خارج فقه جلسه 68 تاریخ 11/10/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث در مورد اذان تمام شد یک کلمه ای که باقی مانده است این است که آن 42 را ما گفتیم مرحوم صدوق از کجا اورده است. در هدایه میگوید قال الصادق اذان مثنی مثنی است بعد میگوید 42 گفتیم شاید بد اینها را شمرده است، نه این انصاف نیست. مرحوم شیخ طوسی در نهایه یک روایتی دارد حدیث 22 در باب همان 19 و قد رُوی اثنان و اربعون فصلا. یک روایتی هم داریم که 42. رُوی است مرسله است، شاید مرحوم صدوق مثلا اون روایت را دیده است که 42 است و گفته است اذان و اقامه 42 است که ما نتوانستیم جمع کنیم با حرفهایی که در فقیه و عیون و علل گفته است که همان 18 تا است.
خب بگذریم. بحث فعلا در اقامه است که اقامه چند فصل است. عرض کردیم مساله در اقامه اشکل است. در اذان خب روایت اسماعیل جعفی بود در اقامه هم هست. روایت اسماعیل جعفی 18 تا اذان و 17 تا(اقامه را) تا این جا با هم شریک هستند. در یک روایت صحیحه زراره هم بود که اذان را بیان میکرد اقامه جدا شده بود گفتیم اینجا مقداری کار را ساده تر کرده است در اذان. در اقامه ما چنین روایتی نداریم فقط 17 تا است. با سیره باید درست کنیم. ما روایتی نداریم که 17 تا را بیان کرده باشد.
ولکن یک روایتی پیدا کردیم که اون هم گیر سندی دارد مثل روایت زراره که اذان را 18 تا قرار داده بود این هم اقامه را 17 قرار داده است. روایت 19 همان باب 19 « جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْأَذَانُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مَرَّةً.»
گیر سندی دارد چون سندش به کتاب بزنطی برای ما بیان نکرده است. گفتند مقصود این الاذان یعنی اقامه. اذان را به اقامه در این جا اطلاق کردند به قرینه ای که در اولش دو الله اکبر دارد و اخرش هم یک لا اله الا الله دارد پس اذان یعنی اقامه.
سوال؟؟؟
جواب: نه فقط اقامه. اولش دو تا الله اکبر و اخرش یک لا اله الا الله.
اگر ما دلالت این روایت را قبول بکنیم سندش مشکل دارد. لذا این که 17 تا اقامه همان است که ما الان انجام میدهیم دلیلش سیره است. همان که دیروز عرض کردیم. رئیس مذهبی میگوید فصول اقامه 17 است و تابعین هم این جوری 17 را میگویند به ذهن میزند که ان 17 تا همین 17 تا است. اذان مقداری واضحتر است. در اقامه همین سیره است. مرحوم اقای خویی گفته است که سیره دلیل که نمیشود، لازم هم هست. سیره مثل قنوت. الان سیره داریم که قنوت را همه در نماز انجام میدهند با این که لازم نیست. جای مناقشه دارد. اقامه از این جهت با اذان فرق میکند که اذان بیان 18 تا در لفظ امده است در اقامه نیامده است. این مهم نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: نه حالا میگم.
این مشکل نیست. مشکلی که در اقامه هست این است که در اقامه یک روایاتی دیگری داریم که انها باز مشکل ساز هستند که مشابه این روایات در اذان نبود. سه نوع روایت داریم به این 17 تا جور در نمیاید. یک نوع روایت داریم که اذان و اقامه را ردیف هم قرار داده است. گفته است اذان و اقامه مثنی مثنی. اگر مثنی مثنی باشند هم پای هم 17 نمیشود بلکه 18 میشود.
اقای خویی طایفه اول را روایت مثنی مثنی را قرار داده است. ما اضافه میکنیم روایت زراره و فضیل روایت معراج اخرش داشت که اقامه مثل اذان است. غیر از روایت مثنی این جور داشت در روایت هشتم روایت زراره و فضیل بن یسار داشت و الاقامه مثلها. اقامه مثل اذان است الا این که این قد قامت الصلاة هم دارد. ظاهرش این است که دو تا لا اله الا الله هم دارد. یک مشکل این است که این 17 تا با این روایات مثنی مثنی، روایت زراره جور در نمیاید اونها با 17 تا جور در نمیاید.
