فقه ـ جلسه ۰۸۳ـ ۱۴۰۱/۱۱/۴

خارج فقه             جلسه 83          تاریخ 4/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در طایفه ثانیه روایات بود که دلالت داشت بر این که تطوع به نافله مضر به جمع نیست. با اینکه نافله خوانده شده است باز هم اذان را برای نماز دوم ترک کردند. روایت عبد الله بن سنان را خواندیم کلام رسید به صحیحه ابی عبیده در روایت باب 22 حدیث 3این جور فرموده است که «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ که از اجلا است. عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنٍ يَعْنِي ابْنَ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ جلیل عن جلیل قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَتْ لَيْلَةٌ مُظْلِمَةٌ وَ رِيحٌ وَ مَطَرٌ صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ مَكَثَ قَدْرَ مَا يَتَنَفَّلُ النَّاسُ ثُمَّ أَقَامَ مُؤَذِّنُهُ ثُمَّ صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ انْصَرَفُوا.» به مقداری که مردم نافله بخوانند مکث میکردند بعد موذنش اقامه میگفت دیگه میرفتند و برنمیگشتند اون روز یا اون شب.

خب این روایت دلالت بر این دارد که نافله را اگر خواندیم مضر نیست چون فرمود ثم مکث قدر ما یتنفل الناس به قدری که مردم نافله بخوانند مردم. کسی بگوید که به قدری که مردم نافله بخوانند نافله که نخوانند. اینها عرفی نیست. حضرت به اندازه ای که مردم نافله بخوانند مکث کردند یعنی نافله میخوانند. یا مثلا بگوییم مهم خود پیامبر بوده و معلوم نیست که ایشان نافله خوانده باشد. اینها گفتنی نیست. مردم بخوانند و پیامبر نخواند؟

سوال:؟؟؟؟

جواب: کلی گفت و به قدر نافله مکث کرد. ممکن است نافله های خودش بیشتر طول بکشد ولی در این جا به مقدار نافله مردم مکث کردند.

اشکالی که مرحوم اقای حکیم کرده است چون ایشان تنفل را مضر به جمع میداند. فرموده این لیله مطیره بوده مظلمه بوده شاید وجه این که اقای حکیم قبول دارد که نافله در این جا برگزار میشده است این را قبول کرده است ولی میگوید این دلالت ندارد که نافله قادح جمع نیست نه نافله قادح جمع است ولی در این مورد که اذان ساقط شده است نکته ان جمع نبوده است اصلا به خاطر یک جهت دیگری اذان ساقط شده است. مثلا استعجال بوده است مشکل داشتند باران میامده است این یک حرج‌مّایی بوده است به خاطر این شاید پیامبر، موذنش مثلا اذان را نمیگفته است نه از باب جمع. اگر از باب جمع بود نافله مضر بود. اصلا این جا سقوط اذان از باب جمع نیست تا شما بگویید پس معلوم میشود نافله مضر به جمع نیست لااقلش مشکوک است و مشکوک کافی است. سقوط اذان جهاتی دارد مثلا استعجال. در این جا استعجال حرج ما مسقط بوده است نگویید که چرا اقامه را اسقاط نکرده است جوابش این است که اقامه مهم است و جزء از نماز شده است. ممکن است استعجال و حرج مّا اذان را اسقاط بکند چون به اندازه اقامه اهمیت ندارد ولی مسقط اقامه نباشد.

و لکن این مطلب با ذهن عرفی ما سازگاری ندارد. مثل این که روش بر همین بوده است که وقتهایی که جمع میکردند اذان را برای دومی نمیگفتند و لو این که نافله را هم میخواندند اگر کسی از این سه روایت توانست به این نتیجه برسد در این سه روایت نافله بوده است سقوط اذان هم بوده است به این نتیجه برسد که نکته جمع است که فبها.

و اگر گفت نه از این روایات (مثل مرحوم حکیم) به دست نمیاید که نکته سقوط اذان جمع بوده است نه نکته اش یک جهت دیگری بوده است، یا مجمل است، اگر کسی اینها را گفت مجمل است، باید برگردد برای اثبات ادعایش به سابق.

