فقه ـ جلسه ۰۹۱ـ ۱۴۰۱/۱۱/۱۸

خارج فقه             جلسه 91          تاریخ 18/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در جهت ثانیه بود که بعد از فراغ از وجود مقتضی برای سقوط اذان واقامه ایا مانعی از این مقتضی داریم ام لا؟ بعضی ها گفته اند مانع داریم، مانعش موثقه عمار بود که تمام شد. دوم روایت معاویه بن شریح.

در روایت معاویه بن شریح هم فرموده است که اگر وارد شدی و امام سلام گفت اذان و اقامه بگو. بحث ما بعد از نماز است یعنی قدر متیقنش که صفوف هنوز به هم نخورده است مقداری از صفوف باقی است. ان روایات گفت همین که متفرق نشده اند اذان و اقامه ندارد این میگوید نه، به سلام امام که رسیدی اذان و اقامه دارد. در روایت معاویه بن شریح است که “و من ادرکه و قد سلم فرمود من ادرکه و در تشهد است خب فضل جماعت را برده است اقتدا میکند و اما من ادرکه و قد سلم سلام داد دیگه به تشهد نرسید فعلیه الاذان و الاقامه”.

باید همان قدر متیقن ان روایات که شخص رسیده نماز جماعت تمام شده است صفوف به هم نخورده است گفت لا یوذننّ و لا یقیمنّ. سلم هم همین است قبلش دارد به تشهد رسید و اما ادرک و سلم ظاهرش مرتبه بعد است. تازه سلام گفته اند صفوف به هم نخورده است میگوید فعلیه ان یوذن و یقیم. این معارض است با روایاتی که میگفت صفوف به هم نخورده است اذان نگوید در این جا میگوید اذان بگوید. تنافی هست بینشان.

از نظر سندی روایت علی المبنا است. ما خیلی وقت نیست بحث کردیم معاویه بن شریح. گفتیم که لا باس به. توثیق خاص ندارد بر مبنای مرحوم اقای خویی الرجل مجهول. ولی بر مبنای ضمائمی لا باس بمعاویه بن شریح. معاویه بن شریح صاحب کتاب بوده است یک، کتابش را عده ای نقل کردند دو، در طریق کتابش احمد بن محمد بن عیسی است که این قدر تشدد داشته است سه، راوی ابن ابی عمیر دارد چهار، راوی صفوان دارد پنج، همین مقدار کافی است که بگوییم لا باس به. در طریق مشیخه هم قرار گرفته است. نمیشود ادم بدی بوده است کسی هم بدی در موردش نگفته است فقط توثیق ندارد. همین کافی است برای خوبی اش. لذا ما میگوییم معتبره یا مصححه معاویه بن شریح نه روایت. مجهول نیست.

کسی مثل اقای خویی گفت مجهول است سندش ناتمام است راحت است ولی اگر گفت نه روایت سندا تمام است باید از دلالتش جواب بدهد.

بعضی جواب دادند تقیید میزنیم سلم یعنی سلم و تفرق الصفوف. که گفتیم این عرف پسند نیست چون صدرش این است اگر رسید به تشهد رسید ملحق بشود به جماعت. و اگر که وقتی رسید سلم به قرینه مقابله این خیلی بعید است سلم یعنی سلم و تفرق این ها عرفی نیست. تقیید این دو روایت عرفیت ندارد جمع باید مقبول عرفی باشد. ما ان را نمیتوانیم قبول کنیم. ولی ان دو جوابی که در روایت عمار دادیم این جا میاید. اولا این روایت شاذ است خلاف ان روایات متواتره است ما اصلا ادعای تواتر میکنیم یعنی یقین داریم که بعضی از انها صادر شده است تواتر در فقه و اصول نه تواتر منطقی که یعنی از کثرت ما یقین پیدا کنیم.

یقین حجت است حالا یا از کثرت یا از چند نفر با خصوصیاتی که دارند نمیشود همه روایات دروغ باشد اون هم مساله سیاسی که نبوده است مساله عبادی است جعل خیلی بعید است دروغ گفتن خیلی بعید است ما یقین داریم لذا این ها میشود خلاف روایات مشهوره و خلاف سنت حجیت ندارند اولا.