روایت دوم که باز مشکل ساز است روایتی است که اقامه را اصلا میگوید واحده واحده. روایت واحده واحده روایت معاویه بن وهب این جور دارد حدیث 7 صحیحه معاویه بن وهب الاذان مثنی مثنی و الاقامه واحده واحده. این هم مشکل اضافه ای است.
مشکل سوم یک روایتی از عبد الله بن سنان است که در این روایت باز همین داستان واحده واحده امده است که به ذهنم میاید که صاحب وسائل اشتباهی این روایت را به باب 21 برده است. در باب 21 حدیث سوم« بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْإِقَامَةُ مَرَّةً مَرَّةً إِلَّا قَوْلَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَإِنَّهُ مَرَّتَانِ.»
سندش تمام است. فقط الله اکبر الله اکبر فرق میکند که اول اقامه دو مرتبه بقیه مره مره است. اینها همه مشکل ساز است با اون 17 فصل اینها جور در نمیاید. چکار باید کرد؟
مرحوم اقای خویی فرموده است این دو روایت اخیر، روایت معاویه بن وهب که میگوید واحده واحده با روایت عبد الله بن سنان که میگوید مره مره الا الله اکبر، اینها جمع عرفی به این بیان به نحو اطلاق و تقیید ندارند. کسی بگوید که ما روایت معاویه را تقیید میزنیم، میگوییم که اقامه واحده واحده است الا لا اله الا الله به قرینه روایت عبد الله بن سنان گفته است این عرفی نیست و ادعای وضوح میکند.
خب این که عرفی نیست ما نمیفهمیم. چرا عرفی نباشد. خود شما مثل همین جمع را در روایات اذان کردید. چرا عرفی نباشد. اگر ما بودیم همین دو روایت این جمع عرفی بود.
سوال:؟؟؟؟
جواب: ما یک جمع دیگری اوردیم. دو تا بیان بود. اونجا میگفتیم عرفی نیست یک روایت میگوید 18 تا یک روایت میگوید 16 که این دو جمع عرفی ندارند. اما یک روایت میگوید مره مره یک روایت میگوید مره الا این. اونجا مرحوم خویی جمع عرفی کرد یکی لزوم است ما گفتیم تحدید ها با این سازگاری ندارد. اختراعی است. 18 و 16 با این جمع سازگاری ندارد. ما در واجبات میگوییم اصلا درست نیست و بدتر است.
این جمع عرفی است منتها ما این را قبول نداریم ما یک جواب دیگری داریم این جمع عرفی است ولی ما یک جواب دیگری داریم حالا میرسیم.
این یک فرمایش ایشان. یک فرمایش دیگر ایشان این است که این جمع عرفی نیست پس چطور ما باید جمع کنیم؟ فرموده است ما باید جمع کنیم به این که اینها مستحبات هستند وبا اختلاف مرتبه باید جمع کرد. مثلا اون که میگوید مره مره همه را میگوید اون درجه پایین است، مره مره الا الله اکبر این یک درجه بالاتر است. اون که میگوید مثنی مثنی اون باز یک درجه بالاتر هست مثلا. اختلاف مراتب این روایات حلش به اختلاف مراتب است.
و لکن فرموده است که در مقام و لو فن اختلاف مرتبه را میگوید و لکن نوبت به اختلاف مرتبه نمیرسد، چون در مقام یک روایت داریم که ان شاهد جمع است اون روایت بین این روایات جمع میکند. کدام روایت؟ روایت ابی همام، صحیحه ابی همام باب 20 « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ مَثْنَى مَثْنَى وَ قَالَ إِذَا أَقَامَ مَثْنَى وَ لَمْ يُؤَذِّنْ أَجْزَأَهُ فِي الصَّلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ وَ مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ لَمْ يُؤَذِّنْ لَمْ يُجْزِئْهُ إِلَّا بِالْأَذَانِ.»
