فقه ـ جلسه ۰۷۸ـ ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

خارج فقه         جلسه 78              تاریخ 27/10/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در تثویب بود. الصلاة خیر من النوم لابقصد الجزئیه، بقصد الجزئیه را کنار گذاشتیم. لا بقصد الجزئیه جایز است یا جایز نیست، صاحب شرایع گفته است یکره مکروه است تحریم نکرده است. شاید منشاش هم همین فرمایشی است که در معتبر فرموده است. معتبر به همین روایت بزنطی استدلال کرده است. در روایت بزنطی هست که بعد از حی علی خیر العمل گفته است الصلاة خیر من النوم بعد در معتبر گفته است در مقام یک روایت مشهور است که فرموده نگو و یک روایت هم غیر مشهور است:

«جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ فِي أَذَانِ الْفَجْرِ فَقُلِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ بَعْدَ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ وَ لَا تَقُلْ فِي الْإِقَامَةِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ إِنَّمَا هَذَا فِي الْأَذَانِ.»

نکته کلامش این است که ما نمیتوانیم این روایت را حمل بر تقیه کنیم. یک بحثی بین محقق و سائرین وجود دارد از جمله صاحب جواهر. مرحوم محقق گفته است ما نمیتوانیم این روایت را حمل بر تقیه کنیم، چرا که در این روایت حی علی خیر العمل را هم گفته است. اگر تقیه بود که حی علی خیر العمل را نمیفرمود. چون نمیشود حمل بر تقیه اش کنیم سندش هم که تمام است به این روایت عمل میکنیم. منتها مثلا اشهر آن روایاتی است که منع میکرد لذا گفته است یکره. متن شرایع یکره است.

و لکن در ذهن ما همان فرمایش صاحب جواهر است. این که ایشان فرموده است نمیشود این را حمل بر تقیه کنیم به خاطر حی علی خیر العمل راست میگوید ظاهرش تقیه نیست. این خلاف ظاهر است. حی علی خیر العمل را تجویز کرده است. این که صاحب جواهر میگوید تقیه است خب بعد از حی علی خیر العمل ارام بگو. این که حملش بکنیم این روایت را بر جایی که حی علی خیر العمل را ارام بگوییم تقیه ای بگوییم الصلاة خیر من النوم مقداری بعید است و الا حضرت میفرمود سراً بگو بعد هم بگو الصلاة خیر من النوم.

این است که فرمایش صاحب جواهر به این بیان که نفی کرده است حمل بر تقیه را ما نمیتوانیم بپذیریم. خیلی تند هم شده است گفته است واضح است تقیه ای است و باید طرحش کرد.

ولکن میشود تقیه را ما این طور مطرح کنیم حی علی خیر العمل را بعضی از سنی ها میگفتند اتفاق ندارد بر ترکش. بر فعلش اتفاق دارند. ولی بر ترکش اصراری ندارد. میشود گفت این روایت خلافا لصاحب الجواهر این روایت تقیه ای است نه از ان باب که حی علی خیر العمل را بگویی سرّی. اون خلاف ظاهر است نه حی علی خیر العمل را بگو و لو جهرا. مهم این است که خلیفه انها را تبعیت کنی در گفتن الصلاة. اگر نیاوری به قول انها مثلا رافضی هستی. نه ما میتوانیم این را حمل بر تقیه کنیم خصوصا که در اذان یک بار بگو لا اله الا الله که رای عامه است. احد الامرین، دیگران هم گفته اند یا حمل بر تقیه به این بیان میکنیم و اگر هم محقق اصرار کرد که این تقیه ای نیست این را برای جِد صادر شده است میگوییم این روایت مطروح است. اصلا روایت میگوید حی علی خیر العمل را بگو نمیگوید لا بقصد الجزئیة. میگوید حی علی خیر العمل را بگو، ترغیب میکند، این خلاف روایاتی است که فصول اذان را بیان کرده است خلاف بعضی از روایاتی است که میفرمود تثویب نیست مکان الصلاة خیر من النوم بگویید صحیحه زراره بگویید حی علی الفلاح را تکرار بکنید. خلاف مذهب شیعه است. ظاهرش ترغیب است. این قابل التزام نیست لذا این روایت نمیتواند برای ما تثویب را اجازه بدهد تا ما دست برداریم از حرمتش به قول صاحب جواهر اگر هم نگوییم حرام است لا اقلش احوط این است که لا بقصد الجزئیه را ترکش کنیم.

