فقه ـ جلسه ۰۸۹ـ ۱۴۰۱/۱۱/۱۶

خارج فقه         جلسه 89              تاریخ 16/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در مورد دوم بود. الداخل فی المسجد للصلاة منفردا او جماعه، عرض کردیم در این مورد هم از جهاتی باید بحث کنیم. جهت اول در وجود المقتضی است. ایا مقتضی برای این حکم هست یا نه فی الجمله. اصل این سقوط دلیل دارد یا نه.

گفتیم ادعای اجماع شده است و مخالف در مساله فقط صاحب مدارک است و عرض کردیم که این که صاحب مدارک قبول نکرده است گفته است از اصلش من این را گیر دارم چه برسد به خصوصیاتش چون روایت ابی بصیر ضعیف السند است چون مشترک است و روایت ابی علی هم مجهول است. عرض کردیم این فرمایش صاحب مدارک نادرست است روایت ابی بصیر مشکلی ندارد منصرف به ثقه است و روایت ابی علی هم که بحث خواهیم کرد همان که صاحب جواهر و مرحوم اقای حکیم فرموده است جواب قاطع یقینی قطعی که صاحب جواهر میگوید این است که روایات منحصر به این دو نیست چند روایت است و تواتر اجمالی دارند، یقینا بعضی از اینها از امام صادر شده است. هیچ وجهی ندارد، خصوصا که اصحاب به این روایت عمل کردند روایات متضافره، عمل اصحاب، مع ذلک بگویید که من اصل این فرض را قبول ندارم این همان خلل در مبانی اجتهاد است مرحوم صاحب جواهر به این جا رسیده است گفته است قطعا حرفش باطل است و درست میگوید.

خب ما روایات را بررسی کردیم و رسیدیم به روایت ابی علی ظاهرا. حالا قبل از این روایت یک روایت از زید نرسی که مرحوم اقای خویی نیاورده است در ان روایت هم این جور است که حضرت فرمود اگر صفوف متفرق نشدند تو وارد شدی اذان و اقامه ساقط است. سه تا فرض کرده است ان روایت، در کتابی که چاپ شده و 16 رساله دارد یک رساله برای زید نرسی است که مستدرک هم دارد ان را.  «زَيْدٌ، عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: إِذَا أَدْرَكْتَ الْجَمَاعَةَ وَ قَدِ انْصَرَفَ الْقَوْمُ وَ وَجَدْتَ الْإِمَامَ مَكَانَهُ وَ أَهْلَ الْمَسْجِدِ قَبْلَ أَنْ يَنْصَرِفُوا مِنَ الصَّلَاةِ أَجْزَأَكَ أَذَانُهُمْ وَ إِقَامَتُهُمْ، وقتی که وارد شدی دیدی که امام مشغول ذکر است و بقیه نشسته اند، فَاسْتَفْتِحِ الصَّلَاةَ لِنَفْسِكَ، شروع کن نماز را برای خودت. وَ إِذَا وَافَيْتَهُمْ وَ قَدِ انْصَرَفُوا عَنْ صَلَاتِهِمْ وَ هُمْ جُلُوسٌ أَجْزَأَكَ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ. گفته است اقامه را بگو و اذان را نگو. وَ إِنْ وَجَدْتَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ، فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ لِنَفْسِكَ.» ببنید این عبارتها بیشتر به عبارت علما میخورد. استنباطات زید است که این جور بیان کرده است. این هم فی الجمله است ما الان داریم فی الجمله بحث میکنیم. در مقام رد بر صاحب مدارک این هم فی الجمله میگوید اذان واقامه در بعضی از فروض ساقط است.