اصلا روایت مثنی را حفظ کرده است خودش. یک مشکله ما این مثنی مثنی بود در همین روایت هم امده است. بعد فرموده است اگر اقامه را مثنی گفت و اذان نگفت اشکالی ندارد همون که دو تا دوتا اقامه را گفت جای اذان را میگرد. اما اگر اقامه را واحده گفت نه باید اذان را هم بگوید. میگوید این شاهد جمع بین روایات است.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا بذار حرف ایشان را فعلا بیان کنیم.
ایشان میگوید شاهد جمع است. به چه بیانی؟ اون روایاتی که میگفت اقامه مره مره است یعنی در جایی که اذان را گفته باشی اگر اذان را گفته باشی مره مره است و اما اون روایاتی که میگفت نه، مثنی اقامه مثنی باشد در جایی است که اذان را نگفتی. اذان را نگفتی اقامه مثنی است. اذان را گفتی اقامه مره مره است به حکم صحیحه ابی همام. مرتفع شد دیگه. هم روایت مثنی مثنی الاقامه مثنی قید خورد، هم روایات مره مره قید خورد. مثنی قید خورد به جایی که اذان را نگویید. مره مره به جایی که اذان را بگویید قید خورد.
سوال:؟؟؟
جواب: دیگه ان را حلش نکرده است.
خب این فرمایشی که ایشان فرموده است. ولکن در ذهن ما این است همان طور که به ذهن ایشان رسید این شاهد جمع نیست روایت ابی همام هم تاکید میکند که اقامه مثنی مثنی است. اذان و اقامه مثنی مثنی است. منتها باب اجزا است مقام امتثال است اون ادامه اش نمیخواهد حدود اقامه را به هم بزند که ایشان میگوید، اصلا احتمالش نیست که اگر کسی اذان گفته باشد اقامه در حق او مره مره است حدود اقامه این باشد اگر اذان نگفته است حدودش مثنی مثنی باشد، احتمالش نیست. اقامه مثنی مثنی است مثل اذان است منتها در باب اجزا، أجزأه دارد الاذان و الاقامه رفع ید نمیکند این را تثبیت میکند. میگوید اذان و اقامه مثنی مثنی است ولی اگر مثنی گفتی اجزأ از اذان مجزی است. أجزا چه ربطی به تحدید فصول اقامه دارد. اون روایات تحدید فصول اقامه میکند این روایت میگوید مجزی است این ربطی به ان روایات ندارد.
این مثل همان روایات سفر است میگوید در سفر بودی اقامه را واحدا واحدا بگویید مجزی است یا مثلا استعجال داشتی اذان را واحدا واحدا گفتی اشکالی ندارد (به آن میرسیم) این باب با اجزا است و ربطی به تحدید فصول اذان و اقامه ندارد. لذا ما شاهد جمع ایشان را قبول نداریم.
اون چیزی که در ذهن ما است برای حل تعارض، این است که میگوییم روایتی که فرموده است و الاقامه مثلها اقامه مثل اذان است که ظاهرش به علاوه قد قامت الصلاة که 18 تا میشود چون قبلش اذان گفت 16 تا و الاقامه مثلها الا این که دو بار قد قامت الصلاة دارد میشود 18 تا، میگوییم این تخصیص خورده است به روایت مثل اسماعیل جعفی که گفت اقامه 17 تا است. سیره متشرعه که میگوید یکی کم دارد این یکی کم دارد مثلها اشکالی ندارد مثل اذان است الا در این یکی اشکالی ندارد. ما میگوییم اقامه تخصیص خورده است مثل اذان است الا در اون لا اله الا الله اخرش که اذان دو تا است و اقامه یکی.
کما این که در روایاتی هم که فرمود الاذان و الاقامه مثنی مثنی اون هم درست است اقامه هم مثنی مثنی است الا اون لا اله الا الله اخیرش که قابل تخصیص است.
