اصول ـ جلسه ۰۹۲ـ ۱۴۰۱/۱۱/۱۹

خارج فقه             جلسه 92              تاریخ 19/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در این جهت بود که مرحوم سید فرمود این که وارد میشود بر این جماعت حال اشتغال باشد تمام شد. یا حال فراغ باشد که گفتیم قدر متیقن از روایات است که همین حال فراغ. منتهی در این حال فراغ یک قیدی اوردند محل بحث ما این قید است.

فرمود مرحوم سید “او بعد فراغهم” قدر متیقن روایات است “مع عدم تفرق الصفوف”. یک قیدی اورد مع عدم تفرق صفوف. صفوف متفرق نشده باشند. بحث ما در این عنوان است “عدم تفرق صفوف”.

خب اما اصل شرطیتش مع عدم تفرق صفوف، به خاطر بعضی از روایات است. روایات باب سه دسته هستند یک دسته از روایات مطلق هستند. مثل ان روایات زید بن علی، روایت سکونی که ما روایت سکونی که بنان بن محمد است گفتیم لا باس به. انها مطلق بودند. در روایت سکونی و انجا این جور داشت روایت سکونی:«وَ عَنْهُ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ إِذَا دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى أَهْلُهُ فَلَا يُؤَذِّنَنَّ وَ لَا يُقِيمَنَّ» اصلا تفرق صحبتی نداشت.

یک روایت مطلق دارد تفرقوا او لا. طایفه دوم روایاتی داریم، موثقه ابی بصیر که قید کرده است تفرقوا و اصلا مفهومش را تصریح کرده است «بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى الْقَوْمُ أَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ قَالَ إِنْ كَانَ دَخَلَ وَ لَمْ يَتَفَرَّقِ الصَّفُّ صَلَّى بِأَذَانِهِمْ وَ إِقَامَتِهِمْ وَ إِنْ كَانَ تَفَرَّقَ الصَّفُّ أَذَّنَ وَ أَقَامَ.» اینها مقید ان مطلقات هستند. پس اون مطلقات که میفرمود وارد شد اذان و اقامه نگوید یعنی اذا لم یتفرق.

یک طایفه، طایفه که ما میگوییم اعم است و لو به یکی. روایت ابی علی است که سندش را درست کردیم روایت ابی علی در ابتدا به ذهن میزند که نه تفرق هم پیدا کردند مهم نیست. همین که چند تایی باشند کافی است. در روایت ابی علی گفت «كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ صَلَّيْنَا فِي مَسْجِدٍ الْفَجْرَ فَانْصَرَفَ بَعْضُنَا وَ جَلَسَ بَعْضٌ فِي التَّسْبِيحِ فَدَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ الْمَسْجِدَ.» رجلی امد و سوال کرد که ما نماز خوانده بودیم بعضی از ما نشسته بودیم مشغول تسبیح و یکی امد و میخواست اذان و اقامه بگوید، دفعناه گفتیم نگو. اون  باز یک معنای اوسعی از اون تفرقی که روایت ابی بصیر میگوید.

بحث در این است که این که در روایت ابی بصیر صحبت عنوان تفرق را اورده است. در روایت ابی علی عنوان تفرق را نیاورده است گفته است یک جمعی هنوز بودند. این مقدار ایا این دو تا مفهوم ها دو تا مدلول ها با هم متفاوت هستند یا نه، گفتیم خب گفته اند باید ببینیم معنای تفرق چیست؟

سوال:؟؟؟

جواب: حالا اون زید نرسی داستان دیگری دارد. میگویم ان را.

مطلق باشد که از تفرق صحبت نکند زید بن علی روایت سکونی، عنوان تفرق مثل روایت ابی بصیر. عنوانی که یک جمعی ماندن تفرق هم نه روایت ابی علی. سه تا سه نوع لسان روایات است. اون روایت اولی که مطلق هستند میگوییم تقیید خورده است کنار میگذاریم. ملاک میشود روایت تفرق و روایاتی که جمعی ماندن. ایا این دو روایت مدلول های انها متحد هستند یا متعدد؟

مرحوم اقای حکیم فرموده است که روایت ابی بصیر که میگوید تفرق، این اضیق از روایت ابی علی است که میگوید جمعی نشسته بودیم مشغول تسبیح بودیم. روایت ابی بصیر میگوید همین که متفرق شدند اذان و اقامه را بگویند تفرق به چیست؟ یک جماعتی هست تفرقوا، میگوید تفرق دو مصداق دارد تفرقوا تک تک جدا بشوند تفرق کامل، احاد اینها از هم جدا بشوند کلاً همه انها جدا بشوند. این یک مصداق تفرق است مصداق اکملش.