ثانیا این روایت را فقط شیخ صدوق نقل کرده است نه در کافی است نه در تهذیب و استبصار است مختص به شیخ صدوق است. مرحوم فیض در وافی احتمال داده است این اضافه مال صدوق است فتوایش را اضافه کرده است. که کم له من نظیر. خیلی اوقات هست که مرحوم شیخ صدوق مستفاد از روایات دیگر را به نظر خودش دنبال این روایت اورده است، حالا در روایت نبود در جای دیگر هم بود اشکالی ندارد. ان مقداری از این روایت میتوانیم بگوییم تا این جا است که عرضم به خدمت شما گفت اگر به تشهد رسید ملحق بشود ان مشکلی ندارد دیده است مرحوم شیخ صدوق ناقص است خب فرض دیگری هم مانده است ان را هم گفته است از روایات دیگر استفاده میشود مثل روایت عمار که سلام کرد همان را اینجا اضافه کرده است این احتمال اضافه صدوق هست.

سوال:؟؟؟

جواب: اصلا این روایت در تهذیب نیست. صدرش از معاویه بن شریح؟ خب اگر اون هم موید دیگری هست بر این که. تا کجای ان هست؟ بخوانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب این که اصلا به این روایت نمیشود یک روایت دیگری است. در این روایت هم صدرش رکوع هست یا فقط از سجده شروع کرده است؟ شیخ صدوق را بخوانید؟؟؟؟؟؟ پس سندش هم با این فرق کرد. میگویم این روایت را من که نگاه کردیم ادرسش فقط در فقیه است. شاگردان؟؟؟؟؟ اشکالی ندارد ان هم موید همین جهت است که این ذیلش محتمل است همین که احتمال دادیم قدرت معارضه با ان روایات را ندارد لذا ما میگوییم از جهت مانع هم نداریم.

الی الآن مقتضی برای سقوط اذان و اقامه تمام است مانع هم مفقود پس فی الجمله در جایی که ما برسیم به جماعتی که صفوفش به هم نخورده است فی الجمله میگوییم سقط الاذان و الاقامه.

جهت ثالثه در خصوصیات این هست که ایا علی نحو الاطلاق است یا مقید است؟ خصوصیت اول. خصوصیاتی محل بحث واقع شده است اطلاق از جهت ان خصوصیات و عدم اطلاق. خصوصیت اولی که مرحوم سید اورده است فرموده است از این اقا که ساقط میشود اذان و اقامه فرقی نمیکند که قصدش این بوده به جماعت برسد که قدر متیقن این روایات است که (در روایت) داشت مصلی رفته است سراغ امام به سلام امام رسیده است معنایش یعنی میخواهد نماز جماعت را با امام بخواند، بعضی از روایات ظاهر هستند در این که این هم میخواسته خودش را به جماعت برساند ولی نرسید.

خب ایا مختص به من یرید التحاق به جماعت را فلم یلتحق؟ یا نه مطلق است و لو این که دیر امده است که اصلا نماز را فرادی بخواند. اصلا قصد داشته است عدم جماعت را. اصلا حکمت دیر امدنش همین بوده است که مقداری معطل کرده است که وقتی میرسد نماز جماعت تمام شده است فضلش باشد خودش نباشد. ایا اطلاق دارد یا ندارد، این جا بعضی ها ادعای کردند روایات و لو بعضی از انها اطلاق دارند. صاحب جواهر گفته است نص در منفرد است که ما ان نص را پیدا نکردیم. بعضی از روایات اطلاق دارند کدام روایت اطلاق دارد؟

مرحوم اقای خویی یک روایت را بیشتر نپذیرفته است. گفته است یک روایت از این ها بیشتر اطلاق ندارد بقیه اش خصوص جماعت است یک روایت اطلاق دارد. و ان روایت ابی علی است همین روایتی که بحث مفصلی کردیم گفتیم ثمره دارد. گفته است فقط روایت ابی علی است که اطلاق دارد میگوید کنا عند ابی عبد الله علیه السلام رجلی امد  و این جور گفت حضرت فرمود احسنت و استفصال نکرد حضرت که ایا ان میخواست نماز جماعت بخواند یا میخواست نماز فرادی بخواند از ترک استفصالِ امام.. ما یک اطلاق ترک استفصالی داریم دیگر، یک اطلاق لفظی داریم لفظ مطلق است اینجا لفظی در کار نیست احسنت کار این است سقوط اذان و اقامه نیست که. اون گفته است اذان و اقامه نگو حضرت گفته است احسنت. احسنت که اطلاق ندارد یک اطلاق ترک استفصالی داریم حضرت سوال نکرد ان شخص که امد قصدش نماز جماعت بود یا قصدش فرادی بود، که مثلا در این جور جاها فکر ادم (ما هم این جور هستیم) اگر بنا باشد فرق باشد در صدد هستیم که فعل او را تکمیل کنیم سوال میکنیم. که خب اگر فرادی و جماعت فرق داشت سوال مکنیم که جماعت یا فرادی میخواست بخواند؟