سوال:؟؟؟
جواب: روایتی که گفت 17 تا اصرح است. روایت جعفی گفت 17 تا. 17 تا با این سازگاری ندارد. ظهور 17 اقوی از ظهور مثنی در همه فصولش. ما به خاطر این که به 17 برسیم حجت بر او تمام است تخصیص میزنیم که سیره متشرعه بر همین است که اون روایت هم موید میشود دیگر، روایت مرحوم محقق در معتبر که فرمود اقامه همین ها است غیر از لا اله الا الله الا مره موید مساله است.
سوال:؟؟؟
جواب: روایت زراره و فضیل است، و مثلها الاقامه.
خب این حل مثلها الاقامه و مثنی و مثنی. اما روایات مره مره میگوییم اصلا حجیت ندارد اونها موافق با اهل سنت است اقامه مره مره این که بیاییم حلش کنیم به وقتی که اذان گفته باشی اینها عرفیت ندارد. اونها را میگوییم تنافی دارد در یک خطاب شارع میگوید الاقامه مثنی در یکی میگوید مره مره با هم عرفا تنافی دارند و جمع عرفی ندارد، ما حمل میکنیم مره مره بر تقیه حمل میکنیم. دیروز هم گفتیم این در روایت عبد الله بن سنان امده است روایت ایشان عبد الله بن سنان در دستگاه بوده است خیلی از اهل سنت هم اقامه را مره مره میدانند. دیگه من اینها را نیاوردم در کتاب ها هست کدامشان اینها را مره مره میدانند بعضی مرتان میدانند. این موافق اهل سنت است و از انها رفع ید میکنیم ولی در عین حال میگوییم صحیحه ابی همام را قبول داریم اگر کسی اذان گفت در حقش اقامه مثنی مثنی است ولی اگر ترک کرد و مره گفت مجزی است.
فرق ما با اقای خویی این است که مجزی مرتبه دون است مجزی از تشریع شده است نه این که تشریع در حق این مره مره است. اقامه مثنی مثنی است همه جا مثنی مثنی است الا یکی منتها اگر کسی مثل خیلی جا ها که همین استثنائات هست اگر کسی اذان گفت و اقامه را واحده گفت مجزی است این باب، باب اجزا است و نمیشود گفت نمازش بدون اقامه است.
سوال؟؟؟؟
جواب: اذان را میگوییم اون که خودش گفت مثنی، مرحوم اقای خویی گفت اگر اذان گفت اقامه این شخص، گفتنی نیست: یعنی اقامه اقایونی که امام جماعت هستند همه انها اذان میگویند دیگر یا خودشان و یا موذن، اقامه اینها مره مره باشد گفتنی نیست. میتواند مره هم باشد مجزی باشد ولی مره مره اصلا تشریع این جور باشد گفتنی نیست اینها.
سوال:؟؟؟؟
جواب: تقیه ای بود بدون اذان هم کفایت میکند. خوب شد ایشان یاداوری کرد. ما که میگوییم تقیه ای است حضرت دستور داد که اینجور بگو. تقیه ای همیشه مجزی از حکم واقعی است و اون اثر واقعی را دارد حتی در جایی که به اصطلاح تمکن از خلاف تقیه داشته باشیم حتی تقیه مداراتی کفایت میکند.
هذا تمام الکلام در اذان واقامه که در ذهنمان این است که همان روایت اسماعیل جعفی معتبره که موید به روایت زراره و روایت عبد الله بن سنان معتبر در کتاب معتبر، و الموید به سیره متشرعه که از قدیم همین طور اذان همین 18 تا و اقامه 17 تا بوده است.
