فقه ـ جلسه ۰۷۶ـ ۱۴۰۱/۱۰/۲۱

خارج فقه         جلسه 76              تاریخ 21/10/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

«کما یجوز ترک الااذان و الاکتفا بالاقامه» اذان و اقامه مستحب هستند منتها مستحب ارتباطی نیستنند. مثل چهار رکعت نماز ظهر نیست. مرحوم سید ادعایش این است که اذان و اقامه مستحب هستند کل واحد منهما باستحبابٍ مستقل، این است که این علی القاعده است که کما یجوز ترک الاذان ترک اذان میتوانی بکنی و اکتفا به اقامه کنی. علی القاعده است دو مستحب هستند ارتباطی که نیستند، مثل بعضی از نوافل را همه قبول دارند چهار رکعت نماز نافله ظهر را بخوان و چهار رکعت دیگر را نخوان. اینها ارتباطی نیستند در ذهن مرحوم سید این است که اینها ارتباطی نیستند لذا شما میتوانی اذان نخوانی و اقامه را بخوانی. این علی القاعده است اولا.

ثانیا این مطلب در باب سفر و باب استعجال و در باب حضر روایت داریم که میتوانید اقامه را بگویید بلااذان. هم در سفر هم در استعجال و هم در حضر. لذا ما گفتیم این عبارت مطلق است دیگه. در سفر عرضم به خدمت شما باب 5 حدیث یک و چند حدیث دیگر، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: يُجْزِي فِي السَّفَرِ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ.

و ان همه روایاتی که میفرمود اقامه تنها بگویید. سفر را تمام بکنیم. در سفر چند روایت هست که یجزی اقامه واحده. عرضم به خدمت شما یکی همین صحیحه عبد الرحمان و یکی هم در خصوص سفر روایت علی بن سندی هم خواندیم: «بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يُقْصَرُ الْأَذَانُ فِي السَّفَرِ كَمَا تُقْصَرُ الصَّلَاةُ تُجْزِي إِقَامَةٌ وَاحِدَةٌ.»

صحیحه محمد بن مسلم و فضیل بن یسار حدیث 7 و 9 اونجا هم داشت. تجزی اقامه واحده. در سفر چند روایت داریم که مجزی است اقامه واحده.

سوال:؟؟؟؟

جواب: ما اذان تنها صحبت نمیکنیم ما در مورد اقامه تنها صحبت میکنیم.

اما در فرض استعجال روایت داریم که اگر خوف داشتی باب 6 حدیث 7«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنْ كُنْتَ وَحْدَكَ تُبَادِرُ أَمْراً تَخَافُ أَنْ يَفُوتَكَ تُجْزِيكَ إِقَامَةٌ إِلَّا الْفَجْرَ وَ الْمَغْرِبَ فَإِنَّهُ يَنْبَغِي أَنْ تُؤَذِّنَ فِيهِمَا وَ تُقِيمَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ لَا يُقْصَرُ فِيهِمَا كَمَا يُقْصَرُ فِي سَائِرِ الصَّلَوَاتِ.» روایت را گفتیم سندش اشکالی ندارد از ابی بصیر است. فرض استعجال هم روایت داریم.

سوال:؟؟؟

جواب: اون هم روایت خاصه دارد.

مهم تر از همه این است که به نحو مطلق در سفر و حضر صحیحه عبید الله حلبی حدث سوم:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ هَلْ يُجْزِيهِ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِقَامَةٌ لَيْسَ مَعَهَا أَذَانٌ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ.»

در این که ما میتوانیم اقامه را بدون اذان بیاوریم حالا در سفر یا استعجال بدون انها جای شبهه ندارد و بحث ندارد و حجت تمام است. البته مثلا به ذهن میزند که مناسبات حکم و موضوع دیگه. در حضر باز مقداری تاکید بیشتری دارد که اذان را بگوییم ولی در سفر گفت اذان تقصیر میشود در سفر هم تقصیر اذان و هم سقوط اذان داریم امر در سفر اسهل است تا حضر.

