خارج فقه جلسه 60 11/10/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
دو تا کلمه از بحث سابق باقی مانده است که باید استدراک بکنیم. یک کلمه اش در مورد روایت زراره و فضیل است. ما جمع کردیم بین روایات، روایات معراج که روایات کثیره ای هست خیلی زیاد هستند و اون روایاتی که این اذان و اقامه را دارند هم زیاد هستند، خیلی نیست ولی زیاد هستند.
ما گفتیم نمیشود این را انکار کرد که در معراج اذان همان دو تا الله اکبر را داشته است این را ما اعتراف کردیم نمیتوانیم رفع ید کنیم از روایاتی که دو تا الله اکبر گفتند، بگوییم به قرینه روایات دیگری دوتای دیگری هم گفته اند عرفی نیست. بعد گفتیم که اون روایات معراج اصل اذان را میگوید که فریضه الله است و اون روایتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم سر مبارکش را روی پای مولانا امیر المونین گذاشتند و جبرئیل نازل شد و تعلیم کردند، همان اذانی است که حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند همان اذانی است که دوتا الله اکبر دارد ما این جور جمع کردیم.
بعد گفتیم یک گیری دارد که در روایت زراره و فضیل حضرت فرمود و مثلها الاقامه الا این که قد قامت الصلاة دارد بعد در ادامه حضرت در ان روایت فرمود که فاَمر بها رسول الله بلالا فلم یزل یوذن بها حتی قبض الله رسوله. اونجا مثلا گفتیم که خب دو بار، یک بار از معراج امده حضرت به بلال امر کرده به ان اذان بعدش اذان کامل. که این ریشه و نمونه هم دارد. اول شریعت نمازها دو رکعتی بود بعدا بعضی از نماز ها چهار رکعتی شد. ولکن این را میخواهیم تصحیح کنیم و لکن همان طور که علی الظاهر به ذهن مرحوم مجلسی اول امده است این فامر رسول الله بلالا این مال اذان معراج نیست اذان معراج که بیان میکنند در مکه اتفاق افتاده است. اذان نماز طبق اون که بعضی از اهل تاریخ گفته اند و یک مویداتی هم دارد در مدینه نازل شده است. اینها برای این که رفع تنافی بشود اینها کافی است میخواهیم رفع تنافی کنیم.
در ذهن ما این است که حضرت بعد از این که اذان معراج را بیان کردند امام باقر علیه السلام بعد هم فرمودند فمثلها الاقامه الا این که اون قد قامت الصلاة دو تا دارد فامر بها رسول الله نه این که بعد از معراج امدند در مکه اَمَر به اذان نبوده است حضرت فرموده است که در معراج اذان تعلیم داده شد، اقامه تعلیم داده شد فامر بها امر کرد پیامبر به ان اذان، به این اذان در کجا؟ در مدینه. فامر بها در مدینه نه در مکه. معنا ندارد که در مکه امر کنند اذان را بعد در مدینه بفرماید یا علی تعلیم بده. این که قبلا یاد گرفته بودند. ظاهر فعلّمه یا علی این است که تا ان وقت ظاهر علّمه یا علی ظاهرش این است که تا ان وقت اذان را یاد نداشت در مدینه بهش یاد دادند، طبق همان خواب همان خوابی که حادث شده بود جبرائیل نازل شد اذان را بیان کرد.
ما ادعایمان این است که ان اذانی که جبرائیل اورد همین اذانی است که متعارف است امام باقر به زراره در جای دیگری فرموده است امام صادق فرموده است به مسلمانها. اشکالی هم ندارد که مقداری خلاف ظاهر هست، امر بها امر کرد به ان اذان، در مدینه بلال را باز در حالی که اذان مدینه دو تا اضافه دارد مقداری خلاف ظاهر هست. امر بها امر کرده است به اذان و لو با تکمیلش دیگه. این را دیدیم مرحوم صاحب جواهر هم این را دارد که ان دو تا تکبیره بعضی گفتند برای اعلام است، جزء اذان است ها، غرض از دو تکبیره اول اعلام است و چون در معراج صحبت اعلامی نبوده است همان 16 تا را میگفتند ولی در پایین، در فرش چون جای غفلت هست چهارتا شده است. این فأمر بها دو بار امر نشده بلال. بلال یک بار امر شده است تعلیم شده است ان هم در مدینه به ذهن میزنه بعد از همان خوابی که رخ داده است.
