فقه ـ جلسه ۰۸۷ـ ۱۴۰۱/۱۱/۱۱

خارج فقه             جلسه 87              تاریخ 11/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

یسقط الاذان و الاقامه فی موارد: أحدها الداخل في الجماعة التي أذنوا لها و أقاموا و إن لم يسمعهما و لم يكن حاضرا حينهما أو كان مسبوقا.

این عبارت را مقداری دیروز بد معنا کردیم. الداخل فی الجماعه کسی که وارد یک جماعتی میشود، جماعتی میخواهد منعقد بشود اذان و اقامه گفته اند دیگر لازم نیست اذان و اقامه گفته شود.

سوال:؟؟؟

جواب: یا در شرف انعقاد است. قد قامت الصلاة گفته اند هنوز امام نیامده است.

الداخل فی الجماعه التی اذنوا لها و اقاموا که سید شرط میداند برای ان جماعت باید اذان و اقامه گفته شده باشد. این را بحث خواهیم کرد که اگر برای جماعت اذان و اقامه گفته نشده بود، نه اذان واقامه ثابت است. قید دارد.

اگر بشوند که بحث نداریم سیاتی. بیرون بوده است اذان و اقامه شنیده است شنیدن مثل گفتن است مهم این است که و ان لم یسمعهما. اصلا نشنیده است. در دستشویی بوده است و اینها اذان واقامه گفته اند. یا نه داشته صحبت میکرده است ولی حاضر بوده است که اذان و اقامه میگفته اند. و لم یکن حاضرا. نه شنیده و نه حضور داشته است. این کلمه و ان لم یسعمهما …. و کان مسبوقا. و کان مسبوقا در عروه ما و کان دارد. و کان مسبوقا. یعنی اون جماعت سابق است این محلق شده است. توضیح همان است حاضر نبوده الان حاضر شده است.

سوال:؟؟؟

جواب: همین مسبوق است خودش. اون میشود سابق. این میشود مسبوق.

سوال:؟؟؟؟

جواب: او معنا ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: خودش گفته دیگه. حاضر نبوده است وقتی که اذان میگفته اند اون از قبل فهمیده شد. اون دخالت ندارد و کان مسبوقا دخالت ندارد جای توهمش نیست.

در این مساله هم جهاتی از بحث هست. جهت اولی اصل مساله است که ساقط میشود یا نمیشود. اذان و اقامه ساقط میشود یا نه؟ این را مجددا نگاهش کردیم همان طور که اقای حکیم و مرحوم اقای خویی فرموده است این مساله در کلمات اصحاب تعرض نشده است. این مساله روایت خاصه هم ندارد. از یک جاهای دیگری ما (باید بحث کنیم).

محل بحث علما واقع نشده است. و کأنّ واضح بوده است که مثلا کسی که وارد جماعت میشده باید اقتدا بکند و اذان و اقامه ندارد. ما فرمایش مرحوم حکیم و خویی و جواهر را مراجعه کردیم و دیدیم همین جور است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: در مودش صحبت نکرده اند و روایتی در خصوص ندارد ولی اصل حرف درست است.

جماعتی که میخواهی داخلش بشوی و امامش را قبول داری و میخواهی اقتدا کنی اذان واقامه ساقط است. از یک جاهای دیگری میتوان گفت که اذان واقامه ساقط است. مضافا الی وضوحه برای خاطر جمعی و اطمینان قلب، میتوانیم برای موارد دیگری که روایت دارند ما اطمینان پیدا کنیم به این مسیله.

مرحوم اقای خویی اولیش را بیان کرد. کسی که داخل مسجد شده است جماعت فی المورد الثانی الناطقه … عمن دخل المسجد داخل مسجد شده است جماعت تمام شده است حضرت میفرماید اذان و اقامه ندارد به طریق اولی وقتی که دارد شروع میشود یا شروع شده است به طریق اولی است. ما از طریق اولویت اینجا را میگوییم.

سوال:؟؟؟

جواب: راست میگوید ایشان. این مال مسجد است.

بعضی از روایات لسانش این است. روایت ابن عزافر که سندش ناتمام است. ولی علی المبنا همه قبول ندارند.