مساله دیگری که مرحوم اقای حکیم هم اورده است اگر سفر بودیم ما گفتییم دلیل تمام است که یقصر الاذان و یقصر الاقامه حالا در سفر دلیل اوریم که تجزی اقامه، کدام یک از انها افضل است. ما دو تا را مقصوره بیاوریم یا یکی را کامله بیاوریم کدام یک از اینها ترجیح دارد؟ اقامه کامله یا اذان و اقامه مقصوره. شاید ذهن عرفی همین باشد که اقامه خیلی مهم است گفت جزء نماز است گفت در اقامه صحبت نکنید. کمالش هم این گونه است. چون اقامه خیلی مهم است اکملش بهتر است از دوتا ناقصش.

مضافا به این که ذهن عرفی بر اینست، یک روایت ضعیف السند داریم حضرت فرمود که من یک اقامه بگویم بهتر است از اینکه اذان و اقامه را مقصوره بخوانم. روایت باب 20 بود حدیث دوم فقط مرسله است « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنِ بْن‏ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ بُرَيْدٍ  مَوْلَى الْحَكَمِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَأَنْ أُقِيمَ مَثْنَى مَثْنَى أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُؤَذِّنَ وَ أُقِيمَ وَاحِداً وَاحِداً.»

در همان جایی که انها مشروع است حضرت بیان میکند در جایی که واحدا واحدا میگویی یک چیز کامل بهتر است از چند چیز ناقص است.

سوال:؟؟؟

جواب: ما حجت محکمی نداریم. ولی اولی، میگوییم اولی این است که در سفر به اصطلاح اقامه را کامل بگوید گر چه اگر هم هر دو را ناقص بگوید به مستحب عمل کرده است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: یکیش هم خودش دیگه. خودش کامل. بله کامل حساب میشود ولی از مجموعه ناقصی به یک کامل. خب این گیری ندارد.

اونی که گیر دارد فرموده است «بل الاکتفاء بالاذان فقط»،  فقط میتواند به اذان اکتفا بکند اصلا اقامه نگوید در نمازش. این را هم گفته است اشکالی ندارد. وجه کلام سید چی هست؟ معمولا گفته اند ربطی ندارد ما در اقامه وجه پیدا کردیم که مجزی است اقامه واحده اما در اذان ما هیچ وجهی پیدا نکردیم عهدتها علی مدعیها که بگوید اذان تنها مشروع است بدون اقامه. وجهش میتواند بیانی که اول عرض کردیم باشد. که در ذهن مبارکش اینها دو تا مستحب هستند با هم ارتباط ندارند خب بهتر این است که هر دو مستحب را بیاوریم اگر میخواست ترک کند بهتر این است که اقامه را بیاورد اگر هم نخواست اقامه را بگوید لااقلش اذان را بگوید دیگه. اذان مرتبه ثالثه است ثواب اقامه بیشتر است. میگوید حالا اگر اون را هم ترک کردی و نخواستی افضل را بیاوری همین اذان را بیاور.

نگویید چطور میشود یک ادمی بین اذان و اقامه اذان را انتخاب کند و اقامه هم افضل است. حالا اذان صدا دارد با صدا میگوید خوشش میاید. میشود.

سوال:؟؟؟

جواب: بله راست میگوید مقداری اذان شرایطش خفیفتر است قیام مثلا شرطش نیست. میشود همین شرایط خفیفتر را انتخاب بکند.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بابا ظاهرش این است که اینها با هم ارتباط ندارند دو فعل هستند. اذان را بگوید خصوصا اذان اعلام که جدا میشود اذان اعلام اقامه ندارد اصلا. در این که اذان و اقامه دو فعل هستند دو فعل مستقل هستند استظهار است دیگه. اذان بگو خب این اذان ذکر خدا است ترغیب به نماز است خودش چیز خوبی است به ما امر کردند. به ما باز امر کردند اقامه هم بگو. به احتمال زیاد در ذهن سید این بوده است که اینها دو عمل مستقل هستند در اقامه چون روایت هم داشتیم گیر نکرده است گفته است یجوز الاجتزا بالاقامه و چون این جا چون اشکال داشته است بل اورده است نکته بل اینست که مقداری اشکال دارد.

و یک روایتی در بحار نمیدانم ایشان هم میخواهد همین را بگوید مفاد این روایت از امام صادق است که لا باس باذان بدون الاقامه. همین را میخواستید بگویید. جواب شاگرد؟؟؟؟

سوال:؟؟؟

جواب: نه چه شبهه ای دارد.