حاصل کلام روایات مخالف را یا حمل بر تشریع اولی کردیم یا حمل بر تقیه یا حمل بر اجزا. یکی از این سه تا. یا حمل بر تشریع اولی بعضی جاها. الان کل را دارم صحبت میکنم. بحث اذان و اقامه تمام شد. اذان 18 و اقامه 17 به اون بیان و روایاتی که خلاف 17 و 18 بود میگوییم یا مربوط به جعل اولیه است که بعضی را میگفتیم یا باب تقیه است یا اگر خیلی گیر کردیم میخواهند اجزا را بیان کنند نه تحدید. در ذهن ما مساله صاف است هر چند روایات در اینجا خیلی اضطراب داشت جای تامل و تعمق داشت باید به حساب دنبال میکردیم و دنبال کردیم ولی نتیجه همان که مرحوم سید فرموده است و تمامش کرده است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: اونم میشود 18 تا. اشکالی ندارد میشود 20 تا. اشکالی ندارد حالا مثلها هم در روایت زراره و چی و اون مثل این که در بعضی از نسخها هست، روایت کلیب فقط در اذان است. و الاقامه کذلک احتمالا کلام صدوق است. در حدیث 9 بله اخرش و الاقامه کذلک. اشکالی ندارد اون هم مثلها است. روایت زراره و فضیل که مرحوم اقای خویی این دو تا را حل نکرده بود.
سوال:؟؟؟
جواب: اون هم به همین بیان حلش میکنیم. دوتا تخصیص است. هم نسبت به الله اکبر اولش و هم نسبت به الله اکبر اخرش.
خب بگذریم حالا این فن در ذهن من این است که این طور اقتضا میکند. مرحوم سید این جور فرمود و فصول الاذان ثمانیه عشر الی اخرش بعد فرمود که فصول اقامه سبعه عشر اون هم که تمامش کرد. بعد فرمود:
و يستحب الصلاة على محمد و آله عند ذكر اسمه. أما الشهادة لعلي ع بالولاية و إمرة المؤمنين فليست جزء منهما.
حالا از اذان و اقامه خارج شدیم از اضافات میخواهیم صحبت کنیم دو تا هست مرحوم سید یکی را مطرح میکند. وقت شهادت رسالت را گفتیم صلوات بفرستید این یکی را نمیگوید مستحب است. ساکت است که مثلا مستحب است یا نه. فقط میگوید جزء نیست. ولی این که میتوانیم بگوییم قبول دارد و الا میگفت نگویید. ولی استحبابش را قبول ندارد.
خب اما صلوات منصوص است در صلوات منصوص است نص معتبر داریم هم اطلاقات داریم که هر وقت اسم ان حضرت شنیدید صلوات را بفرستید و هم در خصوص اذان یعنی تصریح به اذان هم روایت داریم که اسم ان حضرت امد صلوات را بعد از اسم حضرت بیاورید.
شنیدن علی القاعده شندیدن غیر از ان صلوات میشنوید دیگه.اشتباه نکنید ما در زمان صغر این اشتباه را کرده بودیم شنیده بودیم که اسم ان حضرت را بشنویم صلوات بفرستیم و یک صلوات میفرستادیم و صلوات میگفتیم. چون اسم ان حضرت را شنیده بودیم. دوباره دوباره… بله یک جورایی دیگه. نه این ظاهرش که اسم ان حضرت را شنیدید صلوات بفرستید برای ان اسمی که شنیدید نه اسمی که در صلوات است و الا تسلسل لازم میاید. تسلسل عملی. (خنده)
سوال:؟؟؟
جواب: نه این مربوط به صلوات است اون یک چیز دیگری است.
این منصوص است و مرحوم اقای خویی اون روایت را اورده است صحیحه زراره باب 42 حدیث 1 «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ خودت ذکرش کردی أَوْ ذَكَرَهُ ذَاكِرٌ یا کسی ذکرش کرد عِنْدَكَ فِي أَذَانٍ أَوْ غَيْرِهِ در اذان یا غیر اذان.» تصریح به اطلاق است.
سند شیخ صدوق به زراره تمام است. مرحوم شیخ صدوق به زراره و محمد بن مسلم سند دارد سندش به محمد بن مسلم مناقشه دارد پیش ما تمام است ولی طبق مبانی مرحوم خویی سند ندارد اما نسبت به زراره سند تمام است.
سوال:؟؟؟
جواب: بله. بعضی ها شاید از بعضی از روایات استفاده بشود این که نه که ذکر لفظی، یادت هم بیافتد این استحباب هست که ذکر را بگویی.
