عقلی احتیاط است اصل امر مسلم است شک داریم بدون قصد قربت امتثال حاصل شده است یا نه امر ساقط شده است یا نه اشتغال یقینی یستلزم فراغ یقینی. در این بحث ما اگر شک کردیم اذان قربی است اقامه قربی است یا نه، اقای حکیم میگوید مقتضای اصل تعبدیت است اصاله الاحتیاط. مرحوم اقای خویی میگوید مقتضای اصل لفظی و عملی برائت است. اصل عملی را دیروز توضیح دادیم گفتیم اینجا خلاف اون چیزی که در اصول گفته است. این جا اصل عملی را قرار داده است استصحاب عدم جعل استحباب برای مقید. شک داریم استحباب برای مقید جعل کرده است یا نه استصحاب میگوید برای مقید جعل نکرده است. گفتیم این را در اصول قبول ندارد. استصحاب عدم جعل استحباب برای مقید را معارض دانسته با استصحاب عدم جعل استحباب برای مطلق. بعد امد گفت برائت این جا مجال ندارد، گفتیم در اصول گفته است برائت مجال دارد. این یک کلمه را در اینجا میخواهیم اضافه کنیم ما اشکالمان این است که اقای خویی در اصول خلاف این جا را صحبت کردید در اصول گفتید استصحاب در عدم وجوب اکثر جاری نیست استصحاب عدم وجوب اکثر معارض است با استصحاب عدم وجوب اقل. مبنای شما با این حرف سازگاری ندارد. با مبنای اقای خویی جور در نمیاید ولی ما در اصول همین استصحاب را قبول کردیم ما در اصول گفتیم که استصحاب عدم جعل زائد جاری است معارض ندارد. معارضش استصحاب عدم جعل اقل است گفتیم نه استصحاب عدم جعل اقل جاری نیست در جایی که یقیین داریم که یک تکلیفی هست حالا الزامی یا غیر الزامی، استصحاب در ناحیه اقل اثر ندارد. این را ما اونجا بحث کردیم. استصحاب عدم وجوب اکثر تبعا للاغا ضیا، جاری است و لا یعارضه استصحاب عدم وجوب اقل. این که ما دیروز اشکال کردیم بر مبنای مرحوم خویی اشکال و الا اصل حرف درست است.

سوال:؟؟؟

جواب: اینها را بحث کردیم. اصل عملی میخواهد مشکلی را حل کند. حالا به جای خودش.

ما کلی را بحث کردیم که ایا مبنا اصاله التوصلیه در اصول است یا تعبدیه. در مقام تطبیق در مقام اذان و اقامه ایا تعبدی هستند یا توصلی؟ کلا تعبدیات به ما به نحو واضح بیان نشده است حتی نماز. نماز یک دلیل واضحی نیامده که تعبدی است بعضی از روایات داشت که ما میگفتیم میشود استفاده کرد نیت مهم است نیتش برای خدا است میگفتیم پس معلوم میشود که نماز. روزه تعبدی است یا نه، مرحوم اقای خویی فرموده است بنی الاسلام علی خمس، بعید است است که یکی از ارکان اسلام روزه باشد ولی تعبدی نباشد، این بعید است. زکات، یکی از مبانی پنجگانه است در یک روایت هم داریم زکات به نیت صالحه بدهند گفتند که این هم تعبدی است. وضو تعبدی است یا توصلی گفته اند یک روایت داریم اوجر من حدود الله، معلوم میشود که تعبدی است با ادله لفظیه سخت است که ما کلا در تعبدیات با دلیل لفظی صافی خواسته باشیم بگوییم این تعبدی است چنین چیزی نداریم. خمس میگویند چون عدل زکات است زکات هم چون جناح نماز است اقیموا الصلاة و اتو الزکاة نماز هم تعبدی است همش این جوری است هک یک دلیلی که جای مناقشه دارد. دلیل صافی بر تعبدیت عماد الدین که نماز است نمیتواند پیدا کنید فضلا از زکات …. عمده دلیل بر تعبدیت تعبدیات ارتکاز متشرعه است. در ارتکاز متشرعه این است که نماز و وضو و حج عبادت است و اینها ارتکاز متشرعه است وعمده دلیل است حالا باید ببینیم در مقام اذان و اقامه دلیل لفظی پیدا میشود بوی تعبدیت اشعار داشته باشد یا مثلا دلالت مایی داشته باشد یا نه و یا ارتکاز متشرعه در این جا هست یا نه.