پس ما جمع بین روایات را رفع ید نکردیم. روایات معراج میگوییم 16 اما اونی که برای فرشیان تشریع شده است 18. اسماعیل جعفی که میگوید اذان 18 است همان اذان ما است میگوید 18.
سوال:؟؟؟
جواب: همین را تصحیح کردیم. گفتیم اون هم نظیر هم دارد ولی این اتفاق نیافتده است در اذان این اتفاق نیافتده است.
اما کلمه ثانیه ای که تتمیم بکنیم دیروز ما روایت معتبر را خواندیم در روایت معتبر از بزنطی بود که اذان را گفته بود روایت 19 باب 19 «جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْأَذَانُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مَرَّةً.»
گفتیم این اذان در اقامه استعمال شده است. اذان الله اکبر اخرش لا اله الا الله مرة مقصود اقامه است. این از ان روایاتی است که در اقامه فرموده است یک بار. لا اله الا الله مره است. بعضی از رفقا گفتند که این روایت ذیل دارد از ذیلش پیدا است که مراد از این اذان همان اذان است. مراد اقامه نیست. ذیلش را مرحوم صاحب وسائل در باب 22 حدیث 5 اورده است «جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ فِي أَذَانِ الْفَجْرِ فَقُلِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ بَعْدَ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ وَ لَا تَقُلْ فِي الْإِقَامَةِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ إِنَّمَا هَذَا فِي الْأَذَانِ.» دنباله همان است. این اذان را در مقابل اقامه اورده است. در اقامه الصلاة خیر من النوم نگو. پس معلوم میشود که اذانی که در اول امده مراد همان اذان است نه اقامه.
سوال:؟؟؟
جواب: حضرت همین را فرمودند. گفته اگر تقیه ای هم باشد تو اذانت بگو تو اقامه لزومی ندارد بگویی.
سوال:؟؟؟
جواب: بله مقداری تغییرش داده است.
ولی در ذهن ما این است که قرینه ما را از بین نمیبرد. حضرت فرمود اذان این است مقصود اقامه است. چون اولش فرمود دو تا الله اکبر اخرش هم فرمود یک لا اله الا الله. مقصود اقامه است. بعد اضافه کرده است حضرت اگر نگوییم اینها احتمال جمع در روایت باشد چون گفته است “فاذا”. بعد حضرت فرموده است در اذان صبح الصلاة خیر من النوم را بگو در اقامه نگو. ان قرینه را از بین نمیبرد. اذان اول مقصود اقامه است این که گفتم اذان دو الله اکبر دارد اذان یک لا اله الا الله دارد مقصود همان اقامه است. در اذان صبح الصلاة خیر من النوم را بگود در اقامه نگو. با هم تنافی ندارند قرینیت را از بین نمیبرد. اون اذان مطلق است این خصوص اذان صبح است. در خصوص اذان صبح الصلاة خیر من النوم را بگو در اقامه اش نگو قبلش هم گفتیم اذان این است مقصود از اذان اقامه باشد با هم تنافی ندارد قرینیت را از بین نمیبرد.
سوال:؟؟؟
جواب: چون اذان و اقامه را در مقابل هم قرار داده است پس معلوم میشود اول گفته است اذان همان اذان است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: چون اولش دو تا الله اکبر دارد و اخرش هم یک لا اله الا الله دارد.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه دیگه . دیگه عرضم به خدمت شما دو تا صفت را بیان کرده است که این دو صفت با اقامه سازگاری دارد.
سوال:؟؟؟
جواب: از ذیلش ما نگفتیم. ذیلش همین لا اله الا الله مرة است.
