فقه ـ جلسه ۰۸۱ـ ۱۴۰۱/۱۱/۲

خارج فقه                                   جلسه 81                          تاریخ 2/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در این فرع است که مرحوم سید فرمود اگر جمع بکنند در موارد خاصه ای سید خاصه ای شد در یک موارد خاصه ای اگر جمع بکند اذان ساقط است حالا ملاک جمع چیست؟ مرحوم سید فرموده است:«و يتحقق التفريق بطول الزمان بين الصلاتين لا بمجرد قراءة تسبيح الزهراء أو التعقيب و الفصل القليل بل لا يحصل‌ بمجرد فعل النافلة مع عدم طول الفصل.»

یک امر عرفی قرار داده است جمع را. تفریق را. الان صدق میکند عرفا یا نه؟ گفته است اگر عرفا زیاد طول بکشد عرفا میگوید لم یجمع. فرّق. تعقیبات خواند مضر به جمع نیست از لواحق خود نماز است کسی هم که نماز را با تعقیب میکند و بعد از تعقیبات دوباره نماز میخواند میگویند جمع بین صلاتین. البته تعقیب متعارف نه اینکه بیش از یک ساعت طول بشکد. ظاهرا کسی در این ابتدایش کسی گیر ندارد که تسبیحات و تعقیبات مضر به جمع نیست. خودش هم گفته است بمجرد …. و الفصل القلیل. این بل محل اختلاف است. اگر نافله نماز صبح را خواند تفریق  حاصل شده است سید میگوید نه. البته فعل نافله با عدم فصل طویل. نافله ظهر را بخواند دو رکعت چهار رکعت را نماز مثلا جعفر طیار بخواند. نه مع عدم فصل طویل. متعارف باشد.

خب این فرمایش مرحوم سید است در مقابل سه نظریه دیگر وجود دارد. یکی گفته است جمع بین این است که هر دو در وقت یک نماز بیاورد. هر نمازی یک وقتی دارد ظهر و عصر یک وقت فضیلتی دارد اگر ظهر و عصر را در وقت فضیلت ظهر خواندن جمع بینهما. یا ظهر و عصر را در وقت فضیلت عصر خواندند جمع بینهما. در روایت هم داریم وقت فضیلت را گفته است وقته. اصلا وقتش هست.

خب این نظر که باطل است. این که مقصود از جمع این است این حرف درستی نیست. این خلاف فهم عرفی است. اول وقت فضیلت نماز ظهر را بخواند اخر وقت فضیلت بعد از یک ساعت و نیم نماز عصر را بخواند عرفا جمع نیست. کما اینکه ان طرفش هم غلط است. در مسلوس داشت یوخر این را و یعجل ان را. اخر وقت فضیلت ظهر ظهر را میخواند اول وقت فضیلت عصر عصر را میخواند بلا اشکال جمع است اصلا منصوص بود با اینکه هر دو یک وقت فضیلت نیست.این حرف واضح البطلان است و کنار میگذاریم.

سوال؟؟؟؟؟؟

جواب: موضوع جمع است و تفریق نیست حالا ان را عرض میکنم.

یک نظر دیگری هم هست گفتند که ملاک جمع به این است که پشت سر هم بخوانند و نافله ای فاصله نشود و لا تصل بینهما. نافله ای فاصله نشود اگر نافله فاصله شد این جمع محقق نشده است. فقط فصل به نافله را گفتند این با جمع سازگاری ندارد. خب این هم حرف باطلی است. این هم واضح البطلان است ممکن است ما نافله نخوانیم یکی اول وقت و دیگری اخر وقت بلا اشکال جمع صدق نمیکند و نافله را هم نخواندیم. ملاک فقط نافله باشد واضح البطلان است.

ان که جای بحث دارد این دو قول اخیر است که یکی قول سید است جمع را گفته است فصل طویل نافله هم اگر کم باشد مضر نیست. یک قول هم این است که فصل طویل او نافله. که مرحوم اقای حکیم این را انتخاب کرده است. مرحوم اقای حکیم ادعا دارد که اگر نافله را هم بخوانند تفریق است و جمع صدق نمیکند دو جا جمع صدق نمیکند یکی فصل طویل که پر  واضح است و دیگری فصل قلیل ولی با خواندن نافله. خواندن نافله خودش موجب تفریق است این دو نظر جای بحث دارد که ایا فقط فصل طویل که سید میگوید یا نه فصل طویل او نافله که مرحوم اقای حکیم فرموده است.

