خارج فقه جلسه 88 تاریخ 12/11/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث در جهت خامسه بود که الداخل فی الجماعه اذانش اقامه اش ساقط است، ایا علی نحو الرخصه است و یا علی نحو العزیمه است. مرحوم سید همه جا میگوید رخصت است. در بحث اتی هم میگوید رخصت است قبلا هم که گذشت میگوید رخصت. فقط این جا گیر کرده است گفته است معلوم نیست رخصت باشد، همانطور که اقای خویی هم استظهار کرده است فرموده میلش به این است که میخواهد بگوید این عزیمت است.
خب عرض کردیم که این فرع اول روایت خاصه ندارد که ما برویم سراغ روایاتش ببینیم که رخصت است یا عزیمت گفته است. اصلا روایت خاصه نداشت اون که ارتباط داشت با این جا مورد اول است که بحثش خواهد امد اونجا هم سید گفته است رخصت است. مورد دوم وارد مسجد شده است، اونجا هم بگوییم عزیمت است نمیتوانیم اینجا هم بگوییم عزیمت است. ما اصلش را اولویت را قبول کردیم اما رخصت است یا عزیمت است نمیتوانیم از انجا به این جا بیاییم. ما میگفتیم صف جماعت مانده است اذان و اقامه ندارد حالا که صفها برقرار است به طریق اولی. درست است. اما صف جماعت رفته است فرض کنید عزیمت است سقوطش اینجا هم عزیمت است سقوط. چه میدانیم ما! اونجا شاید عزیمت باشد چون اگر اذان و اقامه بگوییم برکت از بین میرود اینجا نه اذان و اقامه بگوییم ایستاده ایم اصلا از نماز کم نمیاوریم اذان و اقامه را تند بگوییم ملحق بشویم به همان رکعت اول.
ما نمیتوانیم از ان ادله ای که در ان جا بود و تعدی کردیم به این جا نمیتوانیم از ان ادله عزیمت را هم تعدی بکنیم. انچه که هست روایت معاویه بن شریح است که مرحوم اقای حکیم استدلال کرده است و سیره هست که مرحوم اقای خویی استدلال کرده است.
در روایت معاویه بن شریح فرمود که «وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ مَنْ أَدْرَكَهُ وَ قَدْ سَلَّمَ فَعَلَيْهِ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ». یک مقداری به بحث ما ربط پیدا میکند تنها روایتی که به بحث ما ربط دارد همین است: وارد شده است به جماعت ولی هنوز جماعت تمام نشده است. همه فروض را نمیگیرد قبلا هم ما اشکال کردیم اونی که از اول ایستاده است میخواهد نماز جماعت برگزار بشود ان را نمیگیرد، ولی یک قسمت را میگیرد اونی که داخل شده است بر جماعتی ان جماعت در حال تشهد هستند. حضرت فرمود وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ مَنْ أَدْرَكَهُ وَ قَدْ سَلَّمَ فَعَلَيْهِ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ. نزدیک به همین است که ما بحث میکنیم.
مرحوم اقای حکیم فرموده است لیس علیه اذان و لا اقامه یعنی تشریع نشده است. وقتی که تشریع نشده است پس عزیمت است. و لکن مشکل است. این فرمایش ایشان محل مناقشه واقع شده است. مناقشه اش این است که اگر فرمود و لیس له ان یوذن حق ندارد اذان بگوید یا میگفت من غیر اذان و لا اقامه خب یعنی مشروع نیست اما این که گفته است لیس علیه با تاکد هم سازگاری دارد چون تاکد نداشته است گفته است لیس علیه اذان و لا اقامه.
سوال:؟؟؟
جواب: در مورد چی؟ بلا اذان بود لیس علیه نه.
سوال:؟؟؟
جواب: نسا را میفرمایید. بله درست است لیس علی النسا موید همین جهت است یعنی تاکد ان نیست ولی اصل استحبابش گفت حسن.
لیس علیه اذان و لا اقامه لسانش دلالت بر نفی مشروعیت نمیکند. اگر میگفت لیس له یا میگفت بلا اذان نماز بخواند لیس علیه مثل باب نسا یعنی تاکد ندارد و بنا بر این شد که هر جا که اجمال داشت اطلاقات بگوید رخصت است.
