جلسه 75 خارج اصول استاد گنجی
سهشنبه 20 دی 1401
قیام امارات مقام قطع
مبنای تتمیم کشف
بحث در قیام امارات بود مقام قطع موضوعی علی نحو الطریقیه بر مسلک تتمیم کشف، مسلک مرحوم نائینی. مبنای مرحوم نائینی را بیان کردیم، مرحوم نائینی میگوید علم مثل ملکیت که یک فرد حقیقی دارد، یک فرد اعتباری هم دارد. مرحوم آقا سیدمحمدباقر مبنای نائینی را درست بیان کرده است که نائینی تنزیل نمیگوید، اعتبار میگوید. فرق است بین اینکه بگوییم شما به منزله مالکی و آثار ملکیت را بار کن یا اینکه بگوییم مالکی. فرق است بین اینکه بگوییم ظن کالعلم است (تنزیل) یا ظن را اعتبار کردیم علم، ظن علم اعتباری است. کسی که خبر ثقه دارد از نظر شریعت عالم است نه کالعالم، عالم است ولی نه عالم حقیقی، عالم اعتباری.
قبلاً عرض کردیم که مرحوم آقای شاهرودی یک طور دیگری تتمیم کشف را معنا کرده است، ایشان فرموده که ادله حجت، تتمیم میکند کشف ظن را تکویناً. قبل از اینکه شارع بگوید صدّق العادل، خبر عادل برای من ظن میآورد، تا گفت بهش اعتماد کن، تصدیقش کن ظن من تبدیل به اعتماد میشود. گفتار در صفات نفسانیه مؤثر است، ما بدانیم این عادل است یا شک داشته باشیم خیلی فرق میکند، بدانیم عادل است زودتر به سخنش علم پیدا میکنیم، یا ظنی که به سخنش پیدا میکنیم بیشتر است تا شک داشته باشیم. این هم همانطور است، بگوید با نگوید فرق میکند.
بگوید تصدیقش کن این سبب میشود که درجه ظن من بیاید بالا و به حد علم عرفی برسد، این علم، علم اعتباری نیست، علم حقیقی است، ولی علم دقی نیست، علم عادی است. عموم مردم که میگویند ما میدانیم یعنی اطمینان داریم، علم فلسفی در حق مردم کم است. این هم همینطور است، ادله حجیت خبر تتمیم میکند کشف را، خبر ثقه خودش یک کاشفیتی دارد چون ثقه است، اون که گفت صدق تتمیم میکند کشف را میشود علم عادی.
خب فرق نمیکند چه ما مبنای نائینی را علم اعتباری تفسیر بکنیم کما هو ظاهر کلمات مقرّبینش غیر از مرحوم آقای شاهرودی یا علم حقیقی ولی عادی تعبیر بکنیم، علی ای حال اطلاق ادله حجیت همانطور که موارد علم طریقی محض را میگیرد، موارد علم موضوعی علی نحو الطریقیه را هم میگیرد. به همین بیان که میگوید علم است؛ خبر ثقه را یا میگوید علم است یا علمش میکند. یک جا هم گفته که اذا علمت باقامة عشر ایام فاتمم، این را هم که علمش کرد، فاتمم.
واضحترین بیان برای قیام اماره مقام قطع طریقی محض همین بیان مرحوم نائینی است، که حتی آقای خویی میگوید فقط با این بیان میشود درستش کرد، با بیان منجزیت نمیشود، با بیان تنزیل مؤدا نمیشود. حالا ما آنها را هم درست کردیم، ولی این واضحترین بیان است.
معنای حکومت از نظر نائینی
یک تعبیری دارد مرحوم نائینی که آن تعبیر مورد مناقشه مرحوم آقاضیاء قرار گرفته است؛ به اصل مطلب البته ارتباطی ندارد. مرحوم نائینی فرموده است که شارع مقدس خبر ثقه را اعتبار کرده علم، پس این صدق العادل حاکم است بر آن روایتی که میگوید اذا ایقنت باقامة عشرة ایام فاتمم. بر آن حاکم است حکومة ظاهریه. اینکه حکومت دارد خب یک بحثی است که تعبیر «حکومت» درست است یا نه. حکومت را مرحوم آخوند در کفایه نظارت معنا میکند. باید بتوانیم بجایش بگوییم «أی (یعنی)»؛ خیلی ضیق معنا میکند، آن وقت یک جاهایی که گیر میکند میگوید نه حکومت است، نه ورود است، نه تخصص است، بلکه توفیق عرفی است. حکومت را ضیق کرده، یک چیزهایی که جا مانده اسمش را توفیق عرفی گذاشته. مثلاً ادله ثانویه را مشهور میگویند بر ادله اولیه حاکم است، اما آخوند میگوید توفیق عرفی چون ضیق معنا کرده است.
