فقه ـ جلسه ۰۷۹ـ ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

خارج فقه             جلسه 79              تاریخ 28/10/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در مورادی بود که اذان ساقط میشود. عرض کردیم که قبل از ورود در موارد خاصه باید بحث کنیم از این قاعده کلیه که «کلما جمعتَ بین صلاتین فالاذان ساقط عما عدا الاولی». این یک قاعده است قدیمی ها این قاعده را ظاهرا قبول دارند خود شیخ طوسی به این قاعده استدلال کرده است در نماز عصر یوم الجمعه. این را تتبع کنید به ذهن میاید که در کلمات سابقین این قاعده مفروغ عنه بوده است که قبل از مرحوم اردبیلی به این قاعده تمسک میکردند. حالا مهم هم نیست ولی یک مویدی است که این قاعده درست باشد. ظاهرا از اردبیلی شروع شده است از اردبیلی و شاگردش صاحب مدارک همین طور امده است تا مرحوم خویی و حکیم که منکر این قاعده شده اند و گفته اند این قاعده ناتمام است. از متاخرین هم خیلی ها این قاعده را قبول کرده اند مثل مرحوم اقای نائینی و مرحوم اقای بروجردی در همین تعلیقه عروه هم اشاره کردند که این قاعده درست است.

خب این قاعده را میشود تمام بکنیم یا نه، ما روایات را خواندیم گفتیم ظاهر این روایات این است که جمع موضوعیت دارد برای سقوط اذان. چون جمع میکند هر جایی که ما این جمع را در روایات پیدا میکنیم در مسلوس پیدا میکنید در نماز قضا پیدا میکنید در مزدلفه پیدا میکنید در عرفات پیدا میکند و مطلقاتی که داریم فعل پیامبر را بیان کرده است هر جا این جمع امده است، گفته است که باذان و اقامتین. به ذهن میزند که این خصیصه جمع است نکته دیگری ندارد چون جمع میکنیم مساعد اعتبار هم همین است که اذان چکار میخواهیم اقامه بگو و تمام.

خصوصا که در ابواب مواقیت یک بابی است به نظرم باب 23 به ذهنم درست نسپردم میگوید حضرت در ان روایات بعضی از روایات را خواهیم خواند میفرماید اگر تطوع کردی فلا جمع. مثل این که جمع اثری داشته است موضوع اثری بوده است که حضرت صغرویا صحبت میکند. حضرت میفرماید اگر نماز مستحب نخواندی فهو جمع در انجا حضرت بیان میکند این به ذهن میزند که مرتکز اصحاب ائمه هم همین بوده است که جمع اثر شرعی دارد ان اثر شرعی که ما پیدا کردیم همین است که باذان و اقامتین. اینها مویدات است دیگه. در ان روایت مزدلفه هم دارد که ان هم به ذهن میزند در روایت مزدلفه که حضرت فرمود باذان و اقامتین و لا تصل بینهما دارد روایت منصور بن حازم دارد که نماز را که خواندی مغرب و عشا را باذان و اقامتین و لا تصل بینهما این به ذهن میزند که وجه باذان و اقامتین همین است که جمع دارد میخواند.

سوال؟؟؟

پاسخ: جمع یا جُمع خیلی گیر ندهید قرار شد آزاد باشند الفاظ از قواعد وهمیه ادبیه.

در صحیحه منصور بن حازم «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِجَمْعٍ فَقَالَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ لَا تُصَلِّ بَيْنَهُمَا شَيْئاً هَكَذَا صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص.»

به ذهن میزند که این لا تصل را میاورد این اذان واقامه را میخواهد محکمش کند.

در ادامه پاسخ: این که میگویم ادبی است الان بروید در عربها حرفهایشان گوش میکنید با ان قواعدی که خواندید میبینید هیچ ربطی ندارد اینها موهومات ادباء است که قاعده درست کردند کجا قاعده است فاعل را نصب میدهند مفعول را جر میدهند. قاعده مال لسان انها باشد لسان انها میدانیش این است. الان اصل عدم نقل همیشه هست. خب بگذریم.

