خارج فقه جلسه 77 تاریخ 26/10/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث ترجیع تمام شد ولی دوباره مراجعه کردیم دیدیم که نکاتی و لو کوچکی دارد: مرحوم سید فرمود »و يكره الترجيع على نحو لا يكون غناء و إلا فيحرم» همان طور که بعضی اشکال کردند مرحوم سید ترجیع را کیفیت صوت قرار داده است. در حالی که ترجیع رجوع کردن است تکرار کردن است. هم خاصه و هم عامه ترجیع را رجوع کردن معنا کردند نه قلقله دادن صوت که یکره ترجیع ….. فقط مرحوم مجلسی یک احتمالی داده است. در بحار احتمال داده است در روایت فقه الرضوی که اذان لا ترجیع فی؟؟؟؟/ گفته است احتمال است ولی ان احتمال هم نادرست است اینکه مرحوم سید ترجیع را کیفیت صوت معنا کرده است بعد گفته است الا، نه این ترجیع اتفاقا بعدی ها است. همان تکرار الشهادتین و اینها ترجیع است انها را جداگانه اورده است مرحوم سید. همان که ترجیع است بعدش هست. این اولیش که گفته است یکره الترجیع نه. با صدای خوب بگوید کی گفته است کراهت دارد ترجیع. صدای حسن غنا نداشته باشد وجهی ندارد که کراهت داشته باشد. این که مرحوم سید ترجیع را کیفیت صوت معنا کرده است هیچ وجهی ندارد نه اهل لغت نه خاصه و نه عامه هیچ کس ترجیع را این طور معنا نکرده است و این که باز گفته است یکره وجهی ندارد مکروه باشد با صدای زیبا اذان را بگویند. یک عبارتی هست در این کتاب زید النرسی اونجا یک مجموعه ای هست که اصول شانزده گانه را جمع کرده اند اخیرا اصولی که سابقیها به دست بحار و امثال بحار رسیده است و امدند جمع کردند و تحقیق کردند فکر کنم صفحه 203 اون کتاب این جوری است:«زَيْدٌ النَّرْسِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: مِنَ السُّنَّةِ التَّرْجِيعُ فِي أَذَانِ الْفَجْرِ وَ أَذَانِ عِشَاءِ الْآخِرَةِ، أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِلَالًا أَنْ يُرَجِّعَ فِي أَذَانِ الْغَدَاةِ وَ أَذَانِ عِشَاءِ الْآخِرَةِ إِذَا فَرَغَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، عَادَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَتَّى يُعِيدَ الشَّهَادَتَيْنِ، ثُمَّ يَمْضِي فِي أَذَانِهِ.» در روایت هم ترجیع تکرار معنا شده است. فرمایش مرحوم سید که ترجیع را کیفیت صوت معنا کرده است نه این در ذهن ما این است که واضح اللبطلان است. این یک نکته که باقی مانده بود.
نکته دوم این است: مرحوم سید فرموده یکره تکرار الشهادتین، این که اینجا میفرماید یکره تکرار الشهادتین میفهمیم که چرا در بحثهای قبل شهادتین را اضافه نکرد. در بحثهای قبل گفت جایز است تکرار حی علات. اقای حکیم گفت شهادتین هم هست. ایشان شهادتین را در انجا اورده فقط حی علات را اورد معلوم میشود که تکرار شهادتین را جایز نمیداند این جا امده گفته است و یکره تکرار الشهادتین جهرا بعد قولهما سرا او جهرا. کراهت دارد تکرار شهادتین. این که فرموده است تکرار شهادتین کراهت دارد چه دلیلی دارد؟ با این که در روایت ابی بصیر که ما خواندیم هم تکرار حی علات داشت و هم تکرار شهادتین داشت. فرمود خوب است که بگوید برای این که مردم جمع بشوند خوب است گفته شود. چرا مرحوم سید گفته است یکره؟ خیلی گشتیم یک مدرکی برای سید پیدا کنیم پیدا نکردیم الا اجماعی که ابن ادریس ادعا کرده است ایشان ادعا کرده است که ما اجماع داریم بر حرمت تثویت. حرام است تثویب. بعد گفته است تثویب تکرار شهادتین است. شاید مرحوم سید این اجماع را دیده است و دیده است که این اجماع ناتمام است. بعد داخل میشود در اخبار من بلغ. به ضمیمه اخبار من بلغ میشود یکره. هر کجا من بلغ حرمت بود یا وجوب بود و مدرکش ناتمام بود به ضمیمه اخبار من بلغ میشود مکروه میشود مستحب. حالا شما تامل کنید ما در این تعطیلات استفاده کردیم مراجعه کردیم تتبع کردیم برای کلام سید که فرمود یکره خصوص شهادتین ما وجهی برای یکره پیدا نکردیم.
