فقه ـ جلسه ۰۹۳ـ ۱۴۰۱/۱۱/۲۳

خارج فقه         جلسه 93          تاریخ 23/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در مورد ثانی که هم اذان و هم اقامه ساقط است تمام شد. و لکن چند کلمه باقی مانده است.

یک کلمه این است که ما گفتیم مقتضای روایات این است که اذان ساقط است و اقامه ساقط است مادامی که صف جماعت قبلی متفرق نشده باشند. این جور شد دیگه. موثقه ابی بصیر گفت ما لم یتفرق اذان و اقامه نگوید. در مقام روایتی است از زید نرسی که ظاهرش خلاف انهایی است که ما گفتیم. در روایت زید نرسی عرضم به خدمت شما تفصیل داده است بین دو صورت. در یک صورت گفته است اذان و اقامه ساقط است و در یک صورت گفته است اذان فقط ساقط است. روایت زید نرسی این جور است که زَيْدٌ، عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ:

إِذَا أَدْرَكْتَ الْجَمَاعَةَ وقتی رسیدی دیدی انها هستند وَ قَدِ انْصَرَفَ الْقَوْمُ یعنی نماز تمام شده بود. وَ وَجَدْتَ الْإِمَامَ مَكَانَهُ دیدی امام هنوز در جایش نشسته است دارد ذکر میگوید و اهل مسجد هم هکذا و متفرق نشده اند. وَ أَهْلَ الْمَسْجِدِ قَبْلَ أَنْ يَنْصَرِفُوا یعنی قبل از این که متفرق بشوند. انصراف از نماز ولی هنوز هستند مِنَ الصَّلَاةِ أَجْزَأَكَ أَذَانُهُمْ وَ إِقَامَتُهُمْ،این مشکلی ندارد با روایت ابی بصیر فَاسْتَفْتِحِ الصَّلَاةَ لِنَفْسِكَ، صورت دوم این است وَ إِذَا وَافَيْتَهُمْ وَ قَدِ انْصَرَفُوا عَنْ صَلَاتِهِمْ وَ هُمْ جُلُوسٌ أَجْزَأَكَ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ.اونجا اقامه بگو اذان لازم نیست. متفرق نشدند میگوید اذان ساقط است و اقامه باقی است این با ان روایاتی که گفتیم مثلا سازگاری ندارد. وَ إِنْ وَجَدْتَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ، فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ لِنَفْسِكَ.

روایت زید نرسی با مشتمل بر یک تفصیلی است که با اطلاق روایت سابق سازگاری ندارد. خب این روایت را باید طبق معمول هم سندا و هم دلالتا ملاحظه بکنیم. سندا روایت در مستدرک مرحوم محدث نوری است به عنوان یک اصل زید نرسی در یک کتاب 16 اصل چاپ شده است. زید نرسی خودش لا باس به. صاحب کتاب بوده است کتابش را روایت کرده اند جماعتی. منهم ابن ابی عمیر. نجاشی به کتابش سند صحیح دارد شیخ سند صحیح دارد. اشکالی ندارد همین مقدار کافی است ابن قولویه از زید نرسی روایت دارد لا باس. اقای خویی فقط به کامل الزیاره درستش کرده است ما به این ضمائم درست میکنم. همان طور که معلّق گفته این مطلب اقای خویی قبل از عدولش هست.

از نظر زید ما مشکلی نداریم ایشان به یک بیان و ما به یک بیان. اما از نظر کتاب، مرحوم اقای خویی فرموده است کتاب زید نرسی از کتب مشهوره نبوده است که بگوییم مثلا سند نیاز ندارد، کتاب نا معروفی بوده است ان قدر نا معروف بوده است که ابن ولید گفته است اصلا این کتاب موضوع است شیخ صدوق هم تبعیت کرده است از ابن ولید. این کتاب را خیلی قدیمیها ازش نقل روایت نکرده اند. این رسیده است به مرحوم محدث نوری و مجلسی. اینها هم که متاخرین هستند و سماع و قرائت که نبوده است فقط اجازه بوده است و اجازه داشتند و ان را در کتابهایشان نقل کرده اند. ما نمیتوانیم اطمینان پیدا کنیم. زید نرسی یک کتابی داشته است اما کتابش همین است نسخه اش همین است گفته است ما حجت نداریم اطمینان نداریم حجت هم نداریم که این همان کتاب است. در طول تاریخ خیلی از این کتابها استنساخ میشده است کم و زیاد میشده است چه میدانیم ما.