سوال:؟؟؟

جواب: خود ابن عزافر گیر دارد بر مبنای مرحوم خویی. خب اگر ثقه است این هم تمام است. زحمت ما خیلی بیجا نبوده.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَذِّنْ خَلْفَ مَنْ قَرَأْتَ خَلْفَهُ. کسی که به او اقتدا نمیکنی و قرائت را خودت میخوانی اذان بگو. مفهومش این است که اگر قرائت نمیکنی و اقتدا میکنی اذان ندارد. اینها در مقام تحدید است. یک روایت دیگری هم داریم که معتبره است سابق خواندیم اگر آمد و نمیخواست اقتدا بکند و فرصت نبود، حضرت فرمود همان الله اکبر و الله اکبر و لا اله الا الله همان چهار کلمه را بگو کفایت میکند. آن هم مفهومش این است که اگر اقتدا میخواهی بکنی این چهار کلمه هم که اضطراری هست منتفی است.

قبلا خواندیم که میخواهد صورت اقتدا باشد و نفهمند حضرت فرمود به مقداری که فرصت داری همین چهار کلمه را بگو، متفاهم عرفی اینست که نکته اش این است که چون اقتدا نمیکند و الا اگر اقتدا بکند این چهار کلمه هم نیاز نیست. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ لَا يَأْتَمُّ بِصَاحِبِهِ وَ قَدْ بَقِيَ عَلَى الْإِمَامِ آيَةٌ أَوْ آيَتَانِ فَخَشِيَ إِنْ هُوَ أَذَّنَ وَ أَقَامَ أَنْ يَرْكَعَ فَلْيَقُلْ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- وَ لْيَدْخُلْ فِي الصَّلَاةِ.» این هم متفاهم عرفی این است که اگر میخواهد اقتدا کند همین چهار کلمه هم ساقط است.

یکی هم موثقه عمار است که در این موثقه «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ لِيُصَلِّيَ وَحْدَهُ فَيَجِي‏ءُ رَجُلٌ آخَرُ فَيَقُولُ لَهُ نُصَلِّي جَمَاعَةً هَلْ يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَا بِذَلِكَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ.» اذان و اقامه گفت که نماز بخواند یکی از در وارد شد و گفت با هم جماعت بخوانیم. در این صورت سوال میکند که به همان اذان و اقامه برای فرادی اکتفا بکنند یا نه. حضرت فرمود نه نمیتوانند اکتفا کنند. به ذهن میزند که مرتکزش این بوده است که اگر از اول جماعت بود به اذان و اقامه میتوان اکتفا کند و لو این که حاضر نبوده است و بنا بوده است که جماعت بخوانند. اگر بنا بوده است که فرادی بخواند کفایت نمیکند، البته اینها قابل مناقشه هستند ولی نمیخواهیم تطویل بکنیم. این باب 27 بود حدیث 1. در مورد ثالث هم باز سیاتی که بعضی از روایات هست که از ان روایات مورد ثالث هم که مورد تشهد رسیده است از انها هم میشود استیناس کرد به طریق اولی کسی که میخواهد وارد جماعت بشود اذان و اقامه ندارد.

حاصل الکلام در جهت اولی اذان و اقامه برای کسی که داخل در جماعت میخواهد بشود فی الجمله ساقط است، به سیره قطیعه یک، و به استظهار از روایات دیگری که در موضوع دیگری امده است دو، حجت بر این تمام است فی الجمله.

و اما جهت ثانیه. جهت ثانیه این است که مرحوم سید فرمود نماز جماعتی باشد که اذان و اقامه گفته باشند. این تقیید. بحث نکرده اند این را نه اقای خویی و نه اقای حکیم. مفروغ عنه گرفته اند که ان نمازی که به صورت جماعت خوانده میشود باید اذان و اقامه داشته باشد حالا اذان و اقامه گفتنی یا سماعی. اون را در جهت ثالثه بحث میکنیم. ولی گفته اند که باید اذان و اقامه داشته باشد اذان و اقامه ای گفتن یا ان هم شنیدن. یکی اذان میگفت اینها نشستن و شنیدن بعد شروع کردند.

این رو بحث نکردند ولی به ذهن می اید که جا دارد کسی بگوید نه. درست است که در بعضی از روایاتی که ما از ان اقتناس کردیم استظهار کردیم مثل روایات مسجدی که جماعت برگزار شده است اونجا دارد اذان گفته اند، درست است بعضی از انها اذان و اقامه مفروغ عنه قرار داده ا ند ولی بعضی از انها هم نه. همین صلّ اگر نخواستی اقتدا بکنی اذان واقامه بگو و خواستی اقتدا بکنی اذان و اقامه ندارد، به ذهن میزند که مهم این جماعت است اذان و اقامه گفته باشند یا نگفته باشند.

