فقه ـ جلسه ۰۸۴ـ ۱۴۰۱/۱۱/۸

خارج فقه             جلسه 84              تاریخ 8/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در این است که سقوط در این موارد سقوط اذان در این موارد خمسه رخصت است یا عزیمت؟ ما از جهت مقدمه این بحث را مطرح کردیم که عند الشک فی الرخصه و العزیمه مقتضای اصل رخصت است یا عزیمت؟ و عرض کردیم مرحوم اقای حکیم در ان فرضی که امر به خاص ساقط است. تاکید میکنیم مفروض این است که این فعل امر ندارد شک داریم که رخصت است یا عزیمت مرحوم اقای حکیم فرمود که مقتضای اطلاقات رخصت است خلافا لصاحب الجواهر که گفت اطلاقات ندارد اصل عدم مشروعیت است. این جا را گفته بودیم. بیانش را ذکر کردیم جوابش را هم ذکر کردیم. این کلمه را اضافه میکنیم شاید مرحوم سید هم که فرموده است در این موارد خمسه رخصت است شاید در ذهنش همین فرمایش مرحوم اقای حکیم بوده است. چون مرحوم سید اولش فرمود یسقط اذان اذان ساقط میشود یعنی امر ندارد ظاهرش این است. ساقط میشود اذان یعنی امر ندارد خب اگر امر ندارد چطور میگویید رخصت است. به ذهن میزند که مرحوم سید هم میخواهد بگوید با این که امر ندارد ولی محبوب هست راجح هست معنای رخصت یعنی این. امر ساقط محبوبیت به حال خودش باقی است. حالا به چه بیان؟ ما نمیدانیم. ولی ظاهر کلام مرحوم سید این است که اذان در این موارد امر ندارد ولی محبوبیت دارد و این معنای رخصت در کلام سید است. بر خلاف ان که در بحث بعدی میاید در باب عدم تاکد اذان در قضا در ان جا نمیگوید امر ساقط است میگوید امرش هست تاکد ندارد در انجا این جور تعبیر میکند در مساله بعد میگوید اذان برای نماز قضا برای نماز دوم و سوم تاکد ندارد نمیگوید رخصت است نمیگوید ساقط است. جزء ساقطها نیاورده است در ان جا اصل امر را قبول دارد ولی میگوید امرش تاکید ندارد ولی در این  خمسه که جدا کرده است از ان میگوید امرش ساقط است این هم یک مویدی است که مرحوم سید در این مواضع خمسه امر به اذان را ساقط میداند و رخصت این جور معنا میکند میگوید امر ندارد ولی محبوب هست. این یک بیان.

بیان دیگری وجود دارد که اگر شک کردیم مقتضای اصل چیست و ان بیان این است که این که رخصت است معنایش این است که امرش هست ولی تاکد ندارد. رخصت یعنی این. اذان در این جا ها ترکش کن ترکش رخصت است یعنی ان اهمیت اذان در جاهای دیگری را ندارد. اشکالی ندارد مستحبات را بگوید ترخیص دادیم خصوصا مستحب اکید. مستحب اکید را میگوید اجازه دادم این جا خیلی مهم نیست همان تاکدی که سید در مساله بعدی گفته است یک معنای رخصت هم این است. اذان در این مواضع خمسه رخصت است یا عزیمت یعنی ایا اصل امرش ساقط است که بشود عزیمت و بشود نامشروع یا نه تاکد امرش ساقط است یا رخصت. حالا این جا اگر شک کردیم تکلیف چیست؟ در این جا ما فرمایش اقای حکیم را قبول داریم. اطلاقات میگوید امر هست لا صلاة الا باذان اینجا هم میگوید امر هست منتها اگر دلیلی امد که شما مجاز به ترکش هستید و شک داریم که ایا تاکد را برمیدارد یا اصل امر را قدر متیقنش این است که تاکید را برمیدارد و اصل امر باقی است. شک کردیم رخصت است یا عزیمت به این معنا که ایا این جا اصل امر رفته است یا تاکدش. تاکدش قدر متیقن است که رفته است اصل امر اطلاقات به حال خودش باقی است و میگوید رخصت است.