یکی هم تفرقوا متفرق شدند به این که و لو بعضی از انها از هم جدا بشوند تفرق پیدا شد دیگه. این هم یک نوع تفرق است. از هر صفی چند تا بروند و بقیه بمانند تفرق است. چون فرموده است موثقه ابی بصیر که میگوید اذا تفرقوا اذان و اقامه بگوید مطلق است شامل میشود هر دو فرد این ها را. در حالی که روایت ابی علی میگوید که این فرد دوم را. میگوید بعضی اگر ماندن تفرق حاصل شده است و میگوید اذان و اقامه ساقط است.

ما از اطلاق تفرقوا رفع ید میکنیم تفرقوا ابی بصیر، میگوییم مرادش که گفته است تفرقوا یعنی دیگه همان تفرق کامل اما اگر نه یک مقداری هنوز باقی ماندند هر چند که جماعت تفرق پیدا کردند تفرق که لازم نیست همه انها جدا بشوند این جماعت تفرق یک عده از ان طرف و یک عده این طرف. گفته است ما اخذ میکنیم به روایت ابی علی و تفرق روایت ابی بصیر را حمل میکنیم بر ان تفرقی که دیگر هیچ مجموعه ای از ان نمانده باشد. این جور فرموده است. بعد گفته است روایت ابی علی که گیر سندی داشت، آمده ان را محکم کرده است گفته است روایت اجلا دارد همان داستانی که میگفتیم و با روایت ابی علی مطلب را تمام کرده است و روایت ابی علی مهم است دیگه. در بحث قبلی هم محل شاهد بود اینجا هم محل شاهد است روایت ابی علی میگوید همین که صدق کند جمعیتی ماندند لم یتفرقوا.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا بذارید این را.

یک بار دیگه روایت ابی علی را بخوانیم در روایت ابی علی «كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ صَلَّيْنَا فِي مَسْجِدٍ الْفَجْرَ فَانْصَرَفَ بَعْضُنَا وَ جَلَسَ بَعْضٌ فِي التَّسْبِيحِ فَدَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ الْمَسْجِدَ.» بعضی ماندند مشغول تسبیحات هستند. یک نوع تفرق حاصل شده است اقای حکیم میگوید ما بودیم روایت ابی بصیر میگفت باید اذان و اقامه بگوید تفرق است دیگه. ولی به برکت این روایت میگوییم تفرق جایی است که دیگه اینها تحدیدش سخته است الان که ما امدیم یکی ان جا و دیگری انجا و دیگری انجا صورت جمعی به ان گفته نمیشود اینجا  را نمیگیرد. یا یکی فقط مانده است یا همان هم رفته است این جا را میگوید. و اما این که بعضی ها نشسته اند سه چهار تا از ان صف و پنج شش نفر ان صف جماعتی نشسته اند مرحوم اقای حکیم میگوید تفرق صدق میکند و از طرفی روایت ابی علی میگوید تفرق صدق میکند خاص است و ان مطلق است تخصیصش میزنیم. روایت ابی علی از این جهت اضیق است ولی از ان جهت اوسع است که سقوط را دامنه اش را بیشتر کرده است.

و لکن به ذهن میاید (شاید اقای خویی هم همین را میخواهد بگوید) به ذهن میاید که همان تفرق در روایت ابی بصیر است با روایت ابی علی یکی هستند. مطلق و مقید نیستند. تفرق پیدا کرده اند یعنی جماعت جمعیتی نمانده است اگر یک جمعیتی مانده باشد و لو ان تفرق جمود بر لفظ و لو این که تفرق واقعی حاصل شده است ولی عرفا میگویند هنوز متفرق نشده اند.

سوال:؟؟؟

جواب: بعضی از مصادیقش شبهه این بعضی که گفته است این بعض هم روشن نیست. حالا مثلا دویست سیصد نفر بودند سه نفر ماندن این بعض صدق میکند این هم شبهه دارد. نه یکی دو تا.