آن معنای ضیق آخوند را بگذارید کنار. مدرسه نائینی را داریم صحبت میکنیم. نائینی هر خطابی را که تصرف بکند در موضوع خطاب آخر و آن را وجداناً از بین نبرد، اسمش را گذاشته است حکومت. تصرف بکند، مخصص تصرف نمیکند؛ لاتکرم فساق العلماء میگوید فساق العلما این از علما است، فقط اکرامش نکن؛ این تصرف نیست. ورود تصرف است ولی موضوع را وجداناً از بین میبرد. مثل ورود ادله امارات بر قبح عقاب بلابیان. قبیح است عقاب بلابیان، مبرر ندارد، قبیح است. تا یک خبری را مولا حجت کرد، مبرر پیدا میشود وجداناً. تصرف در موضوع است، لابیان را بیانش میکند وجداناً. وجداناً شما بیان دارید، چون ادله حجیت قطعی است، مؤداشان ظنی است. تصرف در موضوع است وجداناً.
حکومت بینابین است، تصرف است ادعاء. مرحوم نائینی میگوید دلیل ما میگوید اذا ایقنت باقامة عشرة ایام فاتمم. ظاهر این دلیل یقین وجدانی است. غالب اینطور میگویند دیگر. هر خطابی ظهور در وجدانیش و واقعیش دارد، شامل ادعاییاش نمیشود. اذا ایقنت یعنی یقین وجدانی، یعنی مثلا شک نکن. اذا ایقنت خودش شامل مورد اماره نمیشود. شارع آمد گفت اگر بینه آمد که تو ده روز اینجا میایستی، بینه آمد بر اقامه عشرة ایام، جعلتک متقیناً. جعلتک متقیناً هم تصرف در موضوع است، ولی یقین را وجداناً از بین نمیبرد، موضوع را وجداناً از بین نمیبرد.
خب این حکومت است. در مدرسه نائینی جعل علمیت توسط ادله حجیت امارات، لازمهاش حکومت ادله امارات است بر خطابات اولیه که قطع در آنها در موضوع اخذ شده است. این را بحث نداریم این حکومت است، آخوند میگوید نظارت نیست و ضیق معنا میکند؛ خیلی مهم نیست. رهایش بکنیم.
حکومت واقعیه و حکومت ظاهریه
نائینی گفته حکومت دارد حکومة ظاهریه. حکومت را دو قسم کرده اند، حکومت ظاهریه و حکومت واقعیه. حکومت واقعیه را نائینی معنا میکند به تصرف در موضوع واقعا، نه وجداناً، واقعاً. آثار آن موضوع بار میشود واقعاً. مثل اینکه گفته یشترط الطهاره در صلاة (خطاب اولی). بعد گفته الطواف بالبیت صلاة. این تصرف در موضوع است دیگر. ادعا میکند طواف صلاة است، این تصرف در موضوع است. این حاکم بر آن است و توسعه میدهد آن طهارت را واقعا. در طواف واقعاً طهارت شرط است نه که ظاهراً، واقعاً شرط است. حکومت واقعیه آن است که توسعه میدهد حکم را واقعاً، کشف خلاف ندارد دیگر.
برخلاف حکومت ظاهریه. حکومت ظاهریه توسعه میدهد یا تضییق میکند، دو قسم است. حالا توسعهاش، توسعه میدهد ظاهراً مادام الشک. فرموده که یشترط فی الصلاة الطهاره. بعد میگوید شک داری این پاک است یا نه، کل شیء طاهر. کل شیء طاهر حاکم بر آن دلیل است. کل شیء طاهر میگوید این را شک داری طاهر است یا نه، من اعتبار میکنم طاهر. فتصح الصلاة، ولی تصح الصلاة مادامی که شک داری، مادامی که علم به خلاف پیدا نکردی ظاهراً. حکومت ظاهریه ممکن است یک دلیل دیگری از خارج بیاید بگوید واقعیه است. ما باشیم و حاکم و محکوم در حکومت ظاهریه موضوع دلیل حاکم شک است، چون شک است توسعهاش هم در فرض شک است؛ اسمش را مرحوم نائینی گذاشته حکومت ظاهریه.