این وجهی که ما میتوانیم برای کلام سید پیدا بکنیم. دو وجه مستحب مستقل هستند و یکی هم روایت مرسله ای که ادرسش را به ذهنم نسپردم.

ولکن به ذهن میاید که همان کسانی که گفته اند اذان تنها، به ذهن میاید مشروعیت نداشته باشد. اذان للصلاة‌ها. نه اذان اعلام بحث نمیکنیم. اذان برای صلات بدون اقامه به ذهن میاید که اطلاقات نداریم ما. به ذهن میاید که مشروعیت ندارد. این روایات که انسان بررسی میکند در هیچ موردی اذان تنها را پیدا نمیکند. میگوید اگر اقامه گفتی یک صف تشکیل میشود اقامه و اذان گفتی دو صف دیگه نمیگوید اذان تنها. به ذهن میاید که اذان تنها فایده ندارد. اقامه را گفتی صفی تشکیل میشود اقامه و اذان را گفتید دو صف نمیگوید که لا اقلش مثلا میفرمود اگر اذان را گفتی خوب است ولی صفی نمیاید. چند روایت است، ساکت هستند ادامه نمیدهد ذهن عرفی ما همین را میگوید که اذان منهای اقامه مشروعیت ندارد

سوال:؟؟؟

جواب: اینها منبه است در سفر که میرسد تنزل میکند اقامه واحده. یا در غیر سفر اقامه واحده میگوید مجزی است اما درهیچ موردی در ان روایات نداریم که اقامه واحده داریم در سفر و حضر ولی اذان واحد نداریم.

سوال:؟؟؟

جواب: انها اعلام است. موذن که اقامه ندارد انها.

لذا بعضی فرمودند شاید خیلی فرمودند که این کلام سید که فرموده بل الاکتفا بالاذان فقط نه در سفر، درسفر هم روایات سفر میگفت یجزی اقامه واحده که نداشت اذان واحد. نه درسفر و نه در حضر ما روایتی پیدا نکردیم که ما را ترغیب بکند به اذان فقط. هر روایتی شما در اذان پیدا میکنید غیر از اذان اعلام میبینید اقامه را هم اورده است.

سوال:؟؟؟
جواب: باید مشروع باشد یا نه. اصلا ما مجزی را بحث نمیکنیم. پس جایز هم است و مشروع هم هست. نه، میگویم در هیچ جا نگفته است اجزا را نگفته یجوز را هم نگفته است. خب دیگه باید یک جا اشاره میکرد. ما یک بار دیگه نگاه کردیم خیلی تفحص کردیم یک جا پیدا نشد که ما را امر کرده باشد به اذان تنها. یا مثلا گفته باشد یجتزی به اذان تنها. هر کجا اذان صحبت است اقامه را هم میگوید لذا ما به این نتیجه میرسیم که از ناحیه اقامه ارتباطیت نیست، اقامه خودش مستحب مستقل است ولی اذان استحبابش مشروط است.

سوال:؟؟؟

جواب: خب اون که اعتباری ندارد اونها.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه ما اصلا ادعا نمیکنیم مشروط است ما اینها را احتمال میگوییم ما میگوییم مشروعیت مطلق ثابت نیست. ما میگوییم دلیل ندارد ولی شاید در واقع انها هم مستحب باشند.

دلیل ندارد بلکه از اینها استشعار میشود که ما حجت را تمام نمیدانیم. به ذهن این طور استیناس میکنیم که اذان تنها فایده ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: قطعا سید به روایت بحار نگاه نکرده است حالا ما نگاه کنیم نسخه بدلی چیزی داشته باشد مثلا گفته است باذان شاید در نسخه اقامه باشد. من فرصت نکردم.

سوال:؟؟؟

جواب: نه این قطعا اشتباه است. قطعا اشتباه است. بابا اون که روایت مستفیضه داریم اقمت صف است نه اذنت. اقامه را نیاورده است دیگه. معلوم است که اذنت اشتباه است اونی که مسلم است روایت نیاورده است اقامه تنها صف واحد است.

