اصول ـ جلسه ۰۷۳ـ ۱۴۰۱/۱۰/۱۸

جلسه 73 خارج اصول استاد گنجی

یکشنبه 18 دی ماه 1401

بررسی نظریه آخوند در اطلاق ادله امارات طبق مبنای جعل مؤدا

بحث در فرمایش مرحوم آخوند بود. نقدی که مرحوم آخوند بر راه حلی که در حاشیه گفته است. این مطلب معلوم باشد که این بحث یک بحث علمی است، همانطور که مرحوم آقای خویی هم فرموده یک بحث فکری است، زورآزمایی علمی است. وگرنه ما که گفتیم الظن کالعلم اطلاق دارد و در عرض هر دو را می‌گیرد یا آقای خویی فرمود الظن علم، طریقتی‌ها. ما گفتیم مشکلی نداریم که ادله اعتبار در عرض واحد هم قطع طریقی محض را بگیرد و هم قطع موضوعی را. مسئله حل است، ولی حالا مرحوم آخوند چون عرضی را محال می‌دانست، در حاشیه به نحو طولی می‌خواهد مسئله را حل بکند.

در کفایه آمده گفته این راهی که در حاشیه گفتیم به نحو طولی این مشکل دارد. ما نیازی به این بحث نداریم ولی خب حالا یک بحث علمی است، زورآزمایی علمی است برای پروروش فکر خوب است. اگر هم نگاه کرده باشید، آقاضیاء اینجا خیلی حرف زده، آقا سیدمحمدباقر خیلی صحبت کرده. اینهایی که سرشان درد می‌کند برای این مسائل اینجاها جولان می‌دهند دیگر.

بیان مرحوم آخوند در دلالت طولی ادله اعتبار امارات بر اطلاق (در حاشیه)

ملازمه میان تنزیلین

فرمایش مرحوم آخوند را دیروز بیان کردیم، یک کلمه را تصحیح بکنیم. مرحوم آخوند ادعایش این است، نقدش بر آن حاشیه این است که اگر این ادله تعبد (ادله اعتبار) دو جزء موضوع را در عرض هم می‌گرفت مشکلی نداشتیم، مثل همان الماء اذا بلغ قدر کر لم ینجسه شیء، استصحاب کریت و استصحاب آب در عرض هم دو جزء موضوع را اثبات می‌کنند. حالا اماره هم آمد همین است فرق نمی‌کند.

و اما در محل کلام ما دلالت‌ها طولی هستند، عرضی نیستند. اذا أیقنت بوجوب صلاة الجمعه وجبت الجماعه. (این مثال را حفظ بکنید) موضوع ما مرکب است از یقین و وجوب نماز جمعه که موضوع است برای وجبت الجماعه. ما اگر خواسته باشیم این وجبت الجماعه را از یقین به وجوب جمعه تعمیمش بدهیم، اسراء بکنیم، نیاز به یک تنزیل داریم. همیشه اسراء حکم از موضوعی به موضوع دیگر موقوف بر تنزیل است. اگر گفتند در نماز طهارت شرط است، اگر این شرطیت طهارت را می‌خواهید ببرید برای طواف، باید این طواف تنزیل بشود به منزله صلاة. الطواف بالبیت صلاة اگر گفت طهارت اینجا می‌آید.

شمول حکم متوقف است بر تحقق موضوع یا وجداناً یا تنزیلاً. اگر می‌خواهید این وجبت الجماعه را از اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه اسراء بدهی، تعدی بدهی به موضوعات دیگری، آن موضوع دیگر باید تنزیل شده باشد به منزله یقین به وجوب نماز جمعه. تا یک فرد تنزیلی پیدا نکنی معنا ندارد وجبت الجماعه تعدی بشود. ما نیاز به تنزیل داریم. همیشه اسراء حکم از موضوعی به موضوع دیگر لایمکن الا بتنزیل. یا تنزیل یا ایجاد فرد. یکی از این دوتا. آن ایجاد فرد را در ذهنتان داشته باشید، در مسلک نائینی خواهد آمد.

