فقه ـ جلسه ۰۷۴ـ ۱۴۰۱/۱۰/۱۹

خارج فقه         جلسه74               19/10/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

مرحوم سید فرمود یجوز للمسافر و المستعجِل الاتیان بواحد من کل فصل منهما.

سوال:؟؟؟

جواب: نه در سفر. گفتم للمسافر. هر دو.

در مسافر میتواند اذان را کوتاه بگوید یا نه؟ میتواند اقامه راکوتاه بگوید یا نه؟ در دو مقام بحث میکنیم.

مقام اول در اذان

این که مسافر میتواند اذان را کوتاه بگوید بنا بر بعضی از مبانی صاف کردیم گفتیم روایت قاسم بن عروه از نظر سندی تمام است. الاذان تقصر فی السفر کما تقصر الصلاة تقصیر را معنا کرده است الاذان واحدا واحدا. حجت تمام است.

مرحوم اقای خویی سند را گیر کرد و گفت در اذان ما دلیلی نداریم. یک روایتی دیگری هم هست ان هم باز بر مبنای اقای خویی گیر دارد شاید بشود به ان روایت هم استدلال کرد. باب 5 حدیث 6 و باسناد شیخ طوسی عن علی بن محمد بن محبوب عن علی بن سندی عن ابن ابی عمیر عن ابن اُذینه عن عبد الرحمان بن نجران عن عبد الرحمان بن ابی عبد الله عن ابی عبد الله علیه السلام قال سمعت یقول یقصر الاذان فی السفر کما تقصر الصلاة ظاهرش این است انها نیمه میشود این هم نیمه میشود و یقصر الاذان فی السفر کما تقصر الصلاة.

ممکن است ما به این روایت هم استدلال کنیم منتها این روایت هم باز بر مبنای اقای خویی یک اشکال سندی دارد. علی بن سِندی عرض کردیم بارها مرحوم اقای خویی همین توثیق رجالی باید داشته باشد مدح رجالیین داشته باشد و امثال ذلک مشابه اینها. علی بن سندی هم این جور توثیقی ندارد محل کلام است ایشان در معجم مفصل بحث کرده است و گفته است توثیقش ثابت نیست. میماند اینکه از رجال نوادر الحکمه است ابن ولید استثنائش نکرده است روایات زیادی دارد اجلا ازش نقل کرده است. میماند این مبنا. در معجم هم این ها را میاورد و میفرماید این ها مفید وثاقت نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: بله این جا هم گفته است در اقامه واحده مجزی است اونجا گفته است. ما در مورد سند صحبت میکنیم.

دو جهت بحث دارد بحث سندی علی المبنا. اما از نظر دلالی یک شبهه ای دارد. ممکن است کسی این یقصر الاذان را به نحو دیگری معنا بکند که ظاهرا مرحوم اقای خویی این جور معنا کرد است لذا به این روایت استدلال نکرده است. یقصر الاذان فی السفرکما تقصر الصلاة، اذان قصر میشود یعنی میافتد. معنای قصر اذان در این روایت این است که ساقط میشود. از کجا این جور معنا میکنیم؟ ذیلش دارد تجزئ اقامه واحده. اقای خویی این طور معنا کرده است تجزئ اقامه واحده این تفسیر همان تقصیر است. تقصیر دو معنا دارد یک معنایش تقصیر میشود در حقیقت اذان و اقامه یکی میرود و یکی میماند تقصیر اذان یعنی واحدا واحدا. شبهه ای که این روایت دارد این است که یقصر الاذان یعنی مجموع اذان واقامه یقصر. چگونه یقصر؟ تجزی اقامه واحده.

ولی ذهن عرفی ما این را نمیپسندد. ذهن عرفی ما میگوید یقصر الاذان فی السفر مثل نماز است نماز نصفه میشود اذان هم نصفه میشود. بعد یک حکم دیگری اورده است میتوانید اذان نگویید تجزی اقامه واحده است. تجزی اقامه واحده تفسیر ان نیست یک حکم دیگری است میتوانید اذان را تقصیر کنید و مجزی هم هست یک اقامه بیاورید.