به ذهن میزند همین که اقای خویی میگوید یک صورتی از جمعیت که تحدیدش امکان پذیر نیست یک صورتی از جمعیت باقی مانده است. هنوز جماعت همه انها متفرق نشده اند. این جور. جمعیت هنوز باقی هستند اذان و اقامه ساقط است. یکی و دوتا را نیمیگیرد. روایت ابی بصیر که میگوید تفرق پیدا بکنند ساقط میشود، تفرق عرفی با همان بعضی باقی هستند یکی میشود. ما ادعایمان این است روایت ابی بصیر با روایت ابی علی یک چیز را میخواهند بگویند ان با ان لسان تفرَّق است یک ده بیست نفری ماندن همان طور که روایت ابی علی صدق میکند که بعضی مشغول تسبیح هستند صدق میکند که جمعیت تفرق پیدا نکرده است عرفا هنوز هستند تفرق مثل اینکه در ذهنش کامل است یا مثل کامل است.

سوال:؟؟؟

جواب: باید تفرق صورتی باقی مانده باشد اگر صورتی باقی مانده است که نشان از این است که این جا جماعت بوده است اذان و اقامه ساقط میشود.

این هم فرمایش مرحوم سید عدل دومش که فرمود او بعد فراغهم که عرض میکنم یک جاهایی شبهه دارد که تفرق صدق میکند. او بعد فراغهم مع عدم تفرق صفوف.

اما جهت اخیره ای که نمیدانم جهت پنجم  است یا ششم است مرحوم سید فرموده است لكن على وجه الرخصة لا العزيمة على الأقوى.

ایا سقوط در این جا رخصت است یا عزمیت؟ نسب الی المشهور که اینها رخصتی است. متن شرایع هم که لسان متقدمین هست گفته است سقط علی کراهیة ثوابش کم است کراهت دارد کراهت در عبادات است دیگر، ثوابش کم است ولی مشروع هست. صاحب جواهر گفته است و نسب الی المشهور.

و لکن به ذهن میاید که نه این هم عزیمت همان طور که صاحب جواهر فرموده است اقرب به ذهن است. چرا؟ چون در روایت ابی علی فرمود احسنت کار خوبی کرده است دفعش کردید متفاهم عرفی این است که کار ان که امد اذان و اقامه میخواست بگوید کارش نامشروع بوده است و الا اگر مشروع بوده است ولی ثوابش کم بوده است جا نداشت احسنت باید دفعش میکردید. ذهن عرفی در نظر به روایت ابی علی میگوید مشروعیت ندارد. اضف الی ذلک در روایت سکونی هم نهی داشت. گفت اذان نگویند و اقامه نگویند تاکید داشت. به ذهن میزند که اذان نگویند و اقامه نگویند یعنی مشروعیت ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: اشکال ندارد. میگفت نماز تحیت است قبلا هم گفتیم ان نماز تحیت است ان ارشاد به مشروعیت است و این ارشاد به عدم مشروعیت است. بنا شد صیاغ ان قدر قوت نداشته باشد. ان هم تاکید میکند لا یصلی تا نماز نخواند تاکیدشان را باهم ببرید دیگر. همان طور که به نحو اکید میگوید اذان نخواند و معنایش عدم مشروعیت است ان هم به نحو اکید میگوید حتما یک نماز بخواند مستحب موکد است. انجا فعلش مستحب موکد است این جا ترک (صدا قطع شد).

سوال:؟؟؟

جواب: نه دیگه امامی وجود ندارد. نه خلاف ظاهر است. اصلا ما میگوییم به خاطر احترام جماعت است شارع تشریع نکرده است ظاهرش این است.

خب و لو نسب الی المشهور ولی فن میگوید مشروعیت ندارد. بله؛ اگر شک کردیم همان داستان میاید. اگر شک کردیم مقتضای قاعده قبلا گذشت در این جا هم یک جا اقای خویی تصریح کرده است مقتضای اطلاقات اولیه این است که مشروع هست. این به استظهار است شما اگر گفتید حجت تمام است مشروعیت ندارد فرمایش سید علی وجه الرخصه، و الا مقتضای اطلاقات این است که رخصت است وقتی که رخصت شد این را لا یوذنن حمل میکنیم بر کراهت. میشود فرمایش مرحوم صاحب شرایع. کراهت دارد. یعنی ثوابش کم است.