قبل از ورود در بحث تحریر محل نزاع این است ایا مزیل جمع موجب تفرق فقط فصل طویل است که لا یضر معه نافله خواندن یا نه احد الامرین است این محل بحث است مطلبی که در اینجا هست این است که این بحث علی جمیع الاقوال مجال دارد یا علی بعض الاقوال در مساله قبل؟ بلااشکال این بحث مجال دارد بنا بر این که ما قاعده کلیه را قبول کنیم. کل مورد که جمع بکنیم بین صلاتین یسقط الاذان. اگر ان قاعده کلیه را قبول کردیم خب موضوعش جمع است باید بحث کنیم که ما هو المراد من الجمع؟ اما اگر قاعده کلیه را قبول نکنیم بگوییم نه اون قاعده کلیه دلیل ندارد مرحوم اقای خویی قاعده کلیه را منکر شده است گفته است دو مورد فقط دلیل دارد که یسقط الاذان. یکی عرفه و دیگری مزدلفه. اون عصر جمعه که هم دلیل ندارد اذان ثالث بدعت است دلیلش ناتمام است سیره دلیلش ناتمام است روایات جمع دلیلش ناتمام است همین دو مورد است که یسقط است. مسلوس هم گفته است رخصت است میرسیم گفته است اون هم رخصت است اصلا سقوط است رخصت است ما همین دو مورد را داریم این دو مورد هم در روایتش عنوان جمع نیامده است که بحث کنیم. مرحوم اقای خویی فرموده است در این دو مورد عنوان جمع نیامده است تا ما بحث کنیم محقق جمع چیست؟ عنوان جمع نیامده است دیروز در باب 36 دو روایت را خواندیم و هیچ کدام عنوان جمع در ان نیامده است: «السُّنَّةُ فِي الْأَذَانِ يَوْمَ عَرَفَةَ أَنْ يُؤَذِّنَ وَ يُقِيمَ لِلظُّهْرِ ثُمَّ يُصَلِّيَ ثُمَّ يَقُومَ فَيُقِيمَ لِلْعَصْرِ بِغَيْرِ أَذَانٍ وَ كَذَلِكَ فِي الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِمُزْدَلِفَةَ.»

سوال:؟؟؟

جواب: انها را که قبول نکرده است. کدام؟ فقط اون مرسله فقیه اون هم که نداشت انه قال اون جا هم این طوری است که عرضم به خدمت شما ان رسول الله صل الله علیه جمع بین ظهر و عصر باذان و اقامتین صحیحه فضیل بود زراره بود که اقای خویی جواب داد. اونی که مال عرفه و مشعر است در خصوص این دو مورد قبول کرد اقای خویی در خصوص این دو مورد که ایشان قبول کرد میگوید اینجا هم که عنوان جمع نیست اون مطلقات است و مطلقات را جواب داد گفت جمع داستان دیگری دارد به خاطر عنوان ثانوی است دلالتشان را قبول نکرد و الا کلیه را قبول میکرد.

این فرمایشی که اقای خویی فرموده است کأنّ مراد از جمع چیست بر مبنای ما مجال ندارد. ولی در ذهن ما این است که این بحث مجال دارد. چه قاعده کلیه را قبول کنیم که پر واضح است و چه قاعده کلیه را قبول نکنیم باز هم باید بحث بکنیم چرا باید بحث کنیم؟ درست است که در روایت عرفه در روایت مزدلفه عنوان جمع نیامده است ولی واقع جمع امده است. درست است که نسبت به روایت عرفه و مزدلفه نگفته است جمع ولی یک الفاظی اورده است که همان شبهه جمع را دارد. ممکن است کسی بگوید اقا نافله ضرر دارد اقای خویی میگوید نافله ضرر ندارد بر خلاف اقای حکیم حرف سید را قبول دارد چرا؟ چون این روایت این جور دارد. روایت مزدلفه«السُّنَّةُ فِي الْأَذَانِ يَوْمَ عَرَفَةَ أَنْ يُؤَذِّنَ وَ يُقِيمَ لِلظُّهْرِ ثُمَّ يُصَلِّيَ ثُمَّ يَقُومَ فَيُقِيمَ لِلْعَصْرِ بِغَيْرِ أَذَانٍ وَ كَذَلِكَ فِي الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِمُزْدَلِفَةَ.»

سوال:؟؟؟؟

جواب: در عرفه و مزدلفه. خب حالا ببینیم. حالا فرمایش ایشان.

فرمایش ایشان که میگوید عنوان جمع نیامده است ما را مستغنی از بحث نمیکند منتها مثلا باید بگویید ظاهر از روایت چیست؟ ما باید این جور بحث کنیم ظاهر از روایت عرفه و مزدلفه ظاهرش چیست؟ ایا ظاهرش این است که نافله را باید ترک کرد یا ن؟ بلکه در روایت منصور بن حازم داشت و لا تصل بینهما. خب لا تصل بینهما مثلا به ذهن میزند که میخواهد همین را بگوید جمع بکن. نافله نخوان. هم خود این روایات جای بحث دارد این که فرموده است ثم یقوم فقیم العصر این ثم کسی ادعا بکند ظاهرش این است که نافله نخوانده است ثم یصلی ثم یقوم ظاهرش این است که نافله نخوانده است باید این را بحث بکنیم و شما مستغنی از بحث نیستند منتها باید این طور بحث بکنیم که ایا این روایات ظاهرش این است که پشت سر ظهر عصر را خواند ه و نافله نخوانده یا ظاهرش این نیست خصوصا که در روایت منصور بن حازم هست که لا تصل بینهما. منتها ایشان از لا تصل بینهما جواب داده است گفته است این که در روایت منصور بن حازم امده است لا تصل بینهما معنایش این نیست که جم بکن. لا تصل بینهما معنایش این نیست که جمع کن. بلکه میگوید نافله نخوان. روایت منصور بن حازم باب چند بود. روایتش را بخوانید. و لا تصل بینهما شیئا کما فعل رسول الله هکذا. این جواب داده است گفته است لا تصل بینهما شیئا نمیخواهد بگوید جمع نکن میگوید نافله نخوان از باب این که نافله مشروع نیست. بعد گفته است این لا تصل بینهما معارض هم دارد که معارضش هم عرضم به خدمت شما روایت ابان است در این روایت میگوید من سال دیگر که با حضرت رفتم در روایت ابان میگوید که یک سال با حضرت بودم نافله نخواند سال دیگر با حضرت بودم نافله را خواند صحیحه ابان باب 33 مواقیت «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: صَلَّيْتُ خَلْفَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَغْرِبَ بِالْمُزْدَلِفَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَقَامَ الصَّلَاةَ فَصَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ لَمْ يَرْكَعْ بَيْنَهُمَا ثُمَّ صَلَّيْتُ مَعَهُ بَعْدَ ذَلِكَ بِسَنَةٍ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ قَامَ فَتَنَفَّلَ بِأَرْبَعِ رَكَعَاتٍ ثُمَّ أَقَامَ فَصَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ.»

لم یرکع بینهما کنایه است بین نماز مغرب و عشا نافله نخواند. سال بعد نافله مغرب را خواندند. اون و لا تصل بینهما ربطی به جمع ندارد اون داستان مشروعیت نافله را دارد بیان میکند ما بودیم لا تصل بینهما میگفتیم مشروع نیست ولی چون معارض دارد میگوییم نافله ثوابش کم است. در مزدلفه افضل این است که روایت هم داریم افضل این است که نافله را بعد از عشا بخوانند چون وقت دیر شده تا میرفتند وقت دیر میشده مغرب و عشا پشت سر هم بخوانند و بعد نافله. اون هم ربطی به داستان جمع و عدم تفریق ندارد.

حاصل الکلام ایشان فرموده است ما دو مورد را قبول داریم در ان دو مورد عنوان جمع نیامده است لذا بحث بکنیم جمع به چیست موضوع ندارد این بحث ما میگوییم نه راست است کلمه جمع نیامده است حالا ایشون میگوید اون روایت باید نگاه کنیم ولی به یک تقریب دیگری واقع بحث جا دارد که ایا ظاهر این روایات این بوده است نافله را نخواندند یا ظاهرش این نیست. خب این را همین جا تمامش بکنیم.