کما این که احتمال سومی در رخصت هست که واضح تر است و ان احتمال سوم در کلمات مرحوم اقای خویی است. معنای رخصت است نه که یعنی امر ندارد و نه این که امرش تاکد ندارد نه همان امر ثابت به حال خودش باقی است منتها این جا یک مزاحم اقوایی پیدا کرده است. امر به اذان به همان درجه ای از مصلحت باقی است مرحوم اقای خویی در بعضی کلماتش در ان روایت جمع میگوید که انها میگویند که مصلحت تسهیل یک مصلحت اقوایی در کار است و الا امر اذانی به حال خودش باقی است به همان مرتبه خودش. اگر نماز شب مزاحمت پیدا کرد مثلا با قران خواندن شما گفتید قران را ترک کن معنایش این نیست که امر به قران این جا ساقط است یا امر به قرائت قران این جا تاکدش رفت. نه، یعنی اون اقوی است و اقوا را اخذ کن. این هم یک معنای رخصت است که اگر شک کردیم ایا اینجا رخصت است یا عزیمت یعنی شک داریم که مصلحت تسهیلی مزاحمی دارد یا ندارد این اثری ندارد چون معلوم است که دیگه این امرش به حال خودش باقی است شما میتوانی این را بیاوری رخصت بودنش واضح است فرض کردی امرش باقی است گیری نداری شاید بعضی از جاها اقای خویی گفته است این از محل بحث خارج است راست میگوید بحثی ندارد.

خب اصل در این که رخصت است عزیمت است سه معنا پیدا کرد این رخصت مقتضای اصل را هم بیان کردیم حالا باید ببینیم که مقتضای عند شک است در جایی که گیری داریم حالا مورد مورد را حساب کنیم که ایا در کل مورد دلیلی بر سقوط امر بر سقوط اصل رجحانش داریم یا نداریم این است که در این جا مرحوم اقای خویی پراکنده تکلیف اینها را بیان کرد در جای خودش بحث میکرد مرحوم اقای حکیم بهتر بحث کرده است اما الاول و اما الثانی مورد به مورد بحث کرده است اقای حکیم دنبال این است که قرینه ای داریم که بگوید رجحان ندارد تا بگوییم عزیمت است دنبال این است ما دنبال این هستیم که ایا قرینه ای داریم که این امر ندارد که بشود عزیمت. همین امر نداشت میشود عزیمت. ما رو این داریم حرکت میکنیم که ایا امر دارد یا ندارد ما عزیمت و رخصت بودن را دائر مدارد امر داشتن و نداشتن میدانیم اقای حکیم میگوید امر ندارد مفروغ گرفته است این موارد خمسه امر ندارد دنبال قرینه میگردد که رجحان ندارد یا نه تک تک بحث کرده است ما هم طبق ایشان بحث میکنیم.

مورد اول

نماز عصر در روز جمعه عند الجمع. اقای حکیم فرموده است اگر دلیل اجماع بود اجماع غایتش اصل امر را میگوید نیست اطلاقات میگوید رخصت است. میگوید راجح است. و اگر دلیل ما ان بدعت بود ان روایت بدعة بود بدعت معنا ندارد رجحان باشد میشود عزیمت است و چون روایت را میگوید دلالتش را قبول نداشتیم عمده همان اجماع قولی و عملی سیره بود. غایت اجماع قول و سیره این بود که امر ندارد. خب مقتضای اطلاقات این است که رجحان دارد پس در اولی میگوییم سقوط اذان رخصت است. به این معنا یعنی رجحان به حال خودش باقی است به حکم اطلاقات اولیه. ایشان این جور مشی باید بکند و همین طور هم مشی کرده است اگر ملاحظه کرده باشید.

خب ما میخواهیم ببینیم رخصت است یا عزیمت است باید ببینیم که امر دارد یا ندارد. فرض اول امر دارد یا نه؟ ما مثل ایشان صحبت میکنیم در نتیجه. میگوییم اگر دلیل ما اجماع است ما که دلیل نداشتیم علی تقدیر است. اگر دلیل ما اجماع است دلیل ما سیره است اجماع و سیره لبی است قدر متیقنش این است که اذان تاکد ندارد در این جا. شک داریم که امر را هم از بین برده است یا نه. اطلاقات میگوید امر دارد. اگر دلیل ما اجماع و سیره بود قدر متیقنش تاکدش رفته است اصلش باقی مانده است پس رخصت است و اگر دلیل ما بدعت بود نه با امر سازگاری ندارد بدعت اصل امر را از بین میبرد میشود عزیمت است. این مورد اول تکلیفش روشن است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: کدام یک؟ نه تاکد ندارد ثواب دارد. حالا بر نگردید به معنا رخصت و عزیمت حالا بگذارید طبق معنایی که کردیم بر این موارد تطبیق بکنیم.