به ذهن همین میزند عمل مشهور موارد عدیده هر جا دارد جمع کن این را تتبع کردیم هر جا دارد جمع کن به ذهن میزند که این خصوصیت جمع است. این جمع کردن خصوصیتش این است که مسقط اذان است. این که مخالفین که از مرحوم اردبیلی ظاهرا شروع شده است تا امده است مرحوم اقای حکیم مرحوم اقای خویی که اینها میگویند این باذان و اقامتین منافات ندارد انها میگویند مجمل است نه این که دلالت بر عدم دارد میگویند باذان و اقامتین خواندند فعل پیامبر است دلالت ندارد که ساقط است شاید به خاطر نکته ای نخواندند، نکته ان تسهیل هست شاید که پیامبر و ائمه نخواندند. نه این که چون جمع میکنند اینها این جور میگویند. که خب قیاس هم میکنند میگویند چطور اصل جمع به خاطر توسعه بر امت است در خود روایات جمع در همان ابواب مواقیت روایات را اورده است اصل جمع لیتسع امت وسعت بر امت است سخت است این باقامتین هم همان است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: چرا اون. تسهیل، نه انها نمیگویند ما این جوری ادعا میکنیم. نه جمع پیامبر را میگویند. انها یک نکته دیگری دارد. نه اون که جمع پیامبر روایات مطلق الجمع که پیامبر جمع کرده است میگویند مجمل است فعل است مجمل است دیگه و همانطور که اصل جمع برای تسهیل است کما این که در روایات است این باقامتین هم برای تسهیل است.

ما گفتیم ما جمع را قبول داریم و با تسهیل مناسبت دارد و نص روایات هم هست، اما باقامتین هم برای تسهیل باشد این بعید است. این هم یک منبهی هست که بعضی گفته اند این که امام ان جمع را بیان میکند و میگوید برای تسهیل است بعد میگوید باذان و اقامتین مثل این که میخواهد یک مطلب اضافی را بیان کند میخواهد تنبه بدهد وقتی که جمع شد باذان و اقامتین است این نکته را میخواهد به ما بفهماند دیگه. اینها همه به هم ضمیمه بشود شاید به این نتیجه برسید که قاعده کلیه کلما جمعت بین صلوات همان صلات اولی، ما نمیگوییم ثانیه صحبت نیست روایت نماز قضا گفت اولی.

سوال:؟؟؟

جواب: اگر جمع کرد نه دیگه. اگر جمع بین صلات بود. نکته خوبی است. سواء این که این جمع هم مستحب باشد یا تفریق افضل باشد یا هیچ فرقی نکند همه اینها در همه فروض کلما جمعت بین صلوات مفروضه یک اذان برای یک مجلس کفایت میکند بقیه ان همان اقامه است. حالا این رخصت است یاعزیمت است یک بحثی است که خواهد امد. حالا این بحث مطرح است جمع سبب است نه مصحلت تسهیل حالا جمع سبب است حالا سبب سقوط بالکلیه است مشروع نیست یا این که رجحان قبلی را ندارد. سببیت جمع را بحث میکنیم قاعده میگوید جمع سبب است این است که اقامه کافی است اما حالا خود اذان مشروع است یا نه سیاتی.

اگر کسی این داستان را قبول کرد این سه فرع مرحوم سید را طبق قاعده بحثی نداریم و اما اگر قبول نکرد که شاید سید این قاعده را قبول نداشته است نگفته است در کلامش و کلما جمعت. موارد خاصه ای را اورده است ولی کلما جمعت را نیاورده است شاید قبول نداشته است شاید هم گفته است همین هایی که میگویم همش هست مستحاضه را اورده است در مستحاضه که روایت نداریم که، جمعتَ است. در مسلوس گفته است “و نحوش”. هر کسی که یجمع بین صلاتین و لو اینکه مثلا یک اب بیشتر ندارد باید تیمم کند اگر فاصله بیاندازد با یک وضو یجمع. به ذهن میزند که قاعده را تطبیق کرده است. مسلوس روایت است ولی گفته است و نحو مسلوس. روشن نیست این که (بعضی گفتند) عجیب است از سید که اصلا این قاعده را نیاورده است نه اصل مساله هم شاید اورده است دیگه همه را گفته است بله نماز ظهر و عصر را گفته است ادائی مغرب و عشا را گفته است ادائی. فرق نمیکند نماز.

