جلسه 82 اصول فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در امر رابع است در این امر بحث می کنیم از اخذ علم به حکم در موضوع حکم مماثل آن حکم یا شخص آن حکم.
در خطابات شرعیه بعضاً علم به موضوع در موضوع حکم اخذ شده است، و جای شبهه ندارد مثل اینکه فرموده (إذا علمت باقامة عشر ایام) اقامه عشر ایام یک واقعیت است (فأتمم) اذا علمت بنجاسة فلا تصل فیه) علم به نجاست موضوع شده برای بطلان نماز.
اینکه خب شبهه ای ندارد، علم به شیء خارجی موضوع باشد برای حکم اش، که در شریعت هم پیدا می شود ولو غالب احکام شریعت رو موضوعات واقعیه آمده است، خمر حرام است، میته حرام است، ولکن احیانا هم حکم روی معلوم الموضوع آمده است، موضوع این ضیق خناق است، روی معلوم الشیء آمده است.
علم به نجاست داشتی لا تصلّ، این هم در شریعت هست و جای بحث نیست.
کما اینکه علم به حکمی در موضوع حکم مخالف، أخذ شود این هم جای بحث ندارد (اذا علمت بوجوب نماز جمعه وجب التصدق) عیبی ندارد، علم به وجوب نماز جمعه در موضوع حکم مخالف (وجوب تصدق).
همانی که بحث می کردیم در أمر قبل که اخوند می فرموید اماره قائم مقام می شود یا نه، این هم امکانش جای بحث ندارد.
کما اینکه باز علم به حکم در موضوع حکم منافی هم معقول نیست بگوید (اذا علمت بوجوب صلاه الجمعه تحرم) نماز جمعه حرام می شود، این هم معقول نیست، اخذ شود علم به حکم در موضوع حکم منافی آن حکم (اذا علمت بوجوب نماز جمعه فالصلاة مستحبة) این هم معقول نیست؛ این ها جمع بین متنافیین است، نمی شود یک فعل دو تا حکم مختلف داشته باشد، این هم نمی شود. هم واجب باشد هم مستحب هم واجب باشد هم حرام ان الاحکام متضادة همانطور که وجوب و حرمت با هم جمع نمی شود وجوب و استحباب هم جمع نمی شود. این ها محل بحث نیست.
محلّ بحث این است که ما می توانیم علم به حکمی را در موضوع حکم مماثل آن قرار بدیم یا علم به حکمی را در موضوع شخص آن حکم قرار بدیم نه مماثل (شخص اش) این دو محل کلام است که مرحوم آخوند و اصولیین این دو را محل بحث قرار داده اند.
أمّا أوّل: علم به حکم را در موضوع حکم مماثل قرار بدیم، حکم ممثال یعنی فرد دیگر از همان حکم مماثل ان حکم، بگوید (اذا قطعت بحرمة شرب الخمر فهو حرام بحرمة أخری) قطعت بحرمة قطع به حرمت پیدا کردی دوباره فهی محرمة بحرمة أخری.
نه همان حرمت، آن می شود شخص، بحرمة أخری.
آیا این ممکن است یا ممکن نیست؟
مرحوم آخوند فرموده: این هم ممکن نیست این هم مثل مضاد است، چرا؟ چون لازم می آید اجتماع مثلین. شرب خمر در این مثال دو حرمت داشته باشد می شود اجتماع مثلین. همانطور که اجتماع ضدین محال است اجتماع مثلین هم محال است.
خمر را بگوید حرام است بعد دوباره بگوید اذا قطعت قطع پیدا کردی به حرمت شرب خمر همان شرب خمر دوباره حرام است نه مقطوع همان شرب خمر حرام است، اجتماع مثلین است و اجتماع مثلین معقول نیست.
خب جواب داده اند از مرحوم آخوند، شاید در ذهن شما آمده باشد که خب تأکید! چرا اجتماع مثلین؟!
محال باشد؟! غایة الأمر تأکید! دوباره حرمت را جعل کرده است گفته (الخمر حرام) دوباره گفته (اذا علمت به همین حرمت، باز هم می گویم الخمر حرام) تأکید می شود دیگه! اجتماع مثلین در شریعت خیلی جا ها هست که نذر می کند نماز ظهر را، نماز ظهر هم واجب است فی نفسه و هم واجب است بالنذر! می شود وجوب أکید.