سوال:؟؟؟

جواب: ان را بحث کردیم نیاز به بحث ان نداریم ولی باز هم صحبتی خواهیم کرد. ان را رهایش کنید.

سوال:؟؟؟

جواب: ما اصلا روایت را کنار گذاشتیم و گفتیم معمول به نیست. روایت معاویه بن شریح بود گفتیم اصلا حجیت ندارد.

مرحوم سید فرمود علی الاقوی رخصت است گذشت. سواء صلی جماعه اماما او ماموما.

سوال؟؟؟

جواب: اون قبلا گذشت دلالت ندارد بر عدم مشروعت ولی دلالت هم بر مشروعیت ندارد. و علاوه بر این گفتیم که حجیت ندارد.

سواء صلی جماعة اماما او ماموما او منفردا. این که میاید اذان واقامه اش ساقط است فرقی نمیکند میخواهد امام بشود میخواهد ماموم بشود میخواهد منفرد. خوب گفته است اقای خویی. ما برای هر سه تا روایت داریم. امام بشود گفت ساقط است در ان روایتی که حضرت فرمود اگر دو تا وارد شدند یکی خواست اقتدا به دیگری کند اذان و اقامه ندارد خب ان که مقتدی به میشود امام و دیگری میشود ماموم. سه تا اورده است

سه نوع روایت داریم. بعضی مطلق هستند موثقه ابی بصیر مطلق بود و حضرت استفصال نکرد فرمود داخل شد و متفرق نشدند اذان و اقامه نگوید اطلاق داشت میخواهد با جماعت یا بدون جماعت بخوانند. بعضی از روایات امام و ماموم را داشت بعضی از روایات هم خصوص منفرد بود روایت ابی علی، ان شخص میخواست فرادی بخواند ذیلش هم باز میخواستند اگر بگوییم جماعت را میگوید ذیلش هم سوال کرد اگر جماعت بخوانند چی حضرت فرمود بروند کنار جماعت بخوانند جماعت بخوانند بعضی امام و بعضی ماموم میشدند.

سوال:؟؟؟

جواب: منفرد همین صدر روایت ابی علی است. منفردی که دیروز صحبت میکردیم. نشد باز خلط کردید. این دو تا را باهم خلط نکنید. این اماما او ماموما او منفردا است این غیر از منفرد اون جماعتی انجا بود که قبلا صحبت شد که ایا قصد اقتدا داشت یا نداشت؟ این یکی الان نه اصلا قصد اقتدا داشته است حالا میخواهد فرادی بخواند این قصد جدید است ان قصد قبلی است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه این که الان اینجا گفته است این رجل باز اطلاق دارد این که امد میخواسته اقتدا بکند یا نمیخواسته. این داخل در قصدش جماعت بوده است او منفردا. ولی الان که میخواست نماز بخواند ؟؟؟؟ میخواهد منفرد بخواند

سوال:؟؟؟

جواب: ما هیچ روایتی نداریم در خصوص کسی که مرید جماعت نیست. روایت ابی علی هم اطلاق دارد این اقا که امده است اطلاق دارد مرید جماعت بوده یا نبوده است ولی الان دیگه نمازش که میخواهد بخواند قطعا فرادی است این نمازی که میخواهد بخواند یک مساله است، این که الان صحبت میکنیم. ان به قصد فرادی و ایتمام نسبت به نمازی که برقرار شده بود میخواسته اقتدا بکند یا نه.

اینها گیری ندارد اینها همه از نصوص استفاده میشود. بقی فرعی که اقای خویی اورده است ولی سید متعرض نشده است البته جایش نبوده است که متعرض بشود ولی اقای خویی متعرض شده است و ان فرع این است که

مشکلی ندارند همین از عبارت سید هم به دست میاید که ان دومی ها که امدند میخواهند نماز جماعت بخوانند مشکلی ندارند نماز جماعت بخوانند روایت ابی علی هم گفت بروند کنار نماز جماعت بخوانند. در این که نماز جماعت در این جا بر قرار بشوند مشکلی ندارد جای بحث ندارد هم اطلاقات و هم ذیل روایت ابی علی.