خب ما در اینجا اگر خواسته باشیم، در جایی که اماره قائم شده باشد به وجوب نماز جمعه، اگر خواسته باشیم روی مبنای تنزیل مؤدا وجوب جماعت را بیاوریم در فرض اماره نیاز به دو تا تنزیل داریم. اول تنزیل بکند مؤدا را، وجوب نماز جمعه‌ای را که زراره خبر داده، تنزیل بکند به منزله وجوب واقعی، این یک تنزیل. بعد دوباره باید قطع را به وجوب نماز جمعه تنزیلی را تنزیل بکند به منزله یقین به وجوب نماز جمعه واقعی، تا آن وجبت الجماعه بار بشود. ما نیاز به دو تا تنزیل داریم. (قلمبه سلمبه نباشد برای بعضی‌ها)

حرف حاشیه این است که ما دو تا تنزیل طولی داریم، ادله اعتبار بالمطابقه یک تنزیل را درست می‌کند؛ الظن کالعلم می‌گوید که وجوب نماز جمعه هست، نازل کردم وجوب نماز جمعه‌ای را که زراره خبر داد به منزله واقع، همین واقع است. آخوند می‌گوید وقتی این تنزیل کرد به منزله واقع شما یک قطعی پیدا می‌کنی، قطع به چی؟ به وجوب تنزیلی. البته به وجوب واقعی قطع پیدا نمی‌کنی، آنکه ظن است، خبر ظنی است. بعد از این تنزیل شما قطع پیدا می‌کنی به وجوب نماز جمعه تنزیلی. آخوند می‌گوید همین تنزیل اول (سخت است این حرف آخوند ولی گفته دیگر) بالملازمه می‌گوید من قطعت را به وجوب تنزیلی نازل کردم به منزله قطع به وجوب واقعی. پس اثر وجبت الجماعه بار شد.

مطابقی ما تنزیل است در اول، اینکه گفتم تصحیح بکنم این است، آخوند فقط قطع را می‌گوید، ظن نیست، اینکه دیروز ظن را قاطی کردیم نه. تنزیل اول تنزیل مؤدا است به منزله واقع، نتیجه‌اش قطع وجدانی به واقع تنزیلی، تنزیل دوم تنزیل قطع به واقع تنزیلی به منزله قطع به واقع حقیقی، فیترتب الاثر. این فرمایش آخوند است. خب به چه بیان اینها را درست می‌کند؟

کلام آخوند خیلی صاف نیست، معلوم نیست اینها را برده در دلالت یا مدلول. مرحوم آقا سیدمحمدباقر هم گفته شوب اشکال است و روشن نیست، یک تشویشی هست. ولی حالا آنکه دیروز بیان کردیم، می‌گوید دلالت ادله اعتبار بر تنزیل اول بالمطابقه است، دلالت دارد بالالتزام بر تنزیل دوم، چون اگر تنزیل بکند فقط اولی را، دومی را تنزیل نکند اثر ندارد که. پس به خاطر عدم اثر می‌گوییم وقتی اولی محقق شد دومی هم محقق است.

اشکال آخوند به بیان خود در کفایه (دوری بودن)

در کفایه آمده گفته که این دوری است. این حرف غلط است، دوری است، دور را در دلالت مطرح می‌کند، ملازمه را در مدلول می‌آورد، ولی دور را در دلالت می‌آورد. ایشان می‌گوید که دلالت الظن کالعلم در تنزیل اول، این توقف دارد بر دلالتش بر تنزیل دوم. چون اگر دومی تنزیل نشود این لغو است. پس دلالتش بر تنزیل اول توقف دارد بر دلالتش بر تنزیل دوم، باید بر آن دلالت بکند والا لغو است. دلالتش بر تنزیل دوم توقف دارد دلالتش بر تنزیل اول. چرا؟ چون ملازمه است. چون ملازمه است بین تنزیل اول و تنزیل دوم، پس دلالت بر احد المتلازمین توقف دارد بر دلالت بر آن ملازم آخرش.

دلالتش بر تنزیل اول توقف دارد بر دلالتش بر تنزیل دوم، چون اگر این نباشد لغو است. دلالتش بر تنزیل دوم توقف دارد بر دلالتش بر تنزیل اول، چون منشأ این دلالت ملازمه است. چرا این دلالت دارد بر تنزیل دوم؟ ریشه این دلالت بر تنزیل دوم می‌گوید ملازمه است، خب دلالت بر احد الطرفین توقف دارد بر دلالت بر طرف آخر. مرحوم آخوند می‌گوید این دوری است.