این جا هم می شود وجوب أکید.
مدرسه نائینی اینطور جواب داده است از مرحوم آخوند که مانعی ندارد قطع به حکم شیئی در موضوع حکم مماثل آن شیء قرار بگیرد غایة الأمر تأکد است، دو حرمت جعل شد می شود تأکد.
آیا این جواب درست است یا درست نیست؟ دو اشکال بر این جواب شده است:
یک اشکال آنی است که در کلمات محقق اصفهانی هست که در اعتباریات تأکد معنا ندارد أصلاً، أمور اعتباریه ضعیف و قوی ندارند که! این أمور تکوینیه هست که می گید این ستون قوی است یا ضعیف است مثلاً! این ستون اگر ضعیف باشد سیمان بریزیم تقویتش کنیم، معنا ندارد تقویت کردن، آدم ضعیف است غذای کذا بهش بدیم قوّت پیدا کند، عیب ندارد، تقوی در امور تکوینیه .. أمر اعتباری یک واقعیت ندارد که تأکد پیدا کند، اگر هم می بینید یک جایی می گویند این وجوب اکید است یعنی ملاکش اکید است که امر واقعی است، حبش أکید است، بغضش أکیده که امر واقعی است وگرنه امور اعتباریه تأکد بردارنیست.
تقوی بردار نیست، نه امر اعتباری یک امر فرضی است، فرض را چطور اکیدش کنیم؟!!
این فرمایش مرحوم حاج شیخ اصفهانی که خب جواب واضح است!
درست است که در أمور اعتباریه معنا ندارد که مثلاً یک أمر اعتباری باشد، یک چیزی هم سنخ در آن مندک کنیم آن قوی شود، این محال است، راست می گوید! امور اعتباریه ادغام بردار نیست، یک امر ذهنی است، این درست است.
ولکن اینکه أمور اعتباریه تأکّد بردار نیست به این معنا از اول مؤکد را اعتبار کنیم، چرا این بمکان من الإمکان!
أمور اعتباریه بر گرفته است از امور تکوینیه، چندی قبل عرض کردیم تمام أمور اعتباریه علی الظاهر یک منشأ تکوینی دارد، همان تکوینی را در وعاء اعتبار، اعتبار می کند، ملکیت یک حقیقت تکوینیه دارد، شما این اسب را اگر گرفتی، افسارش دستت هست،کنتزلش درستت هست، بالای آن نشستی، سلطه داری تکویناً، سلطه داری بر دستت تکویناً، در اختیار شما هست تکویناً این ها را می گویند ملکیت تکوینیه!
بعد آمده اند همان ملکیت را با بیع شراء ممکن است اسب دست شما نباشد اصلا فراری باشد ولی ملک شما است خردیدیش این را اعتبار می کنم در وعاء خیال، وعاء اعتبار یک وعائی هست برای خودش، میگویند شما مالک آن هستی، آن مملوک شما است، شما برات ملکیت ثابت است، ملکیت یک امر اعتباری است مشابه آن است!
و چون در أمور تکوینیه شدّت و ضعف هست، در أمور اعتباریه هم می تواند معتبر شدید باشد می تواند ضعیف باشد، أمور تکوینی یک چیز قذر است یک چیز خیلی قذر است، همیطور هم هست قذارت شدیدتری دارد دیگه! یک کاسه ی خورده ای کثیف است یکیش خیلی کثیفه! قذارتش أشدّ است، أخبث از آن است، در امور تکوینیه قذارت شدّت و ضعف دارد، ملکیت هم شدّت و ضعف دارد، ما می آیییم اعتبار می کنیم نجاست شدیده را برای این شیء می گوییم مثلاً کلب نجس بنجاسة شدیدة!
اعتبارش می کنیم قذر شدیده!