در اذان اعلام ما دلیلی لفظی نداریم که دلالت بر تعبدیت داشته باشد بلکه اذان اعلام برای تهیء است غرض اماده شدن انسان ها است. به ذهن میزند که این توصلی باشد مهیا شدن به عبادت ربطی ندارد. به ذهن بیشتر میزند که این توصلی است اصلا نه که دلیل بر تعبدیت نداریم بلکه از غرضی که برایش هست مناسبت غرض با تکلیف، تکلیف توصلی است. خب اگر کسی با همین غرض مثل اقای حکیم درست کرد یعنی مبنای اقای حکیم و اخوند را داشت گفت توصلی است فبها و اگر شک کرد علی المبنا، اگر اصل توصلیت است که توصلیت و اگر تعبدی است تعبدیت.این در اذان اعلام.

اما در اذان صلات و اقامه صلات ایا دلیل لفظی بر تعبدیت دارد یا دلیلش لبی است. بعضیی گفتند از لابلای روایات یک چیزی میخواهند در بیاورند گفتند اذان و اقامه تعبدی است چرا؟ در روایت متضافره داشتیم روایت صف و صفان اذان و اقامه بگویید دو صف و اقامه تنها یک صف پس معلوم میشود که این اذان و اقامه در کمال نماز موثر هستند. نماز را برده بالا دو صف میاید. نماز وقتی که بالا است ایه العظمی است که خیلی پشت سرش میایند اما اگر بقال باشد چند نفر میایند. ادم ها به لحاظ این که نمازش متفاوت است صفوفشان فرق میکند یک چیز طبیعی است. این نماز را برده بالا. یک چیزی که توصلی است و عبادت را ببره بالا بعید است. این بعید است. به ذهن میزند که اذان و اقامه تعبدی باشد. دالان ورود نماز هم از سنخ نماز هستند تعبدی هستند. این جوری مثلا. اینها استظهار است دیگه.

سوال:؟؟؟

جواب: خب حالا این فرمایش بعضی ها که از این راه میخواستند بگویند اذان و اقامه قربی است چون که موثر در کمال نماز است.

اضف الی ذلک میگوید لا صلاة الا باذان و اقامه، این بوی این میاید که مثلا کأن جزء نماز حساب میشود ادعایی. اینها با توصلی بودن جور در نمیاید.

ولکن اینها عرض کردیم دیگه همان طور که در بقیه عبادات ادله لفظیه اش قابل مناقشه است اینها هم قابل مناقشه است چه اشکالی دارد اذان واقامه قطعا دخیل در کمال نماز هستند اما چرا خب باید تعبدی باشند. مثل عطر زدن کی گفته است تعبدی است.

سوال:؟؟؟

جواب: همان جا هم همان بحث ها هست. میگویم این بحثها هست هنوز دلیل عمده نرسیده است.

بعضی ها گفتند لا صلاة الا باذان واقامه، فقط دلالت دارد که اذان واقامه خیلی دخالت در ملاک نماز دارد مثل همسایه که نمازش لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد، خیلی دخیل در ملاکش هست. اما دخیل در ملاکش هست پس تعبدی است. نه اینها قابل مناقشه است.

وجه اخری که گفته اند این است در بعضی روایات دارد که الاقامه مثلا جزء ظاهرش این است اقامه را گفته اند جزء نماز. این در خصوص اقامه است. وقتی که جزء نماز شد نمازش خودش قربی است پس اقامه هم قربی است.

ولکن قبلا گذشت این تنزیل اقامه به منزله صلات کأنه شرع فی الصلاة به لحاظ همان اثاری است که در روایات امده است یعنی تکلم و استدبار نداشته باشد اما مثل صلات است همه اثار نماز را دارد نه این دلالت ندارد. یا مثلا وارد شده است که اذان و اقامه مستحب مع الطهاره باشد خب این مع الطهاره بودن معلوم میشود این امر عبادی است که میگوید با طهارت. مناسبت عبادات با طهارت است و الا امر توصلی طهارت نمیخواهد. این هم یک مثلا مویدی است برای تعبدی بودن.