سوال:؟؟؟

جواب: اقامه تنها مسلم است بعد اونی که مسلم است نیاورده است. نه این نمیشود. به ذهن میزند اذا اقمت هست اذا اقمت صلی خلفک صف من الملائکه و اذنت و اقمت صفان. اگر باز میگفت و اذا اقمت و اذنت اطمینان پیدا میکردیم که قبلیش اقمت است.

سوال:؟؟؟

جواب: اگر میگفت اذا اقمت و اذنت معلوم میشد که قبلیش اقمت است. اون واضحتر بود. نه اون هم ثابت نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: به نظرم اشتباه میگویید. صدر و ذیل دارد من نگاه کردم.

سوال:؟؟؟؟

جواب: در سفر نه.  آن را نگفتم. گفتم اگر مطلق است اشکال دارد.

سوال:؟؟
جواب: بله دیگه. نگفته است لهما ظاهرش مطلق است. یجوز. بابا یک فرعی مطرح کرده است ظاهرش یجوز است و لذا گفتم یکره بعدش ادامه ان است ولی حکم دیگری است. چند تا یجوز داشت یکی هم یجوز ترک…..

اخرین فرعی که مرحوم سید در این جا اورده است گفته است «و يكره الترجيع على نحو لا يكون غناء و إلا فيحرم.» به حد غنا نرسد. محل موضع این جهت هست اذان واقامه محل این هست که گاهی به صورت غنا گفته بشود. این فرع را مطرح کرده اند. نماز در ان این جور چیزی متوهم نیست. ولی در اذان و اقامه خصوصا در اذان جای توهم هست که به صورت غنائی محقق بشود. و يكره الترجيع على نحو لا يكون غناء و إلا فيحرم.

این یکره ترجیع، ترجیع را مرحوم سید معنا میکند به همین مد الصوت و کیفیت صوت معنا میکند. و يكره الترجيع على نحو لا يكون غناء و إلا فيحرم.

کیفیت صوت معنا کرده است. منشا این فتوا روایتی که از فقه الرضا امده است در ان روایت فقه الرضا دارد: لَيْسَ فِيهَا تَرْجِيعٌ وَ لَا تَرَدُّدٌ.

مرحوم سید ترجیع را به کیفیت صوت معنا کرده است بعد هم گفته است که به حد غنا نرسد وجهی ندارد که بگوییم حرام است پس میگوید لَيْسَ فِيهَا تَرْجِيعٌ وَ لَا تَرَدُّدٌ. یعنی مکروه است.

لکن اولا از نظر سندی فقه الرضا ناتمام است یک جایی بحث خواهیم کرد و سابقا هم بحث کردیم حالا مهم نیست از نظر دلالی هم ناتمام است. ترجیع چیست محل کلام است و چند معنا ذکر کردند به نظرم مرحوم حکیم خیلی مفصل بحث کرده است که ترجیع یعنی چه. ترجیع کیفیت صوت است یا تکرار کلمات است. چون این اجمال دارد ما نمیتوانیم، حتی اگر اخبار من بلغ را قبول داشته باشیم اخبار من بلغ باید صدق کند بلغک ثواب مجمل بلغک ثواب نیست که. اگر بگوییم کراهات را میگیرد باز. اول کلام است که اخبار من بلغ کراهت را میگیرد یا نمیگیرد. اون هم که محل کلام است.

لذا این یکره الترجیع که مرحوم سید فرموده است یک جوری اذان نگوید که صدایش مثلا نزدیک به غنا باشد نه این کراهتش ثابت نیست. غنا نشود به هر قشنگی هم باشد مانعی ندارد. این اون صدای قشنگی که دارد میرود یک قدم مانده غنا میگوید مکروه است این نه کراهتش ثابت نیست هر چه میتوانید قشنگتر اذان را بگو که دلنشین‌تر باشد فقط به حد غنا نرسد.