که ما همیطور میگوییم. ما هم خیلی به این روایات دلمان گرم نیست پشتمان گرم نیست که با همین روایات بگوییم تطوع مضر نیست. نه انصافش این است که شبهه مّایی دارند. ولکن ما که میگوییم مضر نیست عمده ان چیزی که در ذهن ما است که تطوع مضر نیست نافله ان صلات را بخوانند مضر نیست این است که میگوییم عرفا جمع صدق میکند. جمع صدق میکند. بر خلاف اقای حکیم. خصوصا که جمع کثیرا ما از پیامبر صادر میشده است از ائمه ما صادر میشده است بگوییم پیامبر اکرم نافله را نمیخوانده است اونجا دیگه شبهه استعجال و اینها نیست. جمع بلا عله. فی السفر و الحضر. ببخشید بلا سفر و لا مطر. این که اقای حکیم میگوید خب ترک نافله کرده است پیغمبر، این بعید است نافله به این میزان اهمیت که در شب مظلمه باز هم خوانده است این را اقای حکیم هم قبول دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: اون که بعدش هست اون که بین صلاتین است اونها که قبل از صلات است بین صلات را که نمیرفتند در جایی که جمع میگویم.

ببینید پیامبر جمع میکردند بلا سفر و لامطر، اقای حکیم این را قبول دارد میگوید خب نافله را ترک میکردند میگوییم بابا در لیل مظلمه نافله میخواندند و این جا ترک کردند خیلی بعید است.

سوال:؟؟؟

جواب: جای نافله این جا است. جایی ندارد که بعد اعلام کرده باشند که بعد خواندند. امام صادق هم در مزدلفه در یک سالش نافله را خواند.

سوال:؟؟؟

جواب: بله، بعد از مغرب قبل از عشا بعدا میگویند باید به نیت رجا بیاوری. شاهدش همین روایت مظلمه است که با این که سخت بوده ولی نافله بوده است پس معلوم میشود که این نافله جایش این جا است که با این سختیها مردم ان را میخواندند.

عمده در ذهن ما همین است که روایات جمع که همه قبول دارند نبی بلا سفر و لا مطر همه قبول دارند این که ما بگوییم پیامبر جمع میکرده بلا سفر و لا مطر و نافله را نمیخوانده است این بعید است این بعید سبب میشود که ما این استظهار که میگوید جمع برسیم که جمع با خواندن نافله مختصر، منافاتی ندارد. پیامبر اکرم که در لیله مظلمه نافله را میخوانده است بگوییم در جاهای دیگری که سفر نبوده است مطر نبوده است ترک میکرده خیلی بعید است. این منبه این است که جمع صدق میکند با خواندن نافله.

الان متعارف هم همین است نماز ظهر را میخوانم نافله را میخوانم بعد به اقامه نماز عصر را میخوانند سیره متشرعه بر همین است. بعضی جاها میبینیم که در اذان را تکرار میکنند در جایی که سخنرانی باشد. ولی سیره متشرعه بر همین است که در جایی که جمع باشد اذان را برای نماز دوم نمیگویند. هذا تمام الکلام

سوال:؟؟؟

جواب: نه بعضی که میخوانند همان بعض بخوانند کافی است امام میخوانند لااقل نافله مغرب را که میخواند غفیله را میخواند. این چه امام است که نافله مغرب را نمیخوانند. لااقل یکیش کافی است. اون که نافله نمیخوانند بعدش هم اذان نمیگویند استشهاد نمیکنیم اونجا که میخوانند.

سوال:؟؟؟؟

جواب: جواب دادیم اقای خویی جواب داد که لا تصل بینهما یعنی مشروعیت ندارد نه اینکه لا صلی بینهما. نماز نخوان چون اینجا افضل این است که بعدش بخوانی.

سوال:؟؟؟

جواب: بله دیگه. اشکالی ندارد. میگوید حمل بر این کردیم که یعنی نماز نافله بعد بخوانیم نه این که الان نخوان چون جمع به هم میخورد.