سوال:؟؟؟

جواب: گفت جماعت را برقرار بکنیم. سوال این است که با جماعت بخوانیم یا نه. اما کسی که امده است ایا قصدش جماعت بوده است یا فرادی حضرت استفصال نکرد در حالی که طبیعیش این است که وقتی که یک کسی کاری میکند و به ما ارائه میدهد اگر تفصیلی در مساله باشد برای تصحیح کارش ما ان را سوال میکنیم.

خب ایشان فرموده است این اطلاق دارد پس اگر کسی ابی علی را درست کرد متن را قبول میکند منفردا قصدش منفردا او جماعه، اما اگر کسی روایت ابی علی را قبول نکرد دیگه ما اطلاقی نداریم.

سوال:؟؟؟

جواب: بابا ان یک نفر بود یک نفر امد قصدش التحاق به جماعت بوده است نرسیده به جماعت. اطلاق دارد. ترک استفصال اطلاق دارد.

سوال:؟؟؟
جواب: جماعت جدید است دیگه اون.

سوال:؟؟؟؟

جواب: احتمال هست. عبارتش این است الداخل فی المسجد للصلاة داخل شده است فی المسجد منفردا او جماعه. نه دیگه بعد هم میگوید حال اشتغال جماعت. حال اشتغال جماعت که معنا نداد دیگه و قد اقیمت الجماعه باز. دومی است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بابا اون یک بحث دیگری است و قد اقیمت…. او بعد فراغهم. باز یک اطلاق دیگری.

خب این اطلاق دارد و درست است ولی ادعا کرده است که بقیه روایات اطلاق ندارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بله دیگه.

میگوید بقیه روایات یا اطلاق دارد و سندش ناتمام است و یا اطلاق ندارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: قد اقیمت الجماعه حال اشتغالهم  و این میخواهد بر اینها داخل بشود او.

سوال:؟؟؟؟

جواب: چون اگر داخل بشود بحث قبلی است به خاطر این که داخل در بحث قبلی نشود این را میگوید. حالا میرسیم.

ایشان میگفت که یادم امد. مرحوم اقای خویی میگوید بعضی از روایات اطلاق دارد ولی سند ندارد. یک روایت مطلق سند داری نداریم جز روایت ابی علی.

سوال:؟؟؟

جواب: بله دیگه لذا این میگوید اقیمت الجماعه و لم یدخل تا از ان جدا بشود.

مرحوم اقای حکیم فرموده است بعضی از روایات اطلاق دارد ما هم در ذهنمان همین است که اطلاق منحصر به روایت ابی علی نیست. بر گردیم به ان روایاتی که قبلا به ان روایات استدلال شد مثلا روایت ابی بصیر که سندش تمام است قال قلت له الرجل یدخل المسجد و قد صلی القوم ایوذن و یقیم؟ قال ان کان قد دخل و لم یتفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم. این اطلاق دارد حرف اقای حکیم درست است ان کان قد دخل و لم یتفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم. اقای خویی میگوید این اطلاق ندارد معنایش این است که اگر متفرق نشده بودند این ملحق میشود پس قصدش جماعت بوده است. میگوییم نه از کجا این دلالت دارد. اطلاق دارد این روایت موثقه ان کان قد دخل و لم یتفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم و ان کان تفرق الصف اذن و اقام. اقای خویی میگوید که این کسی بوده است که تصمیم داشته است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه میگوییم خودش اطلاق دارد دخل چه میخواسته به انها ملحق بشود خصوصا ان زمانها که خیلی از مساجد را اهل سنت نماز جماعت داشتند و خیلی از شیعه ها هم بنا نداشتند به انها. خیلی هم داشتند. ولی خیلی هم نداشتند.