سوال:؟؟
جواب: شرط نکرده است.

سوال:؟؟؟
جواب: ناقص چرا. به ذهن میزند که این جماعت مهم است. جماعت ثواب زیادی دارد. اونقدر جماعت مهم است میگوید وارد مسجد شدم دیدم خواسته باشم ملحق به صف بشوم امام از رکوع برمیخیزد، گفت همانجا الله اکبر بگو خم شو بعد خودت را ملحق کن. اهتمام جماعت را داریم صحبت میکنیم. اهمیت جماعت است التحاق به جماعت به خاطر این است که جماعت را درک بکنیم. با جماعت باشیم.

سوال:؟؟؟
جواب: قطعا این افضل است بابا نماز جماعت را ببینید چقدر برایش ثواب نقل کرده اند یک جا میرسد که هیچ کس نمیتواند ان ثوابها را بشمارد.

در هر حال این جای بحث دارد کسی ادعا بکند که این از خصائص جماعت است سیره هم بعید نیست که این جور باشد سیره بر این است که تا میایند اذان و اقامه نمیگویند الله اکبر در ذهنشان نمیاید که اذان و اقامه گفتند یا نه. مهم این است که ما به جماعت برسیم همراه با جماعت باشیم. این را تامل بکنید. این که باید نماز جماعت با اذان و اقامه باشد. البته یک جاهایی که اذان ساقط است این ها هم نمیگویند جماعتی بر گزار شده است مواردی که اذان ساقط است نماز عصر است و جمع کردند اذان ساقط است. اینها که این را نمیگویند. این که میگوید اذان بگوید و اقامه بگوید لازم نیست اذان و اقامه هر دو. یعنی به وظیفه اذان و اقامه عمل کرده باشند. اگر وظیفه هر دو است هر دو را گفته باشند اگر یکی است یکی. نصفه هست نصف. ما این را اشکال داریم که به ذهن عرفی ما این است که این التحاق به جماعت خیلی مهم است. میگوید حتی اگر در تشهد است فورا اقتدا کن و فضل جماعت است. میگویم این التحاق به جماعت سبب شده است اذان و اقامه ساقط شده است این فرقی نمیکند که این جماعت نسیان کردند اذان و اقامه را یا نه.

خیلی این جور هستند الان اذان و اقامه در اولی نگفته است دومی امد گفت  الله اکبر جماعت برگزار شد سومی میاید و داخل در جماعت میخواهد بشود و میداند که اینها اذان و اقامه نگفتند کدام از اینها را شما میگویید افضل است. اولی اذان و اقامه نمیگوید دومی امد و اقتدا کرد و جماعت منعقد شد چون قصدی نیست لازم نیست امام قصد جماعت کرده باشد سومی میاید میداند اینها اذان و اقامه نگفتند الان چکار کنند اذان و اقامه بگوید بعد اقتدا کند. سیره بر چه چیزی است اینجا؟

سوال:؟؟؟

جواب: سیره بر همین است اگر دلیل ما سیره است. بعضی از روایاتی که ما از ان بعض روایات استفاده کردیم موردش اذان و اقامه است این را قبول کردیم ولی بعضی از ان روایات هم اذان و اقامه درش نیست. مشکله این است که این فرع را سابقین مطرح نکردند که خیلی توسعه بدهند و زوایای زیادی بحث کنند حالا که بنا است بحث کنیم میگوییم نه اذان و اقامه هم نگویند باز اذان واقامه ساقط است.

خب این جهت ثانیه. جهت ثالثه این است که

سوال:؟؟؟

جواب: بله سیره و همان روایاتی که ما از ان روایات اصلا خصوص این فرع روایت ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: اون روایاتی که از انها استفاده کردیم بعضی اطلاق دارد. تعارف مانع از اطلاق نمیشود. در سوال بود بابا. وقتی که میگوید اگر اقتدا میخواهی بکنی اذان و اقامه ندارد اطلاق دارد.

خب بگذریم جهت سومی این است که حالا اذان و اقامه لازم است، ایا اذان و اقامه ای که بگویند یا سماع هم کافی است. مرحوم اقای خویی ادعا کرده است که کلام سید فقط اذان و اقامه ای را که بگویند شامل میشود. اما اگر اینها اذان و اقامه را شنیدند گفته است کلام سید شامل نمیشود. نگاهش بکنید دوباره کلام سید این است که الداخل فی الجماعه التی اذنوا لها و اقاموا. اگر سماع کردند این فایده ندارد باید شما اذان و اقامه را بگویید.