سؤال
پاسخ: نه کلی اش را داریم صحبت می کنیم،
کلیة مرحوم آشیخ اصفهانی انکار کرده است، حالا خیلی روشن نیست، علی ما هو ظاهر بعضی کلماتش، این را نگاه کنید پیدا کنید، می گوید در امور اعتباریه اصلا تأکد معنا ندارد، تأکد برای مبادی است مصالح است و مفاسد است، حب و بغض، میگوییم نه، امر اعتباری می شود تأکد داشته باشد، از اول آن اکید را اعتبار کند، امر اعتباری اکیده! ظاهر روایات هم همین هست که (الناصب لنا اهل البیت انجس من الکلب) نجس تر از کلب است یا در آن روایتی که حضرت فرمود (بول أشد قذارة أم المنی) ابی حنیفه که تو ذهن ما هست، منی، قذارت منی، تو ذهن آدم أشدّ است، آن قذارت تکوینی را فکر کرد، قذارت تکوینی بیشتر از بول است دیگه! آن أخبث است پیش آدم از بول، ولی از نظر اعتباری حضرت فرموده بالعکس است، بول نجاستش اشدّ است فلذا باید دوبار بشوریم ولی منی یک بار کافیه! اینکه در شریعت نه، به طور کلی در امور اعتباریه شدّت و ضعف معنا دارد تو ذهن ما این است که واضح است، الأمور الاعتباریة بمنزلة الامور التکوینیة، أصلا مردم در خیال شان امور اعتباریه یک نوع تکوین می دانند، حالا تا گفتی زوجتک می گوید این زوجه ات شد! یک چیزی شده است! زوجیت محقق شد!
پاسخ به سؤال: حالا، خواص تکوین را نه، می گوییم مشابه تکوین، صحبت خواص نیست.
این نمی شود، بحث سر این است که میشود امر اعتباری باشد آن معتبر ما مؤکد باشد، این می شود یا نمی شود؟
میگوییم می شود، اینکه مرحوم آشیخ اصفهانی فرموده در امور اعتباریه تأکد معنا ندارد این خلاف ارتکاز است، ما می گوییم این وجوب اکید دارد، این مستحب اکید دارد، این ها تسامح نیست، معتبر تغییر کرده ا
نه در محل کلام یک گیر دیگه است، کلیةً حرف نائینی درست نیست چون تأکد در امور اعتباریه معنا ندارد، جواب این است که از این جهت فرمایش مرحوم نائینی نمی شود قدح کرد.
پاسخ به سؤال» نه، معتبر داریم صحبت می کنیم، اصلا امور اعتباریه عبارت است از معتبر، اعتبار که امر تکوینی است، فعل من است، امور اعتباریه یعنی المعتبرات!
پاسخ به سؤال» مرحوم حاج شیخ اصفهانی علی الظاهر تأکد را منحصر دانسته در این اندکاک این اندماج این ادغام، گفته امر اعتباری معنا ندارد به مندک و یکی شوند تأکد پیدا کند، دو اب ضعیف می توانیم قاطی کنیم قوی شویم، ولی دو تکلیف با هم قاطی … اصلا با هم ارتباط برقرار نمی کنند.
خب از این جهت امر اعتباری تأکد بردار نیست، حرف مرحوم نائینی رد نمی شود، نه تأکد بردار هست.
مرحوم آسید محمد باقر یک شبهه ای دیگری را .. ایشان قبول دارد که ما می توانیم أمر مؤکّد را اعتبار بکنیم ولکن می گوید: در مقام (شبهه اش این است که در مقام) نمی شود تأکید!
ایشان قبول دارد که ما می توانیم، از اول یک مؤکدی را اعتبار کنیم، این مشکل ندارد، ولکن در مقام که دو حرمت اند، می خواهد یک حرمت مؤکد درست بشود میگوید این امکان ندارد.
در مقام دو حرمت جعل شده! یک حرمت برای خمر اول بعد هم دوباره گفته اذا قطعت بحرمة الخمر فهی حرام، حرمت دوّم!
ایشان اینکه دو حرمت باشد بعد به تأکد منتهی بشویم در مقام می گوید معنا ندارد.
