فقه ـ جلسه ۰۸۶ـ ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

خارج فقه             جلسه 86          تاریخ 10/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در صلوات قضائیه بود. عرض کردیم در چند جهت باید بحث کنیم. جهت اول این بود که ایا اطلاقی داریم یا نداریم، عرض کردیم که اطلاق داریم. روایاتی داریم که مطلق هستند و صلوات قضائیه را میگیرد.

مرحوم حاج اقای رضا همدانی اطلاق را منکر شده است. گفته است ما اطلاقی نداریم که نمازهای قضا هم اذان در ان تشریع شده باشد اصلا از اول اطلاق نداریم. اطلاق نداشته باشیم میشود همین صحاحی که داریم، اینها میگویند برای نماز اول اذان تشریع شده است بقیه تشریع نشده است دیگر، راحت.

فرمایش مرحوم حاج اقا رضا را ما دیگر اتّکالا به اقای خویی مراجعه نکرده بودیم دیروز بیان کردیم ولی خب به خاطر این که حق ایشان ضایع نشود اضافه ای استدراک میکنیم. مرحوم همدانی روایات را تک تک بحث کرده است روایت اقض ما فات را بحث کرده است روایت موثقه عمار را جدا بحق کرده است اونجا که میگوید اطلاق ندارد همان موثقه عمار است، در جای دیگری در باب مریض که میگوید لا صلاة الا باذان و اقامه. در این روایت میگوید اطلاق ندارد. چون ظاهر لا صلاة الا باذان و اقامه تاکّد است یقینا در نماز قضا تاکد نیست دیگر. همین روایاتی که داریم میگوید باذان و اقامتین قدر متیقنش این است یا مشروع نیست یا تاکد ندارد. گفته است که این لا صلاة الا باذان و اقامه همین نمازهای یومیه را میگیرد نمیشود بگوییم که هر نمازی اذان دارد. نه این اطلاق ندارد. گفته است تخصیص اکثر لازم میاید به همین بیان. لا صلاة الا باذان و اقامه اگر اطلاق داشته باشد تخصیص اکثر است.

در مورد زنها این لا صلاة صدق نمیکند در مورد فرض استعجال صدق نمیکند در مورد نماز ایات لا صلاة خیلی موارد هست که لا صلاة به این شکل، به این بیان اکید، بیان اکید تخصیص خورده است. اگر بنا باشد همه نمازها را شامل بشود تخصیص اکثر است. لذا میگوید لاصلاة الا باذان و اقامه نمازهای خاصه ای که معهود بوده است همین نمازهای یومیه را میخواهد بیان بکند. فرمایش ایشان در کلمات صاحب جواهر هم هست نه به این بیان. ایشان هم گفته است لاصلاة که ظاهرش تاکد است خیلی موارد را شامل نمیشود. درست است.

و لکن اشکال ما به حاج اقا رضا این است که نتیجه گرفته است ما هیچ روایتی نداریم که اطلاق داشته باشد نمازهای قضا را هم بگوید اذان بگوید، این نتیجه ناردست است چون یک روایت موثقه دیگری برای عمار داریم که این مشکل را ندارد. اذا قمت الی فریضه روایت دومی که دیروز خواندیم اذا قمت الی فریضه تاکد را بیان نمیکند، فاذن و اقم.

سوال؟؟؟؟؟

جواب: وجهی ندارد. خود مرحوم میگوید روایت دیگری نیست. روایاتی که شبهه اطلاق داریم همین ها است اقض ما فات و نعم یعید و موثقه عمار. ظاهرا از این روایت غفلت کرده است و الا جواب میداد.

اذا قمت حق با اقای خویی است و ظاهرا اطلاق دارد. اذا قمت الی فریضه فاذن و اقم تاکد را نمیگوید اصل اذان را تشریع کرده است نماز قضا را میگیرد.

سوال؟؟؟؟

جواب: ادا وجهی ندارد، الی فریضه انها فرائض اند دیگر! لذا روایتی که اقتدا… انما الجماعه فی الصلوات المفروضه بعد گفته اند فرقی نمیکند صلوات مفروضه ادائی باشد یا قضائی باشد. فریضه وجهی برای انصرافش نیست.