و الا فیحرم از باب این که غنا حرام است. این هم محل بحث است یک بحثی در غنا است به همین مقدار بحث زیاد است در غنا به مناسبت محل کلام بعضی گفتند در حرمت غنا مودی هم دخالت دارد. غنا کیفیت صوت است ولی هر صوت انچنانی که اسمش غنا است حرمت ندارد باید مضمونش هم باطل باشد. از حرفهایی که انها میزنند باشد. مضمونش اگر ایه قران و ذکر خدا است بعضی یا میگوید حرام نیست یا احتیاط میکنند. اگر دید که این جا تعلیقه زد و گفت یحرم علی الاحوط این نکته مضمونی است مضمون غنا را دخیل در حرمت غنا میداند میگوید اگر قران را به صورت غنا خواند حرمت علی الاحوط است مرثیه و مداحی به صورت غنا حرمتش علی الاحوط است.

سوال:؟؟؟

جواب: اقای خویی میگوید مضمون دخالت ندارد. بنا ندارد مرحوم خویی در کراهات و مستحبات تعلیقه بزند خودش اول گفته است همه مستحبات و مکروهاتی که اینجا هست اینها را به صورت رجایی انجام دهید چون خیلی از انها بر مبنای تسامح در ادله سنن است و خیلی هم حوصله بحث از مستحبات را نداشته است و میبینید که بحث از مستحبات و مکروهات را نداشته است تا بتواند بحث نمیکند مگر این که نکته ای پیدا بشود.

و باز گفته است «و یکره تکرار الشهادتین جهرا بعد قولهما سرا او جهرا» اول شهادتین را ارام گفت، بعد گفت این چه کاری است یک بار دیگری بلند گفت. یا اولا جهرا گفت خوشش امد نکته داشت گفت که من شهادتین دوباره بگویم. مرحوم سید فرموده است که این هم کراهت دارد بلکه که گفته است لا یبعد تنها شهادتین نه بل لا يبعد كراهة مطلق تكرار واحد من الفصول إلا للإعلام‌.

ظاهر این عبارت این است که تکرار برای اعلام هم مکروه است. این بل بل لا يبعد كراهة مطلق تكرار واحد من الفصول إلا للإعلام‌. این الا برای بل است. تکرار شهادتین مطلقا مکروه است و تکرار بقیه فصول مکروه است الا برای اعلام. الا به غرض اعلام.

سوال:؟؟؟؟

جواب: فصول اذان. اون فصول اذان گفت نیست.

یک بابی مرحوم صاحب وسائل منعقد کرده است روایت علی بن ابی حمزه عرضم به خدمت شما باب چند بود اون هم کراهت گفته است. باب 23 باب کراهة الزیاده فی تکرار الفصول الا للاشعار.

تکرار فصول به قصد جزئیت خب معلوم است بدعت است و حرام بحثی نداریم. سید هم که میگوید کراهت دارد تکرار شهادتین نه به عنوان جزئیت واضح است. بدون قصد جزئیت میخواهد بگوید مکروه است سائر فصول مکروه هستند نه به قصد جزئیت. اعلام هم نیست جزئیت هم نیست. محل بحث انجا است که نه اعلام است نه قصد جزئیت است. قصد جزئیتش را حرام است. به قصد اعلام هم گفته است غیر شهادتین کراهت ندارد. ما دنبال این هستیم که در شهادتین مطلقا کراهت است در سایر فصول هم بدون قصد جزئیت بدون قصد اعلام مکروه است این وجهش چیست. صاحب وسائل هم گفته است باب کراهه الزیاده فی تکرار الفصول الا للاشعار. همه را گفته است. هم شهادتین هم بقیه.

مصححه ابی بصیر: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ مُؤَذِّناً أَعَادَ فِي الشَّهَادَةِ وَ فِي حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَوْ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ الْمَرَّتَيْنِ وَ الثَّلَاثَ وَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ إِذَا كَانَ إِمَاماً يُرِيدُ بِهِ جَمَاعَةَ الْقَوْمِ لِيَجْمَعَهُمْ لَمْ يَكُنْ بِهِ بَأْسَ.»

اقای خویی میگفت به خاطر علی بن ابی حمزه ناتمام است ما گفتیم ابی حمزه از اصحاب حمیر است ولی حرفش معتبر است.