در مواردی که ما یک مورد افتراق داریم برای تکلیفی یک مورد افتراق دیگه داریم برای تکلیف آخری، در مجمع گفته آنجا تأکد مشکلی ندارد، أکرم العالم أکرم الهاشمی در اینجا دو وجوب اند، گفته باز اینجا تأکد معنا دارد، ابتداءً وجوب أکید جعل بکنیم گفته معنا دارد مشکل ندارد، اگر هم دو وجوب بود دو ماده افتراق داشتند یک ماده اجتماع در ان ماده اجتماع هم باز وجوب أکید معنا دارد به چه بیان معنا دارد؟
نه به این بیان که وجوب آمده، وجوب أکرم العالم آمده روی عالم، وجوب اکرم الهاشمی روی این عالم هاشمی بعد با هم مندک شده اند گفته نه اینکه محال است! اندکاک در امور اعتباریه محال است، ادغام محال است! پس به چه معنا؟
گفته اگر دو مطلق داشتیم، یک مجمع داشتند، کشف می کنیم دو وجوب جعل شده بلکه در این مثال سه وجوب جعل شده است! یک وجوب اکرام عالم برای عالمی که هاشمی نیست و یک وجوب اکرام هاشمی برای هاشمی که عالم نیست و یک وجوب مؤکدی برای عالم هاشمی! از اول وجوب مؤکد جعل شده است نه اینکه مولی دو وجوب جعل کرده است نتیجة در مجمع جمع کرده است، نه، از أوّل وجوب مؤکد جعل شده، بد شبهه ای نیست!
وجوب مؤکّد در جایی که ما دو خطاب داریم، دو محل افتراق دارد، معناش این نیست که وجوب آن عنوان روی این مجمع آمد، وجوب عنوان هم روی این مجمع آمد، در عالم هاشمی اندکاک و ادغام شد، شد وجوب أکید! گفته این محال است!
در امور اعتباری اندکاک نیست ولی میگوید وجوب مؤکد را اینجا قبول داریم به چه بیان؟
میگوید: در جایی که دو خطاب داریم، همانطور که دو خطاب کاشف اند که محل افتراق وجوب دارد محل افتراق ان وجوب دارد، کذلک کاشف اند این دو که در محل اجتماع وجوب أکید دارد، یک جعل آخری است، ایشان در جایی که دو وجوب هست تأکّد را قبول دارد أمّا به این کیفیت!
و گفته است که این کیفیت در محلّ کلام منطبق نیست، شما اینجا نمی توانی بگویی دو محل افتراق داریم برای خطاب یک محل اجتماع، این کیفیت در اینجا منطبق نیست، چرا؟
پیچ دارد کلامش، خدا رحمتش کند، خیلی از کلمات ایشان پیج دار است، فکر کرده دقّت کرده، بله مشکل است فهمش، بیانش ..
پاسخ به سؤال: نه دیگه، میگوید سه جعل است، برای عالم وجوب جعل شده و برای هاشمی وجوب وبرای عالم هاشمی وجوب أکید
پاسخ به سؤال: همه عام و خاص منه همینطوری است که در مجمع یک وجوب آخری جعل شده است، ایشان ادعایش این است، قبول دارد، ایشان از اول وجوب أکید جعل بشود فرموده: حج واجب بوجوب أکید، گفته عیبی ندارد، حرف آشیخ را قبول ندارد، میگوید در امور اعتباریه تأکّد معنا دارد.
در جایی دو تکلیف قبول دارد منتهی میگوید به این کیفیت و میگوید غیر از محال است، محال است در مجمع وجوب أکید معناش این باشد که وجوب آن آمده روی این وجوب ان هم روی این، اطلاق ها در هم مندک شده اند وجوب أکید، این محال است، پس چیه؟ گفته که جعل آخری است، این خبر می دهد از وجوب أکید، برای این یک وجوب أکید جعل کرده است، اساسش همین است، اندکاک و ادغام در امور اعتباریه معنا ندارد، ابتداءً معنا دارد ولی ادغام معنا ندارد.
پاسخ به سؤال: حالا بناء بر مبنایی که به معنون سرایت می کند صحبت می کنیم، ان ها ربطی به بحث ندارد، ببینید چی میگوید، میگوید امر اعتباری تأکد بردار است اما تأکدش به این نحوه ای است که مؤکد را جعل کند نه اینکه دو غیر مؤکد جعل کند بعد آن ها باهم تلاقی کنند و مؤکد شود این محال است!