لذا در جهت اول ایا ما اصلا اطلاقی داریم که اذان را تشریع کرده باشد برای نماز قضا؟ میگوییم اطلاق داریم. اصلا بعید است که مثلا نماز فریضه است اذان برایش تشریع نشده باشد. ادائی با قضائی چه فرقی میکند. تازه برای اولی که نص خاص داریم که تشریع شده است بگوییم این دومی این یک خصوصیتی دارد سومی هم…

سوال:؟؟؟؟

جواب: اتفاقا این را میخواستیم اضافه کنیم. قضا همان ادا است. بابا اگر اونجا نمازی که خواندی اذان دارد این هم حالا نمیگوییم اقض ما فات معنایش این است ولی به ذهن میزند تبعیت دارد. اگر اون اذان دارد این هم اذان دارد اگر ان اقامه دارد این هم اقامه دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: اون مال وقت است. تبعیت قضا برای ادا موید همین جهت است که مقدماتش برای این هست. چطور اقامه هایش هست این اذان مشکل داشته است اقامه ها تکرار میشود ان وقت اذان بگوییم مشروعیت ندارد!

خب جهت اولی را استدراک کردیم، بحث ما در این جهت بود که ایا این که حضرت فرموده است برای اول اذان بگو بقیه ها اذان ندارد، ایا این رخصت است یا عزیمت؟ رخصتی که مرحوم اقای حکیم در این جا میگوید غیر از رخصتی است که در اون بحث سابق میگفت. اونجا که میگفت رخصت است اذعان کرده بود که امر ساقط است بعد میگفت رخصت یعنی مشروع است محبوب خدا است چون ملاک دارد، رخصت را این جور معنا میکرد. این جا که رسیده است حرف سید را قبول دارد میگوید امرش باقی است.

مرحوم اقای حکیم فرق گذاشته است بین ششمی و بین ان پنج مورد. در ان جا میگوید امر ساقط است این جا که رسیده است میگوید امر ساقط نیست. مرحوم اقای حکیم اطلاقات را قبول دارد که اینها امر به اذان دارد. روایات را چطور معنا کنیم؟ که میگویید امرش ساقط نیست، در صحیحه محمد بن مسلم دارد که بلا اذان. در صحیحه زراره هم دارد که اولی را اذان بگوید بقیه را باقامه باقامه بگوید، یعنی بلااذان اون هم معنایش همین است. حالا اونجا بلا اذان را تصریح کرده است در این جا میگوید اولی را اذان بگو و بقیه را باقامة اقامة، این هم معنایش این است یعنی بقیه بلا اذان.

گفته است این مقام مقام تسهیل است اینها نمیخواهد بگوید اذان ندارد اذان مشروع نیست امر ندارد نه، مقام مقام تخفیف است مقام تسهیل و تخفیف است این همه نماز قضا دارید سخت است اینها. شارع مقدس هم تسهیل کرده است گفته است اذان برای بقیه ساقط است. این تخفیفاً است نه این که امر به اذان هم ساقط است. این ادعا را کرده است که عرض کردیم یک استظهار است دیگه. این روایات صحاح ما که میگویند نماز بخوان اولی اذان دارد و بقیه بلا اذان است، این ظاهرش چیست؟ ظاهرش این است که اینها اذان ندارند یا نه میتوانید اذانش را نگویید، اذان ندارند یا میتوانید تسهیلا اذان را نگویید. مثل فرض استعجال. استعجال داشتی مثل نماز در خانه منفردا، اونجا تخفیفی بود که میتوانید اشکالی ندارد که مستحب هم باشد شارع مقدس خیال ما را راحت کرده باشد با اینکه مستحب هم هست از اول هم میتوانم ولی ان را هم میگوید تا خیالمان راحت باشد. کدام یک از اینهاست؟

در ذهن من این است که فرمایش اقای خویی درست است بلا اذان یعنی اینها اذان ندارند. ما یک منبهی برای این اوردیم و ان منبه این است که مورد روایت صحیحه زراره خصوصا مورد روایت صحیحه محمد بن مسلم، جنب بوده است و نمازهای سه تا با ان روز چهار تا با جنابت خوانده است. حالا میخواهد اینها را قضا بکند. به طور طبیعی که میخواهد قضا کند از اول شروع میکند از اول که قضا شده است. حضرت هم که فرمود اذّن للاولی به ذهن میزند همان که مشهور فهمیدند یعنی اولایی که فوت شده است نه اولایی که خودت قرار میدهی. همین نماز های یومیه شب و روز را میگوید. حضرت فرموده است خب حالا نمازهای یومیه را میخواهی قضا کنی برای اولی اذان بگو برای بقیه ها همان اقامه است اذان ندارد.