مورد دوم وسوم

تقریبا همه یا نزدیک به همه در مورد دوم و سوم میگویند عزیمت است نکته ان استظهار از روایت است. ظاهر روایت این است که حضرت فرمود سنت این است. ترک اذان را سنت قرار داده است باذان و اقامتین گفته است سنت معنایش این است که اگر اذان بگویی سنت نیست. معنا ندارد امر داشته باشد. اقای حکیم میگوید معنا ندارد رجحان داشته باشد. باب 36 این جور بود قال السنه یوم العرفه ان یوذن و یقیم للظهر ثم یصلی ثم یقوم فقیم اقامه بگوید میگوید بغیر اذان. تاکید میکند بغیر اذان. هم صدر و هم ذیلش که میگوید فیقیم للعصر بغیر اذان این نفی مشروعیت است. و کذالک فی المغرب و العشا اقای حکیم میفرماید این لسان رجحان را مبیرد ما میگوییم این لسان امر را میبرد علی ای حال اذان در عرفه و مشعر سقوطش عزیمت است نه رخصت. این که مرحوم در همه فرموده است رخصت است درست نیست باید لسان دلیل را نگاه کنیم.

مورد سوم

در مستحاضه فرموده بودند دلیلی در مستحاضه نداریم در مسلوس داریم در مستحاضه ما روایتی نداریم ولکن ما عرض کردیم میشود ما کلام صاحب جواهر را توجیه کردیم که گفته است از روایات استحاضه بعد هم دیدیم بعضی دیگری هم تایید کردند همین کلام صاحب جواهر را که از روایات مستحاضه این روایات شبیه روایات مسلوس است منتها در روایات مستحاضه اذان را از اول نیاورده است. گفته است توخر ان صلات و …. تصریح نکرده است باذان و اقامة ولی اهنگش همین است که اذان نگوید اقامه هم نگوید اصلا.

سوال:؟؟؟

جواب: چهارم دیگه رسیدم. چهارم مستحاضه است. عرفه و مزدلفه هر دو یکی بود. گفت و کذلک مزدلفه.

ما گفتیم نه ان هم اهنگش، نگفته است باذان و اقامة ظاهرش این است که انجا هم اذان از نماز دوم ساقط است جمع میکند اذان ندارد حالا بفهمیم اقامه ندارد یا نه مهم نیست اذان را میگوید ندارد. خب ایا این جا رخصت است یا عزیمت است چهارم و پنجم که در مسلوس است که یک وضو بگیرید و نماز بخواند باذان و اقامتین به ذهن اقرب به ذهن این است که اینجا عزیمت است. این که میگوید که اذان نگوید این یک نکته اضافی در این جا هست. ان کلمه السنه و اینها نیست ولی کلمه اضافه ای هست که به ذهن میزند که این اذان گفتن یک وقت اضافه ای را میطلبد برای ان طهارت مشکل ایجاد میکند. شارع مقدس در حق مسلوس فرموده است میخواهی با یک وضو نماز بخوانی این جور نماز بخوان جمع کن که خصیصه جمع همین است که اذان ندارد ولی برای ان نکته میگوید جمع بکن. برای ان نکته که ناقضیت تقطر بول کمتر باشد در حال صلات. این نمازی که میخوانی با حدث کمتری باشد به ذهن این میزند.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا دیگه شارع مقدس در زنها چون خیلی مهم نبوده است گفته است اقامه هم ساقط است در این جا چون اقامه مهم بوده است از اقامه رفع ید نکرده است. اقامه جزء نماز بوده است. در مردها ملاکش قوی بوده است رفع ید نکرده است.

ما حرفمان این است هم به مستحاضه میگوید جمع کن عمود کلام جمع است یوخر ….. جمع کن که خصیصه جمع این است که اذان ندارد دومی این خصیصه جمع است این قاعده کلی است. چرا میگوید جمع کن تا به این خصیصه برسیم نکته اش جمع کن با این اثر این است که کمتر مبتلا به ناقض بشود و این به ذهن میزند که میخواهد بگوید مشروعیت ندارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: همان ها هم میگوید جمع کن. اگر با یک وضو است باید تند تند بخوانند. اگر تعقیب مخصتری اگر بگوییم اشکالی ندارد از این باب است که ملحق به نماز شده است.