ایشان به سید نسبت داده است که سید در خصوص اذان و اقامه ای که بگویند گفته است یسقط. لذا تعلیقه زده است. بعد خودش گفته است سماع هم کافی است نص داریم خواهیم خواند گفته است سماع هم کافی است. اگر جماعتی بود اذان را سماع کردند برای ان جماعت کافی است. پس شما هم که داخل جماعتی شدید که سماع کردند یسقط الاذان و الاقامه.

روایت سماع. باب 30 حدیث دوم و سوم: « عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: صَلَّى بِنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي قَمِيصٍ حضرت در یک لباس نماز خواندند مستحب این است که دو لباس باشد. بِلَا إِزَارٍ وَ لَا رِدَاءٍ وَ لَا أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ وَ إِنِّي مَرَرْتُ بِجَعْفَرٍ وَ هُوَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ فَلَمْ أَتَكَلَّمْ فَأَجْزَأَنِي ذَلِكَ.» گفتند دو اشکال داشته است یکی این که دو لباس مستحب است و یکی هم این که اذان و اقامه نگفته است. در این جا یک اشکال اورده است تمام حدیث در باب 22 از لباس مصلی. پسرم جعفر داشت اذان و اقامه میگفت و همین که گوش بکنی کافی است.

روایت دوم این است «بإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كُنَّا مَعَهُ فَسَمِعَ إِقَامَةَ جَارٍ لَهُ بِالصَّلَاةِ فَقَالَ قُومُوا فَقُمْنَا فَصَلَّيْنَا مَعَهُ بِغَيْرِ أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ وَ قَالَ يُجْزِئُكُمْ أَذَانُ جَارِكُمْ.» اذان همسایه اقامه همسایه را شنیده است بعد که شنید حضرت فرمود نماز بخوانید.

مرحوم اقای خویی به این دو روایت گفته است پس سماع هم کفایت میکند. سماع برای جماعت کامل کفایت میکند جماعت کامل هم قدر متیقنش این است که داخل شدی اذان واقامه ندارد جماعت امام است جماعت کامل است. این است که فرموده است پس این که سید خصوص اذنوا و اقاموا را فرموده است نه، او سمعوا. لذا تعلیقه زده است او التی سمع الامام فیها جماعتی که …الاذان و الاقامه.

فرمایش اقای خویی تمام است سمع به جای اذّن است. اما این که ایشان فرموده است کلام سید ناقص است، درست نیست ناقص نیست. گفت الداخل فی الجماعه التی اذنوا لها و اقاموا اذان بگویند و لو اذان همسایه. شما از این عبارت بیش از این استظهار نمیکردید. یعنی جماعتی که با اذان منقعد شده است حالا خودش گفته است ظاهرا (الان شک کردم) کسی تعلیق نزده است فقط ایشان تعلیقه زده است لذا هیچ لزومی ندارد که این را اضافه کنیم اذنوا یعنی جماعتی که به وظیفه خودشان عمل کردند. جماعتی که نسبت به اذان و اقامه به وظیفه خودشان عمل کرده باشند (اصلا بالاتر) اصلا ممکن است اذان هم نگفته باشند. بعضی از جماعتی که اذان ندارد وظیفه اذان نبود، نماز دوم است وظیفه اش اذان نیست یا استعجال است. این اذنوا و اقاموا معنایش این است که جماعت بی اذان واقامه و ناقص نباشد.

سوال:؟؟؟

جواب: نه. اصلا اینرا توجه داشتم این را عرض کردم. اشکال ایشان این است که ما باید ادله را دوباره نگاه کنیم ادله اذان گفتنی را گفته است لذا من به ان تمسک نکردم، سیره. گفتیم مال امام بوده است و قطعا جماعت کامله بوده است  جماعت کامله با سماع هم بوده است سیره هم بر همین است. ما که میگوییم با جماعت ناقصه هم میشود ولی حالا شما خیلی اصرار دارید جماعتی که از جهت اذان و اقامه کاملا مشکلی ندارد سیره بر این است که اذان و اقامه ساقط است.

سوال:؟؟؟

جواب: و ان لم یسعمهما و لو این که همسایه ای میگفت. شما ببینید الفاظ قاصر است ولی مقصود این است مقصود جماعتی است که به وظیفه اذان و اقامه نقص نداشته باشد.