حکومت ظاهریه امارات بر ادلهای که موضوع آنها علم است
حالا اینجا هم همینطور اذا علمت بإقامة عشرة ایام فأتمم، علم وجدانی مقصود است. بینه آمد که شما ده روز اینجا میایستی، به زودی از اینجا مرخص نمیشی. شارع گفت انت العالم بإقامة عشره ایام، من هم شک دارم ها، فرض این است منم شک دارم که آیا میمانم یا نه. شارع گفت انت العالم بإقامة عشره ایام، تا شک داری تو را عالم قرار دادم، فأتمم ظاهراً. تا شک داری، اگر یک روز دیگه فهمیدی این بینه دروغ است، دیگر اتمام تکلیفت نبوده است. (پاسخ به سؤال: حالا معذوریت داستان دیگری است). در حکومت ظاهریه توسعه ظاهریه است، کشف خلاف معنا دارد، مادام الشک است. غایتش علم، علم به خلاف است.
اشکال آقاضیاء: حکومت امارات بر ادلهای که موضوع آنها علم است واقعیه است
در محل کلام نائینی فرموده ادله اعتبار حاکماند، بر ادلهای که قطع در آنها به نحو موضوع اخذ شده است حکومة ظاهریه. مرحوم آقاضیاء گفته نه این حکومتش واقعیه است. نکتهای که میخواهیم بگوییم این مطلب است، آنها مقدمه بود. گفته این حکومت واقعیه است. چرا؟ آقا ضیاء میگوید حکومت ظاهریه در جایی است که اگر موضوع منتفی شد حکم محتمل باشد، حکم به تبع موضوع منتفی نشود. فرض بفرمایید که شارع مقدس فرموده که نماز بخوان در لباس طاهر. حالا من شک دارم این طاهر است یا نه. خطاب نمیگیردش دیگر. ولی احتمال است که طاهر باشد، که صحیح باشد نماز و احتمال هم دارد که نجس باشد که باطل باشد.
اینجا کل شیء طاهر حکومت ظاهریه درست میکند، میگوید اگر هم در واقع نجس است، تو آثار طهارت را بار کن. دو تا فرض دارد، در یک فرض محتمل است حکم باشد. محتمل است که طاهر و صحیح باشد. کل شیء طاهر میگوید بگو طاهر فصحیح.
و اما در جایی که احتمال آن حکم با قطع نظر از دلیل حاکم وجود ندارد و قطعاً منتفی است، آنجا حکومت ظاهریه نیست. مثل محل کلام ما. در محل کلام ما گفته اذا ایقنت بإقامة عشرة فأتمم. اگر من یقین ندارم، شک دارم، با قطع نظر از دلیل حاکم قطعاً این حکم منتفی است، قطعاً وجوب اتمام ندارم. چون یقین ندارم قطعاً، وجوب اتمام ندارم قطعاً. حکم محتملی نیست در بین که دلیل حاکم بیاید بگوید حکم محتمل را بار کن. قطعاً آن حکم منتفی است. قطعاً در جایی که منهای دلیل حاکم حکم قطعا منتفی است، حکومت قطعاً واقعیه است.
حکومت ظاهریه این است که (نکتهاش را دریابید) با قطع نظر از دلیل حاکم احتمال میدهم آن حکم باشد، دلیل حاکم میگوید همان حکم را میگویم هست؛ شک داری، هست. مرحوم آقاضیاء میگوید حکومت در مقام حکومت واقعیه است نه ظاهریه، چون با ارتفاع موضوع که قطع باشد حکم مرتفع است قطعاً. وقتی حکم مرتفع است قطعاً حاکم چیزی نیست که آن را تنزیل بکند. حکم ظاهری تنزیل است، اینجا چیزی نیست که تنزیل بکند. یک جعل جدید است، پس حکومت واقعیه است. به خلاف آنجایی که منهای دلیل حاکم احتمال حکم را میدهم، شاید باشد شاید نباشد. شارع میگوید حالا که میگویی شاید باشد، شاید نباشد، میگویم هست. اما آنجا که قطعاً نیست، شارع میگوید هست این حکم جدید است (حکومت ظاهریه). حکومت ظاهریه نیست. این مثل الطواف بالبیت صلاة است. اگر الطواف بالبیت صلاة نبود، حکم از طواف منتفی بود. وقتی گفت الطواف بالبیت صلاة تازه این حکم را اضافه کرد. توسعه داد در حکم قبلی که منتفی بود قطعاً. این اشکالی است که مرحوم آقا ضیاء به نائینی کرده که چرا میگویی حکومت ظاهریه است.