پاسخ به سؤال: بگذارید، این ها ربطی به کلام ایشان ندارد، بگذراید حرف ایشان را بیان کنیم.
ایشان می گوید: در محلّ کلام این قضیه محال است! محل کلام ما دو حرمت داریم دیگه، حرام است خمر، اذا علمت بحرمة الخمر فحرام، حرام دوّم، میگوید: اینجا تأکد معقول نیست! نمی شود بگوییم یک حرمت أکیده، گفته معقول نیست، چرا؟
گفته: اگر خواسته باشیم ما به حرمت أکیده برسیم باید برای حرمت خمر یک مورد افتراق پیدا کنیم که افتراق پیدا کند از حرمت (اذا قطعت)، برای حرمت (اذا قطعت) یک مورد افتراق پیدا کنیم که افتراق پیدا کند از حرمت خمر، بعد بگوییم دو حرمت ها، حرمتی خمری که قطع به حرمتش دارم جمع شده، گفته است این ممکن نیست!
نمی توانی بگویی خمر حرام است (مورد افتراقش) آنجا که قطع نداری! این میشود مورد افتراقش دیگه! آنجایی که قطع نداری خمر حرام است، حرمت خمر است، حرمت اذا قطعت نیست، این محل افتراقش، خمر حرام است آنجایی که قطع نداری به حرمتش! این مورد افتراق الخمر حرام است!
گفته این معقول نیست! بگوید خمر حرام است جایی که قطع به حرمت نداری، این همان اخذ قطع است در موضوع شخص حکم! و سیأتی که این محال است. خمر اگر به حرمتش قطع نداری حرام است، همان دور و این ها می آید پس باید حرمت داشته باشد که می گوید قطع نداری باز که می گوید حرامٌ این همان دوری که آنجا می گویند.
پاسخ به سؤال: چرا، حالا ببینید ..
الخمر حرام مورد افتراقش آنجایی که بگوید خمر در جایی قطع نداری حرام است، این مورد افتراق حرمت أولی است.
مورد افتراق حرمت دوّمی (اذا قطعت بحرمة الخمر فهو حرام) مورد افتراقش آنجایی است که قطع خلاف واقع باشد یعنی تجری! اگر قطع من خلاف واقع بود بگوید حرام است این افتراق پیدا کرده است از الخمر حرام! خمر نیست دیگه! قطعی که خلاف واقع است بگوید حرامٌ این افتراق پیدا کرد از آن حرمتی که برای خمر است، چون این خمر نیست بلکه قطع به خمر است.
گفته این نیز غلط است! نمی شود بگوییم قطعی که خلاف واقع است، قطع داری به حرمت خمر که خلاف واقع است حرام است، این قابل ایصال به مکلّف نیست! مکلّف همیشه قطعش را مطابق واقع می بیند، این لغو است. ایها الناس قطعی که بر خلاف واقع دارید حکمش این است، اصلا نمی شود یک جایی احراز کنیم قطع ما خلاف واقع است، همیشه قاطع قطعش را مطابق واقع می بیند.
گفته است که مورد افتراق ندارد آن حرمت دوّمی! اون نیز محل افتراق محذور دارد، چونکه نمی شود خمر در جایی که قطع ندارم حرام باشد، و نمی شود مقطوع الخمریه در جایی که خمر نیست حرام باشد چون نمی شود دو مورد افتراق حرمت داشته باشند پس نمی شود مورد اجتماع حرمت أکید داشته باشد! مورد اجتماع چیه؟ مورد اجتماع خمری که حرام است و علم داری به حرمتش.
هم خمر هست واقعاً حرام است علم به حرمتش هم داری اینجا مورد اجتماع است، هم حرمت خمریت است چون خمر است و هم حرمت دوم اذا علمت است چون علم داریم، این محل اجتماع نمی تواند بگویی حرمت أکیده دارد چرا؟ چون محل افتراقش حرمت ندارد!
حرمت أکیده در محل اجتماع آنجایی است که محل افتراق حرمت دارد، محل اجتماع چون دو عنوان شد حرمت أکیده جعل می شود، ما نمی توانیم بگوییم خمری که علم دارم به حرمتش حرامٌ، اینجا دو حرمت ها یک حرمت شده اند، کاشف از یک حرمت أکیده است، نمی توانیم بگوییم چون مورد افتراقشان حرمت ندارد.