سوال:؟؟؟

جواب: نباید گفت وقتیکه مراد واضح است.

اما جهت رابعه. جهت رابعه این است که این که ساقط است اذان ازش اقامه ازش ساقط است، فقط ماموم است؟ که ظاهر الداخل فی الجماعه ماموم همین است. الداخل فی الجماعه التی اذنوا لها و اقاموا و ان لم یسعمهما ….. و کان مسبوقا. ایشان فرموده است عبارت سید فقط خصوص ماموم را میگوید. ماموم داخل جماعت بشود. اذان و اقامه را نشنیده است مسبوق است. و اما امام چی؟ اذان و اقامه را گفتند امام تاخیر داشته است در ترافیک گیر کرده مثلا و وقتی امده اذان واقامه تمام شده است. اخر اقامه شد یک وقت سر و کله امام پیدا شد. امد و نماز را بست. ایا این جا هم اذان و اقامه الداخل فی هذه الجماعه که خود امام هست منطبق بر امام است، ایا ساقط است یا نه؟ یا باید اینجا امام بگوید نشد باید دوباره اقامه گفته شود؟

مرحوم اقای خویی فرموده است عبارت سید قاصر است ولی حکمش لا فرق بین الامام و الماموم. چرا؟ فرق بین امام و ماموم نیست در امام نص خاص داریم روایاتی داریم معتبره سکونی باب 31 حدیث 2 «بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ إِذَا دَخَلَ الْمَسْجِدَ وَ بِلَالٌ يُقِيمُ الصَّلَاةَ جَلَسَ.» همان سند معروف است. چون عامی بوده است معمولا امام صادق علیه السلام منتسب میکردند فتوا را یا به پیامبر هو الغالب و احیانا به مولانا امیر المومنین. فرموده است وقتی حضرت میامد، اذان که گفتند را نشنیده است. اقامه هم مقداری را گفته است، وقتی که وارد میشد مینشست تا تتمه اقامه تمام بشود بعد بلند میشده و نماز را شروع میکردند.

به ضم این که فرقی نیست اگر بنا بود که امام باید بشوند فرقی بین نصف و کلش نیست دیگر!

سوال:؟؟؟؟

جواب: اصلا این عبارت معنایش این است جلس بعد چکار میکرد. ان نیاز به بیان داشت. جلس بعد اذان و اقامه میگفت نیاز به بیان داشت بر خلاف جلس بعد نماز میخواند این موونه زایده نمیخواهد.

سوال:؟؟؟

جواب: بله مثل این که مرحوم اقای خویی این ادعا را دارد. ندارد ایشان فقط دارد یستفاد منه به همین مقدمه که فرقی بین بعض و کل نیست.

سوال:؟؟؟

جواب: نه. عین تعبیرات خیلی زیاد است. این متعارف است.

یک روایت دیگری باب 43 معتبره حفص. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي الْوَلِيدِ حَفْصِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قَالَ الْمُؤَذِّنُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ أَ يَقُومُ الْقَوْمُ عَلَى أَرْجُلِهِمْ أَوْ يَجْلِسُونَ حَتَّى يَجِي‏ءَ إِمَامُهُمْ این مشکله ان روایت را ندارد که بعضی از اقامه را شنیده است. قَالَ لَا بَلْ يَقُومُونَ عَلَى أَرْجُلِهِمْ فَإِنْ جَاءَ إِمَامُهُمْ وَ إِلَّا فَلْيُؤْخَذْ بِيَدِ رَجُلٍ مِنَ الْقَوْمِ فَيُقَدَّمُ.» اداب نماز همین است، قد قامت الصلاة نشستن و مباحثه کردن و اخوند و شیخ چه گفته است درست نیست. حالا بلند شدیم و گاهی امام نیامده است چکار کنیم. امام تاخیر دارد و منتظر امام هستیم حضرت فرمود لا، بلند شوند. خب امام اذان و اقامه را نشنیده است و نبوده است، اگر امام امد خب نماز را شروع کنند و الا یکی را جلو بندازند. صبر کنند تا امام بیاید اینها خیلی با شریعت منطبق نیست حتما باید اقا بیاید. یک نفر بایستد و نماز اول وقت را بخوانند.

سوال:؟؟؟
جواب: اینها سبب میشوند که ما فکر میکردیم ان عدالت که فکر میکنیم یک چیز مهمی است، آن درست نباشد. “صلّ خلف من تثق بدینه”

سوال:؟؟؟

جواب: غالب مساجد بعضی از معممین هستند. قد قامت الصلاة گفت تمام. نماز باید شروع بشود. منتظر بمانیم که اقا بیاید بعد خودش میاید و به بقیه اقتدا میکند مشکلی وجود ندارد.