خب این بیان نمیتواند. بیان دومی هم دارد مرحوم اقای حکیم در ان حدیث سماع که سماع هم ملحق شد دیگر. در ان حدیث سماع حضرت فرمود که باب 30 حدیث 3 که میگفتیم سماع هم کافی است، لازم نیست اذّنوا بلکه سماع هم کافی است. موثقه عمر بن خالد است ما گفتیم علوان اشکالی ندارد کثرت روایت دارد روایت اجلا دارد و عبارت اخوه اوثق منه دارد مشکل ندارد سند تمام است « بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كُنَّا مَعَهُ فَسَمِعَ إِقَامَةَ جَارٍ لَهُ بِالصَّلَاةِ فَقَالَ قُومُوا فَقُمْنَا فَصَلَّيْنَا مَعَهُ بِغَيْرِ أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ وَ قَالَ يُجْزِئُكُمْ أَذَانُ جَارِكُمْ.» دارد حکایت میکند اقای عمر بن خالد میکند میگوید نماز خواندیم پشت سر امام بدون اذان و اقامه. محل شاهد اینست “و یجزیک اذان جارکم”، یجزیک به این هم استدلال کرده است اقای حکیم، همان اذانی که انها گفته اند همسایه گفت همان کافی است. اذان به معنای اعم ها!. چون نه اذان گفت و نه اقامه.
نمیدانیم چطور شده است مرحوم اقای حکیم به این استشهاد کرده است وجهش روشن نیست این ربطی به بحث ما ندارد این نماز جماعتی میخواست برقرار بشود حضرت اذان و اقامه نگفتند فرمودند همان اذان و اقامه همسایه مجزی است. اما کسی داخل این جماعت شد برای اون هم مجزی است، اصلا دلالتی ندارد اگر کسی داخل همین جماعت همینطوری شد دلالتی بر داخل یجزی باشد ندارد. بحث ما در مورد داخل است. کسی که از اول هست معلوم است یجزی. برای داخل هم میگویند یجزی، به ان هم میگویند اذان و اقامه نگو ایا این عنوان را برای او هم میگویند؟ این اول کلام است. عنوان یجزی را برای حاضر ها میگویند اما این عنوان هم برای داخل هم هست؟ مفهوم نمیشود فرمایش ایشان.
ثانیا اصلا نه، یجزیکم کسی هم داخل شده یجزیک. حضرت فرموده داخل هم یجزی. از کجا یجزی عدم مشروعیت استفاده میشود؟ اگر نگوییم خلافش استفاده میشود یجزی یعنی مشروع هست میتوانی به ان اکتفا کنی. اگر این را نگوییم لا اقلش یجزی دلالت بر نفی مشروعیت ندارد شاید اقای خویی هم که این وجه را نیاورده است همان وجه اول را اورده است و جواب داده است دیده این وجه خیلی نادرست است و جای جواب نداشته است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: اقای حکیم چی دارد عبارتش؟ ؟؟؟؟؟ آها. پس اشتباه از ما است. ابی مریم را نگاه کنیم همین داستان است:« عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: صَلَّى بِنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي قَمِيصٍ بِلَا إِزَارٍ وَ لَا رِدَاءٍ وَ لَا أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ وَ إِنِّي مَرَرْتُ بِجَعْفَرٍ وَ هُوَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ فَلَمْ أَتَكَلَّمْ فَأَجْزَأَنِي ذَلِكَ.» این روایت هم همین است. من فکر میکردیم که این یجزی دوم را گفته است.
سوال:؟؟؟
جواب: نه امام بشنود کافی. ولی با امام. گفتیم لذا گفتیم لم یکن حاضرا. اون که اونجا نشسته است حاضر است دارد حرف میزند اصلا اذان را نشنید، ان را بحث نداریم اذان و اقامه ندارد. نه نشنیده و لم یکن حاضرا. الداخل فی الجماعه محل بحث است.