سوال:؟؟؟؟؟

جواب: نه دیگه یادتان رفته است. اقای حکیم روایات جمع را این جور معنا کرد گفت دلالت دارد بر این که حضرت، عصر را با ظهر میخوانده و عشا را با مغرب و نافله را ترک میکرده است. بابا اگر قبول بکند که هم جمع بوده است هم نافله پس معلوم میشود…

سوال: این جا این جور جواب میدهد میگوید اذان ساقط است به خاطر علت دیگری است.

جواب: ما اصلا یک چیز دیگری گفتیم. ما میگوییم که جمع را معنا میکنیم به این معنا جمع کرده است در مقابل تفریق سنی ها است اصلا اونها را دارد رد میکند اونها میگویند در سفر جمع است در مرض جمع است. روایات ما میگوید جمع نبی لا فی سفر و لا فی عله… رد انها میکند اقای حکیم هم قبول دارد که جمع کرده است باذان و اقامتین. ولی میگوید قاعده کلیه استفاده نمیشود. حضرت مستحب را ترک کرده است.

جمع را چه میگوید. استظهار میکند جمع یعنی نافله نخوانده است. میگوید ظاهر از عنوان جمع که نافله نخوانده است خب چطور میشود که پیامبر نافله نخواند؟ میگوید همان طور که اذان نافله بوده است ترک کرده است خود نافله را هم ترک کرده است پیامبر در موارد جمع هم اذانی که مستحب است ترک کرده است و هم نوافل را ترک کرده است. اینست که هر دو بعید است.

سوال:؟؟؟

جواب: مهم فصل طویل است. فصل طویل نباشد اشکالی ندارد. (حتی اگر برقصد) اذان لازم نیست. تا جمع صدق بکند اذان لازم نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: جمع صدق میکند. حالا یک دستی تکان داده است مثل این که فورا تجدید وضو کرده است.

مساله بعدی که مساله مهمی است مرحوم سید میفرماید: و الأقوى أن السقوط في الموارد المذكورة رخصة لا عزيمة و إن كان الأحوط الترك خصوصا في الثلاثة الأولى‌.

سقوط اذان در این موارد رخصت است یا عزیمت. معنای عزیمت و رخصت روشن است. عزیمت است یعنی مشروعیت ندارد عزم بر این است که گفته نشود. رخصت است یعنی میتوانی نگویی و میتوانی بگویی.

خب ما مقتضای قاعده عند الشک را بحث کنیم مثل در باب اصول گاهی بحث میکنند چون ما یک دلیل محکمی نداریم که مشروع هست اذان در این موارد منتها امتنانا گفته اند یا غیر امتنان سیاتی گفته اند ساقط است یا اصلا مشروع نیست. اگر بیاوری باید رجائی بیاوری ما اگر شک کردیم که ایا رخصت است یا عزیمت مقتضای قاعده عند الشک چیست؟ مرحوم صاحب جواهر فرموده است اگر شک کردی که مشروع است یا نه اصل عدم مشروعیت است همان عزیمت است عزیمت مطابق اصل است ما نیاز به دلیل نداریم برای عزیمت. شک داری رخصت است یا عزیمت اصل عدم مشروعیت است یک زمانی که این اذان تشریع نشده بود وقتی که نماز تشریع نشده بود. بعد که نماز به این کیفیت تشریع شد شک میکنیم که برای نماز دوم اذان تشریع شد یا نه، اصل عدم مشروعیت است.

سوال:؟؟؟

جواب: وجوب که قطعا ندارد. رخصت است یا عزیمت است معنایش کردیم دیگه. رخصت است یعنی رجحانش مشروعیتش باقی است. عزیمت است یعنی مشروع نیست حالا اون را بیان خواهیم کرد که رخصت به چه بیانی یعنی مشروعیتش باقی است.

ما اگر شک کنیم که ایا رخصت است یا عزیمت است ادله قاصر شد مقتضای اصل چیست؟ مرحوم صاحب جواهر گفته است اصل عدم مشروعیت است. معروف همین است. هر چه که شک کنیم مشروع است یا نه اصل عدم مشروعیت است.