سوال:؟؟؟

جواب: صدرش گفتیم. نه ان جا میگفتیم اصلا ممکن است جمع در روایت است.

خب این هم روایت بزنطی که نمیتواند برای ما تجویز کند گفتن الصلاة خیر من النوم و لو لا بقصد الجزئیه. به قصد جزئیت که بدعت است به حکم ان همه روایت متواتره. بحث در لا بقصد الجزئیه است ایا میتوانیم بگوییم مثل شهادت ثالثه یا نه؟ نه ما نمیتوانیم بگوییم، این تایید بدعت انها است. خلاف ان که الرشد فی خلافهم است. خلاف اجماعی است که ادعا شده است خلاف ان روایاتی است که میگفت ترک کن. اگر اینها این ضمایم به قول صاحب جواهر کفایت نکند برای فتوای به حرمت لااقلش احوط این است که لا بقصد الجزئیه هم ترک بشود.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بله. اقای سیستانی نقل کرده اند مثل این که بعضی از انها حی علی خیر العمل را (قبض؟) نکردند. لااقل رؤسائی که خلاف حکومت عمر بودند انها بغضا این را ؟؟؟؟ نمیکردند.

سوال:؟؟؟

جواب: خصوصیت این جمله است. بله تایید بدعت انها است. بله عنوان ثانوی است. همانطور که به عنوان ثانوی ما گفتیم باید شهادت ثالثه بگویند این را باید به عنوان ثانوی ترک کنند.

سوال:؟؟؟

جواب: نه اصلا نیاورند. بحث علمی است. بله بحث علمی است. صاحب عروه کتاب را برای عوام الناس که ننوشته است. فتوایی برای علما است لذا به ادله گاهی تمسک میکند ارام ارام عروه کتاب استدلالی شده است. اخرش را نگاه کنید. میگویند همان که خوابی دید مرحوم سید که کتاب عروه را تیر میزنند گفتند درست است این تیری که خواب دیدی همان تعلیقه ای است که علما میزنند/

مساله1

مسألة: يسقط الأذان في مواردَ: ‌أحدها أذان عصر يوم الجمعة إذا جُمعت مع الجمعة أو الظهر و أما مع التفريق فلا يسقط.

مرحوم سید مسقطات اذان را در ابتدا بیان کرده است بعد از مسقطات اذان، مسقطات اذان و اقامه را بیان کرده است. ابتدا مستقطات اذان فقط. ‌أحدها أذان عصر يوم الجمعة إذا جمعت مع الجمعة أو الظهر.

خب میدانید که مقتضای اطلاقات عمومات این است که اذان همه جا مشروع است لا صلاة الا باذان و اقامه مثل لا صلاة الا بطهور. هر نمازی را شامل میشود. قاعده اولیه عدم سقوط است اطلاقات، عمومات. این که اذان ساقط بشود یا مع الاقامه ساقط بشود نیاز به دلیل دارد. مرحوم سید که فرموده است اولیش اذان عصر یوم جمعه نماز عصر روز جمعه اذان ندارد اگر جمع خوانده شود. با نماز ظهر و نماز جمعه جمع بخوانند مثل الان دیگر. نماز جمعه را که میخوانند فورا نماز عصر را میخوانند اذان ساقط است. حالا اگر جمعه خواندی بعدش اذان عصر ساقط است، ظهر خواندید بعد ظهر اذان عصر ساقط است. حالا ساقط است یک بحث دیگری در اینده خواهد کرد. سقوطش رخصتی است یا عزیمتی است مرحوم سید رخصتی میداند در یکی از مسائل اتیه بحث خواهد کرد. حالا ما فعلا بحث از سقوط میکنیم تا برسیم به این که ایا رخصت است یا عزیمت؟