سوال:؟؟؟
جواب: بعد میگوید تکلم نکردم تا بشنوم. اشکالی ندارد اونها بودند با حضرت. زمان سماع بودند. بابا ادامه سماع بودند. بعد میگوید فلم اتکلم یعنی امدم اینجا.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا اشکالی ندارد. امام شنیده است امده است برای مامومینی نماز خوانده است. نه باز هم داخل نیست دیگر. بنا بر این شد اگر برای نماز فرادی اذان گفت ان مجزی نیست ولی برای نماز جماعت و لو این که انها نشنیده باشند امام اذان را بشنود برای کسانی که به او اقتدا میکنند مجزی است اما نه بحث اصلا سر این بود. اذنوا بود گفتند خصوصیت ندارد سماع هم کافی است ولی اگر جماعت منعقد شده است یک نفر از خارج امده است که اون وقت امامش نبوده که بشنود مامومین شنیدند یا نه اثر ندارد، یک کسی داخل جماعت شده است این جماعت اذان گفتند یا شنیدند. اگر روایت میگفت تو هم که داخل شدی مجزی است از تو، بله حرف تمام است ولی کسی که غایت روایت این است کسانی که میخواهند با امام نماز بخوانند اذان و اقامه ندارد درجایی که خود امام اذان را شنیده باشد.
سوال:؟؟؟
جواب: احداث جماعت را میگوید نه داخل شدند در نماز جماعت. بحث ما در الداخل فی الجماعه.
تنزل هم بکنیم عنوان اجزاء دلالت بر عدم مشروعیت ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: بله دیگه نبوده است تازه وارده است یا جماعت منعقد است یا در شرف انعقاد است.
مرحوم اقای خویی که این وجه را نپذیرفته است به سیره استدلال کرده. گفته است سیره بر این است که این اذان را نمیگویند چون حتی از ائمه ما هم نرسیده است که نه از اصحاب ائمه نه از ائمه که مثلا این اذان را یک جا گفته باشند. این که هیچ وقت این اذان و اقامه را از هیچ امامی نشندیم که گفته باشند یا در روایات نیامده است این کاشف از این است که این مشروع نبوده است. ایشان از سیره میخواهد کشف کند عدم مشروعیت را. عبارتش ظاهرا همین مقدار است میخواهیم زور بزنیم یک صورتی برایش درست کنیم ها.
مرحوم اقای خویی فرموده است: «و لكن الصواب مع ذلك أنّ السقوط عزيمة، لا لما ذكر، بل لأجل أنّه لو كان رخصة و ساغ الإتيان خارجاً لصدر عن أحد المعصومين أو أصحابهم التابعين و لو مرّة واحدة، و لنقل إلينا بطبيعة الحال»
صَدر عن احد المعصومین مگر ائمه ما داخل جماعت یعنی اگر جماعت هم میشدند جماعت اهل سنت بوده که جا نداشته اذان و اقامه بگویند. تقیه بوده است دیگر. زور ما به خاطر این است. درذهن ما این است که سیره نمیتواند مشکل را حل کند ما از سیره (سیره عمل است) کشف میکنیم که این اذان و اقامه ان استحباب اکید را ندارد اما این که مشروع هم نبوده است نه از سیره این طور انکشافی پیدا نمیشود.
سوال:؟؟؟
جواب: وقتی که اقتدا به امام میکرده است ان وقت امام نیست که. حالا اون هم یعنی در تاریخ امده است ایشان میگوید به ما رسیده است یعنی در تاریخ. اصلا امکان دارد شما میگویید امامی به امام دیگری امکان دارد. واقع هم شده است؟ از کجا میگویید واقع شده است؟
سوال:؟؟؟؟
جواب: خب این با سیره نمیشود.
وجه این که مرحوم سید میفرماید اشکال دارد در ذهن ما هم گیر دارد، یکی همین جهت است که اقای خویی فرموده است که ما دلیلیتش را قبول نداریم ولی به ذهن میزند که داخل در جماعت اذان و اقامه داشته باشد یک استبعادی دارد. وقتی که داخل در جماعت شدی باید ببندی دیگر. به ذهن همین میزند دلیل نداریم ولی به ذهن همین میزند وقتی که داخل در جماعت شد باید اقتدا کند و اذان و اقامه ندارد.