مرحوم اقای حکیم گفته است در محل کلام اگر شک کردیم اصل مشروعیت است. به چه بیان؟ ایشان فرموده است ما یک اطلاقاتی داریم که میگوید لا صلاة الا باذان و اقامه. میگوید اذان را باید بیاوری. یک مخصصی داریم در همین مواردی که قبول کردیم یک مخصصی داریم که میگوید اذان مستحب نیست مرحوم اقای حکیم قبول دارد که این موارد مخصص اون اطلاقات است. امر استحبابی را از دست ما گرفته است. و لکن شک داریم شاید هنوز رجحان داشته باشد ملاک داشته باشد محبوب مولا باشد. فرموده است که ما میتوانیم تمسک کنیم به اطلاقات و ادعا کنیم که این اذانی که امر ندارد تاکید میکنم امر ندارد این موارد استثنا، امرِ اذان ندارد میتوانیم بگوییم که هنوز رجحان دارد مطلوب شارع هست مستحب نیست ولی مطلوب است به چه بیان؟

گفته است اون اطلاقات ما دو تا دلالت دارد یک دلالت مطابقی یک دلالت التزامی. دلالت مطابقیش میگوید اذان مستحب است هر نمازی. که ان دلالت مطابقی در این موارد از حجیت افتاده است. الا اذان یوم جمعه الا اذان نماز دوم عرفه و مشعر و هکذا. ولی یک دلالت دومی هم دارد و ان این است که میگوید و هر اذانی ملاک دارد محبوب من است استحباب بالمطابقه دلالت دارد بر ملاک بالالتزام. این معروف است دیگه. خطابات دلالت دارند بر حکم شرعی بالمطابقه بر حب و ملاکات و مبادی بالالتزام. ایشان فرموده است این موارد سقوط استحباب، استحباب را قطعا برده است شک داریم که ایا اون رجحان هم را برده است؟ اطلاقات اولیه میگوید این رجحان هست مخصص منفصل است نمیدانیم رجحان را برده است یا نه تمسک به اطلاقات میکنیم و میگوییم رجحان باقی است.

اصلا ایشان معنا میکند که اذان رخصت است یعنی این. خود این یک گیری است رخصت است یعنی چی؟ اذان که مستحب است اصل رخصت هست دیگه. معنا کرده است که اذان رخصت است یعنی ملاک دارد امر ندارد. شما میتوانید به قصد ملاک بیاوری مشروع است حرام نیست تشریع نیست. مرحوم اقای حکیم میفرماید در هر جا شک کردی که این فعل رخصت است یا عزیمت اگر دلیلی بر عزیمت نداشتی مقتضای اطلاقات این است که رخصت است و ملاک و رجحان دارد این مشروع است. مشروعیت تنها به امر نیست که به ملاک هم هست دیگه.

سوال:؟؟؟

جواب: بله اینها مبنایشان همین است.

ولکن این فرمایش ایشان مبتنی بر یک مبنای اصولی است و ان این است اذا سقط دلالت مطابقی عن الحجیه ایا دلالت التزامی هم از حجیت ساقط میشود یا نه؟ مرحوم اخوند گفت ساقط نمیشود. مرحوم اخوند گفت متعارضان نفی ثالث میکنند بالالتزام و لو این که مدلول مطابقی حجیت ندارد. اینها را اشاره کرده است اقای حکیم. بر این مبنا که تبعیت را انکار بکنیم فرمایش مرحوم اقای حکیم له وجه. میگوییم خطابات اولیه دو تا دلالت دارند یک دلالت مطابقی اون ساقط شده است به موارد سقوط به ادله سقوط. یک مدلول التزامی شک داریم اون مدلول التزامی ساقط شده است یا نه؟ چون شک داریم شاید این اذان مشروع باشد امر ندارد تمسک میکنیم به مدلول التزامی میگوییم رجحان و ملاک دارد پس سقوط فی کل ما شککت انه رخصة او عزیمه فالسقوط رخصه. بر این مبنا یک صورتی دارد.

ولی این مبنا را بعضی قبول ندارند میگویند دلالت التزامی کما هو تابع للدلاله مطابقی وجودا، (وجودا همه میگویند چون دلالت التزامی عبارت است از دلالت لفظ بر لازم معنا پس باید اول بر خود معنا دلالت بکند این واضح است) میگویند کما ان الدلاله الالتزامیه فرع المطابقیة وجودا کذلک فرع دلاله المطابقیه حجیتاً و سقوطا. اگر اون هم ساقط شد از حجیت این هم ساقط میشود. این یک اشکال.