خب این که در فرض جمع ساقط است به دو بیان، یک بیان عام و یک بیان خاص، که ظاهرا مرحوم سید اون بیان عام را قبول ندارد. بیان عام این است که میگوید هر دو نمازی که با هم جمع کنی نماز دوم اذان ندارد. این بیان عام است. منحصر به روز جمعه نیست منحصر به عرفه نیست منحصر به مزدلفه نیست هر کجا جمع بکنی حالا میخواهد تفریقش مستحب باشد مستحب نباشد، من جمع بین الصلاتین فالاذان من الصلاة الثانیه ساقط.

این یک بیان عامی است که ظاهرا مرحوم سید ان را قبول ندارد. سید در این موارد نفرموده و یکی از موارد کل ما جمعتَ. این را نیاورده است. به ذهن میزند که این بیان عام را مرحوم سید قبول ندارد. مرحوم اقای خویی فرموده است تعجب از سید که این کل ما جمعت را نیاورده است با این که ظاهر از روایات این است که هر کجا جمع بکند ساقط است اذان از دومی ساقط است. تعجب است از سید این را نیاورده است بعد خودش که بحث میکند گفته است این قاعده عام تمام نیست خب اگر این قاعده عامه تمام نیست تعجبی از سید نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: متعرض نشده است چون قبول نداشته است مواردی که قبول داشته است بیان کرده است.

سوال:؟؟؟

جواب: چرا، همه انها دلیل به خصوص دارد. اقای خویی نمیگوید که چون انها دلیل ندارد. مرحوم اقای خویی میگوید چرا یکی از موارد این قاعده عامه را نیاوده است. راست میگوید یکی از موارد همین قاعده عامه است

سوال:؟؟؟

جواب: اصلا میگوید این حرف ناتمام است.

خب این فرمایش مرحوم اقای خویی که ما یک قاعده عامه داریم باید بحث بکنیم این قاعده عامه از کجا امده است. اگر ان قاعده عامه را باز درست کنیم دیگه در کل مورد مورد خیلی نمیخواهد زحمت بکشیم و درستش کنیم. ان قاعده عامه اگر درست باشد این دو سه موردی را که در ابتدا اورده است و بعضی از مواردی که بعدا میاورد حل است.

قاعده عامه را از کجا درست کنیم؟ مرحوم اقای خویی فرموده است نصوص کثیره ای داریم که دال بر این است که یک اذان برای دو نماز کافی است اذا جمعتَ بین صلاتین. مثل صحیحه فضلا که حضرت فرمود: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ رَهْطٍ مِنْهُمُ الْفُضَيْلُ وَ زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَمَعَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ.» ظهر و عصر جمع را هم شامل میشود ظهر در روایات به جمعه هم اطلاق شده است جمع کرده است بین ظهر و عصر باذان و اقامه واضح است دیگه اذان و اقامتین اذان برای اولی است اقامتین برای هر دو است پس دومی اذان ندارد. ملا لغتی نشوید که نگفته اذان دومی. واضح است دیگه.

سوال:؟؟؟
جواب: اصلا ظهر در روایات اطلاق شده است هم بر نماز جمعه هم بر دو رکعت هم بر چهار رکعت.

سوال:؟؟؟

جواب: حضرت نفرمود دیگه کدام ظهر. جمع بین ظهر و جمعه یک بار هم که نبوده است.

خب صحیحه عبد الله بن سنان«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَمَعَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فِي الْحَضَرِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ بِأَذَان‏ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ.» خب این مال نماز ادائی. میگوید که حضرت فرمود جمع کرده بین ظهر و عصر.