و لکن نه، وضو بگیری ثوابش بیشتر باشد افضل باشد قرائت مرحوم شیخ استاد هم در قرائت قران شک داشت که تعبدی است یا توصلی. افضل این است که با طهارت باشد ولی تعبدی است یا توصلی دلیل لفظی نداریم. اینها مویدات است خوب است به عنوان منبهات و مویدات مشعرات. عمده دلیل بر قربی بودن اذان و اقامه همان دلیل عام است که همه جا همان است ارتکاز متشرعه. از مسلمات است از واضحات است احدی در ان تشکیک نکرده است محل ابتلای همه بوده و کسی شک نداشته که اذان و اقامه برای خدا باشد. این که مرحوم سید فرموده است یعتبر فی الاذان و الاقامه للصلاة قصد القربه، به ازتکاز متشرعه و تسالم علما. تسالم است اینها. سابقین اصلا بحث نکردند از مسلمات بوده است که اذان و اقامه بحث نکردند. این که بحث نکردند معلوم میشود که.

سوال:؟؟؟

جواب: همان دیگه مفروغ عنه گرفته اند. اصلا در ذهن شما امده است که اذان و اقامه ریایی، بابا اینها ارتکاز نمیپسندد.

لذا یقیینا دلیل داشته باشیم یا نداشته باشیم اذان و اقامه برای صلات هر دو قربی هستند خود همین سوق و سیاق هم ذکر میخواهد بگوید غالبش، رو به قبله مستحب است ما حرف ایشان را قبول نداشتیم ما میگفتیم ارتکاز متشرعه این است که قران خواندن عبادی است.

سوال:؟؟؟

جواب: اذان اعلام یک هیاهو است.

بگذریم دیگه حاصل الکلام ما چند بحث کردیم بحث اصولی اختلاف بین اقای خویی و حکیم بحث فقهی یک بحث عام بما ذا تثبت تعبدیه، گفتیم عمده دلیل مثبت تعبدیت در تعبدیات همین سیره متشرعه و ارتکاز متشرعه تسالم علما و عدم تشکیک علما همین است دلیل و الا  دلیل لفظی صاف در عبادیات نداریم.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه میخواستم اون را اضافه کنم. موذن باید اجرتی نگیرد از بیت المال بدهند. این دلیل نمیشود. در قضاوت هم هست نباید. نه اون دلیل نمیشود که نباید پولی باشد. شاید به خاطر این جهت بوده است که همه بگویند.عمومی بشود دکان و دستگاه نشود. استخدام بشوند برای اذان گفتن. حقوقی برایش قرار بدهند.

خب بگذریم مرحوم سید فرموده فرق بین اذان اعلام دو تا است یکی این بود که این اذان و اقامه برای نماز قربی است یشترط فی اذان الصلاة کالاقامه قصد القربه بخلاف اذان الاعلامی لا یعتبره فیه

و يعتبر أن يكون أول الوقت.

اذان اعلام باید اول وقت باشد، چرا؟ چون غرض از اذان اعلام، اعلام وقت است. معنا ندارد غرضش اعلام وقت است.یکی غرض این است که خب اممکن است اشکال شود غرض فقط اعلام وقت است غرض مهیا شدن برای جماعت است مهمش این روایت است که قبلا خواندیم و گفتیم این روایت برای اذان اعلام خوب است اما در روایت فرمود مشکلی ندارد که اذان را قبل از طلوع فجر بگویند، اشکالی ندارد و اما السنه مع الفجر. ما گفتیم میشود از این روایت، از این روایت استفاده می‌شود همین روایت است روایات موذن نیز که اذان میگفتند برای مردم طبیعیش این است که سر وقت نماز میخواندند و الا نماز ام مکتوم که از حجیت ساقط میشد. اذانی میگفتند که برای مردم اثر داشته باش. و معنا ندارد که به اذان قبل از وقت ترغیب شده است. اون موذنین اونجا خصوصا با این نکته پیامبر فرمود اعتنا نکنید بعد اینها موذن بشوند به اذانی که مردم اعتنا نمیکردند. روایاتی که ترغیب به اذان میکرده اذان مقارن وقت را میگفتند. روایت کجا بود. باب 8 «وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النِّدَاءِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مَعَ الْفَجْرِ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَيَنْفَعُ الْجِيرَانَ يَعْنِي قَبْلَ الْفَجْرِ.» فرقی نمیکند این مثال است. سنت مع الفجر است سنت مع الزوال الشمس است سنت مع غروب الشمس است.حال اگر کسی قبل از وقت اذان گفت مشروع است؟ مرحوم صاحب جواهر و مرحوم خوئی فرموده که نه مشروع نیست مگر در نماز صبح که دلیلشان همین روایت است. مرحوم خوئی فرموده: قبل از دخول وقت مشروعیت ندارد الا فی صلات الفجر. عبارتش این است«اختصاص أذان الإعلام بأوّل الوقت، و وجهه ظاهر، فإنّه شرّع للاعلام بدخوله فلا مقتضي لاستحبابه بعد انقضائه،  اذان اعلام که بحث ندارد.مهم این است: كما لا مقتضي له قبل دخوله إلا في أذان الفجر.»