اینها را دفاعا از اقای خویی میگوییم مثلا ما اگر به بعضی از کتبی که صاحب وسائل نقل میکنیم به خاطر سندی است که ایشان دارد و به خاطر نسخه ای است که ایشان دارد نسخه های معتبری که مثلا با سند درست کردند ولی نه این کتاب. فرمایش ایشان گفته است پس ما نمیتوانیم از نظر سندی به کتاب زید نرسی و به روایات این کتاب اعتماد بکنیم.

این فرمایش ایشان فی الجمله همین طور است ما در کتاب زید نرسی نمیتوانیم به این باور برسیم کتبی که سابقین نقل میکردند مثل شیخ طوسی و کلینی مشکلی نداریم اگر سند نداشته باشد ولی کتبی که در این ازمنه متاخره نقل میکنند نمیشود اطمینان پیدا کرد که اینها همان نسخه ای است که شیخ طوسی و نجاشی رسیده است و همان سند است.

مضافا به این که ما اخیرا که مطالعه کردیم این کتاب را به ذهن ما امده است این کتاب خیلی هاش استنباطات زید است نه، نسبت به امام داده است ولی استنباطات است حدسش دخیل است. از جمله همین روایت ما اطمینان داریم به این منظبطی ایمه‌ی ما صحبت نمیکردند. این را از یک عده روایات جمع و جور کرده است. خیلی از روایاتش را نگاه کنید روایات جمع و جوری است به ذهن میزند که یک عالمی یک بزرگی اینها را استنباط کرده است و استخراج کرده است از روایات عدیده ای و شده این.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نقل به معنا به کمش اشکالی ندارد ولی وقتی که زیاد است، به ذهنم این روایات به لسان ائمه نمیخورد. بله بعضی از انها میخورد ولی بعضی نه.

ما به کتاب زید نرسی، مخصوصا که ابن ولید گفته است که این موضوع است مشهور نبوده است کتابش نمیتوانیم اعتماد کنیم بالعموم، و بالخصوص به این روایت هم که اقای خویی اشکال دلالی کرده است گفته است این از نظر دلالت هم مشکل دارد چون مضطرب است. الان هیچ فرقی بین فرض اول و دوم نیست. در فرض اول همین است که امام نشسته است و مردم نشسته اند حضرت فرمود اذان و اقامه بگو و دومی هم نشسته اند جلوس و ان جلوس باز میگوید فقط اقامه بگو. دو فرض یک جور. اضطراب دارد این اضطراب هم موید همین جهت است اینها ساخته ذهن خودش است و بد این جا جفت و جور کرده است. گر چه شاید بشود ما این مشکل را رفع کنیم. بگوییم اضطراب ندارد فرض اولش این است که ادرک الجماعه کأنّ هیچ حرکتی نداشته اند و انجا گفت که اذان و اقامه هر دو ساقط است. فرض دوم میگوید و ان وافیته به انها رسیدی ادراک جماعت نیست به انها رسیدی و هم جلوس انجا جماعت نه همه انها نه آن، یک عده ای از انها. میشود فرض دوم را حمل بر جایی بکنیم که شکل اولیه جماعت به هم خورده است واقعش هم میدانیش هم سه صورت دارد هیچ حرکتی نشده است همان مثل جماعت ماندند یک کمی رفته اند همه متفرق شده اند زید نرسی این سه تا را میخواسته بیان بکند. اگر فرض اول است اذان و اقامه ساقط است و اگر نه عده ای رفته اند و عده ای ماندند اذان ساقط است و اقامه برقرار است. میدانیش سه صورت است و میخواسته این سه صورت را بیان بکند. گاهی اوقات واقعیت به کمک ما میاید که حدیث را چطور معنا کنیم و گرفتار الفاظ نشویم. لذا عبارت اولی میگوید:

إِذَا أَدْرَكْتَ الْجَمَاعَةَ وَ قَدِ انْصَرَفَ الْقَوْمُ وَ وَجَدْتَ الْإِمَامَ مَكَانَهُ وَ أَهْلَ الْمَسْجِدِ همه سر جای خودشان هستند قَبْلَ أَنْ يَنْصَرِفُوا مِنَ الصَّلَاةِ أَجْزَأَكَ أَذَانُهُمْ وَ إِقَامَتُهُمْ، فَاسْتَفْتِحِ الصَّلَاةَ لِنَفْسِكَ، وَ إِذَا وَافَيْتَهُمْ شاید وافیتهم ذهن عربی ما خیلی واضح نیست وافیتهم اصلا خود این عبارت معنایش این نباشد که به همه رسیدی. وفا کردی انها را یعنی به عده ای رسیدی مثلا وَ قَدِ انْصَرَفُوا عَنْ صَلَاتِهِمْ وَ هُمْ جُلُوسٌ همانها که وافیتهم أَجْزَأَكَ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ. وَ إِنْ وَجَدْتَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ، فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ لِنَفْسِكَ. میشود این اضطراب را به کمک میدانی و واقع حلش کرد.

و لکن اصلش این که اینها کلام امام علیه السلام باشند شدیدا ما شک داریم.

سوال:؟؟؟
جواب: اذا ادرکت الجماعه؟ اون قد انصرف القوم قابل تحمل است انصرف القوم یعنی عن صلاتهم یعنی نمازشان تمام شده است.

سوال:؟؟؟

جواب: احتمالش هست خوب است. اون میشود هنوز جماعت بر پا است.

سوال:؟؟؟

جواب: کنایه است مثلا. اذا ادرکت الجماعه و وجدت الامام مکانه … یک مویدی دارد این چون جای دیگری دارد که انصرفوا عن صلاتهم. این هم دارد که قبل ان ینصرفوا صلاتهم این هم مویدش است.

سوال:؟؟؟

جواب: انصرف را میگوید این را ندارد بعضی از نسخه ها. اگر نداشته باشد این که چه بهتر.

علی ای حال مقتضی قاصر است و اصل حجیت این روایت ناتمام است و ثانیا اگر سندش را تمام بکنیم و دلالتش هم تمام بشود بگوییم که روایت میگوید که قبل از تفرق اذان ساقط است و اقامه باقی، میگوییم این خلاف جمله ای از روایات است که میگوید فلا یوذنن و لا یقیمن و معارض با ان روایات است وقتی که معارض بود خذ بما اشتهر بین اصحابک شهرت ان طرف است و به ان عمل میکنیم و این را طرح میکنیم.

سوال:؟؟؟

جواب: بله اصلا موضوع عدم تفرق. نه گفت تسبیحات و جلوس. تفرق نیست مشغول تسبیحات هستند.

نکته دوم این است که در بحث این که ایا این سقوط عزیمت است یا رخصت، گفتیم که ظاهر روایات این است که عزیمت است بعضی امدند تفصیل دادند بین این که این شخص که امده است میخواهد نماز فرادی بخواند گفتند این جا اگر میخواهد نماز فرادی بخواند سقوط اذان واقامه رخصت است و یا این که میخواهد جماعت بخواند اگر جماعت میخواهد بخواند سقوطش عزیمت است. این بستگی دارد که شخص وارد الداخل میخواهد فرادی بخواند رخصت، و جماعت میخواهد بخواند عزیمت. به چه بیان؟