سوال:؟؟؟

جواب: دو روایت. در روایت قاسم بن عروه معنا کرد یقصر الاذان بعد گفت الاذان واحده واحده. انجا گیر نداریم.

سوال:؟؟؟

جواب: اونجا اشکالی نداریم. تقصیر واحده واحده است ولی این جا واضح نیست.

این است که این را میخواستیم عرض کنیم که در اذان روایت منحصر به روایت قاسم بن عروه نیست روایت علی بن سندی هم جای استدلال دارد. منتها باز علی المبنا اقای خویی باز میگوید این هم علی بن سندی توثیقش ثابت نیست مثل قاسم بن عروه نمیتوانیم.

سوال:؟؟؟

جواب: بابا فارسی هم این جور صحبت میکنیم اذان هم قصر میشود یک اقامه هم بگویید کافی است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه یک حکم دیگری است. تقصیر به معنای اجزا باشد عرفی نیست. تقصیر اذان به معنای سقوط اذان این عرفی نیست. حالا مهم نیست.

اونی که الان میخواهیم بگوییم یک حرف دیگری است. ما اشکالی نداریم که اذان واحده واحده تقصیر میشود.

سوال:؟؟؟

جواب: میگوید لا تقصیر. میگویم حالا. همان جا هم گیر دارد. اون روایت را هم میخوانم. روایت صفوان.

یک مساله است که تا جایی که نگاه کردم کسی مطرح نکرده است. حالا شما نگاه کنید که ایا این تقصیر اذان در همه نمازها است یا در بعضی از نماز ها است. در این دو روایت که قبول کنیم اطلاقشان مشکل است. میگوید اذان تقصیر میشود کما این که نماز تقصیر میشود این محتمل القرینه است که همان جایی که نماز تقصیر میشود اذان تقصیر میشود نه این که اذان مطلقا تقصیر میشود کما این که نماز بعضی اوقات تقصیر میشود.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا میگویم.

ما اصل اطلاق این را گیر داریم قبلا هم بحث کردیم که اطلاقش مشکل است ندیدم کسی بحث کند که اذان یقصر مطلقا در همه نماز های یومیه.

مضافا به این که اصل اطلاق این مشکل است مقضتی قاصر است ما نص داریم که اصلا اذان صلاة الفجر و مغرب تقصیر ندارد روایت صفوان در روایت صفوان قبلا خواندیم گفت الاذان مثنی مثنی الاقامه مثنی مثنی و لا بد فی الفجر و المغرب من اذان و اقامه یعنی همین اذان مثنی مثنی دیگه. فی الحضر و السفر تصریح میکند. همین اذان مثنی مثنی هم در حضر است هم در سفر نسبت به نماز فجر و مغرب. تعلیل اورده است چرا نسبت به فجر و مغرب همین اذان هست ساقط نمیشود همین اذان مثنی مثنی هست، فرمود لانه لا یقصر فیهما نماز صبح و مغرب که لا یقصر. لا یقصر فیهما فی حضر و سفر. چون انها کوتاه نمیشوند پس این ها هم مثنی مثنی باقی میمامند.

سوال:؟؟؟

جواب: نه عمود کلام اذان مثنی مثنی است. ظاهرش که همان باقی میماند لا بد از همان اذان مثنی مثنی ظاهرش همین است در انها تقصیر وجود ندارد. ولی یک چیز دیگری هست تجزیک اقامه بغیر اذان بله ما میتوانیم یک حکم دیگری بیان میکند.

اون صدرش که میگوید لا یقصیر یعنی در بقیه ظهر و عصر و عشا یقصر مثنی مثنی در ان شرط نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: تقصیرش واحده واحده است.