اگر ان مبنا را هم قبول بکنیم باز یک اشکال صغروی در این جا بعید نیست. این که مرحوم اقای حکیم قبلش هم نائینی اینها ادعایشان این است، میگویند خطاب همان طور که بر ثبوت حکم دلالت دارد بالمطابقه دلالت دارد بر ثبوت ملاک بالالتزام. این هم جای مناقشه دارد واقعا ما از خطابات، ملاکات را هم میفهمیم. معلوم نیست این. دلالت التزامی دارد اقیموا الصلاة که نماز هم ملاک دارد دلالت التزامی عرفی. عرف دو معنا میفهمد این هم جای مناقشه دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: این اشکال صغروی است. در مقام. بحث صغروی است.

دو حرف است اولا خطابات، دلالت التزامی بر وجود ملاک ندارند. اینها بحثهای طلبگی است، علمایی است، ان الاحکام تابعه للملاکات بحثهای عقلی و کلامی است نه عرفی. ایا عرفا خطابات دلالت بر ملاکات دارد یا نه جای مناقشه دارد. بر فرض که دلالت بر ملاکات داشته باشد التزاما، آن کبری، که اگر دلالت مطابقیه از حجیت ساقط شد دلالت التزامیه بر حجیت خودش باقی است یانه؟ این هم جای مناقشه دارد لذا صحت فرمایش مرحوم اقای حکیم موقوف بردو امر است هم قبول صغری و هم قبول کبری که هر دو محل مناقشه هستند.

ما اگر شک کردیم که عزیمت است یا رخصت ما این جور میگوییم اگر ان دلیل منفصل ما گفت این اذان امر ندارد که مفروض کلام ایشان است اگر گفت امر ندارد این مقید اطلاقات میشود این میشود بلا امر بعد شک میکنیم مشروع است یانه اصل عدم مشروعیت است. فرق ما این جور شد دیگه، اگری است. اگر اذان امرش ساقط شد در این مواردی که میگوییم که فرض کلام ایشان است، شک کردیم در مشروعیت ام لا میگوییم امر ساقط شد این که امر ساقط شد تخصیص میزند لا صلاة الا باذان و اقامه الا در این جا امر ندارد. وقتی که مخصص ان شد ما همان طور که دال بر امر نداریم دال بر ملاک هم نداریم بعد شک میکنیم ایا این اذان در این جا تشریع شده است اصل عدم مشروعیت است. فرمایش صاحب جواهر که فرموده است اصل عدم مشروعیت است در جایی که امر ساقط است فرمایش درستی است. خب بگذریم. این قاعده در ذهنتان باشد اصل عدم مشروعیت است در جایی که امر نداشته باشد.

حالا بحثمان در این است که در این مواردی که ما بحث کردیم که گفتیم باقامة ایا اینها دلالت دارد که این امر ندارد یا دلالت ندارد. اگر اینها دلالت داشت که امر ندارد میگوییم این عزیمت است اگر دلالت نداشت نمیگفت امر ندارد، میگفت امر اکید ندارد، اونجا ما میگوییم که رخصت است ما رخصت را منحصر نمیدانیم به ان که مرحوم اقای حکیم بیان کرده است اون یک معنای رخصت است که نتیجه هم عند الشک عزیمت است. یک معنای رخصت هم این است که هر چند امر استحبابی است و استحبابی یعنی رخصت ولی رخصت داریم تا رخصت. همین که ضعیف هم باشد اکید نباشد صحیح است که بگوییم رخص الشارع در ترک مستحب با اینکه اول هم رخص. خودش گفته است مستحب است.

مثلا اذان مستحب است رخص در ترکش اشکالی هم ندارد بگوید برای زنها رخصنا که ترکش کنند. رخصنا به همین معنا یعنی اون استحباب اکید را از دوششان برداشتم. این هم رخص صدق میکند که ظاهر این است که فرمایش مرحوم سید که بحث میکند سقوط اذان در این جا رخصت است یا عزیمت است مقصودش از رخصت این معنا است نه معنای اقای حکیم.رخصت داده است یعنی امر اکید را برداشته و اصل امر باقی است.