اشکال اول: اصلاً دلالت دوری نیست

عرض کردیم که این دوری بودن که ظاهر مرحوم آخوند است، دوری بودن تارة در دلالت است، و اخری در مدلول. حالا ما ابتدائاً دوری بودن را در دلالت حساب می‌کنیم. ببینیم آیا واقعاً دوری است یا نه. دوری بودن در دلالت تو ذهن ما این است که واضح البطلان است. اینکه مرحوم آخوند فرموده دلالت بر تنزیل اول توقف دارد بر دلالت تنزیل دوم این خیلی عجیب است، نه، دلالت چه توقفی دارد؟ دلالت صفت لفظ است، لاتنقض الیقین بالشک می‌گوید یقین، می‌خواهد اثر داشته باشد یا نه، دلالتش مطلق است. منتها ما چون قرینه داریم که یقین به ذی الاثر لغو است، از اطلاقش دست بر می‌داریم، لاینقض الیقین بالشک دلالتش توقف ندارد که یقین اثر داشته باشد. دلالت صفت لفظ است، سبب لفظ است، حکایت است ربطی به اثر ندارد.

اینکه مرحوم آخوند فرموده دلالت الظن کالعلم بر تنزیل اول توقف دارد بر دلالتش بر تنزیل دوم یعنی دلالت مطابقی توقف دارد بر مدلول التزامی این واضح البطلان است، نه دلالتش هیچ توقفی بر آن ندارد.

پاسخ به سؤال: مشکل در مدلول دلالت را خراب نمی‌کند، دلالت را از حجیت می‌اندازد.

اینکه مرحوم آخوند ظاهر کلامش، گرچه تشویش دارد به قول سید محمدباقر، گفته دلالت‌ها بر هم توقف دارد، دلالت بر تنزیل اول توقف دارد بر دلالت بر تنزیل دوم، چون که لغو است اگر که تنزیل دوم رخ ندهد، بر آن دلالت نکند، اگر بر آن دلالت نکند این دلالت لغو است. ربطی به هم ندارد، اگر بر آن دلالت نکند این دلالت هست، منتها حالا حجیت ندارد. دلالت دوری نیست.

اشکال دوم: اصلاً ملازمه میان تنزیلین نیست

مضافاً که، در اثنای بحث خواهیم گفت، اصلاً ملازمه در کار نیست. منشأ دلالتی که مرحوم آخوند میگوید ادعای ملازمه است. بین تنزیلین ملازمه است. نمی‌دانم چطور شده این را مرحوم آخوند پذیرفته که بین تنزیلین ملازمه است. اگر تنزیل کرد اولی را، مؤدا را تنزیل کرد، پس تنزیل کرده قطع به مؤدا را خیلی عجیب است. چه ملازمه‌ای دارد؟ این خیلی پیچ دارد، می‌گوید الظن کالعلم گفت وجوبی را که زراره خبر داده من آن را جعل کردم (حکم ظاهری) بعد شما بالوجدان قطع پیدا می‌کنی به حکم ظاهری، بعد این دلالت دارد که آن قطعی را که بعد از این تعبد حاصل می‌شود آن را تنزیل کرده به منزله قطع به واقع حقیقی. این خیلی عجیب است.

با یک واسطه مؤدا را تنزیل کرده به منزله واقع و شما یقین پیدا کردی، یقین وجدانی. آن وقت این یقینت را که بعد از آن تعبد حاصل می‌شود تنزیل کرده به منزله واقع حقیقی. اینها چه ربطی به هم دارند که این را تعبد بکند، این یقین پیدا بشود و بعد آن یقین را دوباره تنزل کرده باشد! اینها خیلی مؤونه می‌خواهد. همه این اشکال را کرده‌اند بر مرحوم آخوند هم آغا ضیاء، هم آقا سید محمدباقر که درست هم هست. من چطور اگر تنزیل کردم به منزله واقع، گفتم خب یک قطعی هم حاصل می‌شود، بعد آن قطع را هم تنزیل کردم به منزله واقع حقیقی. اینها خیلی مؤونه می‌خواهد. آخوند از کجا ادعا کرده که بین التنزیلین ملازمه است؟