یک حکم دیگری هم دارند دنباله ان نیست و تجزیک اقامه بغیر اذان. یکی این تقصیر است و این هم مجزی است. و تجزیک اقامه بغیر اذان فی الظهر و العصر و العشاء الاخره.

سوال:؟؟؟؟

جواب: خب حالا اینها استظهار است اذان مثنی مثنی اقامه مثنی مثنی لا بد هستیم همین شکل در صبح و مغرب چون تقصیر در انها نیست شاید مفروغ عنه بوده است که در ظهر و عصر تقصیرش اشکالی ندارد ولی در ظهر و عصر یک اضافه هم داریم و یجزیک اقامه واحده.

کلمه سومی که در مورد اذان بگوییم بعضی رفقا میگفتند این روایت قاسم بن عروه که قبول کردی میگوید یقصر الاذان عزیمت است، بایدی است، مثل نماز که عزیمت است این هم عزیمت است یقصر عزیمت است. ما گفتیم این یقصر در مقام توهم حظر است توهم میشود که سفر و حضر فرقی ندارد اینجا ما باید مثنی مثنی بگوییم حضرت فرموده است نه میتوانید تقصیر بخوانید مضافا که ظاهر روایات این است ذیل روایت صفوان هم قبلا استدلال کرده بودیم با این که تقصیر را بیان کرد یک قاعده به ما میدهد و الاذان و الاقامه همان اذان واقامه که تعریف کردم و الاذان و الاقامه فی جمیع الصلوات افضل. ما گفتیم تقصیر ما گفتیم مجزی ولی باز هم افضلش همان اذان واقامه است. ما گفتیم تقصیر دارد در نمازهایی که تقصیر میشود ما گفتیم اجزا هست در نماز های چهار رکعتی ولی اذان واقامه فی جمیع الصلوات افضل چه در حال حضر و چه در حال سفر لذا یک تخفیفی است مسافر یک تخفیفی بهش دادند مستحب را توسعه دادند گفتند مثنی مثنی مستحب است واحده واحده هم مستحب است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه شرطیش بایدی است. ما اگر بگوییم اذان را یکی را بگوییم یکی را هیچ نگوییم مشروع نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: میگویم جایی که نگفته است نمیتوانیم بگوییم مستحب است تشریع است.

سوال:؟؟؟

جواب: ما هم همین را میگوییم به ذهن همین میزند مساله تسهیل است بعید است که از استحباب ساقط شود شاید در ذهن ایشان این باشد. اون تسهیل است مستحب از اولش تسهیل هست. این را دنبال کنید.

تحصل که در مسافر این که اذان تقصیر میشود حجت گر چه تمام است و لکن این که این مطلق باشد خیلی گشتیم خیلی که میگوییم مثلا نیم ساعتی، نه که حال خیلی ما گشتیم تتبع یختلف باختلاف اشخاص. ندیدم کسی این تقیید را اورده باشد. اذان برای مسافر یقصر واحده واحده الا فی صلاة الفجر و المغرب.

سوال:؟؟

جواب: واحده واحده. بله.

سوال:؟؟؟

جواب: روایت هفتم؟ لا تدع الاذان فی الصلاة کلها فان ترکته فلا تترکه رواست سوم که ایشان میگوید فلا تترکه فی المغرب و الفجر. فانه لیس فیهما تقصیر. در اون دوتا تقصیر نیست در ان سه تا تقصیر است چون تقصیر است منشا دو حکم است یکی تقصیر اذان و دیگری ترک اذان. تقصیر ان حکمت است برای احد الحکمین یا اذان را تقصیر کن یا ترکش کن. اقامه تنها را بیاور نه که این مصداق تقصیر است.

سوال:؟؟؟

جواب: گفت لانه لا یقصر فیهما اصلا چون تقصیری در نماز مغرب و فجر نیست نوبت به تقصیر اذان نمیرسد. اذان واقامه ندارد معلَّلش اذان واقامه نیست گفته است مثنی مثنی بیاورد چون علت تقصیر به معنای نصف کردن ملاکش تقصیر در صلات است در ان صلات چون تقصیر نیست پس نصف کردن هم نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: گفتم همان اذان و اقامه مثنی مثنی. برای چی اصرار داشتم که مثنی مثنی را از دست ندهیم تا این اشکالات مطرح نشود.