سوال:؟؟؟
جواب: مهمش این بوده که در اقامه الصلاة خیر من النوم است. نه غیر از ایشان هم هست و غیر از ایشان هم گفتند. در همین جزوه ای که پیش ما است اقای سیساتی حفظه الله دارد.
این از نظر دلالی. از نظر سندی علی المبنا.
سوال:؟؟؟
جواب: اشکالی ندارد قابل تحمل است. چرا اونها در خیلی از نمازها میگویند حالا در نماز صبح. مهم این است الصلاة خیر من النوم را نگویی. تقیه باید بکنید و ان را بگویی. اما چند تا دیگری هم بگویید مهم نیست. مهم این است که ان را ترک نکنی.
سوال:؟؟؟؟
جواب: بله اون خیلی مهم نیست. حساسیت به نگفتن این است. خیر العمل چند تا مهم نیست بگو تا خسته شوی.
سوال:؟؟؟
جواب: نمیگوید یک بار. اینها را توضیح میدهد میگوید اینها را بگو.
سوال:؟؟؟
جواب: بعد از اذان هم بگو الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله. خب نگفته است وحده که گفته این جور بگو. عمود کلام انها نیست.
خب این را هم از نظر سندی ما یک بار بحث کردیم. جامع بزنطی که به محقق رسیده است محقق از جامع بزنطی یک روایاتی نقل میکند که در کتب اربعه نیست از جمله این روایت. ایا این ها اعتبار دارد یا ندارد، اولا این که این روایت خودش ارسال دارد یا نه در ذهن ما این است که ارسال ندارد. درست است که گفته است محقق گفته است احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی من اصحابنا اون من اصحابنا نه عن بعض اصحابنا اینها متعارف نیست. من اصحابنا جزء اصحاب ما است. در مقابل قبلی که عبارت قبلش میگوید من الجمهور. من الجهور این جور گفته اند، بزنطی من اصحابنا این جور گفته است. این که بعضی گفته اند چون گفته است من اصحابنا مثل عن بعض اصحابنا است خیلی خلاف ظاهر است. نه اون من اصحابنا سند را خراب نمیکند.
گیر سر این است که محقق که از کتاب بزنطی برای ما روایت نقل میکند سندش را برای ما نگفته است مشکل این است. محل بحث واقع شده است که ما میتوانیم روایات محقق را از کتاب بزنطی درست کنیم یا نه، راههایی را برای تصحیحش گفته اند که ظاهرا مرحوم اقای خویی در یک جایی لا اقلش در یک مورد اعتماد کرده است به روایت محقق از کتاب بزنطی. ما هم در ذهنمان این است که لا باس به. کتاب بزنطی در حقش هست رواه جماعة خود بزنطی از بزرگان بوده است اهل فقه بوده است جزء اصحاب اجماع بوده است محل اعتماد و اعتنا بوده است، ادمهای این جوری کتابهایشان معروف و مشهور میشود زمان محقق مگر چقدر فاصله تا زمان اصحاب ائمه دارد، خیلی فاصله ندارد که بگوییم اینها نیاز به سند داشته باشند. در ذهنم این است که همان طور که الان کتب اربعه نزد ما نیاز به سند ندارد معروف و مشهور و متواتر است که از کلینی است. در ان زمان ها هم این جور بوده است نسبت به بعضی از اصحاب ائمه بعضی از اصول از واضحات بوده است، اگر هم میبینید که شیخ طوسی برایش سند نقل میکند یا نجاشی برایش نقل میکند یا کشّی برایش سند نقل میکند این سند ها مقداری تشرّفی است و یک مقداری هم برای کور باطنهایی است که در اینده میایند و الا خیلی از انها نیاز به سند نداشتند.