ایشان این فرع را مطرح کرده است اگر کسی ملحق شد به جماعت جدید که اذان و اقامه نگفته است ایا اذان واقامه ساقط است یا نه؟ سید این را در مورد اول هم نگفت. چون در مورد اول هم گفت ملتحق بشود به جماعتی که اذان و اقامه گفته اند این جماعت دوم اذان و اقامه نگفته اند. یک نفر الان رسیده است (خود اینها الان رسیده اند میخواهند جماعت برقرار بکند اذان و اقامه ندارد روایات همین را گفت، نه) یکی الان محلق به این جماعت شد ایا اذان و اقامه دارد یا ندارد؟

سوال:؟؟؟

جواب: نه اون نیست باز هم. نه دیگه ببینید اصلا اذان و اقامه جماعت قبلی را صحبت میکند میگوید از این جماعت دوم اذان و اقامه ساقط است به شرطی که جماعت اول اذان و اقامه گفته باشند. اگر کسی خواست ملحق بشود به این جماعت دوم سید این را ندارد. خب حالا میرسیم انجا و ایمان پیدا میکنید ان عبارت این مطلب را نمیرساند.

موضوع مساله این است اینها رسیدند قبل از تفرق یک جماعت دیگری تشکیل دادند از این جماعت اول اذان و اقامه ساقط است نص روایت است حالا یکی به انها ملحق شد ایا اذان واقامه از این شخص ساقط است مرحوم همدانی گفته است بله ساقط است. چه فرقی میکند ملتحق به جماعتی که اذان و اقامه داشتند حالا این داشتن یک وقت خودشان گفته اند مسائل سابقی، شنیدند اون که اقای خویی گفت، یا نه جماعت قبلی گفته اند. این هم در روایت ابی بصیر گفت که نماز بخواند باذانهم و اقامتهم ظاهرش این است که اذان و اقامه ان را اذان و اقامه این قرار داده است. مرحوم همدانی فرموده است که ملتحق به جماعتی که سقط عنهم الاذان و الاقامه ان هم مثل ملتحق به جماعتی است که اذان و اقامه گفته اند.

اقای خویی فرموده است این دلیل ندارد. ان چه ما دلیل داشتیم ملتحق به جماعتی که اذان و اقامه گفته اند مورد اول که سید هم همین جور گفت اذان و اقامه گفته اند اما ملتحق به جماعتی که سقط عهنم الاذان و الاقامه از انها سقط چون وقتی رسیدند که لم یتفرقوا این ملتحق وقتی که رسیده است تفرق حاصل شده است و الا مشکلی نداشت. این که رکعت دوم و سوم رسیده است از جماعت قبلی خبری نیست گفته است این دلیل نداریم که از این هم سقط. مقتضای اطلاقات این است که هر کسی باید برای نمازش اذان و اقامه بگوید.

سوال:؟؟

جواب: حالا اگر فرصت نبود داستانش گذشت. مثلا لا اله الا الله. اگر فرصت نبود هیچی. استحباب دارد ولی تزاحم است. میگوید استحباب دارد ربما تزاحم دارد.

و لکن در ذهن ما این است که ما که گفتیم در همان جماعت اول هم دلیل نداریم باید اذان و اقامه بگویند این حرمت جماعت است. گفتیم جماعت اول هم اذان واقامه نگفته است سیره بر این است که وقتی که کسی میاید جماعت برقرار است هر چند که یقین هم دارد اینها اذان و اقامه نگفتند جماعت مهم است.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا میخواهیم این در ارتکاز متشرعه این است که جماعت مهم است هر لحظه که رسیدی باید تامل نکنی. حتی به تشهد رسیدی. ما که میگوییم به سلام اول رسیدی فرصت هست بگو الله اکبر بشین انها که بقیه سلام ها را میگویند بلند شو. یک گیری دارد ولی مستفاد از روایت این است که فورا ملحق بشود و تامل نکند.

این حالا باشد برای صلات جماعت. ما گفتیم دلیلی نداریم که جماعت اول اذان و اقامه. حالا سلمنا ثانیا که التحاق به جماعتی اذان و اقامه ندارد که انها اذان و اقامه گفته باشند میگوییم اقا گفته باشند که خصوصیت ندارد شما خودتان گفتید سماع هم اشکالی ندارد متفاهم عرفی از این روایت ابی بصیر که میگوید که باذانهم و اقامتهم به ذهن میزند که همان اذان و اقامه انها اذان و اقامه اینها هم هست خیلی بعید است که نماز جماعت بدون اذان و اقامه باشد. روایت ابی بصیر این جور بود که «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَنْتَهِي إِلَى الْإِمَامِ حِينَ يُسَلِّمُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْأَذَانَ فَلْيَدْخُلْ مَعَهُمْ فِي أَذَانِهِمْ فَإِنْ وَجَدَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا أَعَادَ الْأَذَانَ.»