فقط روایت ابی علی باقی مانده است که صاحب وسائل در باب صلاة الجماعه در باب 65 اورده است و مرحوم خویی در اینجا ذکر کرده است.«فَقَدْ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْحَرَّانِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ صَلَّيْنَا فِي مَسْجِدٍ الْفَجْرَ فَانْصَرَفَ بَعْضُنَا وَ جَلَسَ بَعْضٌ فِي التَّسْبِيحِ فَدَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ الْمَسْجِدَ مثلا یکی دیر از خواب بلند شد. فَأَذَّنَ شروع کرد به اذان گفتن. فَمَنَعْنَاهُ وَ دَفَعْنَاهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَحْسَنْتُمْ ادْفَعُوهُ عَنْ ذَلِكَ وَ امْنَعُوهُ أَشَدَّ الْمَنْعِ این جور عباراتها در کلمات ائمه خیلی نادر است. بعضی مثلا میگویند اینها بعید است این جور تندی ها از ائمه. فَقُلْتُ لَهُ فَإِنْ دَخَلَ جَمَاعَةٌ فَقَالَ يَقُومُونَ فِي نَاحِيَةِ الْمَسْجِدِ وَ لَا يَبْدُو لَهُمْ إِمَامٌ.» بروند کنار مسجد بایستند و یک جوری هم نباشد که امام از ماموم مشخص باشد نماز جماعت بخوانند. یا و لا یبدو لهم امام یک احتمال هست که بدون جماعت نماز را بخوانند. امام ظهور پیدا نمیکند یا اصلا امامی نداشته باشند. حالا مهم نیست این که گفتم یک نکته ای دارد که الان خواهم گفت.

این روایت از جهت سندی و دلالی بحث دارد و اما بحث سندی این روایت را هم شیخ در تهذیب اورده است و هم شیخ صدوق در من لا یحضر. در تهذیب روایت کرده است از حسین بن سعید از ابی علی مرحوم شیخ صدوق از عن محمد بن ابی عمیر عن ابی علی الحرّانی، خب این سندش را میشود تمام کرد یانه؟ گیر در ابی علی است که این ابی علی به عنوان حرانی توثیق ندارد. رجالیین نقلش کردند ولی برایش توثیق ذکر نکردند.

راهی برای اتمام این سند هست یا نه؟ مرحوم صاحب جواهر فرموده است که این ابی علی لا باس به چون در نقل شیخ حسین بن سعید از او روایت کرده است در نقل شیخ صدوق ابن ابی عمیر و هما من اصحاب اجماع.

خب مرحوم اقای حکیم نپذیرفته این لفظ را گفته است حسین بن سعید کجا از اصحاب اجماع است. از اصحاب اجماع عددی که دارند اصحاب امام صادق و امام باقر علیهماالسلام انها با این که اختلاف هم هست که چه کسی هست یا نه ولی اتفاق است که حسین بن سعید جزء از انها نیست. ایشان از متاخرین از اصحاب امام هادی علیه السلام است و از اصحاب اجماع نیست این حرف را به این صیاغت از صاحب جواهر نپذیرفته است ولی گفته است در نقل صدوق محمد بن ابی عمیر عن ابی علی است و ابن ابی عمیر انه لا یروی الا عن ثقه کما قال الشیخ فتامل. یک راهش هم این است که به روایت ابن ابی عمیر وثاقت ابی علی را درست کنیم.

ولکن این علی المبنا. حرف صاحب جواهر را مرحوم حکیم این طور رد کرده است که به وسیله ابن ابی عمیر از باب این که ابن ابی عمیر هست نه این که از اصحاب اجماع است درست کرده است. ولکن علی المبنا نه از اصحاب اجماع بودن مفید است یه وقتی بحث خواهیم کردیم که اجمعت الاصابعه علی تصحیح …. میخواهد بزرگی خود انها را برساند نمیخواهد بگوید قبلیهای انها هم درست هستند، مگه میشود این همه ادم درست پیدا بشود قطعا مراد این نیست.

و اما این که ابن ابی عمیر بخواهد درست کند هر چند که شیخ طوسی گفته است لا یروی الا عن ثقه ولی موارد نقض پیدا شده است. چون مورد نقض هست ما نمیتوانیم مروی عنه ابن ابی عمیر را بگوییم ثقهٌ. ما در مرسلاتش عن بعض اصحابنا میگوییم گیری ندارد از باب حساب احتمالات. نود و چند درصد مروی عنه ابن ابی عمیر ثقات هستند لا یروی الا عن ثقه یعنی بنا بر این داشته است. بعضی بنا ندارند که هر حرفی نقل کنند یک تعهد عملی دارند که فقط از ادمهای درست و حسابی روایت کنند و اکثرشان هم اتفاق میافتد. حالا این علی المبنا ما با روایات ابن ابی عمیر و اصحاب اجماع نمیتوانیم ابی علی را درست کنیم.