اطلاق این روایت در ذهن ما لا باس به. مهم نیست ما روایت ابی علی را درست کردیم. حاصل الکلام: این که روایات اطلاق دارد چه منفردا و چه قصد جماعت باشد در ذهن ما این اطلاق تمام است. این که صاحب جواهر ادعا کرده است بعضی نص در منفرد است نتوانستیم پیدا کنیم و این که باز مقابلش بعضی ادعا کرده اند هیچ کدام اطلاق ندارد چون که متعارف این بوده است که نماز را به صورت جماعت بخوانند یک نکته اضافه ای. این هم وجهی ندارد متعارف بوده است ولی اطلاق فرد نادر را هم میگیرد.

این هم بوده است هم داخل قصد داشته جماعت بخواند قصد داشته فرادی غالبش میروند مسجد مقارن نماز جماعت راست میگوید که میرود جماعت بخواند این وقت را انتخاب کرده است میخواهد به جماعت برسد ولی احیانا دیر هم میروند تا نماز اول وقت را از دست ندهند و جماعت هم نخواند.

سوال:؟؟؟؟

جواب: غالبا این جور است ولی بعضا هم میگویند دیرتر برویم تا نماز جماعت تمام شده باشد و به فضلش برسیم.

روایتی که خواندیم

سوال:؟؟؟

جواب: بابا گفت “قال” کلام امام است ان کان قد دخل و لم یتفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم اطلاق دارد. همین روایت موثقه ابی بصیر که اقای خویی هم قبول دارد ولی ایشان ادعا دارد که اگر هنوز نماز جماعت برگزار بود من نماز جماعت میخواندم از کجا اطلاق دارد حق با مرحوم حکیم است که فرموده است بعضی از روایات اطلاق دارد.

پس این که سید فرموده است منفردا او جماعه حرف درستی است پس این که اقای خویی بندش کرده است به این که ما باید روایت ابی علی را قبول داشته باشیم نه روایت ابی علی را هم قبول نداشته باشیم این حرف سید درست است.

خصوصیت ثانیه این است که سید فرموده است باز فرقی نمیکند این که وارد شده است قد اقیمت الجماعه حال اشتغالهم این که وارد شده است جماعت تمام نشده است  و لم یدخل معهم و این داخل انها نشود و الا که مورد قبلی است که داخل در جماعت شده است میگوید در حال اشتغال وارد بشود و داخل انها نشود اذان و اقامه ساقط میشود او بعد فراغهم یا نه بعد فراغهم مع عدم تفرق الصفوف به شرطی که صفوف باقی مانده باشد در هر دو صورت اذان و اقامه ساقط است.

فرض دوم قدر متیقنِ روایات است گفت اگر صفوف متفرق نشوند روایت ابی علی همین بود روایت ابی بصیر همین بود صفوف متفرق نشده اند اذان و اقامه ساقط است قدر متیقن روایات است. خب حالا حال اشتغال را از کجا بگوییم. حالا اشتغال وارد شده است حال اشتغال جماعت و لم یدخل معهم ولی اقتدا نمیکند این اذان واقامه ساقط است.

مرحوم اقای حکیم فرموده است که روایات این جا را نمیگیرند روایات همش میگفت اذان واقامه ساقط است یا میگفت داخل بشو در حال تشهد است داخل بشو اذان و اقامه ساقط است یا صفوف متفرق نشده باشند. اما این شق ثالث شما وارد شدید جماعت منعقد است داخل هم نمیشود هیچ روایتی در این جا ما نداریم. مگر همان روایت عمار و روایت معاویه بن شریح که اون روایت مثلا بگوییم که روایت مرحوم اقای حکیم میگوید روایتی در این باب نداریم. یک استثنایی دارد مرحوم اقای حکیم. قبل از اولویت میگوید هیچ روایتی نداریم. میگوید روایت معاویه بن شریح میگوید ما هیچ کدام از این روایات را نداریم مگر روایت معاویه بن شریح اگر یادتان باشد سابقا هم میگفتیم که روایت معاویه بن شریح فی الجمله مربوط به مورد اول است وارد مسجد شده است عرضم به خدمت شما جماعت منعقد است حالا امام در رکوع است امام در سجود اخیره است امام سلم سه صورت داشت. خب به این هم که نمیشود استدلال بکنیم. به تشهد رسیده است و مثلا بگوییم این دو تا به حساب اطلاق دارد به تشهد رسیده است بعد از سجده اخیره به تشهد رسیده است فضل جماعت را درک کرده است و لو این که وارد جماعت نشود.