در روایات  نماز قضا قبلا خواندیم باز یکی از اشکال کردند بر مرحوم سید که چرا قضا را نیاورده است نه قضا را بعدا اورده است، ولی یک ادعائی دارد سید در ان نماز قضا میخواند اونجا هم فرموده است اگر چند نماز قضا بخواند برای اولیش اذان بخواند بقیه اقامه بگوید. صحیحه زراره بوده «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ.»  ظاهرش این است که جمع میکند. عرفیش همین است، چند نماز به گردنت هست اذان بگو برای اولی، این در جایی است که ما جمع کنیم. میگوید جمع کردی بقیه ها. دومی و سومی و چهارمی هم اذان ندارد اینها از باب جمع است.

مرحوم سید این روایت را حمل بر عدم تاکد کرده است. گفته است میرسیم یک فرعی اورده است اگر کسی نماز قضا میخواند تکرار اذان تاکد ندارد. این خلاف ظاهر است. ظاهرش این است که اذان ندارد. اولی را اذان بگو بقیه با اقامه این شبیه روایاتی است که در مزدلفه روایات خاصه ای که خودش استدلال کرده است بر سقوط این هم نظر همان ها است. عدم تاکد این خلاف ظاهر است. اون هم ظاهرش سقوط است.

سوال:؟؟؟

جواب: فرقی نمیکند کلا جمع بین صلاتین این خصیصه را دارد. یک اذان کفایت میکند یک بار اعلام کن میخواهم نماز بخوانم بس است دیگر، بقیه را با اقامه تمام کن. مثلا. اینها برای تقریب به ذهن است.

در روایت مسلوس هم داریم که عرضم به خدمت شما.  در چند جا. یک مشکلی که وسائل نیاورده است این است که این روایت هر کدام در یک جا است یکی در باب مواقیت است و یکی در باب حج است و یکی در باب 36. روایات هم متفرق است. روایت مسلوس «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا كَانَ الرَّجُلُ يَقْطُرُ مِنْهُ الْبَوْلُ وَ الدَّمُ إِذَا كَانَ حِينَ الصَّلَاةِ اتَّخَذَ كِيساً وَ جَعَلَ فِيهِ قُطْناً ثُمَّ عَلَّقَهُ عَلَيْهِ وَ أَدْخَلَ ذَكَرَهُ فِيهِ ثُمَّ صَلَّى يَجْمَعُ بَيْنَ الصَّلَاتَيْنِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ يُؤَخِّرُ الظُّهْرَ وَ يُعَجِّلُ الْعَصْرَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ يُؤَخِّرُ الْمَغْرِبَ وَ يُعَجِّلُ الْعِشَاءَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ يَفْعَلُ ذَلِكَ فِي الصُّبْحِ.»

به ذهن میزند که این خصیصه جمع است و مسلوس خصوصیت ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ضیق وقت نیست این که این را تاخیر بیانداز ان را وصل کن برای درک فضیلتین است. فضیلت هر دو. میگوید این اخر وقت است فضیلتش اون اول وقت فضیلتش جمع کن باذان و اقامتین.

سوال:؟؟؟
جواب: پس برای چی ما این ها را صحبت میکردیم استظهار این است که جمع این را اورده است. میگوید یجمع بین الصلاتین…… منتها زمانش یوخر الظهر…..

سوال:؟؟؟

جواب: مسلوس بودن سبب میشود که جمع بکنیم و جمع سبب میشود که اذان ساقط بشود. ذهن عرفی این را میگوید که این باذان و اقامه اینها نه به خاطر فرصت کم است مسلوس است. نه بخاطر این که اگر اونجور بود که اذانش را هم حذف میکرد مگر اذان چقدر وقت میبرد.

سوال:؟؟؟

جواب: بابا اقامه که هست پس این مسلوس بودن نیست. این نکته اش نکته جمع است نه مسلوس.