در ذهن ما این است که نکته ان این است که داری جمع میکنی بین نمازهایی که داری قضا میکنی. چون میخواهد اینها را جمع بکنی و در مجلس واحدی میاوری، اذان برای مجلس واحد است. مثل بقیه جاها که جمع میکردیم این را هم حضرت حکم جمع را بار کرده است. ما اصلا موارد سته نداریم ما یک قاعده داریم همه اینها از باب تطبیق است. هر جا جمع میکنی هر جا که میگوییم نه به ان معنای وسیعش به همان مقداری که خطابات هست. در ادائیه ها در وقت مشترک جمع میکنی طبیعیش هم این است در قضائیه ها در مجلس واحد جمع میکنیم اولی را اذان بگو دیگه چون بقیه راجمع میکنی و پشت سرش میخوانی اذان ندارد. در جمع هم مرحوم حکیم اینها را قبول کرده است. در ذهن ما این است که اینها از باب جمع است. همه را میخواهد بخواند سه تا را یادش رفته است میخواهد همه را بخواند یعنی جمع میخواهد بکند حضرت فرموده است این از مصادیق جمع است. لسان همان لسان باذان و اقامه هست که در بحث جمع امده است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه میگویم این را قبول دارد که اگر از باب جمع باشد دیگه مشروعیت ندارد ما میگوییم اینها از باب جمع است لسان این روایات یک جور است حالا دیگه استظهار است.

بلا اذان اذان نداشته باشد از باب این که داری جمع میکنی در مجلس واحد. لااقلش احوط این است اگر کسی اذان گفت به نیت رجا بیاورد نه این که نسبت بدهد که مستحب است جای احتیاط دارد اگر کسی نگوید مشروع نیست جای احتیاط دارد.

این هم جهت ثالثه. اما جهت رابعه این است که در این صحاح که فرموده است برای اولی اذان بگو بقیه اذان ندارند این اولی فوت شده است یا اولی که شروع میکنی؟ اذن للاولی اولی که شروع میکند ممکن است از نماز صبح شروع بکند جنب بوده است مغرب و عشا فرض کنید یا بر عکس بهتر است. مثلا نماز صبح جنب بوده است حالا از مغرب و عشا شروع کرده است این که حضرت فرمود اذن للاولی اولی، اولایی که فوت شده است که به مشهور نسبت دادند اولی فوت شده است مقصود است؟ یا نه اولی که انتخاب میکنی؟

مرحوم اقای خویی فرموده است وجهی ندارد که اولی را که بگوییم اولی که فوت شده است. اولی، اولایی که خودت قرار داده ای.

و لکن باز این استظهار در ذهن ما نیست. مشهور که همین طور میگویند. میگویند که اولی یعنی یک نفر سوال کرده است اقا من سه شبانه روز نماز را با جنابت خوانده ام میخواهم قضا کنم حضرت فرمود برای اولی، ولی یعنی همان اولی که قضا شده است. مسبوق است، میگوید من سه شبانه روز نمازهایم قضا شده است برای اولی اذان بگو یعنی اولی که ازت فوت شده است.

مرحوم اقای خویی استظهار کرده است اولی که انتخاب مکنید ما میگوییم نه اقرب به ذهن للاولی، همان اولی که الان هست اولی که هست اون یک موونه میخواهد اولی که هست یعنی اولین نماز. اون اولی هست الان. من نمیخواهم اولی قرارش بدهم.

سوال:؟؟؟

جواب: نه همان. حالا اول استظهارش. نه، ترتیب لازم هست. ظاهر این خطاب این است که باید نمازش هایش را به ترتیب بخواند. اولی یعنی اولی که بدون انتخاب قضا شده است.