سوال:؟؟؟
جواب: بله اینها میگوید میگرید. اینها میگویند قول فقیه را میگیرد چه برسد به اجماع.
سوال:؟؟؟
جواب: علمائنا همین است. گفته است یکره؟ ندیدم. نمیدانیم اگر انجا ادعای شهرت شده باشد یکره اونهم باز با اخبار من بلغ درست میشود.
سوال:؟؟؟
جواب: اینها علی المبنا است. سید در بسیاری از فروعات فتوا به کراهت و استحباب داده و مستند هم اخبار من بلغ . شما میگویید نمیگیرد. این در اخبار من بلغ محل بحث است و خیلیها میگویند میگیرد.
سوال:؟؟؟
جواب: وقتی که میگویند مکروه است یعنی ترک ان ثواب دارد. با مستحب چه فرقی میکند. میگوید مستحب است فعلش ثواب دارد میگوید مکروه است ترکش ثواب دارد.
سوال:؟؟؟
جواب: همان را میخواهم بگویم.
فرموده است و تکرار الشهادتین جهرا بعد قولهما سرا او جهرا بل ترقی کرده است بل لا یبعد کراهة مطلق تکرار الواحد من الفصول الا للاعلام. ترقی میکند میگوید نه ممکن است ما بگوییم که مطلق چه شهادتین چه غیر شهادتین بعید نیست که بگوییم کراهت دارد مطلق تکرار واحد من الفصول کراهت دارد الا للاعلام اگر برای اعلام شد مثلا هیچ فصلی اشکالی ندارد موثقه ابی بصیر که خواندیم. و اگر که برای اعلام نشد همه انها مکروه هستند به مفهوم همان موثقه که گفتیم. میشود درستش کرد. ما بگوییم که تکرار شهادتین جهرا بعد قولهما سرا او جهرا این را جداگانه اورده است به خاطر نکته اجماع و الا هیچ خصوصیتی ندارد. بعدش که گفته است بل بگوییم بل همه را میگوید شهادتین را هم میگیرد. شهادتین بلکه مطلق اذکار مکروه هستند حتی شهادتین. الا برای اعلام که در برای اعلام شهادتین هم عیبی نداشته باشد گیر ما سر این بود که چرا قبل از بل این خصوص این را اورده است ولی اصلش کراهت دارد شهادتین بلکه مطلق تکرار الا للاعلام ما این را قبول داریم. مفهوم موثقه ابی بصیر همین بود که مطلق تکرار ما از ان مطلق فهمیدیم. مطلق تکرار فصول اذان الا عرضم به خدمت شما للاعلام کراهت دارد. ما این جور معنا میکنیم میشود این طور دفاع کرد از مرحوم سید.
سوال:؟؟؟
جواب: بله قبل از بل هم میگیرد. چرا تهافت؟ شهادتین تکرارش کراهت دارد مگر برای اعلام. نگفته است حالا ان دیگر. گفته است قدر متیقنش همین مقدار است.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا ان درست است ولی انجا میگفتم نگفته است نکته این که انجا نگفته است و در این جاهم قبل از بل اورده است. ما دنبال این بودیم که چرا نگفته است این جا قبل از بل اورده است نکته ان چیست گفتیم حالا اجماع.
سوال:؟؟؟
جواب: چرا دیگه. اونجا هم نگفت به خاطر این که گیر داشته است نگفته است.
سوال:؟؟؟
جواب: گیر داشته است لازم نیست گیر دارد نگفته است اون که صاف بوده است گفته است. اینجا بل امده است ترقی. ترقی را این جا بیان کرده است.
سوال: اونجا اعلام بود نگفت این جا هم اعلام بود نگفت. اینها با هم نمیسازد.