گفتند که روایت عمار روایت معاویه بن شریح موردش کسی است که میخواهد فرادی نماز بخواند یک شخصی است امده زمانی که امام سلام داده است تفرق حاصل نشده است امام سلام داده است میخواهد فرادی نماز بخواند حضرت فرمود اذان بگوید. این روایت را کنار روایت ابی بصیر که بگذاریم روایت ابی بصیر میگفت قبل تفرق اذان و اقامه ساقط است جمعشان به این است که ان سقوط را حمل بر عدم تاکد میکنیم. این میگوید اذان واقامه بگوید حین سلّم. وقت سلام رسیده است قبل تفرق رسیده است اذان و اقامه بگوید روایت ابی بصیر میگوید قبل از تفرق نگوید ان قبل تفرق را در فرض منفرد حمل میکنیم بر عدم تاکد. اما اگر جماعت منعقد شد در فرض جماعت ما دلیلی نداریم فلا یوذنن اذان نگوید یعنی مشروع نیست روایت ابی علی میگفت احسنت کار خوبی کردید مثلا. گفتند مقتضای جمع روایت عمار که حین سلّم رسیده است و روایت معاویه بن شریح که حین سلّم رسیده است وروایت ابی بصیر این است که روایت ابی بصیر را حمل بر عدم تاکد اذان و اقامه بکنیم. این میگوید اذان و اقامه بگوید و ان میگوید تاکد ندارد میشود رخصت.

سوال:؟؟؟

جواب: فرادی دیگه. گفتیم در خصوص فرادی.

و لکن این فرمایش ناتمام است این که بعضی بین فرادی و جماعت تفصیل داده اند به این بیان ناتمام است چرا؟ به خاطر این که روایت ابی علی که عمده عزیمت صدر روایت ابی علی بود در روایت ابی علی گفت احسنت اصلا فرض کرده بود که نماز فرادی بخواند میگوید یک نفر وارد شد و شروع به اذان و گفتن کرد حضرت فرمود احسنت. بعد دوباره اون گفت اگر جماعت میخواهد برقرار بشود چطور؟ در خصوص فرادی صدر روایت ابی علی میگوید عزیمت. پس ما نمیتوانیم در فرادی بگوییم رخصت است و اما روایت عمار و روایت معاویه فقد مرّ که روایت عمار و معاویه مشکل دارند انها مشکل دارند و چون معارضشان گفتیم اشهر هستند انها حجیت ندارند ما اصلا روایت ابی شریح و روایت عمار را گفتیم از نظر حجیت ساقط هستند.

سوال:؟؟؟
جواب: فرق نمیکند اصلا ان روایات مطلق است.

سوال:؟؟؟

جواب: نه بابا اون جماعت ارید باز خلط کردید. میخواست برسد یک مساله است میخواهد جماعت بخواند یک مساله دیگری است.

خب این فرمایش هم فرمایش ناتمامی  است. اما نکته سوم که فرمایشی از مرحوم بروجردی است که مربوط به این بحثی که میخواهیم شروع بکنیم که ایا این که مرحوم سید فرموده است سقوط اذان واقامه در این مورد دوم مشروط است به شش تا شرط. این جا مرحوم اقای بروجردی تعلیقه ای دارد و بیانی دارد. بیانش در کتاب صلات هست.

بیانش این است که فرموده است برای سقوط اذان واقامه در این مورد دوم ما دو تا ملاک داریم. یک ملاک این است که این که میگوید اذان نگو اقامه نگو به خاطر مراعات جماعت اولی است ان یک حرمتی دارد. چون این جماعت منعقد شده است اذان و اقامه گفته است به خاطر مراعات جانب ان جماعت است این یک ملاک است. و یک ملاک هم داریم که مراعات جانب مصلی است. شما که میخواهید نماز بخوانید در این که شما میخواهید نماز بخوانی ایشان فرموده است (این را اول باید میگفتیم) میخواهی نماز بخوانی در جایی که قصد داشتی ملحق به این جماعت بشوی ملحق نشدی شارع مقدس قاصد التحاق را به منزله التحاق قرار داده است. جانبِهِ جانب مصلی را مراعات کرده است گفته است تو که قصد داری بروی نماز جماعت اگر نرسیدی کأنّ ملحق به جماعت هستی. ملتحق به جماعت چطور بود؟ اذان و اقامه نداشت گفت ضرورت است سیره است میخواهد جماعت در مسجد باشد یا در غیر مسجد باشد در التحاق به جماعت این شرایطی که مرحوم سید فرموده است ادائی باشد یا قضائی. اینها هیچ کدام شرط نبود. یک ملاک به جانب مصلی برمیگردد کسی که میخواهد ملحق به جماعتی بشود ایتمام را قصد دارد اگر نرسید فکأنّ ملتحق به جماعت است. ملتحق به جماعت چه طور است؟ اذان و اقامه ساقط است چه در مسجد باشد و چه نباشد میخواهد نمازش ادائی یا قضائی باشد. خیلی از این شرایط در ملتحق نیست. این یک ملاک است که گفته است اذان و اقامه ساقط هستند به ملاک انک ملتحق بالجماعة جانب مصلی را مراعات کرده است.