اصلاً دلالت التزامی در اینجا وجود ندارد، اصلاً بحث از ریشه خراب است. اینکه دلالت التزامی داشته باشد این حرف غلط است. بلکه یک نکته‌ای است که ما بیاییم تنزیل دوم را از دلالت اقتضا کشف بکنیم، نه اینکه عرفاً ملازمه است. (فرق میان دو تقریب) یک وقت می‌گوید عرفاً ملازمه بین التنزیلین است، می‌گوییم کجا عرفاً ملازمه است؟ کدام عرف می‌فهمد از تنزیل مؤدا با یک پیچ، تنزیل کرده مؤدا را پس شما قطع پیدا می‌کنی بعد قطعت را [تنزیل می‌کند]، کی‌ می‌فهمد این را؟

توجیه مرحوم اصفهانی: دلالت ملازمه نیست اما دلالت اقتضا هست

بله یک حرف هست که مرحوم حاج شیخ اصفهانی اینطور توجیه کرده کلام مرحوم آخوند را. گفته ما تنزیل دوم را کشف می‌کنیم به دلالت اقتضا. دلالت اقتضا معناش این است که اگر کلام ظاهری داشت، آن ظاهر نامعقول بود، صوناً لکلام الحکیم عن اللغویه – لامعقول لغو است دیگر – برخلاف ظاهرش حمل می‌کنیم. اینجا هم اینطوری است، درست است گفت الظن کالعلم تنزیل کرد مؤدای اماره را که زراره خبر داده به منزله واقع، خب این تنزیلش اگر اثر نداشته باشد لغو است، برای اینکه لغویت حاصل نشود، می‌گوییم پس تنزیل کرده قطع به این را هم به منزله قطع به وجوب تا اثر وجبت الجماعه بار بشود و از لغویت خارج بشود. از تنزیل اول، نه به دلالت التزامی بلکه به دلالت اقتضایی، که خلاف ظاهر آخوند است، می‌رسیم به تنزیل دوم.

اشکال استاد: اینجا محل دلالت اقتضا نیست

این بیانی است که توجیه کردند کلام مرحوم آخوند را، ولکن این هم باطل است. دلالت اقتضا در جایی است که اگر ما به ظاهر خطاب اخذ بکنیم لغو است. اینجا الظن کالعلم به ظاهرش اخذ کنیم، ظاهرش جعل مؤدا است، همان تنزیل اول، لغو نیست. موارد قطع طریقی الی ماشاء الله. قدر متقین الظن کالعلم جعل مؤدا است در موارد قطع طریقی محض. خب آنها باقی می‌مانند. اگر شامل جزء الموضوعِ قطع موضوعی نشود لغویت لازم نمی‌آید، خب ما هم می‌گوییم اطلاق ندارد، فقط شامل می‌شود تنزیل مؤدا را در خصوص آنجایی که قطع ما طریقی محض است. صوناً عن اللغویه اینجا مجال ندارد.

این است که این فرمایش مرحوم آخوند که ما خواسته باشیم در ناحیه دلالت مدلول التزامی درست بکنیم، اصل حرف غلط است، نوبت به دور نمی‌رسد. اصل حرف که تنزیل اول بالمطابقه دلالت بکند بر تنزیل دوم بالالتزام اصل این حرف غلط است، نوبت به دور نمی‌رسد. مضافاً اینکه دور نیست، کما سیأتی بحث خواهیم کرد. هذا بعض الکلام، اینکه بعض می‌گویم نکته دارد، در دور در ناحیه دلالت.

دور در ناحیه مدلول

اما دور در ناحیه مدلول که شاید آخوند هم مدلول‌ها را می‌گوید دوری است نه دلالت‌ها را. به چه بیان؟ مدلول می‌شود خود تنزیل، نه دلالت بر تنزیل. آن تعبد، تعبد به جزء اول توقف دارد (خود تعبد نه دلالت بر آن) بر تنزیل دوم. چون اگر تنزیل دوم محقق نشود تنزیل اول لغو است. تنزیل اول، تعبد اول توقف دارد بر تنزیل دوم، تنزیل دوم باز توقف دارد بر تنزیل اول. چرا؟ چون تا تنزیل اول نباشد تنزیل دوم محقق نمی‌شود که. تنزیل دوم نکته‌اش ملازمه است، این ملازم توقف دارد بر آن ملازم. باید آن ملازم اول محقق بشود تا این محقق شود.