جواب: منتها با این پیش فرض که مکروه هست. بابا گذاشته است این جا اول بگوید کراهت دارد شبهه دارد بعد استثنا بزند. خب مهم نیست بتوانیم درست کنیم فرمایش سید را یا نه مهم نیست.
این دو نکته ای که باقی مانده است.
مرحوم محقق در شرایع بعد از همین بحث ترجیع که فرموده است کراهت دارد: عبارت شرایع:«و يكره الترجيع في الأذان إلا أن يريد الإشعار و كذا يكره قول الصلاة خير من النوم.» خوب بود مرحوم سید داستان تثویب را این جا میاورد. صاحب شرایع اورده است. جایش همین جا بود. تثویب صاحب شرایع فرموده است مکروه است. تثویب را گفته است مکروه است ببینیم که چطور است تثویب چه چیزی است و حکمش کدام است؟ تثویب چند تا اصطلاح دارد. تثویب از ثاب به معنای رجع. یک تثویب همین است که الصلاة خیر من النوم را حالا به جای حی علی خیر العمل یا بعد از حی علی خیر العمل را بگویند. وسط اذان بگویند. این رجع است. چطور رجع است؟ گفته است حی علی الصلاة حی علی الفلاح شتاب کنید دیگه. دوباره میگوید صلات خیر من النوم است یعنی باز شتاب کنید دیگه. لازم نیست بیان شتاب به همان لفظ باشد. الصلاة خیر من النوم هم تثویب است رجوع است دوباره به یک لسان دیگری. این یک معنای تثویب است که از بعضی روایات استفاده میشود.
یک تثویب هم هست که الصلاة خیر من النوم بعضی از عامه میگویند بین اذان و اقامه میگفتند در روایت باب 22 دارد که این را یادم رفت بگوییم. تثویب به معنای اول از روایت دم استفاه میشود. صحیحه زراره و ان شئت زدت علی التثویب حی علی الفلاح مکان الصلاة خیر من النوم که تفسیرش خواهد امد. این معنای دوم که تثویب بین اذان و اقامه بگویند الصلاة خیر من النوم که یکنوع رجوع است به همان معنایی که گفتیم. صحیحه معاویه بن وهب
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَة وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّثْوِيبِ الَّذِي يَكُونُ بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ فَقَالَ مَا نَعْرِفُهُ.» بعضی از اهل تسنن هم این را قبول داشتند. حضرت فرمود یک تثویب درست کردید حالا یک توثیب دیگری بین اذان و اقامه درست کردیم ما این را نمیفهمیم. یعنی درست نیست.
یک تثویب سومی هم هست که تکرار شهادتین در کلام ابن ادریس که باز ان را ما نمیفهمیم از کجا. بعضی ان را تثویب قرار دادند ولی از روایات استفاده نمیشود که ان تثویب باشد. دو تا تثویبی که از روایات استفاده میشود این است که عرض کردم. خب حالا حکمش چیست این تثویبها؟ علی مستوی القاعده این تثویب ها اگر به قصد جزئیت باشد بدعت است نادرست است. قطعا این الصلاة خیر من النوم به حکم ان روایات متواتره که اذان را بیان میکردند اقامه را بیان میکرد جزء اذان و اقامه نیست بین اذان و اقامه هم نیست. این را به قطع و یقین میدانیم. خود اهل سنت هم که اگر نگوییم همه انها عمده ان قائل به تثویب هستند انها هم گفته اند این چیزی است که عمر اضافه کرده است. عمر اضافه کرد در خواب بود بعد الصلاة خیر من النوم گفته شد. خوشش امد. گفت از این به بعد در اذان بگویید. این جور نقل کرده اند در همان کتاب زید نرسی هم هست که عرضم به خدمت شما بدعت بنی امیه:«زَيْدٌ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ بِدْعَةُ بَنِي أُمَيَّةَ.» در همان کتابی که عرض کردم صفحه 205.