و ان سیاتی که مرحوم سید قبول نکرده است در مسجد که بحث خواهیم کرد مرحوم سید قبول نکرده است به ذهن میاید اونی که سیاتی عزیمت است به حضرت عرض کرد یکی امد بعد از نماز بعد از تمام شدن نماز جماعت بود میخواست اذان بگوید منعش کردیم حضرت فرمود احسنت که منعش کردی اون لسان ها با عزیمت جور در میاید. اینها ضمیمه ای هستند دیگر. الان ضمیمه برای اشکال بگوییم حالا جماعت تمام شده است میخواهی اذان واقامه بگویی عزیمت است نگو مشروع نیست ولی جماعت بر پا است میخواهی اقتدا کنی اذان واقامه مشروع باشد این یک استبعادی دارد. هم عزیمت انجا و هم سیره منشا میشود که ما گیر بکنیم. اینست که تو ذهن من این است که همان مشروعیت ندارد ها ولی یک دلیل محکمی میخواهیم پیدا کنیم داخل در جماعت ذهن عرفی ما این است که باید نماز ببندد این که اذان و اقامه بگوید خودش افتراق از جماعت است تقبیح میکنند. چه میگویی اذان و اقامه نماز جماعت است دیگر.
سوال:؟؟
جواب: در هر حال. نفهمیدم؟.. اشکالی ندارد همان که در شرف شروع شدن است یک نوع استبعادی دارد دلیل محکمی که ادم بتواند حجت را تمام بکند ولی بیشتر به ذهن همین که سید در ذهنش هست بیشتر به ذهن این است که این عزیمت است مشروعیت ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: خب ان تاکید دارد. دیروز هم گفتم تمام شده است رفته اند گفت اذان بگو چون تاکید دارد. ان را باید حملش بکنیم میرسیم.
سوال:؟؟؟؟
جواب: خب نه ما که نمیگوییم. منبه است اضافه است به ذهن میزند که فرقی نکند.
سوال:؟؟؟
جواب: نه، فرق که دارند مال مسجد است شاید خصوصیت مسجد است نه اضافه. اذان و اقامه بگویی دیگه ان ملائکه ای که امدند ثواب جماعت را ببرند انها میروند ممکن است که کسی انجا بگوید تشریع نشده است ولی این جا در شرف است و تشریع شده است میشود اشکال کرد فنّیا ما نمیتوانیم این را درست بکنیم که عزیمت است ولی عرفیا قریب به ذهن همین است که این عزیمت است.
سوال:؟؟؟؟
جواب: گذشت بحثش. بابا اون مال مورد دوم است میخوانم. مورد دوم یک فرقی دارد ممکن است بگویند ان فرق در این هم هست. مورد دوم هم خواندیم. اگر در دوم گفتیم عزیمت است فکر بکنید میشود این جا را ملحق کرد یا نه.
سوال:؟؟؟
جواب: میگوییم اشکال دارد اگر خواست اذان بگوید رجاء بخواند. ان بحث گذشت. حالا فرض کنید اذان و اقامه گفتن، چطوری است اینها بحثشان در جایی است که اذان و اقامه گفتند این اقا داخل شده است مشروع هست یا نه؟
سوال:؟؟؟
جواب: اینها میگویم فن دلیل ندارد این ها غایتش تاکد را بر میدارد اطلاقات میگوید رخصت است ولی ذهن عرفی میگوید نمیشود رخصت.
سوال:؟؟؟
جواب: همیشه ما یصلح للقرینه باید یک امر عرفی باشد یک امر تشریعی است الان ذهن عرفی ما بما انّا متشرعون صحبت میکنیم، نه بما هو عرف، عرف سازج نه!
الثاني: الداخل في المسجد للصلاة منفردا أو جماعة و قد أقيمت الجماعة حال اشتغالهم و لم يدخل معهم أو بعد فراغهم مع عدم تفرق الصفوف فإنهما يسقطان.