یک بار دیگر عبارت را بخوانید. ذیلش جایی را که به حال اشتغال رسیده است و لم یدخل معهم. یکی از شاگردان؟؟؟؟؟؟؟ فقد ادرک الجماعه مرحوم اقای حکیم این جور معنا کرده است. مرحوم اقای حکیم این جور فهمیده است فقد ادرک الجماعه یعنی به فضیلت جماعت رسیده است نه که اقتدا بکند. اقتدا بکند لم یدخل نیست که. میتواند ولی روایت نمیکند اقتدا بکند. ایشان روایت معاویه بن شریح را گفته است روایاتی که خواندیم هیچ کدام مرتبط به این مساله نیست الا روایت معاویه بن شریح. این روایت را اگر ما این جور معنا کنیم من ادرک بعد از سجده اخیره یعنی اقتدا بکند بشیند ثواب را برده است این ربطی به بحث ما ندارد آن وقت.

ما میگوییم به ذهن عرفی ما این است که کسی که بعد از سجده اخیره رسید امام در تشهد است فقد ادرک الجماعه یعنی به جماعت رسیده است بشیند ادامه بدهد این هم ربطی به بحث ما ندارد ولی ایشان میگوید فقد ادرک الجماعه یعنی فضیلت جماعت را برده است مثلا اطلاق دارد اقتدا بکند یا نکند.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بله حالا یک بار دیگر عبور بکنید الان به ذهنم امد از خود متن روایت همین به ذهن میاید که ادرک الجماعه  یعنی به جماعت رسیده است نه فضیلت را. به جماعت رسیدنش به این است که اقتدا بکند و بشیند که الان فتوا هم همین است.

یک بار دیگه متن را از اولش بخوانید. گفته است من ادرک الامام، یکی از شاگردان؟؟؟ میگوید تکبیر بگوید سجده هم بکند ولی این راحساب نکند. رکعت اول حساب نکند چون رکوع ندارد در مقابل قبلی. کبر و سجد و لم یعتد به. بعد چی؟ یکی از شاگردان؟؟؟؟؟؟ فقد ادرک فضل الجماعه فی الرکعه الاخیره. فقد ادرک الجماعه.

سوال:؟؟؟

جواب: اقای حکیم میگوید این روایاتی که خواندیم ربطی به حال اشتغال و لم یدخل معهم ندارد الا این روایت بعد میگوید این روایت هم اخص از مدعا است فرض قصد ایتمام را داشته است.

سوال:؟؟؟
جواب: نه اون که موید نمیشود. البته مقداری بعید است که ما به سلامش برسیم ثواب جماعت را به ما بدهند بدون اقتدا کردن.

خب مهم نیست لا اقلش این روایت واضح نیست. واضح نیست که مربوط میشود به این فرع ما که ما به حال اشتغال برسیم و داخل جماعت نشویم عدل اول سید این معلوم نیست مجمل است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: بله. میگوید این روایت مربوط میشود ولی اخص از مدعا است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: میگوید این روایت نمیگیردش. نمازش که منفرد هست. میگوید نمیگیرد این روایت لذا میگوید اخص از مدعا است.

بیان اخری که باز مرحوم اقای حکیم اورده است. ما کجا بحث میکنیم؟ به حال اشتغال جماعت رسیده است و لم یدخل معهم. ایا اذان واقامه ساقط است یا نه؟ روایات بعد از نماز جماعت را میگفت فراغ را میگفت روایات لسانشان قاصر است مرحوم اقای حکیم فرموده است به اولویت میشود درستش کرد. چگونه شما بعد از نماز میرسید صفها هنوز متفرق نشده است میگویید سقَط، اینجا که جماعت برقرار است به طریق اولی سقط. ایشان این طور فرموده است اولویت. بعد از تفرق میگویید سقط به برکت این جماعت بوده است جماعت رفته است میگویید سقط در این جا که جماعت هست به طریق اولی سقط.