بعضی هم امدند به پیامبر و روایت نسبت داده اند ولی عمده ان ها اونها هم قائل هستند. حالا ما کاری نداریم ما طبق روایات میگوییم قطعا این را پیامبر اضافه نکرده است لذا به قصد جزئیت اوردن بدعت است حالا اذان باطل میکند یا نه اون یک بحث دیگری است. در ابحاث اتیه یک جا بحث خواهیم کرد. که اگر یک بدعتی در اثنا عبادتی واقع شد ایا مبطل ان عبادت هست یا نه، انجا فروضی دارد. بحثش به جای خودش. فعلا جزء اذان قرار دادنش به حکم روایات متواتره به حکم سیره پیامبر که توسط ائمه نقل شده است و به ما رسیده است این به قصد جزئیت اوردن بدعت و حرام است. و اما اگر به قصد جزئیت نیاوریم. علی مقتضی القاعده داریم بحث میکنیم. به قصد جزئیت نیاوریم به عنوان این که مثلا یک تنبیهی باشد برای افراد انها خوابیدند حی علی الفلاح گفتیم حی علی الصلاة گفتیم ولی انها میفهمند. وقتی گفتیم الصلاة خیر من النوم دلالتش واضح تر است برای تنبیه بهتر است. اسم خدا و فلاح و صلاة موثر نشد در ان شخص ولی الصلاة خیر من النوم موثر شده است. به این قصد بیاوریم به قصد جزئیت نیاوریم ایا جایز است یا نه. علی مستوی القاعده جایز است و مشکلی ندارد. مثل شهادت ثالثه که ما به عنوان جزئیت نمیاوریم با ان فرق نمیکند.
بعضی میخواستند تایید هم بکنند این مساله را تایید هم کردند به کلام مولانا امام باقر علیه السلام در همان حدیث 22 صحیحه محمد بن مسلم:«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ أَبِي ع يُنَادِي فِي بَيْتِهِ بِالصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ وَ لَوْ رَدَّدْتَ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ بِهِ بَأْسٌ.» امام باقر فرمود پدر من هم این را ندا میداد الصلاة خیر من النوم. بعد هم فرمود اگر چند بار این را بگویید اشکالی ندارد. بعضی به این هم استشهاد کرده اند که به قصد جزئیت قطعا امام سجاد به قصد جزئیت که نمیاورده است برای این که انها بیدار بشوند میاورده است. علی مستوی القاعده به قصد جزئیت بدعت است ولی به این قصد اشکالی ندارد این هم تایید. در روایت زید نرسی هم نقل کرده است:«فَإِنْ كَانَ يُرِيدُ أَنْ يُؤْذِنَ النَّاسَ بِالصَّلَاةِ وَ يُنَبِّهَهُمْ؟ قَالَ: فَلَا يُؤَذِّنْ، وَ لَكِنْ لِيَقُلْ وَ يُنَادِي بِ «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» وَ «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» يَقُولُهَا مِرَاراً.» یک روایتی هم زید نرسی اورده است که برای تنبه انها اشکالی ندارد که بگوید الصلاة خیر من النوم. این هم موید که گفتنش لا بقصد الجزئیه اشکالی ندارد. یکی هم پیدا بشود به غرض وحدت این را بیان کنیم علی مستوی القاعده اشکالی ندارد.
و لکن علی مستوی الروایات، این است که این جایز نیست و لو لا بقصد الجزئیه و مساعد اعتبار هم هست. یک بدعتی گذاشته شده است ما هر چند به قصد جزئیت هم بیاوریم تایید ان بدعت است و جایز نیست. الصلاة خیر من النوم گفتنش جایز نیست هر چند به قصد جزئیت نباشد. مقتضای روایات همین است مساعد اعتبار هم همین است که ما را منع کردند. مضافا بر این که شهرت قویه بلکه ادعای اجماع شیعه شده است در مقابل اهل سنت که انها اجماعشان بر جواز است ان الرشد فی خلافهم ما اجماعامان بر خلاف است. مضافا به اجماعی که داریم ظاهر روایات هم همین است که گفته نشود. این جمله گفته نشود هر چند به لا بقصد الجزئیه. الصلاة خیر من النوم را ما باید نگوییم هر چند لا بقصد الجزئیه. در ان روایت اولی که حضرت انکار کردند صحیحه معاویه بن وهب که میگفت بین اذان واقامه بگوییم الصلاة خیر من النوم حضرت فرمود ما نعرفه در مقام انکار فرق نمیکند چه به قصد جزئیت و چه لا بقصد الجزئیه.
سوال:؟؟؟
جواب: نه ان را نمیشود ازش دست برداریم. اون محکم است.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا یکی یکی.