سوال:؟؟؟

جواب: فرقی ندارد. شنبه اگر جمع کند همین است.

سوال:؟؟؟

جواب: میگویم شاید. یک شواهدی داریم که باز این قاعده تطبیق کرده است ما یقین که نداریم.

سوال:؟؟؟

جواب: دیگه اکثرا را گفته است چیزی نمانده است.

سوال:؟؟؟

جواب: سایر ایام هم گفته است گفته است اذا اردت جمع را. عبارت مسلوس را میرسیم بعید نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: بعد چی گفته است و نحوش ممّن. هر که میخواهد با یک وضو دو نماز را بخواند. حالا از باب این که اب ندارد یکیش این است که. خب حالا اشکالی ندارد. در هر حال. سید چه میگوید میگوییم روشن نیست کلام سید ولی اصل این قاعده در ذهن ما واضح است این قاعده کلما جمعت اقامه ساقط است در ذهن ماواضح است.

اگر کسی این قاعده را قبول نداشت باید مورد مورد بحث کنیم. مورد اولش مرحوم سید فرموده است: «أحدها أذان عصر يوم الجمعة إذا جمعت مع الجمعة أو الظهر و أما مع التفريق فلا يسقط.» با جمعه یا ظهر جمع بشود فرقی نمیکند. اذان از نماز عصر ساقط است. این ادعای اجماع کرده اند از نظر اقوالی ادعای اجماع کرده اند که اقامه نماز عصر در روز جمعه ساقط است.

بعضی این اجماع را مناقشه کردند گفتند که شاهدش این است که صاحب جواهر گفته است اگر نماز جمعه خواندی ظهر را نیاورده است در جمعه قبول کرده است بعضی دیگر در جمعه هم قبول نکردند گفتند غایتش شهرت است اجماع نیست شهرت است حالا شهرت باشد یا اجماع باشد هیچ کدام حجیت ندارد چون اینها محتمل المدرک است شاید مدرکش همان قاعده کلیه بوده است شاید مدرکش همین روایت حفص بوده است. حالا مهم نیست اجماعی است یا نه شهرت فتوایی است یانه. ما خیلی اینها را دنبال نمیکنیم نه وقتش و نه حالش را داریم. ببینیم که دلیل دیگری در مقام هست.

گفتند دلیل دوم در مقام بعد از اجماع روایت حفص است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: الْأَذَانُ الثَّالِثُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ بِدْعَةٌ.»

خب این روایت حفص یک بحث سندی دارد که در مورد حفص است بعضی اشکال کردند که حفص عامی المذهب است که از جهت عامی بودنش اشکال کردند که در اصول بحث کردند که مذهب دخالت ندارد در حجیت خبر ثقه. ما مذهبش چکار داریم به خودش کار داریم که ادم ثقه ای هست یا نه. گفتند که حفص ثقه است هر هر چند که مرحوم خویی همیشه دنبال ثقه رجالی است ولی احیانا اگر مثل شیخ طوسی و امثال شیخ طوسی گفته است عملت الطایفه به روایت عده ای که لیسوا منا که یکی از انها حفص است طایفه عمل کردند به خاطر تعبد که نبوده است به خاطر وثاقتش بوده است عمل طایفه را هم به منزله ثقه رجالیون میداند. این مقدارش از ان بحث ریاضی دست برداشته است عمل طایفه را میگوید کافی است ظاهرا حفص در حق کتابش هم له کتاب معتمد ادم های نادرست کتابشان هم معتمد نمیشود اعتماد به کتاب به خاطر صاحب کتاب است. کجا مردم میایند دقت کنند و همه را تطبیق کنند بفهمند کتابش درست است و بگویند کتاب معتمد. نه. له کتاب معتمد در طلحه بن زید هم هست. اگر گفتند کتاب معتمدی دارد یعنی خودش هم ادم درستی است.

سند را ما اشکال نداریم. این هم که مرحوم اقای خویی فرموده است دو سند است یکی گیر دارد همان طور که معلِّق گفته است هر دو مشکلی ندارد اون محمد بن حسین محمد بن حسین ابی الخطاب است من الثقات است حالا یک سند دارد یا دو سند ان هم مهم نیست سند این روایت تمام است.