مرحوم اقای خویی اشکال کرده است یعنی به ذهن میزند به اقای حکیم نظر دارد. این که میگوید اولویت نه، اولویت اگر باشد در فرض قصد ایتمام است بله اگر قصد اقتدا داشت میگویید صفها متفرق نشده اند، اذان و اقامه ساقط است پس به طریق اولی جماعت منعقد است ساقط است. که شما میگویید این روایت فرض قصد ایتمام است. در منفردش مرحوم اقای خویی فرموده است این اولویتی را که شما میگویید این اولویت ناتمام است میگویید اگر جماعت منعقد بود قصد ایتمام داشت جماعت منعقد است قصد ایتمام دارد میگویید ساقط است چرا؟ چون اگر بعد از نماز رسید اونجا ساقط است اینجا به طریق اولی ساقط است.

سوال:؟؟؟

جواب: میگوید شما این طور میگویید. اشکال این است.

شما اگر گفتید منفرد را نمیگیرد این روایات بحث بود دیگه منحصر به قصد ایتمام است منفرد را شامل نمیشود اگر منفرد را شامل نمیشود پس در جایی که صفها متفرق نشده اند مختص به قاصد ایتمام است این اولویت ندارد برای فرع ما که لم یدخل است. قاصد انفراد است.

تکرارش میکنم. میگوید اگر شما منفرد را نگفتید کنار گذاشتید اولویت اینجا ناتمام است. زیرا میگویید در جایی که صفها به هم نخورده است و قصد ایتمام را داشتی ساقط است منفرد را نمیگیرد. خب این بالاولویه دلالت نمیکند که اگر در حال اشتغال بود و منفرد بودی هم ساقط است. نه. فرض ما حال اشتغال قصد انفراد است لم یدخل معهم است میگوید این اولویت را نمیتوانی اثبات بکنی از اون که بعد از سلام، قبل از تفرق از صفوف رسیده است ولی به قصد ایتمام.

بله؛ شما اگر گفتید اونی که میرسد قبل از تفرق صفوف چه قصد انفراد دارد و چه قصد جماعت یسقط اون وقت انفراد در حال اشتغال را میگوییم به طریق اولی. بحث ما انفراد حال اشتغال است انفراد حال اشتغال وقتی اولویت دارد که بعد از سلام قبل از تفرق صفوف اطلاق داشته باشد هم قاصد ایتمام هم قاصد انفراد را شامل بشود. اما اگر گفتید که بعد از سلام قبل از تفرق صفوف منحصر به قاصد ایتمام است نمیتوانید بگویید پس به طریق اولی منفرد است و حال اشتغال را میگیرد. اقای حکیم این که میگویید به اولویت باید یک قید بزنید به اولویت این روایات دلالت دارد بر حال اشتغال اگر ما بعد از صلات و قبل تفرق را مطلق بگوییم چه منفردا و چه جماعه. اگر اون مطلق باشد اولویت باشد نه مطلقا. نکته بدی نگفته است خدا رحمتش کند گفته است این اولویت در فرض خاص است.

حاصل الکلام: ما هم میگوییم کلام سید درست است چه ورود این شخص حال اشتغال باشد و لم یدخل معهم یا قبل از تفرق چرا؟ چون ما قبل از تفرق را گفتیم روایات دلالت دارند منفردا او جماعه. پس به طریق اولی حال اشتغال منفردا.

سوال:؟؟؟

جواب: میگویم اولویت در فرض خاص است چند خط اقای خویی بحث کرده است و یک نکته ای دارد.

سوال:؟؟؟

جواب: بله قبول دارد. بله گفتم اقای حکیم میگوید اطلاق بعض روایات. گفتیم اطلاق دارد. نه دیگه. اقای حکیم که میگوید اولویت باید این قید را بزند چون محل کلام است اون دیگه.

حالا مهم نیست نکته طلبه ای خوبی گفته است اقای خویی دیدیم مقداری پیچ دارد گفتم ان را توضیح بدهم. فرمایش اقای خویی را اگر مطالعه کرده باشید اگر گفته است اولویت در یک فرض تمام است که مقبول نزد هم اقای حکیم و هم اقای خویی است و در یک فرض ناتمام است این هم خصیصه دوم.

و اما خصیصه سوم که میگویند وقت تمام شد داستانی است که خود سید اورده است.