امر اکید را برداشته است ولی  اصل امر باقی است در مقابل عزیمت که اصل امر را برداشته است یانه؟ اگر اصل امر را برداشته است مشروعیت ندارد و الا اگر اصلش باقی است این معنای رخصت است. اون فرمایشات اقای حکیم افکار اصولی و اغا ضیائی و به فقه ربطی ندارد. ایا اذان در حق این پنج مورد امر اکید ندارد میشود رخصت، بیاوری باز هم امر دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: معنایش همین است. چون استحباب اذان خیلی اکید است سفارش شده است جا دارد این عنوان جا دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: همین را گفتیم. رخصت یک اشکال است این رخصت با امر استحباب رخصت است یعنی چه. اذان هم باشد رخصت است. ما تلاش میکنیم این را حل کنیم. هر چند که امر استحبابی رخصت است ولی اگر مرتبه شدید را بردارد تعبیر رخصت صحیح است.

حالا ما به روایات که نگاه بکنیم فرق ما با اقای حکیم این است ایشان میگوید به روایات نگاه کنیم میگوید امر ندارد و این ملازمه ندارد که ملاک داشته باشد ما میگوییم به روایات نگاه کنیم ببینم روایات اصل امر را برداشته است و یا این که تاکدش را برداشته است، ما دنبال این هستیم. کسانی که میگویند رخصت است میگویند اصل امر باقی است تاکدش را برداشته است چرا برداشته است تاکد را؟ اقای خویی گفت برای مصلحت اهمی. مصلحت تسهیل اقتضا کرده است که تاکدش را بردارد مثلا.

باید برگردیم به روایات و دنبال این مساله باشیم که ایا اصل امر را برداشت که اگر اصل امر را برداشت ما میگوییم مشروع نیست حرف اقای حکیم قبول نداریم یا این که تاکدش را برداشته است.

خب برمیگردیم به این موارد خمسه و تک تک حساب میکنیم. اولیش نماز که جمع میخواندند در روز جمعه. خب این دلیل محکمی نداشت فقط ان قاعده کلیه است که ان قاعده کلیه را اخر بحث میکنیم.

مرحوم اقای حکیم فرموده است که اون دلیلش اجماع است اجماع قدر متیقنش این است که اصل امر را برمیدارد ملاک باقی مانده است همان مبنایش را تطبیق کرده است.

ما میگوییم اجماع در ان جا فایده ندارد ان روایت اذان ثالث هم بدعت است اگر اون دلیل تمام بود اصل امر را برمیداشت چون گفت بدعت است منتها ان حرف ناتمام بود. ما در فرض اول به عنوان خاص عصر یوم الجمعه که جمع بکند با ظهر به این عنوان خاص ما دلیل نداریم. غایتش اجماع است کسی بگوید (که ان هم اقای خویی گفت اجماع ناتمام است شهرت است) غایتش اجماع است اجماع هم دلیل لبی است قدر متیقن از اجماع رخصت است. اونی که یقین داریم از اجماع این است که تاکد مرتفع شده است اما اصل امر مرتفع شده است یا نه، نه. اصل امر لا صلاة الا باذان و اقامة میگفت امر اکید دارد. اجماع دلیل لبی است فقط لفظ ندارد که بیاید امر را از ما بگیرد نهایتش تاکد را از ما میگیرد اصل امر به حال خودش باقی است. میگوییم در فرض اول دلیل ما بدعةٌ باشد اصل امر ساقط است عزیمت است که ناتمام است دلیل ما اجماع باشد قدر متیقنش این است که تاکد ندارد و فرمایش سید که فرموده است در فرض اول رخصت است تمام است.

سوال:؟؟؟

جواب: اون که ضعیف السند است میخواستیم یاداوری کنیم ان را. ان را رها کنید.

روش بحث این است که بعد از این که فهمیدیم ما دنبال چه چیزی هستیم رخصت عزیمت حالا باید دنبال کنیم که چطور است رخصت است یا عزیمت. تتمه کلام روز شنبه ان شا الله.