حالا مهم نیست. مهم این است که این تقیید به ذهن میزند واضح است این تقیید واحده واحده در غیر این. حالا اجزا را اشکالی ندارد اقامه هم هر چی میخواهید بگویید بحث خواهیم کرد. تقصیر در اذان واحده واحده در ذهن ما این است که دلیل ندارد در همه نماز ها است اولا به خاطر قصور مقتضی و ثانیا وجود مانع.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا در فقه بحث است که ان مسافر هست یا نه. خوب شد این هم اضافه کنید مسافری که در این جا مطرح است به برکت همان تعلیل مسافری است که نمازش را شکسته میخواند. مسافری که نمازش را شکسته میخواند در نماز ظهور و عصر و عشا میتواند اذان را تقصیر کند بیش از این ما دلیل نداریم.

سوال:؟؟؟

جواب: و نگوید ان بحث است که میاید. نگوید به شرطی که اقامه را کامل بگوید. مطلق نیست نگویدش به شرطی که اقامه را کامل بگوید.

اما در اقامه،

واحده واحده میتواند؟ تقصیر در اقامه هست یا نه؟ سید گفت اقامه هم تقصیر است لواحد کل فصل منهما. هم در اذان و هم در اقامه گفت. دلیل در اقامه چیست؟ یکی همان روایت قاسم بن عروه است که تقصیر را معنا کرد الاذان واحده واحده و الاقامه واحده. که عرض کردیم در خیلی از کتب و الاقامه واحده واحده است هم در تهذیب و استبصار بالفعل و در خیلی از کتب فقیهه. ولی در بعضی نسخه ها که همین نسخه صاحب وسائل هست واحده است و در بعضی از کتب فقهیه واحده است و ظاهرا واحده اون علمایی که بحث کردند واحده را به واحده واحده معنا کردند همان طور که ما معنا کردیم. متفاهم همین است. الاذان واحده واحده الاقامه واحده یعنی واحده واحده لازم نیست ان را بیاورد ما گفتیم سند تمام است پس دلیل بر قصر در اقامه در سفر هست.

مرحوم اقای خویی گفت اقامه واحده مجمل است یک معنای دیگری محتمل است برای این که حق ایشان ضایع نشود ایشان فرمود معنای اقامه واحده احتمال میدهد که یعنی به شکل واحد برای بعضی این خیلی مستبعد بود. اقامه به شکل واحد میخواهیم بیان کنیم و خیلی هم بعید نیست. یقصر الاذان واحدا واحدا تقصیر میشود و الاقامه واحده یعنی به وحدتش میامد تقصیر نمیشود. اقامه واحده است همین جور میماند واحده واحده نیست نه به شکل واحد کلمه شکل را بیاورید میگویید چه معنایی است اقامه واحد است یعنی تغییر نمیکند.

سوال:؟؟؟

جواب: این هم خلاف ظاهر است ولی به شکل واحد نه. یعنی اذان کوتاه میشود اقامه واحده است کوتاه نمیشود یک جور است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ساقط نمیشود معنای دیگری است.

معنای دیگری از اقامه واحده این است یک اقامه بیاورد اذان را تقصیر و یک اقامه بیاورد این هم خلاف ظاهر است ایشان به روایت قاسم بن عروه گفت نمیشود تمسک کنیم در اقامه. در اذان گفت فقط اشکال سندی دارد دلالی اشکال نداشت در اقامه گفته است اشکال سندی و دلالی دارد این را کنار گذاشته است کنار.

سوال:؟؟؟

جواب: مهم نیست ان اثری ندارد.