سوال:؟؟؟

جواب: مهمش این است که چون اقامه میگوید مقداری اقامه ملاک اذان را تعمیم میکند شارع مقدس از اذان، احتمال اینها کافی است برای استظهار ما لذا در مستحاضه در مسلوس هم ما در ذهنمان این است که عزیمت است مثل عرفه و مشعر.

بقی الکلام در مطلق الجمع

در مطلق الجمع چه میگویید؟ ما مطلق الجمع را قبول کردیم گفتیم مطلق الجمع ظاهر روایات است که پیامبر بین ظهر و عصر جمع کرد بلا سفر و لا مطر…. بین مغرب عشا جمع کرد اگر کسی جمع را قبول کرد چه باید کرد. اقای حکیم چون جمع را قبول نکرد بحث نکرده است اقای خویی هم هکذا. سید هم ظاهرش این است که جمع را قبول نکرده است بحث نکرده است پنج تا را اورده است و گفته است رخصت است. حالا اگر جمع را قبول کردیم اهنگ ان ایا رخصت است یا عزیمت است یا شک داریم؟ در ذهن ما این است که حالا نگاه کنید دیگران هم گفته اند در موارد جمع عزیمت است. اصلا کل موارد را میگوییم عزیمت است ان روز جمعه از باب اجماع صحبت میکردیم ولی از این ناحیه قاعده کلیه روز جمعه هم ما میگفتیم عزیمت است.

سوال:؟؟؟

جواب: رجاء اشکالی ندارد.

این که حضرت چندین روایت از جدشان نقل میکند که جمع جد ما بین ظهر و العصر باذان و اقامتین این هم متکرر بوده است به ذهن میزند که این خصیصه جمع این است که اذان ندارد نه که اذانش تاکد ندارد. اذان ندارد. این که پیامبر اکرم، این مهم است در کلام امام صادق علیه السلام پیامبر جمع بین ظهر و عصر باذان و اقامتین به ذهن میزند که یعنی اصلا اذان ندارد نه از باب این که ثواب کم بوده است مصلحت اهم بوده و تخفیفا. نه ما میگوییم این که در جمع توسعه است که بحث نداریم ولی جمع که کرد شرع این است میگوید جمع کردی نماز دوم اذان ندارد ما در ذهنمان این است که این هم که در عرفات میگوید سنت این است اینها منبه است این حکم عرفات و مشعر نیست این هم حکم جمع است در خود روایات عرفه و مزدلفه عنوان جمع امده است جمع کرده است امده است این نکته اش میخواهد به همان کلی اشاره کند نه این که در سائر موارد جمع رخصت میاورد در مشعر و عرفه عزیمت میاورد این هم یک چیز بعیدی است اینها موید است. ما در ذهنمان این است که رسول الله جمع فهم عرفی ما این است جمع بین ظهر میخواهد شریعت را بیان کند شریعت این است جمع بین الظهر و العصر لا سفر و لا مطر باذان و اقامتین یعنی تشریعش این است شریعت را دارد بیان میکند یک اذان و دو اقامه.

سوال:؟؟؟

جواب: ان هم همین طور است فرقی ندارد.

ما هر چه فکر میکنیم بیشتر به این نتیجه میرسیم که عرفه و مزدلفه خصوصیت ندارد انجا هم عنوان جمع را اورده است میگوید سنت این است بلااذان از باب مصداق ان کلیه است و ان کلیه را هم که میگوید جمع رسول الله باذان و اقامتین یعنی شریعت این است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: فی جمیع الصلوات افضل میشود عام. قطعا این جا دیگه اذان افضل نیست این که دیگه شکی نداریم میخواهیم درست بکنیم امر ضعیفی دارد یا رجحانی دارد و الا اصل ان تخصیص خورده است.

سوال:؟؟؟

جواب: تسهیل برای جمع است. اصلا هیچ کس نگفته است  این جا اذان افضل است در این موارد جمع فوقش میگویند ان هم جایز است اقای حکیم میگوید امرش ساقط است و اقای خویی میگوید یکی دیگری مصلحت اقوی دارد ان افضل است بعضی دیگری مثل اقای بروجردی میگوید تاکد ضعیف است. جیمع الصلوات افضل است منظورش این است که مغرب و عشا هم کدام بگویی نه این که در هر حالی بگوییم اطلاق است و تخصیص خورده است.