سوال:؟؟؟
جواب: بله دیگه. نداره. بابا یک روایت در کافی باشد اگر اختلاف نسخه باشد میریم سراغ سند و الا میگوییم کافی گفته است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه اونها دو تا اذان و اخرش هم یک لا اله الا الله قائل ندارد. حالا نگاهش کنید. اون اگر باشد میگوییم کلا حمل بر تقیه میکنیم. من اون که یادم هست کلمات اهل سنت را بعضی نقل و نگاه کردند این جور در ذهنم نیست. خب اگر اهل سنت اون طور گفته باشد اذان را بر ظاهرش حفظ میکنیم میگوییم این روایت ولی با ذیلش جور در نمیاید که در حی علی خیر العمل معلوم میشود که نمیخواهد تقیه ای صحبت کند. میگوید حی علی خیر العمل را بگو الصلاة خیر من النوم را بگو این با تقیه سازگاری ندارد.
اما اصل بحث ما شهادت ثالثه است در شهادث ثالثه عرض کردیم که اقوال علی طرفی النقیض است. بعضی ها از ان طرف شدند گفتند اصلا واجب است بگوییم شهادت ثالثه را. بعضی هم ان طرفی شدند گفتند حرام است بگوییم. بعضی وسط هستند که این وسطی ها بعضی میگویند مستحب است بگوییم من دون ان یکون جزءا. بعضی هم میگویند جزء مستحب است مثل مرحوم مجلسی. بعضی هم که ظاهر مرحوم سید باشد، در صلوات گفت مستحب است اینجا عبارت را تغییر داد مجرد جواز را بیان میکند. جایز است که شهادت ثالثه را هم شما (بگویی). ظاهر کلام سید این است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه معلوم نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: خب حالا. بابا این بنده خدا گفت یستحب صلوات بعد گفت و اما … عوض کرد، معلوم میشود که گیر دارد در استحبابش. حالا بحث میکنیم.
اصل این بحث هم که این طور پیچیده شده است از کلام شیخ صدوق ناشی شده است. مرحوم شیخ صدوق بعد از روایتی که از ابی بکر حضرمی و کُلیب اسدی نقل کرده است در اونجا فرموده است اذان همین است که این بزرگواران به ما فرمودند نه کم نه زیاد. بعد در ادامه فرموده است یک کلام تندی اورده است فرموده است « هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا بِها فِي الْأَذَانِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ این ها جزء اذان نیستند وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ میگوید این نشانی است. اگر کسی این را گفت بفهمی همان مفوّضه ملعون است ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِه الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا.» خودشان را جزء ما کردند جزء شیعه قرار دادند و این کار را میکنند.
این منشا شده است لعل که بعضی ها گیر بکنند در شهادت ثالثه در گفتن شهادت ثالثه بعد از شهادتین شبهه بکنند.
این مفوضه ای هم که مرحوم شیخ صدوق گفته است اون مفوضه در مقابل جبریون معتزله مقصود نیست. مفوضه در مقابل جبریون اونها میگویند خداوند خلق کرد و تمام شد دیگه آزادند مردم، دیگه رشته کار دست خدا نیست تفویض است. در مقابل اشعریون که جبر است و هیچی نیست فقط خدا. ولی این مفوضه که لعنهم الله جزء شیعه قرار دادند و اهل سنت نبودند. اینها قسمی از غلات بودند که میگفتند خداوند امر خلق و مخلوق را تفویض کرده به محمد و اله محمد صلی الله علیه و اله وسلم و انها همه کاره هستند. اداره خلق به انها سپرده شده است این جور تفویضی انها قائل بودند.
خب این قول کسانی که تند هستند میگویند پس این دیگه صدوق هم این جور گفته است بدعت است این را بگوییم مثلا بدعت است و اصلا صدوق هم میگوید مفوضه این را در اصل اذان داخل کردند به خاطر این بدعت است. نکته ان جهت بدعت بودن است. ادمهای بدی بودند اعتقادشان غلط بوده و این اعتقادشان را بدعت گذاشتند در اذان و طبق اعتقادشان اذان را هم تغییر دادند.