سوال:؟؟؟
جواب: نه دیگه اطلاق دارد. نه بابا با این توسعه صحبت میکند عرفی صحبت کنید. کلما ذکرته او ذکره ذاکر عندک به هر دو میخورد بنا شد به خاطر بعضی از قرائن یا خصوصیات قید به همه تعلق داشته باشد.
سوال:؟؟؟
جواب: نه، ظاهرش. خب حالا بعید نیست اون را هم بگیرد. اره یا ایها الذین امنوا صلوا علی النبی. راست میگوید. نه نبیّنا و لو اسم نیاوریم بعد صلوات دارد خود همین جا نبی صلی الله گذاشته است.
خب روایات عدیده هم داریم مطلقات که اسم ان حضرت را بردند صلوات بفرستید بعد در بعضی از اون روایات هست که صلوات شما ابتر نباشد “آله” را هم اضافه کنید. این را شاید، گفته در بعضی از نسخه آله هم دارد. گفته باشد یا نه.
سوال:؟؟؟؟
جواب: شبهه این است که اضافه خودش است.
ولی صلوات ابتر همین است نگاه کنید باب صلوات، صلوات ابتر را منع کردند و اله را اضافه کنید. پس تمام است. این که مرحوم سید فرموده است یستحب الصلاة….. حالا در روایت باشد ال یا نباشد اون اطلاقات اون ادله دیگر برای ما کافی است که صلوات شما ابتر نباشد و ال را اضافه کنید.
خب این هم بحث ندارد و یستحب تمام است و نیاز به قاعده تسامح در ادله سنن نداریم سند تمام است.
أما الشهادة لعلي ع بالولاية و إمرة المؤمنين فليست جزء منهما.
نه جزء اقامه و نه جزء اذان است ولی گفتنش اشکالی ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: راست میگوید این را هم یادم رفت بگویم. بعضی گفته اند بعد از ذکر ان حضرت صلوات واجب است. جمود بر الفاظ است دیگه که امر دارد. همان حرفای سابقی که تکرار میکردیم. بعید است که صلوات فرستادن مصلحت ملزمه داشته باشد مضافا که لو کان لبان که مرحوم خویی لو کان لبان را آورده اگر واجب بود که البته عملا الان در متشرعه اسم پیامبر را میبرند کالواجب شده است ولی در کتب فقهیه ما در رساله عملیه ما نیامده است. اصل وجوب ممکن است یک اخباری این جوری ادعا کند ولی در ارتکاز مردم هم این نیست که واجب است و لو عملا صلوات را میفرستند مثل واجبات ولی در ارتکازشان این نیست. فرمایش اقای خویی لو کان اگر واجب بود لبان حرف درستی است. مضافا به قاعده تناست حکم و موضوع قاعده لو کان لبان هم هست.
کلام منتهی شد به شهادت ثالثه در اذان سید میگوید گفتنش مانعی ندارد ولی نه مستحب است و نه جز است در مقابل بعضی گفته اند مستحب است ولی جز نیست بلکه در اذان واجب است و در مقابل بعضی گفته اند مستحب است و جزء هم هست. همان طور که شهادت به رسالت جزء واجب است اما شهادت به ولایت اون هم جزء است ولی جزء مستحب است. ملاحظه بفرمایید در مورد این خیلی کتاب و رساله نوشته اند خوب است دنبال کنید مساله هر چه بیشتر تعریض داشته باشد و دنبال کنیم واضح تر میشود که چکار باید کرد در مقابل مخالفین که چه کار باید کرد. در مقابل شیعه ها طلبه ها همین که در ذهنشان باشد که بدعت است چرا در نماز بیاوریم چرا شما اشکال میکنید که انها بدعت گذاشتند شما هم این کار را میکنید، شاید در ذهن بعضی از طلبه ها که سواد انچنانی ندارند این مطلب بیاید ما که نمیتوانیم همه انها را بحث کنیم ولی شما همه انها را مطالعه کنید.