دفاع استاد از نائینی (اینها اصطلاحات است و اصطلاح نائینی ادق است)
ولکن اینها اصطلاحات است. مرحوم نائینی که میگوید حکومت ادله اعتبار بر ادله قطع موضوعی حکومتش ظاهریه است، یعنی این حکمی که جعل شده مادام الشک است، همین. مرحوم آقاضیاء میگوید نه حکومت ظاهریه این است که منهای حاکم آن حکم محتمل باشد. میگوییم اصطلاح شما آن است. فرمایش مرحوم نائینی اقرب به ذهن است. حکومت ظاهریه یعنی این تصرف هست مادام الشک ولو حکم به خود این آمده، قبل هم نبوده. اصلاً تعریف ظاهر و واقع همین است در اصول. ظاهریه یعنی موضوعش شک است، واقعیه یعنی موضوعش شک نیست. اینجا موضوعش شک است، میگوید خبر ثقه که شک داری راست یا دروغ است (اگر یقین دارم راست است که معنا ندارد تعبد) من او را علم قرار دادم؛ چون مادام الشک است اسمش را میگذاریم حکومت ظاهریه. دو اصطلاح است. حرف نائینی که میگوید حکومت ظاهریه یعنی این مادام است، مادامی که شک داری. اینکه آقا ضیاء میگوید حکومتش واقعیه است چون حکم جدید را دارد میآورد، قبلش منتفی بوده قطعا، آن اصطلاح ایشان است. بگذریم این مهم نیست.
اطلاق خبر ثقه طبق مبنای تمیم کشف
اما اصل مسئله، خبر الثقه علم اطلاق دارد یا ندارد. مرحوم آقا سید محمدباقر دو تا اشکال کرده است. آیا اطلاق دارد یا نه؟ خبر الثقة علم (مبنای نائینی) شامل میشود علم موضوعی طریقی را یا نه؟ آقا سیدمحمدباقر گفته شامل نمیشود به دو اشکال.
آقای خویی: شمول علم موضوعی طریقی قدر متقین است
آقای خویی گفته اصلاً قدر متیقنش علم موضوعی طریقی است. اصلاً آن قدر متقین است، آن طریقی محض نه. وقتی جاعل گفت خبر الثقة علم قدر متیقنش این است که همان آثار خود علم را بار بکنی. این میشود علم موضوعی. اینکه آثار علم طریقی محض را بار بکنی، آن بالاطلاق است. قدر متیقنش وقتی میگویند علم است یعنی آثار آن علمی که گفتهاند. مرحوم خویی میگوید در علم طریقی آثار برای معلوم است در حقیقت، علم طریق محض است. قدرمتقین خبر الثقه علم همان قطع موضوعی است، منتها علی نحو الطریقیه. آن اطلاق است.
مرحوم صدر: قدر متقین علم طریقی محض است و شامل علم موضوعی نمیشود
اشکال اول صدر به اطلاق: اطلاق عرفیت ندارد (وجوب در قطع موضوعی نفسی و در قطع طریقی طریقی است)
نقطه مقابلش را مرحوم آقا سیدمحمد باقر میگوید. میگوید قدر متقین خبر الثقه علم طریقی محض است، اطلاقش غلط است. آن (خویی) میگوید شمولش قدر متیقن است، این میگوید شمولش غلط است، به دو بیان. یک بیانش همان بیانی است که در جعل مؤدا هم گذشت. میگفت درست است که مدلول استعمالی واحد است، علم را در یک معنا استعمال کرده، این معنا هم شامل علم طریقی محض میشود و هم شامل علم موضوعی طریقی، استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست، قبول است. ولی اینکه مراد جدی از خبر الثقه علم هر دو مورد باشد، گفته عرفی نیست. چرا؟ چون گفته جعل علمیت در موارد علم طریقیِ محض یک سنخ است، هر دو جعل علمیت هستند ها ولی سنخهاشان فرق میکند. جعل علمیت در موارد علم موضوعی یک سنخ دیگری است.