ولی در مقابل مثل مرحوم مجلسی قول مقابل این قول، فرموده است که شهادث ثالثه جزء اذان است جزء مستحب اذان است. اذان اجزاء واجبه دارد ان ها که مقوم هستند همان 18 تایی که در روایت جعفی بود شیخ طوسی هم گفت لا یزید و لا ینقص انها واجب هستند به همین واجب شرطی یعنی اگر میخواهی اذان محقق بشود همان سنت و مستحب باید اینها را بگویید. این معنای جزء واجب است. مثل این که میگویند نماز غفیله مستحب است ولی اگر میخواهی مستحب محقق بشود باید آن آیه خاصه را بخوانی اسمش را وجوب شرطی میگویند. در مقابل جزء مستحب، در جزء مستحب یک بحثی است که اصلا معقول هست جزء مستحب یا نه؟ خیلی میگویند معقول است مثلا قنوت را گفته اند جزء مستحب نماز هست، نه این که نماز ظرف برای قنوتی است که فی نفسه مستحب است. مرحوم مجلسی فرموده است که شهادت ثالثه جزء مستحب است به چه دلیل؟ دو مقدمه: یک مقدمه این است که شیخ طوسی شهادت داده است و گفته است بعضی از روایات داریم که در ان روایات تصریح شده به این مطلب که بعد از شهادتین شهادت ثالثه را بگویید.
روایت شاذی است ولی خب روایت است. اصل روایتش مسلم است. منتها شاذ است در مقابل ان همه روایات که اذان را برای ما بیان میکرد و شهادت ثالثه را نمیاورد انها روایات مستفیضه و متواتره اند که جزء واجب نیست. یکی از جاهایی که در فقه یقین داریم شهادت ثالثه جزء واجب اذان نیست، این همه روایت هیچ کدام شهادت ثالثه را در بیان اذان نیاورد. یقین پیدا میکنیم.
گفته است مرحوم شیخ طوسی فرموده است که شیخ در نهایة چنین گفته: «و أمّا ما روي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ عليا وليّ اللّه و آل محمّد خير البريّة» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا.»
در مبسوط فرموده:«فأما قول: أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية على ما ورد في شواذ الأخبار فليس بمعمول عليه في الأذان و لو فعله الإنسان يأثم به غير أنه ليس من فضيلة الأذان و لإكمال فصوله.»
مرحوم خویی در عبارتش را اورده است در هر دو شیخ طوسی شهادت میدهد هر چند که ان روایت به دست ما نرسیده است ولی شهادت داده است که روایت داریم هر چند که شاذ است که شهادت ثالثه گفته شود.
مقدمه ثانیه: اخبار من بلغ میگوید هر گاه بلغ به شما ثوابی اون فعل مستحب است و لو این که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم و لو لم نَقُله. پس اون روایت شاذه میگوید که شهادت ثالثه هست، اخبار من بلغ هم میگوید همین خبر شاذ را من تصدیق میکنم. نتیجه این میشود که پس شهادت ثالثه میشود جزء اذان. منتها چون که روایات متواتره داریم که جزء واجب نیست جزء مستحب میشود. اخبار من بلغ هم مفادش مستحب قرار میدهد هم روایت متواتره داریم که جزء واجب نیست نتیجه این میشود که شهادت ثالثه جزء مستحب است. نقطه مقابل مرحوم صدوق که میگفت بدعت است و این میگوید جزء مستحب است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: حالا عرض میکنم.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نه دیگه بدعت. جزء مستحب که بدعت معنا ندارد. قنوت جزء مستحب است بدعت نیست که. نه گفت جزء اذان است منتها جزء مستحب.
این فرمایش مرحوم مجلسی است. مرحوم اقای خویی اشکال کرده است بر این فرمایش مرحوم مجلسی. یک اشکال کرده است گفته است اخبار من بلغ اشکال کبروی، ما قبول نداریم که اخبار من بلغ استحباب را ثابت میکنند. اخبار من بلغ غایتش ترتب ثواب است. من بلغه ثواب عن رسول الله کان له ذلک الاجر کان له ذلک الثواب و لو لم نقله. خداوند تفضل کرده است، یک امر عقلائی هم هست. حرفی یک کسی از مولایش نقل میکند یا از باباش میگوید من که یقین ندارم که گفته باشد ولی رجاء میاوریم بعد بابا خبر دار بشود اجر به او میدهد خودش یک نوع انقیاد و احترام است اخبار من بلغ یک امر عقلائی را بیان میکند اما استحبابش را ثابت نمیکند. خب این علی المبنا. مشهور میگویند اخبار من بلغ استحباب را ثابت میکند.