سوال:؟؟؟

جواب: بله. به قدرت خدا. خب حالا دیگه این علی المبنا.

این طریق نمیتواند سند را درست کند.

سوال:؟؟؟

جواب: بذار حالا. شاید بشود در اخر درستش کرد.

راه دوم این است که ما بگوییم (راه آقای خویی) این ابی علی حرانی از رجال کامل الزیاره است و چون از رجال کامل الزیاره است قدیماً مرحوم اقای خویی قبول داشته است معلِّق هم قبول کرده است که قدیما اقای خویی این نظریه را داشته است و بعدها عدول کرده است. ما هم بحث کردیم از رجال کامل الزیاره بودن کفایت نمیکند. این دو راه علی المبنا گذاشتیم کنار.

راه سوم (راه نیست، کور راه هست مثلا) مرحوم صاحب جواهر چون میخواسته مساله را درست کند اضافه کرده بر حرفهای قبلش که ممکن است ابی علی سلام بن عمرو باشد که ایشان هم توثیق نجاشی را دارد. البته گفته است محتمل است فقه صاحب جواهر فقه تراکمی است فقه تجمیع احتمالات است همین محتمل هم خوب است دیگر، اضافه میشود بر انها چه بسا ظن قوی پیدا بشود که این ثقه است گفته است من المحتمل ابی علی سلام بن عمر باشد.

مرحوم اقای حکیم اشکال کرده است. صاحب جواهر خیلی اهل سند نبوده است به خاطر این که مهم برایش نبوده است شیخ انصاری هم این جور است اینها انجباری بودند  و همین جا انجبار را گفته است خیلی نیاز به بحث سند ندارند ولی خب گاهی اوقات وارد شده اند منتها خوب وارد نشده اند. اقای حکیم گفته است که اقای صاحب جواهر اصلا محتمل نیست که ابی علی سلام بن عمر باشد. چون در سلام ها که نگاه میکنیم، کسانی که اسمشان سلام است هیچ کدام حرانی نیست. این ابی علی حرانی است. به نقل شیخ صدوق. بعید است که بگوییم این دو نفر بودند یک ابی علی دیگری داریم یک ابی علی حرانی داشتیم خیلی بعید است بابا یک واقعه بیشتر نبوده است.

و اضافه کرده است و گفته است سلام هم باز میگویید ثقه است، ما سلام بن عمر ثقه نداریم اونی که داریم سلام بن ابی عمره است نه سلام عمر. این هم یک اشتباه. این که من المحتمل ابی علی سلام بن عمر باشد و هو ثقه. هر دو جمله خطا است. این جور به مرحوم اقای صاحب جواهر اشکال کرده است.

به مناسبت مرحوم خویی وارد این بحث شده است که این احتمال هست یا نه، گفته است احتمالش هست، این فرمایش اقای حکیم نادرست است گفته است حالا درست است اقای صاحب جواهر گفته است سلام بن عمر. و سلام بن عمر در رجال توثیق ندارد حق با اقای حکیم است تا این جا، ولی این سلام بن عمر همان سلام بن ابی عمره است که ان توثیق دارد این دو تا یک نفر هستند. این که صاحب جواهر گفته است این سلام بن عمر است و سلام بن عمر هم ثقه است این را احتمال داده است درست است زیرا سلام بن عمر با سلام بن ابی عمره متحد هستند سلام بن ابی عمره رجال نجاشی گفته است ثقه است پس سلام بن عمر هم ثقه است.

از کجا میگویید متحد هستند؟ متحد هستند از این جا که سلام بن عمر و سلام بن ابی عمره ما نگاه میکنیم میبینیم که مرحوم نجاشی سلام بن ابی عمره را اورده است گفته است سلام بن ابی عمره له کتابٌ روی عنه سلام بن أبي عمرة الخراساني‏ ثقة، روى عن أبي جعفر و أبي عبد الله عليهما السلام، سكن الكوفة. له كتاب يرويه عنه عبد الله بن جبلة.

دیگه خبری از سلام بن عمر در نجاشی نیست. میاییم فهرست شیخ این فهرست باز گفته است سلام بن عمر گفته است سلام بن عمرو. له كتاب. أخبرنا جماعة، عن التلعكبري، عن ابن عقدة، عن القاسم بن محمّد، عن محمّد بن الحسين بن حازم عن عبد اللّه بن جبلة، عن سلام بن عمرو.