این که ما از این روایت بتوانیم استفاده کنیم فرمایش اقای حکیم را که نافله را نخواندند انصافش این است که این حق با اقای خویی است این روایات روایات عرفه و مشعر دلالت بر ترک نافله ندارد. السنه فی الاذان یوم عرفه ان یوذن و یقیم الظهر برای نماز ظهر اقامه بگوید ثم یصلی بعد نماز ظهر را بخواند ثم یقوم اگر کسی نگوید مثلا ندارد که ثم یصلی فیقوم ثم یقوم. نه میسازد که وسطش هم تعقیبات را که میگیرد میسازد که نافله را خوانده ثم یقوم. نمیشود از این روایت استفاده کرد بدون نافله بوده است. بعد میگوید بلند شد ثم نمیاورد فیقیم. اقامه میگوید سوال:؟؟؟

جواب: همین است فیقیم العصر بغیر اذان. نه دیگه با ان هم میسازد دلالت ندارد. به خاطر جمع. نافله خواندن اقای خویی میگوید مضر به جمع نیست سید هم گفت مضر نیست حالا مثلا اقای خویی میگوید مضر نیست نه به عنوان جمع به عنوان لسان این روایت. لسان این روایت ظهور ندارد حق با اقای خویی است این که اقای حکیم استظهار کرده است سقوط نافله درست نیست. میسازد ثم یصلی یصلی با تعقیباتش و نوافل عصر ثم یقوم

سوال:؟؟؟؟

جواب: مهم در این روایات جمع است. راوی هم جمع میدانسته توابع نماز که فصل نمیاورد. خب بله دیگه از باب مقدمه برای اقامه بعد پا میشد اقامه میگفت و نماز را ادامه میداد

سوال:؟؟؟

جواب: حالا هشت رکعت. شما فرض کنید دو رکعت را حالا خوانده است در عصر این جوری است که میشود چهار رکعتش را بعد خواند.

نه اینها دلالتی بر ترک نافله ندارد حاصل کلام تا الان قبل از این که ان روایت را نگاه کنیم این که مرحوم خویی گفته است این بحث مجال ندارد نه مجال دارد به یک شکل دیگری که ان را هم تمام کردیم. شکل اخر را هم تمام کردیم شاید مرحوم سید هم شاید قاعده کلیه را قبول نداشته است و سراغ جمع نرفته است و گفته است ما هستیم این روایات از این روایات هم استفاده نمیشود که نافله مضر است.

سوال:؟؟؟

جواب: قطعا وقتی که امام تمام کرد و الله اکبر گفت تعقیب مختصر رکوع را نمیگوید. قطعا یک تسبیحات مختصری فرموده حضرت. نه مهم این است که جمع کرده است. در انجا برایش این سوال.

سوال:؟؟؟

جواب: نه این که اون نیست. این عبد الله بن سنان است اون منصور بن حازم است ربطی به هم ندارد. منصور یک سال دید که حضرت نافله خواندند و یک سال نخواندند.

سوال:؟؟؟

جواب: وقتی که اختلاف است بیان میکند و الا یک بار دیده به ذهنش نمیامد که سوال کند. اگر سال دوم امام هم نمیخواند هیچی نمیگفت.

سوال:؟؟؟

جواب: اون را مرحوم خویی جواب داد. ایشان میگوید لا تصل بینهما شیئا معنایش این نیست که چون میخواهی جمع کنی. میخواهد بگوید مشروع نیست. در همان تنقیح ان را جواب داده است ولی مقداری نا مرتب است.

سوال:؟؟؟

جواب: بله این را هم گفته است. در ظهر و عصرش ، در عرفه حلش کرده است گفته است خصوصا غالبشان مسافر هستند و اصلا نافله نداشته اند. نه این جور نیست ولی خیلی از انها کثیر السفربودند …. و نافله داشتند. مغرب و عشا هم نمیشود دیگه کاری کرد.