اگر اراده اشعار و اعلام دارد مفهوم دارد اگر اراده جماعت ندارد ففیه باس. باس در این جا چون قصد جزئیت نیست مناسبتش با کراهت است. یک بار دیگر عبارت را بخوانید. لَوْ أَنَّ مُؤَذِّناً أَعَادَ فِي الشَّهَادَةِ وَ فِي حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَوْ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ الْمَرَّتَيْنِ وَ الثَّلَاثَ وَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ إِذَا كَانَ إِمَاماً يُرِيدُ بِهِ جَمَاعَةَ الْقَوْمِ لِيَجْمَعَهُمْ لَمْ يَكُنْ بِهِ بَأْسَ. مفهوم دارد اذا دارد یعنی اگر اراده جماعت ندارد همینطوی صدایش خوشش میاید مردم خوششان میاید، یکی میگوید اَعد اَعد… او هم اعاده میکند، بعضی خوش صدا هستند اذان قشنگی میگویند، میگوید اعاده کن اعلامی هم در کار نیست ظاهر این روایت این است که به باس. چون که احتمال حرمت نمیدهیم یعنی یک چیزی است که اگر به غرض جماعت است اشکالی ندارد. اون که غنا نیست. فرضش این است تکراری است که غنا نیست مقسم قرار داده است همان تکرار را. میگوید به قصد جمع کردن باشد اشکالی ندارد همان که غنا نیست به قصد جمع کردن نباشد به باس. مناسبتش همان عرضم به خدمت شما نه قصد جزئیت و نه غنا است گفته است به باس میشود باس کراهتی.

فرمایش سید که فرموده است کراهت دارد بعید نیست که از این روایت کما این که صاحب وسائل استظهار کرده است بعید نیست.

فقط یک چیز هست که در این روایت ابی بصیر همه را گفته است. لَوْ أَنَّ مُؤَذِّناً أَعَادَ فِي الشَّهَادَةِ اوَ فِي حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَوْ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ الْمَرَّتَيْنِ وَ الثَّلَاثَ وَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ إِذَا كَانَ إِمَاماً يُرِيدُ بِهِ جَمَاعَةَ الْقَوْمِ لِيَجْمَعَهُمْ لَمْ يَكُنْ بِهِ بَأْسَ. در شهادتش هم دارد که میگوید اگر در شهادتش هم بگوید باسی در کار نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: نه گفت الا.

ما باید یک جور دیگری معنا کنیم کلام سید را. یا و یا. میگویم. گفته است تکرار شهادتین جهرا بعد قولهما سرا و جهرا. نمیدانم این سر و جهر را از کجا فرموده؟

سوال:؟؟؟؟

جواب: اگر امر کرده است که تکرار.

سوال: ؟؟؟؟

جواب: برای این که جهر و سر را اورده است همین مناسبت کافی است برای این که جهر و سر در کلمات انها هست ایشان هم اورده است و الا در روایت بحث جهر و سر نیست.

سوال:؟؟؟؟

استاد: بله مثلا. خصوص عامه فقط شهادتین را گفته اند؟ اصلا روایت انها را دارید میخوانید دیگر؟ چون در روایات ما که نیست.

تکرار شهادتین جهرا بعد قولهما سرا او جهرا بل لا یبعد کراهة مطلق تکرار واحد من الفصول الا….الا برای همه باشد. یا این جور بگوییم و یا این که بگوییم در ذهن مبارک سید این بوده است که ان شهادتین مثلا اعلامی ندارد. اعلام با حی علی الفلاح و …. مناسبت داشته است به خاطر این است که این جا را به اصطلاح الا اورده است در شهادتین اعلام و اشعار جای گفتن نداشته است و لو در روایت هست شاید در ذهن مبارکش این بوده است که در شهادتین جای اشعار و اعلام معنا ندارد اون به نحو مطلق گفته است. اما در انها حی برای اشعار است اشعار دارد که جمع بشوند در انها گفته است که مثلا الا للاشعار. اشعار را مثلا گفته است مربوط به این ها میشود قید را اینجا اورده است. مهم نیست حالا.

اصل مساله تمام است کراهت دارد تکرار فصول اذان الا للاشعار بلا فرق بین شهادتین و سائر، بنا بر این که ما علی بن ابی حمزه را قبول کنیم و الا الحکم مبنی علی قاعده تسامح فی ادله السنن. ان شاء الله موارد سقوط روز شنبه.