مویدش در باب مستحاضه است. در این باب بعید نیست که نکته اش جمع نباشد. در باب مستحاضه میگوید غسل بکند و بعد از غسل فورا… اصلا انجا میگوییم اذان اول هم ساقط است. روایت مستحاضه را بخوانید…

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَالْمُسْتَحَاضَةُ تَغْتَسِلُ عِنْدَ صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ تُصَلِّي الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ ثُمَّ تَغْتَسِلُ عِنْدَ الْمَغْرِبِ فَتُصَلِّي الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ثُمَّ تَغْتَسِلُ عِنْدَ الصُّبْحِ فَتُصَلِّي الْفَجْرَ» به ذهن میزند نکته ان این است که طهارت نقض نشود و هر چه سریعتر نمازش تمام بشود. ظهر و عصر را با هم بخواند به ذهن میزند بدون اذان و اقامه. اون نکته اش همین است ولی در این جا به ذهن میزند نکته اش داستان جمع است.

این روایات را ضمیمه کنید به روایات خاصه که مرحوم سید انها را مد نظر داشته است. روایت عرفه روایت مزدلفه اون هم به ذهن میزند نکته اش نکته جمع است. حضرت فرمود: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: السُّنَّةُ فِي الْأَذَانِ يَوْمَ عَرَفَةَ أَنْ يُؤَذِّنَ وَ يُقِيمَ لِلظُّهْرِ ثُمَّ يُصَلِّيَ ثُمَّ يَقُومَ فَيُقِيمَ لِلْعَصْرِ بِغَيْرِ أَذَانٍ وَ كَذَلِكَ فِي الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِمُزْدَلِفَةَ.» به ذهن میزند باز نکته اش همین است که چون پشت سر ظهر عصر را میخواند. به ذهن میزند به خاطر جمع بین قبلی کرده است. ثم پس اون بودن منشا است که اذان نمیگوید فقط اقامه میگوید. این هم بد نیست که موید ان قاعده عامه است که هر کجا جمع بکنیم اونجا اذان ساقط است.

در ذهن ما این است که میشود از مجموع روایات به این قاعده برسیم که هر جا بین صلاتین چه ادائی و چه قضائی خصیصه جمع است اگر هم در روایت عرفه و در مزدلفه روایت خاصه امده است حضرت هم قاعده عامه را تطبیق کرده است یک قاعده عامه داریم که هر جا جمع باشد اذان از دومی سومی چهارمی ساقط است فقط همان اولی اذان دارد.

سوال:؟؟؟
جواب: نه چون مورد خاص است استیناس است. همان روایت عرفه و مزدلفه چون “ثم” اورده چون بعد از ان خوانده است. اینها همه جمع میکنیم همه را، باب اداء را باب عرفه روایات خاصه را باب قضا را این مجموعه را جمع میکنیم میخواهیم کشف کنیم یک قاعده ای را که هر کجا جمع باشد اولی اذان دارد بقیه اذان ندارند. ضمیمه ای همین است دیگه.

مرحوم اقای خویی اشکال کرده است و فرموده این قاعده عامه استفاده نمیشود منکر این قاعده عامه شده است و گفته است ما از این روایات نمیتوانیم قاعده عامه بفهمیم. چرا؟ فرموده این قاعده عامه شاید نمیخواهد بگوید مثلا اذان رجحان ندارد این به خاطر این است که یک ارجحی در میان  امده است گفته است که باذان و اقامتین.