مرحوم اقای خویی میفرماید در اذان فجر مقتضی دارد مانعی ندارد که برای مهیا شدن قبل از طلوع فجر اذان اعلام بگوید. حرف ما این است که اون هم مقتضی ندارد.به ما نظر می‌رسد که فرقی بین قبل از فجر و قبل از زوال و قبل از غروب نیست و هیچکدام مقتضی برای استحباب ندارد. در این روایت سوال کردند در این روایت که اذان قبل از فجر گفت مشکلی ندارد و حرام نیست این مشروع نیست بعد گفته است و اما السنه اصلا در مقابل است. اما السنه مع الفجر یعنی قبلش سنت نیست ولی اشکالی ندارد لینتفع به الناس. در اون روایت لینتفع است ما دو حرف داریم: میگوییم اقای خویی این اختصاص به قبل از فجر ندارد قبل غروب و زوال هم با ان مساوی هستند در این که در هر سه استحباب نیست سنت نیست ولی در هر سه جایز است برای مهیا شدن. این لسان یک لسانی است که حضرت این طور فرمود سالته و اینکه فرمود اما السنة، اشکالی ندارد ولی سنت مع الفجر است. لان ذلک لینفع الجیران، یعنی قبل از فجر این اضافه است. یعنی از امام نیست. لینتفع جیران. این را گفتیم قبل از طلوع فجر اشکالی ندارد لینتفع الجیران.

سوال:؟؟؟

جواب: نه یک امر عقلائی را فرموده است. گفته است اشکالی ندارد برای مردم نفع میشود. نه نفی باس کرده است ترغیب نکرده است. ترغیب را یادم نیست. به نظرم همین را میگفتیم نمیخواهد بگوید بدعت است. حرام است. داستان بدعت. گفتیم راه ما را باز کرد که نگویند این بدعت است. حضرت فرموده است اشکالی ندارد. مشروعیت به معنای بدعت نیست اشکالی ندارد ولی استحباب دارد خودش میگوید سنت این است اون فقط لا باس. بگویند اشکالی ندارد. لازم نیست که همه چیز شارع برایش خودش حکم شرعی جعل کند. همین لا باس اشکال ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: خوبه. من این جا را نگاه نکردم. ولی داستانش همین است. کتابهای ما بدیش این است که اینها را ندارد این جور ادرس ها را ندارد. حالا مهم نیست. من که نگاه نکردم گفته یا نگفته است. این بحثش این جور است که عرض میکنیم.

و اما اذان الصلاة متصل بها، این که باید متصل به نماز باشد داستانش خواهد امد. و ان کان اخر الوقت باز بحثش خواهد امد. حتی در نماز قضا گفت اذان هست دیگه وقت نمیخواهد اذان صلات و اقامه صلات مربوط به نماز است نه وقت. ربطی به وقت ندارد وقت نماز هم خارج شده است نماز قضا شده است باز اذان و اقامه هست. بگذریم.

و فصول الأذان ثمانية عشر الله أكبر أربع مرات و أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله و حي على الصلاة و حي على الفلاح و حي على خير العمل و الله أكبر و لا إله إلا الله كل واحد مرتان.