اینکه در مجمع حرمت أکیده داریم یا وجوب أکید داریم آنجایی است که مورد افتراق حرمت دارد، وجوب دارد، بعد وقتی دو عنوان می آیند چون دو عنوان است دیگه کشف می کنیم که اینجا حرمت أکید دارد چون همان ملاک آن را دارد هم ملاک این را دارد پس حرمت اکید دارد،
گفته است این داستان که در عامین من وجه است بر محلّ کلام منطبق نمی شود، یک مقدمه دارد که آن مقدمه را ایشان می گوید: حرمت أکید در جایی که دو حرمت داری منحصر است! به آنجایی که دو مورد افتراق اند یک مورد اجتماع!
پاسخ به سؤال: تعدد مطلوب تأکید نیست، تعدد مطلوب است نه تأکّد، تأکد یک مطلوب است، عالم هاشمی یک مطلوب بیشتر نیست، مطلوب أکیده، تعدد مقابل تأکد است.
پاسخ به سؤال: تعدد مطلوب می گوید ذات نماز مطلوب است کونها فی الوقت مطلوب آخر است، تعدد مطلوب است!
پاسخ به سؤال: نه دیگه! کسیکه نماز در وقت می خواند دو مطلوب را تحویل می دهد نه تأکّد! نماز در وقت تعدد مطلوب است نه اینکه مطلوب أکیده
پاسخ به سؤال: نه، می گوید: … آن انطباق چون قهری است ساقط است.
خب این فرمایش ایشان و از این باب گفته که تأکّد معنا ندارد ولکن باز حرف مرحوم آخوند را قبول ندارد، به مرحوم آخوند جواب داده است که تأکّد معنا ندارد ولی اجتماع مثلین عیب ندارد! امور اعتباریه اند چه عیبی دارد؟ این خمر دو حرمت داشته باشد؟!! کلام مرحوم اخوند را به این بیان جواب داده است که اجتماع مثلینی مشکلی ندارد، تأکّد که نائینی گفته و جواب داده قبول نکرده است و گفته لا مجال للتأکد فیی المقام ولی لا مجال برای اشکان آ[وند که گفت اجتماع مثلین لازم می آید، اقا اجتماع مثلین محال است این در تکوینیات، اگر شیئی تحصّل پیدا کرد تعقب پیدا کرد دوباره المتحصل لا یتحصل ثانیاً اجتماع مثلین محال است، نمی شود یک ماهیت دو وجود داشته باشد، این مختص به أمور تکوینینه، أمار در امور اعتباریه چه عیب دارد؟! این هم اعتبار می کنیم واجبه دوباره باز اعتبار می کنیم واجبه سه باره اعتبار می کنیم .. چه عیبی داره؟
پاسخ به سؤال: ملاک مهم نیست، ملاک مؤکد باشد مهم نیست.
اینطور از مرحوم آخوند جواب داده.
آنی که در ذهن ما است این است که این فرمایش ایشان که تأکّد را منحصر کرده به اعتبار مؤکَّد! گفته که تأکد لا مجال برای تأکّد الا اینکه مؤکَّد را اعتبار بکنی بما مؤکَّد! در حقیقت فرمایش مرحوم آشیخ اصفهانی جواب داده، گفته در اعتباریات تأکّد معنا دارد ولی معنا دارد به همینطور که مؤکَد را ابتداءً اعتبار بکنی؛ أمّا دو وجوب براش اعتبار بکنی بشود مؤکد میگوید معقول نیست.
این بیان را ما قبول نداریم، ما می گوییم نه!
ما قبول داریم در اعتباریات اندکاک نیست، ادغام نیست، اندماج همین هایی که میگویند .. این ها درست این ها امور اعتباریه با هم ارتباط پیدا نمی کنند، آب با آب یکی می شود، أمّا وجوب ها با هم یکی نمی شوند، وجوب یک امر اعتباری است، اعتبار کردی واجب است نماز ظهر دوباره اعتبار کردی نماز ظهر بالنذر، اون اندکاک تکوینی اینجا نیست، این درست است.