اما استدلال گفته است نمیشود استدلال کرد. یک روایت دیگری هم هست ان را رد کنیم تا برسیم به روایت سومی.

روایت نعمان رازی در همان باب 21 حدیث 5 اونجا و عنه عن احمد بن محمد عن محمد بن حسین عن جعفر بن بشیر عن نعمان بن رازی قال سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول یجزئک من الاقامه طاق طاق، تک تک. شاید طاق طاق معرب تک تک باشد. بله ان هم رازی هم که دیگه به ایرانی میخورد باهاش این جور صحبت کردند. یجزیک من الاقامه طاق طاق فی السفر تک تکش کافی است. دلالتش تمام است.این مثل روایت قاسم بن عروه که در اذان تمام بود این روایت در اقامه دلالتش تمام است.

لکن مرحوم اقای خویی فرموده است به این هم نمیتواند استدلال کرد چون این هم ضعیف السند است قبل از نعمان همه خوب هستند این نعمان گیر دارد همان بیانش نعمان توثیق ندارد. این که در این جا در همین جا جعفر بن بشیر ازش روایت کرده است گفته است کافی نیست. در جلد اول خوب است این ها را مطالعه کنید همیشه گفتیم رجال درفقه جایش هست منفصلا لا یجدی شیئا. در فقه هم همین ها را باید لمسش کنید دنبال کنید.

در مقدمه معجم مطالب زیادی را اورده است معمول رجالیین در مقدمه کتابشان مطالبی بیان میکنند از جمله توثیقات عامه، ابن قولویه کامل الزیارات مروی عنه ابن ابی عمیر بزنطی و یکی هم مروی عنه جعفر بن بشیر. این را هم بعضی گفته اند که از توثیقات عامه است چون در حق جعفر بن بشیر گفته است یروی عن الثقات و ظاهرا هم یروی عنه الثقات. هر دوتا، این دیگه کمال توثیق است هم خودش از ثقات و هم ثقات از او نقل کنند. اطرافیانش ثقات بوده است گفته است هر کس مروی عنه جعفر بن بشیر شد ثقه است مثل ابن ابی عمیر لا یروی الا عن ثقه.

خب مرحوم اقای خویی جواب داده است درست هم هست این مقدار کافی نیست. این که جعفر بن بشیر یروی عن الثقات این دلالت ندارد فقط از ثقات روایت میکرده است. نه کسی هم که متعهد است مواظب است هر حرفی را از هر کسی نقل نکند اون هم میگویند این از ادم های معتبر نقل میکند همین غالبا کافی است برای اسناد. غالبا از ادمهای معتبر ما شاید مثلا به شوخی میگوییم ولی میگویند هر شوخی یک سر جدی هم دارد از کجا اون قدر ثقه پیدا میکند از ثقه نقل کند نمیشود. اطرافیان پیامبر نمیشود همه ثقه باشد اون وقت اطرافیان این همه ثقه باشند. و یروی عنه الثقات، قرینه ان در محل کلام میگوید ثقات از ان روایت میکردند اصلا احتمالش هست که هر کسی از این روایت میکرد ثقه بود؟ بابا روایت خودش به دست خودش مواظب باشد از ثقه نقل کند اما دیگران به دست او نیست که.

سوال:؟؟؟

جواب: این جور نیست که بابا مردم میروند خصوصا ادم معتبری باشد مردم از او سوال میکنند و او جواب میدهد دیگران هم روایتش نقل میکنند. فارسی اش این است میگویند اطرافیان فلانی ادم های معتبری هستند. کی این را میفهمد که این همه اش معتبر است. حالا همین را به این جور بیان کردند که این از ثقات نقل میکند. فارسی ان این است که اطرافیان ان ثقات هستند این دلالت ندارد که جعفر بن بشیر فقط از ثقه نقل میکند. حق با مرحوم خویی است.