برای نماز خواندن داخل شده است نه این که ببینید رفیقش این جا هست یا نه بعد دید که نماز جماعت در حال تمام شدن است. نماز جماعت هم بر پا شده است و این نرسیده است. وارد جماعت نشده است یا نه فارق شده اند ولی صفوف مقداری از انها باقی است. مهم این است که داخل ان جماعت نشده است که بشود فرع قبلی. وارد مسجد شده است برای نماز داخل جماعت نشده است حالا جماعت برقرار بوده یا نه تازه تمام شده است اما اگر متفرق شده اند انجا گفته اذان و اقامه هست.
این بحث هم جهاتی از بحث دارد جهت اول اصل سقوط اذان و اقامه در این فرع. اصل ساقط است یا نه، به چه بیان؟ فی الجمله سقوط فی الجمله را مرحوم صاحب جواهر ادعا کرده است که این اجماعی است.
ظاهرا در مساله هم مخالفی نیست الا سید سند صاحب مدارک که گفته است من دلیلی برای این مورد دلیل معتبری پیدا نکردم. خب ببینیم دلیل دارد این مورد یا نه، فرمودند که بر اصل سقوطِ. فی الجمله قامت روایاتی. بابی دارد مرحوم صاحب وسائل باب 25 چند روایت است. باب سقوط الاذان و الاقامه فی من ادرک الجماعه بعد التسلیم قبل ان یتفرقوا لا بعد تا اخرش. چند روایت است روایت اولی: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَن صَالِحِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَنْتَهِي إِلَى الْإِمَامِ حِينَ يُسَلِّمُ وقتی میرسد به امام که دیگه دارد سلام میدهد. قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْأَذَانَ مشغول اذان نشو. فَلْيَدْخُلْ مَعَهُمْ فِي أَذَانِهِمْ همان اذان انها اذان این هم هست. فَإِنْ وَجَدَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا أَعَادَ الْأَذَانَ.»
عن صالح بن سعید یا خالد بن سعید که نسخه کافی مختلف است. بعضی ها دارد صالح و بعضی ها دارد خالد. به ذهن میزند که این که میگوید اذان یعنی اذان و اقامه. میگوید فلیدخل معهم بابا در حال سلام است بخواهد فورا داخل انها بشود، باید نه اذان و نه اقامه را بگوید.
سوال:؟؟؟
جواب: نه اذان نگوید داخل انها بشود. فلیدخل معهم فی اذانهم یعنی انها که اذان و اقامه گفتند یعنی اذان و اقامه هر دو.
حالا این یک مناقشه است که بعضی مناقشه کردند که خصوص اذان را گفته است. ذهن عرفی ما میگوید اذان و اقامه اعم استعمال شده است. مهم نیست. گیر در سند این است. سند روایت مردد است بین صالح بن سعید یا خالد بن سعید. که اگر خالد باشد توثیق دارد صالح بن سعید همان ابی الغماط است که محل کلام است مثل اقای خویی که میگوید این توثیق ندارد، هیچ. اما اگر کسی گفت کتاب دارد و کتابش را جماعتی روایت کردند که این مهم است و روی عنه ابراهیم بن هاشم کثیرا، اگر کسی به این مقدار وثوق پیدا کرد ظن قوی پیدا کرد که معلوم شد این ادم درستی بوده است فرقی نمیکند صالح بن سعید باشد لا باس به خالد بن سعید هم باشد که ثقه است. این علی المبنا میشود درستش کرد.
سوال:؟؟؟
جواب: خوب بود ایشان گفت. کسی نگوید ابی بصیر گفته است سالته بارها گفتیم اضمار مثل ابی بصیر مشکلی ندارد این اضمار ها بعدا اتفاق افتاده است قطعا مثل ابی بصیر از امام روایت میکند مشکل ندارد.