اینکه میگوید خبر الثقه علم، علم در موارد طریقی محض. این به ملاک تحفظ بر واقع است. آثار طریقیه را میخواهد بار بکند، میخواهد با این بگوید حجت داری، معذور نیستی، یا اگر خلاف واقع درآمد معذور هستی. در موارد طریقی محض این است دیگر، سنخش سنخ اخبار است. ولی وقتی میگوید خبر الثقه علم، علم موضوعی یعنی وجوب نماز را بار کن، آن وجوب نفسی است، به ملاکی که در خود نماز است. سنخ آنجا وجوب نفسی است، سنخ اینجا وجوب طریقی است. گفته نمیشود که مراد جدی دو سنخ از اعتبار باشد. همان اشکالی که در جعل مؤدا داشت.
اشکال استاد: اینها دو سنخ نیستند
ما عرض کردیم که نه اینها دو سنخ نیستند، هر دو انشائیاند. ثقه خبر داد از وجوب نماز جمعه، شارع میگوید این خبر ثقه را اعتبار کردم علم به غرض اینکه تحفظ بر واقعیات بشود. اعتبار کرد علم، غرضش تعبد و تحفظ بر واقعیات است، غرضش اتمام حجت است. در همین حال هم میگوید خبر الثقه علم در آنجایی که اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه وجبت الجماعه. میگوید همین خبر ثقه را آن علم هم قرار دادم به غرض اینکه وجوب نماز جمعه را بار بکنی. این یک امر اعتباری است، امر انشائی است در هر دو تا. بلکه (این نکته را اضافه میخواهیم بکنیم:) اگر گفتیم که در باب جعل مؤدا، جعل مؤداها دو سنخ هستند، در موارد قطع طریقی محض مؤداها یک سنخ هستند و در موارد قطع موضوعی یک سنخ آخر است، اون ظاهری است و این واقعی است و حکم ظاهری و واقعی دو سنخ هستند، اگر هم ما در جعل مؤدا قبول بکنیم، امر در جعل علمیت اسهل است.
چه فرقی میکند خبر ثقه را علم قرار داده به وجوب نماز جمعه پس وجبت الصلاة الجمعه، منجز است. خبر ثقه را علم قرار داده به وجوب نماز جمعه فوجبت الجماعه. این خبر ثقه که علم است هم وجوب نماز جمعه را منجز میکند (طریقی محض)، هم اثر قطع موضوعی را بار میکند (وجبت الجماعه). آنجا هم قبول بکنیم اختلاف سنخ است، اینجا هیچ اختلاف سنخی ندارد. در همین مثال خوب دقت بکنید. زراره خبر داده از وجوب نماز جمعه، ما یک وجوب نماز جمعهای داریم، ما یک یقین به وجوب نماز جمعهای داریم که موضوع وجبت الجماعه است. شارع مقدس میگوید این خبر زراره علم، حالا که شد علم پس نماز جمعه را بخوان. این میشود طریقی محض. حالا که بهت گفتم علم پس با جماعت هم بخوان. این علم هم وجوب نماز جمعه را تمام میکند، میگویند قائم مقام قطع طریقی محض، نسبت به وجوب نماز جمعه طریقی محض است، هم وجوب جماعت را درست میکند. در هر دو هم تعبد به علم است.
آن اشکال اختلاف سنخیت هم اگر مجال داشته باشد آنجا مجال دارد که بگوییم آقا وجوب نماز را که جعل کرده غیر از وجوب جماعت است. جعل مؤداییها اینطور میگفتند دیگر، میگفتند وجوب نماز هم جعل شده، وجوب جماعت هم جعل شده. یکی ظاهری است و یکی واقعی. اگر هم آنجا قبول بکنیم اختلاف سنخ را، اینجا اختلاف سنخ ندارد. این اشکال مهم نیست.
اشکال دوم صدر به اطلاق: تسری حکم قطع موضوعی نیازمند تنزیل است، اما اینجا فاقد تنزیل هستیم
اشکال مهمش این دومی است. مرحوم آقا سیدمحمدباقر فرموده (این مقدمهای است که تا کنون چند بار تکرارش کردیم) ادعا کرده که اگر حکمی روی موضوعی آمد مختص به آن موضوع است. راست میگوید. اگر خواسته باشیم آن حکم را اسرا بکنیم به موضوع دیگر نیازمند تنزیل هستیم. اگر گفت یشترط فی الصلاة الطهاره، خواسته باشیم بگوییم طهارت یک جای دیگری هم شرط است، باید تنزیل بکنیم طواف را منزله [صلاة]. همان طهارت را نه یک طهارت دیگری. طهارت دیگر که علم ندارد بگوید یشترط فی الطواف الطهارة. همان طهارت را خواسته باشد اسرا بکند، ایشان میگوید لایمکن الابتنزیل.