در فصول اذان بحث میکنیمسید فرموده فصول اذان 18 تا است. فصول اقامه 17 تا فصول اذان 18. همین 18 موردی که متعارف است. این که فصول اذان 18 است دلیلش چیست؟  مضافاً به تسالم جای بحث ندارد از زمان ائمه و پیامبر همین طور بوده است مذهب شیعه است اونها خرابش کردند امدند حی علی خیر العمل را برداشتند که از حضرت سوال کرد چرا حی علی خیر العمل را برداشتند حضرت فرمود میخواهی ظاهریش را بگویم یا باطنیش. گفت هر دو. ادم فهمیمی بوده است. فرمود ظاهریش به خاطر داستان جهاد.اون مردک میگفت جهاد افضل است حی علی خیر العمل تطبیق است یعنی حی علی الصلاة، جهاد خیر عمل است. بخ بخ پیامبر اکرم را مناقشه کرد که بخ بخ علی قوم … الجهاد اصغر و بقی الجهاد الکبر. باطنیش میخواهیم بگوییم باطنیش این است که خیر العمل ولایت است. اینها مانع ولایت شدند گفتند حی عل خیر العمل نباشد. این هم باطنی قضیه است که ما خیلی نمیفهمیم. و فِي الْعِلَلِ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ لِمَ تُرِكَتْ مِنَ الْأَذَانِ قَالَ تُرِيدُ الْعِلَّةَ الظَّاهِرَةَ أَوِ الْبَاطِنَةَ قُلْتُ أُرِيدُهُمَا جَمِيعاً فَقَالَ أَمَّا الْعِلَّةُ الظَّاهِرَةُ فَلِئَلَّا يَدَعَ النَّاسُ الْجِهَادَ اتِّكَالًا عَلَى الصَّلَاةِ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَإِنَّ خَيْرَ الْعَمَلِ الْوَلَايَةُ فَأَرَادَ مَنْ أَمَرَ بِتَرْكِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ مِنَ الْأَذَانِ أَنْ لَا يَقَعَ حَثٌّ عَلَيْهَا وَ دُعَاءٌ إِلَيْهَا.

این که 18 تا هست روایات متواتره دارد علاوه بر تسالم روایات متواتره دارد مرحوم اقای خویی روایت اولی را که اورده است همان روایت دردسردار روایت اسماعیل جعفی است. در روایت اسماعیل جعفی است که« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ خَمْسَةٌ وَ ثَلَاثُونَ حَرْفاً فَعَدَّ ذَلِكَ بِيَدِهِ وَاحِداً وَاحِداً الْأَذَانَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ حَرْفاً وَ الْإِقَامَةَ سَبْعَةَ عَشَرَ حَرْفاً.» اون 17 در بعضی روایات ما مفصلتر بیان کرده اند. اون 17 میاید که مثلا چهار تا الله اکبر تا اخر در بعضی از روایات همان 17 مجمل را، حضرت اونجا بیان کرده بود این اقا بیا نمیکند. میگوید با دستش 17 را شمرد ولی نمیگوید چی چیزی است. ولی همین 17 تا را در روایات دیگر بیان کرده است.

مرحوم خوئی بحث سندی را مطرح کرده و گفته این میگوید ما تازگی بحث کردیم این اسماعیل الجعفی مردد بین سه نفر است این جا میگوید سه نفر اسماعیل بن جابر جعفی، اسماعیل بن عبد الرحمان الجعفی، اسماعیل بن عبد الخالق جعفی، سومی هم پیدا شد. میگوید مردد بین سه نفر است و میگوید تازگی بحث کردیم  و گفته این جا م همان جابر است به شهادت نجاشی، خب ما هم بحث کردیم شهادت نجاشی این جا نادرست است ابان روایتش از اسماعیل بن عبد الرحمان است نه اسماعیل بن جابر این جا هم ابان است عن اسماعیل بن جعفی. این ها را بحث کردیم و تمام کردیم

کلمه ای که میخواهیم اضافه کنیم این است که مرحوم خوئی گفته این اسماعیل مردد بین سه نفر است کما یظهر من مشیخة الفقیه. میگوید که اسماعیل بن جعفی الذی هو مردد بین ابن جابر و ابن عبد الرحمان و ابن عبد الخالق حیث انه یطلق علی کل واحد من هولاء ثلاثه، کما یظهر من مشیخه الفقیه. این فکر کنم خطای زبان بوده است یا خطای مقرر بوده است. سه تا از از مشیخه دو تا بیشتر نیست سه تا ندارد که. این اشتباه است. اون دو تا یظهر این سومی. فقط شیخ طوسی در مورد اسماعیل بن عبدالخالق گفته الجعفی و این اسماعیل الجعفی را بین سه نفر مردد می‌کند. اسماعیل بن جابر اسماعیل بن عبد الرحمان اسماعیل بن عبد الخالق که ما میگوییم نه اسماعیل جعفی فقط عبد الرحمان است و اون دو تا نیستند. البته این مطلب مهم نیست راست گفته است چون هر سه یا مدح دارند یا توثیق دارند.عبد الخالق هم ثقه است جابر هم که ثقه است عبد الرحمان گفت که مدح است گفت خانواده عظیمی هستند که احسنشان، راست میگوید بحث سندی ندارد فقط این نکته است که گفت در سه تا است نه در سه تا اشتباه است.