خب این روایت هم دلالت دارد بر این که فرقی نمیکند این حکم سقوط هم برای ماموم و هم برای امام است.

مرحوم اقای خویی باز این جا ادعا کرده است که عبارت سید قاصر است ظاهرش ماموم است. ولی تعلیقه نزده است. اولی را تعلیقه زد سمع ولی این جا تعلیقه نزده است شما قضاوت کنید. الداخل فی الجماعه التی اذنوا لها و اقاموا الداخل فی الجماعه امام باشد یا ماموم. داخل فی الجماعه ایشان معنا کرده است یعنی کسی که میخواهد به جماعت اقتدا کند. مقتدی باید یا مقتدِی، نه هر دو را میگیرد.

سوال:؟؟؟

جواب: اینها جماعت هستند نماز جماعت نیست.

الداخل فی الجماعه…..هنوز نماز برپا نشده است فقط اذان و اقامه گفته اند. مرحوم سید فرموده است یسقط. خب مهم نیست اینها عبارت هستند شاید همین نکته باعث شده است که بعدها تعلیقه نزده است. عبارت سید داخل در جماعت شدیم گفتند امام نداریم بفرما جلو.

و اما جهت خامسه که مرحوم سید فرموده است ایا این سقوط، سقوط اذان و اقامه ایا عزیمت است یا رخصت؟ اینجا گیر کرده است سید. فرموده است که ساقط میشود بل مشروعیة الاتیان بهما فی هذه الصوره لا تخلو عن اشکال. مشروع باشد اشکال دارد بیشتر ذهنش به این است که مشروعیت ندارد. خب این به چه بیانی مشروعیت ندارد. ما در خصوص این که ما روایت نداریم. قبلیها روایت داشتیم. خصوص این که روایتی نداریم باید بگوییم مقتضای اطلاقات مشروعیت اذان واقامه است وقتی که در خصوص اینجا روایت نداریم مقتضی اطلاقات که مشروع است اذان و اقامه.

لعل مرحوم سید در نظر مبارکش این بوده است همان روایاتی که از ان استفاده میکنیم (خودش روایت ندارد) ولی از ان روایاتی که سقوط را استفاده میکنیم، سقوط عزیمتی را میگویند. ان روایات روایت مثلا معاویه بن شریح اقای حکیم به همین روایت استدلال میکند. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:وَ مَنْ أَدْرَكَ الْإِمَامَ وَ هُوَ فِي الرَّكْعَةِ الْأَخِيرَةِ فَقَدْ أَدْرَكَ فَضْلَ الْجَمَاعَةِ وَ مَنْ أَدْرَكَهُ وَ قَدْ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السَّجْدَةِ الْأَخِيرَةِ وَ هُوَ فِي التَّشَهُّدِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْجَمَاعَةَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ مَنْ أَدْرَكَهُ وَ قَدْ سَلَّمَ فَعَلَيْهِ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ.»

این مربوط به بحث ما نیست ولی به طریق اولی امدیم اینجا. در جایی که درک جماعت کرده است در تشهد بعد از سجده ثانیه حضرت فرمود لیس علیهن اذان و لا اقامه. این مربوط به بحث ما نیست ها ولی به طریق اولی آمدیم اینجا، مرحوم حکیم فرموده است “بر آن” نیست چون مشروع نیست. مشروعیت اذان به علیه است در این روایت هم علیه دارد. در یک فرضش و اگر رسید بعد از این که تفرق پیدا کردند جماعتی، فعلیه اذان و اقامه. تمام شده است نماز جماعت گفته است و علیه اذان واقامه. تشریع انجا هست این لیس به قرینه مقابله یعنی مشروع نیست.

در ذهن ما این است که مرحوم سید از این روایت عدم مشروعیت فهمیده است منتها چون این در مورد بحث ما نیست در مورد نماز جماعتی است که به اخر ان جماعت رسیده است درک ان جماعت است، امده است این جا گفته است که مشکل است یشکل ترجیح داده است عزیمت را. فتوا نداده است به عزیمت. مرحوم اقای خویی فرموده است این دلالتی ندارد بر عزیمت بودن.

پس ملاحظه کنید، این جهت خامسه باقی ماند که این عزیمت است یا نه.