و یک روایت دیگر که روایت دومی صحیحه زراره قبلا خواندیم«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ إِنْ شِئْتَ زِدْتَ عَلَى التَّثْوِيبِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ مَكَانَ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ.» میخواهی تثویب داشته باشی رجوع کنی دوباره تکرار کنی اگر خواستی به خاطر تثویب زیاد بکنی خب حی علی الفلاح را به جای الصلاة خیر من النوم بگو. ردع کرده است. این برای تثویب غرض از تثویب تنبیه است اصلا با این که غرض از تثویب تنبیه است باز حضرت فرموده است اگر هم خواستی به خاطر تثویب زیاد بکنی حی علی الفلاح را چند بار بگو به جای الصلاة خیر من النوم.
سوال:؟؟؟
جواب: نه ان شئت زیادی را. برای این که تثویب حاصل بشود زیاد بکن حی علی الفلاح را به جای الصلاة خیر من النوم. میخواهی مردم تنبه پیدا کنن همین ذکر خدا که فرمود را بگو چرا از خودت در میاوری.
سوال:؟؟؟
جواب: اگر خواستی تکرار بکنی تثویب کنی حی علی الفلاح را تکرار کن ردع الصلاة خیر من النوم. این فضا را در ذهنمان بیاوریم که انها اصرار داشتند و حضرت راه حل بیان میکنند. ما هم این جور است اگر خیلی اصرار داشته باشیم بعد از اتمام حمد بگوییم بگوییم الحمد لله رب العالمین که مبتلا به ان بدعت نشویم.
این هم یک روایت که هم بین اذان واقامه را ردع میکند هم مکان حی علی خیر العمل را ردع میکند.
در مقابل بعضی از روایات است که توهم شده است که اینها معارض شده اند. یک روایت روایتی که خواندیم روایت چهارمی کان ابی ینادی فی……. این روایت که ندارد در اذان. خب انها خوابند میخواهیم بیدارشان بکنیم میگوییم الصلاة خیر من النوم این فعل است ندارد. انها لسان است بیان است میگوید بین اینها نگو در اثنا اذان نگو. این روایت میگوید که پدر من میگفت الصلاة خیر من النوم ندارد که در اذان میگفته است. فعل را بلکه مناسب همین است برای تشبه نشود بعید است امام علیه السلام جای تقیه هم که نبوده است بیتش بوده است خیلی بعید است که حتی جایز هم باشد بعید است که امام علیه السلام بیاید راه انها را برود. فی بیته جای تقیه نبوده است. بچه ها خواب بودند میگفته است الصلاة خیر من النوم تا بیدا بشوند.
سوال:؟؟؟
جواب: لزومی نداشت که تقیه کند امام است.
حالا محض خاطر شما بعضی این روایت را حمل بر تقیه کردند که وجهی ندارد. لذا این روایت هیچ دلالتی بر خلاف ان ندارد. روایت دوم روایت سوم همین باب است موثقه ابی بصیر«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ حَمَّادِ بْن عِيسَى عَنْ شُعَيْبِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: النِّدَاءُ وَ التَّثْوِيبُ فِي الْإِقَامَةِ مِنَ السُّنَّةِ.» این در بعضی از نسخه دارد فی الاذان من السنه. این دیگه که فرمودند من السنه این قطعا خلاف سنه قطعیه است. سنت قطعیه که اذان واقامه را بیان کرد سنت قطعیه ما این بود که جزء سنت نیست و این روایت میگوید این از ان روایاتی است که ما خالف السنه و ما خالف السنه فاضربوه علی الجدار و حجیت ندارد بعضی اضافه کردند خصوصا ابی بصیر راوی اولی است ابی بصیر مقداری ابی بصیر اسدی مقداری مثلا تمایل به اهل سنت داشته است. مقداری روشن فکری بوده است مثلا چطور بوده است حضرت گاهی اوقات یک فرمایشاتی به ان بیان میکردند که تقیه میکردند از او. یا این که بعضی احتمال داده اند حضرت فرمود الندا و تثویب … این جمله استفهامیه باشد فی الاقامه من السنه؟ این دیگه اصلا نمیشود. شاید هم این باشد علی ای حال خلاف روایت متواتره است ما نمیتوانیم به ان عمل کنیم.