به ذهن میزند که یک نفر هستند منتهی خیلی بعید است که دو نفر بودند که هر دو کتابشان را عبد الله بن جبله نقل کردند بعد یکی را نجاشی اورده و یکی را شیخ. با این که هر دو در صدد این بودند که تمام کسانی که کتاب داشتند بیاورند. خیلی بعید است دو نفر بودند کتاب هر دو را یک نفر عبد الله بن جبله نقل کند و یکی را نجاشی بیاورد و یکی را شیخ بیاورد با این که سعیشان این بوده است که تمام صاحب کتب را بیاورند. پس اینها یک نفر هستند. حالا چکار کنیم یکی گفته است سلام بن ابی عمیر است یکی گفته است سلام بن عمر است؟ اون هم قابل حل است سلام بن ابی عمیره است که گفته است کنیه اش است ممکن است اسمش عمر بوده است سلام بن عمر گفته است اسمش را گفته است یا ممکن است یک اشتباهی رخ داده است. شیخ طوسی اشتباه زیاد داشته است و سلام بن عمر را اشتباه ضبط کرده است و سلام بن ابی عمره بوده است مثلا.

صاحب جواهر که فرموده است من المحتمل ابی علی همان سلام بن عمر باشد تا این جا محتمل هست فقط یک سوال باقی میماند که این ابی علی است مگه سلام کنیه اش ابی علی بوده است؟ این حرفها در جامع الرواه هم هست. جامع الرواه هم دو عنوان اورده است سلام بن عمر و سلام بن ابی عمیره و یکی را از شیخ و یکی را از نجاشی نقل کرده، در هر دو گفته “و الظاهر اتحاده مع ما بعده، اتحاده مع ما قبله”. پس این اون وقت باید کنیه ابی علی هم برای سلام باشد دیگر! این را هم اردبیلی و اقای خویی دارد گفته است یک روایتی هم هست در انجا میگوید عن سلام ابی علی الخراسانی منتهی فقط میگوید. ابی علی برای سلام در یک روایتی در کافی که مرحوم اقای خویی ادرس داده جامع الرواه هم ان را اورده است به اقای سلام ابی علی هم گفته شده است.

خب  تا این جا من المحتمل شد ولی حرف اقای حکیم هنوز جواب داده نشده است مرحوم اقای حکیم میگوید اقا این ابی علی حرانی است حرانی، شما اون سلامی که میگویید اگر هم به ان گفته شده است ابی علی، ابی علی خراسانی پس در همان روایت سلام ابو علی خراسانی. خود اقای خویی گفته است خراسان کجا حران کجا!

ولکن نه به ذهن میاید خب اشتباه شیخ صدوق است شاید. حران و خراسان لفظشان شبیه هم است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: اون هم تبعیت کرده است از شیخ صدوق.

سوال:؟؟؟؟؟

جواب: میدانم. اونجا که نوشته است خلاف را صدوق را. شیخ اینجور بوده دیگر! شیخ تهذیب را نگاه میکند و گاهی یک اصول را نگاه میکند مینویسد و باز یک اصل دیگری در باب دیگر میبیند و مینویسد.

سوال:؟؟؟

جواب: ما این را قبول نداریم شیخ اصول اصحاب نزدش بوده است. اونی که من تتبع کرده ام مقداری دستش به هر کدام میرفته مینوشته است گاهی اوقات چند باب را از یک اصل و ناگهان یک باب را از اصل دیگر.

سوال:؟؟؟؟

جواب: متن روایت ابی علی؟ اونی که صاحب وسائل میگوید همین که رواه شیخ صدوق باسناده عن محمد بن ابی عمیر عن ابی علی حرانی.

سوال:؟؟؟؟

جواب: حالا یقینی نیست ما میخواهیم احتمال صاحب جواهر را درست کنیم دیگه. محتمل است که اینهایی که ما میگوییم. خیلی بعید است یک روایت یک متن یکی یک ابو علی و دیگری یک ابوعلی دیگر باشد. این حرانی است. درست است. در رجال که نگاه میکنیم در سائر روایات که نگاه میکنیم ابو علی با خراسانی امده است. سلام امده است با ابو علی خراسانی برای احتمال این کافی است که بگوییم اشتباه صدوق بوده است اینهم همان خراسانی است ما نمیگوییم همین جور هست شاید هیچ اشتباهی در کار نبوده است حرانی یک نفر است و خراسانی یک کسی دیگری است و اشتباهی رخ نداده است. ولی چون سلام ابو علی هست خراسان و حران هم نزدیک هستند این احتمالی که صاحب جواهر اورده است احتمالش هست ولی احتمال مفید نیست همان طور که مرحوم اقای خویی گفته است.