گفته است این شرایط خیلی هایش معتبر نیست التبه برای این که نمازشان صحیح باشد در ملتحق هم باید صحیح باشد. اینکه در نمازشان اذان و اقامه داشته باشد در ملتحق هم داشته باشد بعضی از این شرایط در ملتحق هست و بعضی نیست. اما یک ملاک دیگری داریم که ان ملاک دیگری میگوید که مراعات جماعت را کرده است مراعات جماعت اونی است که نمیخواسته است، شما قصدت این نبوده است که ملحق به جماعت بشوی وارد این مسجد شدی که نماز خودت را بخوانی. گفته است این جا شارع مقدس مراعات کرده است جانب جماعت را. گفته است جماعت احترام دارد. اینجا اذان و اقامه نگو. گفته است این روایاتی که میگوید وارد مسجد شدی اذان و اقامه نگو گفته است این روایات میخواهد این جهت را بیان بکند که گفته است که مثلا تجلیش در روایت ابی علی است که میخواستند اخرون وارده شده بودند میخواستند جماعت برقرار بکند حضرت فرمود جماعت انها را ملاحظه کن و در کنار بدون اذان واقامه جماعت برقرار بکنید. گفته است این شرایطی که شما میگویید این شرایط ششگانه مال این قسم است.

مراعات جانبه جانب ملتحق بعضی از این شرایط را دارد ایشان همان بعض را مطرح میکند و تعلیقه طولانی را در این جا اورده است «اعتبار هذه الأُمور إنّما هو في من دخل المسجد مريداً للصلاة مستقلا عن الجماعة إمّا جماعة أو فرداً. و أمّا من دخله لإدراكها فوجدهم قد فرغوا و لم يتفرّق الصفوف فالظاهر أنّ سقوطهما عنه بملاك آخر. و لا يبعد فيه سقوطهما في كلّ مورد يكون إدراكه لهما قبل الفراغ مسقطاً.» میگوید این شش تا برای کسی است که امده خودش نماز بخواند حالا انکه میخواهد مستقل نماز بخواند فرادی است یا نه اثری ندارد. میگوید حکم ملتحق را دارد حکم مورد اول را دارد که ملتحق بود، مورد اول که لازم نبود که در مسجد باشد که. این شش تا که الان بخوانیم عرضم بخدمت شما که ادائیه بودن و اشتراک در وقت و در مسجد بودن اثری ندارد. ایشان این طور ادعا دارد که ما دو ملاک برای سقوط داریم ملاک التحاق ان را گفته است ملاحظه کرده است جانبِهِ (در ان شرحش ها!) ملاک مراعات جماعت جانبها است جانب جماعت را ملاحظه کرده است فرموده است اینها که اینها فرق میکند این شرایط ایا شرط هست یا نه باید ببینیم که به کدام ملاک است اگر به ملاک التحاق است بعضی از انها شرط است و بعضی شرط نیست اگر به ملاک جماعت است همه انها شرط است این فرمایش ایشان که فرموده است.