سوال:؟؟؟
جواب: فرموده الندا و التثویب فی الاقامه من السنه. حالا این عرضم به خدمت شما این را کسی نمیگویند سنی ها هم نمیگویند فی الاقامه. نسخه بدل که اذان است این بد حرفی نیست. کسی اگر بگوید فی الاذان باشد تثویب یعنی تکرار کردن. با این هم میسازد. این را گفته اند. و التثویب اعم منه و التکرار فلعل مراد غیره. راست میگوید احتمال هم هست تثویب در این جا مراد همان تکرار است نه این که بیان صلات خیر من النوم. این احتمال هم هست روایت مجمل است هم دلالتش هم جهت صدورش لذا نمیتواند این با ان روایاتی که گفتیم معارضه داشته باشیم.
روایت دیگر همان روایت محقق است که قبلا مقداری از ان خواندیم: روایت پنجمی «جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ فِي أَذَانِ الْفَجْرِ فَقُلِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ بَعْدَ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ وَ لَا تَقُلْ فِي الْإِقَامَةِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ إِنَّمَا هَذَا فِي الْأَذَانِ.»
خب این روایت معتبره است که تجویز میکند. این دیگه ان شبهات را هم ندارد. الصلاة خیر من النوم تطبیق کرده است این را بگو بعد از حی علی خیر العمل. تثویب به معنا دوم که کردیم. خب این روایت را چکار باید بکنیم. از نظر سندی خب مرحوم اقای خویی در سند این روایت بعضا مناقشه کرده و بعضا پذیرفته است. مناقشه کرده است گفته است مرحوم محقق در معتبر از جامع بزنطی نقل میکند سندش را به جامع بزنطی نقل نکرده است. ما چه میدانیم طریقش به جامع بزنطی چیست. ولی در ذهنم هم که یک جایی عمل کرده است به روایات محقق از جامع بزنطی در معتبر. وجهش هم این است اصل و کتاب بزنطی چون از معاریف بوده از مشاهیر بوده است کتاب انها نیاز به سند ندارد. ما در ذهنمان این است این یک دو تا مبنا است. اگر یک کتابی از یک مولف مشهوری در دسترس بود علما از ان نقل میکردند نقل حدیث و روایت میکردند و سندی نداشتند سندی برایش نقل نکردند ایا محل اعتماد باشد ان کتاب؟ میتوان به ان عمل کنیم؟ مرحوم اقای خویی میگوید ما سندی هستیم. محکم. صاحب وسائل اگر نقل کند از جامع بزنطی میگوید قبول دارم چون صاحب وسائل در اخرش سندها را نقل کرده است ولی محقق اگر از جامع بزنطی نقل کند قبول ندارم چون سندش را نقل نکرده است. مثلا میگویم. ما دنبال حجت هستیم سند دارد یا ندارد. درست است که بزنطی یک جامعی داشت است یک کتابی داشته است این مسلم است ولی این کتابها نسخه های مختلفی داشتند. این هم راست میگوید. رجال را که نگاه کنید گاهی اوقات میگوید نسخه ان این جور است یکی کمتر دارد یکی زیادتر دارد. طبیعیش این است در گذشته که انستنساخ میشده است کم و زیاد میشده است. الان که چاپ میکنند کم و زیاد رخ میدهد چه برسد به استنساخ ها قدیم. ایشان گفته است نسخه ای اعتبار دارد که به ان سند داشته باشیم. میگوید ما به جامع بزنطی که محقق نقل میکند در معتبر سند نداریم. یک حرف هم این است که مبنای دوم این ها سند نیاز ندارند. همین کتابی که در دسترس علما است از ان روایت نقل میکنند خصوصا مثل علمای تراز اول ما اینها کتب مشهوره ای بوده است اختلاف نسخه ها هم خیلی نادر بوده است. یک کلمه بوده است نه این که یک روایتی اینجا جا بدهند. اینها بعید است. طریقه عقلائی و سیره عقلائی بر این است یک کتابی که در دسترس علما است میپذیرند که این درست است.
سوال:؟؟؟
جواب: از مشاهیر بوده است.
باقی مانده است دلالتش. سندش علی المبنا. بحث مدلولش یک کلمه باقی مانده است فردا ان شاالله.