این فرمایش مرحوم اقای خویی. مهم کسانی استکه که قاعده را قبول کردند اون بحث مهم است دلیلشان جمع است ایا این جمع، دو تا روایت حل است اینها دلالت بر مضر بودن ندارد حق با اقای خویی است خلافا نسبت به اقای حکیم. حالا اون روایاتی که جمع میگوید اگر در باب حج هم جمع باشد اونها گیر دارد که ایا جمع با فصل طویل صدق نمیکند این بحث نداریم بین اقای حکیم و اقای سید توافق هست. نه فصل قلیل است و نافله خوانده است اقای حکیم میگوید همین که نافله خواند نافله جدایی میاورد بین این دو نماز یک ادعا کرده است که عرفا جدایی انداخته است خود نافله جدایی اندازنده است جدا کرد نمازها را. خب این  که انصافش این است که نمیتوان قبول کرد. این ادعا که فصل نافله استظهار عرفی خودش تفریق است و جمع را از بین میبرد. خصوصا اگر نافله مختصر باشد باز هم صدق میکند جمع.

سوال:؟؟؟؟

جواب: همین بحث میکنیم.

الان عرفا میگویند بین ظهر و عصر جمع کرد. مقصود از جمع یعنی در یک زمان عرفی در مقابل تفریقی پیامبر هم انجام میداده است الان هم عامه لازم میدانند. نماز ظهر را در وقت فضیلتش بعد متفرق بشوند بروند بعد از یک ساعت و نیم دو ساعت یختلف به اختلاف فصول بعد عصر را بخوانند در مقابل ان است خیلی بعید است که مثلا در ان روایت که پیامبر جمع بین مغرب و عشا بعید است که نافله نمیخوانده است. این که ایشان استظهار میکند لااقلش این است که صاف نیست که به ان جمع نمیگویند. الان سید به این میگویند جمع میگویند فصل طویل نشود جمع میگویند.

مهم استظهار از روایات است ایشان از روایات استظهار کرده است اگر نافله بخوانند جمع صدق نمیکند. روایات باب دو طایفه هستند یک طایفه ایشان ادعا کرده است ظاهر در این است که التطوع منافی است با جمع. التطوع تفرق. یک طایفه عکس است که از انها جواب داده است. اما طایفه اولی که میگوید نافله خواندن تفرق است سه روایت است در طایفه اولی که ان سه روایت عرضم به خدمت شما مستند اقای حکیم شده است که باب 33 از مواقیت روای اولی را خواندیم روایت دومی:«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا جَمَعْتَ بَيْنَ صَلَاتَيْنِ فَلَا تَطَوَّعْ بَيْنَهُمَا.» اگر میخواهی جمع بکنی دیگه تطوع بین انها معنا ندارد. پس معلوم میشود که اگر تطوع امد با جمع سازگاری ندارد. همین روایت را محمد بن حکیم یک سند دیگری هست ظاهرا اینها نقل به معنا میکردند گفته است:«عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ الْجَمْعُ بَيْنَ الصَّلَاتَيْنِ إِذَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمَا تَطَوُّعٌ فَإِذَا كَانَ بَيْنَهُمَا تَطَوُّعٌ فَلَا جَمْعَ.» یک  روایت هستند هر دو به محمد بن حکیم میرسد  هر دو از ابی الحسن علیه السلام است.

روایت چهارم که سومین طایفه است:«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: رَأَيْتُ أَبِي وَ جَدِّيَ الْقَاسِمَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَجْمَعَانِ مَعَ الْأَئِمَّةِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ فِي اللَّيْلَةِ الْمَطِيرَةِ وَ لَا يُصَلِّيَانِ بَيْنَهُمَا شَيْئاً.» کأنّ جمع را معنا میکردند. جمع میکردند یعنی چی؟ بین مغرب و عشا نمازی نمیخواندند. ایشان این سه روایت را میاورد دو تای اول را تایید میکند اون سومی را میگوید گیر دارد. میرسیم حالا. عمده اش روایت محمد بن حکیم است. خب از نظر سندی میدانید مرحوم اقای حکیم به سند گیر نمیدهد مگر یک جایی مثلا مساله گیری داشته باشد به سند بند باشد صاحب جواهر مثلا بحث سندی کرده باشد ایشان یک چیزی گفته باشد و الا روایاتی که مثلا معمول به است اینها را میاورد اشکال سندی نمیکند. و لکن سند روایت محمد بن حکیم ناتمام است هر دو طریقش ناتمام است. خود محمد بن حکیم که اقای خویی گفته است توثیق ندارد نه محمد بن حکیم مشکلی ندارد معلِّق هم گفته است اقای خویی در معجم فرموده است این ممدوح است و روایتش حسنه است کثرت روایت هم دارد اخیرا بحث کردیم و محمد بن حکیم لا باس به. مشکل در محمد بن حکیم نیست مشکل در بعد محمد بن حکیم است مثل حسین بن سیف در روایت اول و مثل علی بن محمد است و محمد بن موسی در روایت دوم است نمیشود درستش کرد سند این روایت و لو از جهت محمد بن حکیم که راوی اول است که بتوانیم درست کنیم ولی از جهت راوی های بعد نمیتوان درستش کرد کثرت روایت هم نیست روایت اجلا هم نیست نمیشود درستش کرد خب این مشکل سندی دارد خب این علی المبنا ممکن است اقای حکیم بگوید این ها معمول به است سند را چکار داری.