ما نسبت به سقوطش چون قاعده جمع را قبول داریم میگوییم فرقی ندارد حالا مقصود مثل مرحوم خویی که قاعده جمع را قبول ندارد باید ببینیم که این اولی که میگوید مقصود کدام است. اگر اولی باشد که فوت شده است و ان را عمل نکند روایت نمیگیردش بعد اطلاقات میگوید باید برای بقیه اذان بگویی. ثمره ان این جا ظاهر میشود. کسانی که قاعده جمع را قبول ندارند برای انها مهم است این اولی کدام اولی است؟ اگر اولی که از من فوت شده است پس خودم یکی را اول قرار دادم این روایت شاملش نمیشود، چون گفته است اولی فوت شده اذن و بقیه اقامه بگو قاصر است بعد اطلاقات میگوید برای هر نمازی اذان بگو.

سوال:؟؟؟

جواب: اصلا همه را بر عکس خواند. چون روایت گفت اولی را. ترتیب را اگر مراعات کنی اولی یک اذان دارد بقیه ندارد اما ترتیب را اگر مراعات نکردی و از اخر شروع کردی هم اولی و هم دومی اذان دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: فإبدا باولهن باذان. اولهن که قضا شده است یا تو انتخاب میکنی.

خب این هم ما در ذهنمان این است، ثمره علمی، اگر کسی قاعده جمع را قبول داشته باشد میگوید از هر کجا شروع بکنید از باب جمع است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه ما قاعده جمع را قبول داریم از باب جمع میگوییم.

خب این هم یک جهت بحث است که باز جهت استظهاری است که دعوی است، ادعا است.

جهت پنجم که جهت اخیره بحث است این است که در کلام شرایع و سید امد گفت اذان بگو برای یکی و برای بقیه فی دور واحد. سید میگوید دور و صاحب شرایع میگوید وِرد واحد. ورد در کلمات فقها نگاه کنید در جاهای دیگری در کلمات فقها امده است به معنای دور است. حالا فی ورد او فی دور.

به ذهن میزند که اینها که کلمه دور را اورده اند کلمه ورد را اوردند میخواهند بگویند مثلا این پنج تا از اذان صبح شروع کردی همین طور با یک اقامه نماز ها را قضا کند تا نماز صبح و باید برای نماز صبح دوباره اذان بگویی. به ذهن میزند مراد این اقایان صاحب شرایع یا مرحوم سید که اون میگوید فی ورده، اولی من ورده پس هر اولایی نه باید اولی من ورده باشد.

سوال:؟؟؟

جواب: ورد یک نکته اضافی دارد. اگر نکته اضافی مد نظرش نبود میگوید برای اولی اذان بگوید بقیه باقامه باقامه.

سوال:؟؟؟

جواب: مجلس کلمه ورد را میرساند.

استظهار ما از این عبارت این است که میخواهد یک نکته اضافی بیان کند. ایا این نکته اضافه از روایت استفاده میشود یا نه، نه حق با اقای خویی است. این نکته اضافه از این روایات استظهار نمیشود. روایت دور و ورد نداشت حضرت فرمود که سه روز نمازش باطل بوده است فرمود از اولی با اذان شروع کن بقیه را به اقامه اقامه و لو به صورت دوری هم نباشد. هر سه شبانه روز را میخواهی قضا کنی. مهم مجلس واحد است نه دور واحد.

شاید هم (اینها استظهار است) سید هم میگوید فی دور واحد یا صاحب شرایع میگوید من ورد واحد، مقصودشان همان مجلس است ولی ظاهرش خلاف این است. در این جهت خامسه حق با مرحوم اقای خویی است دور بودن لازم نیست. مجلس واحد کفایت میکند. و لو دوری هم در کار نباشد. دو شبانه روز سه شبانه روز نماز قضا پشت سر هم بخوانی… خصوصا اگر بگوییم از باب قاعده جمع است که مساله اوضح است جمع میکند دیگه. به ذهن میزند که جایی که جمع میکنند اذان یک نکته اعلامی دارد. نه که برای نماز است. نکته اعلامی دارد اقامه است که برای نماز است کأنّ جزء نماز است مهم است همین نکته اعلامی که من میخواهم نماز بخوانم ایها الناس. یکبار محقق میشود. لازم نیست، میگویند وجه تسمیه غالبی باشد کافی است لازم نیست که همه جا باشد.