انما الکلام در دلالتش، گفتند این دلالت دارد الاذان الثالث فی یوم الجمعه بدعه گفتند اذان ثالث همین اذانی است که برای عصر میگویند.

چرا ثالث است؟ از باب این که مثلا اذان صبح اذان اول است اذان ظهر اذان دوم است این میشود سوم. به این لحاظ گفتند اذان ثالث. یا اینکه خیلی دور نرویم اذان ظهر اول اقامه اش دوم این هم سوم. اقامه را میگویند اذان.

سوال:؟؟؟
جواب: ان میشود چهارم. چهارم بدعت نیست سوم بدعت است.

سوال:؟؟؟

جواب: اذان ثالث بدعت است. خب اینها که شما میفرمایید بافیدنی ها است. بابا در این که نماز عصر اقامه ان ساقط نیست بحث نداریم بدعت است که معنا ندارد اون مقرر این جور میگوید اون که معنا ندارد اقامه نماز عصر بشود اذان ثالث گفتنی نیست که ان بدعت باشد. اگر جای گفتن داشته باشد همین اذانی است که برای نماز عصر میگویند.

ولکن همان طوری که بقیه فرمودند انصافش این است که این اذان ثالث مجمل است. نمیدانیم اذان ثالث همان اذان عصر است معلوم نیست بلکه منبه داریم موید داریم که این اذان ثالث اذان عصر نیست. در بعضی روایات مرحوم نائینی ادعا کرده است که به این اذان اذان ثانی گفته اند. من از این وسیله ها نداشتم که این روایت را پیدا کنم. در روایات ما در روز جمعه گاهی گفته اند اذان ثالث بدعت است و گاهی اوقات اذان ثانی. این بدعتی که میگویند در تاریخ هم هست که عثمان این بدعت را گذاشته است و معاویه هم تبعیت کرده است بعضی هم گفته اند که معاویه بدعت را گذاشته است معلوم میشود تبعیتش اقوی بوده است و به خود معاویه هم نسبت دادند. یک اذانی انها بدعت گذاشتند.

کدام اذان؟ باز هم مجمل است ها. اینها این جور بود که به اصطلاح در ظهر جمعه یک اذان اول میگفتند یک اذان بعد از خطبتین میگفتند. این اذان ثالث یا اذان ثانی بدعت است اون اذان وقتی که ان اذان قبل از خطبتین را گفتی همان کافی است باز دوباره بعد از خطبه اذان بگویی بدعت است. همان اذانی که قبل از خطبتین گفته میشود چون خطبتین به منزله رکعتین است همان اذان صلات است دیگه باز دوباره میگویند همین جور بوده است عثمان اول میگفته یک اذان بگویید بعد خطبه میگفته است باز دوباره میگفته یک اذان بگویید این اذان ثانی است کما فی بعض روایات اذان ثالث است کما فی بعض روایات به لحاظ ثالثی که اذان صبح راگفته اند. اذان صبح اول است اذان که گفت دوم است این اذان بعد از دو خطبه میشود سوم.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا باز هم بیشتر تتبع کنید مرحوم نائینی میگوید در بعضی روایات. اون ادم متتبعی است.

سوال:؟؟؟؟
جواب: حالا ؟؟؟؟ مهم نیست.

مقصود این است که روشن نیست همین مجمل باشد کافی است اذان ثالث اذان نماز عصر باشد برای نماز عصر هم نمیگفتند اینها منبه است که این نیست برای نماز عصر اهل سنت هم نمیگفتند در روز جمعه جمع میکردند انها. برای نماز عصر هم اذان نمیگویند بعد میگوید بدعت است مناسبت ندارد با اذان نماز عصر که انها هم نمیگفتند اونی که انها میگفتند مناسبت دارد بدعت است حالا ان اذان. بعضی گفته اند ان اذان اولی که عثمان میگفته است بدعت است اون اذان بعد از دو خطبه سنت است  حالا ان باشد یا این باشد مهم نیست. اذان سوم بدعت است مقصود نگوییم بالقطع و الیقین، اطمینان داریم که اذان نماز عصر نیست. این اذان متداول نبوده است که به ان بگویند بدعت. و کفانا اجمال.