سوال:؟؟؟

جواب: فرض این است که اولی گفتند.

یعنی همین که اقتدا میکند داخل اذان انها هم شده است. ان روایت ابی بصیر دیگری به نظرم بهتر است. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى الْقَوْمُ أَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ قَالَ إِنْ كَانَ دَخَلَ وَ لَمْ يَتَفَرَّقِ الصَّفُّ صَلَّى بِأَذَانِهِمْ وَ إِقَامَتِهِمْ وَ إِنْ كَانَ تَفَرَّقَ الصَّفُّ أَذَّنَ وَ أَقَامَ.» متفاهم عرفی این است که اذان و اقامه انها برای اینها کفایت میکند.

سوال:؟؟

جواب: بله دیگه. پس این جماعت دوم با اذان و اقامه است و شما گفتید وقتی جماعت با اذان و اقامه باشد ملتحق اذان و اقامه ندارد.

سوال:؟؟

جواب: مهم این است که در سماع چه میگفتید. اقای خویی میگفت لازم نیست در جماعت اذان و اقامه گفته باشند سماع هم بدل ان است. میگوییم بابا سماع بدل ان است شما قبول کردید اذان و اقامه انها بدل از اذان و اقامه انها است دیگر.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ان که میگوید صلی، قیاس صحبت نیست استظهار است اینها. میگوید ان کان قد دخل. نه اجزا نیست. میگوید این نماز جماعت شما با اذان و اقامه هست اگر ثوابی برای نماز جماعت با اذان و اقامه هست به شما میدهند. ان کان قد دخل داخل مسجد شده است و لم یفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم. پس معلوم میشود این جماعتی که الان منعقد شد قبل از تفرق این جماعت با اذان و اقامه است. صلی … یعنی اذان انها اذان شما میشود.

سوال:؟؟؟

جواب: ان وقت میشود جماعتی که با اذان و اقامه باشد التحاقش اذان واقامه ندارد.

خب اشکالی ندارد. مرحوم محقق همدانی کافی است که موافق است. حالا این جور هم نیست همه اقایان بگویند که استظهار… خب اشکالی ندارد مهم نیست. بحث طلبه ای است ما یک ادعایی میکنیم میگوییم اقا این جماعت دوم بعید است که بدون اذان و اقامه باشد پس میخواهد بگوید اذان و اقامه شما هم حساب میشود. ادعای اقای خویی این است که این جماعت بدون اذان و اقامه است. جماعت بدون اذان و اقامه در حق انها ساقط است بعدی دلیل ندارد میگوییم نه جماعت اینها با اذان و اقامه است.

سوال: دلیل شما.

جواب: دخل باذانهم و اقامتهم. خب حالا مهم نیست.

سوال:

جواب: اصلا اذان و اقامه دارد معنایش همین است که نماز شما با اذان و اقامه شروع شده است لا اقلش اقای خویی که حرفش این است که این جماعتی که تازه تشکیل شده است این نمازشان بدون اذان و اقامه است برای خودشان دلیل برای سقوط دارد ملتحق بعدی دلیل بر سقوط ندارد ما میگوییم جماعت دوم که منعقد شده است با اذان و اقامه است شما میگویید اذان و اقامه هم داشته باشد باز فایده ندارد خب حالا این بحث دیگری است. ما میگوییم نه ما که اصلا گفتیم اذان و اقامه شرط نیست برای التحاق اگر هم شرط باشد قطعا این مقدارش کافی است این را اقای خویی هم اعتراف دارد جماعتی که با اذان و اقامه باشد حالا ایجادا سماعا ادعائا اقای خویی میگوید که ملتحق برای چی اذان واقامه بگوید این نمازش با اذان واقامه است حکما. اذان و اقامه ساقط است. بهذه یتم الکلام در جهاتی که این جا بحث بود.

بعدش مرحوم سید وارد شرایطی شده است که گفته است این سقوط شرایطی دارد تتمه کلام.