سوال:؟؟؟

جواب: همان جا گفت و ان کنت فی بیتک منفردا اذان ندارد دیگر، نکته ان همین است.

به هر حال اینها منبهات است ما به اینها استدلال نمیکنیم. شبیه منبهات صاحب جواهر گاهی اوقات انبار میکند. در ذهن ما این است که اذان جزء نماز نیست و خواص نماز را هم ندارد جهت اعلام است، همان که جمع کرد یک بار هم اعلام بکند کفایت میکند.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا اونها گفتم. نکته اش لازم نیست که همه جا باشد در وجه تسمیه غلبه کافی است. اصلا اذان هم ما میخواهیم به اهل منزل بفهمانیم ما میخواهیم نماز بخوانیم. اذان بگو برای این که بفهمانیم شروع کنیم اذان را.

سوال:؟؟؟

جواب: من هم گفتم استحسانات است منبهات است، اینها دلیل نیست. اینها ضمائمی است که از مواردش اقتناس میشود اگر جمع کردی اذان ندارد. تنها در خانه بودی ان کنت منفردا اذان ندارد یا زن است. اذان ندارد. این است که اینها منبه این هستند که اذان در فرض جمع منتفی است مساله در ذهن من خیلی مهم است که جمع خصیصه اش سقوط اذان است. یک اذان بگو برای یک مجلس کفایت میکند. هذا تمام الکلام در مساله دوم. تمام شد موارد سقوط اذان تمام شد.

سوال:؟؟؟

جواب: نه اونجا دیگه وقت جدید است اعلام. گفتیم قبلا.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ایشان یک فرض دیگر را.

سوال:؟؟؟

جواب: نه هر وقتی یک اعلام خاص ان وقت را دارد.

«مسألة: يسقط الأذان و الإقامة في مواردَ:أحدها الداخل في الجماعة التي أذنوا لها و أقاموا و إن لم يسمعهما و لم يكن حاضرا حينهما أو كان مسبوقا بل مشروعية الإتيان بهما في هذه الصورة لا تخلو عن إشكال.»

مرحوم سید فرموده است در مواردی هم اذان و هم اقامه ساقط است. چند مورد اورده است. یکی جماعتی منعقد شده است برای جماعت اذان گفته اند و اقامه گفته اند این هم تازه وارد شده است نشنیده اصلا. بشنود باز خودش یکی از مسقطات است. سیاتی. اصلا حاضر هم نبود تازه امد و مردم ایستادند میخواهد نماز جماعت بخوانند.

یا قبلش حاضر بود وقت گفتن حاضر نبود. قبلش بود حاضر بود رفت تجدید وضو کند اذان و اقامه گفتند. گیر هم کرده است گفته است اصلا این جا شبهه عدم مشروعیت هم دارد.

خب این که یسقط الاذان و الاقامه فی موارد مرحوم اقای حکیم این جا همه ان حرفهایی تقریبا همه فرمایشات اقای خویی را اورده است ولی مندمج. اقای خویی تک تک همان موارد اقای حکیم را اورده. بعضا این طور است کم اتفاق میافتد مرحوم اقای خویی اکتفا کند به همان که اقای حکیم بگوید کم است یک چیزهایی گاهی اوقات اضافه میکند. ولی در این جا همان حرفهای اقای حکیم را تک تک اورده است باز کرده است. شما اول حرفهای اقای حکیم را مطالعه بکنید بعد اقای خویی. اون اشاره کرده است ایشان بیان کرده است. حتی در این که مساله را سابقین بیان نکرده اند همان حرف اقای حکیم است سابقین بیان نکرده اند مهمِل هستند بعید است اقای خویی نگاه کرده باشند که اینها بیان کرده اند یا نه دروغ هم نیست علی ما قیل در ذهنش. علی ما قیل این بحث را مطرح نکردند یا اطمینان دارد.