این که اقای حکیم تند شده است گفته است ما هیچ سلامی نداریم که حرانی باشد و اون که ثقه است سلام بن ابی عمره است این تندی را میخواهیم از مرحوم اقای حکیم بگیریم و میگوییم حق با اقای خویی است این احتمال هست ولی این احتمال مفید نیست بلکه همان که ایشان در ذهنش هست چون گفته است ابو علی حرانی و در رجال هم یک ابو علی حرانی داریم و یک خراسانی دو عنوان داریم راویشان هم فرق میکنند. راویان حرانی و خراسانی متفاوت هستند اگر نگوییم ظاهر این است که ابو علی حرانی اون ابو علی خراسانی که اسمش سلام است اگر نگوییم ظاهرش این هست لا اقلش نمیتوانیم بگوییم مراد همان است. صاحب جواهر هم نمیگوید مراد میگوید محتمل است درست میگوید محتمل است ما میگوییم چون قبلیها را قبول نداریم این احتمال هم مفید نیست.

سوال:؟؟؟؟

جواب: همین روایت را؟ اون که ابو علی خراسانی داریم. همین روایت بود دیگه. فکر کنم روایت اصول کافی است در امالی. میگویم شاید همان روایت کافی است در امالی هم اورده است ان را. نیست؟ خب اشکالی ندارد دو روایت پیدا کنید در این که سلام ابو علی است اشکالی نداریم ولی ابو علی خراسانی است.

ما این روایت را نمیتوانیم درست بکنیم. الی الان. حق با اقای صاحب مدارک است که گفت ابی علی مجهول است ما ابی علی را نمیتوانیم وثاقتش را ثابت کنیم توثیقی در مورد شخص ایشان نیامده است اللهم مگر کسی بگوید که…

یک کلمه دیگر قبل از اللهم،این ابی علی حرانی که مروی عنه ابن ابی عمیر است در سند صدوق، با ان ابی علی که مروی عنه حسین بن سعید است (یادم رفت اینرا بگویم اضافه کنید بر تقویت ان احتمال) حسین بن سعید عن ابی علی خراسانی روایت دارد ولی حسین بن سعید از ابی علی حرانی نمیتواند روایت بکند. ابی علی حرانی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام است باید بگوییم سقط رخ داده است که خلاف ظاهر است.

این هم موید همین است که حسین بن سعید میگوید عن ابی علی روایت حسین بن سعید از ابی علی خراسانی است چون به قرینه روایایت دیگر و این سبب میشود پس این حرانی که شیخ صدوق گفته است اشتباه است. این هم یادمان رفت بگوییم برای تقویت احتمال مرحوم صاحب جواهر که حسین بن سعید نمیتواند از ابی علی حرانی روایت داشته باشد. اینجا هم سند شیخ طوسی میگوید عن حسین بن سعید عن ابی علی. ولی از خراسانی روایت دارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه دیگه ابن ابی عمیر میخواهد از حرانی روایت بکند باید از اصحاب امام صادق باشد دیگر.

سوال:؟؟؟

جواب: سلام بن ابی عمره خراسانی. دوتا بودن که دوتا هستند بله.

سوال؟؟؟؟؟

جواب: بله. اقای خویی گفته است اون روی عن ابی الحسن خطا است اون را دیگه نگفتیم.

در ذهنم این جور بود که اقای خویی هم گفته است حسین بن سعید روایتش از ابی علی خراسانی است گفته است نمیتواند باشد؟ خب. بله درست است. پس این جور شد. پس ابی علی خراسانی از اصحاب امام باقر است نمیتواند حسین بن سعید از او روایت بکند پس عکس شد. این مروی عنه حسین بن سعید نمیتواند خراسانی باشد این موید این است که همان حرانی است.