سوال:؟؟؟
جواب: انقیاد و تفضل خدا. دست خالی بر نمیگرداند کسی را. یک امر عقلائی است کسی که در خانه مولا برود به رجا دست خالی بر نمیگردد. خدا که اکرم الاکرمین و اجود الاجودین است. خب این جواب مبنایی.
ثانیا اشکال کرده است بر این حرف مجلسی. هر چند ما اخبار من بلغ را قبول کنیم که اخبار من بلغ استحباب را ثابت میکنند ولی محل کلام ما مصداق اخبار من بلغ نیست چرا؟ یک بحثی در اخبار من بلغ هست. ایا اخبار من بلغ خبرین متعارضین را میگیرد یا نه. یک خبر میگوید واجب است یکی دیگری میگوید واجب نیست تعارض کردند ما همان طرف واجب را میگیریم ان شاالله همان درست است عمل را انجام میدهیم رجاء لذلک الثواب.
مرحوم اقای خویی فرموده است اخبار من بلغ متعارضین را شامل نمیشود چون ظاهر من بلغه ثواب، فقط بلغ ثوابٌ است. اما اگر بلغ ثواب و لا ثواب اونجا را شامل نمیشوند. من بلغه ثواب انجا را نمیگرد که معارض هم بَلغ. در محل کلام معارض هم بلغ. همان طور که بلغ ثواب، من شواذ الاخبار این است که شهادت ثالثه هم گفته شود بلغه ثواب، خب اون طرف هم مرحوم شیخ صدوق گفته است این ثوابی که ندارد بماند عقاب هم دارد، لعنت کرده است مفوضه را. همان طور که بلغنا ثواب بلغنا عقاب مثلا. بدعت عقاب است دیگه. یا شیخ طوسی گفته است کسی این را بگوید کان مخطئا. خطا عدم ثواب است دیگه. ثواب داشته باشد که مخطی نیست. شیخ طوسی هم گفته است کسی این کار را بکند کان مخطئا. این هم عدم ثواب است.
سوال:؟؟؟
جواب: اینها که اصلا تعارض نمیکنند اینها اخبار ضعیفه هستند و نوبت به تعارض نمیرسد. صحبت این است که ایا اخبار من بلغ انها را شامل میشود یا نه.
به نظر ما اخبار من بلغ متعارضین را میتواند شامل بشود. من بلغه ثواب فعمل التماسا لذلک الثواب کان له ذلک الثواب کان له اجر ذلک. ثواب بلغ دیگه. سواء این که لا ثواب هم بلغ او لم یبلغ. اطلاق دارد.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا اونها را اقای خویی میگوید بی خود قائل شدند بلغه محضا باید ثواب بلغ.
ثانیا این که ایشان ادعا میکند که عدم ثواب هم بلغ کجا عدم ثواب بلغ؟ صدوق گفته است حرف خودش است بلغ عن النبی نیست.آنوقت یک بحث دیگری هست که ایا اخبار من بلغ قول فقیه را شامل میشود یا نه؟ اونجا ما گیر کردیم در ذهنم هست خود ایشان هم گیر دارد قول فقیه را بگیرد یا نه.
سوال:؟؟؟؟
جواب: نمیگوید جعل شده است میگوید من شواذ الاخبار است. نمیگوید خلافش به من رسیده است که ،اون یک ادعا میکند باید صدق کند بلغ از نبی عدم ثواب. کجا بلغ عدم ثواب؟
این را تامل کنید بلغ عن النبی عدم ثواب ام لم یبلغ. تتمه بحث برای جلسه اینده.