خب مهم نیست. فقط میخواستم نکته طلبه ای را بیان کنیم که نگاه کنید میبیند. البته اشکالی ندارد خودش از قول اقای توحیدی بیان کرد که مرحوم اقای خویی یک روز امد بحث کرد و از منبر پایین امد گفتیم اقا تمام حرفهای شما همان حرفهای حاج اقا رضا است. هیچ اضافه نداشت. اقای خویی گفت به همان جور که من بیان کردم ایشان بیان کرده اند؟ گفت نه. کیفیت بیان فرق میکند. گفت همین هم مهم است. واقعا این جور است شما مستمسک را مطالعه کنید قطعا به مطالبی که ایشان بیان کرده است نمیرسید چون ایشان مساله را باز کرده است ولی مستمسک مندمج است. یک هنر است که بحث را خوب و صاف و شفاف بیان بکند. یک هنر است که ایشان خدا رحمتش کند داشته است.

خب این مساله. ما مثل ایشان میگوییم اقای حکیم گفته است اقای خویی گفته است که این بحث این مورد منقّح نشده است در کلمات سابقین. ولی در هر حال از نظر این که حرف تمامی است جای گیر ندارد. اصل سقوط گیری ندارد. این که ساقط است اذان و اقامه برای کسی که الداخل فی الجماعه تازه رسید مردم بلند شده بودند که نماز جماعت بخوانند ملحق میشود نماز جماعت میخواند دیگه. سیره مستمره است اصلا جای شک ندارد. گفتنی نیست که اقا این اول اذان و اقامه را بگوید. ساقط است.

خب این گذشته از این که سیره مستمره که الداخل فی الجماعه اذان و اقامه نمیگوید به اذان و اقامه انها اکتفا میکند و لو نشنیده و لو نبوده است مضافا به این که سیره مستمره است و مساله واضح است مرحوم اقای حکیم و خویی فرموده است از روایاتی که در موارد اتی هم هست میتوانیم این حکم را استفاده کنیم. تک تک اورده است.

مرحوم اقای خویی اورده است اولیش النصوص الوارده فی مورد الثانی الناطقه بسقوط الاذان و الاقامه عمن دخل المسجد. وارد مسجد شده است نماز تمام شده است. میرسیم. روایت میگوید اذان و اقامه ساقط است بابا این که بعد از فراغ از جماعت است ساقط است در محل بحث که به طریق اولی ساقط است و قد فرغت الجماعه قبل تفرق الصفوف این دلالت دارد که اون که الان داخل شده است به طریق اولی.

فقط این دومیش، و کذا در همین منهای اول، و کذا ما دل علی السقوط فی من ادرک الامام فی التشهد. میرسیم. ساقط است. روایت داریم که تکبیر بگوید بنشیند با امام تشهد را بخواند فضل جماعت را به او میدهد. ایشان گفته است این هم دلالت دارد که الداخل فی الجماعه سقط عنه الاذان و الاقامه.

این را ما گیر داریم. نه این سقط در حق این اقا چون فرصت نیست باید اقتدا کند که به فضل جماعت برسد. فضل جماعت مانع از اذان و اقامه این است. اما کسی که داخل شده است در جماعتی به جماعت هم میرسد اذان و اقامه بگوید این دلیل نمیشود از ان هم ساقط است. این کذا دوم ما گیر داریم. کسی که وارد شده است امام جماعت در حال تشهد است سقط اذان و اقامه. این درست است. اقتدا کند فورا بنشیند به فضل جماعت میرسد.

سوال:؟؟؟

جواب: نه میگوییم ان فضل جماعت مهم است به خاطر مهمی از این دست برداشته است. اما اگر کسی داخل نماز جماعت شده است و فرصت هست چرا این. بله اگر اذان و اقامه بگوید به جماعت نمیرسد نماز را میبندند به رکوعش میرسد. در این جا ساقط میشود. اما گاهی اوقات اگر با اذان و اقامه گفتن به اول نماز جماعت هم میرسیم همه موارد را مورد دوم درست نمیکند. ولی مورد اول درست است که جماعت تمام شده است حضرت فرمود اذان و اقامه ساقط است. ان درست است.