ولکن ما ضمیمه ای هستیم. حالا جعفر بن بشیر به تنهایی کافی نباشد ولی اقای نعمان روایات زیادی دارد هفتاد و چند تا. ادم های معتبری ازش روایت کردند مثل جعفر بن بشیر مثل ابن ابی عمیر. ابن ابی عمیر هم هست. حماد از اصحاب اجماع است، از او نقل کرده است. ایوب بن نوح از اجلاء است. چندتا روایت دارد؟ کلا چند روایت دارد؟ ان را گفته اند گفتند ابن ابی عمیر جزء راویانش باشد این علی قول است. به یکی از این اقایان رجالی نسبت دادند که روی عنه جعفر بن بشیر و ابن ابی عمیر و همین کافی است. حالا نه این باز هم این دوتا را ما کور باطن نیستیم و نمیتوانیم. بحث مفصلی کرده است عن ابن زیاد، ابن ابی عمیر است یا نه. مرحوم خویی مفصل بحث کرده. نگاه کنید محل بحث است.

ما میگوییم همین که اجلا ازش روایت کرده است و مثل حماد اصحاب اجماع است مثل ایوب بن نوح اینها از اجلا هستند ازش روایت دارند ابن ابی عمیر هم که علی احتمال، یکی این که از صحاب امام صادق علیه السلام هستند. بعضی هم یکی از توثیقات عامه را از اصحاب امام صادق بودن قرار داده اند. هر کسی که از اصحاب امام صادق ثقه است.

منشاش فرمایشی است که مرحوم شیخ مفید در ارشاد فرموده است در ارشاد مرحوم شیخ مفید مثلا گفته است از قول ابن عقده احمد بن محمد بن سعید ابو العباس عقده اون گفته است که چهار هزار امام صادق اصحاب داشته اند و همه انها ثقات بوده اند. چهار هزار همه ثقات بوده اند.

خب این محل بحث واقع شده است که اصلا کلام ابن عقده معنایش این است که همه انها، چهار هزار گفته است ثقات هم گفته است همه انها ثقات بوده اند. نمیشود چهار هزار ثقه پیدا بشود.

سوال:؟؟

جواب: چهار هزار ثقه از اصحاب امام صادق، بله این خیلی بعید است.

شیخ طوسی هم که (اینها منبهات است) کتاب رجال ابو العباس را نقل میکند میگوید کتاب رجال دارد فی اصحاب صادق علیه السلام نمیگوید که رجال ثقات نقل کرده است میگوید کتاب رجال دارد. کتابی دارد که در ان کتاب رجالی که اصحاب امام صادق علیه السلام است گفته است در خصوص رجال تلامذه و اصحاب امام صادق علیه السلام یک کتاب رجالی دارد ابوالعباس. شیخ میگوید کتاب رجالی دارد. اینها منبه این است که نمیشود همه ثقات باشد. یا مثلا نجاشی از ابوالعباس نقل میکند بعضی جاها ظاهر کلام نجاشی این است که مثلا ابوالعباس هم تضعیف کرده است کسی که از اصحاب امام صادق هم هست تضعیف هم کرده است. از ابن عقده تضعیف گاهی نقل میکند نادر است البته. شیخ طوسی در اول رجالش میگوید من همان رجال ابن عقده را میاورم از اون مفصل تر رجالی نبوده است بعد گفته است یک چیزی اضافه میکنم که از قلمش افتاده است شیخ طوسی که رجال ابن عقده را در اصحاب امام صادق اورده است همه را. همان انها بعضی در خود رجالش میگوید ضعیف است یا در فهرست میگوید ضعیف است. این ها همه دست به دست هم بدهند به این نتیچه ما را میرساند که نمیشود اصحاب امام صادق به عدد چهار هزار همه انها ثقه باشند بعد بگوییم این اقای نعمان هم از امام صادق است میگوید سمعت ابا عبد الله.

بله برای ضمیمه خوب است ولی دلیل نمیشود.