روایت دوم «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ اون نداشت مسجد ولی ان هم عن الرجل ینتهی … امام در مسجد نماز خوانده است. میرسیم این یکی از خصوصیات است بحث خواهیم کرد. وَ قَدْ صَلَّى الْقَوْمُ أَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ قَالَ إِنْ كَانَ دَخَلَ وَ لَمْ يَتَفَرَّقِ الصَّفُّ صَلَّى بِأَذَانِهِمْ وَ إِقَامَتِهِمْ وَ إِنْ كَانَ تَفَرَّقَ الصَّفُّ أَذَّنَ وَ أَقَامَ.»
این دیگر دلالتش جای خدشه ندارد. ولکن مرحوم صاحب مدارک اشکال سندی کرده است. گفته است این ابی بصیر این مشترک است. بحث طولانی هست بعضی اصلا رساله ای نوشته اند رسالةٌ فی ابی بصیر. پنج نفر شش نفر هستند که قدر متیقن دو نفر از ثقات هستند لیث مرادی و یحیی بن قاسم. دو نفرشان مشهور هستند و از ثقات هستند ایشان گفته است مردد بین ثقه و غیر ثقه است پس سندش ناتمام است.
ولکن همان طور که اقای خویی و اقای حکیم جواب داده اند ابی بصیری که در روایات است جای مناقشه ندارد همیشه لفظ منصرف است به ان که مشهور است. اگر گفتند مرحوم اقای بروجردی چنین فرموده است کسی به ذهنش نمیاید اگر کسی اهل بروجرد باشد فامیلیش هم بروجردی باشد به ذهنش نمیاید. کلمه مرحوم هم نگوید. ابی بصیر همان که مشهور است. خصوصا که اَبان هم هست که ابان روایتش از ابی بصیر مشهور است.
سوال:؟؟؟
جواب: همین سند به همین شکل عن ابان بدون هیچ قیدی نگاهش کنید. نه اصلا رو کار نداریم. ما برای تمییز مشترکات لازم ندارد ابان را معین کنیم کیست. اما اگر موارد زیادی گفت ابان عن ابی بصیر و یک جا گفت ابان عن ابی بصیر مرادی معلوم میشود که این همان مرادی است. ابان که خودش گیری ندارد حالا ابان بن عثمان است یا ابان بن تغلب است نمیدانم.
سوال:؟؟؟
جواب: این را میخواستم بگویم مرحوم صاحب مدارک گیر داده است به این ابی بصیر معلوم میشود که از جهت ابان گیری ندارد. این گیر صاحب مدارد در ابا بصیر ناتمام است. بحث سر این است.
روایت سوم روایت زید بن علی عن ابائه است. سند اون حسین بن علوان است که گفتیم لا باس به منتها این از موثقه است. « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: دَخَلَ رَجُلَانِ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى النَّاسُ فَقَالَ لَهُمَا عَلِيٌّ ع إِنْ شِئْتُمَا فَلْيَؤُمَّ أَحَدُكُمَا صَاحِبَهُ وَ لَا يُؤَذِّنُ وَ لَا يُقِيمُ.»
خب حالا این را هم از جهت موثقه بودن مرحوم صاحب مدارک گفته است این هم اعتبار ندارد چند تا روایت است. یعنی انسان یقین پیدا میکند، تواتر، یقین پیدا میکند که نمیشود یکی از اینها از امام صادر نشده باشد این همه روایات این را دیدم مرحوم اقای حکیم گفته است مرحوم حکیم مثل اقای خویی بحث سندی نکرده است تک تک. ولی اخرش گفته است این همه روایت روایات مستفیضه نمیشود دروغ باشد.
لقد صدق صاحب جواهر که در کلماتش ادعا کرده است مرحوم اردبیلی و تلمیذش صاحب مدارک اینها در طریقه استنباطشان خلل دارند. بابا این همه روایت مگر میشود دروغ باشد گفتنی نیست که ولی متاسفانه امده است گفته است حجت برای من در این فرع ثابت نشده است. خلاف اجماع همه این روایات را کنار گذاشته است اقای خویی بر مبنای خودش گفته است دو روایت موثقه داریم و کافی است برای ما. ولی اقای حکیم همه روایات را میاورد میگوید کثرت روایت ما را از سند مستغنی میکند درست میگوید وجهی برای مطلب صاحب مدارک نیست.