از نظر دلالی ایا دلالت انها تمام است یا نه مرحوم اقای خویی مضافا به اشکال سندی اشکال دلالی هم کرده است اشکال دلالی این است که جمع در دو مورد گفته میشود به لحاظ دو اثر. یک جمعی است جمع بین صلاتین در مقابل تفریقی که در شریعت بوده تفریق. مقتضای روایات همین است نگاهش کنید فی حد نفسه تفریق افضل است. همین روایات همین جایی که میخوانیم نگاه کنید و اقای خویی هم اورده است همین جور است پیامبر نماز میخواندند بعد میرفتند و باز دوباره میامدند و در ان روایت هست که اگر انسان در شبانه روز پنج بار در اوقات مختلفه خودش را بشوید همیشه اون نظیف است پنج بار ادم خودش را بشوید کثیف نمیماند. بعد تشبیه کرده است که نماز مثل شستشوی با اب است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: چرا. پنج بار مناسبت که ندارد به یک دفعه نماز خواندن. باید اینها متفرق باشد تا فاصله بین اینها باشد تا معنا داشته باشد اون کالنص است اشکال طلبه ای این جوری نکنید

منتها الان صحبت یک چیز دیگری هست که اهل سنت تفریق را لازم میدانند و بدعت است ما به خاطر مبارزه با ان بدعت فرض کنید میاییم جمع میکنیم در خود ان روایات هم دارد که فرمود حالا جمع هم تعجیل در خیر است این هم به عنوان ثانوی درست کرده است برای ما. گفته است تعجیل در خیر است و از این جهت ثوابی دارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بله همین جور است اصلا ببینید همین روایات را خواندیم حضرت جمع بین نماز در سفر و حضر این توسعه بر امت سبب شده است تخفیف مثل سواک است که اگر سخت نبود لامرت امتی بالسواک ملاکش قوی است ولی به خاطر تخفیف بر امت توسعه بر امت این راه را هم باز کرده است یک راه توسعه است که الان ضمیمه شده است این راه توسعه مساله ان الرشد فی خلافهم این یک عنوان ثانوی دیگه ای اون عنوان تعجیل در خیر هم هست لذا هیچ دغدغه ای نداریم با این که میگوییم هر نماز یک فضیلتی دارد و ثواب بیشتری هم دارد فی حد نفسه ولی ما شیعیان که جمع میکنیم از ان ثواب محروم نیستیم باز به عنوان دیگری ثواب برای ما هست که تعجیل در خیر است و اماته بدعت انها است این هم خودش ثواب دارد و جبران میکند ثوابی که در تفریق است.

این را که میگویم چون بعضی ان روایات را دیدند لااقل در برهه ای از زمان گفته اند عملا مثل ان سنی ها نماز بخوانیم نه نمیخواهد مثل انها نماز بخوانید اولی این است که مثل شیعیان بخوانید و تشبه به انها نداشته باشید. البته ارام ارام خسته میشوند. ما تجربه ثابت کرده است همین هایی یک زمانی خیلی میخواهند مقدس بشوند و متفرق میخوانند اولا خیلی اوقات نماز دوم که بله خلاف عادت است. بعدش هم نماز دوم را مثل نماز اول نمیاورند که مثلا با حضور قلب و اذان واقامه این که پشت سر ان میاورند حضور بیشتری میاورد. اینها مبرر برای کار خودمان استکه کار ما درست است و جمع شیعه مشکلی ندارد توجیه خوبی است دلیل نداریم که توجیه بد است. وجه داشتن خوب است.