سوال:؟؟؟

جواب: چطور توجیه کنیم کلام ابن عقده را. ابن عقده که میگوید ثقات یعنی غالب انها. عده زیادی از انها. الان هم این جور است اگر کسی باشد اهل دلی باشد ادم پاکی باشند شاگردانش هم همین طور تسبیح به دست و ذکر گو هستند، همه انها به این معنا اهل تهجد هستند میگویند شاگردان فلانی ثقات هستند و اهل تهجد هستند با این که به طور معمول بعضی هم نیستند و این تعبیر درست است. الان ما گاهی میگوییم اصلا گاهی ممکن است همه انها ادم های خوبی است. اگر او بگوید فلانی جزء شاگردان است. حالا گفتند همه انها نه این که 99 به علاوه 1. همه عرفی. تازه نگفته است کل انها. گفته است چهار هزار از اصحاب من الثقات. کلام ابن عقده ظهور به همین قرینه لبیه ظهور ندارد که همه انها ثقه هستند به ضم همان که خیلی سخت است. چهار هزار چطور احراز کردی همه ثقه هستند.

سوال:؟؟؟

جواب: به ذهن میزند این دروغ نیست چون ابن عقده از اجلا اصحاب است میگویند جزء نوابغ بوده است گفته است من 120000 هزار حدیث با سند حفظ هستم.

سوال:؟؟؟

جواب: یک اقایی میگفت یک وقت ایستاده اون وقت امام صادق در مسجد کوفه درست میگفته است یا کجا دم در ایستاده و شمرده چهار هزار تا. مقدرای سخت است جلالت ابن عقده نمیگذارد بگوییم خیالات کرده است و الا سخت است. میگویند ما الان همه اصحاب امام صادق بعد از این که انها را از قلم انداخته به زور سه هزار میشود بعد اون چهار هزار ثقه پیدا کرده است. میگویم جلالت شان اون که بگوییم مثلا. یا مثلا اصحاب امام صادق یعنی حساب میکرده حتی یکی یک بار رفته مثلا سوالی کرده است شده از اصحاب امام صادق.

سوال:؟؟؟

جواب: نه، درطول زندگی امام صادق حساب کنید. یک زمان را حساب نکنید. کسانی که امدند و رفتند و کسانی که هستند همه را حساب کنید چهار هزار.

سوال:؟؟؟

جواب: بله، امدند مسافر بودند سوال کردند اون هم از اصحاب امام صادق هستند. باید یک توجیهی کرد. ما دغدغه شما را داریم. 4 هزار شاگرد همه از ثقات…

سوال:؟؟؟

جواب: راوی هم همین است دیگه.

سوال:؟؟

جواب: نه. راوی مع الواسطه را نمیگوید.

یک چیز هم ممکن است در شمارش هم اشتباه کرده است. گاهی اوقات میشود وقتی عدد بالا میرود اشتباه میشود. اینها مهم نیست. مهم این است من کان راویا عن الصادق فهو ثقه بشهادت ابن عقده نمیشود گفت. میشود به عنوان این که همین غالبش. نود درصد هم نه. همینکه هفتاد هشتاد درصد که اینها ثقات باشند یک ظنی پیدا میشود که نعمان هم از ثقات باشد. برای ضمیمه خوب است ولی دلیل نمیشود. اخباریون این را عَلم کردند و خیلی چیز مهمی قرار دادند گفتند هر کسی راوی از امام صادق است ثقه است و جای مناقشه سندی ندارد نه این جوری نیست.

و اخرین نکته، برای توثیق نعمان یک چیز دیگری هست ان را بیان کنیم. به نظر ما همه اینها را به هم ضمیمه کنیم از یک رجالی که صد سال بیشتر یا کمتر فاصله دارد با اون میگوید ثقةٌ کم نمیاید. ما با این مبنای مرحوم اقای خویی از همان قدیم گیر داریم که ایشان میگوید حتما باید رجالی بگوید ثقه و ممدوح است. همین مقدار هم در ذهن ما این است که کافی است. تامل بکنید.