مرحوم اقای بروجردی فرموده است که این روایت دلالت ندارد به همین بیان. این دلالت ندارد ولی از طرفی قدمای اصحاب این را تلقی به قبول کردند، گفتند اذان ثالث در نماز عصر یوم الجمعه ساقط است. چون انها تلقی به قبول کردند معلوم میشود که این یک نص معتبری در بین بوده است. نمیشود این همه قدما بدون نص معتبر گفته باشند، مرحوم اقای بروجردی بر شهرت قدماییه خیلی اعتنا داشته است همین گفته است شهرت قدماییه کاشف است که یک حجتی داشتند که در طول زمان به دست ما نرسیده است.

اینها اگر راست باشد چهارصد اصل داشته باشیم بالاخره کافی نوشته است یک چیزهایی در رفته است کلینی بیست سال زحمت کشیده است باز هم یک روایاتی از دستش در رفته است شاهدش این است که یک روایتی در تهذیب هست که خودش یا مشابهش در کافی نیست. اینها خب شیخ طوسی امده است تلاش زیادی کرده که همه روایات را جفت و جور کند ولی بالاخره یک چیزهایی از دستش در رفته است.

سوال:؟؟؟
جواب: نه شیخ طوسی این طور نیست. کلینی بله. اون که معلوم است بعضی از روایات از دستش در رفته است. مثلا دو روایت با هم تعارض کرده اند و یکی را اجتهادی نیاورده است ولی شیخ طوسی هم باز الان گاهی روایت عصیر عنبی میگوییم در عصر زید نرسی است در کتب اربعه نیست میاییم بحث میکنیم. یک شذ و ندری از دستش در رفته است شاید این هم بوده است ولی این در هیچ عصری به دست ما نرسیده است.

ولکن این فرمایش ایشان کلیتش بعید نیست. ما هم همین طور میگوییم اگر یک فتوایی در میان مشهور قدما معروف و مشهور بوده معلوم میشود که از ائمه گرفتند صدرا عن صدر و این نیاز به روایت ندارد این حرف متینی است. نمیشود یک دفعه عمده علمای صدر اول یک دفعه بدون هیچ مستندی فتوایی صادر کنند.

سوال:؟؟؟
جواب: میگویم اگر مدرکی در بین نبود این جور است.

ولی در محل کلام صغری ناتمام است مشهور فتوا دادند این روایت هم ضعیف الدلاله است پس کشف میکنیم که دلیلی بوده است، نه، شاید قاعده جمع را قبول داشتند. چنانچه خود شیخ طوسی در همین فرع به قاعده جمع تمسک کرده است شیخ طوسی که یکی از قدما است فرموده است در عصر روز جمعه اقامه ساقط است به خاطر روایتی که جمع رسول الله به همان روایت مطلقه تمسک کرده است این جور جاها کشف نمیکنیم دیگر. این که چیز بعیدی هم هست یک روایتی بوده است عمده فتوا دادند ان روایت هم به دست ما نرسیده است حالا گاهی اوقات یک روایت ضعیفه به دست ما رسیده است میگوییم همین کافی است اما هیچ روایتی نرسیده یک امر مهمی است محل ابتلا است روز جمعه نماز ظهر و عصر را جمع میکنند مسلوس روایتش به ما رسیده است ان وقت این روایتش به ما نرسیده است مقداری بعید است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه این که دلالت ندارد. میخواهیم ببینیم مشهور، مرحوم اقای بروجردی در تقریرات مرحوم اقای صافی تبیان الصلاة مال شیخ علی صافی است انجا بعضی اوقات نکته دارد اگر دنبال کنید ملاحظه کنید ذوق فقهی خوبی داشته است. مرحوم اقای بروجردی ذوق فقهیش خوب بوده است، ولی گاهی اوقات این جور ادعایی دارد اونجا ادعا کرده است این که مشهور گفته اند معلوم میشود که دلیل معتبری بوده است و به دست ما نرسیده است در این جا قابل تطبیق نیست.