ولکن به ذهن ما این است که در وعاء اعتبار با دو جعل هم ما به تأکّد می رسیم!
اینکه ایشان فرموده در عامین من وجه أکرم العالم أکرم الهاشمی، در مجمع تأکّد دارد به این معنا که یک وجوب آخری را اینجا اعتبار کرده (وجوب مؤکد) می گوییم نه، لزومی ندارد.
دو وجوب بیشتر نداریم، واجب است اکرام عالم واجب است اکرام هاشمی، این ها که در مجمع میاد دو وجوب میاد، مردم همینجور ارتکازشان همینجور است میگویند پس عالم هاشمی وجوب مؤکد دارد، لازم نیست که وجوب مؤکدی را اعتبار بکند.
پاسخ به سؤال: بگذارید بیان کنیم، ..
اینکه باید مؤکّد را اعتبار بکند تا بشود مؤکَد نه! همین که گفت کلب رجسٌ رجس، در وعاء اعتبار قذارت مؤکده محقق می شود، ببینید همینطور هست یا نه! دوبار اعتبار بکند این ها امور اعتباریه است، گفت قذر قذرٌ آنی که در وعاء اعتبار محقق می شود قذارت أکیده.
پاسخ به سؤال: قذر دوّم را به داعی تأکید می گوید ها! گفت قذر قذر به داعی تأکید.
اینکه ایشان منحصر کرده که اگر این خواسته باشد قذارت شدیده باشد منحصر است که اینجور اعتبار کند که هذا قذر بقذارة شدیدة! ما میگوییم منحصر در این نیست اگر دوبار هم اعتبار کرد گفت قذر قذر به داعی تأکید، این در وعاء اعتبار قذارت شدیده محقق می شود.
ببینید ارتکازتان چیه!
پاسخ به سؤال: نه مبنا صحبت نیست.
پاسخ به سؤال: بله، برای رسیدن به وجوب مؤکَد راه منحصر نیست بگوید واجب بوجوب أکید! اگر گفت فلانی این واجب است دوبار اگر گفت وجوب أکید محقق می شود، اندکاک نیست، وجوب در وجوب اندکاک نمی شود ولی تکرار انشاء به داعی تأکید منشی و موجد (انشائی و ایجادی هستیم) دو انشاء به داعی تأکید موجِد منشأ مؤکد است.
پاسخ به سؤال: معتبر واحد در وعاء محقق می شود، این ها انشاء هستند دیگه، رجس رجس انشاء من است، با رجس رجس دو رجس محقق می شود یا یک رجس أکید محقق می شود؟!
پاسخ به سؤال: کاشف ندارد، انشاء کاشف ندارد، خودشه، منکشفی ندارد.
ما با تعدد انشاء به غرض تأکید ایجاد می کنیم طلب أکید را، طلب أکید منحصر نیست که از أوّل اعتبار بکنیم طلب أکید را، دوبار هم اعتبار بکنیم طلب را به داعی تأکید انی که در وعاء اعتبار محقق می شود طلب أکیده، اینکه ایشان یک قدم از حاج شیخ اصفهانی جلوتر آمده و گفته در اعتباریات تأکید معنا دارد ولی تأکیدش به این کیفیت است که مؤکد را اعتبار بکند می گوییم نه لازم نیست که مؤکد را اعتبار کند، همان که مؤکد نیست دوباره اعتبار بکند دوبار انشاء بکند به داعی تأکّد، آن در وعاء اعتبار مؤکد محقق می شود، این فرمایش ایشان را ما خلاف ارتکاز می دانیم بعید است اکرم العالم اکرم الهاشمی در عالم هاشمی مطلوب اقوایی است بعید است که اینجا یک جعل آخری است، اینجا وجوب اکید این خلاف ارتکاز است، همین که این را گفت واجب با آن خطاب گفت این واجب است از دو حیث ها! از حیث عالم بودن واجب الاکرام از حیث هاشمی بودن واجب الاکرام وجوبی در عالم اعتبار وجوب أکید استو
وجوب أکید ایجادش به دو نحو است، اینکه ایشان منحصر کرده به یک نحو است حرف ناتمامی است.
خب حالا می خواستیم تمام کنیم، فردا انشاء الله تتمه کلام را بحث خواهیم کرد.