این یک صورتی دارد. تنزیل اول توقف دارد بر تنزیل دوم به جهت عدم اثر چون لغو است، تنزیل دوم توقف دارد بر تنزیل اول چون از باب اینکه ملازم آن است محقق شده. پس بر آن توقف دارد دیگر، خودش که خطاب ندارد. چون آن محقق شده این محقق می‌شود، خب می‌شود متوقف دیگر. هذا دور. خب این دور را مرحوم آغاضیاء آمده حل کرده. مرحوم آغا ضیاء فرموده که.

پاسخ به سؤال: نوعش مهم نیست، مهم توقف است به هر ملاکی. سؤال: جهت توقف هم باید یکی باشد. پاسخ: نه ، علیت، آن علت این باشد به هر جهتی، و این علت آن باشد به هر جهتی دور است دیگر. دور از واضحات است که نمی‌شود، حالا علیتش به هر جهت ملاکی که می‌خواهد باشد، مهم اصل علت است.

مرحوم آغا ضیاء: مشکل دور نداریم

مرحوم آغا ضیاء آمده از این دور جواب داده؛ گفته مشکل دور نداریم، مشکل این است که ملازمه نیست. ملازمه را منکر شده است اصلاً. این بیان را قبول نکرده و گفته اصلاً ملازمه‌ای نیست. ولی اگر ملازمه باشد، اگر کسی گفت بین تنزیل اول و تنزیل دوم ملازمه است، گفته دوری در کار نیست؛ چرا؟ اگر ما ملازمه را قبول کردیم تنزیل دوم موقوف بر تنزیل اول هست، این جای انکار ندارد، وجه اینکه تنزیل دوم آمده چون تنزیل اول آمده.

ولی اینکه تنزیل اول توقف داشته باشد بر تنزیل دوم، گفته نه تنزیل اول توقف بر تنزیل دوم ندارد. دوم دارد، اول ندارد. چرا؟ چون شما گفتید که تنزیل اول توقف دارد بر تنزیل دوم چرا؟ چون اگر تنزیل دوم نباشد تنزیل اول لغو است. مرحوم آغا ضیاء آمده گفته است نه، لغو نیست. این بزنگاهش اینجا است.

مرحوم آغا ضیا فرموده که اثر شرعی دو قسم است. یک اثر شرعی فعلی داریم مثلاً فرموده که اذا وجبت الجمعه وجبت الجماعه، خب وجبت الجمعه محقق شد، اثر فعلی‌اش وجبت الجماعه محقق است. این اثر فعلی است. یک اثر شرعی تعلیقی داریم، گفته در تمام موضوعات مرکبه، موضوعات مقیده ما یک اثر فعلی داریم و یک اثر تعلیقی. اگر فرمود اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه، وجبت الجماعه، اثر فعلی ما وجبت الجماعه فعلی‌ای است که عند تحقق هر دو جزء است. یقین داری وجوب جمعه آمد آن اثر فعلی می‌شود. اثر تعلیقی ما نسبت به کل جزء جزء است، گفته اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه،این منحل می‌شود به دو قضیه. دو قضیه تعلیقیه. در واقع گفته است که اذا ایقنت بشرط انضمام جزء آخر که وجوب نماز جمعه باشد. اذا ایقنت وجبت الجماعه، اذا ایقنت یک جزء است، منتها به شرط انضمام جزء آخر. اگر گفت اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه، معناش این است اذا وجبت الجمعه وجبت الجماعه تعلیقی است. ان حصل شرط آخرش.

همیشه اثر مرکب اثر لکل جزء علی نحو التعلیق. یک خرده تصورش مشکل است تا به تصدیقش برسیم. تکرارش میکنم. می‌گوید اثری که بر مرکب بار است آن اثر بر کل جزء جزء هم بار است به نحو تعلیقی، بر مجموع هم بار است به نحو تنجیزی و فعلی. اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه (این مرکب است) وجبت الجماعه، این اینطور می‌شود اذا وجبت صلاة الجمعه وجبت الجماعه إن ضُمّت، إن ایقنت. این وجبت الجماعه اثر وجوب جمعه هم هست، منتها تعلیقی اثر آن یقنیش هم هست تعلیقی، اثر هر دو تا است فعلی.