حالا باید روایات را نگاه کنیم روایات جهت التحاق را بیان میکند یا جهت جماعت را بیان میکند؟ ایشان فرموده است که در ان بحث تفصیلیش که ایا این روایات جهت التحاق را بیان میکند یا جهت جماعت را بیان میکند، ان که در ذهنم هست میگوید روایت ابی علی است که ان جهت جماعت را میگوید، سوال دوم. میگوید شخصی فرادی امده است این میخواهد صدرش شخصی میخواهد فرادی نماز بخواند صدرش ان هم میگوید مقصود این است که میخواهد مستقل نماز بخواند برای جماعت نیامده است روایت ابی علی را حمل میکند به گروهی که میخواهند مستقلا نماز بخوانند. اون وقت گفته است بله در مورد روایت ابی علی که میخواهند مستقلا نماز بخوانند شرط است همین شش تا شرط باید موجود باشد. و اما مثل روایت موثقه ابی بصیر کسی که داخل جماعت شده است، حملش میکند یعنی میخواسته خودش را به جماعت برساند داخل شده است در مسجد و دید صف که متفرق شده است به ذهن میزند که… اقای خویی هم همین طور میگفت دیگه. یا روایت زید بن علی وارد مسجد میشود که امیر المومنین علیه السلام امام جماعت است میخواهد جماعت بخواند. ان طوری که در ذهنم هست ایشان امده است غیر از روایت ابی علی سائر روایات را حمل کرده است بر کسانی که میخواهند التحاق داشته باشند فقط روایت ابی علی است که میگوید موردی است که مستقل میخواهد نماز بخوانند. لذا گفته است اگر مستقل میخواهد نماز بخواند مراعات جانب جماعت باید بکنند به این است که جماعت در مسجد باشد این حرمت را دارد امده است اینها را حمل کرده است بر مورد شش شرط. اما اگر کسی خواسته باشد قصد التحاق دارد گفته است این شرایط معتبر نیست این جور تفصیلی را ایشان ادعا کرده است.

و لکن در ذهن ما این است که ما هر چه فکر کردیم برای این تفصیل وجهی پیدا نکردیم. اینکه دو تا ملاک داشته باشیم این با اطلاق روایات سازگاری ندارد روایات که گفت وارد مسجد شدی جماعت متفرق نشده باشند لا توذنن و لا تقیمن در ذهن ما این است که اینها اطلاق دارند فرقی نمیکند. درست است که بعضی از روایات ظاهرش این است که قصد التحاق داشته است ولی بعضی از روایات هم مطلق هستند و ان روایاتی که مطلق هستند در ان روایات انها اطلاق ندارند از این حیث که نماز ادائی باشد یا قضائی باشد اطلاق ندارند که مکان واحد باشد یا همین شرایط که سید گفته است ادعای ما این است بعضی از روایات اطلاق دارد چه قصد التحاق داری و چه نداری اطلاق دارد همه را میگیرد و اطلاق ندارد بلا شرط را بگیرد. این را رویش فکر کنید. همان طور که ادعا کردند ان روایاتی که اطلاق دارد هم ملتحق را و هم غیر متلحق، ظاهرش این است که در نماز ادائی و در مسجد و وقتش یکی باشد و تا اخر آن شرایط.

گیر ما این است این که ایشان روایات را دو دسته کرده است بعضی از روایات ناظر به ان و بعضی ناظر به این، یا به عبارت دیگر این که ایشان ادعا کرده است که بعضی از روایات میخواهند این را بگویند که به حکم ملتحق هستی اینرا نتوانستیم بفهمیم. به حکم ملتحق هستی. موثقه ابی بصیر میگوید وقتی رفتی صفوف متفرق نشده بودند اذان و اقامه نداری، این را میخواهد به حکم ملتحق بداند این را نتوانستیم بفهمیم.

و به عبارت دیگر موضوع این روایات عدم تفرق صفوف است نه قصد التحاق داشتن. ان دخالت ندارد.

سوال:؟؟؟؟

جواب: قبل تفرق که گذشت و مسلم است موضوع این سقوط لم یتفرقوا است حالا میخواهی قصد التحاق داشته باشی یا نه

ایشان گفته است غیر از روایت ابی علی اینها موردی است که میخواست ملتحق بشود و قاصد للتحاق کالملتحق. که اکثر این شرایط را ندارد ما این را گیر داریم در این روایات این که قاصد التحاق را مثل ملتحق دانسته باشد به چه بیانی؟ نه ما میگوییم که عدم تفرق صفوف را موضوع قرار داده است برای سقوط. حالا شما میخواهی قصد التحاق را داشته باشی یا نداشته باشی. شما هم ملاحظه کنید مطلب ایشان را در کتاب صلاتش شاید شما درستش کنید ما که نتوانستیم.