اون ارجح چیست؟ مصلحت تسهیل است. که در بعضی از روایات جمع النبی اشاره شده است تا بر امت کلفتی نباشد. نکته این که این موارد پیامبر جمع کرده بین انها عمده ان این روایات بود فرموده است اینها ممکن است به خاطر تسهیل بر امت باشد. نه اذان همچنان رجحان دارد مستحب است ولی مزاحت اهم. این که پیامبر جمع کرده است باذان و اقامتین به خاطر مصلحت اهم و تزاحم مستحبات بوده است نه این که اذان مستحب نبوده است کمبود داشته است نه هیچ کمبودی اذان در حال جمع نسبت به اذان ها دیگر ندارد همان طور که انها مشروع هستند این هم مشروع است هیچ کمبودی ندارد فقط پیامبر که نمیخوانده است به خاطر مزاحمت یک اقوایی است که مصلحت تسهیل باشد. هیچ کمبودی ندارد این اذان با سایر اذان ها. شما اگر این اذان را اوردید به همان مستحب لا صلاة الا باذان واقامه عمل کردی فقط مصلحت تسهیل را خودت مرتکب نشدی.

این فرمایشی که ایشان فرموده است ولی در ذهن ما این است که خلاف فهم عرفی است. ذهن عرفی این را میگوید اذان بگوید دو تا اقامه بگوید این اذان فقط برای تسهیل. اذان مگر چقدر. ما قبول داریم که در روایاتِ جَمَع اشاره شده به تسهیل بر امت ولی این ملاک جمع است نه ملاک سقوط اذان. حالا یک بار دیگری هم شما نگاه کنید. پیامبر اکرم هم جمع بین دو نماز کرده است بدون این که مطر و مرضی باشد روایت داریم بعضی اهل سنت هم نقل کردند. ما میگوییم تسهیل برای جمع است واقعا سخت هم هست پنج بار کلفت است میخواهد برود مسجد لا صلاة لجار المسجد خیلی سخت است افضل هم هست ولی سخت است این پیامبر جمع بین صلاتین برای غرض تسهیل اما سقوط اذان به خاطر تسهیل باشد نه. ظاهرش این است که به خاطر جمع است.

« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ حِينَ زَالَت‏ الشَّمْسُ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ وَ صَلَّى بِهِمُ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فِي جَمَاعَةٍ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِيَتَّسِعَ الْوَقْتُ عَلَى أُمَّتِهِ.»

الان اختلاف در این استظهار است. این که باقامتین یعنی لا باذان اخر این لا باذان اخر به نکته مصحلت تسهیل است مزاحم است خودش هیچ کمبودی ندارد مرحوم اقای خویی این را میگوید. میگوید ان روایات جمع این است، یا نه این خصیصه جمع است؟

ما در ذهنمان این است که خصیصه جمع است. ما استظهارمان از این روایات این است که به خصیصه جمع است. در ان مساله قضا دیگه داستان چی نیست…

سوال:؟؟؟
جواب: بابا اقامه را میگوید بگو. یک اذان است مگر چقدر فرق میکند.

سوال:؟؟؟

جواب: اشکالی ندارد. نصفه اشکالی ندارد. کسی که میخواهد قضا کند برای قضا کردن یک فرصت زائدی پیدا کرده است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: همین عرض کردم نگاهش بکنید این وسعتی که غرض بوده است برای اصل جمع بوده است نه برای سقوط.

الان بحث سر همین است ما قبول داریم روایات جمع در بعضی داستان اتساع بر امت است اما این اتساع برای جمع است وجدانا این طوری است تفریق سخت است جمع راحت است، یا نه برای ان نکته سقوط اذان هم هست اقای خویی میگوید برای ان هم هست ما میگوییم ظاهر این روایات خصیصه جمع است چون جمع میکنی فیسقط لذا این قاعده عامه تمام است هر کسی جمع بکند ما نیازی به روایت خاصه نداریم اگر کسی این قاعده عامه را قبول نکرد مثل اقای حکیم باید ببینیم که مواردی که مرحوم سید فرموده دلیل خاص داریم یا نه. مرحله دوم بحث است ظاهرش این است که سید قاعده عامه را قبول نداشته است و نیاورده است.

سوال:؟؟؟؟؟

جواب: جه میدانیم ما ملاکش را نمیدانیم. نه ما که گفتیم انها موید هستند. نه خیلی بعید است…