در ذهن ما این است که همه جا عزیمت است هر کجا گفته است اذان ندارد شریعت این است که اذان ندارد. یک روایت هست که این روایت را ما قبلا سندش را گفتیم سندش را گفتیم لا باس به. زریق صاحب کتاب بوده است جماعتی کتابش را نقل کرده اند و اجلا هم ازش بعضی از اجلا هم ازش روایت دارد فی الجمله کثرت روایت دارد صاحب کتاب است گفتیم لا باس به. فقط میماند این روایت زریق در این روایت هست که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم در روز جمعه شش رکعت نافله خواندند که مستحب است اول روز بعد که دوباره نزدیک زوال میشود شش رکعت دوم. بعد اذان گفتند قبل از وقت دو رکعت نماز خواندند شد مطابق زوال زال الشمس. بعد اقامه گفتند و نماز ظهر را خواندند. ثم چهار رکعت نافله عصر خواندند بعد فاذن. دوباره اذان گفتند دو رکعت نماز خواندند بعد اقامه گفتند و نماز عصر را خواندند. خب ما هم که گفتیم فصل به اقامه مضر نیست این از مصادیق جمع بین ظهر و عصر است با این که از مصادیق جمع است حضرت برای نماز دوم اذان گفتند این با عزیمت نمیسازد مشروع نباشد چطور پیامبر صاحب شریعت اذان میگوید در حالی که تو میگویی مشروع نیست. فقط اونی که در مقام است روایتی است که لا باس به سندش.

و لکن این هم مضر به ان بحث ما نیست پیامبر اکرم جمع بین الظهر و العصر باذان و اقامتین یعنی اذان ندارد عصر. اما این روایت خب این روایت را هم به ان ملتزم میشویم. میگوییم اگر اذان یک نماز قبل از وقتش بود که مورد روایت است قبل از زوال اذان ظهر را حضرت گفته اند اگر اذان ما که میگوییم هر کس جمع بکند نماز دوم اذان ندارد به شرط این است که برای نماز اول در وقتش اذان گفته باشد اصلا ما جایی میگوییم که اذان گفته باشد در وقتش. اما اگر اذان نگفته است میگوییم ساقط نیست باذان واقامة ساقط است اگر اذان نباشد اطلاقات میگوید. یا اذان گفته باشد ولی قبل از وقت باشد این روایت میگوید در خصوص روز جمعه مشروع است. اذان باید مقارن وقت باشد گذشت. گفت اذان ابن ام مکتوم به درد نمیخورد انما السنه الصلاة حین طلع الفجر ان هم تخصیص خورده است میشود قُبیل زوال اذان صلات نه اذان اعلام میشود گفت. میگوییم که هر کس جمع بکند بین صلاتین فی وقت مشترک ادائیین اذان برای نماز دومش مشروع نیست مگر برای نماز اول اذان در وقت نگفته باشد. حالا هیچ اذان نگفته باشد یا اذان را قبل از وقت گفته باشد که روایت زریق است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه میگوییم فقط. مطلقات میگفت سنت در اذان مقارن طلوع فجر است سنت ان است این جا چون روایت را گفتیم سندش لا باس به میگوییم الا در روز جمعه است. این هم سنت است این هم اشکالی ندارد و لکن اذان دوم ساقط نمیشود لذا روایت زریق هم نه در ان بحث قبلی که نافله مضر به جمع است مضر به بحث ما نیست میگوییم نه بابا انجا که حضرت اذان گفته اند نه از این باب که جمع صدق نمیکرده است بلکه از این باب بوده است که اذان قبلی به این نمیخورده است اذان قبل مال وقت مشترک است مساعد اعتبار است اذان را در وقت مشترک میگوییم برای هر دو حساب میشود.

سوال:؟؟؟؟

جواب: در وقت؟ کدام؟ ظهر و عصر وقتی میگوید جمع بین ظهر و عصر باذان و اقامه معنایش این است یعنی وقت ظهر و عصر رسیده است جمع معنا ندارد که وقت نشده است شروع به نماز بکند. جمع بین ظهر و عصر باذان اقامتین برای وقتی است که اذان در وقت مشترک است.

هذا تمام الکلام در مساله ای که مرحوم سید فرمود و سقوط در این موارد ما میگوییم کلمه سقوط در این موارد درست است واقعا یسقط الاذان پس در همه اینها عزیمت است لا رخصت و بهذا یتم الکلام در مساله ای که مرحوم سید اورده است بعد مساله جدیدی را اورده است که در نماز قضا چکار بکنیم.