ظاهر حکم برای موضوعی اختصاص آن حکم است به آن موضوع. اذا ایقنت بوجوب صلاة الجمعه وجبت الجماعه، این وجبت الجماعه مختص است به یقین به وجوب صلاة الجمعه. اگر خواسته باشد این وجبت الجماعه را توسعه بدهیم به جایی که اماره بر وجوب آمده باید اماره بر وجوب را نازل بکنیم به منزله قطع به وجوب. ایشان فرموده که در ناحیه طریقی محض تنزیل نیست. همین که اعتبار بکند این را عالم، آثار قطع طریقی محض بار میشود. در آثار قطع طریقی محض مجرد اعتبار علمیت کافی است. اگر شما را اعتبار کرد مالک خب آثار ملکیت بار میشود. اگر شما را اعتبار کرد عالم آثار علمیت بار میشود، منجزیت، معذریت هرچه میخواهد باشد.
فرموده در ناحیه قطع طریقی محض جعل علمیت است. مبنای نائینی درست است آنجا. عمل میکند. اما در ناحیه قطع موضوعی نیاز به تنزیل داریم. اینکه مرحوم نائینی فرموده در باب امارات اعتبار شده اماره علم، این مفید تنزیل نیست. نائینی تنزیل را منکر است، ایشان راست میگوید. در حالی که قطع موضوعی نیاز به تنزیل دارد. به نائینی میگوید شما تنزیل را منکرید، اعتباری هستید میگویید اعتبارش کرده عالماً، نه نزّله منزلة العالم. این را درست میگوید. مبنای نائینی را خوب بیان کرده.
میگوید خب در قطع موضوعی علی نحو الطریقیه بدون تنزیل اسرا ممکن نیست. پس خبر الثقه علم فقط به درد قطع طریقی میخورد. اگر خواسته باشی بگویی قطع موضوعی را میگیرد باید بگویی تنزیل هم هست. مضافاً نمیشود در یک خطاب هم اعتبار باشد هم تنزیل. شما هم تنزیل را منکر هستید. وقتی تنزیل را منکر شدید پس خبر ثقه قائم مقام قطع موضوعی علی نحو الطریقیه نمیشود. همین بزنگاه را میخواهیم پیدا کنیم. فقط بزنگاه کلام همین است که اگر شارع مقدس اعتبار کرد خبر ثقه را علم، برای علم طریقی محض بلااشکال مفید است، آیا برای علم مأخوذ در موضوع هم مفید است؟ اعتبارش کرده عالم خب آن را هم بار کند یا آن نیاز به تنزیل دارد؟ مرحوم آقا سیدمحمدباقر میگوید آن نیاز به تنزیل دارد.
اشکال استاد: تسری حکم هم با تنزیل است و هم با جعل فرد
ما میگوییم نه آقا! اسراء یک حکمی از موضوعی به موضوع آخر به دو نحو است: یکیش تنزیل و یکی هم فرد اعتباری ایجاد کردن. اسراء حکمی از موضوعی به موضوع آخر همانطور که ممکن است به تنزیل، ممکن است به ایجاد فردی از همان موضوع. ملکیت آثاری دارد، زوجیت آثاری دارد. یک وقت میگوید ملک یمین را نازل کردم به منزله زوج، خب آن اثر میآید. یک وقت هم میگوید من ملک یمین را اعتبار کردم زوجه. این هم میاید.
اینکه ایشان مختص کرده اسرای حکم را به فرض تنزیل، بعد گفته شما هم که تنزیل را منکرید پس قطع موضوعی طریقی را نمیگیرد، بزنگاهش همینجاست. آیا اسرای حکم از موضوعی به موضوع دیگر منحصر است به تنزیل؟ ایشان ادعا دارد. یا اینکه، کما یَحدث، یتحقق الاسراء بالتنزیل یتحقق بایجاد فرد اعتباری. نائینی میگوید همانطور که یحدث بتنزیل، یحدث بایجاد. پس خبر الثقه علم قائم مقام هر دو میشود.
نکته مهم بحث همین است حالا حکومت ظاهری است یا واقعی، حکومت است یا توفیق اینها مهم نیست. مهم همین است که آیا نیاز به تنزیل دارد یا نیاز به تنزیل ندارد.