مرحوم آغا ضیا با این مقدمه گفته که ما در تعبد به اجزاء مرکب نیاز به اثر فعلی نداریم. اصلاً همه جا تعبد به اجزاء مرکب به لحاظ اثر تعلیقی است. اگر شما خطاب دارید اذا بلغ الماء قدر کر لم ینجسه شیء، استصحاب کریت می‌کنید، این استحصاب کریت اثرش چه است؟ این استصحاب کریت اثرش لم ینجس است اگر ماء باشد. همیشه در اجزاء آن مرکب که شما اصل جاری می‌کنید به لحاظ آن اثر تعلیقی است، جزء مرکب که اثر فعلی ندارد. نتیجه چه می‌شود؟ پس تنزیل اول در محل کلام توقف ندارد بر تنزیل دوم چون تنزیل اول خودش اثر دارد، گفته اذا وجبت الظهر وجبت الجماعه اگر یقین داشته باشی. اثر تعلیقی دارد. تعبد اول، تنزیل اول توقفی بر تنزیل دوم ندارد، خودش اثر تعلیقی دارد.

شما اگر ملازمه را قبول کردی و گفتی تنزیل اول ملازمه دارد با تنزیل دوم، تنزیل اول محقق شد لاثر تعلیقی، اگر ملازمه داشت پس آن هم محقق شده، وقتی دو تا جزء ها محقق شده به لحاظ اثر تعلیقی اثر فعلی بار می‌شود (خیلی فکر کرده اینها را درست کرده). تعبد به جزء به لحاظ اثر تعلیقی است، پس تعبد به تنزیل اول که جزء است توقف بر تعبد دوم ندارد، خودش اثر تعلیقی دارد. اگر قبول کردی ملازمه است، خب اینکه محقق شد به لحاظ اثر تعلیقیش، به حکم ملازمه آن هم محقق شد، دو تا تنزیل که محقق شد اثر فعلیت پیدا می‌کند.

اینطور دور را جواب داده. گفته درست است که تنزیل دوم توقف دارد بر تنزیل اول، بحث نداریم، از او آمده، مستقیم که نیامده. ولی تنزیل اول توقف بر تنزیل دوم ندارد، تنزیل اول توقف دارد بر اثر تعلیقی خودش مانند تعبد به همه اجزاء، ملازمه را هم که قبول کردی تعبد دوم می‌آید، تعبد دوم که ضمیمه می‌شود به تعبد اول اثر فعلی می‌شود.

پاسخ به سؤال: تنزیل دوم را همه دارند، اصلاً ما دنبال تنزیل دوم هستیم. دومی ملازمه دارد با اولی. دومی توقف دارد، از اولی آمده جای شک ندارد. خطاب مستقیم ندارد، جعل مستقیم ندارد، دومی بلااشکال توقف بر اولی دارد. آخوند می‌گوید اولی هم توقف دارد به لحاظ عدم اثر، آغا ضیاء می‌گوید خودش اثر دارد. اثر تعلیقی. همین.

اشکال به تبیین آغا ضیاء از نبودن دور

مرحوم آقا سیدمحمد باقر اشکالات فراوانی کرده است، آنها تطویل است ولش کنید، ما اشکالمان همین است، این اشکال را هم دارد البته، اینکه مرحوم آغا ضیاء فرموده در تمام اجزاء مرکبه ما یک اثر شرعی تعلیقی داریم این خلاف ارتکاز است. اینکه گفت اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه وجبت الجماعه چند تا جعل صورت گرفته باشد، چند تا اثر شرعی، یک اثر شرعی منجز بر هر دو جزء، دو تا اثر تعلیقی یکی بر آن جزء و یکی بر این جزء، نه، اینها حرفهای بی اساسی است. ما اثر تعلیقی را قبول نداریم، اینها انتزاع عقل است، وقتی اثر را روی مرکب آورد شما انتزاع می‌کنید این جزء اثر دارد، اگر آن جزء باشد. اینها انتزاعات ما است و اثر شرعی محسوب نمی‌شود. اینها منسوجات و بافته‌های خیال است، ما یک اثر شرعی بیشتر نداریم، آن اثر شرعی هم روی مرکب است.

پس ما در اجزاء عرضی چه کار می‌کنیم (فردا بحث می‌کنیم) مرحوم آقا سیدمحمدباقر می‌گوید اصلاً فرقی بین اجزاء طولی و عرضی نیست، اگر اشکالی است در هر دو است، اگر اشکالی نیست، در هر دو نیست، تتمه دارد انشالله فردا بحث خواهیم کرد.