سوال:؟؟؟

جواب: از شیخ هم نقل کردند ابو؟ خب. پس راست میگویید این بر خلاف است ذهنم اشتباه رفت این خلاف فرمایش صاحب جواهر است که احتمال را تضعیف میکند.

خب بگذریم اینها را نشد که درست بکنیم فقط اللهم ان یقال که این ابو علی حرانی هم روایت ابن قولویه را دارد که کامل الزیاره هست که اقای خویی اورده است هم روایت ابن ابی عمیر را دارد که صدوق گفته است هم روایت حسین بن سعید را دارد که شیخ طوسی گفته است عن ابی علی و صاحب کتاب است له کتابٌ. کسی بگوید این مجموعه برای این که ما، حالا بعضی میگویند فقط روایات ابن ابی عمیر باشد کافی است یکی میگوید فقط در کامل الزیاره باشد کافی است حالا اگر به تنهایی کافی نباشد این مجموعه صاحب کتاب… یادم نیست که کتابش را روی جماعه که اگر بود ان هم یک اضافه میشود و معلوم میشود که ادم حسابی بوده است که کتابش را جماعتی نقل میکنند در این شک داشتم. خب مهم نیست.

سوال:؟؟؟؟

جواب:بله دارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: حالا با یک واسطه که میتواند از امام صادق نقل کند. نه دیگه. وقتی که احیانا از خود امام صادق نقل کند با یک واسطه یکم عمرش بیشتر باشد میشود.

خب در ذهن ما این است که لا باس به. هر چند که اسمش را نمیدانیم با سلام و اینها نمیشود اسمش را درست کرد ولی ابو علی حرانی به همین چهار جهتی که عرض کردیم لا باس به.

اما دلالت. دلالتش تمام است ولی بعضی اشکال کردند که جهت روایت مشکل دارد این روایت به قرینه ذیلش و ان دخلوا و ارادوا ان یصلی جماعه قال یقومون فی ناحیه المسجد و لا یبدو لهم امام میگویند ذیلش تقیه است و این سبب میشود که ما بگوییم صدرش هم تقیه ای بوده است این که میگوید کنار بایستاند امامشان ظاهر نباشد به خاطر مراعات جهت تقیه است پس این که صدرش گفته است اذان و اقامه نگوید شاید به خاطر جهت تقیه است.

بعضی از تلامذه مرحوم اقای بروجردی به اقای بروجردی این را گفته اند ذیلش معلوم میشود که تقیه است و صدرش هم تقیه است و میگوید مرحوم اقای بروجردی پذیرفت استحسنه.

ولکن در ذهن ما این است که

سوال:؟؟؟

جواب: خب پس این ذیلش را بذارید نگاه بکنیم در تبیان گفته است کما قلنا میگوید ذیلش کنا نقلنا. ظاهرش این است که ذیلش همین که نقل کرده است گفته است جماعت است حالا شما میگویید. یک بار دیگر بخوانید. بعد از چیست؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب نه سوال دیگه ولی ذیل همین روایت است.

سوال:؟؟؟
جواب: ان لنا اماما ما یک امامی داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه ربطی به هم دارد این ذیلش. نه. ان لنا ربطی به ان ندارد. حالا اون را میگویم میخواهیم ببینیم این ذیلی که دارد کدام است چون در ان تبیان ندارد ظاهرا همین که ایشان میخواند ولی این ذیل ربطی به صدر ندارد میگوید ما یک امام جماعتی این طوری داریم اما این که حالا وارد شدیم همان امام جماعت بوده است همان مسجد باشد اگر ذیل همین باشد به ذهنم این است که خیلی بی ربط است.

اما اگر ذیل همان باشد که تبیان میگوید کما نقلنا اون هم معنا ندارد میگوید کنار بروند نماز جماعت برقرار بکنند و یک جوری باشد که امام معلوم نباشد این برای تقیه است این هم معنا ندارد نماز جماعت برقرار شد خصوصا که انها اصل  را بر نماز جماعت میدانند امامشان هر کجا بایستد حالا چرا حضرت فرموده شاید به خاطر مزاحمت با اینها که نشتستند و دارند ذکر میگویند حضرت فرموده است که کنار بایستند نماز جماعت را انجا برقرار کنند صفوف که هنوز متفرق نشده اند شاید نکته اش این باشد نگاه کنید کلام تتمه دارد تتمه را بحث خواهیم کرد.