لذا این فرعی که مرحوم سید فرموده است همان طور که مرحوم شیخ طوسی به قاعده عامه تمسک کرده است میشود به قاعده عامه تمسک کنیم مضافا اینها مویدات هستند مضافا که سیره پیامبر هم بر همین بوده است پیامبر هم در روز جمعه روایت جَمَع سیره را بیان میکند روایات جمع سیره را بیان میکند که قدر متیقنش نکته ان این است قدر متیقن روز جمعه است چون در روز جمعه نافله هایش قبل از زوال است بعد از نماز ظهر و نماز جمعه دیگه نافله نیست موضوع جمع است چون نافله ندارد موضوع جمع است اونها هم سیره بر همین بوده است ان هم منبه است بر این که بعید است.

این که اقای خویی میفرماید راست میگویید سیره بوده است شاید به خاطر همان مصلحت تسهیل بعید است سیره مستمره همه جا تسهیل باشد این هم بعید است. این معلوم میشود که خود جمع موضوعیت دارد نه مصحلت تسهیل. ایشان قبول کرده است میگوید سیره پیامبر هم باشد میگوید سیره پیامبر دلالت ندارد که اذان ساقط است اذان که نمیگفتند در عصر برای مراعات اضعف المامونین. بابا مگه اذان چقدر طول میکشیده.

سوال:؟؟؟
جواب: میگویم اقای خویی سیره را قبول کرده است همین جور است که سیره بر همین بوده است که در روز جمعه اذان برای عصر نمیگفتند و جمع میکردند و نکته جمع هم همین بوده است که نافله بین انها نبوده است اینها همه را قبول کرده است و درست هم هست ولی مع ذلک ایشان فرموده است شاید سیره نکته تسهیل و مراعات اضعف المامونین. حالا اذان مثلا تعقیبات میخواندند مقداری دعا میخواندند حالا بلال هم اذان میگفته است. به ذهن ما دور میاید که اذان ترک کرده است پیامبر رجحان دارد درجه رجحانش به اذان های دیگر فرقی ندارد تسهیلی ها این را میگویند مرحوم اقای حکیم این را میگوید به جهت دیگری اذان را ترک کرده است. میگویند اذان درجه مصحلتش بر همان حال باقی است ولی به خاطر مصلحت اقوی ترک شده است. ما این ها را نمیتوانیم باور کنیم. این که جمع به خاطر این (تاکید میکنم) جمع به خاطر تسهیل است این را قبول داریم واقعا تفریق سخت است خصوصا اگر همه اش باید به مسجد بروی.

الان یکی از چیزهایی که مذاهب اهل سنت را سخت کرده است و مذهب شیعه را اسان کرده است یکی از انها همین است یکی تازه مسلمانی پنج بار بگویی نماز بخواند رها میکند. اون هم به مسجد کشانده بشوند. خصوصا که انها جماعت را لازم میدانند. پنج بار لازم است جماعت هم لازم است اون هم بیاید مسجد. سخت میشود این را قبول داریم اما یک اذان گفتن برای مصلحت تسهیل بودن باورمان نشده است.

خب این فرمایش سید به سیره و قاعده عامه درست است به روایت خاصه نادرست است و اما دومی که اورده است الثانی اذان عصر یوم عرفه.

اما مع التفریق فلا یسقط اگر کسی نماز ظهر جمعه را اول خواند بعدا میخواند نماز عصر را بخواند دلیل نداریم دلیل ما قاعده کلیه جَمَع بود دلیل ما سیره بود سیره در فرض جمع است وقتی که دلیل نداشتیم گفتیم اول بحث مقتضای اطلاقات این است که اذان مشروع است لکل صلاة. اگر نگوییم مفهوم روایتی که در باب قضا امده است به ذهن میزند که میگوید وقتی که جمع کند اذان برای اولی بگوید یک دلالتی دارد که در قضا جمع نکنی اذان برقرار است، اون وقت در قضا که برقرار باشد در ادا به طریق اولی برقرار است میشود از ان روایت هم استیناس کرد نیاز نداریم قاعده اولیه لا صلاة الا باذان و اقامه اما مع التفریق فلا یسقط این هم تمام است.

اذان عصر یوم عرفه دیگه باشد برای فردا.